• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معیار شناسایی منابع حدیث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در یک تقسیم، کتب حدیث به دو گروه منبع و واسطه منشعب می‌شوند. معمولاً به کتب قدیمی‌تر که حاوی تعداد قابل توجّهی از احادیث است، «منبع» می‌گویند. این کتاب‌ها بیشتر، در استنادات علمی، استفاده می‌شود. برای معرّفی دقیق کتب منبع، به مبنا و ملاک روشنی نیاز است تا در شناسایی مصداق‌ها، اختلاف و خطا به کمترین حد برسد. این ملاک را با مراجعه به لغت و استعمال می‌توان کشف کرد و از آن در روش تحقیق در علوم حدیث بهره گرفت؛ پس از تحلیل ملاک شناسایی کتابهای منبع، می‌توان استانداردهایی را برای جایگاه مراجعه به این کتب در مقابل «کتب واسطه» حدیثی تعریف کرد. کاربرد این موضوع، در مطالعات و پژوهش‌های محتوایی حدیثی، ضابطه‌مند کردن شناسایی «منابع» برای مراجعات است و نیز مصدریابی روایات را به مرزهای استاندارد نزدیک می‌کند.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - معنای منبع
       ۲.۱ - واژه‌ مصدر
       ۲.۲ - واژه‌ اصل
       ۲.۳ - جمع‌بندی
۳ - کتب منبع و واسطه حدیث
       ۳.۱ - نوشته خود اهل‌بیت
              ۳.۱.۱ - کتاب امام علی
              ۳.۱.۲ - رساله مناسک حج
              ۳.۱.۳ - توقیعات و رسائل ائمّه
       ۳.۲ - نوشته شاگردان و مخاطبان
              ۳.۲.۱ - کتابهای نخستین شیعه
              ۳.۲.۲ - کتابهای شاگردان ائمّه
              ۳.۲.۳ - کتابهای مسائل
       ۳.۳ - کتب نوشته شده بعدی
              ۳.۳.۱ - احادیث پیامبر
              ۳.۳.۲ - احادیث ابان ‌بن تغلب
              ۳.۳.۳ - احادیث محمّد بن مسلم
۴ - تعریف منبع حدیث
۵ - منابع حدیث از دیدگاه امام‌ خمینی
۶ - از بین رفتن نخستین نگاشته‌ها
       ۶.۱ - دلایل
              ۶.۱.۱ - حملات به کتابخانه‌ها
              ۶.۱.۲ - تدوین کتب اربعه
              ۶.۱.۳ - حوادث طبیعی
              ۶.۱.۴ - سوزاندن احادیث
              ۶.۱.۵ - ترس از حکومت‌ها
              ۶.۱.۶ - دلایل خاص
       ۶.۲ - لزوم رجوع به منابع جایگزین
              ۶.۲.۱ - سخن استرآبادی
              ۶.۲.۲ - سخن نمازی
              ۶.۲.۳ - سخن حرّ عاملی
              ۶.۲.۴ - سخن جنّاتی
۷ - بررسی تعریف منبع حدیث
       ۷.۱ - تطوّر واژه‌های منبع و مصدر
       ۷.۲ - بازکاوی معنای منبع حدیث
              ۷.۲.۱ - مصادر ناقص
              ۷.۲.۲ - فاصله زمانی کتب
              ۷.۲.۳ - هدف کتب
              ۷.۲.۴ - تعریف مختار
۸ - اخذ حدیث از کتب منبع
       ۸.۱ - اهداف
       ۸.۲ - استناد
۹ - اخذ حدیث از کتب واسطه
       ۹.۱ - کاربردها
              ۹.۱.۱ - تصحیح نسخه
              ۹.۱.۲ - تکمیل اعتبار حدیث
              ۹.۱.۳ - کشف خانواده‌ حدیث
              ۹.۱.۴ - استفاده سریع‌تر
              ۹.۱.۵ - سنجش و پایه تتّبع
              ۹.۱.۶ - استفاده تاریخ حدیثی
۱۰ - نتیجه‌گیری
۱۱ - پیشنهادهای پژوهشی
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع


سنّت، یکی از منابع اصلی معارف دینی است. احادیث معصومان (علیهم‌السّلام) از طریق کتب حدیثی به نسل‌های آینده منتقل شده است. این نگاشته‌ها دارای سبک‌ها، هدف‌ها و بهره‌های گوناگونی هستند و استفاده‌ی بهینه از آن، منوط به تناسب مبانی و اهداف هر کتاب با هدف و فایده‌ی مورد نظر پژوهش‌گر یا استفاده‌کننده است. برخی از این کتب، منبع است؛ بعضی در حکم منبع و برخی، کتاب واسطه‌ حدیثی است. هریک از این گروه‌ها علاوه بر کاربردهای مشترک، کاربردهای خاصّ خود را دارد.
سیره‌ عقلا در مطالعات و پژوهش‌ها، در نظر گرفتن تناسب محتوا و مرجع با مطلوبِ خود است؛ یعنی، برای دست‌یابی به هر مطلبی به سراغ مرجع متناسب با آن می‌روند. علّت آن است که هر مرجع حدیثی، برای هر پژوهشی مناسب نیست.
پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که «منابع حدیث» چیست؟ ملاک شناسایی «منبع حدیث» کدام است؟ آیا هر کتابی که دارای تعداد قابل توجّهی حدیث است، «منبع حدیث» محسوب می‌شود؟
در این مقاله، ابتدا واژه‌ی «منبع» و مشابهات آن، از جهت لغت شناخته می‌شود و سپس اصطلاح «منبع حدیث» بازشناسی می‌گردد. در تعریف «منبع حدیث» با استناد به لغت، پیشینه‌ی منابع حدیث و استعمالات عرفی و تخصّصی، پردازشی نسبتاً نو ارایه شده است. در ادامه، این پرسش به‌ طور خلاصه پاسخ داده می‌شود که استفاده از «منابع» حدیث در چه جاهایی ضرورت دارد و در کجا می‌توان از کتب «واسطه» استفاده کرد.
این بحث از آن‌رو لازم است که گاهی در پژوهش‌های حدیثی، استفاده از منابع ضرورت دارد و گاهی مراجعه به کتب واسطه از لوازم یک پژوهش حدیثی است؛ یعنی، متناسب با نوع نیاز و هدف پژوهش‌گر، استفاده از کتب منبع حدیث یا کتابهای واسطه توجیه علمی می‌یابد. مقدّمه‌ی چنین تفکیکی، روشن بودن مبنا و ملاک در شناسایی کتب منبع از کتب واسطه است.
ماموریت این نوشتار، ارایه‌ی معیاری برای شناسایی کتب منبع است و فایده‌هایی چون آشنایی با جایگاه استفاده از منابع و واسطه‌ها نیز بر آن مترتّب است.
پیش از این مقاله، نگاشته‌ی مستقل مفصّل و یا غیرمستقل درباره‌ی این موضوع یافت نشد. فقط در پایان‌نامه‌ی «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه» مقداری به این موضوع پرداخته شده که اکنون با تغییر، اصلاح، تکمیل و تفصیل ارایه می‌شود. روش این پژوهش، کتابخانه‌ای و منابع آن، کتب و مقالات مکتوب و الکترونیکی و ابزار آن، فیش‌های مکتوب است.


«منبع» در لغت، اسم مکان از ماده‌ی «نبع» است. به گفته‌ی ابن‌فارس (م۳۹۵هـ) با این سه حرف دو کلمه‌ی اصلی تولید می‌شود (النون و الباء و العین کلمتان احداهما نبوع الماء و الموضع التی ینبع منه ینبوع... و الاخری النبع شجر) که یکی به‌ معنای محلّ جوشش است و دیگری اسم نوعی درخت. جوهری (م۳۹۸هـ) این درخت را ماخذ چوب تیر دانسته و «ینابع» (ابن‌منظور، در لسان العرب، طریحی و دیگران جمع ینبوع را ینابیع به اشباع کسره دانسته‌اند.) را به مواضع معنا می‌کند. او «نوابع البعیر» را به معنی مواضعی که عرق شتر از آن خارج شده و جریان می‌یابد، دانسته است. فراهیدی (م۱۷۵هـ) گزارش کرده که عرب «نبع الماء» را برای خارج شدن آب از چشمه به‌کار برده است. ابن‌منظور (م۷۱۱هـ) به خروج به همراه جریان (مبدا جریان) در معنای لغوی آورده است. در جمع‌بندی سخنان لغویین، می‌توان گفت که «منبع» در لغت به معنای «محلّ جوشش و مبدا جریان» است.

۲.۱ - واژه‌ مصدر

واژه‌ی «مصدر» از مشابهات «منبع» است. مرحوم ابن‌فارس یکی از دو معنای ریشه «صدر» را خروج- ضدّ ورود- می‌داند و از عرب مثال می‌آورد که وقتی کسی وارد شهری شود و سپس از آن خارج گردد، می‌گویند: «صدر عن البلاد.» خلیل ‌بن احمد فراهیدی می‌گوید: «صدرُ الامر، اوّلُه.» جوهری که یکی از ویژگی‌های کتاب او بیان کاربردهای اصلی واژگان در عرف استعمالی عرب است، «مصدر» را در معنای «موضع» دارای کاربرد می‌داند و ابن‌منظور بالاترین و نخستین ورودی هر چیزی را مصدر می‌نامد؛ یعنی، نخستین جزیی از هر چیز که زودتر به‌چشم آید یا بالاترین نقطه‌ی آن و یا شریف‌ترین جزء آن از بالا یا از جایی که زودتر دیده می‌شود. در مجموعه‌ی این بیان‌ها و کاربردها، اولیّت، مرکزیّت و علو، گوهر معنایی را شکل می‌دهد.

۲.۲ - واژه‌ اصل

واژه‌ی مشابه دیگر «اصل» است. به گفته‌ی ابن‌فارس یکی از سه معنای اصلی این ریشه «اساس الشیء» است. مرحوم خلیل‌ بن احمد فراهیدی، ریشه و پایه‌ی هر چیزی را که در پایین‌ترین قسمت اشیا قرار می‌گیرد، اصل آن دانسته است. صاحب صحاح هم چیزی که تمامیّت شئ و استحکام آن وابسته به آن است را اصل شئ می‌داند. بر این اساس، واژه‌ی «اصل» به ‌معنای ریشه، مایه‌ی استحکام اشیاء و نخستین جزء پایه‌ای آن است.

