• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لون

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





واژه «لون»، و جمع آن «الوان»، نه بار تکرار در هفت آیه از قرآن مجید آمده است.



از این تعداد، هفت مورد به صورت جمع، یعنی «الوان»، و دو مورد مربوط به» لون» است،و اما کلمه «صبغه» دو مرتبه و تنها در یک آیه وجود دارد. آیات مربوط به «لون» و «صبغه» به ترتیب قرارگیری در سوره‌های قرآن کریم چنین می‌باشند:
«قالوا ادع لنا ربّک یبیّن لنا مالونها قال إنّه یقولُ إنّها بقرة صفراءُ فاقعٌ لونها تسرُّ النّاظرینَ»
«صبغة اللَّه و من أحسن من اللَّه صبغة و نحن له عابدون»
«و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین»
«و ما ذرألکم فی الأرض مختلفاً الوانه إنّ فی ذلک لآیة لقومٍ یذّکّرون»
«ثمَّ کلی من کلّ الثّمرات فاسلکی سُبُل ربّک ذللاًیخرج من بطونها شرابٌ مختلفٌ ألوانه فیه شفاء للنّاس إنّ فی ذلک لآیة لقوم یتفکّرون»
«ألم تر أنّ اللَّه أنزل من السّماء ماء فأخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانهاو من الجبال جددٌ بیضٌ و حمرٌ مختلفٌ الوانهاو غرابیبُ سودٌ»
«و من الناس و الدّوابٌ و الانعام مختلف ألوانه کذلک إنّما یخشی اللَّه من عباده العلماء إنّ اللَّه عزیز غفورٌ»
«ألم تر أنّ اللَّه أنزل من السماء ماءً فسلکه ینابیع فی الأرض ثمّ یخرج به زرعاً مختلفاً ألوانه ثمّ یهیجُ فتریه مصفرّاً ثمّ یجعله حطاماً إنّ فی ذلک لذکری لاولی الألباب»


رنگ زرد با واژه‌های صفر، صفراء و مصفرّاً، پنج بار در آیات قرآن کریم معرفی شده است. این آیات عبارتند از:
«قالوا ادع لنا ربّک یبیّن لنا ما لونها قال إنّه یقول إنّها بقرة صفراء فاقع لونها تسرّ الناظرین»
«و لئن أرسلنا ریحاً فرأوه مصفرّاً لظلّوا من بعده یکفرون»
«ألم تر أنّ اللَّه أنزل من السّماء ماءً فسلکه ینابیع فی الأرض ثمَّ یخرج به زرعاً مختلفاً ألوانه ثمّ یهیجُ فتریه مصفرّاً ثمّ یجعله حطاماً إنّ فی ذلک لذکری لأولی الألباب»
«إعلموا انّما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الأموال و الأولاد کمثل غیث أعجب الکفّار نباته ثمّ یهیج فتریه مصفرّاً ثمّ یکون حطاماً و فی الآخرة عذاب شدید و مغفرة من اللَّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور»
«کانّه جمالت صفرٌ»


