غلبه و کثرت در روایات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قانون غلبه، این است که معیار
طهارت آب ، چه
کر باشد و چه غیر کر، غلبه آن بر نجاست است و تا آب منفعل نشده باشد، پاک است. ایشان در قانون
کثرت به این نکته توجه دارند که
آب کر ، مقدار خاصی نیست و به حسب مقدار نجاست تفاوت میکند.
مقاله حاضر، قسمتی از مقالهای تحت (
اجتهاد باز و اجتهاد بسته) به شمار میرود که سه بخش دارد: بخش اول، مربوط به
آب چاه ، بخش دوم و سوم نیز مربوط به قانون غلبه و
کثرت در روایات است. بخشهای دوم و سوم، درصدد تأسیس دو قاعده فقهی است. مقصود از قانون غلبه، این است که معیار
طهارت آب ، چه
کر باشد و چه غیر کر، غلبه آن بر نجاست است و تا آب منفعل نشده باشد، پاک است. ایشان در قانون
کثرت به این نکته توجه دارند که
آب کر ، مقدار خاصی نیست و به حسب مقدار نجاست تفاوت میکند.
این قانون در حدیث
محمد بن اسماعیل بن بزیع با اشاره آمده و در روایات فراوانی با صراحت ذکر شده که نشان میدهد قانونی زیربنایی است. برخی روایات مربوط به آن را در اینجا میآوریم:
۱.
حدیث حریز بن عبداللّه از
امام صادق - علیه السلام -:
کلّما غَلَب الماء عَلی ریح الجیفَة فَتوضّاً مِن المأ وَاشرَب، فإِذا تغیر الماء وتَغَیر الطّعمُ فلا تَوضّأ مِنهُ وَلاتَشرَب؛
تا زمانی که آب بر بوی
جیفه غالب باشد، با آن
آب وضو بگیر و از آن بیاشام. پس اگر آب تغییر کرد و
مزه آن دگرگون شد، با آن وضو نگیر و از آن نیاشام (یعنی اگر نجاست بر آب غلبه کند و آن را فاسد سازد، استعمالش جایز نیست).
در این حدیث قانون غلبه آب بر نجاست و غلبه نجاست بر آب، هر دو با هم ذکر شده است.
۲. حدیث
ابوبصیر از امام صادق- علیه السلام -:
انّه سُئلَ عن الماء النّقیع تبول فیه الدّواب؟ فقال:إن تغیر الماء فلاتتوضّأ منه وإِن تُغیرهُ ابوالُها فتوضّأ منه وکذلک الدّمُ إذا سال فی الماء وأشباهه؛
از امام صادق- علیه السلام - درباره
آب راکدی که حیوانات در آن
ادرار می کنند، پرسیده شد که حکمش چیست؟ فرمود:اگر آب تغییر کرده باشد، با آن وضو نگیر و اگر ادرار حیوانات آن را تغییر نداده است، با آن وضو بگیر و
خون و مانند آن نیز که در آب بریزد، همین حکم را دارد. (یعنی اگر خون بر آب غلبه کند، به طوری که رنگ آن را تغییر دهد، آب نجس می شود و وضو با آن صحیح نیست. اما اگر آب بر خون غلبه کند و آن را مستهلک سازد، آب نجس نمیشود و وضو با آن هم صحیح است).
در این حدیث نیز قانون غلبه در طرف
آب و در طرف نجاست، هر دو با هم ذکر شده است.
۳. حدیث
عبداللّه بن سنان از امام صادق- علیه السلام -:
سأل رجل أباعبداللّه- علیه السلام - وَأنا حاضرُ عَن غَدیر أَتوهُ وَفیه جیفَهُ؟ فقال:إِن کانَ الماء قاهراً
وَلاتوجَدِ مِنه الرّیحُ فَتوضّاً؛
من نزد امام صادق حاضر بودم که مردی درباره باقی مانده
آب سیلی که جیفهای در آن یافتند، سؤال کرد که حکمش چیست؟ امام فرمود:اگر آب بر
جیفه غلبه دارد، به طوری که آب بوی جیفه را نگرفته است، از آن وضو بگیر.
در این حدیث قانون غلبه آب بر نجاست، صریحاً ذکر شده است و قانون غلبه نجاست بر آب از مفهوم آن استفاده می شود، یعنی اگر آب بر نجاست غلبه ندارد و بوی جیفه گرفت و فاسد شد، استعمال آن ممنوع است.
