• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لباس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منبع: لباس


لباس، جامه، تن پوش یا پوشاک، پوششی است که انسان‌ها بدن خود را با آن می‌پوشانند و برای حفظ گرما و سرما و دیگر خطرهای موجود در طبیعت از آن استفاده می‌کنند. پوشش لباس ممکن است برای دلایل و انگیزه‌های مختلف باشد، و دارای کارکردهای مختلفی است. کارکردهای اصلی آن برای محافظت، راحتی، بهداشت و ایمنی بوده و کارکردهای اجتماعی و فرهنگی آن می‌تواند برای هویت فردی، هویت اجتماعی، ارتباطات کلامی، زیبایی و آراستگی و مناسبت‌ها و مراسمات باشد.
از آن به مناسبت در باب‌های طهارت، صلات، صوم، خمس، حج، جهاد، تفلیس، نکاح، طلاق، کفارات، ارث، قضاء، حدود و دیات سخن گفته‌اند.



پوشیدن لباس به جهات مختلف متعلق هر یک از احکام تکلیفیِ وجوب، حرمت، استحباب و کراهت می‌باشد.

۱.۱ - واجب

پوشیدن لباس به جهت وجوب پوشاندن مرد عورت خود را از نگاه کننده‌ای که قوه تمییز و تشخیص دارد، واجب است. چنان‌که پوشیدن آن بر زن نیز به جهت وجوب پوشاندن همه‌ اندام خود از نامحرم، جز مواضعی که استثنا شده، واجب می‌باشد.

۱.۲ - حرام

پوشیدن لباس‌های حریر، زربفت، شهرت و جنس مخالف فی الجمله حرام است، با این تفصیل:
پوشیدن لباس ابریشم خالص و یا لباسی که آستر آن از ابریشم خالص باشد، بر مرد در غیر حال ضرورت، حرام و نماز با آن باطل است؛ چنان‌که پوشیدن لباسی که از طلا بافته شده بر مرد حرام و به قول مشهور موجب بطلان نماز است.
پوشیدن لباس شهرت در صورتی که موجب هتک حرمت و خوار و سبک شدن انسان نزد مردم گردد، حرام است؛ لیکن اگر به این حد نرسد و تنها موجب انگشت‌نما شدن -و نه هتک حرمت- باشد، در حرمت یا کراهت آن اختلاف است.
بنابر قول به حرمت و یا در فرض حرمت، صحت نماز با آن نیز محل اختلاف است. بسیاری حکم به صحت نماز کرده‌اند.
مقصود از لباس شهرت، لباسی است که جنس، رنگ و دوخت آن به گونه‌ای باشد که مناسب با زیّ و شان فرد نباشد و موجب انگشت‌نما شدن وی در میان مردم گردد. آراستن مردان، خود را با لباس ویژه زنان و بالعکس، بنابر قول منسوب به مشهور حرام است. لباس ویژه هر یک از مرد و زن بر حسب عرف، زمان و مکان متفاوت است. برخی متاخران در حرمت حکم یاد شده اشکال کرده‌اند؛ لیکن بسیاری از معاصران بنابر احتیاط حکم به عدم جواز کرده‌اند. برخی از آنان احتیاط را مقید به فرضی دانسته‌اند که شخص آن را زیّ و هیئت خود قرار دهد. بعضی نیز در صورتی که مصداق لباس شهرت به شمار نرود، در حرمت آن اشکال کرده‌اند.

۱.۳ - مکروه

پوشیدن این لباس‌ها مکروه است:
لباس سیاه جز کفش، عمامه و کسا (روپوش بلند رویین، همچون عبا و چادر)؛ لباس قرمز سیر، زعفرانی و ارغوانی، جز برای داماد و نیز در منزل؛ لباس شهرت بنابر قول به عدم حرمت آن؛ لباس دشمنان دین؛ لباس منافی با جمال و آراستگی؛ لباسی که بر حسب نوع، رنگ و یا هیئت موجب شبیه شدن فرد مسن بـه جـوان می‌شود؛ لباس مجلسی و میهمانی در خانه و محل کار؛ لباس تهیه شده از پوست حیوان حرام گوشت در غیر نماز، در صورت دباغی نشدن پوست، بنابر قولی. قول به عدم جواز پوشیدن آن در فرض دباغی نشدن به اشهر نسبت داده شده است؛ لباسی که موجب شباهت پیدا کردن مرد به زن یا بالعکس می‌شود، بنابر قول به عدم حرمت آن؛ لباس نازکی که زیر آن پیدا باشد؛ لباس مویین و پشمینه، مگر در صورت عذر، مانند بیماری یا سردی هوا؛ لباس رنگارنگ و بُرطلّه.

۱.۴ - مستحب

پوشیدن این لباس‌ها مستحب است:
لباس سفید؛ لباس از جنس پنبه و کتان؛ لباس نیکو و آراسته در بیرون خانه؛ شلوار؛ لباس ضخیم؛ لباس پاک و پاکیزه؛ لباسی که زی اهل زمان است؛ لباس فاخر؛ لباس زبر و کهنه در خانه و در مواردی عمامه برای مرد.


