• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سابقه تجارت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تجارت، خرید و فروش و تصرف در اصل سرمایه برای دستیابی به سود است.در آیات متعددی از قرآن کریم به سابقه تجارت در دورانهای مختلف اشاره شده است.



سابقه دیرینه تجارت و سنجش کالای تجاری با پیمانه، در دوران یوسف - علیه السلام- در سوره یوسف آمده است:
فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسـرقون. «پس هنگامی که آنان را به خوار و بارشان مجهز کرد آبخوری را در بار برادرش نهاد سپس (به دستور او) ندا کننده‌ای بانگ درداد‌ای کاروانیان قطعا شما دزد هستید»
فلما دخلوا علیه قالوا یـایها العزیز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضـعة مزجـیة فاوف لنا الکیل... «پس چون (برادران) بر او وارد شدند گفتند‌ای عزیز به ما و خانواده ما آسیب رسیده است و سرمایه‌ای ناچیز آورده‌ایم بنابراین پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن که خدا صدقه دهندگان را پاداش می‌دهد.»
و لما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم الا ترون انی اوفی الکیل و انا خیر المنزلین• فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لاتقربون• فلما رجعوا الی ابیهم قالوا یـابانا منع منا الکیل فارسل معنآ اخانا نکتل و انا له لحـفظون. «و چون آنان را به خوار و بارشان مجهز کرد گفت برادر پدری خود را نزد من آورید مگر نمی‌بینید که من پیمانه را تمام می‌دهم و من بهترین میزبانانم. • پس اگر او را نزد من نیاوردید برای شما نزد من پیمانه‌ای نیست و به من نزدیک نشوید•... پس چون به سوی پدر خود بازگشتند گفتند‌ای پدر پیمانه از ما منع شد برادرمان را با ما بفرست تا پیمانه بگیریم و ما نگهبان او خواهیم بود.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

و معنای ایفای به کیل در جمله" ا لا ترون انی اوفی الکیل" این است که من به شما کم نفروختم، و از قدرت خود سوء استفاده ننموده و به اتکای مقامی که دارم به شما ظلم نکردم" و انا خیر المنزلین" یعنی من بهتر از هر کس واردین به خود را اکرام و پذیرایی می‌کنم و این خود تحریک ایشان به برگشتن است، و تشویق ایشان است تا در مراجعت، برادر پدری خود را همراه بیاورند.
و این تشویق در برابر تهدیدی است که در آیه بعدی: " فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون" کرد، و گفت که اگر او را نیاورید دیگر طعامی به شما نمی‌فروشم، و دیگر مانند این دفعه، شخصا از شما پذیرایی نمی‌کنم، این را گفت تا هوای مخالفت و عصیان او را در سر نپرورانند، هم چنان که از گفتار ایشان در آیه آتیه که گفتند: " سنراود عنه اباه و انا لفاعلون- بزودی از پدرش اصرار می‌کنیم و بهر نحو شده فرمان تو را انجام می‌دهیم" برمی آید که برادران یوسف فرمان او را پذیرفتند و با این قول صریح خود، او را دلخوش ساختند.

۱.۲ - سابقه تجارت در عصر شعیب

سابقه تجارت با پیمانه و ترازو، در عصر شعیب -علیه السلام- در آیه ۸۵ سوره اعراف آمده است:
والی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم... فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها" «و به سوی (مردم) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت‌ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.»