۲.۳ - جمع‌بندی

در نگاهی کلّی به هر سه واژه، روشن می‌شود که دارای قرابت معنوی بوده و گوهر معنایی مجموعه‌ی این سه، «مبدا بودن بنیادین» است؛ چرا که «منبع» به محلّ جوشش اوّلیّه می‌گویند که در آن مبدا بودن لحاظ شده و مبادی هر شیء بنیادهای آن است. مصدر هم به ‌معنای نخستین جزء است که در آن مبدا بودن وجود دارد. اصل نیز ریشه و پایه است که مفهوم «بنیادی بودن» در آن اخذ شده و ریشه‌ی هر چیز آغاز و مبدا آن است.
اهل زبان در به‌کارگیری واژگان، مناسبت‌های کاربرد و واژه را در نظر می‌گیرند و بر این اساس، کارکردهای واژگان با گذشت زمان، رشد می‌کند. نگاه نسبی (به‌ معنای نگاه ذات تشکیک و مراتب نه نگاهی که در آن عینیّت وجود ندارد) عرف اهل زبان به امور روزمره، یکی از منشاهای تطوّر لسان است.
[۱۳] واعظی، احمد، درآمدی بر هرمنوتیک، ج۱، ص۲۹۵-۳۲۲، چاپ سوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و‌اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵ش.
درست است که منبع و مصدر و اصل برای «مبدا بودن بنیادین» (با لحاظ تفاوت در قیود استعمالی) وضع شده و بیشترین کاربرد آن در روزگار نزدیک‌تر به وضع، در «مبدا بودن پایه‌ای» است؛ امّا عرف، با جری و تطبیق‌های نسبی، برای مفهوم «مبدا بودن» هم مراتبی در نظر گرفته و متناسب با اولیّت یا مرجعیّت اشیاء در هر مرتبه، این سه واژه را برای آن‌ها به‌کار می‌برد. هر جا کلمه‌ی «منبع» یا مشابهات آن به‌کار رفته به ‌معنای محلّ جوشش اوّلیّه نیست؛ بلکه متناسب با مضاف‌الیه، کاربرد واژه‌ی گسترش می‌یابد و این هم یکی دیگر از منشاهای تطوّر لغات است.
[۱۴] هاشمی، سیّداحمد‌، جواهر البلاغة، ج۱، ص۲۳۵- ۲۴۵، چاپ اوّل، قم، واریان، ۱۳۸۰ش.
مهم این است که در به‌کارگیری واژگان، علاوه بر دقّت در وضع، مناشئ تطوّر لغت هم لحاظ شده و آنگاه نسبت به واژگان اظهار نظر نهایی شود. (زمخشری استاد این فن است. او در اساس البلاغه به بهترین شکلی این قواعد را به‌کار می‌گیرد) تطبیق این سخن به قسمت «تعریف منبع حدیث» واگذار می‌شود.


برای بازتعریف این واژه، بر اساس نیازهای پژوهشی علوم حدیث، مقدّمه‌ای لازم است: احادیث رسیده از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را یا خودشان نوشته‌اند یا شاگردان و مخاطبان آن‌ها و یا چهره ‌به‌ چهره نقل و بعدها نوشته شده است.

۳.۱ - نوشته خود اهل‌بیت

از گروه اوّل به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

۳.۱.۱ - کتاب امام علی

این کتاب، املای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به خطّ حضرت علی (علیه‌السّلام) بود و احتمالاً همان کتاب جامعه است که امام صادق (علیه‌السّلام) آن را مشتمل بر هر آنچه مردم بدان نیاز دارند، می‌داند. ظاهراً عنوان «جفر» هم نام دیگری برای همین کتاب است.

۳.۱.۲ - رساله مناسک حج

رساله‌ای است، شامل همه‌ی مسایل حج و دارای سی باب است که امام باقر (علیه‌السّلام) و زید شهید و حسین اصغر از فرزندان امام سجّاد (علیه‌السّلام) از ایشان نقل کردند.
[۱۷] زید بن علی، تفسیر الشهید زید بن علی، مقدّمه‌ی محقّق، ج۱، ص۴۳، تحقیق حسن محمّدتقی حکیم، چاپ اوّل، بیروت، دارالعالمیة، ۱۴۱۲ق.


۳.۱.۳ - توقیعات و رسائل ائمّه

این مکتوبات، شامل نامه‌های ائمّه (علیهم‌السّلام) به افراد و یا پاسخ به نامه‌ها است که بسیاری از آن‌ها تا عصر نویسندگان کتب اربعه و پس از ایشان وجود داشت. (ر.ک: پاورقی‌های متعدد كتاب مكاتیب الائمة
[۱۸] احمدی میانجی، علی، مکاتیب الائمة، تحقیق مجتبی فرجی، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
كه به تخریج مصادر این نامه‌ها پرداخته كه مربوط به عصر نویسندگان كتب اربعه و بعد از ایشان است.)
با ذکر همین نمونه‌ها روشن می‌شود که ائمّه (علیهم‌السّلام) مکتوباتی داشتند که به ‌صورت شفاهی ـ مثل کتاب علی (علیه‌السّلام) که بخشی از آن به‌ صورت شفاهی به ‌وسیله‌ی معصومان (علیهم‌السّلام) به دیگران منتقل شد ـ یا به صورت مکتوب ـ مثل نامه‌های ائمّه (علیهم‌السّلام) به دیگران انتقال یافت.

۳.۲ - نوشته شاگردان و مخاطبان

از گروه دوم نیز به ذکر نمونه‌هایی بسنده می‌شود:

۳.۲.۱ - کتابهای نخستین شیعه

کتابهای مؤلّفان نخستین شیعه؛ مثل ابی‌رافع، غلام پیامبر که از اصحاب امام علی (علیه‌السّلام) نیز بود و کتاب السنن و الاحکام و القضایا را نوشت و پسرش عبیدالله بن ابی‌رافع از کاتبان امام علی (علیه‌السّلام) بود و کتاب قضایا امیرالمؤمنین و تسمیة‌ من شهد مع امیرالمؤمنین را نوشت و سلیم ‌بن قیس عامری هلالی که ابان ‌بن ابی‌عیّاش کتاب او را روایت کرده است.

۳.۲.۲ - کتابهای شاگردان ائمّه

کتابهای شاگردان ائمّه (علیهم‌السّلام) مثل تفسیر ابی‌الجارود که دیدگاه‌های تفسیری امام باقر (علیه‌السّلام) را نقل می‌کرد و تفسیر عسکری ـ امام هادی (علیه‌السّلام) ـ که حسن ‌بن خالد برقی نگاشت. (ابن‌شهر آشوب در سخنی عجیب، این تفسیر را ۱۲۰ جلد می‌خواند! نجاشی، حسن ‌بن خالد را ثقه دانسته و کتاب نوادر او را معرّفی کرده؛ امّا از تفسیری به‌ نام وی نام نبرده است.) تعداد این کتاب‌ها بسیار بود؛ به ‌گونه‌ای که شیخ حرّ عاملی تعداد آن را بنا به ضبط خود ۶۶۰۰ کتاب و جزوه‌ی حدیثی می‌داند.

۳.۲.۳ - کتابهای مسائل

ساختار کتابهای مسائل معمولاً این‌گونه بود که روایات موجود در آن‌ها با الفاظی چون «سئل»، «سالت»، «سالته» و مانند این‌ها آغاز شده‌ و یا تعبیراتی مانند «کتبت الی... اساله... فکتب/ فاجاب/ فوقع» آمده است. تالیف کتابهای «مسائل» در بین محدّثان و اصحاب ائمّه (علیهم‌السّلام) رواج بسیاری داشت. بیشتر این کتاب‌ها، پرسش‌ها و پاسخ‌هایی هستند که خود مؤلّف یا راوی دیگری از امام پرسیده و پاسخ آن را در مجموعه‌ای ثبت کرده است. بزرگانی چون محمّد بن مسلم، حسن ‌بن علی‌ بن یقطین، صفوان ‌بن یحیی، یونس‌ بن عبدالرّحمان، احمد بن محمّد بن ابی‌نصر بزنطی، حسن ‌بن علی وشاء، محمّد بن حسن صفّار، علی ‌بن ریّان ‌بن صلت، ایّوب ‌بن نوح ‌بن دراج و احمد بن اسحاق قمی از جمله نگارندگان کتابهای مسائل هستند.
[۲۶] سرخه‌ای، احسان، کتب مسائل در نگارش‌های حدیثی، ج۱، ص۳۲، فصل‌نامه‌ی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره ۳۷-۳۸، زمستان ۱۳۷۴ش.


۳.۳ - کتب نوشته شده بعدی

از گروه سوم نیز نمونه‌هایی ذکر می‌شود:

۳.۳.۱ - احادیث پیامبر

با توجّه به دستور منع کتابت از سوی ابوبکر، بسیاری از احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ‌صورت چهره‌ به‌ چهره نقل شد و بعدها مکتوب گشت. در فرمان عمر بن عبدالعزیز خلیفه‌ی اموی (مدّت خلافت عمر بن عبدالعزیز دو سال و پنج ماه بود. او در سال ۱۰۱ هجری درگذشت.)
[۲۷] ابن‌خلدون، عبدالرحمان بن محمّد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۳، ص۷۶، بیروت، مؤسّسة الاعلم، ۱۳۹۱ق.
به ابی‌بکر محمّد بن عمرو بن حزم انصاری حاکم مدینه آمده است:
«آنچه از حدیث، موجود است، پیدا کن و بنویس؛ زیرا من از نابودی علم و فوت علما بیم دارم و جز حدیث پیامبر پذیرفته نمی‌شود و باید علم منتشر شود و علما بنشینند تا به کسانی که نمی‌دانند، بیاموزند که علم نابود نمی‌شود؛ مگر این‌که مخفی گردد.»
این دستور نشان می‌دهد که بخش بزرگی از احادیث رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سینه‌های علما بود که با فوت آنان دانش آن‌ها از بین می‌رفت؛ پس از این فرمان و آغاز کتابت حدیث، کار به جایی رسید که احمد بن حنبل (م۲۴۱هـ) برای نوشتن مسند خود یک میلیون روایت حفظ بود.
[۲۹] ذهبی، شمس‌الدین محمّد بن احمد، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۴۳۱، تحقیق عبدالرحمان بن یحیی المعلمی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
(چه ‌بسا این آمار بر اساس تعریف خاص، «روایت» باشد که به مجموعه‌ی سند و متن با هم روایت می‌گویند. بر این اساس، یک متن می‌تواند ده روایت داشته باشد.)

