سید محمدمهدی شهرستانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید محمد مهدی شهرستانی عالمی نامدار و از بزرگان علمای
امامیه در اواخر
قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری بود.
در حدود
سال ۱۱۳۰هـ. ق در
اصفهان دیده به
جهان گشود. وی از سادات شهرستان جی قدیم (در حومه ی اصفهان) و ساکن اصفهان بود و نسبش به
امام کاظم علیهالسلام میرسد. (شجره نامه ایشان در کتاب تاریخچه عزاداری
سید صالح شهرستانی آمده است، البته در بعضی شجره نامهها مقداری
اختلاف هست) اجداد او که از بزرگان بودند، وزارت دولت
صفویه را در برههای از
زمان بر عهده داشتند.
اولین نفر صدرالدین اسماعیل میر شریف شهرستانی بود که مستوفی الممالک (وزیر دارایی) شد. وی املاک و دارایی زیادی را در سال ۹۳۱هـ. ق در راه خیر
وقف کرد. بعد از وی این سمت به فرزندان وی ازجمله امیر ابوالفتوح، جد اعلای میرزا محمد مهدی، رسید. او در زمان شاه طهماسب اول ناظر عمارات شریفه (حرم معصومین و امام زادهها) هم بود.
میرزا محمد، فرزند امیر ابوالفتوح هم سیدی فاضل، فقیه و صاحب
فتوا بود و فتاوایش در میان فقهای عصر اعتبار خاصی داشت ولی هیچ گاه مناصب و مشاغل دولتی را نپذیرفت.
امیر جلال الدین حسن، فرزند میرزا محمد، سومین صدر اعظم از هفت صدر اعظمی بود که شاه عباس در دوران پادشاهی خود داشت. او در سال ۱۰۱۵ یا ۱۰۱۶هـ. ق. وفات نمود. میرزا روح الله پدر بزرگ میرزا مهدی هم از علمای عهد شاه حسین صفوی بود.
بعد از حمله افغانها به اصفهان، بسیاری از خانوادهها ازجمله خاندان شهرستانی از آنجا کوچ کردند. میرزا مهدی که در آن زمان کمتر از ده سال داشت، همراه پدرش به
عراق مهاجرت کرد و در حوزه
کربلا به تحصیل علوم دینی پرداخت.
حرکت اخباری گری که در زمانهای قبل هم وجود داشت، در آن زمان به وسیله ملا محمدامین استرآبادی (۱۰۳۳ یا ۱۰۳۶) با نوشتن کتاب فوائدالمدنیة
تجدید و تقویت شد و در دهه چهارم قرن یازدهم این فکر نفوذ وسیعی در عراق کرد و در قرن دوازدهم به
ایران هم رسید و در چند دهه فقه شیعی را در تصرف انحصاری خود نگاه داشت.
شیخ
ابوعلی حائری در
منتهی المقال مینویسد:
«شهرهای عراق به خصوص کربلا و
نجف پیش از آمدن
وحید بهبهانی پر از علمای اخباری و عوام الناس آنها بود. آنها به قدری در اخباری گری خود محکم بودند که اگر یک نفر از آنان میخواست کتابی از کتب مجتهدین را به دست بگیرد، برای اینکه دستش
نجس نشود، آن را در دستمالی پیچیده و به دست میگرفت. علمای اصولی نجف و سایر شهرهای عراق به قدری تحت الشعاع اخباریها واقع شده بودند که کمتر کسی نام آنها را شنیده بود.»
کربلا در آن موقع محل تجمع اخباریها و رئیس آنها
شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدائق) بود.
وقتی وحید بهبهانی از
بهبهان به کربلا آمد، چند روزی در بحث وی حاضر شد، آن گاه روزی در صحن شریف ایستاد و با صدای رسا فریاد زد: ای مردم! من
حجت خدا بر شما هستم. علما و فضلا از هر طرف به دور وی حلقه زدند و پرسیدند: چه میخواهی؟ وحید گفت: میخواهم شیخ یوسف منبرش را در اختیار من بگذارد و دستور دهد شاگردانش پای
منبر من حاضر شوند!
وقتی این خبر به گوش شیخ یوسف رسید، چون وی آن روزها از مسلک اخباری عدول کرده بود ولی از
ترس جهال نمیتوانست
حق را
اظهار کند، تقاضای وحید را پذیرفت به این امید که او بتواند بطلان مسلک اخباری را برای آنها
ثابت کند. وحید سه روز به درس و گفت و گو پرداخت و دو سوم شاگردان شیخ یوسف را به افکار اصولی
هدایت کرد.