تهیه لباس زیـاد بـرای خـود جایز است و اسراف به شمار نمی‌رود.
شستن لباس و زدودن چرک و کثافات از آن مستحب است. مستحب است لباس مرد در طول، از کعب (استخوان برآمده روی پا) نگذرد و در پیراهن، آستین آن روی انگشتان را نپوشاند. کشیده شدن لباس -بر اثر بلند بودن- بر روی زمین و نیز گذشتن آن از کعب برای مرد مکروه است.
گشاد بودن یقه پیراهن، پوشیدن لباس از سمت راست، بردن نام خدا هنگام پوشیدن لباس و خواندن دعای وارد شده و نیز هنگام درآوردن و تا کردن لباس پس از در آوردن، پوشیدن شلوار در حالت نشسته و بر سر نهادن عمامه در حالت ایستاده و پوشیدن پیراهن قبل از شلوار، مستحب است. همچنین گفتن ذکرهای الحمد الله، لا اله الا الله، استغفر الله، لاحول ولاقوة الا بالله و دعاهای وارد شده هنگام پوشیدن لباس نو مستحب می‌باشد؛ چنان‌که هنگام پوشیدن لباس نو، وضو گرفتن و خواندن دو رکعت نماز؛ در هر رکعت بعد از حمد، خواندن آیة الکرسی، سوره توحید و قدر، مستحب است.


لباس نمازگزار مرد باید عورت او را بپوشاند و نماز با عورت مکشوف باطل است. بنابراین، مرد می‌تواند با یک لباسِ پوشاننده عورت نماز بگزارد؛ لیکن زنِ آزاد جز صورت و دست‌ها تا مچ و بنابر مشهور، قدم؛ اعم از ظاهر و باطن، باید همه بدن را در نماز بپوشاند؛ خواه نامحرمی او را ببیند یا نبیند.
نماز گزاردن کنیز و دختر بچه، بدون روسری صحیح است و پوشاندن سر و گردن بر آنان واجب نیست.
در لزوم پوشاندن حجم عورت در نماز اختلاف است.
پوشیده نبودن عورت از طرف پایین برای کسی که روی زمین ایستاده است موجب بطلان نماز نیست؛ لیکن وجوب پوشاندن آن برای کسی کـه بـر لبـه بـام ایستاده و عورت او از پایین در معرض دید دیگران است، و بطلان نماز در صورت ترک آن اختلافی است. مکشوف بودن عورت از سمت بالا موجب بطلان نماز خواهد شد. بنابراین، چنانچه بر اثر گشاد بودن یقه لباس هنگام رکوع، عورت در معرض دید دیگران باشد، نماز باطل است. مقصود از بطلان، بطلان از زمان رکوع است نه از اول؛ از این‌رو، اگر قبل از رکوع رفتن کاری کند که عورتش در حال رکوع نمایان نگردد، نمازش صحیح است. البته اگر تنها برای خود نمازگزار -و نه دیگران - نمایان باشد، صحت نماز محل اختلاف است.

۳.۱ - شرایط لباس نمازگزار

برای لباس نمازگزار شرایطی ذکر شده است.

۳.۱.۱ - پاک بودن

لباس نمازگزار باید پاک باشد، جز آنچه نمازگزاردن در آن به جهت ساتر عورت نبودن، به تنهایی صحیح نیست، مانند کلاه و جوراب. بنابراین، نماز خواندن با لباس نجس صحیح نیست؛ اما در مثل کلاه و جوراب نجس اشکال ندارد.
از بطلان نماز در لباس و بدن نجس، خون جراحت و زخم و خون کمتر از یک درهم بغلی، جز خون حیض، نفاس و استحاضه، استثنا شده و نماز با آنها بدون اشکال است. همچنین زن پرستارِ پسر بچه، چنانچه تنها یک لباس داشته باشد و آن نیز در اوقات متعدد با ادرار کودک نجس شود و زن نتواند هر بار آن را بشوید، بنابر قول مشهور، اگر در هر روز یک بار آن را بشوید، کفایت می‌کند و نمازهایش صحیح است، هرچند پس از شستن، دوباره نجس شود. در تسری حکم یاد شده نسبت به مرد پرستار و نیز پرستار دختر بچه، اختلاف است.
هرگاه نمازگزار تنها دو لباس داشته و از آن دو یکی نجس باشد که نمی‌داند کدام است، در صورت عدم امکان تطهیر& هر دو بنا بر قول مشهور، باید یک نماز را در هر دو لباس تکرار کند. حکم بیش از دو لباس نیز همین است. قول مقابل مشهور، برهنه نماز گزاردن است.
در صورت تنگ بودن وقت نماز و عدم امکان تکرار آن در وقت، آیا باید برهنه نماز بخواند یا در یکی از لباس‌ها؟ مسئله محل اختلاف است.
چنانچه نمازگزار جز لباس نجس، لباسی نداشته باشد، در صورت عدم امکان شستن و عدم وجود نگاه کننده‌ای، آیا باید برهنه نماز بگزارد یا مخیر میان آن و نماز گزاردن در لباس نجس است؟ مسئله اختلافی است. قول نخست به مشهور نسبت داده شده است. جمعی نیز قــول دوم را برگزیده؛ بلکه برخی، نماز خواندن در لباس نجس را افضل دانسته‌اند. چنانچه بر اثر سردی هوا و مانند آن امکان برهنه نماز گزاردن نباشد، نماز با لباس نجس به جا آورده می‌شود و به قول مشهور، اعاده آن واجب نیست.