۳.۳.۲ - احادیث ابان ‌بن تغلب

ابان‌ بن عثمان از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت می‌کند که فرمود: «ابان ‌بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت کرده است؛ تو هم آن‌ها را از او روایت کن.»
گزارشی مبنی بر این‌که تمام این احادیث نگاشته شده باشد، به ‌دست ما نرسیده است؛ لذا می‌توان احتمال داد که برخی از احادیث ابان پس از نقل او، به ‌وسیله‌ی دیگران نگارش شده است.

۳.۳.۳ - احادیث محمّد بن مسلم

در ترجمه‌ی وی آمده است که او موفّق به آموختن سی هزار حدیث از امام باقر (علیه‌السّلام) شد و از امام صادق (علیه‌السّلام) نیز حدیث شنیده است. اکنون گزارشی برای اثبات این مقدار روایت محمّد بن مسلم به ‌وسیله‌ی خود او وجود ندارد؛ لذا درباره‌ی وی نیز می‌توان احتمال داد که برخی از احادیثش را خودش نوشته و برخی را برای دیگران نقل کرده و آنان در کتاب‌ها آورده‌اند.


اکنون، به بازتعریف واژه‌ی «منبع» و مشابهاتش پرداخته می‌شود:
بر اساس اصل وجود رابطه‌ی حداکثری میان معنای لغوی و اصطلاحی، (زمخشری در اساس البلاغة و جوهری در صحاح اللغة به كرّات، این قاعده را تطبیق كرده‌اند كه با كلید واژه «سمی بذلک» برخی از آن‌ها قابل بازیابی است.) منبعِ حدیث باید مکان جوشش حدیث و مبدا جریان آن باشد؛ همان‌گونه که ملاحظه شد این سه گروه از مکتوبات حدیثی محلّ جوشش روایات و مبدا جریان آن هستند؛ یعنی، نخستین مکتوبات روایی که منبعی برای سایر نوشته‌های حدیثی بودند، همین سه گروه هستند. همه‌ی نگاشته‌های حدیثی بعدی بر این سه دسته پایه‌گذاری شده‌ است؛ بنابراین، می‌توان گفت که مراد از منبع حدیث، نخستین مکتوبات حدیثی است؛ یعنی، احادیثی که برای نخستین بار نوشته شده‌اند که شامل مکتوبات خود ائمّه (علیهم‌السّلام) مکتوبات شاگردان و مخاطبان آن‌ها که آن را بی‌واسطه از معصوم شنیده‌اند و نیز مکتوباتی است که با واسطه‌ی شنیداری از معصومان (علیهم‌السّلام) تهیه شده؛ ولی از حیث کتابت، نخستین نگاشته از آن حدیث یا آن مجموعه از احادیث است. این تعریفِ اوّلیّه با تعریفی که از «اصل» می‌شود، مقارن است. در تعریف «اصل» گفته‌اند:
«مجموعه‌ای است به شکل خاص که تنها اقوالی از امام را در بردارد که برای نخستین بار به نوشتن آن اقدام شده است.»
[۳۲] کلبرگ، اتان، الاصول الاربعمائة، ج۱، ص۷۰، ترجمه محمّدکاظم رحمتی، فصل‌نامه‌ی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره‌ی ۱۷، پاییز۱۳۷۹ش.

در این تعریف، نخستین نوشته‌های بدون واسطه و با واسطه از امام لحاظ شده؛ امّا شاید مکتوبات خود معصومان (علیهم‌السّلام) و نیز افعال و تقریرات آن‌ها در نظر گرفته نشده باشد. در تعریفی که از منبع ارایه گردید، همه‌ی این‌ها لحاظ شده است؛ به ‌علاوه این تعریف، دارای مکمّل‌هایی است که به آن پرداخته می‌شود.



امام‌ خمینی نیز از مهم‌ترین منابع احادیث شیعی در آثار علمی خویش استفاده کرده که در اینجا به آنها اشاره می‌شود:
۱- کتابهای چهارگانه: امام‌ خمینی کتاب اصول کافی را متقن‌تر از دیگر کتاب‌ها و کلینی را نیز در ضبط احادیث بسیار دقیق می‌داند. همچنین ایشان کتاب من لایحضره الفقیه و کتاب تهذیب الاحکام و الاستبصار را مورد توجه قرار داده است و در مجموع بر این باور است که این کتابهای چهارگانه از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.
۲- نهج‌البلاغه: امام‌ خمینی نهج‌البلاغه را پس ‌از قرآن، بزرگ‌ترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی‌بخش بشر می‌داند و افتخار کرده است که این کتاب از امام شیعیان است.
۳- مصباح الشریعه: این کتاب منسوب به امام صادق (علیه‌السلام) است. محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسائل به‌ صورت مفصل درباره اعتبار این کتاب بحث کرده و در نهایت اعتبار آن را پذیرفته است. امام‌ خمینی در آثار عرفانی و اخلاقی خود، در موارد بسیار از آن استفاده کرده‌ است.
۴- فقه الرضا: در انتساب این کتاب به امام رضا (علیه‌السلام) اختلاف است. امام‌ خمینی این کتاب را از امام رضا (علیه‌السلام) ندانسته و معتبر نمی‌شمارد، بلکه آن را تالیف برخی از علما می‌داند.
۵- بحارالانوار: امام‌ خمینی این کتاب را تالیف محمدباقر مجلسی می‌داند که مجموعه‌ای از چهارصد کتاب و رساله و در حقیقت کتابخانه کوچکی می‌داند که به نام بحارالانوار خوانده شده‌ است. ایشان خاطرنشان کرده مجلسی همه آن کتاب‌ها و رساله‌ها را که به واسطه کوچک بودن و گذشت زمان در معرض نابودی بود. بدون التزام به صحت همه آنها، گردآوری کرده و درصدد نوشتن کتابی عملی یا دستورها و قوانین اسلام نبود و درباره آن بررسی کند و درست را از نادرست جدا کند. دلیل آن وجود کتابهای نادرست از نظر مجلسی در این مجموعه است، بااین‌حال، نمی‌توان همه اخبار بحارالانوار به بهانه مخالفت با عقل و حس یا موافق نبودن با سلیقه خود ردّ کرد؛ بلکه باید آنها را با معیارهای معین شده سنجیده و درستی و نادرستی آن را تعیین کرد.
[۳۸] خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۶۲، ۳۱۹، تهران، بی‌تا.

۶- مستدرک الوسائل: امام‌ خمینی به مناسبت بحث از حجیت ظواهر کتاب، این کتاب را از لحاظ روایات ضعیف و بدون سند، مورد اعتبار نمی‌داند.
۷- تفسیر عیاشی: به ‌نظر امام‌ خمینی هرچند خود عیاشی ثقه است، اما طریقی درست برای شناخت تفسیر او وجود ندارد. مگر اینکه اطمینان شود آنچه در این مجموعه آمده از خود عیاشی باشد.
[۳۹] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۳۷-۳۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



از مکتوبات حدیثی ائمّه (علیهم‌السّلام) و نخستین نگاشته‌های حدیثی نسخه‌های‌ اندکی باقی‌مانده است، مثل: «اصول سته عشر» و «مسائل علی ‌بن جعفر». کتابهای قرب الاسناد، بصائر الدرجات، المحاسن و کتب حسین ‌بن سعید نیز برگرفته از منابع اوّلیّه‌ هستند. اکنون سخن این است که از سویی تعیین این‌که کدام کتاب و جزوه، نگاشته‌ی اوّلین است و کدام کتب و جزوات برگرفته از منابع اوّلیّه‌ هستند، بسیار مشکل است؛ زیرا اطّلاعات ما از این منابع، ‌اندک است. (در مقدّمه‌ی المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، نام ۱۲۲ اصل گردآوری شده
[۴۰] جمعی از محقّقان، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱، ص۴۹، چاپ اوّل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
درحالی‌که شیخ حرّ عاملی قائل به نوشته شدن ۶۶۰۰ کتاب از سوی اصحاب ائمّه (علیهم‌السّلام) است. که معلوم نیست، چه تعداد از آن‌ها اصل بوده‌اند؛ امّا شیخ مفید از ۴۰۰ اصل معالم العلماء و ابن‌شهر آشوب از ۷۰۰ اصل، مناقب آل ابی‌طالب، سخن گفته‌اند) و از سوی دیگر بیش‌تر نگاشته‌های اوّلیّه به دلایل مختلف از بین رفته‌اند.

