• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شعوبیه‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شعوبیه در لغت، یعنی اهل مساوات و برابری. و در اصطلاح گروهی‌اند که قائل به برتری عرب بر عجم نیستند. وجه تسمیه فرقه، مخالف تعصب عربی، به شعوبیه این است که این فرقه با استدلال به آیه «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ؛ خواهان مساوات میان ملل بودند.» و زمزمه عقاید شعوبیه از اواخر عهد اموی از زمانی که "اسماعیل بن یسار" در حضور "هشام بن عبدالملک" مفاخر ایرانیان را می‌شمرد، آغاز شد.



در لغت، «شعوبیه» یعنی اهل مساوات و برابری. و در اصطلاح «الشعوبیه فرقه لاتفضل العرب علی العجم» به این معنی است که شعوبیه گروهی‌اند که تامل به برتری عرب بر عجم نیستند.
[۲] بستانی، پطروس، دائره المعارف بستانی، بیروت، بی‌نا، ۱۹۲۷، ج۱، ص۱۲۳۰.
در برخی دیگر از کتب لغت، معنای خاص شعوبیه آورده شده است. برای نمونه "ابن حاجب" در تعریف شعوبیه می‌نویسد: ‌«قوم متعصبون علی العرب مفضلون علیهم العجم»
[۳] ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۱۹۵.
و "ابن منظور" می‌نویسد: «والشعوبی هو الذی یصغر شان العرب و لایری لهم فضلاً علی غیرهم؛ یعنی شعوبی کسی است که عرب را حقیر می‌داند و برای او برتری نسبت به دیگران قائل نیست.»


لفظ شعوبیه مانند راوندیه، خرمیه، قدریه، جهمیه و امثال آن عبارت است از فرقه خاص و تانیت کلمه به مناسبت فقه و جماعت است. کلمه شعوبی منسوب به لفظ «شعوب» در قرآن مجید است: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَاُنثَی وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ؛ ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به صورت تیده‌های گوناگون و قبیله‌های مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به یقین گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.»
وجه تسمیه فرقه، مخالف تعصب عربی، به شعوبیه این است که این فرقه با استدلال به آیه «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ؛خواهان مساوات میان ملل بودند.»
[۶] همایی، جلال الدین، شعوبیه، اصفهان، صائب، ۱۳۶۳، ص۶۷.



پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سپری شدن روزگار خلفای راشدین، حکومت به خلفای بنی‌امیه و آل‌مروان رسید. در دوران حکومت امویان تغییرات زیادی در مبانی دین اسلام پدیدار شد. مساوات و برادری که از مبانی دین اسلام بود از بین رفت و جای خود را به ظلم و ستم و شکنجه و آزار و تحقیر مسلمانان غیر عرب داد. ایرانیان شکوه و عظمت امپراتوری گذشته خود را از دست داده بودند و به این دلخوش و راضی بودند که دین اسلام را پذیرفته‌اند و به جهت احکام و مقررات این دین، عدالت در مورد آنها رعایت خواهد شد و شرف و حیثیت و آبروی آنان محفوظ است.
عملکرد نامناسب امویان و قائل شدن تفاوت فاحش میان اعراب و موالی موجب بروز شورش‌های مختلف ملی، سیاسی و مذهبی شد. این قیام‌ها به منظور مقابله با دولت امویان و برانداختن سیاست عرب و دارای ریشه‌های فکری و فرهنگی بود.
به طور کلی از زمان دولت امویان به بعد سه مسلک و عقیده مهم در میان مسلمانان پدید آمد که می‌توان آنان را احزاب سه‌گانه نامید.
اصول و مبنای اصلی این سه حزب عبارت بود از:
۱: تفضیل عرب بر تمام ملل و اقوام عالم یا حزب عربی.
۲: مساوات و برابری همه طوایف و ملل عالم با یکدیگر یا حزب مساوات (شعوبیه غیر منحرف).
۳: برتری عجم بر عرب و تحقیر عرب
[۷] همایی، جلال الدین، شعوبیه، اصفهان، صائب، ۱۳۶۳، ص۵۶.
(شعوبیه منحرف).
پیدایش این سه حزب از جهت تقدم تاریخی به همان ترتیبی است که نوشته شده است. حزب عربی اولین فرقه‌ای بود که در عهد دولت بنی‌امیه پیدا شد. عقیده این دسته این بود که جنس عرب بر همه ملت‌ها فضیلت دارند.
شعوبیه غیر منحرف یا اهل تسویه معتقد بودند که میان ملل و طوایف عالم، بالذات تفاوتی نیست و اگر فضیلتی باشد در افراد آن هم به جهت سجایای اخلاقی نه قوم و قبیله و نسب است. حرف شعوبی منحرف یا فرقه‌ای که مرامشان تحقیر عرب و تفضیل ملل دیگر بود، به وسایل گوناگون در برانداختن سیادت عرب می‌کوشیدند.