۳.۱.۲ - مباح بودن

نماز خواندن در لباس غصبی با علم به غصبی بودن آن حرام و به قول مشهور نماز نیز مطلقا باطل است. بر حکم یاد شده، نسبت به لباسی که پوشاننده عورت است، ادعای اجماع شده است؛ اما در لباسی که پوشاننده عورت نیست، مسئله محل اختلاف است.
اگر نمازگزار به غصبی بودن لباس جاهل باشد، نمازش صحیح است؛ اما اگر به غصبی بودن عالم باشد، لیکن جاهل به حکم باشد؛ یعنی نداند که نماز با آن باطل است، مشهور نمازش را باطل دانسته‌اند. اگر به موضوع و حکم؛ هر دو عالم باشد؛ لیکن از روی فراموشی در لباس غصبی نماز بخواند، آیا نمازش صحیح است یا باطل؟ مسئله محل اختلاف است. برخی گفته‌اند: اگر قبل از سپری شدن وقت نماز یادش بیاید که در لباس غصبی نماز گزارده، باید نماز را اعاده کند. در غیر این صورت اعاده لازم نیست. چنانچه فرد، با عین مالی که خمس یا زکات به آن تعلق گرفته قبل از پرداخت آن، لباسی بخرد آیا بر چنین مالی حکم غصب جاری است یا نه؟ مسئله محل اختلاف است.

۳.۱.۳ - از اجزای مردار نبودن

نماز خواندن در پوست و دیگر اجزای مردار؛ اعم از حلال گوشت و حرام گوشت؛ دباغی شده و دباغی نشده باطل است، مگر اجزای بی‌روح از مردار حیوان حلال گوشت، مانند پشم و کرک و مو که نماز در آن صحیح است.
در بطلان نماز در اجزای مردار، میان لباس پوشاننده عورت و غیر پوشاننده از چیزهایی که نماز با آن به تنهایی صحیح نیست، همچون جوراب، تفاوتی نیست.
بطلان نماز در اجزای مردار حیوانی که خون جهنده ندارد، محل اختلاف است.

۳.۱.۴ - از اجزای حیوان حرام گوشت نبودن

نماز گزاردن در پوست، مو، کرک، پشم و استخوان حیوان حرام گوشت باطل است. در این حکم، تفاوتی بین لباسی که نماز در آن به تنهایی صحیح است و ساتر عورت می‌باشد و بین غیر آن، همچون جوراب نیست. این قول به اکثر، بلکه مشهور نسبت داده شده است. برخی در فرض دوم (لباس غیر ساتر) نماز را باطل ندانسته‌اند. و نیز در بطلان نماز در اشیای یاد شده، بنابر قول منسوب به مشهور، تفاوت نمی‌کند آن شیء لباس پوشیده در نماز باشد یا نمازگزار آن را حمل کند، حتی در حد یک مو بر لباس نمازگزار.
از حکم یاد شده (بطلان نماز در لباس تهیه شده از پشم یا پوست حیوان حرام گوشت) این موارد استثنا شده‌اند:
الف. نماز گزاردن در لباس تهیه شده از کرک خزّ، در صورتی که آمیخته با کرک خرگوش، روباه و دیگر حرام گوشت‌ها نباشد، صحیح است؛ لیکن صحت نماز در لباس تهیه شده از پوست خزّ محل اختلاف است. قول به جواز، مشهور میان متاخران است.
ب. صحت نماز در لباس تهیه شده از پوست و کرک سنجاب پس از تذکیه به مشهور متاخران نسبت داده شده است.
ج. برخی قدما نماز خواندن در لباس تهیه شده از کرک و پوست سمور و فنک را پس از تذکیه صحیح دانسته‌اند؛ لیکن دیدگاه مشهور، عدم صحت آن است.

۳.۱.۵ - از طلا نبودن

پوشیدن لباس زربافت و نیز استفاده از زیور طلا، همچون انگشتر بر مرد جایز نیست و به قول مشهور، موجب بطلان نماز است؛ لیکن در بطلان نماز با لباسی که حاشیه آن از طلا می‌باشد یا طلا در آن به کار رفته است، اختلاف می‌باشد.
همراه داشتن طلا در نماز، مانند گذاشتن انگشتر طلا در جیب بدون اشکال است؛ چنان‌که به تصریح برخی، نماز گزاردن در لباسی که زربافت بودن آن مشکوک می‌باشد، اشکال ندارد. همچنین اگر نمازگزار جاهل به موضوع (زربافت بودن لباس) باشد و یا از روی فراموشی در آن نماز بگزارد، نمازش صحیح است؛ اما اگر جاهل به حکم (بطلان نماز در لباس زربافت) باشد، در صحت نماز اختلاف است. برخی میان جهل قصوری و تقصیری تفصیل داده و در فرض دوم، نماز را باطل دانسته‌اند. برخی نیز صحت نماز را مطلقا محل اشکال دانسته‌اند.