۶.۱ - دلایل

برخی از دلایل از بین رفتن نگاشته‌های اوّلیّه را این‌گونه می‌توان فهرست کرد:

۶.۱.۱ - حملات به کتابخانه‌ها

حملات مختلف به کتابخانه‌های شیعیان
[۴۶] جمعی از محقّقان، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱، ص۴۷، چاپ اوّل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
مثل حمله‌ی محمود غزنوی در سال ۴۲۰ هجری به کتابخانه‌ صاحب ‌بن عباد در ری که دارای ۲۰۶ هزار جلد کتاب بود
[۴۷] کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ص۱۲۷، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش، به نقل از یاقوت حموی.
[۴۹] ابن‌خلکان، شمس‌الدين، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۳۱.
و دیگر، حمله به کتابخانه شاپور بن اردشیر در سال ۴۴۷ هجری این دو حمله به‌ وسیله‌ی طغرل بیک، اوّلین حاکم سلجوقی هنگام هجوم به بغداد صورت گرفت. (یاقوت حموی) شاپور بن اردشیر وزیر بهاء الدوله بویهی بود که در سال ۴۱۶ هجری وفات کرد. کتاب‌خانه‌ی او در محلّه‌ی شیعه‌نشین کرخ بغداد قرار داشت. اتان کلبرگ نابودی این کتاب‌خانه را به سال ۴۵۱هجری می‌داند که دارای ۱۴۰هزار جلد کتاب بود
[۵۱] کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۱۲۷، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
(اتان کلبرگ به این ارقام شک دارد) و کتابخانه‌ شیخ طوسی در سال ۴۴۸ هجری. صلاح‌الدین ایّوبی به دارالعلم فاطمیون در مصر ـ که یک میلیون جلد کتاب داشت ـ و کتابخانه طرابلس که مشتمل بر یک میلیون و ششصد هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف بود، حمله کرد.)
[۵۳] ولایتی، علی‌اکبر، فرهنگ و تمّدن اسلامی، ج۱، ص۳۱، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴ش.
برای آشنایی با کتاب‌خانه‌های دیگری که از بین رفت، می‌توان به کتاب «کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او»
[۵۴] کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۱۲۴ تا ۱۲۹، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
مراجعه کرد.

۶.۱.۲ - تدوین کتب اربعه

تدوین کتب اربعه که دارای تنظیم و تبویب بوده، از جامعیّت نسبی برخوردار بود و نویسندگان آن‌ها نیز از علمای بزرگ امامیه و نزدیک به عصر معصوم بودند و در نوشتن این کتب، از منابع اوّلیّه که صحّت و اعتبار بیشتری داشت، بهره گرفتند و این جریان، موجب اقبال عمومی به این کتب و کم توجّهی به نگاشته‌های نخستین شد و چون مراجعه به این اصول به دلیل فقدان تنظیم و تبویب دشوار بود، کم‌کم این منابع از دور استنساخ خارج گشته، نسخه‌های موجود نیز از بین رفت.

۶.۱.۳ - حوادث طبیعی

حوادث طبیعی مثل نابودی نوشته‌های ابن ابی‌عمیر.

۶.۱.۴ - سوزاندن احادیث

دستور خلفا به سوزاندن احادیث مثل عملکرد ابوبکر در سوزاندن احادیث خودش و دستور عمر به جمع‌آوری احادیث از شهرها و سوزاندن آن‌ها که این سیاست به ‌وسیله‌ی خلفای بنی‌امیه و بنی‌عبّاس ادامه یافت؛ به‌ عنوان نمونه، سلیمان ‌بن عبدالملک و پدرش به ابان‌ بن عثمان دستور دادند تا نوشته‌هایی را که در سیره و شرح غزوات رسول‌خدا فراهم کرده بود، از بین ببرد؛ چرا که این نوشته‌ها خالی از فضایل بنی‌امیّه بود.

۶.۱.۵ - ترس از حکومت‌ها

ترس از حکومت‌های سنّی و کتمان منابع و عدم استنساخ و عرضه‌ی آن‌ها.
[۵۹] کلبرگ، اتان، الاصول الاربعمائة، ج۱، ص۸۸، ترجمه‌ی محمّدکاظم رحمتی، فصل‌نامه‌ی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره‌ی ۱۷، پاییز۱۳۷۹ش.


۶.۱.۶ - دلایل خاص

دلایل خاص مثل از بین بردن برخی از کتب ابن‌غضائری (م۴۱۱هـ) به‌ وسیله‌ی خانواده‌اش پس از وفات او (مقدّمه‌ی مؤلّف. کتاب رجال ابن‌غضائری نزد ابن‌داوود حلّی (م۷۴۰هـ) موجود بود و به ‌طور مکرّر در رجالش از آن نقل کرده است.) و ناپدید شدن مقطعی مدینة العلم شیخ صدوق تا دورانی که مشعشعین بر خوزستان حکومت می‌کردند که در این دوره، کتاب پیدا و تدریس شد؛ امّا پس از انقراض این حکومت در قرن دوازدهم هجری باز هم ناپدید شد.

۶.۲ - لزوم رجوع به منابع جایگزین

با توجّه به از بین رفتن بیش‌تر منابع اوّلیّه، باید سراغ منابع جایگزین رفت؛ یعنی، کتبی که نگاشته‌های نخستین را به ما منتقل می‌کند و چون منابع اصلی‌شان از بین رفته، خود، در حکم منبع هستند که می‌توان به‌ عنوان نمونه از الکافی، تهذیب الاحکام و من لایحضره الفقیه نام برد.

۶.۲.۱ - سخن استرآبادی

محمّدامین استرآبادی (م۱۰۳۳هـ) می‌گوید: «آنچه در کتب اربعه موجود است، همه از اصول صحیحه گرفته شده است.»

۶.۲.۲ - سخن نمازی

مرحوم نمازی شاهرودی می‌گوید: «مشایخ ثلاث در کتب اربعه، احادیث اصول اربعمائة و سایر اصول مورد اعتماد را آوردند.»

۶.۲.۳ - سخن حرّ عاملی

مرحوم شیخ حرّ عاملی می‌گوید: «ما با علم قطعی به تواتر و اخبار محفوف به قراین می‌دانیم که سیصد سال روش علما این بوده که احادیث را در مجالس ائمّه (علیهم‌السّلام) و دیگران ضبط و تدوین می‌کردند و در این مدّت همّت علما در تالیف نیازمندی‌های شیعه صرف شد و عمرشان را در تصحیح و ضبط این احادیث و عرضه‌ی آن بر معصومان (علیهم‌السّلام) نهادند و این روش تا زمان صاحبان کتب اربعه ادامه داشت که این مؤلّفات تا مدّتی بعد از ایشان هم وجود داشت و مشایخ ثلاث کتاب‌هایشان را از آن مؤلّفات شناخته شده نقل کردند.»
با این حال حجم روایات وارد شده در کتب اربعه کمتر از حجم روایات اصول بود؛ زیرا مؤلّفان کتب اربعه اهمّ روایات را ذکر کرده‌ و از میان مشابهات، بعضی را انتخاب نموده‌اند و در آن زمان نیازی به آوردن همه‌ی روایات ندیدند. بر همین اساس، محقّقان بعدی، روایات دیگری را از «کلینی» نقل کردند که در کتاب الکافی نیست. تعداد بسیاری از دست‌خطّ‌های نوشته و نقل شده از امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) از این نمونه است.
[۶۸] غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه تا قرن پنجم هجری، ج۱، ص۳۴۸، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه‌ی شیعه شناسی، ۱۳۸۶ش.


۶.۲.۴ - سخن جنّاتی

آقای محمّدابراهیم جنّاتی می‌گوید: «پس از شیخ الطّائفه طوسی کتب روایی بسیاری کشف شد که روایاتش در کتب چهارگانه‌ی شیعه مندرج نبود.»
حتّی برخی از کتب کلینی مثل رسائل الائمه و بعضی از کتب شیخ صدوق مثل مدینة العلم نیز اکنون موجود نیست و مصادری به ‌نقل از این کتب مبادرت کرده‌اند. با توجّه به این‌که بسیاری از احادیث در کتب اربعه نیامده، علاوه بر این کتب و منابع پیش از آن‌ها ـ مثل کتب حسین ‌بن سعید ـ منابع دیگری را نیز می‌توان برشمرد که برای ما در حکم منبع اوّلیّه هستند، حتّی برخی کتبِ متاخّر از قرون اوّلیّه نیز در حکم منبع می‌باشند؛ زیرا مصادر برخی از احادیث آن‌ها از میان رفته است؛ مثل المصباح کفعمی. (در انتهای چاپ کنونی المصباح به ‌نقل از مؤلّفش نام کتاب آمده که از بیش‌تر آن‌ها اطّلاعی در دست نیست و بر فرض این‌که نسخه‌های خطّی آن‌ها موجود باشد؛ امّا بیش‌تر آن‌ها چاپ نشده است.)


اکنون به این تعریف از «منبع حدیث» می‌توان رسید: «کتاب‌هایی که احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) برای اوّلین بار در آن‌ها مشاهده می‌شود.» خواه این کتب مربوط به عصر صحابه باشد؛ مثل کتب حسین ‌بن سعید و تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه‌السّلام) و...، خواه مربوط به قرن چهارم و پنجم؛ مثل کتب مشایخ ثلاث و شیخ مفید و سیّدین و خواه مربوط به اعصار بعدی باشد؛ مثل برخی از کتب سیّد بن‌ طاووس هم‌چون سعد السعود همه جزء «منبع حدیث» شمرده می‌شوند؛ پس کتابی که حاوی احادیث امامان معصوم (علیهم‌السّلام) است و پیش از آن نیز کتاب دیگری که هم‌اکنون موجود باشد، آن احادیث را نیاورده، «منبع حدیث» محسوب می‌شود. با این وصف، کتبی مثل بحار الانوار و وسائل الشیعه واسطه هستند؛ زیرا بیش‌تر احادیثشان در منابع پیشینی که هم‌اکنون در دسترس است، وجود دارد. مشابه همین بیان درباره‌ی واژه‌ی «مصدر» و «اصل» نیز ما را به همین تعریف می‌رساند.