۴. حدیث
علاء بن فضیل از
امام صادق - علیه السلام -:
سألت أباعبداللّه- علیه السلام - عَنِ الحیاضِ یبالُ فیها. قالَ:لابأسَ إِذا غَلَب لَونُ الماء لَوَن البَول؛
از امام از حکم حوضهایی پرسیدم که در آنها ادرار میشود؟ فرمود:اگر رنگ آب بر رنگ ادرار غلبه دارد، مانعی ندارد؛ یعنی استعمال آن جایز است.
در این حدیث نیز قانون غلبه آب بر نجاست صریحاً ذکر شده است و قانون غلبه نجاست بر آب از مفهوم آن استنباط میشود، یعنی اگر رنگِ آب بر رنگِ ادرار غلبه ندارد، بلکه رنگ ادرار گرفته و فاسد شده است، استعمال آن ممنوع خواهد بود.
۵. حدیث
سماعه از امام صادق- علیه السلام -:
سَألتُه عَن الرّجل یمرّ بالماء وفیه دَابّة میتة قَداَنتنت؟ قال:إِذا کان النِتَنُ الغالب عَلَی الماء فَلا تتوضّأ وَلاتَشَرب؛
از امام پرسیدم: مرد از آبی میگذرد که حیوان مردهای در آن افتاده و بوی بد گرفته است. حکمش چیست؟ فرمود: اگر بوی بد مردار بر آب غالب شده است، با آن وضو نگیر و از آن نیاشام.
در این حدیث، قانون غلبه نجاست بر آب صریحاً ذکر شده و قانون غلبه آب بر نجاست از مفهوم آن برمی آید؛ یعنی اگر بوی بدِ مردار بر آب غالب نشده و آب فاسد نگشته، با آن وضو بگیر و از آن بیاشام. پس معلوم میشود که در این فرض آب بر نجاست غلبه کرده است.
۶. حدیث
زراره از
امام محمدباقر - علیه السلام -:
إِذا کان الماء
أکثر من رأویة لم ینجّسه شیء تفسّخ فیه أولم یتفسخ إلاّ أن یجی له ریح تغلب عَلی ریح الماء؛
امام فرمود: اگر آب بیشتر از راویة(الرّاویة الزادة من ثلاثة جلود فیها الماء؛ راویه ظرف آبی است که از سه پوست به هم دوخته درست می شود. (المنجد)) باشد و حیوانی مانند
موش در آن بمیرد، آن را نجس نمیکند، چه متلاشی شده باشد و چه نشده باشد، مگر اینکه بوی بدِ حیوان بر آن غلبه کند که در این صورت، آب
نجس میشود.
در این حدیث قانون غلبه نجاست بر آب صریحاً ذکر شده و قانون غلبه آب بر نجاست از مفهوم آن به دست میآید؛ یعنی اگر بوی بدِ
مردار بر آب غلبه نکند، آب فاسد و نجس نیست. بدیهی است که در این فرض، آب بر نجاست غلبه دارد.
۷. حدیث
شهاب بن عبدربه از
امام صادق - علیه السلام - امام فرمود:
جئتَ تسئَلُنی عَن الغَدیر یکونُ فی جانبه الجیفةَ، أَتوضّأُ منه أولا؟ قال: نعم قال: توضّأ من الجانب الآخر، إلاّ أَن یغلب الماء الرّیحُ فیتن… وکلّما غَلَب
کثرةُ المأ فهُو طاهر؛
تو آمدهای از آب گودال سؤال کنی که در یک جانب آن مردار است؛ آیا با این آب وضو بگیرم یا نه؟ گفتم: آری. فرمود: از جانب دیگر آب وضو بگیرد، مگر اینکه بوی بدِ مردار بر همه آب غلبه کرده باشد… و در هر موردی که زیادی آب بر نجاست غالب باشد، آب پاک است.
در این حدیث قانون غلبه نجاست بر آب، هر دو با هم ذکر شده است.
