• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان اسفندیاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از خاندان‌های سرشناس معاصر ایران، خاندان اسفندیاری است که در این نوشتار نقش آنها در ایران و نحوه به قدرت رسیدن و سیطره و قلمرو حکومت آنها پرداخته می‌شود. و به شاخصترین افراد این خاندان اشاره شده است.



مسعود میرزا ظل‌السلطان، پسر ناصر‌الدین شاه پادشاه مستبد ایران، ‌حسینقلی خان ایلخانی (به معنای رئیس و بزرگ ایل) بختیاری را به خدعه و در یک مهمانی مسموم کرده به قتل رساند و فرزندان او را به زنجیر کشیده به تهران فرستاد.
[۱] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۱۳۰-۱۳۱، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
یکی از فرزندان او اسفندیارخان (سردار اسعد اول) بود. اما در تهران، ‌علی اصغرخان، امین السلطان (معروف به اتابک) صدر اعظم ناصر‌الدین شاه، فرزندان ایلخانی را مورد تحبیب و دلجویی قرار داده، مشاغلی در قشون ایران به آن‌ها واگذار کرد.
[۲] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۲، تهران، انتشارات آنزان، چاپ ۱، ۱۳۸۵.
با وجود به قتل رسیدن ایلخانی، ‌هیبت و سطوت فرزندان چهارگانه او از میان نرفت و پس از کشته شدن ناصرالدین شاه نفوذ بیشتری در دربار یافتند.

۱.۱ - نگهبانی تاسیسات و چاه‌ها

در اوایل قرن بیستم میلادی، ‌ایل بختیاری از حالت ایل نشینی به درآمد، زیرا سرزمین‌های محل سکنی ایل بختیاری در مناطقی قرار داشت که چشمه‌های نفت در نزدیک آن‌ها می‌جوشید.
[۳] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۲، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
شرکتی که به کار اکتشاف و استخراج نفت اشتغال داشت، به جای دولت مرکزی ایران با خوانین بختیاری وارد مذاکره شد و وظیفه نگهبانی از تاسیسات و چاه‌ها و دیگر ادوات و تجهیزات را به اینان واگذار نمود و در قبال این خدمت، سهامی‌ به ایل سالاران داد که هر سال وجوه سهام بسیار زیادی را بالغ می‌شد.
[۴] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۳، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.


۱.۲ - حکمرانی بر ایران

پس از بمباران و انحلال مجلس از سوی محمدعلی شاه، در اعتراض به این عمل و در حمایت از مشروطه خوانین بختیاری که ارشدترین آن‌ها علیقی‌خان سردار اسعد اول بختیاری در اروپا ساکن بود، وارد صحنه شدند. تفنگداران سوار و پیاده ایل از کوهستان‌های زیبای خود به سوی اصفهان سرازیر شدند و نخست ضرغام‌السلطنه بختیاری، ‌اصفهان را از چنگ حکمران اعزامی‌ از تهران در آورد و سپس نفرات تفنگدار بختیاری راهی تهران شدند.
[۵] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۶، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.

با توجه به آن‌چه راجع به فتح اصفهان نوشته‌اند، ‌نقش ضرغام و فرزندش ابوالقاسم‌خان بسیار مهم بوده است و باید در نظر داشت که یکی از عوامل اعاده رژیم قانونی مشروطه و تزلزل بنیان استبداد، همین فتحی است که توسط ضرغام‌السلطنه صورت گرفت.
[۶] آهنجیده، اسفندیار، ایل بختیاری و مشروطیت، ص۱۲۶، اراک، انتشارات ذره بین، ۱۳۷۴.
[۷] نیل فاز، مریم، فهرست اسناد کتابخانه مجلس شواری اسلامی، ص۳۳۰، پوشه ۱۹ نامه ۶، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد کتابخانه مجلس شواری اسلامی، ۱۳۸۸.

از آن پس؛ یعنی از سال ۱۲۸۸ه. ش/ ۱۹۰۹م. تا حدود یازده سال بعد زمام امور کشور در دست ایل سالاران بختیاری بود که علاوه بر تهران تقریبا بر همه صفحات جنوبی کشور فرمان می‌راندند و حکام غالب ایالات و ولایات از ایل بختیاری تعیین می‌شدند.
[۸] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۷، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
که در این میان فرزندان اسفندیار خان که بعدها به اسفدیاری معروف شدند، نقشی پررنگ در جریانات سیاسی ایران ایفاء می‌نمایند.