زمزمه عقاید شعوبیه از اواخر عهد اموی از زمانی که "اسماعیل بن یسار" در حضور "هشام بن عبدالملک" مفاخر ایرانیان را می‌شمرد، آغاز شد؛ ولی در آن زمان این نوع طرفداری‌ها از عنصر عجم به سرعت توسط شخص خلیفه و طرفداران عصبیت عربی خاموش می‌شد. به همین جهت بود که دعوت شعوبیه از آغاز خلافت بنی‌عباس شروع شد و کم‌کم این صدا بلندتر و تبلیغات شعوبیه غنی‌تر می‌شد و در حقیقت بنی‌عباس برای به دست گرفتن قدرت از نیروی فکری و نظامی شعوبی‌ها بهره‌ بردند. در زمان "هارون" و "مامون" تبلیغات شعوبیه شدت گرفت و در قرن سوم هجری به منتهای خود رسید. در این دوران طرفداران مسلک شعوبیه که اکثراً ایرانی بودند، با نهایت شور و علاقه مشغول تبلیغ مرام خود بودند و از عهد معتصم به بعد ترکان هم در ضدیت با اعراب به ایرانیان پیوستند.
به طور کلی می‌توان گفت مسلک شعوبیه به معنای اعم در اوایل دوره اموی پیدا شد و لفظ شعوبیه به معنای مخالف عرب احتمالاً بین سال‌های ۲۱۸ـ۱۳۲هـ.ق. یعنی عصر اول عباسی رایج شده است.
[۸] ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۰۰.

دعوت شعوبیه اولیه یا همان شعوبیه غیر‌منحرف در آغاز متکی به تعلیمات اسلام بود. شعوبیه می‌گفتند، دین اسلام هیچ ملتی را بر ملت دیگر ذاتاً فضیلت نداده و مایه فضیلت و کرامت را منحصراً تقوا و پرهیزکاری برشمرده است.
آنان معتقد بودند که عقاب و ثواب در دین اسلام روی کردار بد و نیک بنا شده است، نه روی شخص و نژاد، ممکن است بنده زر خرید حقیر؛ اگر دارای ایمان باشد، نزد خدا بهترین و ارجمندترین درجات بهشت را احراز کند و خواجه همان بنده با داشتن مال و جاه و نسب و خانواده در صورت کفر در پست‌ترین نقاط جهنم قرار گیرد.
[۹] ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۰۴.