بدین طریق تفکر اصولی بر اخباری غالب شد و به دست شاگردان وی استمرار یافت.
میرزا پس از طی مقدمات در کربلا از محضر شیخ یوسف بحرانی کسب فیض میکرد اما با آمدن وحید بهبهانی به کربلا، به حوزه درس وی راه یافت
و تحصیلات خود را نزد وی و
محمد مهدی فتونی تکمیل و در
تفسیر ،
حدیث ،
فقه و
لغت به مدارج بالایی رسید و سرانجام از مراجع بزرگ
تقلید شد.
تذکر این نکته لازم است که شیخ یوسف به تفکری بین اصولی و اخباری معتقد بود و آن را تفکر بزرگانی ازجمله علامه مجلسی میدانست. او همچنین از کارهای اخباریها به خصوص مرحوم استرآبادی
انتقاد میکرد و آن را باعث
فساد دین میدانست.
همچنین به وحید برای ترویج طریقه اش میدان داد و حتی
وصیت کرد بهبهانی بر جنازه اش
نماز گزارد.
۱ ـ
آیتالله وحید بهبهانی .
۲ ـ
شیخ یوسف بحرانی .
۳ ـ
شیخ محمد مهدی فتونی .
۴ ـ
ملا محمد مهدی نراقی .
آیت الله وحید بهبهانی در اجازهای که به شهرستانی داده است، بعد از
حمد و
صلوات مینویسد:
«از من طلب اجازه نمود سید سند، ماجد امجد، موفق مؤید مسدد، فاضل عالم، باذل کامل، محقق مدقق، پاک سرشت پاکزاد متبحر دانا صاحب حسب فائق عالی و نسب رفیع متعالی و
ذهن سلیم و طبع مستقیم و فهم پسندیده و فطانت تام و حذاقت کامل و
اخلاق حسنه و کمالات زائده ی متکامله، مستجمع علوم عقلی و نقلی، عالم ربانی و فرزند روحانیم میرزا محمد مهدی ملقب به شهرستانی وفقه الله لمراضیه تا از من
روایت کند همه ی تصانیف معروف و علومی را که روایت کردهام از مشایخ اماجد و افاضل عظام و اساتید خود که اساتید همه در اعصار روزگار بوده و نزد خاص و عام مشهور میباشند تغمدهم الله بغفرانه و اسکنهم بحابیح جنانه و از وی که امیدوارم
خداوند او را برای تاییدات ربانیه و توفیقات سبحانیه موفق بدارد خواستارم که مرا در اوقات دعاهای خود فراموش نکند تا با یاد من که استاد وی بودهام خداوند بر تاییدات و توفیقات و کمالاتش بیفزاید.»
چهار نفر از شاگردان وحید، مهدی نام داشتند و همه از مراجع بزرگ زمان خود بودند که به آنها «مهادی اربعه» میگفتند. این چهار نفر عبارتند از:
محمد مهدی بحرالعلوم ساکن نجف، میرزا محمد مهدی شهرستانی ساکن کربلا، ملا محمد مهدی نراقی (صاحب جامع السعادات) مقیم کاشان و میرزا محمد مهدی اصفهانی (شهید ثالث) ساکن
مشهد .
میرزا مهدی به تشکیل حوزه درسی فقه، اصول و تفسیر در کربلا
همت گماشت. از بیانات مرحوم زنوزی برمی آید که ایشان
شرح لمعه ، قواعد
علامه حلی و بعضی کتب حدیثی را تدریس میکرد.
اسامی تعدادی از شاگردان ایشان چنین است:
۱ ـ
ملا احمد نراقی :
صاحب کتاب
معراج السعادة و فرزند ملا مهدی نراقی.
۲ ـ
شیخ اسدالله کاظمی شوشتری : صاحب کتاب
مقابس الانوار و از فقهای محقق.
۳ ـ
سید محمد حسن زنوزی : صاحب کتاب
ریاض الجنه . وی که از شاگردان وحید بهبهانی بود و در فقه، اصول، حدیث،
کلام ،
رجال ،
ادب ،
تاریخ و نسب اطلاعات وسیعی داشت،
در کتاب خود این گونه مینویسد:
«در سال ۱۱۹۵ هجری قمری روانه کربلای معلا شده و چهار سال در آن مکان مقدس از فضلای آنجا خاتم المجتهدین مولانا آقا محمد باقر بهبهانی و عمدة العلما میرزا محمد مهدی شهرستانی و قدوة الفضلا استادی و استنادی آقا سید علی عالم ربانی صاحب ریاض مستفیض و مستفید شدم. من کتاب شرح لمعه و قواعد علامه و بعضی کتب حدیث را از اول تا آخر نزد وی خواندم.»