۱.۳ - افت نفوذ

وقتی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش. رخ داد، خوانین تا سال ۱۳۰۵ش. به تدریج و پس از چند برخورد خونین مسلحانه به قوای رضاخان، نفوذ سیاسی، ‌اداری و نظامی‌ خود را از دست دادند. فقط جعفرقلی خان سردار اسعد بختیاری دوم پسر حاج علیقلیخان سردار اسعد اول، ‌از این ماجرا مستثنی بود.
[۹] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۸۰-۸۱، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.



در ذیل به معرفی شاخص‌ترین افراد این خاندان پرداخته خواهد شد.

۲.۱ - علیقلیخان بختیاری

عـلیقـلیخان سردار اسعد، متولد ۱۲۴۷ق. چهارمین فرزند حسینقلی‌خان ایلخانی است. او یکی از روسای معروف بختیاری و یکی از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمد‌علی ‌شاه قاجار بود. (فاتح دیگر، ‌محمد ولی خان تنکابنی سپهدار اعظم بود.)
پس از کشته شدن پدرش، مدتی در زندان ظل‌السلطان به سر برد
[۱۰] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۴۹، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
تا با مساعدت میرزا علی‌اصغر خان اتابک از زندان آزاد و به تهران وارد شد. برادرش اسفـندیارخان سردار اسعـد اول، به سمت ایلخانی بخـتیاری و خودش فـرمانده سواران بـخـتیاری در تـهـران شد. در قـتـل ناصرالدین شاه مامور نظم تـهـران گـردید و در زمان مظفرالدین شاه نیز فرمانده سواران بـختیاری با لقب سرتیـپـی بود.
[۱۱] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۴۹-۴۵۰، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
قبل از آن نیز مدتی نیز به عـنوان ایلخانی بخـتیاری از جانب مظفرالدین شاه انـتخاب شد. اما در این سمت با رقابت شدید برادرش نجـفـقـلی خان صمصام‌السلطنه که از او بزرگـتر و طبق پـیمان نامه‌های سران ایل، حق ایلخانیگـری از آن او بود، مواجه شد و کنار گـرفت.
[۱۲] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۲، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.


۲.۱.۱ - مامور نظم لرستان

او در سال ۱۳۲۰هـجری قـمری به تهـران آمد. در سال ۱۳۲۱ه. ق که اسفـندیار خان، برادر بزرگـش فوت کرد، راهـی بخـتیاری شد و بـین برادران و عـموزاده‌هایش (فرزندان حاج امامقـلی‌خان) صلح و آشتی برقـرار کرد.
[۱۳] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۵، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
در سال ۱۳۲۲هـجری قـمری به پـیشنهاد عین‌الدوله از طرف مظفرالدین شاه لقب سردار اسعـد و نشان حمایل بوی داده شد و مامور نظم لرستان گردید.
[۱۴] علیزاده گل سفیدی، مصطفی، سردار اسعد بختیاری، ص۱۸-۱۹، اصفهان، انتشارات سرو چمان، ۱۳۸۸.

پس از افـتـتاح مجـلس اول، در ۱۸ شعبان۱۳۲۴ه. ق برای معـالجه چشم خود بار دیگـر به اروپا رفت و در پاریس اقامت گـزید
[۱۵] علیزاده گل سفیدی، مصطفی، سردار اسعد بختیاری، ص۴۵۰، اصفهان، انتشارات سرو چمان، ۱۳۸۸.
و به مطالعـه و ترجـمه کتب خارجی پـرداخت. سردار اسعـد در امور سیاسی نیز فردی توانا بود. او این امتیاز را با حـضور گـسترده‌اش در دستگـاه دولتی از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود.
حاج عـلیقلیخان سردار اسعـد که از خوانین روشن‌فکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاسیس کرده، معـلمینی از تهـران برای تدریس اجیر نمود. به دستور او تـعدادی از دانش آموزان این مدرسه به خارج اعزام شدند.
[۱۶] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۱۰۷۹، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.


۲.۱.۲ - نحوه فتح تهران

سردار اسعـد هـمکاری خود با آزادیخواهان را پس از بمباران مجـلس شورای ملی و در سال ۱۳۲۶ق. بطور آشکار، آغاز کرده است. در این سال، با تـجـمع مشروطه خواهان و رجال مخالف محمدعـلی شاه در اروپا، سردار اسعـد نیز به جرگـه آنان پـیوست.
[۱۷] سپهرم، امیر مسعود، تاریخ برگزیدگان، ج۱، ص۱۹۹، کتاب فروشی زوار، تهران، ۱۳۴۱.