رنگ سفید در دوازده آیه قرآن کریم آمده است. کلمات قرآنی مربوط به این رنگ، ابیضّت، تبیضّ، ابیض، بیضاء و بیض می‌باشند. اولین کلمه مربوط به این رنگ، ابیض است که در سوره مبارکه بقره قرار دارد. اما رنگ سیاه هفت بار و در شش آیه قرآن کریم وجود دارد. در این بین سه مرتبه به صورت مشترک با رنگ سفید و سه مرتبه‌ به‌طور مستقل، مورد استفاده قرار گرفته است. واژه سیاه در قرآن، شامل کلمات اسود، اسودّت، مسودّاً، مسودّة و سود می‌باشد. در این بخش، ما سفید و سیاه را تفکیک نمی‌کنیم بلکه برخی آیات را به ترتیب سوره‌های مبارکه، به طور متوالی، ذکر می‌نماییم. با این حساب، آیات به کار برنده رنگ‌های سفید و سیاه عبارتند از:«أحلّ لکم لیلة الصیام الرّفث إلی نسائکم هنّ لباس لکم و أنتم لباس لهنّ علم اللَّه أنّکم کنتم تختانون أنفسکم فتاب علیکم و عفا عنکم فالآن باشروهنّ و ابتغوا ما کتب اللَّه لکم و کلوا و اشربوا حتّی یتبیّن لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود من الفجر ثمّ أتمّوا الصیام إلی اللیل و لا تباشروهنّ و أنتم عاکفون فی المساجد تلک حدود اللَّه فلا تقربوها کذلک یبیّن اللَّه آیاته للنّاس لعلّهم یتّقون».
«یوم تبیّضُ وجوهٌ و تسودّ وجوهٌ فأمّا الذین اسودّت وجوههم أکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون».
«و امّا الذین ابیضّت وجوههم ففی رحمة اللَّه هم فیها خالدون».
«و نزع یده فإذا هی بیضاء للناظرین».
«و تولّی عنهم و قال یا أسفی علی یوسف و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم».
«و إذا بشّر أحدهم بالانثی ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم».
«و اضمم یدک إلی جناحک تخرج بیضاء من غیر سوء آیة أخری».
«و نزع یده فإذا هی بیضاء للنّاظرین».
«و أدخل یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء فی تسع آیات إلی فرعون و قومه إنّهم کانوا قوماً فاسقین».
«اسلک یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء و اضمم الیک جناحک من الرّهب فذانک برهانان من ربّک الی فرعون و ملإه إنّهم کانوا قوماً فاسقین».
«ألم تر أنّ اللَّه أنزل من السّماء ماء فأخرجنا به ثمرات مختلفاً ألوانها و من الجبال جددٌ بیضٌ و حمرٌ مختلفٌ ألوانها و غرابیبُ سودٌ».
«بیضاء لذة للشّاربین».
«کأنّهنّ بیضٌ مکنون».
«و یوم القیامة تری الذین کذبوا علی اللَّه وجوههم مسودّة ألیس فی جهنّم مثوی للمتکبّرین».
و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرّحمن مثلاً ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم.


در قرآن کریم کلمات خضر خضراً أخضر و مخضرّة به معنی سبز آمده‌اند. البته دو کلمه دیگر نیز وجود دارد که از آن‌ها نیز به سبزی تعبیر می‌شود. یکی کلمه مدهامّتان در سوره مبارکه الرّحمن، و دیگری کلمه أحوی در سوره أعلی. به این ترتیب، مجموعه دفعات کاربرد رنگ سبز در قرآن کریم، ده مورد است. آیات شامل رنگ سبز، به ترتیب چنین می‌باشند:«و هو الّذی أنزل من السّماء ماءً فأخرجنا به نبات کلّ شی‌ء فأخرجنا منه خضراً نخرج منه حبّاً متراکباً و من النّخل من طلعها قنوانٌ دانیة و جنّات من أعناب و الزّیتون و الرّمّان مشتبهاً و غیر متشابه انظروا إلی ثمره إذا أثمر و ینعه إنّ فی ذلکم لآیات لقوم یؤمنون». «و قال الملک انّی أری سبع بقراتٍ سمانٍ یأکلهنّ سبع عجافٌ و سبع سنبلاتٍ خضر و أخر یابساتٍ یا أیّها الملأ أفتونی فی رؤیای إن کنتم للرّؤیا تعبرون». «یوسف أیّها الصّدّیق أفتنا فی سبع بقرات سمان یأکلهنّ سبع عجافٌ و سبع سنبلات خضر و أخر یابسات لعلّی أرجع إلی النّاس لعلّهم یعلمون». «الّذی جعل لکم من الشّجر الاخضر ناراً فإذا أنتم منه توقدون». «اولئک لهم جنّات عدنٍ من تحتهم الانهار یحلّون فیها من أساور من ذهب و یلبسون ثیاباً خضراً من سندسٍ و إستبرق متّکئین فیها علی الأرائک نعم الثواب و حسنت مرتفقاً». «ألم تر أن اللَّه أنزل من السّماء ماءً فتصبح الأرض مخضرّة إنّ اللَّه لطیف خبیرٌ». «متّکئین علی رفرفٍ خضرٍ و عبقریٍّ حسان». «عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق و حلّوا أساور من فضّة و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً».