۸. حدیث
هشام بن سالم از امام صادق- علیه السلام -:
انّه سألَ أباعبداللّه عن السّطح یبال علیه فتصیبه السّماء فَکیفَ فیصیب الثّوب؟ فقال:لابأسَ به، ما أَصابهُ مِنَ الماء
أَکثَرُ،
هشام از امام پرسید: بامی است که روی آن ادرار میکنند، سپس باران بر همان جا که ادرار کردهاند، میبارد و در عمق ساختمان فرو میرود و از سقف آن چکه میکند؛ حکمش چیست؟ امام فرمود: مانعی ندارد؛ زیرا مقدار آبی که روی محل ادرار میبارد و در سقف فرو میرود و چکه میکند، بیشتر از مقدار ادراری است که روی بام باقی مانده و باران روی آن باریده و آن را شسته است.
این حدیث، قانون غلبه آب بر نجاست را گوشزد میکند و میگوید چون مقدار بارانی که روی محل ادرار باریده است، بیشتر از ادرار باقی مانده روی بام است، از این رو، آب باران بر اندک ادرار باقی مانده غلبه میکند و آن را مستهلک میسازد و بدین علت، آبی که چکه میکند، پاک است.
۹. حدیث
محمد بن نعمان احول از
امام صادق - علیه السلام -:
دخلتُ علی أبی عبداللّه- علیه السلام -… فقلت: جعلت فداک الرّجل یستنجی فیقع ثوبه فی الماء الّذی یستنجی به؟ فقالَ:لابأسَ به. فسکتَ، فقال:أو تدری لم صار لابأس به؟ قلت:لاواللّه. فقال: ان ّ الماء
أکثر من القدر؛
بر امام صادق- علیه السلام - وارد شدم… پس گفتم: فدایت شوم، شخص،
استنجا میکند و جامهاش در آب استنجا میافتد؛ حکمش چیست؟ امام فرمود: مانعی ندارد. امام ساکت شد و سپس فرمود: میدانی چرا مانعی ندارد؟ گفتم:نه واللّه. فرمود: بدین علت که آب استعمال شده در استنجا، بیشتر از ادراری است که با آب شسته شده است.
این حدیث قانون غلبه آب بر نجاست را بیان میکند و میگوید چون آبی که در استنجا استعمال میشود، از چند قطره ادراری که با آب شسته شده، بیشتر است، از این رو این آب بر اندک ادرار
موجود غلبه میکند و آن را مستهلک میسازد و بدین سبب پاک است و جامهای که در آن میافتد، نجس نمیگردد.
اینها پارهای از روایات این بحث است.
فقیهی که ملاک حکم را راهنمای
اجتهاد میداند، از این روایات مطالب ذیل را استنباط میکند:
هرجا که
آب بر نجاست غلبه کند، علّت
نجس نشدن آب
امر تکوینی است؛ زیرا آبی که بر نجاست غلبه میکند، تکویناً از فاسد شدن مصون میماند و آلودگی آن از حدّ مجاز بیشتر نیست و بدین سبب نجس نمیشود و اجتناب از آن لازم نیست و
طهارت چنین آبی عینیت خارجی دارد.
در غلبه نجاست بر آب نیز علت نجس شدن آب امر تکوینی است؛ زیرا اگر نجاست بر آب غلبه کند، آب تکویناً فاسد میشود و آلودگی آن بیشتر از حدّ مجاز است و بدین سبب نجس میشود. نجس در معنای لغوی پلیدیای است که پلیدی آن عینیت خارجی دارد و برای رعایت نظافت و بهداشت، اجتناب از آن لازم است.
آنجا که آب بر نجاست غلبه میکند و نیز آنجا که نجاست بر آب غلبه میکند، چون علت تکوینی و ملاک حکم
موجود است، تعبد در بین نیست، بلکه
وجود و عدم حکم تابع
وجود و عدم ملاک است؛ یعنی آبی که بر نجاست غلبه کرده و سالم مانده است، به علت سالم و بهداشتی بودن که امر تکوینی است، استعمالش جایز است، نه به دلیل
تعبد و نیز آبی که مغلوب نجاست شده و فاسد گشته است، به علت فاسد بودن که امر تکوینی است، اجتناب از آن لازم است، نه به دلیل تعبّد. در حدیث ۸ و ۹ که مربوط به آب باران و آب
استنجا بود، برای پاک بودن بارانی که بر محل ادرار میبارد و نیز برای پاک بودن آب استنجا، علت تکوینی بیان شده است؛ یعنی بیشتر بودن آب باران و آب استنجا نسبت به اندک ادرار
موجود، که در نتیجه، این آبِ بیشتر، ادرار کم را مغلوب و مستهلک میکند و اگر پاکی آب باران یاد شده و آب استنجا مبنی بر تعبّد بود، ذکر علت تکوینی برای آن معنی نداشت. بنابراین در مسئله طهارت و نجاست آب،
تعبد راه ندارد.