علیقلیخان، در این برهـه حساس از تاریخ ایران، در بـین این مجامع، مهـره‌ای است که به لحاظ موقعـیت حساس و قـدرت جـنگی ایل بخـتیاری، برای نجات کشور از استـبداد محمد علی‌شاهی برگـزیده می‌شود؛ زیرا به لحاظ عدم وجود نیروی نظامی‌ سازماندهی شده، قدرت نیروی ایلات تعیین کننده بود.
سردار اسعـد با دریافت خبر فـتح اصـفهان با عـزمی‌ محـکم‌تر، راهـی ایران شده، قبل از حرکت طی ملاقات با چندین نفر از مقامات اروپایی، هـدف از حرکت خود را تـشریح کرد و از دولت‌های قدرتمند خواست تا از مداخله نظامی‌ در ایران خودداری کـنند
[۱۸] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۱۰۷۹، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
تا قبل از رسیدن به ایران نیز با ارسال پـیام و نماینده، کـنترل حـرکت را بدست گـرفت. او در ۱۵ ربیع‌الثانی ۱۳۲۷ ه. ق وارد ایران شد. ابـتدا با شیخ خزعل، شیخ قـدرتمند اعـراب بنی‌کعـب خوزستان ملاقات کرد و با او متحد شد. سپس وارد بخـتیاری شد. متعاقب آن با خوانین قـشقایی سوگـند نامه‌ای را امضا کرد.
[۱۹] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۲، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
هـم پـیمان شدن با خوانین و شیوخ، بسیار حیاتی بود. زیرا او برای حـرکت به سمت تـهـران، می‌بایستی از پشت سر مطمئن باشد. بخصوص اینکه خوانین قـشقایی و بخـتیاری با هـم رقابت دیرینه داشتـند، و شیخ خـزعـل نیز ضمن رقابت با خوانین بختیاری، با محـمد علیشاه راه مسالمت آمیزی را در پـیش گـرفته بود.
سردار اسعـد با هـمراهی خوانین بخـتیاری و انقـلابـیون دیگـر، سپاهـی از سواران بختیاری جمع‌آوری و راهی تهـران شد. ناگفته نماند که همزمان با ورود سردار اسعد به قم، قنسول روس و قنسول انگلیس خود را با سرعت به قم رسانیدند و با سردار اسعد ملاقات کرده، از طرف دولت‌های مطبوع خود به او هشدار دادند که از رفتن به تهران و جنگ با شاه خودداری نماید؛ ولی سردار اسعد به طور صریح به آنان جواب داد که ما با شاه سرجنگ نداریم و فقط برای این به تهران می‌رویم که شاه را وادار کنیم به عهدی که کرده وفا نماید؛ مجلس را باز کرده، مشروطه از دست رفته را اعاده نماید.
[۲۰] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۶، ص۱۱۷۲-۱۱۷۳، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.

به هر روی، در جمادی‌الثانی سال ۱۳۲۶ق سردار اسعد به تهران روی آورد و پایتخت را فتح کرد. در این جنگ محمد ولی‌خان سپه سالار نیز که با قوای خود، از شمال حرکت کرده بود، با وی همکاری داشت.
[۲۱] سپهرم، امیر مسعود، تاریخ برگزیدگان، ج۱، ص۲۰۰، کتاب فروشی زوار، تهران، ۱۳۴۱.

وی یکی از امضاءکنندگان نامه در مورد فرماندهی قزاق خانه برای تثبیت موقعیت آنان به شرط فرمانبری از وزیر جنگ بود.
[۲۲] کوهستانی نژاد، مسعود، اسناد دوره اول مجلس شورای ملی، ص۱۲۴، سند شماره ۹، تهرن، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸.

سردار اسعد پس از خلع محمد علی‌شاه از سلطنت (۱۳۲۷ق) در هیات دولتی که بدون نخست وزیر بود به سمت وزارت کشور انتخاب گردید. مدت پنج ماه وزیر کشور و نزدیک به یک ماه هم وزیر جنگ بود.
[۲۳] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۵۱، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
پس از مرگ عضدالملک نایب‌السلطنه، سردار اسعد کاندیدای نیابت سلطنت بود و در مجلس طرفدارانی داشت. لیکن ناصرالملک مورد توجه قرار گرفته و این منصب را احراز نمود. سردار از آن تاریخ مستقیما در کارها وارد نشد؛ ولی در تمام کابینه‌ها نظر سردار ملحوظ می‌گردید و عده‌ی زیادی از سران بختیاری به توصیه‌ی سردار اسعد به مقام وزارت و حکومت رسیدند.