قرمز با واژه «حمر» در قرآن کریم، تنها یکبار و آن هم در با همراهی رنگ‌های دیگر آمده است. این آیه در فهرست مربوط به لون و رنگ‌های سفید و سیاه ذکر شد.


چنان که در کتاب لغت آمده، لون کلمه‌ای معروف است و بر سفید و سیاه و آنچه از این دو ترکیب می‌شود اطلاق می‌گردد.
[۳۸] اصفهانی، راغب، مفردات، ص۷۵۱.
لسان العرب، لون را هیئتی مانند سیاهی و قرمزی و نیز آنچه عامل تمایز و جدایی دو چیز است، بیان می‌کند، البته از نظر علمی این تعریف‌ها واقعاً کامل نیست و دلیل این مدعا در بررسی‌های انجام شده علمی آشکار است. براساس علوم بشری، رنگ وابسته به نور است و بر اساس ظرفیت بینایی انسان دیده می‌شود. از آن‌جا که نور به صورت امواج می‌باشد، نوع رنگ نیز با میزان طول موج نور تغییر خواهد کرد و بدین ترتیب در محدوده مشخصی از امواج وسیع نورانی، رنگ‌ها بسته به میزان طول موج در مقابل دیدگان انسان ظاهر خواهند شد. متوسط این میزان در کتب فیزیکی بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ نانومتر است (هر نانومتر یک میلیونیم میلیمتر است) بدیهی است که در این محدوده رنگ‌هایی مختلف به صورت مستقل یا ترکیبی دیده می‌شوند.
[۴۰] طباطبایی، غلامرضا، فصلی در نور و رنگ، ص۵۸_۳۸.
البته جزئیات این بحث مفصل است و ما قصد پرداختن به آن‌ها را نداریم و این میزان نیز برای روشن نمودن پیچیدگی‌های ماهیت رنگ بیان شد.


به هر حال آیاتی را که در این رابطه مورد بررسی قرار می‌دهیم، عبارتند از:«و ما ذرألکم فی الارض مختلفاً ألوانه إنّ فی ذلک لایة لقوم یذّکّرون». «(علاوه بر این) مخلوقاتی را که در زمین آفریده نیز مسخّر (فرمان شما) ساخت، مخلوقاتی با رنگ‌های مختلف، در این، نشانه روشنی است برای گروهی که متذکر می‌شوند.»در آیات قبل این سوره مبارکه، نعمت‌هایی مختلف به عنوان نشانه برای متفکران و عاقلان ذکر می‌شود ولی درباره ألوان، قوم متذّکر، مطرحند. در تفسیر نمونه آمده است که دلیل ذکر گروه‌های مختلف درباره هر کدام از نعمت‌ها مرتبط با آن نعمت خاص است، مثلاً درباره زراعت و زیتون و نخل و انگور و‌ به‌طور کلی میوه‌ها باید بیش‌تر اندیشه کرد ولی درباره رنگ‌های نعمت‌های موجود آنقدر مسئله روشن است که تنها تذکر و یادآوری کافی است.
[۴۲] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص ۱۷۶.
هر چند این بیان تفسیری در یک نگاه عام، بسیار معقول است اما با توجه به مسایل بیان شده به نظر می‌رسد توجه به الوان در آیه شریفه به تأمل و موشکافی نیاز دارد.