۷.۱ - تطوّر واژه‌های منبع و مصدر

پیش‌تر گفته شد که لغات، دچار تطوّراتی می‌شوند که یکی از منشاهای آن، وجود تناسب میان مفهوم یا شیء جدید با واژه‌ی قبلی است. برای مثال، جوهری یکی از کاربردهای فعل «تصَدّرَ» را «نشستن در بالای مجلس» می‌داند. این کاربرد به اعتبار آن است که وقتی کسی وارد مجلسی می‌شود، اوّلین فردی را که می‌بیند، همان است که در روبه‌رو- بالای مجلس- نشسته است؛ امّا صاحب صحاح «صدرُ السهم» را «از وسط تیر تا نوک» آن می‌داند. او از باب تطبیق قاعده ارتباط حداکثری میان وضع و استعمال، علّت این کاربرد را متقدّم بودن این قسمت هنگام پرتاب می‌شمرد؛ پس یک مادّه در دو استعمال، دو لحاظ متفاوت را پذیرفت: یکی لحاظ تقدّم در حرکت و اصابت و دیگری، لحاظ تقدّم در دیدن. جالب این‌که برخی از لغویون «صدرُ السهم» را به «وسط تیر تا انتهای آن» که دارای چند پر است، معنا کرده‌اند؛ چون وقتی کسی از روبه‌رو به تیرِ در حال حرکت نگاه می‌کند، اوّلین جایی را که می‌بیند، انتهای آن است؛ زیرا انتهای تیر، پَرهایی دارد که هنگام حرکت دیده می‌شود. منشا این تفاوت در معنا، نگاه نسبی و مرتبه‌ای عُرف به واژگان است که به نسبتِ زودتر به هدف خوردن، نوک تیر را «صدرُ السهم» می‌گویند و به نسبت زودتر دیده شدن، انتهای تیر را به این نام می‌خوانند و روبه‌روی مجلس را صدر آن می‌شمرند؛ و گرنه اوّل مجلس، به اعتبار ورود، کنارِ در ورودی است. (المصدر اعلی مقدّم کل شیء و اوّله.)
واژه‌های «منبع» و «مصدر» در استعمال عرف خاص، علاوه بر منابع اصلی، برای کتب واسطه‌ی حدیثی یا هر کتابی که حدیث از آن گرفته شود نیز به‌کار می‌رود. (پانوشت کتب تحقیق شده پُر از نمونه‌های این‌گونه استعمال است) در برخی از این موارد به‌ویژه وقتی پژوهش‌گران حدیثی از این واژگان بهره می‌گیرند،
[۷۷] کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۵۸۹، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
جهت جداسازی مصدرِ واسطه از منبع اصلی، از واژه منسوب «اصلی» استفاده می‌کنند. اکنون نگارنده درصدد ترجیح یکی از این استعمال‌ها یا تاسیس اصل در این زمینه نیست. آنچه مورد نظر است، واقعیّت «کتب اصلی حدیث» و تعیین معیاری برای شناسایی آن است؛ فارغ از این‌که در گذشته یا امروز چه اصطلاحی درباره‌ی آن‌ها کاربرد بیشتری دارد. ملاکی که ارایه شد، روشن است و در واقعیت این کتب اثری ندارد. بررسی واژه‌های «منبع»، «مصدر» و «اصل» هم از آن جهت است که اکنون این واقعیّت ـ یعنی، پیدا شدن حدیث برای نخستین بار در جایی- با این سه واژه، تعامل، تناسب و تعارف بیشتری دارد. هدف از این نوشتار، جعل اصطلاح نیست؛ بلکه بازشناسی و نگاهی نو به این اصطلاحات به ‌عنوان پوسته‌ی واقعیّات است؛ البته در نتیجه‌ی این نگاه، اصطلاحات مذکور بازتعریف می‌شود. هدف از تعیینِ معیار برای شناسایی کتب اصلی استفاده از نتایج این شناسایی در استنادات حدیثی و تخریجات است؛ لذا تسامحات استعمالی و نگاه‌های نسبی به واژگان «منبع» و «مصدر» خللی در هدف ایجاد نمی‌کند؛ امّا واژه‌ی «اصل» بیش از آن دو کلمه، اصالت خود را حفظ کرده و در اصطلاح علوم حدیث برای همان «نگاشته‌های اوّلیه» به‌کار می‌رود؛ هرچند این اصطلاح نیز از تسامحات عرفی در به‌کارگیری لغات مصون نبوده است.

۷.۲ - بازکاوی معنای منبع حدیث

اکنون سه‌پرسش باقی می‌ماند که پاسخ به آن موجب دقیق‌تر شدن تعریف منبع می‌شود.

۷.۲.۱ - مصادر ناقص

پرسش اوّل: همان‌گونه که بیان گشت، با توجّه به از بین رفتن بیش‌تر منابع اصلی، کتبی که روایات این منابع را به ما منتقل کنند، در حکم منبع هستند؛ امّا بعضی از کتب، تنها بخشی از مصادرشان از بین رفته و بخش دیگر موجود است؛ آیا این‌ها منبع هستند یا نه؟
پاسخ: معنای منبع آن نیست که هیچ‌یک از احادیثش در کتابِ پیش‌تر نوشته‌ نشده باشد؛ همان‌طور که معنای کتاب واسطه این نیست که تمام احادیثش در کتبِ پیش‌تر نوشته شده، موجود باشد؛ بلکه کتابی که بیش‌تر مصادرش نابود شده‌ است، در حکم منبع است و کتابی که بیش‌تر مصادرش موجود است، در حکم واسطه است؛ همان‌گونه که روشن است، همه‌ی محدّثان، کتاب الکافی را با این‌که برخی از مصادر آن موجود است
[۸۱] کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳۱، ح۶، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
[۸۲] جمعی از راویان، الاصول الستة عشر، ص۱۳۹، ح۳۷، تحقیق ضیاء الدین محمودی و دیگران، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۱ش، (کتاب ابی‌سعید عباد عصفری).
[۸۳] کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۵۵۶، ح۲.
[۸۴] جمعی از راویان، الاصول الستة عشر، ص۱۴۸، ح۵۶، تحقیق ضیاء الدین محمودی و دیگران، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۱ش، (کتاب عاصم ‌بن حمید الحناط).
[۸۵] کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۱، ح۱۲.
[۸۶] جمعی از راویان، الاصول الستة عشر، ص۳۱۴، ح۴۸۵، تحقیق ضیاء الدین محمودی و دیگران، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۱ش، (کتاب خلاد السندی).
«منبع» می‌دانند و همه بحار الانوار را هرچند ـ گاهی ـ از مصادری نقل می‌کند که اکنون اثری از آن‌ها نیست، (مثل توحید المفضل که در بحار الانوار آمده است) واسطه می‌شمرند؛ زیرا بیش‌تر مصادر آن موجود است. یا کتاب سعد السعود که مربوط به هفتم هجری است، منبع است؛ چرا که بیش‌تر مصادر آن مفقود است. (در این کتاب از ۱۱۲ منبع سخن گفته شده و مطالبی از آن‌ها نقل شده که از حدود ۸۰ منبع آن اطلاعی نداریم.)
[۸۸] احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۱۰۴- ۱۰۵، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
[۸۹] احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۲۴۵، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
پاسخ دیگری که می‌توان به این پرسش داد، بر اساس نگاه تبعیضی است؛ یعنی، باید تک گزاره‌ها را ـ نه مجموعه‌ی یک کتاب را- بررسی کرد. در نگاه به تک گزاره‌ها، هر روایتی به تنهایی بررسی می‌شود که آیا این کتاب برای این روایت منبع است یا واسطه؟

۷.۲.۲ - فاصله زمانی کتب

پرسش دوم: ممکن است، دو کتاب که با هم از حیث نگارش ـ به‌ عنوان مثال یک قرن ـ تفاوت زمانی دارند، از یک مصدر که نزد مؤلّف هر دو کتاب بوده، استفاده کرده باشند و اکنون آن مصدر وجود نداشته باشد؛ آیا کتاب دوم را به علّت متاخّر بودن، «واسطه» و کتاب اوّل را «منبع» می‌گویند؟
پاسخ: جواب منفی است، هر دو کتاب، نسبت به مصدرِ مفقود، «منبع» هستند؛ زیرا کتاب دوم بنای نقل از کتاب اوّل را نداشته؛ بلکه از مصدر اصلی استفاده کرده است که اتّفاقاً کتاب اوّل هم از همان مصدر بهره برده است؛ بنابراین، برخی از کتب سیّد بن ‌طاووس مثل اقبال الاعمال که بعضی از احادیث آن در کتب پیشین، مثل مصباح المتهجد موجود است، می‌تواند منبع به‌حساب آید؛ زیرا سیّد، این روایات را از مصباح المتجهد نگرفته است؛ بلکه از مصادری که مصباح هم از همان‌ها نقل کرده و یا مصادری شبیه آن اخذ کرده که اکنون موجود نیستند. (مراجعه کنید به مصباح المتهجّد و همان روایت در اقبال الاعمال که هر دو به ‌طور مستقل از منابع قبلی نقل کرده‌اند به خلاف به‌ عنوان مثال روایت دیگر اقبال الاعمال که در این‌جا تصریح می‌کند از مصباح المتهجد گرفته است.)

۷.۲.۳ - هدف کتب

پرسش سوم: بعضی از کتب با هدف جمع احادیث در موضوع خاصّی نگاشته شده است؛ مثل تفسیر عیّاشی و برخی دیگر، صرفاً برای جمع حدیث نگاشته شده‌ است؛ مثل اصول اوّلیه. گروهی دیگر به ‌دنبال هدفی دیگر بودند؛ ولی از احادیث استفاده‌ی فراوانی کرده‌اند؛ مثل: «الایضاح فضل‌ بن شاذان» (م۲۶۰ق) (این کتاب، کلامی است؛ امّا از روایات فراوانی استفاده کرده است. مؤلّف، استدلالات عقلی هم می‌آورد) و بعضی دیگر از کتب، هدف غیر حدیثی داشته و گاهی نیز احادیث را در کتابشان آورده‌اند؛ مثل رجال النجاشی (م۴۵۰ق) کدام‌یک از این‌ها «منبع حدیث» هستند؟
پاسخ: معنای لغوی منبع می‌تواند شامل همه‌ی این‌ها بشود؛ امّا عرف، قسم چهارم را منبع حدیث نمی‌نامند. البته با نگاه تبعیضی می‌توان قسم چهارم را نیز منبع دانست؛ هرچند این قسم، جزء کتب حدیث نیست. علّت آن است که مراد از کتابهای حدیث، کتبی است که حدیث در آن فراوان باشد، به‌ گونه‌ای که مثلاً در هر صفحه از کتاب، حدیثی مشاهده شود؛ امّا با توجّه به این‌که این کتب نیز حدیث یا احادیث معدودی را آورده‌اند؛ اگر اوّلین کتبی باشند که این احادیث در آن‌ها آمده است، برای آن احادیث، «منبع» محسوب می‌شود. به بیان دیگر، این کتب جزء منبع حدیث شمرده نمی‌شود؛ بلکه منبعی برای آن احادیث معیّن است.