۲.۱.۳ - وفات

حاج علیقلی خان سردار اسعد، ‌ در نیمه دوم محرم سال ۱۳۳۶ ق. در سن ۶۳ سالگی در حالی که از هر دو چشم کور و افلیج شده بود، درگذشت و در تخت پولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
[۲۴] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۵۱، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.


۲.۲ - سردار ظفر

حاجی خسروخان بهادرالدوله، سردار ظفر، در سال ۱۲۷۸ق. متولد گردید. وی برادر تنی حاج علی‌قلی خان سردار اسعد و پسر پنجم حسین قلی‌خان ایل بیگی است.
[۲۵] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۹۹، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
سردار ظفر هنگام قتل ایلخانی در حدود بیست سال داشت. او در خاطراتش از ظلم و ستمی‌که از طرف عموهایش نسبت به خانواده ایلخانی اعمال شده، با تلخی یاد می‌کند.
[۲۶] بختیاری، سردار ظفر، یاداشتها و خاطرات سردار ظفر بختیاری، ص۴۳-۴۵، تهران، انتشارات یساولی (فرهنگسرا) چاپ اول، ۱۳۶۲.
سردار ظفر در مدت شش سالی که اسفندیار خان در زندان ظل‌السلطان بود با دیگر بردارانش در حال انزوا بسر می‌برد؛ ولی پس از آزادی اسفندیارخان و انتصاب او به مقام ایلبیگی و بعدها ایلخانی بختیاری، ‌سردار ظفر نیز به تدریج خود را به مراکز قدرت نزدیک ساخت.
پس از آن که محمدعلی شاه به سلطنت رسید، ‌ اولاد حاج ایلخانی روابط نزدیکی با او برقرار کردند. در این ایام «لطفعلی خان امیر مفخم» و «نصیر خان سردار جنگ» فرزندان «حاج امامقلی خان» به همراه جمع دیگری از بختیاری‌ها در تهران در قشون دولتی بودند و از شاه جانبداری می‌کردند. و با فرزندان ایلخانی اختلاف داشتند. و این اختلافات خانوادگی سبب گردید تا آگاهانه یا ناآگاهانه هر کدام در یک جبهه قرار گیرند. خوانینی که در کنار شاه بودند برای اثبات وفاداری خود سوگند یاد کردند.
[۲۷] عکاشه، اسکندرخان، تاریخ ایل بختیاری، ص۵۹۲، تهران، انتشارات فرهنگسرا، چاپ اول، ۱۳۶۵.
از طرفی خسروخان سردار ظفر به خاطر رقابت با خانواده حاجی ایلخانی به توصیه برادران به دربار محمدعلی شاه راه جست. خود او در این رابطه می‌گوید: «ما اولاد ایلخانی هم چون به اطمینان از لطف علی‌خان و نصیر‌خان سردار جنگ نداشتیم، همگی رای دادند که من در این سفر خدمتی به شاه بکنم.»
[۲۸] وحید‌نیا، سیف‌الله، خاطرات و اسناد از دکتر وحید‌نیا، ج۳، ص۱۱۹.