چون غلبه آب بر نجاست علت تکوینی طهارت آب است، از این رو آب کمتر از کرّ با آب کرّ در این حکم یک سان خواهد بود؛ زیرا
وجود و عدم طهارت آب، تابع
وجود و عدم علّت تکوینی آن است و آب کمتر از کرّ نیز اگر بر نجاست غلبه داشته باشد، علت تکوینی طهارت در آن
موجود است. پس طبعاً طهارت که معلول آن است، برای آب حاصل خواهد بود. بدیهی است طهارت (پاکیزگی) نیز خود امر تکوینی است که عینیت خارجی دارد و هرگز حکم وضعی و قراردادی نیست که فقط در عالم ذهن و اعتبار
وجود داشته باشد.
از احادیث هشتم و نهم که مربوط به
آب باران و آب استنجاست، معلوم میشود که پاک بودن آب بارانی که روی بام آلوده به ادرار میبارد و نیز پاک بودن آب استنجا، طبق قانون غلبه آب بر نجاست است که قانون عمومی برای همه آبهاست؛ زیرا در این دو حدیث با عبارت (ما أَصابَهُ مِنَ الماء
أَکثَر) و (إن الماءَ
أکثَر مِنَ القَذِر)، بیشتر بودن آب باران و آب استنجا نسبت به ادرار
موجود، علت پاک بودن این دو آب معرفی شده است که آبِ بیشتر طبعاً بر ادرار اندک غلبه میکند. بنابراین در موردِ آب باران و آب
استنجا ، استثناء و قانون اختصاصی بر مبنای
تعبد وجود ندارد که طهارت این دو آب را برخلاف عمومات و اطلاقات ادلّه تعبّداً ثابت کند، بلکه در مورد این دو آب نیز قانون غلبه آب بر نجاست حاکم است.
از احادیث هشتم و نهم که مربوط به آب باران و آب استنجا بود، معلوم میشود که
آب قلیل یعنی کمتر از کرّ اگر بر نجاست غلبه داشته باشد، به صرف ملاقات با نجاست نجس نمیشود؛ زیرا آب باران مورد سؤال در حدیث و آب استنجا، هر دو قلیلاند و اگر آب قلیل به محض ملاقات با نجاست نجس شود، در این صورت آب باران و آب استنجا در برخورد با ادرار
موجود در محل نجس میشوند و محل آلوده به ادرار را پاک نمیکنند و اگر چنین باشد، استنجا با آب قلیل هرگز محل را پاک نخواهد کرد و معلوم است که هیچ فقیهی نمیتواند به این مطلب ملتزم شود.
عباراتی از قبیل (کلّما غَلبَ الماءُ عَلی ریحِ الجیفَة فتوضّأ…)، (إِن تَغیر الماءُ فلاتَتوضّأ…)، (ان کانَ الماءُ قاهراً
لایوجدُ مِنه الرّیحُ فتَوضَّأ…)، (اِذا کانَ النتُن الغالَب عَلی المأِ فَلاتتوضّأ…) و (کلّما غَلَب
کثرهُ الماءِ فَهُوَ طاهر) که در روایات سابق بود و قانون غلبه را در طرف آب و در طرف نجاست گوشزد میکرد، نظر به نوع خاصی از آب ندارد، بلکه قانون غلبه آب بر نجاست و غلبه نجاست بر آب را درباره مطلق آب توضیح میدهد و میخواهد بگوید: غلبه چه در جانب آب باشد و چه در جانب نجاست، یک واقعیت تکوینی است که اثر طبیعی خود را دارد. پس اگر غلبه در جانب آب رخ دهد، چه کمتر از کرّ باشد و چه به مقدار کرّ و چه بیشتر از کرّ، چنین آبی طبعاً نجاست را مغلوب و مستهلک میکند و اثر طبیعی آن این است که این آب فاسد نمیشود و آبی که در برخورد با نجاست فاسد نشود، درصدِ آلودگی اش از حدّ مجاز بیشتر نیست و حکم شرعی و بهداشتی آن جواز استعمال است، و اگر غلبه در جانب نجاست باشد، طبعاً آبی که مغلوب نجاست میشود، فاسد خواهد شد و حکم شرعی و بهداشتی آبِ فاسد لزوم اجتناب از آن است.