۱.۳ - تعالیم شعیب به قوم خود

شعیب -علیه السلام - نخست قوم خود را پس از دعوت به توحید که اصل و پایه دین است به وفای به کیل و میزان و اجتناب از کم فروشی که در آن روز متداول بوده دعوت نموده، و ثانیا آنان را دعوت به این معنا کرده که در زمین فساد ایجاد نکنند، و بر خلاف فطرت بشری- که همواره انسان را به اصلاح دنیای خود و تنظیم امر حیات دعوت می‌کند- راه نروند.
گر چه افساد در زمین بر حسب اطلاق شامل گناهان مربوط به حقوق الله نیز می‌شود، و لیکن از ما قبل و ما بعد جمله مورد بحث بر می‌آید که مقصود از فساد خصوص آن گناهانی است که باعث سلب امنیت در اموال و اعراض و نفوس اجتماع می‌شود، مانند راهزنی، غارت، تجاوزهای ناموسی و قتل و امثال آن.
" ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین" شعیب -علیه السلام - سپس این دو دعوت خود را چنین تعلیل می‌کند که: وفای به کیل و وزن و بر هم نزدن نظم جامعه برای شما بهتر است، و سعادت دنیای شما را بهتر تامین می‌کنند، زیرا زندگی اجتماعی انسان وقتی قابل دوام است که افراد، ما زاد فرآورده خود را در مقابل فرآورده‌های دیگر مبادله نموده و بدین وسیله حوائج خود را برآورده کنند، و این وقتی میسر است که در سراسر اجتماع امنیت حکم فرما بوده و مردم در مقدار و اوصاف هر چیزی که معامله می‌کنند به یکدیگر خیانت نکنند، چون اگر خیانت از یک نفر صحیح باشد از همه صحیح خواهد بود، و خیانت همه معلوم است که اجتماع را به چه صورت و وضعی در می‌آورد، در چنین اجتماعی مردم به انواع حیله و تقلب، سم مهلک را به جای دوا، و جنس معیوب و مخلوط را به جای سالم و خالص به خورد یکدیگر می‌دهند.
و همچنین عدم افساد در زمین، چون فسادانگیزی نیز امنیت عمومی را که محور چرخ اجتماع انسانی است از بین برده و مایه نابودی کشت و زرع و انقراض نسل انسان است.
والی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره ولاتنقصوا المکیال والمیزان... • ویـقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط... «و به سوی ( اهل) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت‌ای قوم من خدا را بپرستید برای شما جز او معبودی نیست و پیمانه و ترازو را کم مکنید به راستی شما را در نعمت می‌بینم و (لی) از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم• و‌ای قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید.»
اوفوا الکیل ولاتکونوا من المخسرین• وزنوا بالقسطاس المستقیم• و لاتبخسوا الناس اشیاءهم... «پیمانه را تمام دهید و از کم فروشان مباشید• و با ترازوی درست بسنجید• و از ارزش اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید.»


در سوره مطففین از تجارت با کیل و وزن، در عصر نزول قرآن صحبت به میان آمده است:
... اذا اکتالوا علی الناس یستوفون• و اذا کالوهم او و زنوهم یخسرون. «که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند• و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

مصدر" اکتیال" که فعل" اکتالوا" از آن مشتق است، وقتی با حرف" من" متعدی می‌شود به معنای کیل گرفتن از مردم (و یا به عبارتی، خریدن کالا با کیل تمام است)، و اگر با حرف" علی" متعدی شود به معنای ضرر. (و یا دادن جنس به مردم به کیل ناقص) است (که در هر دو صورت ترازودار دیگری است، در صورت اول که خریدارم، می‌خواهم کیل مرا چرب بکشد، و در صورت دوم که فروشنده‌ام می‌خواهم خشک بکشد. " مترجم".)
و اما کلمه" کیل" که مصدر فعل" کالوا" است به معنای کیل دادن به مردم است، (که خود من ترازو دارم) وقتی گفته می‌شود. " کاله الطعام و وزنه" معنایش این است که کالای مردم را وزن وکیل کرد، چیزی که هست از میان همه طوائف عرب، اهل حجاز برای رساندن این معنا می‌گویند: " کاله الطعام و وزنه" و سایر طوائف عرب می‌گویند: " کال له الطعام و وزن له- طعام و کالا را برای او کیل وزن کرد". و قرآن کریم به طوری که مجمع البیان
[۱۵] مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۱.
گفته به لغت اهل حجاز نازل شده، و کلمه" استیفاء " که فعل" یستوفون" مشتق از آن است به معنای گرفتن حق بطور تمام و کامل است، و کلمه" اخسار " به معنای افکندن دیگران در خسارت است.
و معنای آیه این است که: وقتی از مردم، کالایی می‌گیرند حق خود را به تمام و کمال دریافت می‌کنند، ولی وقتی می‌خواهند کالایی به مردم بدهند به کیل یا وزن ناقص می‌دهند، و مردم را به خسران و ضرر می‌اندازند.
پس مضمون مجموع دو آیه یک مذمت است، و آن این است که مطففین حق را برای خود رعایت می‌کنند، ولی برای دیگران رعایت نمی‌کنند. و به عبارتی دیگر حق را برای دیگران آن طور که برای خود رعایت می‌کنند رعایت نمی‌نمایند، و این خود باعث تباهی اجتماع انسانی است که اساس آن بر تعادل حقوق متقابل است، و اگر این تعادل از بین برود و فاسد شود همه چیز فاسد می‌شود.