۲.۲.۱ - سمت ایلخانی بختیاری

چون محمدعلی شاه به صمصام‌السلطنه، ‌ ایلخانی وقت بختیاری مظنون بود، با توجه به اختلاف دیرینه صمصام‌السلطنه و سردار ظفر او را از سمت خود معزول، به تهران فرا خواند و سردار ظفر را به سمت ایلخانی بختیاری منصوب کرد.
[۲۹] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۷۵، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
در این دوران که حکومت بختیاری با صمصام‌السلطنه بود، اختلافات بین دو خانواده ایلخانی و حاج ایلخانی بسیار شدت گرفت. در نتیجه برادرش خسروخان، سردار ظفر که با وی اختلاف دیرینه‌ای داشت به گونه‌ای که تا پایان عمر این کدورت پا برجا ماند، طی یک نقشه حساب شده با لطفعلی‌خان امیر مفخم و دربار تبانی و سازش کرد و صمصام‌السلطنه را از سمت ایلخانی بختیاری معزول ساخت.
[۳۰] رضازاده ملک، رحیم، انقلاب مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، ص۱۷۱، سال ۱۹۰۸ سند ۲۷۱، تهران، انتشارات مازیار، چ اول، ۱۳۷۷.
سردار ظفر در خصوص عزل صمصام از سمت ایلخانی می‌نویسد: «صمصام‌السلطنه که ایلخانی بختیاری بود بنای ناسازگاری را با سردار محتشم و سردار بهادر گذارده بود من هم از صمصام‌السلطنه دلتنگ و ناراضی بودم و از شاه و امیر بهادر عزل او را تقاضا کردم و با زحمت بسیار فرمان انفصال او را گرفتم.»
[۳۱] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۱۰۸۳، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.

ولی صمصام‌السلطنه به جای رفتن به تهران به اصفهان رفت و آن شهر با کمک ضرغام‌السلطنه به تصرف درآورد. در این وقت سردار ظفر و سردار اشجع در حدود سیصد و پنجاه سوار برای کمک به شاه بسیح نموده؛ ولی در اثر اختلاف بین آن‌ها از رفتن خودداری کردند، ‌ بعدا قرار شد این نیرو به جای رفتن به تبریز برای آزادی اصفهان وارد عمل شود؛ اما سردار ظفر که پیغامی‌ از سردار اسعد به وسیله برادر کوچکترش یوسف خان امیر مجاهد دریافت کرده بود از همراهی با قشون اعزامی‌ خودداری و در نتیجه نقشه مورد نظر در نطفه خفه شد و به مرحله اجرا در نیامد.
[۳۲] امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۲۰۰-۲۰۱، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.

سردار ظفـر که از قـم بسوی بخـتیاری آمده بود، عـلی‌رغـم سوگـندی که به امیرمفـخم، مبنی بر عـدم خیانت به محـمد عـلی‌شاه، خورده بود، به سردار اسعـد پـیوست. سردار ظفر سوگند یاد کرده بود؛ اگر صمصام قبول نکند به بختیاری برگردد و اظهار ندامت نکند، به قتل عام وی و اطفالش پرداخته، از اسارت و بی‌ناموسی زن و فرزندانش نیز خودداری نکند.
[۳۳] عکاشه، اسکندرخان، تاریخ ایل بختیاری، ص۵۹۱-۵۹۲، تهران، انتشارات فرهنگسرا، چاپ اول، ۱۳۶۵.


۲.۲.۲ - حمایت از انگلیس

سردار ظفر در خلال جنگ جهانی اول علنا از انگلیس حمایت می‌کرد و در خلال سال‌های ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ق. که حاکم کرمان بود، ‌ فرمانده پلیس جنوب در کرمان از پشتیبانی و حمایت او بهره‌مند گردیده تا جائی که چند نفر آلمانی و عده‌ای از دموکرات‌ها را دستگیر و تسلیم سایکس کرد، ‌ افزون بر این، او از دولت مرکزی تقاضا کرد تا از فعالیت‌های ژاندارمری به نفع آلمان‌ها، جلوگیری کند.
[۳۴] قطبی، بهروز، اسناد جنگ جهانی اول، ص۱۹۲، ت‌ه‌ران، وزارت‌ ف‌ره‌ن‌گ‌ و ارش‌اد اس‌لام‌ی‌، س‌ازم‌ان‌ چ‌اپ‌ و ان‌ت‌ش‌ارات‌ ن‌ش‌ر ق‌رن‌، ۱۳۷۰.

وی که از طایفه هفتلنگ بختیاری بود در جریان اغتشاش بختیاری‌ها قصد داشت طایفه چهار لنگ را که رقیب طایفه خود می‌دانست، منکوب کرده از فاز قدرت خارج نماید.
[۳۵] رضازاده ملک، رحیم، انقلاب مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، ص۴۲۵، سال ۱۹۱۱ سند ۱۴۴، تهران، انتشارات مازیار، چ اول، ۱۳۷۷