۴ ـ آیتالله سید صدرالدین موسوی عاملی: داماد مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء
و صاحب چند کتاب فقهی.
۵ ـ سید دلدار
علی نقوی هندی : اولین عالمی که در بلاد
هند به درجه
اجتهاد رسید.
۶ ـ
سید عبدالله شبر : صاحب تفسیر.
۷ ـ
سید عبدالمطلب جزایری : صاحب کتاب
تحفه العالم و نواده محدث بزرگ
سید نعمت الله جزایری .
۸ ـ آقا محمد علی بن محمد باقر هزار جریبی.
۹ ـ مولی شمس الدین بن جمال الدین بهبهانی: از بزرگان و شاگردان وحید بهبهانی و صاحب حاشیه بر مطول و شرح قوانین و...
۱۰ ـ حمزه بن سلطان محمد قائنی خراسانی.
بعضی نیز از ایشان
اجازه روایتی گرفتهاند، ازجمله:
۱ ـ ملا احمد نراقی.
۲ ـ آقا احمد بهبهانی:
نوه وحید بهبهانی و صاحب کتاب
مرآت الاحوال .
۳ ـ
محمد بن اسماعیل : در سال ۱۲۱۰هـ. ق. اجازه روایی گرفت.
۴ ـ
ملا علی تبریزی .
۵ ـ آقا زین العابدین موسوی خوانساری:
پدر محمد باقر خوانساری و صاحب کتاب
روضات الجنات .
۶ ـ
شیخ احمد احسایی : رئیس فرقه
شیخیه .
۷ ـ ملا اسدالله تستری (شوشتری): نویسنده
مقابس الانوار در فقه.
۸ ـ
ملا محمد فاضل سمنانی .
۹ ـ
سید جواد عاملی : صاحب
مفتاح الکرامه .
ایشان علاوه بر تدریس در کربلا
امامت جماعت در رواق بالا سر حرم مطهر را نیز به عهده داشت.
زمانی که آقا محمد علی (فرزند وحید بهبهانی) در کرمانشاه بود، فرقه
صوفیه رونق بسیاری گرفته بود لذا وی به مقابله با آن پرداخت و برای اینکه مدرک کافی برای هرگونه اقدامی داشته باشد، استشهادی از بزرگان مراجع تهیه کرد. میرزا مهدی در جواب وی مینویسد:
بسم الله تعالی
«مخالفت رفتار و طریقه ناهنجار این اشقیاء با طریقه شرع انور و ملت مطهر حضرت سیدالبشر علیه و علی اولاده آلاف التحیه والسلام در نهایت وضوح و ظهور کالنور علی النور و بر کافه خلایق ظاهر و واضح میباشد خصوصا این شقی الاشقیاء معصوم علی شاه که پیرو مرشد بقیه ارباب ضلال یعنی
شیطان بوده و آن شقی نور علی شاه که در اطراف و اقطار او را مرشد میدانند و تعظیم و توقیری که نسبت به او مینمودند، احدی نسبت به ائمه طاهرین ننموده و این شقی معصوم علی را تعظیم مینمودند به حدی که او را در السنه و افواه این اشقیا مسمی به معبود نموده و به همین
لقب این
بدبخت نامحمود را اسم برده و خود هم ابا و امتناعی از این خطاب برای
کفر و
الحاد و
زندقه او کفایت میکند و کفی به اثما مبینا. مجملا بر کافه اهل
اسلام تعزیر و تکفیر و
طرد و
نفی و ابعاد ایشان متحتم و از لوازم
ایمان است. لیکن چون داعی با این شقی بدبخت ملاقات و مکالمه ننموده تا حکم صریح به جواز
قتل او نماید لهذا تصریح به جواز قتل او نمیتواند نمود مگر در آنجاها ما فی الضمیر او بروز کند به حدی که
شبهه را در آن راه نباشد و نظر به اعتقاد داعی
حبس مخلد او در همان کرمانشاهان اولی و الیق و به مراعات
دین احوی و اوفق خواهد بود که در هر بلد و مکان روانه شود باعث اضلال و کفر و زندقه عباد خواهد شد و الله یعلم.»
میرزا محمد علی هم سردسته این فرقه گمراه (معصوم علی شاه) را گرفت و بعد از خودداری وی از
توبه ، به قتل او
فتوا داد. او را کشتند و آنگاه برای دستگیری مریدش نور علی شاه حرکت کردند.