تعلیمات اسلام همه بر اساس عدل و بر ضد خودخواهی عرب بود و شعوبیه هم در آغاز کار این معنی را بزرگ‌ترین حربه خود در برابر جنس عرب قرار دادند و در آغاز با همین سلاح برای برقرار کردن مساوات میان طوائف و ملل عالم کوشیدند و چون در پیشرفت مقصود توفیق یافتند، به تدریج پا را فراتر گذاردند و عرب را حقیرترین ملل روی زمین شمردند و با تمام مظاهر عرب دشمنی ورزیدند.
در مقابل شعوبیه منحرف معتقد بودند: هر ملتی دارای نوعی عظمت و بزرگی است که بدان مباهات می‌کند، چنانکه رومیان به سلطنت عظیم و فزونی ممالک و شهرها و آبادی‌ کشور و تمدن باستانی خود می‌نازند، هندی‌ها به حکمت و فلسفه و طب و کثرت جنگل و میوه و داشتن دریا و آبادی‌ها سرافرازند. چینی‌ها دارای صنعت و فنون و نقش و نگار و هنرهای دیگرند و هر قومی چیزی برای مباهات دارد، در حالی که اعراب به هیچ چیز ممتاز نیستند، صحرایی بی‌آب و علف و زندگی تلخ و بدوی و خشن دارند، در جاهلیت فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستی زنده به گور می‌کردند و دائماً در حال قتل و غارت یکدیگر بودند.
آنان می‌گفتند همه پیغمبران به جز چهار پیامبر از نژاد غیر عرب بوده‌اند و فقط چهار پیامبر (هود، صالح، اسماعیل و محمد) عرب بوده‌اند و اگر اعراب شعر را مایه برتری خود می‌دانند، شعر تنها منسوب به اعراب نیست، یونانیان و رومیان هم دارای شعر موزون و مؤثر می‌باشند.
[۱۰] ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۸۶-۲۸۵.

در مقابل شعوبیه غیرمنحرف با اتکای بر این که دین اسلام آیین عمومی است که اختصاص به عرب ندارد و اسلام دشمن تعصبات جاهلی عرب است و پیغمبر اسلام پیوسته با تعصبات جاهلانه عرب در جنگ بوده است و تنها مقیاس بزرگواری و شرافت را تقوی و دینداری قرار داده است، به عدم مزیت اعراب بر غیر عرب‌ها می‌پرداختند.
شعوبیه در مراحل اولیه تبلیغات خود را بر اساس اصول اسلامی پایه‌گذاری کرده بودند و دم از مساوات می‌زدند و طرفداران زیادی پیدا کرد؛ ولی وقتی که بعدها با عرب و دین اسلام بنای مخالفت گذاشتند، عده‌ای که دین‌دار حقیقی (مسلمانان واقعی) بودند از دعوت آنان سرباز زدند و مسلک شعوبی را رد کردند.


برخی از اعراب برای فضیلت نژادی خویش و تحقیر سایر اقوام عالم دست به جعل روایات و احادیث زدند و بازار خدعه و تزویر و دروغ را رواج دادند. از جمله احادیث مجعول در برابر نهضت شعوبی این بود که اعراب می‌گفتند، پیامبر فرموده است: «هر کس بدخواه عرب باشد، از شفاعت من محروم و از دوستی من بی‌نصیب است.» یا اینکه «اگر اختلافی میان مردمان پدید آید، حق به جانب مضر است» و یا «عرب را برای سه چیز دوست بدارید: یکی اینکه من عرب هستم. دوم اینکه قرآن به زبان عربی است و دیگر آنکه زبان مردم بهشت عربی است.»
[۱۱] ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۸۶-۲۸۵.

نهضت شعوبیه در قرن سوم هجری بی‌نهایت شدت یافت و عاملی که به اوج‌گیری این نهضت کمک کرد، سهل‌انگاری و تسامح خلفای عباسی بود، زیرا آنان نسبت به عرب چنان تعصبی نداشتند، آنان با زندقه و کفر ستیز می‌کردند؛ ولی کاری به تعصب نژادی ایرانیان نداشتند و علت این امر آن بود که اغلب خلفا «هجین» بودند؛ یعنی مادر غیر عرب داشتند و در اثر معاشرت با ایرانیان تعصب عربی آنان کمرنگ‌ شده بود.
[۱۲] مصری، احمد امین، قاهره، بی‌نا، ۱۹۵۶م.، ج۱، ص۶۵.