۲.۳ - نجفقلی خان بختیاری

نجفقلی‌خان بختیاری ملقب به صمصام‌السلطنه متولد ۱۲۶۷ش. ایلخانی ایل بختیاری بود.
[۳۶] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۴، ص۳۳۰، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
فارسی را به سختی تکلم می‌نمود و هر جا که در بیان مقصود در می‌ماند، از کلمات لری بختیاری استفاده می‌کرد. عمر خود را در ایل خود، بختیاری به اسب‌سواری و تیراندازی گذرانده بود. مفهوم مشروطه را اصلا نمی‌دانست تا زمانی که محمدعلی شاه بر سریر قدرت بود، تلاش وی صرف از بین بردن او و در نتیجه استقرار مشروطه بود؛ ولی در فکر او مشروطه بدین معنی بود که حکومت دست او و یارانش باشد و هر ظلم و استبدادی که از طرف او باشد مجاز است. در واقع دوستدار قدرت بود و اگر قدرت در دست او و یارانش نبود، ‌بر صاحب قدرت می‌شورید. وقتی با دموکرات‌های مجلس دوم که همگی جوان و تحصیل‌کرده بودند اختلاف پیدا کرد به جای مذاکره و مجاب کردن آن‌ها فریاد برآورد که می‌گویم بختیاری‌ها دموکرات‌ها را بکشند!.
[۳۷] عاقلی، باقر، نخست وزیران ایران، ص۱۳۰، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.

مورگان شوستر در کتاب اختناق ایران در مورد وی چنین می‌نویسد: «صمصام‌السلطنه قلب پاکی داشت؛ ولی خیلی زود به وسیله برادران و خویشاوندانش فریب می‌خورد.»
[۳۸] شوستر، مورگان، اختناق ایران، ص۹۳، نیویورک.


۲.۳.۱ - سمت رئیس‌الوزرایی

زمانی که سپهدار تنکابنی (نخست وزیر وقت) متهم به سازش با محمدعلی میرزا شده بود، برکنار گردید. با موافقت و صلاحدید ناصرالملک، (نایب السلطنه ایران) نجفقلی خان که تازه پنج روز از ریاستش بر وزارت جنگ می‌گذشت، با رای مجلس و فرمان ناصرالملک به رئیس‌الوزرایی انتخاب گردید و اعضا کابینه خود را از بین جوان‌های تحصیل کرده و مورد توجه نمایندگان مجلس که از حمایت افکار عمومی‌ نیز برخودار بودند، انتخاب نمود. چهره اصلی کابینه و سخنگوی آن وثوق‌الدوله بود که در جلسات مجلس پاسخ نمایندگان را می‌داد و اقدامات دولت را تشریح می‌نمود.
[۳۹] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۱۳۱، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.

اولین اقدام این کابینه دستگیری و بازداشت تعداد زیادی از طرفداران محمدعلی میرزا در تهران و شهرستان‌ها بود. در میان بازداشت شدگان، ‌ مجدالدوله داماد ناصرالدین شاه، امین‌الدوله و ظهیرالاسلام دامادهای مظفرالدین شاه به چشم می‌خوردند. سپس دولت قوایی تازه نفس برای رویارویی با محمدعلی میرزا و دو برادرش شعاع‌السلطنه و سالارالدوله بسیج کرده و توانست آن‌ها را به سختی شکست دهد.
[۴۰] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۱۳۱-۱۳۲، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.

صمصام‌السلطنه پس از یک سال و نیم رئیس‌الوزرایی در دی ماه ۱۲۹۱ (ه. ش) از کار کناره‌گیری کرد. بدون شک دوران رئیس‌الوزرایی صمصمام‌السلطنه یکی از ادوار پرآشوب و متلاطم و تاسف‌آور اوایل عصر مشروطیت ایران است. غیر از ناامنی راه‌ها و جاده‌های ارتباطی، روسیه تزاری اقداماتی علیه ایران انجام داد که در گذشته کمتر سابقه داشت. عده زیادی از مردم بی‌گناه ایران زیر سم اسب‌های قزاق روس پایمال شدند. غیر از تلفات سنگین جانی در آذربایجان و گیلان و خراسان اموال بسیاری از مردم به غارت رفت.
[۴۱] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۱۴۱، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.