۲.۲ - کیل در مقابل وزن

در آیه شریفه در مقابل کیل، وزن را آورد، ولی در مقابل اکتیال" اءتزان" را نیاورد، بعضی
[۱۶] روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
در سبب آن گفته‌اند: برای این بوده که مطففین، معامله گرانی بودند که اغلب حبوبات و سبزیجات و متاعهای دیگر را کلی می‌خریدند و خرده خرده به تدریج می‌فروختند، و عادت در بیشتر این اجناس این است که با کیل سنجیده شود نه به وزن، بدین جهت تنها اکتیال را ذکر کرد، و از اءتزان نام نبرد چون اساس آیه بر غالب است.
بعضی
[۱۷] روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
دیگر گفته‌اند اگر نامی از" اءتزان" نیاورد برای این بود که کیل و وزن هر دو وسیله خرید و فروش است، آوردن یکی از آنها دلالت بر دیگری هم دارد.
ولی این توجیه درست نیست، برای اینکه این حرف در کلمه" کیل" هم می‌آید چرا در برابر کیل وزن را ذکر کرد، ولی در برابر اکتیال اءتزان را ذکر نکرد؟ پس این وجه خالی از تحکم نیست.
بعضی
[۱۸] روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
دیگر گفته‌اند: این دو آیه عادت و رسم کسانی را حکایت می‌کند که سوره درباره آنان نازل شده، مردمی که تنها با کیل می‌خریدند، ولی در هنگام فروش بعضی کالاها را کیل و بعضی را وزن می‌کردند. این وجه نیز ادعایی بدون دلیل است.
بعضی
[۱۹] روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
دیگر در توجیه ذکر اکتیال و عدم ذکر اءتزان وجوهی دیگر آورده‌اند که خالی از ضعف نیست.


در سوره یوسف به سابقه تجارت با درهم، در عصر یعقوب -علیه السلام- اشاره شده است:
وجآءت سیارة فارسلوا واردهم فادلی دلوه قال یـبشری هـذا غلـم... • وشروه بثمن بخس درهم معدودة وکانوا فیه من الزهدین. «و کاروانی آمد پس آب آور خود را فرستادند و دلوش را انداخت گفت مژده این یک پسر است و او را چون کالایی پنهان داشتند و خدا به آنچه می‌کردند دانا بود• و او را به بهای ناچیزی چند درهم فروختند و در آن بی رغبت بودند.»

۳.۱ - ثمن بخس

" و شروه بثمن بخس دراهم معدودة و کانوا فیه من الزاهدین"" ثمن بخس" به معنای بهایی است که از قیمت اصلی و واقعی، ناقص و کمتر باشد، و" دراهم معدودة" به معنای پولی اندک است- و بطوری که می‌گویند بدین جهت فرموده" معدودة" که آن روزها پول زیاد وزنی بوده نه شمردنی، و تنها پولهایی را می‌شمرده‌اند که خیلی ناچیز بوده، و مقصود از" دراهم" پول خردی از جنس نقره بوده که در آن روز در میان مردم رواج داشته، و کلمه" شراء " در اینجا به معنای فروختن است، و زهد به معنای روگردانی و بی رغبتی از هر چیز را گویند، ممکن هم هست در اینجا کنایه از بر حذر بودن باشد.
از ظاهر سیاق برمی آید که ضمیر جمعی که در جمله" شروه" و در جمله" کانوا" می‌باشد به رهگذران برمی گردد، و معنایش این باشد که: رهگذران یوسف را به پولی اندک فروختند، چون از این معنا حذر داشتند که اگر بر سر قیمت ایستادگی به خرج دهند حقیقت مطلب روشن شده صاحبانش پیدا شده از چنگ ایشان بیرونش می‌کنند.
ولی بیشتر مفسرین گفته‌اند: ضمیر مذکور به برادران یوسف برمی گردد و معنای جمله این است که: برادران یوسف بعد از آنکه فریاد رهگذران بلند شد که" بشارت! پسر بچه‌ای" خود را به کنار چاه رسانده ادعا کردند که این پسر بچه از ایشان است که در چاه افتاده و اینک آمده‌اند او را بیرون بیاورند، و در نتیجه همانجا یوسف را به پولی اندک فروختند، و از ترس اینکه حقیقت حال معلوم نشود در قیمتش پافشاری نکردند.
بعضی دیگر گفته‌اند: ضمیر اول به برادران و ضمیر دوم به رهگذران برمی گردد، و معنای آیه این است که: برادران، یوسف را به پولی اندک فروختند، و رهگذران از خریدنش اظهار بی میلی می‌کردند که فروشندگان قیمت را بالا نبرند، و یا واقعا نسبت به خریدنش بی میل بودند برای اینکه حدس می‌زدند حقیقت مطلب غیر اینست، و حتما مکر و نقشه‌ای در کار است، چون از سیمای پسر بچه پیداست که از بردگان نیست.
و لیکن سیاق آیات با هیچیک از این دو وجه سازگاری ندارد، چون هر چه ضمیر جمع در آیه قبلی بود همه به رهگذران برمی گشت و در آیه بعدی هم اسمی از برادران به میان نیامده تا بگوییم ضمیر در" شروه" و ضمیر در" کانوا" و یا یکی از آن دو به برادران برمی گردد.
علاوه بر اینکه ظاهر آیه بعدی که می‌فرماید: " و قال الذی اشتراه من مصر" این است که آن خریدن با فروختن در این آیه تحقق یافته (و خلاصه خریداران در آن آیه خریداران این آیه‌اند).
و اما اینکه در روایات آمده که" برادران یوسف خود را به آنجا رسانیده، یوسف را از دست ایشان گرفتند و ادعا کردند که این برده ماست که در چاه افتاده و در آخر او را به ثمن بخسی فروختند" مطلبی است تاریخی که نه با ظاهر سیاق آیات تدافع دارد، و نه ظاهر آیه آن روایات را دفع می‌کند.
و چه بسا گفته شده که" شراء " در آیه مورد بحث به معنی خریدن است، چون به این معنا هم از زبان عرب شنیده شده، ولی سیاق آیه این احتمال را هم مانند دو احتمال قبلی دفع می‌کند.