و اما تفسیر المیزان، مورد دیگری را درباره این آیه مطرح می‌کند که بیانش خالی از لطف نیست. در این تفسیر آمده است:«اختلاف الوان آنچه که در زمین خلق کرده از گیاهان و درختها و میوه‌ها، امری است که با آن می‌توان بر وحدانیت و یکتایی خدا ، در ربوبیت استدلال کرد، چون امر واحدی است لذا فرمود: لآیة و نفرمود: لآیات».
[۴۳] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۳۱۷.
مسئله قابل ذکر دیگر این‌که ممکن است منظور از الوان، انواع نعمت‌ها باشد.
[۴۴] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۳۱۷.
در لسان العرب نیز یکی از معانی لون، نوع ذکر شده است.
[۴۵] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ص۳۹ _ ۱۳.
«ثمّ کلی من کلّ الثّمرات فاسلکی سبل ربّک ذللاً یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للنّاس إنّ فی ذلک لآیة لقوم یتفکّرون». سپس از تمام ثمرات تناول کن، و راه‌هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده به راحتی بپیما؛ از درون شکم آن‌ها نوشیدنی خاص، به رنگ‌های مختلف که در آن شفای مردم است بیرون می‌آید. در این، نشانه روشنی است برای جمعیتی که اهل فکرند.در این آیه سخن از وحی به زنبور عسل است که چه مسیری را طی می‌کند و سپس ماده‌ای رنگارنگ تولید می‌نماید که برای مردم شفاء است. «رنگ‌های مختلف عسل از رنگ‌های مختلف گل‌ها ناشی می‌شود. رنگ گل‌ها را چند ماده قندی درست می‌کند و چون این دو مسئله یعنی رنگ عسل با رنگ گل‌ها بستگی مستقیم دارد پس هر عسل با رنگ مخصوص خود، ماده قندی خاصی دارد و نتیجه فعل و انفعالات آن‌هاست. فاصله‌ای که بین شراب و خاصیت شفاء دهندگی آن است یعنی «مختلف الوانه» از نکات زیبای قرآن است که کتاب‌های گیاه‌شناسی نیز خواص درمانی گیاهان را مربوط به عناصر قندی موجود در آن‌ها می‌داند».
[۴۷] پاک‌نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، ج۵، ص ۱۷۸.



از طرفی تنوع رنگ‌ها برای سلیقه‌های مختلف نیز رضایت بخش است.«امروزه ثابت شده است که رنگ غذا در تحریک اشتهای انسان بسیار مؤثر است. قدیمی‌ها نیز گویا این مسئله روانی را شناخته بودند که غذاهای خود را با زعفران و زردچوبه و رنگ‌های دیگر رنگین می‌ساختند تا از طریق بصری نیز میهمانان‌شان را به خوردن غذا تشویق نمایند.»
[۴۸] مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۱، ص۳۰۱-۳۰۲.
«و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و الوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالمین».


و از آیات او آفرینش آسمان‌ها و زمین و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های شماست. در این، نشانه‌هایی است برای عالمان رنگ‌شناسی یکی از راه‌های خداشناسی است. وقتی انسان به اختلاف رنگ‌ها نگاه می‌کند، قدرت خداوند را بیش‌تر می‌فهمد. انسان‌ها به اندازه‌ای زیادند که اگر عامل تمایزی وجود نداشت، برای ارتباط با یکدیگر مشکلی جدی به وجود می‌آمد، ولی حکمت خداوندی بر این تعلق گرفته است که تفاوت زبان و رنگ، شناخت را آسان کند و البته در این شناخت، راهی برای معرفت کردگار نیز وجود دارد. چنین حکمتی از الطاف خداوندی است که شامل حال بندگان شده است و گرنه تعداد زیاد انسان‌ها که جای خود دارد، ممکن بود برای دو انسان کاملاً شبیه به یکدیگر و یا افراد مرتبط با آن‌ها مشکلاتی بروز کند، چنان که درباره افراد دو قلوی یکسان چنین مواردی اتفاق می‌افتد. «فخر رازی ذیل آیه مورد بحث می‌نویسد:«شناسایی انسان نسبت به انسان یا باید از طریق چشم حاصل شود یا به وسیله گوش، خداوند برای تشخیص چشم، رنگ‌ها و صورت‌ها و شکل‌ها را مختلف آفریده و برای تشخیص گوش، اختلاف آوازها و آهنگ‌های صدا را ایجاد کرده است، به طوری که در تمام جهان نمی‌توان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات، یکسان باشند»
[۵۰] مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۶، ص۳۹۵.