کلمه (ماء) در این روایات، اطلاق دارد و شامل همه اقسام
آب میشود و قانون غلبه در جانب آب که این روایات گوشزد کرده، برای جنس و طبیعت آب ثابت شده است. پس مقدار آب کم باشد یا زیاد و ظرف و محل آب نیز هرچه باشد،
چاه یا
نهر ، حوض یا گودال، کوزه یا دریا فرقی ندارد؛ زیرا وصفِ غلبه، مربوط به جنس آب است و چون غلبه، وصفی است تکوینی که در هر آبی تحقق یابد، اثر تکوینی خود را دارد؛ چنان که وصف غلبه در جانب نجاست نیز مربوط به جنس نجاست است و مقدار و ظرف آن هرچه باشد، فرقی نمیکند.
از بیان فوق روشن شد که لفظ (ماء) در این روایات به اطلاق خود باقی است و شامل آب کرّ و کمتر از کرّ می شود و بنابراین آب کمتر از کرّ نیز اگر در برخورد با نجاست بر نجاست غلبه کند، پاک است و این حکم اختصاص به آب کرّ ندارد. پس اگر یک قطره آب
متنجس که به فرض یک گِرَم است، در ده کیلو آب بیفتد، چون ده کیلو آب ده هزار برابرِ یک قطره است، بر یک قطره غلبه میکند و نجس نمیشود. اساساً معقول نیست در اسلام که دین فطرت است و باید تشریعش موافق تکوین باشد، ده کیلو آب بهداشتی و سالم که هیچ گونه تأثیر منفی و غیر بهداشتی ندارد، نجس و لازم الاجتناب باشد. با اینکه نجس به معنای پلید و آلوده است و این آب، پلید و آلوده نیست و حدیث
محمد بن اسماعیل بن بزیع که قبلاً در محتوای آن بحث شد، می گوید: آب اگر فاسد شود، نجس است و این آب فاسد نیست، بلکه سالم و پاکیزه است؛ پس به حکم حدیث مزبور، پاک است.
صاحب حدائق چون معتقد است که آب کمتر از کرّ به محض ملاقات با نجاست نجس میشود، اطلاق (ماء) را در این روایات که میگوید:(اگر آب بر نجاست غلبه کند، نجس نمیشود)، حمل کرده است بر مواردی که آب به قدر کرّ و بیشتر باشد. او میگوید:
چون در بعضی از این روایات لفظ (
غدیر ) و (
حوض ) آمده و معمولاً ظرفیت غدیر و حوض به قدر کر و بیشتر است، پس باید بقیه روایات را که لفظ (غدیر) و (حوض) ندارد، حمل کنیم بر مواردی که آب به قدر کرّ و بیشتر باشد. بنابراین فقط آب کرّ و بیشتر از کرّ است که اگر در برخورد با نجاست بر نجاست غلبه کند، نجس نمیشود، ولی آب کمتر از کرّ در برخورد با نجاست، اگر بر نجاست غلبه هم بکند، نجس میشود.
ولی نظر صاحب حدائق پذیرفتنی نیست، به چند دلیل:
در هیچ یک از روایات یاد شده که حاوی قانون غلبه آب بر نجاست است، سخنی از کرّ به میان نیامده و طهارت آبی که بر نجاست غلبه میکند، در این روایات مشروط نشده است به اینکه آب به قدر کرّ و بیشتر باشد. بنابراین حمل کردن اطلاق (ماء) در این روایات بر مواردی که آب به قدر کرّ و بیشتر باشد، وجه مقبولی ندارد.
ظرفیت غدیر و حوض که در بعضی از این روایات در سؤال راوی آمده است، همیشه به قدر کرّ یا بیشتر نیست، بلکه گاهی به اندازه کرّ، گاهی کمتر و گاهی بیشتر از آن است. پس این ادعا صحیح نیست که غدیر و حوض همیشه به قدر کرّ و بیشتر از کرّ ظرفیت دارد.