در سوره آل عمران و توبه به سابقه تجارت با دینار، در عصر نزول قرآن اشاره شده است:
ومن اهل الکتـب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک ومنهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک... «و از اهل کتاب کسی است که اگر او را بر مال فراوانی امین شمری آن را به تو برگرداند و از آنان کسی است که اگر او را بر دیناری امین شمری آن را به تو نمی‌پردازد مگر آنکه دایما بر (سر) وی به پا ایستی این بدان سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند بر زیان ما راهی نیست و بر خدا دروغ می‌بندند با اینکه خودشان (هم) می‌دانند.»
یـایها الذین ءامنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون امول الناس بالبـطـل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان اموال مردم را به ناروا می‌خورند و (آنان را) از راه خدا باز می‌دارند و کسانی که زر و سیم را گنجینه می‌کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی‌کنند ایشان را از عذابی دردناک خبر ده.»

۴.۱ - تجارت با درهم

در سوره کهف به سابقه تجارت با درهم، در دوران اصحاب کهف اشاره شده است:
و کذلک بعثنـهم لیتسآءلوا بینهم... فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة فلینظر ایهآ ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه و لیتلطف و لایشعرن بکم احدا. «و این چنین بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند گوینده‌ای از آنان گفت چقدر مانده‌اید گفتند روزی یا پاره‌ای از روز را مانده‌ایم (سرانجام) گفتند پروردگارتان به آنچه مانده‌اید داناتر است اینک یکی از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید تا ببیند کدام یک از غذاهای آن پاکیزه تر است و از آن غذایی برایتان بیاورد و باید زیرکی به خرج دهد و هیچ کس را از (حال) شما آگاه نگرداند»
«ورق» به معنای درهم است.
[۲۷] مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۷۰۶.



۱. لسان العرب، ج۴، ص۸۹، «تجر».    
۲. مفردات، ص۱۶۴، «تجر».    
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۸.    
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۹.    
۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۰.    
۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۳.    
۸. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۱۱، ص۲۸۵.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.    
۱۰. هود/سوره۱۱، آیه۸۴.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۸۵.    
۱۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۱ - ۱۸۳.    
۱۳. مطففین/سوره۸۳، آیه۲.    
۱۴. مطففین/سوره۸۳، آیه۳.    
۱۵. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۱.
۱۶. روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
۱۷. روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
۱۸. روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
۱۹. روح المعانی، ج۳۰، ص۷۰.
۲۰. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۲۰، ص۳۷۹.    
۲۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۹.    
۲۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۰.    
۲۳. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۱۱، ص۱۴۴.    
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۲۵. توبه/سوره۹، آیه۳۴.    
۲۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۹.    
۲۷. مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۷۰۶.



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «سابقه تجارت».    




جعبه ابزار