۲.۳.۲ - مقام نخست وزیری

بار دیگر در ۱۸ رجب۱۳۳۶ (ه. ق) صمصام‌السلطنه به مقام نخست وزیری رسید، ولی بیش از صد روز دوام نیاورد و در رمضان۱۳۳۶ (ه. ق) سقوط کرد.
[۴۲] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۲۳۵، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
کابینه صمصام‌السلطنه در شرایطی روی کار آمد که گرسنگی و قحطی، بیماری حصبه، ناامنی شهرها و راه‌ها و فقر بر سراسر کشور سایه‌ انداخته بود و اثرات جنگ جهانی اول نیز این وضعیت را دشوارتر می‌ساخت. صمصام در بهبود این اوضاع ناتوان بود. بسیاری از علماء و رجال سیاسی مانند: سیدحسن مدرس، حاج‌آقا جمال اصفهانی و امام جمعه تهران و جمعی دیگر در مخالفت با صمصام‌السلطنه در حرم حضرت عبدالعظیم به تحصن نشسته، خواهان عزل رییس الوزرا شدند.
[۴۳] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۶، ص۱۴۲۷، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
در کابینه دوم با تغییراتی که در روسیه اتفاق افتاد و حکومت تزاری سرنگون گردیده بود، صمصام، امتیاز نفت شمال و لایحه کاپیتولاسیون را بطور یک طرفه ملغی کرد
[۴۴] کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۷۹۶، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ۱۱، ۱۳۷۶.
که با مخالفت احمد شاه مواجه و به همین دلیل برکنار شد؛ اما صمصام تا مدتی خود را نخست وزیر ایران می‌دانست و زیر بار حکم عزل شاه نمی‌رفت.
[۴۵] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۶، ص۱۴۲۷، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.

صمصام‌السلطنه از همان روزهای اول زمامداری خود به بذل و بخشش مقامات دولتی بین بختیاری‌ها دست زد و غالب حکومت‌های کشور را بین آن‌ها تقسیم کرد و یک نوع سیستم ملوک‌الطوایفی در کشور حکم‌فرما گردید. سختگیری بعضی از سران بختیاری موجب اجتماع مردم در تلگراف‌خانه‌ها و مخابره تلگراف‌های تند به دولت شد.
وقتی سر و صدای مردم ولایات بلند شد در مرکز نیز جنبشی آغاز گردید. احزاب دموکرات و سوسیالیست از پیشتازان اعتراض به دولت شدند و با تشکیل اجتماعات متعدد و سخنرانی‌های مکرر به انتصاب صمصام‌السلطنه معترض و عزل او را از احمد شاه خواستار گردیدند.
[۴۶] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۲۳۵، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.


۲.۳.۳ - سال وفات

صمصام‌السلطنه در سال ۱۳۴۹ق. در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت و در تخت پولاد اصفهان در مقبره خانوادگی بختیاری‌ها به خاک سپرده شد.
[۴۷] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۴، ص۳۳۰، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.


۲.۴ - جعفر قلی‌خان اسفندیاری

جعفرقلی‌خان پسر بزرگ سردار اسعد حاج علیقلیخان بختیاری بود که در سال ۱۲۵۸ (ه. ش) به دنیا آمد.
[۴۸] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۵، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
وی از جمله کسانی بود که در حمله نیروهای بختیاری به سمت تهران در سال ۱۳۲۷ه. ق، ریاست اردوی چهارم بختیاری را به عهده داشت
[۴۹] کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، انتشارات آگاه، چاپ اول، ۱۳۶۱.
پس از حضور وی در این ماجرا وی به سردار بهادر ملقب شد. و پس از فوت پدرش در سال ۱۳۳۶ (ه. ق) به سردار اسعد ملقب شد.
پس از پیروزی مشروطه‌خواهان و پناه بردن محمدعلی‌شاه به سفارت روس و به قدرت‌رسیدن احمد شاه، اداره امور انقلاب مشروطه به هیات مدیره مشروطه اعطا شد که نام سردار بهادر جعفرقلی‌خان بختیاری در میان هیات مدیره به چشم می‌خورد. وظیفه این هیئت اداره حکومت و کشور تا برگزاری انتخابات بود. از جمله کارهایی که این هیئت مدیره انجام داد، دستور محاکمه و قتل شیخ فضل الله نوری، مفاخرالملک و میرزا اسماعیل خان آجودان باشی بود.
[۵۰] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۵، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.