۷.۲.۴ - تعریف مختار

تعریف نهایی از «منبع حدیث» بر اساس توجّه به معیار قدمت است؛ یعنی، قدیمی‌ترین کتابی که حدیث را آورده و اکنون موجود است، منبع حدیث است؛ امّا توسعه‌ای هم در آن، باید لحاظ کرد؛ به بیان فنّی‌تر، «کتاب‌هایی که احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) برای اوّلین بار از حیث کتابت و اتّصال به معصوم ـ نه از حیث زمانی ـ در آن‌ها مشاهده می‌شود.» منبع حدیث است.
قید از حیث اتّصال به معصوم، معنایش این است که ملاک زمانی وجود ندارد و اگر دو کتاب با فاصله‌ی زمانی، از مصدری مفقود نقل کرده باشند و احادیث آن مصدر که متّصل به عصر معصومان (علیهم‌السّلام) است و برای اوّلین بار در این دو کتاب مشاهده شود، هر دو از حیث نگارش در حکم نخستین نگاشته هستند و منبع محسوب می‌شوند؛ (به‌ عنوان مثال، نجاشی، عبدالله ‌بن میمون القداح را که از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) بود، دارای کتبی می‌داند. (آنگاه می‌بینیم، برقی (م۲۷۴یا۲۸۰ق) در المحاسن از وی روایات فراوانی نقل می‌کند؛ همچنین صفّار (م۲۹۰ق) نیز از او روایات متعددی نقل کرده است) بر این اساس، هم المحاسن و هم بصائر الدرجات که با فاصله‌ی زمانی نگاشته شده‌اند و اوّلین ناقلان موجود، از کتابهای عبدالله‌ بن میمون هستند که این کتاب‌ها مفقود است، برای ما نسبت به کتب ابن‌میمون منبع محسوب می‌شوند.) همان‌گونه که جزوه‌ی نگارش شده در درس امام باقر (علیه‌السّلام) منبع و اصل محسوب می‌شود و جزوه‌ی نگاشته در سخنرانی امام رضا (علیه‌السّلام) هم منبع و اصل است؛ هرچند هر دو جزوه، در برخی گفتارها مشترک باشند، بدون این‌که لحاظ تقدّم و تاخّر زمانی بشود؛ زیرا ملاک، نگاشته شدن احادیث ائمّه برای نخستین‌ بار است؛ نه زمان نگارش که دوره‌ی امام باقر یا امام رضا (علیه‌السّلام) است.


گروه کتب منبع و گروه کتب واسطه هریک با اهداف خاصّی نگارش شده و فایده‌های آن با توجّه به این اهداف، قابل دست‌یابی است. هر یک از این دو گروه علاوه بر کاربردهای مشترک، کاربردهای ویژه‌ی خود را دارند. در پژوهش‌ها و مراجعات حدیثی، بسته به نیاز و هدف پژوهش‌گر، مراجعه به هر گروه توجیه‌ی علمی می‌یابد.

۸.۱ - اهداف

کتبی که اکنون در حکم منبع هستند، به خودی خود واسطه بوده‌اند و به علّت از بین رفتن منابع اوّلیه، امروزه حکم منبع یافته‌اند. کتابی که محکوم به منبعیّت است با منبع اصلی متفاوت است و همه‌ی کاربردها و فایده‌های آن را ندارد و البته کاربردهایی ویژه‌ی خود را دارد که منبع اصلی نداشت. یکی از اهداف اصلی منابع اوّلیه عبارت است از: فراهم کردن امکان استفاده از احادیث معصومان (علیهم‌السّلام) برای دیگران و آیندگان. (شاید هدف دیگر این منابع یا اصول را بتوان این‌گونه ذكر كرد: نگارش حدیث معصومان (علیهم‌السّلام) برای استفاده‌های شخصی) این هدف در کتبی که در حکم منبع هستند نیز وجود دارد؛ علاوه بر این‌که اهداف و ماموریت‌های دیگری هم برای این کتب تصویر می‌شود که عبارت است از:
۱. جامع‌نگاری: جمع‌آوری احادیث چند موضوع مرتبط با هم یا مجموعه‌ای از موضوعات حدیثی برای نگاه جامع‌تر به حدیث (تشکیل خانواده‌ی بزرگ حدیث).
[۱۰۲] کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۸، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.

۲. تک‌نگاری موضوعی: جمع‌آوری احادیث یک موضوع برای نگاه جامع‌تر به آن و استفاده جامع‌تر از آن (تشکیل خانواده حدیث).
[۱۰۳] ابن‌قولویه، جعفر بن محمّد، کامل الزیارات، ج۱، ص۳۶، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ق.

۳. معتبرنگاری: برخی از مؤلّفان ماموریّت کتاب خود را جمع‌آوری روایاتِ معتبر دانسته‌اند.
۴. استفاده آسان‌تر مخاطبان از احادیث از حیث کمّی (وجود تعداد قابل توجّهی از احادیث یک موضوع در یک‌جا) و کیفی (عنوان‌دهی و دسته‌بندی موضوعی احادیث).
۵. حفظ نگاشته‌های کوچک حدیثی از خطر نابودی (شاید بتوان هدف دیگر را حفظ نگاشته‌های تخصّصی حدیث از خطر نابودی دانست. برخی از نگاشته‌های حدیثی کاربرد عمومی نداشت و فقط به ‌وسیله‌ی علما مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ لذا شاید نسخه‌های کمتری از آن استنساخ می‌شد و این، خطر نابودی را افزایش می‌داد.)
مجموعه‌ی این ماموریت‌های شش‌ ‌گانه برای کتب واسطه هم قابل تصویر است، با این تفاوت که بیش‌تر نگاشته‌های واسطه بر اساس نیاز خاصّی که مؤلّف احساس کرده، نگاشته شده‌اند؛ یعنی، نیازمحوری و پژوهشِ کاربردی، اصلی‌ترین ماموریّت کتب واسطه است که در مقابل، نگاه بنیادین به احادیث و نگارش کتاب‌خانه‌ای برای تولید محتواهایی را که محور کارهای آینده باشد، می‌توان ماموریّت مهمّ کتبی دانست که در حکم منبع هستند. این دیدگاه با مطالعه‌ی مقدّمه و مؤخّره حدود ۱۲۰۰ کتاب حدیثی شیعه و اهل‌سنّت تا قرن دوازدهم به‌دست آمد.
[۱۰۷] احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۲۳۱، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.


۸.۲ - استناد

استناد از کتب منبع ـ یا در حکم آن ـ حداقل در این موارد، توجیه علمی دارد:
۱. هنگامی که از متن حدیث به ‌عنوان سند حکم فقهی یا معرفتی و... استفاده می‌شود: در عرف، اَسناد نشان‌دهنده ارتباط با اصل هستند؛ لذا باید نزدیک‌ترین ارتباط با اصل را داشته باشند که کتب منبع، چنین هستند.
[۱۰۸] احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۷۵، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.

۲. هنگام مواجهه با تعارضات: استناد از منابع هنگام مواجهه با تعارضات، یکی از راه‌های برون‌رفت عملی از تعارض بدوی است. (چه ‌بسا گفته شود که تعارض مستقّر میان روایت منقول از «منبع» و روایت منقول از «لا منبع» شکل نمی‌گیرد.)
۳. هنگامی که قرار است، از متون برای قاعده‌سازی، قانون‌نویسی، تمّدن‌سازی و امور زیربنایی از این دست استفاده شود: امور زیربنایی باید بر کف‌پایه‌های قدرتمندی بنا شوند تا روبناهای آن محکم و قابل دفاع باشد و منابع نسبت به کتب واسطه چنین‌ هستند.
[۱۰۹] احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۴۰، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
البته منابع یکسان نیستند و از حیث اعتبار متفاوت هستند؛ امّا به ‌طور اجمالی، اعتبار گروه کتب منبع، از حیث استنادی، بیش از اعتبار گروه کتب واسطه است.


کتب واسطه با توجّه به «کاربردی نگاری» بیشتر آن‌ها، جایگاه خوبی در میان مردم یافتند و استنساخ از آن‌ها فراوان شد. اربعین‌نگاری‌ها، مسائل نگاری‌های حدیثی،
رساله‌های عملیه‌ی حدیثی، کتب فراوان احادیث اعتقادی متقابل با اهل ‌سنّت، اخلاق‌نگاری‌ها و آداب‌نگاری‌ها همه از این قبیل است. (نگاهی به مجموعه‌ی ۲۲ جلدی میراث حدیث شیعه
[۱۱۰] مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، میراث حدیث شیعه، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، مختلف.
نشان می‌دهد که کتب کاربردی از حیث تعداد عنوان بیش از کتبی است که با هدف محتواسازی نوشته شده است.)

۹.۱ - کاربردها

کتب واسطه علاوه بر اشتراک در برخی کاربردها با کتب منبع، دارای کارآیی‌های دیگری نیز دارند که از این قبیل است:

۹.۱.۱ - تصحیح نسخه

گاهی نسخه‌هایی که در اختیار واسطه‌نگاران بوده دقّت و ضبط بیشتری داشتند. در چنین جاهایی از کتاب واسطه برای تصحیح دقیق‌تر نسخه استفاده می‌شود؛ به ‌عنوان مثال، نسخه‌هایی که علّامه مجلسی جمع‌آوری و در بحار الانوار از آن‌ها استفاده کرد، معمولاً نسخه‌های دقیقی بودند.

۹.۱.۲ - تکمیل اعتبار حدیث

گاهی نسخه‌هایی که در اختیار واسطه‌نگاران بود، اعتبار بیشتری داشت؛ به این معنا که از حیث طریق، معتمد بود یا از کتابی نقل می‌کرد که به‌ دست ما نرسیده؛ (مثل نقل بحار الانوار از کتاب الاهلیلجه)
[۱۱۳] مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۷، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
در این‌ صورت برای افزایش اعتماد به حدیث، از کتاب واسطه هم استفاده می‌شود تا این پیام را برساند که نسخه‌ی معتبرتر یا کتاب منبع اکنون در اختیار ما نیست؛ امّا در اختیار فلان واسطه‌نگار در قرن مثلاً یازدهم بوده و این‌ روایت را آورده است.