این عالم بزرگ خدمات باارزش و مفیدی از خود به یادگار گذاشته است که از جمله این خدمات عبارت است از:
۱ ـ توسعه و تعمیر مسجد جامع: درباره این
مسجد آمده است:
این مسجد در ابتدا به نام شیخ عبدالرحیم نامیبوده است، اما در
سال ۱۱۸۹هـ. ق. این مسجد توسط مرحوم میرزا محمد مهدی شهرستانی مجددا بنا و توسعه داده شد و به نام جامع شهرستانی مشهور و معروف گردید. محل ساختمان این مسجد مقابل درب خروجی حرم حسینی به طرف حرم
حضرت ابوالفضل که معروف به باب الشهدا است، قرار گرفته است.
۲ ـ ساخت مسجد جامع کبیر: این مسجد در خارج از صحن حسینی و در جهت شرقی در نزدیک درب صافی ساخته شد.
۳ ـ توسعه حرم حسینی: سید این اقدامات را با پول حاصل از موقوفات جد خود (میر شریف) و فرزندش میرزا افضل انجام میداد.
۴ ـ انتقال
آب به نجف: آصف الدوله سلطان لکنهو به پیشنهاد سید مهدی مقداری پول برای میرزا مهدی فرستاد و میرزا با احداث نهر «هندیه» به طول ۲۵ فرسخ در سال ۱۲۱۳هـ. ق. آب را از
فرات به شهر مقدس نجف رساند.
۵ ـ تشکیل دیوان آل شهرستانی یا مجالس شعرا: علما، ادبا و شاعران بزرگ در این مجلس به خواندن اشعار و دیگر مطالب علمی و دینی و ادبی میپرداختند. ریاست این دیوان پس از درگذشت مرحوم میرزا مهدی به عهده فرزندان وی قرار گرفت.
مرحوم سید محمد حسن زنوزی استادش را چنین معرفی میکند:
«استاد امجد عالم فاضل کامل باذل محقق مدقق متبحر جامع
ثقه عادل متکلم فقیه سخی شریف الاخلاق کریم الاعراق اوقات شریفش صرف برآوردن حوائج مسلمین و ترویج
دین حنیف میگردید. عالمی دست باز و سخی بی همطراز بود.»
میر عبداللطیف جزایری نیز در کتاب
تحفه العالم به تقریب ذکر علمای درجه اول کربلا و نجف مینویسد:
«دیگر سید عالی شان میرزا محمد مهدی شهرستانی سلمه الله بود. وی از اعاظم بود و افاضل نامدار و علامه جلیل القدر است. در
تهذیب اخلاق و تکمیل نفس
ناقص آنقدر کوشیده است که مزیدی بر آن متصور نیست. شهرستانی
خلق عظیمش سواد اعظم عالم ملکوت و بحر بیکران دست دریا نوالش جرعه بخش مکان دیر ناسوت، معروف عموم اهالی روم و هند و ایران و به حاجت رایی مردم یگانه دوران است. مودتش را با من پایانی نبوده است. تا در ارض اقدس کربلابودم بیشتر اوقات را به خدمتش میرسیدم و اگر به تقریبی نرفته بودم، خود با قدوم میمنت لزوم کلبه احزان را منور داشتی و به اطاله جلوس و فیض درباری ساحت ظلمانی خاطر را از گرد کلفت زدودی. با آنکه عمر او از هفتاد تجاور نمود و از عشر ثمانین بود،
آثار شکستگی و هرم (یعنی پیری) از کلال و ملال و ضعف قوای نفسانی و عنصری اصلا به او راه نیافته بود.»
مسجد جامع اهل سنت در کنار صحن حرم حسینی قرار داشت و یکی از پنجرههای حرم به داخل این
مسجد باز میشد. بعضی از دشمنان یا اوباش هنگام برگزاری نماز یا دیگر مراسم افرادی را که از آن محل عبور میکردند، مورد ضرب و شتم قرار میدادند. میرزا مهدی در اقدامی شجاعانه در نیمه شبی با همکاری کلیددار حرم و دیگران مصالح لازم را آماده کرد و در همان شب دیوارهای مربوط به مسجد را برداشت و آن را به حرم الحاق کرد.
یکی از کرامتهایی که از ایشان نقل شده، این است که دوبار هنگام ورود به
حرم مطهر درب معروف به «باب السدر» به روی وی باز شد.
ملا زین العابدین سلماسی (از همراهان سید بحرالعلوم) نقل میکند:
«زمانی که مریضی علامه بحرالعلوم شدت یافت، به من فرمود: دوست دارم شیخ حسین نجف، که از شاگردان علامه و
زاهدان نجف است، بر
جنازه من
نماز بخواند اما کسی جز آمیرزا محمد مهدی شهرستانی بر من نماز نمیخواند!