در این روایات، علت نجس نشدن آب غلبه بر نجاست معرفی شده است، نه کرّ بودن آب. اگر علت نجس نشدن آبی که بر نجاست غلبه میکند، کرّ بودن آب بود، باید در این روایات چنین آمده باشد که چون آب های مورد سؤال به قدر کرّ و بیشتر است، به علت کرّ بودن نجس نمیشود. ولی میبینیم در این روایات آمده است که اگر آب بر نجاست غلبه کند، نجس نمیشود؛ یعنی علت نجس نشدن آن غلبه بر نجاست است. غلبه کردن آب بر نجاست، امر تکوینی است که اثر تکوینی آن فاسد نشدن و سالم ماندن آب است و پاک بودن آب یعنی همین. بنابراین پاک بودن آب واقعیت تکوینی است، نه حکم وضعی و قراردادی که فقط در عالم ذهن و اعتبار
وجود داشته باشد. سالم ماندن و فاسد نشدن آب در
آب کر باشد یا در کمتر از کرّ، یک حقیقت است، چه این سلامت در یک کیلو آب حاصل شود یا در هزار کیلو فرقی ندارد؛ همان طور که وصفِتَر بودن برای آب، یک حقیقت و وصف واقعی است و در یک کیلو آب و هزار کیلو فرقی ندارد.
از آنچه گذشت، روشن شد که لفظ (ماء) در روایات سابق اطلاق دارد و شامل آب کمتر از کرّ نیز میشود و بنابراین آب کمتر از کرّ هم اگر در برخورد با نجاست بر نجاست غلبه کند، پاک است و در این حکم با آب کر فرقی ندارد.
ییادآوری میشود که روایات مربوط به کرّ نیازمند بحث تفصیلی است و باید بررسی شود که آیا مقصود از کرّ وزن خاصی است که نه یک گرم کم باشد و نه یک گرم زیاد، و یا مساحت خاصی است که یک میلی متر مکعب کمتر یا بیشتر نباید باشد و یا اینکه روایات مربوط به کرّ نه وزن خاصی را بر مبنای تعبّد تعیین میکند و نه مساحت خاصی را، خصوصاً که وزن و مساحت مذکور در روایات منطبق بر یکدیگر نیست؛ زیرا وزن کرّ بر مبنای قول مشهور (یعنی ۱۲۰۰
رطل عراقی ) از وزن کرّ بر مبنای مساحت به قول مشهور (یعنی ۴۲
وجب و ۷ وجب) بیش از ۱۱۰ کیلو کمتر است؟
در مسئله
طهارت و نجاست آب روایاتی
وجود دارد که می گوید: آب اگر
کثیر باشد، با ملاقات نجاست نجس نمیشود، بدون اینکه مقدار
کثیر را از نظر وزن و مساحت تعیین کند. بعضی از این روایات را به منظور بررسی مدلول آنها در اینجا می آوریم:
۱. حدیث عمار از
امام صادق - علیه السلام -:
سُئلَ أبوعبداللّه- علیه السلام - عَنِ البئر یقغ زبیل عذرة یابسة اَو رَطبة؟ فقال:لابأس اِذا کانَ فیها ماء
کثیر؛
از امام صادق- علیه السلام - پرسیدند از حکم چاهی که یک زنبیل
عذره خشک یا تر در آن میریزد؟ امام فرمود: مانعی ندارد، به شرط اینکه در
چاه ،
آب کثیر وجود داشته باشد.
این حدیث (
کثیر بودن آب چاه) را شرط نجس نشدن آب آن دانسته، بدون اینکه اندازه
کثیر را تعیین کند. ولی چون سؤال از یک زنبیل عذره شده است که در چاه میریزد، طبعاً
کثیر بودن آب چاه نسبت به یک زنبیل عذره مقصود بوده است. بنابراین (
کثیر) در این حدیث، نسبی است و نسبت به مقدار نجاستی که با آن برخورد میکند، سنجیده شده؛ ولی مقدار دقیق آن تعیین نشده است و باید گفت: حداقل ّ
کثیر مقداری است که مغلوب نجاست نشود و رنگ و بو و مزه آن تغییر نکند.
۲. حدیث
علی بن جعفر از
امام موسی بن جعفر - علیه السلام -:
سألته عن الدّجاجة والحمامة وأشباههما تَطأ العَذرة ثم تدخلُ فی الماءِ یتوضّأ منهُ لِلصّلوة؟ قال:لا إِلاّ أَن یکون الإماء
کثیراً قدر کرّ من ماء؛
از امام سؤال کردم از
مرغ و کبوتر و مانند آن دو که پا روی عذره میگذارند، سپس داخل آب میشوند. آیا با این آب میتوان برای نماز وضو گرفت؟ فرمود:نمیتوان با این آب وضو گرفت، مگر اینکه مقدار آب
کثیر باشد، به اندازه کرّ آب.