۹.۱.۳ - کشف خانواده‌ حدیث

گروه کتب واسطه به تناسب جامعیّت آن، نسبت به گروه کتب منبع، در کشف خانواده‌ی حدیث، کاربرد بیشتری دارد؛ مثل وسایل الشیعه در فقه و بحار الانوار در غیر فقه که به دلیل جامعیّت نسبی، بیش از سایر کتب محلّ مراجعه هستند.

۹.۱.۴ - استفاده سریع‌تر

گاهی بنای مراجعه‌کننده به حدیث، بر تتّبع و استناد نیست؛ بلکه می‌خواهد به ‌صورت اجمالی موضوعی را در روایات بررسی کند و از حیث زمانی هم زود به نتیجه برسد؛ هم‌چنین نیاز او در موضوع خاصّی است که کتب واسطه به آن پرداخته‌اند و روایاتش را جمع‌آوری خوبی از حیث کمّی و کیفی کرده‌اند؛ در این‌ صورت مراجعه به کتابهای واسطه کمک بهتری به محقّق می‌کند؛ به‌ عنوان نمونه، مراجعه به کتاب نور الثقلین برای دست‌یابی به روایاتِ ذیل یک آیه بسیار سریع‌تر، محقّق را به نتیجه می‌رساند.

۹.۱.۵ - سنجش و پایه تتّبع

کتابهای واسطه‌ای که بنایشان بر جمع‌آوری همه‌ی روایات ـ غیر بین البطلان ـ بوده (طبق بررسی و تحلیلی که انجام دادیم، بحار الانوار از نظر مرحوم «مجلسی» دارای این ویژگی است.)
[۱۱۴] مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۱، ص۲-۴۵، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
می‌توانند به محقّقان برای سنجش تتّبعشان یاری برسانند؛ یعنی، پژوهش‌گر یافته‌های خود را به این کتب عرضه کند و اگر افزون بر آن چیزی یافت، مجدداً به‌ صورت محدود تتّبع را ادامه دهد؛ حتّی این کتب می‌توانند به ‌عنوان پایه‌ی تتّبع قرار گیرند، به این شکل که برای کاهش زمان پژوهش، ابتدا از کتب واسطه‌ای که بنایشان بر جامع‌نگاری بوده اخذ حدیث شود و سپس همان روایات در منابع مراجعه شده و مورد آدرس قرار گیرد؛ آنگاه برای پوشش خلاهای تحقیق، به منابع، مراجعه‌ی تکمیلی شود.

۹.۱.۶ - استفاده تاریخ حدیثی

گاهی برای این‌که تاریخ نقل یک یا چند روایت یا گروهی از احادیث و یا یک عنوان حدیثی بررسی شود، نیاز است که مجموعه‌ی کتبی که آن را نقل کرده‌اند، مورد مراجعه قرار گیرد که از جمله آن، کتب واسطه هستند؛ به‌ عنوان مثال، اگر بخواهیم تاریخ مطرح شدن جمله «الصلاة معراج المؤمن» را به‌ عنوان حدیث در شیعه، بررسی کنیم، چاره‌ای جز مراجعه به بحارالانوار نداریم.
[۱۱۵] مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۷۹، ص۳۰۳، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
[۱۱۶] بهایی عاملی، محمّد بن حسین، الاثنا عشریة فی الصلاة الیومیة، ج۱، ص۳۹، تحقیق محمّد حسون، چاپ اوّل، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۹ق.
البته این کاربردها همیشگی نیست؛ مثلاً گاهی تمام منابع کتاب واسطه، موجود است؛ مثل منابع تفسیر البرهان که همگی موجود است؛ بنابراین، نیاز و هدف محقّق و تناسب آن با هدف و سبک نگارش کتاب، توجیه‌ کننده مراجعه به آن است.


«منبع»؛ یعنی، محلّ جوشش و مبدا جریان. مصدر؛ یعنی، بالاترین یا نخستین نقطه از هر شیء و اصل؛ یعنی، پایه و نخستین جزء پایه‌ای اشیاء. هر سه واژه، مفهوم مبدا بودن و پایه‌ای بودن را می‌رساند. به این مفهوم در عرف، نگاه نسبی هم می‌شود؛ بنابراین، به کتبی که اوّلین نگاشته‌ها نیستند؛ ولی حدیثی از آن‌ها اخذ شده نیز، «منبع» گفته‌اند؛ امّا منابع اصیل حدیث، نخستین نگاشته‌های حدیثی هستند که امروزه به آن‌ها اصول اوّلیه گفته می‌شود. بیشتر این منابع از بین رفته‌اند؛ ولی کتبی که ناقل روایات این مصادر بودند، موجود است؛ لذا به این کتب، منبع می‌گوییم. معیار شناسایی منابع این است که بیش‌تر روایات آن، در منابع قدیمی‌تری که اکنون موجود است، یافت نشود و یا هر دوی این‌ها منبع مفقودی داشته باشند و ناقل روایات آن باشند، بدون این‌که از یکدیگر نقل کنند. کتب منبع در استنادات حدیثی کاربرد بیشتری دارد؛ امّا کتب واسطه، بیشتر در تکمیل تحقیقات و یا تسریع در آن به‌کار می‌آید.


۱. استخراج فهرست کاملی از منابع اوّلیه‌ی موجود و مفقود و بازشناسی علمی آن.
۲. ارایه‌ی تصحیحات و تحقیقات از منابع اوّلیه‌ی موجود که اصلاً چاپ نشده‌اند یا چاپ مصحَّح و محقَّقی ندارند.
۳. ارایه‌ی فهرست تفکیکی از منابع و کتب واسطه‌ی حدیثی موجود.