۳.۱.۶ - حریر نبودن

پوشیدن لباس ابریشمی خالص و یا لباسی که آستر آن ابریشم خالص باشد، بر مرد حرام و نماز با آن باطل است، مگر در حال ضرورت که پوشیدن آن جایز و نماز با آن صحیح است. پوشیدن لباس حریر در حال جنگ جایز، اما صحت نماز با آن در صورت امکانِ از تن در آوردن آن برای نماز، اختلاف است؛ چنان‌که جواز پوشیدن چیز ابریشمی که نماز با آن به تنهایی صحیح نیست، مانند بند شلوار و عرق چین، در نماز و غیر نماز، اختلافی است.
پوشیدن لباس آمیخته از ابریشم و غیر ابریشم جایز است و چنانچه غیر ابریشم از چیزهایی باشد که نماز در آنها صحیح است، مانند پنبه و کتان، نماز گزاردن با آن نیز صحیح خواهد بود.
چنانچه لباس منحصر در ابریشمی یا زربافت یا غصبی یا از مردار و یا از حیوان حرام گوشت باشد، در صورتی که بر اثر بیماری، سردی هوا و مانند آن مضطر به پوشیدن آن باشد، نماز گزاردن در آن جایز است. در صورت مضطر نبودن، برهنه نماز می‌خواند.

۳.۲ - نماز گزاردن با کفش

آیا نماز خواندن با کفشی که تمامی روی پا را می‌پوشاند و ساق ندارد، در صورتی که مانع رسیدن سر انگشتان پا به زمین نباشد، جایز است یا نه؟ مسئله محل اختلاف است؛ لیکن با کفشی که بخشی از پا را می‌پوشاند یا همه پا را می‌پوشاند؛ لیکن ساق دارد و مانع رسیدن سر انگشتان پا به زمین نیست، جایز، بلکه در مثل نعل عربی مستحب است.

۳.۳ - فاقد لباس

تحصیل لباس برای نماز، هرچند با خرید و اجاره آن -گرچه با قیمت بیشتر از حد متعارف در صورتی که موجب ضرر و اجحاف نباشد- واجب است؛ چنان‌که قبول هبه و عاریه در صورت حرجی نبودن، واجب می‌باشد.
چنانچه نمازگزار پوششی، حـتی اضطراری، همچون برگ درخت، برای عورت خود نداشته باشد، نماز از او ساقط نمی‌شود؛ لیکن در کیفیت نماز چنین شخصی اختلاف است. بنابر قول مشهور، در صورت مصون بودن از نگاه کسی که نگاه او به وی حرام است، جز همسر و کنیز، ایستاده و در صورت مصون نبودن، نشسته نماز می‌خواند و در هر دو حالت، رکوع و سجود را با اشاره سر، انجام می‌دهد.

۳.۴ - مکروهات

نماز گزاردن در لباس سیاه، جز عمامه، کفش و کسا، مکروه است. از برخی، اختصاص کراهت لباس سیاه به مرد نقل شده است. همچنین نماز خواندن در لباس به رنگ زعفران و عصفر کراهت دارد. از برخی کراهت هر لباس رنگی نقل شده است. به قول مشهور، نماز خواندن با لباس و انگشترِ دارای تصویر مکروه است. کراهت با پوشیده بودن تصویر یا تغییر صورت، کم و یا رفع می‌شود.
آیا کراهت تصویر اختصاص به صورت جاندار؛ اعم از انسان و حیوان دارد یا غیر جاندار، از درخت، گل و مانند آن را نیز در بر می‌گیرد؟ مسئله محل اختلاف است. قول دوم به ظاهر کلمات اکثر فقها، بلکه مشهور نسبت داده شده است؛ لیکن جمعی کراهت را به تصویر جاندار اختصاص داده‌اند.
نماز خواندن در لباس نازک برای مردان مکروه است؛ مگر آنکه رنگ یا حجم عورت بنابر قول بـه وجـوب پوشاندن حجم آن پیدا باشد، که در این صورت جایز نیست.
نمازگزاردن در شلوار به تنهایی و برای زنان در یک لباس، هرچند نازک نباشد، مکروه است.
امور زیر در لباس نمازگزار مکروه است:
بستن لنگ روی پیراهن، بنابر قول مشهور؛ توشح که بنابر معروف عبارت است از گذراندن یک طرف جامه از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ یا بالعکس؛ همچنین اشتمال صماء که بنابر مشهور عبارت است از افکندن لباس، همچون عبا و چادر بر دو شانه و گرفتن دو طرف آن از جلو و گذراندن از زیر بغل و نهادن بر یک شانه؛ نماز گزاردن با عمامه بدون حنک و اسدال؛ لثام؛ یعنی روبند یا چیزی که صورت را بپوشاند، برای مرد، و نقاب برای زن و چنانچه مانع قرائت باشد، جایز نیست؛ نماز گزاردن با قبای مشدود (بسته شده با دکمه یا کمربند) به قول مشهور، جز در حال جنگ؛ نماز خواندن در لباس کسی که متهم به عدم پرهیز از نجاسات است، بنابر قول مشهور، از برخی، تعمیم حکم کراهت برای متهم به سایر محرمات، همچون غصب نیز نقل شده است؛ نپوشیدن ردا (عبا) برای امام جماعت، به قول مشهور؛ نماز خواندن زن در خلخال صدادار، بنابر قول مشهور؛ همچنین نماز در لباس شهرت بنابر قول به عدم حرمت آن و یا نرسیدن به حد حرمت؛ نماز گزاردن با دکمه‌های باز؛ با جامه آمیخته با ابریشم؛ لباس کفار و دشمنان دین؛ لباس چرکین؛ لباس جلف چسبیده به بدن؛ لباس تهیه شده از پوست سنجاب، بنابر قول به جواز نماز خواندن در آن و نماز با کفش تهیه شده از پوست الاغ؛ لباس تکبر؛ داخل کردن دست زیر لباس به گونه‌ای که به بدن بچسبد و نماز گزاردن با چیزهایی که نماز در آنها تمام نیست، مانند کلاه و کمربند، اگر نجس باشند.