در این دوران اغلب بزرگان و وزیران عباسی ایرانی بودند و نزد اعراب نفوذ و قدرت فراوان داشتند و هر فتنه و انقلابی که در اطراف و اکناف امپراطوری اسلامی از طرف اعراب ظاهر می‌شد، سرکردگان و بزرگان ایرانی در دفع آن می‌کوشیدند.حتی در عهد معتصم که ترکان قدرت را در دست داشتند، ایرانیان کم و بیش روی کار بودند و بعضی زمام امور را به دست داشتند و آنان هم که زمامدار نبودند، در پیشرفت عقاید شعوبیه می‌کوشیدند.
شورش "بابک خرمدین"، شورش "مازیارقیام "افشیناستقلال «طاهریان»، ظهور و بروز نهضت‌های مذهبی چون «بهافریدیه»، «نسبادیه»، «اسحاق ترک»، «راوندیه»، «حرفیه»، «سپید جامگان»، گرچه دارای تفاوت‌های بسیار است؛ ولی همگی جزء تاثیرات بسیاری از شعوبیه مطرح می‌شود.
افشین، سردار معتصم عباسی که قیام بابک را سرکوب کرد، از نمونه‌های برجسته شعوبیه منحرف است و معتقد است که اعراب سگ‌هایی هستند که باید اول جلویشان استخوان ریخت و سپس با چماق بر سرشان کوبید.
به طور کلی نهضت شعوبیه یک نهضت ضد تعصب عربی و نهضت طرفدارا اصول اسلامی بوده است که بعدها برخی از طرفداران آن دچار افراط در این عقیده و دشمنی با عنصر عرب شده‌اند.
دیدگاه اسلام نسبت به نهضت‌هایی از این دست را می‌توان در کلام رسول گرامی اسلام به وضوح مشاهده کرد که می‌فرماید:
«ایها الناس کلکم لآدم و آدم من تراب، لافضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی؛ همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است عرب نمی‌تواند بر غیر عرب دعوی برتری کند؛ مگر به پرهیزکاری.»
پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همچنین در روایتی افتخار به اقوام گذشته را یک چیز گندناک می‌خواند و مردمی را که بدین گونه از کارها خود را مشغول می‌کنند، سرزنش می‌کند: «لید عن رجال فخرهم باقوام، انما هم فحم من فحم جهنم. او لیکونن اهون علی الله من الجعلان التی تدفع بانفها الفتن؛ آنان که به قومیت خود تفاخر می‌کنند، این کار را رها کنند و بدانند که آن مایه‌های افتخار، جز زغال جهنم نیستند و اگر آنان دست از این کار نکشند، نزد خدا از آنها‌یی که کثافت را با بینی خود حمل می‌کنند، پست‌تر خواهند بود.»


۱. اندلسی، ابن عبدریه، العقد الفرید، مصر، بی‌نا، ۱۳۶۷، ج۳، ص۳۵۱.    
۲. بستانی، پطروس، دائره المعارف بستانی، بیروت، بی‌نا، ۱۹۲۷، ج۱، ص۱۲۳۰.
۳. ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۱۹۵.
۴. جمال الدین محمد، ابن منظور، لسان العرب، قاهره، بی‌نا، ۱۳۰۰، ج۱، ص۵۰۰.    
۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۶. همایی، جلال الدین، شعوبیه، اصفهان، صائب، ۱۳۶۳، ص۶۷.
۷. همایی، جلال الدین، شعوبیه، اصفهان، صائب، ۱۳۶۳، ص۵۶.
۸. ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۰۰.
۹. ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۰۴.
۱۰. ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۸۶-۲۸۵.
۱۱. ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳، ص۲۸۶-۲۸۵.
۱۲. مصری، احمد امین، قاهره، بی‌نا، ۱۹۵۶م.، ج۱، ص۶۵.
۱۳. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، تهران، اساطیر، ج۷، ص۳۰۸.    
۱۴. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۲، ص۷۳.    
۱۵. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۲، ص۷۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شعوبیه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۸.    






جعبه ابزار