این حدیث هم
کثیر بودن آب را شرط نجس نشدن آب با ملاقات نجاست دانسته و حداقل
کثیر را به قدر کرّ تعیین کرده، ولی مقدار کرّ را مشخص نکرده است.
۳. حدیث
زرارة از
امام محمدباقر - علیه السلام - که در ذیل آن میگوید:
اِذا کان الماء
اکثر من راویة لم ینجّسه شی تفسخ فیه اولم یتفّسخ الاّ ان یجی له ریحُ تغلب علی ریح الماء؛
امام فرمود: اگر آب، بیشتر از راویة باشد مرده حیوانی مانند
موش آن را نجس نمیکند، چه متلاشی شود و چه نشود، مگر اینکه بوی
جیفه بر بوی آب غلبه کند.
این حدیث در تهذیب جزء پایانی حدیثی است که در آن از حکم راویه آبی که موش مرده در آن افتاده است، سؤال شده است. در این حدیث لفظ (
اکثر) به کار رفته و بیشتر بودن آب را از آب روایه، شرط نجس نشدن آب با ملاقات موش مرده متلاشی شده دانسته است. راویه، ظرف آبی است که از سه پوست به هم دوخته درست میشود (
المنجد ) و چون پوست حیوانات، کوچک و بزرگ دارد، طبعاً ظرفیت راویهها یک سان نیست. بنابراین آبِ بیشتر از راویة، اندازه مشخصی را تعیین نمیکند، بلکه به اندازه تقریبی اشاره دارد.
۴. حدیث ابوبصیر از امام صادق- علیه السلام - که ضمن آن می گوید:
… وَلا یشربُ سؤر الکلب إلاّ أن یکون حوضاً کبیراً یستقی منه؛
امام فرمود: نوشیدن از باقیمانده آبی که
سگ از آن خورده است، جایز نیست، مگر اینکه آب در حوض بزرگی باشد که مردم از
آب آن برمیدارند.
در این حدیث بزرگی حوض مطرح شده است که لازمه آن
کثیر بودن آب حوض است. بنابراین باید حدیث مزبور را از حدیث هایی شمرد که
کثیر بودن آب را شرط نجس نشدن آب در برخورد با زبان سگ دانسته، ولی اندازه این آب
کثیر را تعیین نکرده است. از این رو، طبعاً کبیر بودن حوض و
کثیر بودن آب آن نسبی و تقریبی خواهد بود و باید گفت حداقل آن مقداری است که مغلوب آلودگی زبان سگ نشود، بلکه آن را مغلوب و مستهلک کند.
۵. حدیث
شهاب بن عبدربه از
امام صادق - علیه السلام - که در ذیل آن فرمود:
کلّما غَلَب
کثرةُ الماء فهو طاهر؛
در هر موردی که زیادی آب سبب غلبه آب بر نجاست شود، آن آب پاک است.
این حدیث قبلاً در حدیثهای حاوی قانون غلبه آب بر نجاست (شماره ۷) ذکر شد، ولی چون لفظ (
کثرت) در آن بود، آن را در ردیف حدیثهای حاوی قانون
کثرت نیز آوردیم.
فقیهی که اجتهاد باز دارد و ملاک حکم را راهنمای
اجتهاد خود قرار میدهد، از این روایات نکتههای ذیل را استنباط میکند:
نکته اول: چون در این روایات مقدارِ
کثیر تعیین نشده است، طبعاً مقصود،
کثرتِ نسبی آب است؛ یعنی
کثرت آب باید نسبت به نجاستی که با آن برخورد میکند، سنجیده شود؛ زیرا مقدار نجاستی که با آب برخورد میکند، کم و زیاد میشود و نمی توان برای آن اندازه خاصی تعیین کرد. بنابراین اگر مقدار نجاست یک زنبیل
عذره است، چنان که در حدیث ۱ بود،
کثرت آب باید نسبت به آن سنجیده شود و اگر نجاست به اندازهای باشد که به پای
مرغ و
کبوتر میچسبد، چنان که در حدیث ۲ بود، باز
کثرت آب باید نسبت به آن سنجیده شود؛ یعنی آب به قدری باشد که مغلوب نجاست اندک پای کبوتر نشود. اگر نجاست، مرده حیوانی مانند موش است، چنان که در حدیث ۳ بود، باید آب بیشتر از راویه باشد تا مغلوب آلودگی مرده موش نشود و بوی آن را نگیرد. اگر نجاست آلودگی زبان سگ است، چنان که در حدیث ۴ بود، باید
کثرت آب به اندازه آب حوض بزرگ باشد و خلاصه چون
کثیر و قلیل هر دو نسبیاند،
کثرت آب را باید نسبت به مقدار نجاست سنجید. در همه این موارد، آب اگر مغلوب نجاست نشود، پاک است و نسبت به آن نجاست،
کثیر محسوب میشود.