۳.۵ - مستحبات

مستحبات لباس نمازگزار عبارت است از:
نماز در عمامه با حنک؛ نماز با ردا، بویژه برای امام بنابر قول مشهور، متعدد بودن لباس؛ پوشیدن شلوار؛ از پنبه پاکتان بودن؛ سفید بودن؛ انگشتر عقیق به دست کردن؛ پوشیدن نعل عربی؛ پوشاندن قدم برای زن؛ پوشیدن تمیزترین لباس؛ پوشاندن بین ناف تا زانو برای مرد؛ گردن‌بند بستن برای زن و پوشاندن سر برای کنیز و دختر نابالغ.


احکام لباس در باب‌هایی از فقه بیان شده است.

۴.۱ - طهارت

در تشییع جنازه مستحب است صاحبان عزا بدون ردا باشند تا از دیگران شناخته شوند. به تصریح برخی، مستحب است لباس آنان با دیگران متفاوت باشد، بویژه در جایی که پوشیدن ردا متعارف نیست.
شهید نیاز به کفن ندارد و بدون غسل و کفن با همان لباس‌های تنش دفن می‌شود و اگر بدون لباس باشد، کفن کردن او مستحب است.
تیمم با غبار موجود در لباس در حال اضطرار صحیح است.
چنانچه برای غسل میت، غسل دهنده مماثل پیدا نشود، محارم از جنس مخالف می‌توانند از زیر لباس میت را غسل دهند و در صورت نبودن محارم، بنابر قول مشهور، بدون غسل دفن می‌شود. از برخی قدما در این فرض، وجوب غسل از زیر لباس نقل شده است.
بنابر قول مشهور، در شست و شوی لباس نجس با آب قلیل، فشردن لباس لازم است. در نجاساتی که لباس باید دو بار شسته شود، آیا دو بار فشردن نیز لازم است یا نه؟ مسئله اختلافی است. چنانچه لباس کسی با سگ، خوک و یا کافر ملاقات کند؛ به گونه‌ای که نجاست منتقل شود، موضع ملاقات شسته می‌شود و اگر خشک باشد، به قول مشهور، مستحب است بر موضع ملاقات آب بپاشد. برخی، آن را واجب دانسته‌اند.
همچنین آب پاشیدن بر محل تماس لباس با موش خیس بنابر مشهور و با مذی و ادرار شتر و گوسفند نیز مستحب است؛ چنان‌که بر موضعی از لباس که شک در نجس بودن آن دارد، مستحب می‌باشد.
چنانچه مکلف در لباس اختصاصی خود منی ببیند، واجب است غسل جنابت کند.
مستحب است کفن میت از جامه‌ای باشد که در آن احرام بسته یا نماز گزارده است.

۴.۲ - صلات

سجده بر زمین و گیاه روییده از زمین که خوردنی و پوشیدنی نیست صحیح است؛ از این‌رو، سجده بر لباس صحیح نیست؛ هر چند در جواز سجده بر پنبه و کتان اختلاف است. البته در صورتی که فرد بر اثر شدت گرما و مانند آن نتواند بر زمین سجده نماید، بر لباسش سجده می‌کند.
پوشیدن بهترین و تمیزترین لباس هنگام رفتن برای نماز عید فطر و قربان، در روز عید غدیر، روز جمعه و هنگام نماز و برای خطیب جمعه مستحب است.
به تصریح برخی، مستحب است کسانی که برای نماز باران می‌روند، جامه کهنه و کم قیمت بپوشند.

۴.۳ - خمس

لباس در خور شان فرد و خانواده‌اش از مئونه به شمار می‌رود که پس از کسر آن، به درآمدِ حاصل از کسب خمس تعلق می‌گیرد.

۴.۴ - صوم

خیس کردن لباس بدن بر روزه‌دار مکروه است.

۴.۵ - حج

از چیزهایی که برای تهیه اسباب و لوازم حج واجب نیست فروخته شود، لباس تن می‌باشد؛ خواه لباس کار و مهمانی و مجلسی باشد یا غیر آن.
از واجبات احرام برای مرد، پوشیدن دو جامه است؛ یکی ازار (لنگ) که از ناف تا زانو را می‌پوشاند و دیگری ردا که بر دوش افکنده می‌شود. لباس احرام دارای شرایطی است که علاوه بر شرایط لباس نمازگزار باید دوخته نباشد، مگر در حال ضرورت.
پوشاندن صورت در حال احرام با روبند برای زن حرام است؛ لیکن بنا بر مشهور، اسدال جایز است. احرام بستن در لباس سیاه، چرکین و راه راه مکروه است.
پوشیدن تمیز و آراسته‌ترین لباس‌ها هنگام زیارت معصومان (علیهم‌السّلام) از آداب زیارت است.