۱. احمد بن ‌فارس، معجم مقاییس فی اللغة، ج۵، ص۳۸۱، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.    
۲. طریحی، منتجب‌الدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۲۶۴، تحقیق سیّداحمد حسینی، بی‌جا، چاپ دوم، مکتب النشر الثقافة الاسلامیة، ۱۳۶۷ش.    
۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، ج۳، ص۱۲۸۷، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.    
۴. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۱۶۰، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.    
۵. ابن‌منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۳۴۵، چاپ اوّل، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۰ق.    
۶. ابن‌فارس، احمد بن فارس، معجم المقاییس فی اللغة، ج۳، ص۳۳۷.    
۷. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۹۴، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.    
۸. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، ج۲، ص۷۱۰، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.    
۹. ابن‌منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۴۴۵، چاپ اوّل، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۰ق.    
۱۰. ابن‌فارس، احمد بن فارس، معجم المقاییس فی اللغة، ج۱، ص۱۰۹.    
۱۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.    
۱۲. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، ج۴، ص۱۶۲۳، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.    
۱۳. واعظی، احمد، درآمدی بر هرمنوتیک، ج۱، ص۲۹۵-۳۲۲، چاپ سوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و‌اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵ش.
۱۴. هاشمی، سیّداحمد‌، جواهر البلاغة، ج۱، ص۲۳۵- ۲۴۵، چاپ اوّل، قم، واریان، ۱۳۸۰ش.
۱۵. صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۶۲، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، چاپ دوم، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۴ق.    
۱۶. صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، باب آخر فی امر الکتب، ص۱۶۷، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، تهران، موسسه اعلمی.    
۱۷. زید بن علی، تفسیر الشهید زید بن علی، مقدّمه‌ی محقّق، ج۱، ص۴۳، تحقیق حسن محمّدتقی حکیم، چاپ اوّل، بیروت، دارالعالمیة، ۱۴۱۲ق.
۱۸. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الائمة، تحقیق مجتبی فرجی، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
۱۹. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۶، ش۱، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.    
۲۰. طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۱۷۵، ش۴۶۷، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.    
۲۱. طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۱۴۳، ش۶۳۶، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.    
۲۲. طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۱۳۱، ش۳۰۳، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.    
۲۳. ابن‌شهرآشوب، محمّد بن علی، معالم العلماء، ج۱، ص۷۰، ش۱۸۹، تحقیق سیّد محمّد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۰ق.    
۲۴. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۶۱، ش۱۳۹، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.    
۲۵. حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۳۰، ص۱۶۵، تحقیق مؤسسه‌ی‌ آل‌البیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه‌ی آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.    
۲۶. سرخه‌ای، احسان، کتب مسائل در نگارش‌های حدیثی، ج۱، ص۳۲، فصل‌نامه‌ی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره ۳۷-۳۸، زمستان ۱۳۷۴ش.
۲۷. ابن‌خلدون، عبدالرحمان بن محمّد، تاریخ ابن‌خلدون، ج۳، ص۷۶، بیروت، مؤسّسة الاعلم، ۱۳۹۱ق.
۲۸. بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۱، چاپ اوّل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.    
۲۹. ذهبی، شمس‌الدین محمّد بن احمد، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۴۳۱، تحقیق عبدالرحمان بن یحیی المعلمی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
۳۰. نجاشی، أبوالعبّاس، رجال النجاشی، ص۱۲، ش۷، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.    
۳۱. حمدویه بن نصیر کشّی، به گزینش محمّد بن حسن طوسی، رجال الکشّی (اختیار معرفة الرجال)، ج۱، ص۳۹۱، ش۲۸۰، تحقیق مهدی رجایی، قم، مؤسّسة آل‌البیت، ۱۴۰۴ق.    
۳۲. کلبرگ، اتان، الاصول الاربعمائة، ج۱، ص۷۰، ترجمه محمّدکاظم رحمتی، فصل‌نامه‌ی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره‌ی ۱۷، پاییز۱۳۷۹ش.
۳۳. خمینی، روح‌الله، الطهارة، ج۳، ص۳۵۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۴. خمینی، روح‌الله، الطهارة، ج۳، ص۲۹۸-۲۹۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۵. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۹۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۳۶. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۸-۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۳۷. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۰۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۳۸. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۶۲، ۳۱۹، تهران، بی‌تا.
۳۹. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۳۷-۳۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۴۰. جمعی از محقّقان، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱، ص۴۹، چاپ اوّل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
۴۱. حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۳۰، ص۱۶۵، تحقیق مؤسسه‌ی‌ آل‌البیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه‌ی آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.    
۴۲. ابن‌شهرآشوب، محمّد بن علی، معالم العلماء، ج۱، ص۳۹، تحقیق سیدمحمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۰ق.    
۴۳. میرداماد، محمّدباقر بن محمّد، الرواشح السماویة، ج۱، ص۹۸.    
۴۴. ابن‌شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق گروهی از محقّقان، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۷۶ق.    
۴۵. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ج۱، ص۱۹۳، تحقیق سیّد عبد اللطیف کوه‌کمری، چاپ اوّل، قم، مجمع الذخائر الاسلامیة، ۱۴۰۱ق.    
۴۶. جمعی از محقّقان، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱، ص۴۷، چاپ اوّل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
۴۷. کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ص۱۲۷، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش، به نقل از یاقوت حموی.
۴۸. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۴، ص۱۷۰۸.    
۴۹. ابن‌خلکان، شمس‌الدين، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۳۱.
۵۰. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۴، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق.    
۵۱. کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۱۲۷، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
۵۲. کومو، فاطمه، مقاله «تمّدن اسلام در قرن چهارم و پنجم»، سایت جامعة الزهرا.    
۵۳. ولایتی، علی‌اکبر، فرهنگ و تمّدن اسلامی، ج۱، ص۳۱، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴ش.
۵۴. کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۱۲۴ تا ۱۲۹، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
۵۵. مجلسی، محمّدتقی، روضة المتقین، ج۱، ص۸۷، تحقیق علی پناه اشتهاردی، چاپ دوم، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۶ق.    
۵۶. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۶، ش۸۸۷، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.    
۵۷. عسکری، سیّدمرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۲۶۱، به نقل از زبیر بن بکار، چاپ اوّل، بیروت، مؤسّسة النعمان، ۱۴۱۰ق.    
۵۸. قرشی أسدی مکی، زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۱۲۵.    
۵۹. کلبرگ، اتان، الاصول الاربعمائة، ج۱، ص۸۸، ترجمه‌ی محمّدکاظم رحمتی، فصل‌نامه‌ی علوم حدیث قم، دارالحدیث، شماره‌ی ۱۷، پاییز۱۳۷۹ش.
۶۰. طوسی، محمّد بن حسن، الفهرست، ج۱، ص۳۲، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ق.    
۶۱. ابن‌داود حلّی، حسن بن علی، رجال ابن‌داود، ص۵۱، تحقیق سیّد محمّدصادق آل بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق.    
۶۲. ابن‌داود حلّی، حسن بن علی، رجال ابن‌داود، ص۱۶۳، تحقیق سیّد محمّدصادق آل بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق.    
۶۳. ابن‌داود حلّی، حسن بن علی، رجال ابن‌داود، ص۱۶۵، تحقیق سیّد محمّدصادق آل بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق.    
۶۴. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۲، چاپ سوم، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.    
۶۵. استرآبادی، محمّدامین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۳۱، تحقیق رحمت الله رحمتی اراکی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۲۴ق.    
۶۶. نمازی شاهرودی، علی، الاعلام الهادیة الرفیعة فی اعتبار الکتب الاربعة المنیعة، ج۱، ص۱۱، چاپ اوّل، قم، دفتر نشر اسلامی، ۱۴۲۵ق.    
۶۷. حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۳۰، ص۲۵۲، تحقیق مؤسسه‌ی‌ آل‌البیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.    
۶۸. غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه تا قرن پنجم هجری، ج۱، ص۳۴۸، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه‌ی شیعه شناسی، ۱۳۸۶ش.
۶۹. خدایاری، علی‌نقی، تاریخ حدیث شیعه در سده‌های هشتم تا یازدهم هجری، ج۱، ص۳۷۱.    
۷۰. ابن‌طاووس، علی بن موسی، فتح الابواب، ج۱، ص۷۳، تحقیق حامد خفاف، چاپ اوّل، بیروت، مؤسّسه‌ی آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.    
۷۱. حلّی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المطلب، ج۴، ص۵۰، تحقیق مجمع البحوث الاسلامیة، چاپ اوّل، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیة، ۱۴۱۲ق.    
۷۲. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، ج۱، ص۷۷۲.    
۷۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، ج۲، ص۷۱۰، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.    
۷۴. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، ج۲، ص۷۰۹، تحقیق احمد عبد الغفور عطّار، چاپ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.    
۷۵. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۹۶، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، چاپ دوم، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.    
۷۶. ابن‌منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۴۴۵، چاپ اوّل، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۰ق.    
۷۷. کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌طاووس و احوال و آثار او، ج۱، ص۵۸۹، ترجمه‌ی سیّد علی قرائی، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۳۷۱ش.
۷۸. طباطبایی، سیّدعلی، ریاض المسائل، ج۱، ص۲۱۴، پاورقی، تحقیق مؤسّسة النشر الاسلامی، چاپ اوّل، قم، موسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.    
۷۹. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲، چاپ پنجم، قم، مرکز النشرالثقافة الاسلامیة، ۱۴۱۳ق.    
۸۰. طباطبایی، سیّدمحمّدمهدی، الفوائد الرجالیة، ج۲، ص۳۶۷، تحقیق سیّدمحمّدصادق بحرالعلوم و سیّدحسین بحرالعلوم، چاپ اوّل، تهران، مکتبة الصادق، ۱۳۶۳ش.    
۸۱. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳۱، ح۶، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
۸۲. جمعی از راویان، الاصول الستة عشر، ص۱۳۹، ح۳۷، تحقیق ضیاء الدین محمودی و دیگران، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۱ش، (کتاب ابی‌سعید عباد عصفری).
۸۳. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۵۵۶، ح۲.
۸۴. جمعی از راویان، الاصول الستة عشر، ص۱۴۸، ح۵۶، تحقیق ضیاء الدین محمودی و دیگران، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۱ش، (کتاب عاصم ‌بن حمید الحناط).
۸۵. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۱، ح۱۲.
۸۶. جمعی از راویان، الاصول الستة عشر، ص۳۱۴، ح۴۸۵، تحقیق ضیاء الدین محمودی و دیگران، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۱ش، (کتاب خلاد السندی).
۸۷. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۳، ص۵۷-۱۵۱.    
۸۸. احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۱۰۴- ۱۰۵، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
۸۹. احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۲۴۵، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
۹۰. طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجّد، ج۱، ص۶۲۶، تحقیق علی‌اصغر مروارید، چاپ اوّل، بیروت، موسّسة فقه الشیعة، ۱۴۱۱ق.    
۹۱. ابن‌طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۱۸۵، تحقیق جواد قیومی، قم، مکتب الاعلام‌الاسلامی، ۱۴۱۴ق.    
۹۲. ابن‌طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۱۷۷، تحقیق جواد قیومی، قم، مکتب الاعلام‌الاسلامی، ۱۴۱۴ق.    
۹۳. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۱۵، ش۲۹۶، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.    
۹۴. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۲۱۳، ش۵۵۷، تحقیق سیّد موسی شبیری زنجانی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.    
۹۵. برقی، احمد بن محمّد، المحاسن، ج۱، ص۱۶، ح۴۵، تحقیق مهدی رجایی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۳ق.    
۹۶. برقی، احمد بن محمّد، المحاسن، ج۱، ص۳۴، ح۲۸، تحقیق مهدی رجایی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۳ق.    
۹۷. برقی، احمد بن محمّد، المحاسن، ج۱، ص۳۸، ح۴۲، تحقیق مهدی رجایی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۳ق.    
۹۸. صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۳، ح۲، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، تهران، موسسه اعلمی.    
۹۹. صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۷، ح۲، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، تهران، موسسه اعلمی.    
۱۰۰. صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۵۳، ح۵، تحقیق محسن کوچه باغی تبریزی، تهران، موسسه اعلمی.    
۱۰۱. حرّ عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۳۰، ص۲۵۲، تحقیق مؤسسه آل‌البیت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه‌ی آل‌البیت، ۱۴۰۹ق.    
۱۰۲. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۸، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
۱۰۳. ابن‌قولویه، جعفر بن محمّد، کامل الزیارات، ج۱، ص۳۶، تحقیق جواد قیومی، چاپ اوّل، قم، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ق.
۱۰۴. ابن‌بابویه قمی صدوق، محمّد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲.    
۱۰۵. مغربی، نعمان بن محمّد، دعائم الاسلام، ج۱، ص۲.    
۱۰۶. ابن‌طاووس، علی بن موسی، سعد السعود، ص۴.    
۱۰۷. احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۲۳۱، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
۱۰۸. احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۷۵، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
۱۰۹. احسانی‌فر، محمّدمهدی، پایان‌نامه «ملاک‌های اعتبارسنجی منابع حدیث شیعه»، ج۱، ص۴۰، کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم حدیث قم، ۱۳۸۹ش.
۱۱۰. مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، میراث حدیث شیعه، چاپ اوّل، قم، دارالحدیث، مختلف.
۱۱۱. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۶، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.    
۱۱۲. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۶.    
۱۱۳. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۷، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
۱۱۴. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۱، ص۲-۴۵، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
۱۱۵. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحارالانوار، ج۷۹، ص۳۰۳، چاپ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۳ق.
۱۱۶. بهایی عاملی، محمّد بن حسین، الاثنا عشریة فی الصلاة الیومیة، ج۱، ص۳۹، تحقیق محمّد حسون، چاپ اوّل، قم، کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۹ق.
۱۱۷. فخر رازی، ضیاءالدین عمر، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۲۶۶، چاپ سوم.    
۱۱۸. بحرانی، سیّدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۰، تحقیق مؤسّسه‌ی بعثت، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه‌ی بعثت، ۱۴۱۶ق.    



احسانی‌فر، محمّدمهدی، مجله حدیث حوزه، برگرفته از مقاله «معیارِ شناسایی منابع حدیث و جایگاه آن در استناد و تخریج»، سال‌ دوم، شماره دو، بهار و تابستان ۱۳۹۰.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار