كَلْب (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كَلْب (به فتح کاف و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای
سگ است که مواردى از آن در
نهج البلاغه آمده است. از مشتقات آن در نهج البلاغه
کَلَب (به فتح کاف و لام) به معنی
هار شدن و
دیوانه شدن
سگ است.
كَلْب به معنای
سگ است.
امام (صلواتاللهعلیه) به
عمرو بن عاص درباره پيرویاش از
معاویه مىنويسد:
«فَإِنَّكَ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبْعاً لِدُنْيَا امْرِىء ظَاهِر غَيُّهُ، مَهْتُوك سِتْرُهُ... فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ، وَطَلَبْتَ فَضْلَهُ اتِّبَاعَ الْكَلْبِ لِلضِّرْغَامِ، يَلُوذُ إلَى مَخَالِبِهِ، وَيَنْتَظِرُ مَا يُلْقَى إِلَيْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِيسَتِهِ، فَأَذْهَبْتَ دُنْيَاكَ وَآخِرَتَكَ» «تو
دین خود را تابع مردى كردهاى كه ضلالتش آشكار و پردهاش برداشته شده، مانند
سگ كه به دنبال شير است، به چنگالهاى او پناه مىبرد و
منتظر باقى مانده
طعمه اوست.»
(شرحهای نامه:
)
از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل مىكند كه فرمود:
«إِيَّاكُمْ وَالْمُثْلَةَ وَلَوْ بَالْكَلْبِ الْعَقُورِ» «بپرهيزيد از
مثله كردن هر چند كه نسبت به
سگ هار باشد.»
(شرحهای نامه:
)
فعل اين ماده به معنى
حرص، تنگى و بر هم
سبقت گرفتن و نظير آن آيد. آن
حضرت به يكى از عموزادگان خود مىنويسد:
«فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَالْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ... قَلَبْتَ لاِبْنِ عَمِّكَ ظَهْرَ الِْمجَنِّ» «كلبه» به ضمّ اوّل به معنى
شدت و تنگى است. «كلب» به فتح كاف و كسر لام به معنى
خشونت و
سرکشی است، يعنى «چون ديدى كه
دنیا بر پسر عمويت سركشى كرده و
دشمن به
جنگ آمده، سپر خود را نسبت به او وارونه كرده و از طاعتش خارج شدى.»
(شرحهای نامه:
)
درباره اهل دنيا فرموده:
«يَتَنَافَسُونَ في دُنْيا دَنِيَّة، وَيَتَكَالَبُونَ عَلى جِيفَة مُرِيحَة» گويند:«تكالب القوم على الدنيا: اشتدّ حرصهم عليها كانّهم كلاب» يعنى «براى دنياى پست مسابقه مىدهند و بر مردارى بد بو و متعفّن روى مىآورند ومىخواهند مانند
سگها از يكديگر بگيرند.»
(شرحهای خطبه:
)
کَلَب (مثل شرف) به معنی
هار شدن و ديوانه شدن
سگ است. «مرض
هار» و آن مرضى است در
سگ كه اگر كسى را به دندان گيرد و زخمى كند، او نيز از همان
مرض مىگيرد.
اين كلمه چند بار در نهج البلاغه آمده است.
درباره
جهنّم فرموده:
«وَقَرَنَ النَّوَاصِيَ بِالاَْقْدَامِ... فِي عَذَاب قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ، وَبَاب قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ، فِي نَار لَهَا كَلَبٌ وَلَجَبٌ، وَلَهَبٌ سَاطِعٌ، وَقَصِيفٌ هَائِلٌ» منظور از
«كلب» هیجان آتش جهنم است كه آن را به هارى و ديوانگى تشبيه كرده است.
«لجب» صیحه و
«قصيف» اشدّ صوت است؛ يعنى «عذابى كه (نعوذ بالله منها) حرارتش به نهايت رسيده و درى كه بر اهل آن بسته شده در آتشى كه ديوانهوار در هيجان است و صيحه مىزند و فريادى وحشتزا دارد.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره خوارج فرموده:
«فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ... بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَاشْتَدَّ كَلَبُهَا» (بعد از آنكه امواج فتنهها در همه جا گسترده و به آخرين درجه شدّت رسيده بود و كسى جرئت نداشت وارد معركه گردد، اين من بودم كه چشم
فتنه را كور كردم)
(شرحهای خطبه:
) كه در «خرج- خوارج» به طور مشروح گذشت.
به
عمر بن خطّاب آنگاه كه او را از رفتن به جنگ
ایرانیان نهى كرد فرمود:
«إِنَّ الاَعَاجِمَ إِنْ يَنْظُرُوا إِلَيْكَ غَداً يَقُولُوا: هذا أَصْلُ الْعَرَبِ... فَيْكُونُ ذلِكَ أَشَدَّ لِكَلَبِهِمْ عَلَيْكَ» در اينجا كلب به معنى
فشار و حمله است؛ يعنى «فردا عجمها به تو نگاه كرده و گويند اين ريشه
عرب است (و اگر آن را قطع كنيد راحت مىشويد) و اين سبب فشار آنها بر تو مىشود.»
(شرحهای خطبه:
)
•
قرشی بنایی، سید علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «کلب»، ج۲، ص۹۰۹-۹۱۰.