بعضی از مفسّران معتقدند که منظور از اختلاف رنگ‌ها، اختلاف نژادهاست و هر نژادی رنگی دارد. آگاهی بر اسرار این تنوع و گوناگونی، از عهده عالمان و اندیشمندان بر می‌آید.
[۵۱] مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۶، ص۳۹۵.
«ألم تر أنّ اللَّه أنزل من السّماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود. و من الناس و الدّوابّ و الأنعام مختلف الوانه کذلک إنّما یخشی اللَّهَ من عباده العلماء إنّ اللَّه عزیز غفور». آیا ندیدی خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که به وسیله آن میوه‌هایی رنگارنگ (از زمین) بیرون آوردیم و از کوه‌ها نیز (به لطف پروردگار) جاده‌هایی آفریده شده سفید و سرخ و به رنگ‌های مختلف و گاه به رنگ کاملاً سیاه. و از انسان‌ها و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگ‌های مختلف، (آری) حقیقت چنین است. از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند، خداوند توانا و آمرزنده است.در این آیه شریفه، هم از موضوع رنگ صحبت شده و هم رنگ‌هایی گوناگون بیان گردیده است. اینجا نیز سخن از اختلاف الوان است که سرانجام سبب معرفت، مخصوصاً برای دانشمندان خداترس می‌شود. البته درباره اختلاف رنگ‌ها تفسیرهای گوناگون وجود دارد، از جمله این‌که مقصود، نعمت‌های مختلف با رنگ‌های گوناگون ظاهری است، و شاید هم منظور، اختلاف در نوع رنگ‌ها، اعم از طعم و ساختمان و خواص گوناگون آن‌ها باشد.


رنگ‌های مختلف کوه‌ها نیز خود مسئله‌ای شگفت است که بر قدرت خداوند گواهی می‌دهد. رنگ‌های گوناگون کوه‌ها علاوه بر زیبایی، برای پیدا کردن راه‌ها در پیچ و خمهای کوهستان است. این رنگ‌ها که در آیه شریفه بیان شده، «بیض» و «حمر» و «غرابیب سود» می‌باشند. در این بین، «بیض» جمع «ابیض» به معنی سفید، «حمر»، جمع «احمر» به معنی قرمز، «غرابیب» جمع «غربیب» به معنی سیاه پر رنگ، و «سود» جمع «اسود» به معنی سیاه است. پشت سر هم قرار گرفتن غرابیب و سود، تأکیدی بر سیاهی شدید بعضی از جاده‌های کوهستانی است. البته احتمال دیگری نیز در بحث مربوط به اختلاف رنگ‌های کوه‌ها وجود دارد. شاید مقصود، خود کوه‌ها باشد که مانند خطوط و جاده‌هایی بر روی زمین قرار گرفته‌اند.
[۵۴] مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۸، ص۲۴۳.



به جز این مسایل، خواص ویژه سنگ و خاک کوه‌های مختلف که رنگشان نیز متفاوت است در زمین‌شناسی جایگاهی خاص دارد. در آیه مورد بحث، سه بار کلمه الوان تکرار می‌شود و در این سه مرتبه، سه گروه از موجودات نیز مطرح می‌گردند. در آغاز سخن از ثمرات و میوه‌هاست، سپس کوه‌ها، و بالاخره انسان‌ها، جنبندگان و حیوانات بیان می‌شوند. درباره انسان‌ها و اختلاف رنگ‌شان توجه به یک نکته جالب است و آن، اینکه «گذشته از چهره ظاهری، رنگ‌های باطنی، و خلق و خوی آن‌ها و صفات و ویژگی‌های آنان و استعداد و ذوق‌های‌شان، کاملاً متنوع و مختلف است، تا مجموعاً یک واحد منسجم با تمام نیازمندی‌ها را به وجود آورد.»
[۵۵] مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۸، ص۲۴۶.
درباره اختلاف تفسیر پیرامون اختلاف الوان، «المیزان»، به دلیل وجود رنگ‌های بیض و حمر، در بحث کوه‌ها، اختلاف رنگ‌های ظاهری را تأیید می‌کند نه تفاوت طعم و خاصیت و نوع آنها، در آن‌جا آمده است: «در کوه‌ها، اختلاف انواع نیست، تنها اختلاف الوان است».
[۵۶] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۷، ص۵۸.
البته به نظر می‌رسد این بیان تفسیری در برگیرنده تمام وجوه حکمت‌های آفرینش کوه‌ها نیست زیرا آن‌ها نیز همگام با تفاوت رنگ‌هایشان خواصی مختلف از خود بروز می‌دهند.«الدّر المنثور» نیز با بیان روایات به اختلافات پیرامون تفسیر کوه‌های رنگارنگ می‌پردازد. در آن‌جا علاوه بر بحث‌های مطرح شده، اختلاف و گوناگونی مردم در ترس از خدا نیز بیان می‌گردد و پس از تفسیرهای گوناگون درباره رنگ‌ها چنین آمده است: «یختلف النّاس فی خشیة اللَّه کذلک»
[۵۷] السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۵، ص۲۴۹.
یعنی بحث خشیت از خداوند به نوعی با معانی رنگ و اختلاف آن گره می‌خورد.


آیه ۱۳۸ سوره مبارکه بقره به صبغه می‌پردازد.«صبغة اللَّه و من أحسن من اللَّه صبغة و نحن له عابدون» «رنگ خدایی (بپذیرید: رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت می‌کنیم.»به راستی چرا خداوند رنگ را به خود نسبت می‌دهد؟ چنان که در نیز نور به خدا نسبت داده می‌شود. آیا ممکن است در این آیات نیز بتوان به ارتباط بین نور و رنگ پرداخت؟پاسخ به این سؤال دقت و اظهار نظر مفسّران را می‌طلبد.در معنای «صبغه» از نظر عقلی و غیر حسی اختلاف نظر است، گرچه دیدگاه‌های گوناگون، قابل جمع‌اند، چنان که در ترجمه، ایمان ، توحید و اسلام که هر کدام جداگانه می‌توانند مصداقی مستقل برای صبغه باشند، همراه هم و پیوسته به یکدیگر آمده‌اند.


برای فهمیدن معنای دقیق‌تر صبغه سراغ کتاب لغت می‌رویم. در مفردات آمده است: «الصّبغ: المصبوغ»
[۶۰] اصفهانی، راغب، مفردات، ص۴۷۵.
صبغ به عنوان اسم مفعول، یعنی رنگ شده، است، آن‌گاه، راغب، صبغة را عاملی متمایز کننده بین انسان و حیوان می‌شمارد و آن را فطرتی الهی می‌داند.
[۶۱] اصفهانی، راغب، مفردات، ص۴۷۵.
لسان العرب نیز مانند این معنی و همچنین مواردی دیگر را بیان می‌کند، از جمله می‌گوید صبغة اللَّه به معنی دین خدا و فطرت خدایی است و نیز الصبغ یعنی فرو رفتن در چیزی سیال مانند آب، از طرفی در کلام عرب به تغییر نیز صبغ گفته می‌شود مثلاً صبغ الثوب به معنی تغییر حالت لباس به دلیل تغییر رنگ آن می‌باشد.


درباره «صبغه» ماجرایی در بعضی تفاسیر نقل شده است از جمله «فرّاء می‌گوید:«این تعبیر به این جهت است که بعضی از نصاری، نوزادان خود را در آب مخصوص که معمودیه نامیده می‌شد، فرو می‌بردند و این عمل را تطهیر آن نوزاد می‌دانستند. در این آیه نظر به این نکته است که رنگ‌آمیزی خدا که همان فطرت پاک است، تطهیر شماست نه آن تطهیری که آن‌ها گمان می‌کنند.»
[۶۳] طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع‌ البیان، ج۲، ص ۷۹.



امام صادق‌ علیه‌السلام نیز می‌فرمایند: «اتبعوا صبغة اللَّه یعنی از اسلام که مقتضای فطرت الهی است پیروی کنید.»
[۶۴] طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع ‌البیان، ج۲، ص ۷۹.
برای تفسیر صبغة در این آیه شریفه مواردی از قبیل رنگ، وحدت، عظمت، پاکی، پرهیزکاری، عدالت و مساوات، برادری و برابری، توحید، اخلاص و بالاخره رنگ بی رنگی و حذف همه رنگ‌ها به عنوان رنگ نهایی نیز بیان شده است.
[۶۵] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۴۷۳-۴۷۴.
در روایات اهل سنّت نمونه‌هایی وجود دارد که تعبیر صبغه تا اندازه‌ای، مادی و فیزیکی می‌شود. مثلاً از ابن عباس نقل شده است که «رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بنی اسرائیل به موسی‌علیه‌السلام گفتند آیا خدا تو را رنگ می‌کند؟ گفت: پروا کنید از خداوند، پس پروردگارش به او نداد داد؛ ای موسی! از تو می‌پرسند که آیا پروردگارت تو را رنگ می‌کند؟ بگو: آری، من با رنگ‌های قرمز، سفید و سیاه رنگ می‌شوم و همه رنگ‌ها در رنگ من است. و خداوند بر پیامبرش نازل کرد: صبغة اللَّه و من أحسن من اللَّه صبغة»
[۶۶] السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۱، ص ۱۴۱.
و یا ابن ابی نجّار در تاریخ بغداد از ابن عباس نقل می‌کند که منظور از صبغة اللَّه رنگ سفید است.
[۶۷] السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۱، ص ۱۴۱.
این روایت می‌تواند با قوانین علمی بیان شده درباره نور و رنگ تطبیق یابد هر چند اطمینان یافتن درباره صحت روایت بحث دیگری است.در کافی معنای دیگری برای صبغه بیان شده است. بنا به روایتی، رنگ خدایی، رنگ ولایت است که به مؤمنین داده می‌شود. علامه طباطبائی‌رحمه الله این معنی را به دست آمده از باطن آیه می‌داند.
[۶۸] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۴۷۵.
همان‌طور که از مجموع بحث‌ها برمی‌آید موضوع بحث در قرآن هم جنبه‌های حسی دارد و هم مفاهیم معنوی را القاء می‌نماید که البته در این صورت نیز دست‌کم در مقام تشبیه، علم به خواص ظاهری و محسوس رنگ‌ها، درک معانی باطنی را هموارتر می‌نماید. تاکنون رنگ در شکل کلی خود با واژه‌های لون و صبغه مورد بررسی قرار گرفت. به یاری خداوند در مجالی دیگر رنگ‌ها را به صورت تفکیکی مورد دقت قرار می‌دهیم.


۱ - لوشر، ماکس، روانشناسی رنگ‌ها، ترجمه ویدا ابی زاده، چاپ پانزدهم، انتشارات درسا، ۱۳۷۹.
۲ - خیر اندیش، رسول، و شایگان، سیاوش، ریشه‌یابی نام و پرچم کشورها، چاپ اول، انتشارات کویر ۱۳۷۰.
۳ - اصفهانی، راغب، مفردات.
۴ - ابن منظور، محمد ابن مکرم، لسان العرب، نرم‌افزار نور ۲، بی تا.
۵ - طباطبایی، غلامرضا، فصلی در نور و رنگ.
۶ - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه.
۷ - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان.
۸ - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان.
۹ - ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
۱۰ - پاک‌نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم.
۱۱ - مکارم شیرازی، ناصر، نمونه.
۱۲ - مکارم شیرازی، ناصر، نمونه.
۱۳ - مکارم شیرازی، ناصر، نمونه.
۱۴ - مکارم شیرازی، ناصر، نمونه.
۱۵ - مکارم شیرازی، ناصر، نمونه.
۱۶ - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان.
۱۷ - السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور.
۱۸ - اصفهانی، راغب، مفردات.
۱۹ - صفهانی، راغب، مفردات.
۲۰ - ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
۲۱ - طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع ‌البیان.
۲۲ - طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع‌البیان.
۲۳ - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه.
۲۴ - السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور.
۲۵ - السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور.
۲۶ - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان.


۱. بقره/سوره۲، آیه۶۹.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۳۸.    
۳. روم/سوره۳۰، آیه۲۲.    
۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۳.    
۵. نحل/سوره۱۶، آیه۶۹.    
۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۷.    
۷. فاطر/سوره ۳۵، آیه۲۸.    
۸. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۶۹.    
۱۰. روم/سوره۳۰، آیه۵۱.    
۱۱. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۱۲. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۱۳. مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۳.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۶.    
۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۷.    
۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۸.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۴.    
۱۹. نحل/سوره۱۶، آیه۵۸.    
۲۰. طه/سوره۲۰، آیه۲۲.    
۲۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۳.    
۲۲. نمل/سوره۲۷، آیه۱۲.    
۲۳. قصص/سوره۲۸، آیه۳۲.    
۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۷.    
۲۵. صافات/سوره۳۷، آیه۴۶.    
۲۶. صافات/سوره۳۷، آیه۴۹.    
۲۷. زمر/سوره۳۹، آیه۶۰.    
۲۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۷.    
۲۹. انعام/سوره۶، آیه۹۹.    
۳۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳.    
۳۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۶.    
۳۲. یس/سوره۳۶، آیه۸۰.    
۳۳. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۳۴. حج/سوره۲۲، آیه۶۳.    
۳۵. الرحمن/سوره۵۵، آیه۷۶.    
۳۶. انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.    
۳۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۷.    
۳۸. اصفهانی، راغب، مفردات، ص۷۵۱.
۳۹. ابن منظور، محمد ابن مکرم، لسان العرب، ج ۱۳، ص۳۹۳، نرم‌افزار نور ۲، بی تا.    
۴۰. طباطبایی، غلامرضا، فصلی در نور و رنگ، ص۵۸_۳۸.
۴۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۳.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص ۱۷۶.
۴۳. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۳۱۷.
۴۴. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۳۱۷.
۴۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ص۳۹ _ ۱۳.
۴۶. نحل/سوره۱۶، آیه۶۹.    
۴۷. پاک‌نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، ج۵، ص ۱۷۸.
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۱، ص۳۰۱-۳۰۲.
۴۹. روم/سوره۳۰، آیه۲۲.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۶، ص۳۹۵.
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۶، ص۳۹۵.
۵۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۷.    
۵۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۸، ص۲۴۳.
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۸، ص۲۴۶.
۵۶. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۷، ص۵۸.
۵۷. السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۵، ص۲۴۹.
۵۸. بقره/سوره۲، آیه۱۳۸.    
۵۹. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۶۰. اصفهانی، راغب، مفردات، ص۴۷۵.
۶۱. اصفهانی، راغب، مفردات، ص۴۷۵.
۶۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص ۴۳۷-۴۳۸.    
۶۳. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع‌ البیان، ج۲، ص ۷۹.
۶۴. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع ‌البیان، ج۲، ص ۷۹.
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۴۷۳-۴۷۴.
۶۶. السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۱، ص ۱۴۱.
۶۷. السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۱، ص ۱۴۱.
۶۸. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۴۷۵.



سایت دانشنامه موضوعی قرآن.    




جعبه ابزار