من از این خبر متعجب شدم چون آمیرزا مهدی در کربلا بود و علامه بحرالعلوم در نجف، پس چطور بحرالعلوم چنین سخنی فرمود؟ بعد از مدت
زمان کمی علامه بحرالعلوم به دیار باقی شتافت و ما بدن علامه را
غسل دادیم و
کفن نمودیم و آماده نماز کردیم. وقتی جنازه را در صحن مقدس علوی نهادیم، مجتهدان بزرگی چون
شیخ جعفر کاشف الغطاء و شیخ حسین نجف در آنجا حضور داشتند اما ناگهان آمیرزا مهدی شهرستانی با
لباس سفر از در شرقی صحن مطهر وارد شد. همه او را بر خود مقدم داشتند و از وی خواستند بر جنازه بحرالعلوم نماز گزارد. ایشان همان طور که علامه
خبر داده بود، نماز گزارد و حاضران هم به او اقتدا کردند.
وقتی جریان را از میرزا مهدی پرسیدم، فرمود: وقتی
نماز ظهر را در کربلا به جا آوردم، هنگام برگشت به خانه نامهای از نجف به من رسید که در آن از وخامت حال علامه بحرالعلوم خبر داده بود، من سریع به خانه برگشتم و به سوی نجف به راه افتادم و به محض ورود جنازه وی را مشاهده کردم.»
۱ ـ
تفسیر بعضی از سورهها
۲ ـ حاشیه بر
مفاتیح الفقه فیض کاشانی .
۳ ـ فذالک در شرح مدارک.
۴ ـ
مصابیح در فقه .
کتاب فقه میرزا مهدی چاپ نشده است تا شیوه فقهی او معلوم شود اما
زنوزی مینویسد: در فقه به شیوه مرحوم بحرانی گرایش داشت.
با توجه به شیوه فقهی بحرانی، میتوان به طریقه او در
فقه پی برد. بحرانی در کتاب حدائق ابتدا اقوال را در هر مسئله میآورد و بعد از آن تمام روایاتی را که میتواند دلیل باشد، ذکر میکند. بعد از آن حکم مسئله را با دقت در
روایات بیرون میآورد و روایات قول دیگر را توجیه میکند و
اجماع و
شهرت را نیز به عنوان دلیل یا موید ذکر میکند. او سعی میکند خواننده با مراجعه به این
کتاب ، از کتب اخبار و استدلال بی نیاز شود. شیخ مهدی فتونی در
تقریظ بر یکی از کتابهای بحرانی مینویسد:
«این کتاب تحقیقی است که برای قبول شایسته است و بر عمل بر آن تکیه میشود خصوصا که بر طریق ما و روش برتر ماست که عمل بر مضمون
اخبار است اگرچه هیچ کدام از فقها به آن قول معتقد نشده باشد.»
از این بیانات میتوان نتیجه گرفت که روش فقهی میرزا مهدی تتبع در اخبار گوناگون و
استنباط حکم الهی است اگرچه کسی بدان قول معتقد نشده باشد.
از این عالم بزرگ سه فرزند باقی ماند که عبارتند از:
۱ ـ میرزا ابوالقاسم: از فضلا و دانشمندان عصر خود بود و اندکی بعد از فوت
پدر در سال ۱۲۱۶هـ. ق. درگذشت.
۲ ـ میرزا محمد حسین: از علمای کربلا و داماد آقا
محمد علی کرمانشاهی فرزند وحید بهبهانی بود و به سال ۱۲۲۵هـ. ق. وفات نمود.
۳ ـ زینب بیگم: به
ازدواج آیتالله
سید محمد حسین مرعشی شهرستانی درآمد.
داماد میرزا مهدی شهرستانی (محمد حسین مرعشی) به واسطه این پیوند خویشاوندی ملقب به شهرستانی شد و این لقب در خاندان ایشان باقی ماند وحجة الاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی که در دفتر حضرت
آیتالله العظمی سیستانی است، از نوادههای محمد حسین مرعشی شهرستانی است.
این عالم بزرگ پس از عمری تلاش و تربیت عالمان و فضلا، سرانجام در روز دوازدهم
صفر المظفر سال ۱۲۱۶هـ. ق. در ۸۶ سالگی در
کربلا وفات نمود و مقبره خاندان خود واقع در رواق پشت قبور شهدای کربلا به
خاک سپرده شد.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید محمد مهدی شهرستانی».