چند سطر پیش در حدیث ۵ خواندیم که (کلّما غَلَب
کثرةُ المأِ فهُو ظاهرُ). در این حدیث
کثرت آب نسبت به مقدار نجاستی که با آن برخورد میکند، سنجیده شده و نشانه
کثیر بودن آب را غالب شدن آب بر نجاست معرفی کرده است. در حدیث دیگری که پیشتر خواندیم، دیدیم که
کثیر بودن آب باران با باقیمانده ادرارِ روی بام سنجیده و گفته شده بود:(ما أَصابهُ مِنَ المأِ
أکثَر)؛ یعنی مثلاً ده لیتر
باران که بر بام باریده، از اندک ادرار باقیمانده روی بام بیشتر است. بنابراین آب باران مذکور در این حدیث مصداقی از آب
کثیر است. نیز در حدیث ۹ نیز دیدیم که آب استنجا را نسبت به یک قطره ادرار باقیمانده سنجیده شده:(إن الماء
اَکثرُ مِنَ القَذِر)؛ یعنی مثلاً نیم لیتر
آب استنجا بیشتر از یک قطره
ادرار باقیمانده در محل است. پس آب استنجا نیز چون بر ادرار
موجود غلبه می کند، مصداق آب
کثیر محسوب میشود.
از آنچه گذشت، روشن شد که قانون
کثرت مذکور در این روایات، باید نسبت به مقدار نجاستی که با آب برخورد می کند، سنجیده شود و نمی توان برای آب
کثیر اندازه مشخصی تعیین کرد و به همین علت در این روایات اندازه مشخصی برای آن ذکر نشده است.
نکته دوم: نکته دیگر آن است که رابطه قانون
کثرت آب با قانون غلبه آب بر نجاست که قبلاً ذکر شد، رابطه
علت و
معلول است؛ یعنی
کثرت آب علت غلبه آب بر نجاست محسوب میشود و حدیث (کلّما غَلَبَ
کثرةُ المأِ فهُوَ طاهرُ)، صریحاً
کثرت آب را علت غلبه بر نجاست میداند و میخواهد بگوید
کثرت آب که یک واقعیت تکوینی است و عینیت خارجی دارد،
علت تکوینی غلبه آب بر نجاست است که این غلبه نیز یک واقعیت تکوینی است و عینیت خارجی دارد.
بنابراین در قانون
کثرت آب و قانون غلبه آب بر نجاست که محتوای دو دسته روایت بود، سخن از واقعیتهای طبیعی و تکوینی است، نه از
احکام وضعی و قراردادی، و باید گفت: در این مباحث، نظافت و بهداشت و سلامت محیط زیست مطرح است، نه جعل احکام وضعی بر مبنای
تعبد . اساساً در مسائل مربوط به نظافت و بهداشت، باید علل طبیعی نظافت و بهداشت شناخته و بر مبنای آن عمل شود و نباید در این گونه مسائل تعبد را اصل قرار داد؛ زیرا آبی را که از نظر طبیعی، پاکیزه و بهداشتی است، نمیتوان گفت که تعبداً آلوده و پلید است و به عکس، آبی را که از نظر طبیعی آلوده و غیربهداشتی باشد نمیتوان تعبداً پاکیزه و بهداشتی دانست و به همین علت، روایات مربوط به طهارت و نجاست آب علل طبیعی را گوشزد میکند و از فاسد شدن آب و تغییر
بو و
مزه و رنگ آن و نیز فاسد نشدن آب و غلبه بر نجاست سخن میگوید و معلوم است که هرجا سخن از علل طبیعی باشد، نمیتوان از تعبد سخن گفت.
مجله فقه دتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «قانون غلبه و کثرت در روایات»، شماره ۵۶.