۴.۶ - جهاد

سزاوار است حاکم اسلامی با ذمیان شرط کند لباسی متفاوت از لباس مسلمانان بپوشند؛ به گونه‌ای که از مسلمانان بازشناخته شوند.
لباس و ادوات جنگی کشته دشمن به دست مسلمان، جزء سَلَب است که با شرایطی از آنِ کشنده مسلمان او خواهد بود.

۴.۷ - تفلیس

کسی که از سوی حاکم، ورشکسته اعلام می‌شود، لباس‌های درخور شانش برای او گذاشته می‌شود و این لباس‌ها از اموالِ متعلق حق طلبکاران مستثنا است و برای پرداخت بدهی او فروخته نمی‌شود.

۴.۸ - نکاح و طلاق

لباس جزء نفقه زوجه به شمار می‌رود که لازم است شوهر آن را تامین کند. مرجع در جنس و مقدار آن، عرف و عادت است. بنابراین، اگر زن از خانواده سطح بالا است، تهیه لباس مجلسی مناسب با شانش جزء نفقه او خواهد بود.
مستحب است زن برای شوهر بهترین لباس را بپوشد.
بر زنِ شوهر مرده، در ایام عده وفات، ترک زینت لازم است. از مصادیق آن، ترک پوشیدن لباس‌های زینتی و شاد است.

۴.۹ - کفارات

از موارد کفاره ارتکاب بعضی گناهان، دادن لباس به فقیر است، مانند کفاره شکستن قسم که فرد میان آزاد کردن برده، اطعام ده فقیر و دادن لباس به ده فقیر مخیر است. کفّاره دریدن مرد پیراهن خود را در مرگ فرزند یا همسر، کفّاره شکستن قسم است.
مقصود از لباس چیزی است که مصداق جامه باشد، مانند پیراهن، شلوار، چادر و مقنعه. بنابراین، دادن مثل کلاه و کفش که جامه بر آن صدق نمی‌کند، کافی نیست؛ لیکن در اینکه واجب، دادن دو لباس است، مانند پیراهن و شلوار یا پیراهن و مقنعه و یا یک لباس کفایت می‌کند، مسئله محل اختلاف است. به تصریح برخی، در کفاره لازم نیست لباس نو باشد؛ بلکه لباس شسته شده تمیز نیز کفایت می‌کند؛ لیکن لباس پاره و کهنه کافی نیست.

۴.۱۰ - ارث

لباس‌های میت که آنها را پوشیده و یا برای پوشیدن آماده کرده، جزء حبوه است که از آنِ پسر بزرگ او است. به قول مشهور، اختصاص حبوه به پسر بزرگ میت از باب وجوب و استحقاق است. قول مقابل مشهور، از باب استحباب می‌باشد.

۴.۱۱ - قضاء

مستحب است قاضی هنگام قضاوت بهترین و تمیزترین لباس خود را بپوشد.

۴.۱۲ - حدود

به قول مشهور، بر مرد زناکاری که هنگام زنا بدون لباس بوده است، لخت حد جاری می‌شود؛ اما اگر لباس بر تن داشته است، حد از روی لباس جاری می‌شود؛ لیکن بر زن زناکار در هر دو صورت با لباس حد اجرا می‌گردد.
زن مرتد کشته نمی‌شود و در صورت عدم توبه، زندانی و در خوراک و پوشاک بر او سخت گرفته و لباس خشن و زبر بر او پوشانده می‌شود تا توبه کند.
سرقت از آستین و جیب داخلی لباس زیرین، سرقت از حرز به شمار می‌رود و با شرایطی موجب ثبوت حد سرقت است؛ لیکن سرقت از جیب و آستین لباس رویین سرقت از حرز به شمار نمی‌رود. به تصریح برخی، جیب درونی لباس رویین و جیب بیرونی زیب‌دار نیز حرز محسوب می‌گردد.

۴.۱۳ - دیات

از جمله دیه مقرر برای قتل نفس دویست حله است که هر حله دو جامه از بردهای یمن می‌باشد.


۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۴.    
۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۸۲.    
۳. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۲، ص۱۸۵ – ۱۸۶.    
۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۷۵ - ۸۰.    
۵. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۴، ص۲۴۲.    
۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۱۴.    
۷. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۰۱-۱۰۲.    
۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۰۹ - ۱۱۰.    
۹. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۱.    
۱۰. شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۷۸۵.    
۱۱. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۲، ص۱۶۳.    
۱۲. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۲۷.    
۱۳. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۱.    
۱۴. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الخوئی، ج۱۲، ص۳۹۰ – ۳۹۱.    
۱۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۴۷.    
۱۶. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۱ - ۳۵۲.    
۱۷. خمینی، روح‌الله و سایر مراجع، توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۴۶۶ – ۴۶۷.    
۱۸. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۷۳ – ۱۷۴.    
۱۹. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج١٨، ص۱۹۷ - ۱۹۸.    
۲۰. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۷۳ - ۱۷۴.    
۲۱. خوئی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج١، ص۳۳۳.    
۲۲. خمینی، روح‌الله و سایر مراجع، توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.    
۲۳. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج۱، ص۱۵۱.    
۲۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۸۲.    
۲۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۳۳.    
۲۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۱۵.    
۲۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۲۴ - ۲۶.    
۲۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۲۸ - ۲۹.    
۲۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۴.    
۳۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۶.    
۳۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۵۱.    
۳۲. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۳۵ – ۳۹.    
۳۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۱۴ - ۲۰.    
۳۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۲۳.    
۳۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۲۶ - ۲۹.    
۳۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۵۲ - ۵۵.    
۳۷. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۳۶ – ۳۹.    
۳۸. شیخ حر عاملی، هدایة الامة، ج۲، ص۱۱۶.    
۳۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۸ - ۴۱.    
۴۰. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۳۷-۳۸.    
۴۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۱۱۱.    
۴۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۵، ص۴۷ – ۵۱.    
۴۳. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۳۷ – ۳۸.    
۴۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۶۲ – ۱۷۵.    
۴۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۲۱.    
۴۶. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۳، ص۱۸۷.    
۴۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۶۰ – ۱۶۲.    
۴۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۰۴.    
۴۹. همدانی، آقا رضا، مصباح الفقیه، ج۱۰، ص۴۲۷ - ۴۲۹.    
۵۰. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۲۴.    
۵۱. علامه حلی، نهایة الاحکام، ج۱، ص۳۷۲.    
۵۲. شهید اول، البیان، ص۱۲۷.    
۵۳. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۱۰۴.    
۵۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۰۵.    
۵۵. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۱۰۶.    
۵۶. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۴، ص۲۸۷.    
۵۷. شهید اول، ذکری الشیعة، ج۳، ص۱۹.    
۵۸. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۱۰۵.    
۵۹. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۲۵.    
۶۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۸۹.    
۶۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۱۲۸.    
۶۲. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۲۷.    
۶۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۱۰۷.    
۶۴. شیخ طوسی، النهایة، ص۵۵.    
۶۵. حلی، یحیی بن سیعد، الجامع للشرائع، ص۲۵.    
۶۶. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۱، ص۱۹۴.    
۶۷. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج١، ص۱۲۷.    
۶۸. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۱۲۷ - ۱۲۸.    
۶۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۲۳۱ – ۲۳۲.    
۷۰. صیمری بحرانی، مفلح، غایة المرام، ج۱، ص۱۰۶.    
۷۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۲۴۱.    
۷۲. شهید ثانی، حاشیة شرائع الاسلام، ص۶۶.    
۷۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۲۴۴.    
۷۴. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج۱، ص۱۸۵.    
۷۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۲۴۵.    
۷۶. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۱۲۸.    
۷۷. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۳۵۹.    
۷۸. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۱۲۹.    
۷۹. شهید ثانی، حاشیة شرائع الاسلام، ص۶۶.    
۸۰. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۳۶۱.    
۸۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۲۵۲.    
۸۲. سید شریف مرتضی، مسائل الناصریات، ص۲۰۵.    
۸۳. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج۱، ص۲۷۰.    
۸۴. علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۱، ص۱۹۶.    
۸۵. شهید ثانی، روض الجنان، ج۲، ص۸۶.    
۸۶. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۰۷.    
۸۷. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۹۲.    
۸۸. شهید اول، ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۸ - ۴۹.    
۸۹. علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۱، ص۱۹۶.    
۹۰. شهید ثانی، روض الجنان، ج۲، ص۸۷.    
۹۱. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۳، ص۱۸۱ – ۱۸۲.    
۹۲. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۱۱.    
۹۳. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۱۱.    
۹۴. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج۱، ص۲۷۰ - ۲۷۱.    
۹۵. علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۴۷۷.    
۹۶. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۱۲.    
۹۷. علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۲، ص۹۴.    
۹۸. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۳۳.    
۹۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۴۸-۴۹.    
۱۰۰. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۳۴.    
۱۰۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۷۴.    
۱۰۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۶۱ – ۶۲.    
۱۰۳. وحید بهبهانی، محمدباقر، مصابیح الظلام، ج۶، ص۲۶۹.    
۱۰۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۶۳-۶۴.    
۱۰۵. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (الصلاة)، ج۲، ص۱۴۶.    
۱۰۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۶۴ - ۷۱.    
۱۰۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۷۵ - ۸۶.    
۱۰۸. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۳۷.    
۱۰۹. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۲، ص۸۱.    
۱۱۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۷۱- ۷۲.    
۱۱۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۸۴.    
۱۱۲. ابن حمزه‌ طوسی، محمد بن علی، الوسیلة، ص۸۸.    
۱۱۳. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۳۷.    
