قُرآن (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قُرآن (به ضم قاف) از
واژگان نهج البلاغه در اصل مصدر است به معنای جمع کردن یا خواندن و صورت دیگر مفعول است یعنی خوانده شده.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره قرآن و ... از این واژه استفاده نموده است.
قُرآن در اصل مصدر است به معنای جمع کردن یا خواندن
در این صورت مصدر برای فاعل یعنی جمع کننده حقائق و در صورت دوم به معنای مفعول است یعنی خوانده شده، ولی از
آیه:
(اِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ• فَاِذا قَرَاْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَه) معلوم میشود که آن به معنای «خوانده شده» است، به نظر میآید:
خداوند نام کتابش را قرآن گذاشته یعنی این کتاب خواندن است همیشه باید آن را خواند و معانیش را در نظر گرفت.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره قرآن فرموده است:
«وَفِي الْقرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ، وَخَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ، وَحُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ» «در قرآن هست اخبار و حالات آنانکه پیش از شما بودند و اخبار و حالات کسانیکه بعد از شما خواهند آمد و حکم آنچه در بین خود به آن حاجت دارید.»
(شرحهای حکمت:
)
و نیز فرموده است:
«وَإِنَّ القُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَلاَتَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَلاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ» یعنی ظاهر قرآن عجیب و نیکو و خوشایند است و باطن آن عمیق و ناپایان است، شگفتیهایش تمام شدنی نیست و عجائبش به آخر نمیرسد و تاریکیهای
جهان جز با آن کشف نمیشود.
(شرحهای خطبه:
)
و نیز فرموده است:
«وَتَعَلَّمُوا الْقرْآن [
فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ، وَتَفَقَّهُوا فِيهِ]
فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ، وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، وَأَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ.» «قرآن را فرا گیرید که آن بهترین سخن است، در آن
فقیه و استاد باشید که
بهار و روشن کننده دلهاست. از آن شفا بطلبید که شفای سینههاست،
تلاوت او را نیکو کنید که آن نافعترین حکایت است.»
(شرحهای خطبه:
)
و فرمود:
«لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوه، تَقُولُ وَيَقُولُونَ...»«با آيات قرآن با آنها محاجه نكن؛ چرا كه قرآن (براى اين لجوجان) تاب معانى مختلف و امكان تفسيرهاى گوناگون دارد، تو چيزى مىگويى و آنها چيز ديگر (و سخن بجايى نمىرسد)، لكن با
سنّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با آنها بحث نما! كه در برابر آن پاسخى نخواهند يافت (و مجبور به تسليمند).»
(شرحهای نامه:
) آنگاه که
ابن عباس را برای احتجاج پیش
خوارج فرستاد به او نوشت که با خوارج با قرآن محاجه نکند و با
سنّت استدلال نماید.
لفظ قرآن بیشتر از سی و پنج بار در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قرآن»، ج۲، ص۸۴۹.