۱۱۴. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۵، ص۳۰۹.    
۱۱۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۸۶ - ۹۴.    
۱۱۶. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۳۹.    
۱۱۷. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۶۰.    
۱۱۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۸۷ – ۹۴.    
۱۱۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۹۶ -۱۰۲.    
۱۲۰. شیخ صدوق، المقنع، ص۷۹.    
۱۲۱. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۸۶-۸۷.    
۱۲۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۰۶ – ۱۰۹.    
۱۲۳. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۰۱- ۱۰۲.    
۱۲۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۰۹ - ۱۱۰.    
۱۲۵. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۱.    
۱۲۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۱۲-۱۱۳.    
۱۲۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۱۳-۱۱۴.    
۱۲۸. فاضل لنکرانی، محمد، الاحکام الواضحة، ص۱۲۲.    
۱۲۹. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۲.    
۱۳۰. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۵، ص۳۶۰ - ۳۶۱.    
۱۳۱. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۵، ص۳۱۱.    
۱۳۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۱۴ - ۱۱۹.    
۱۳۳. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۳.    
۱۳۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۲۲ – ۱۲۳.    
۱۳۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۳۴ - ۱۴۰.    
۱۳۶. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۴ - ۳۴۵.    
۱۳۷. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۸.    
۱۳۸. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۵، ص۳۸۷.    
۱۳۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۵۳ – ۱۵۷.    
۱۴۰. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۰.    
۱۴۱. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الخوئی، ج۱۲، ص۳۸۸.    
۱۴۲. شهید ثانی، روض الجنان، ج۲، ص۵۷۹ - ۵۸۱.    
۱۴۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۹۸.    
۱۴۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۳۰- ۲۳۵.    
۱۴۵. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۸.    
۱۴۶. علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۱، ص۲۰۰.    
۱۴۷. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۳، ص۲۱۳ - ۲۱۴.    
۱۴۸. محقق سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۲، ص۲۳۱ – ۲۳۲.    
۱۴۹. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۱۷۰.    
۱۵۰. محقق سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۲، ص۲۳۱.    
۱۵۱. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج۱، ص۲۶۳.    
۱۵۲. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج٣، ص۲۷۰ - ۲۷۱.    
۱۵۳. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۵۵.    
۱۵۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۷۵.    
۱۵۵. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۵، ص۳۵۷.    
۱۵۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۳۵- ۲۳۷.    
۱۵۷. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۸.    
۱۵۸. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۸.    
۱۵۹. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۸.    
۱۶۰. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۸.    
۱۶۱. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۷، ص۱۲۵.    
۱۶۲. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۹.    
۱۶۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۴۰ - ۲۴۴.    
۱۶۴. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۸.    
۱۶۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۵۳ - ۲۵۵.    
۱۶۶. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۵۹.    
۱۶۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۵۵.    
۱۶۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۶۷-۲۶۹.    
۱۶۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۵۷-۲۵۹.    
۱۷۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۶۹-۲۷۰.    
۱۷۱. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۶۰.    
۱۷۲. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۶۰-۳۶۱.    
۱۷۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۷۱.    
۱۷۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۷۱-۳۷۲.    
۱۷۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۱۴۳.    
۱۷۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۶۷-۶۸.    
۱۷۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۱۳۸-۱۴۳.    
۱۷۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۲۰۲-۲۰۶.    
۱۷۹. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۵، ص۳۹۳-۳۹۶.    
۱۸۰. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۳، ص۲۲.    
۱۸۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۱۳.    
۱۸۲. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۷۵.    
۱۸۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۴۳۷-۴۳۸.    
۱۸۴. قاضی ابن براج، عبدالعزیز بن برّاج، المهذب، ج۱، ص۱۲۱.    
۱۸۵. قاضی ابن براج، عبدالعزیز بن برّاج، المهذب، ج۱، ص۱۴۶.    
۱۸۶. شهید ثانی، رسائل الشهید الثانی، ج۱، ص۲۷۱.    
۱۸۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۷، ص۳۷۳.    
۱۸۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۵۴ – ۴۵۵.    
۱۸۹. علامه حلی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۵۹.    
۱۹۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۴۱.    
۱۹۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۵۹-۶۰.    
۱۹۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۲۳.    
۱۹۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۵۲.    
۱۹۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۳۲.    
۱۹۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۸، ص۲۳۹.    
۱۹۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۸۹- ۳۹۱.    
۱۹۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۳.    
۱۹۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۷.    
۱۹۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۲۸.    
۲۰۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۰، ص۹۵.    
۲۰۱. شیخ طوسی، المبسوط، ج۲، ص۴۴.    
۲۰۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۹۰.    
۲۰۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۵، ص۳۴۰-۳۴۱.    
۲۰۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۳۳۴.    
۲۰۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲٠، ص۱۵۸.    
۲۰۶. مکارم شیرازی، ناصر، کتاب النکاح، ج۶، ص۱۱۶.    
۲۰۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۷۶.    
۲۰۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۲۷۲- ۲۷۵.    
۲۰۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۵، ص۳۴۹.    
۲۱۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۸۶.    
۲۱۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۲۷۲- ۲۷۵.    
۲۱۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۵، ص۳۴۹.    
۲۱۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۲۷.    
۲۱۴. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۳۰، ص۱۲۲.    
۲۱۵. شیخ طوسی، النهایة، ص۳۳۷.    
۲۱۶. خوئی، سیدابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۲۲۳ - ۲۲۴.    
۲۱۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۵۹- ۳۶۱.    
۲۱۸. خوئی، سیدابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.    
۲۱۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۰۴ – ۵۰۵.    
۲۲۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۰۶.    
۲۲۱. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۴۸۶.    
۲۲۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۴.    



• فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۷، ص۳۲۴.






جعبه ابزار