سردار بهادر در جریان سرکوب شورش اهالی اردبیل و اهر، ریاست اردوی سیار را به عهده داشت.
[۵۱] علوی، ابوالحسن، رجال عصر مشروطیت، ص۵۷، به کوشش حبیب یغمایی و ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳.
این پیروزی برای سردار بهادر محبوبیتی بین مردم و مشروطه‌خواهان به وجود آورد. وی هم‌چنین در اوایل مشروطه به همراه یپرم خان ارمنی، به جنگ با ارشدالدوله در ورامین و سالارالدوله در اطراف بروجرد رفت و توانست آن دو سپاه را نیز شکست دهد.
[۵۲] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۴-۱۵.
پس از آن در سال ۱۳۳۸ (ه. ق) به حکومت کرمان برگزیده شد و برای اداره آن‌جا به آن شهر رفته
[۵۳] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۵.
به مدت سه سال عهده‌دار حکومت آن شهر شد. در سال ۱۳۰۲ه. ش برابر با ۱۳۴۱ه. ق برای حکومت خراسان انتخاب شد
[۵۴] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۵. تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
که پس از چندی به دستور رضاخان نخست ‌وزیر وقت استعفاء نمود.
[۵۵] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۱۶.
وی پس از ورود به تهران به نمایندگی از طرف ایل بختیاری نماینده مجلس شد و به مجلس راه یافت.
[۵۶] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۲۲.
رضاخان پس از رسیدن به نخست ‌وزیری، سردار اسعد را به وزارت پست و تلگراف منصوب نمود
[۵۷] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۳۷۱، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
[۵۸] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۳۰.
که پس از به قدرت رسیدن پهلوی‌ها نیز در کابینه محمدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک دوم به عنوان وزیر پست و تلگراف حضور داشت.
[۵۹] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۶۹.

وی یکی از امتیاز داران ترن رنارد و ترن اسکنت و راه شوسه و ارابه رو مابین تهران و مشهد مقدس و از مشهد الی سیستان و ترشیز و مابین تهران و کرمانشاهان الی خانقین، ‌ بوده است.
[۶۰] کوهستانی نژاد، مسعود، اسناد دوره اول مجلس شورای ملی، ص۵۳، تهرن، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸، سند شماره ۳.

و بالاخره در زمان نخست وزیری مخبرالسلطنه در سال ۱۳۰۶ (ه. ش) سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ معرفی شد.
[۶۱] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۴۰۸، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
[۶۲] امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۲۰۳.
در سال ۱۳۱۲ (ه. ش) سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ محمدعلی فروغی به همراه رضاشاه به شهر بابل رفت و در آن‌جا به اتهام توطئه علیه شاه دستگیر و به تهران آورده شد و در آن‌جا زندانی گشت.
[۶۳] عامری، ‌هوشنگ، از رضا شاه تا محمدرضا شاه پهلوی، ص۸۲، تهرن، کتاب پارسه، چاپ اول، ۱۳۸۸.
پس از چند ماه که در تهران زندانی بود، در زندان موقت تهران مسموم شده، به قتل رسید.
[۶۴] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۶، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.


۲.۵ - محمدتقی اسفندیاری

محمدتقی اسعد بختیاری، معروف ضیاء السلطان و امیر جنگ، فرزند علیقلیخان سردار اسعد بختیاری و برادر جعفر قلی خان سردار اسعد بختیاری، متولد ۱۲۶۷ش. است.
[۶۵] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران (۱۲۹۹-۱۳۲۰ه. ش)، ص۱۵۱، تهران، انتشارات الهام، چاپ اول، ۱۳۶۹.
دوران کودکی و نوجوانی را برحسب زمان و تربیت ایل بختیاری به خواندن و نوشتن و سواری و تیر‌اندازی گذراند و به ریاست یکی از قسمتهایی از ایل بختیاری منصوب شد.
[۶۶] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ج۱، ص۱۰۷، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
بعد از مشروطیت در معیت پدر خود به تهران آمد و در فتح تهران یکی از جنگ آوران جوان بود.
[۶۷] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران (۱۲۹۹-۱۳۲۰ه. ش)، ص۱۵۱، تهران، انتشارات الهام، چاپ اول، ۱۳۶۹.
در نبردی که بین قوای ملیون و سالارالدوله مدعی سلطنت ایران رخ داد، امیر جنگ و برادرش جعفرقلی خان شرکت داشتند و از خود رشادت زیادی نشان دادند که به شکست سالارالدوله منجر گردید. پس از مشروطه مدتی نایب السلطنه اصفهان شد و چند سالی نیز مستقلا حکومت اراک و ولایات ثلاث (ملایر، ‌نهاوند، تویسرکان) را تصدی کرد. در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی‌ از ساوه و زرند به جای علی دشتی که اعتبارنامه‌اش رد شده بود، وکیل شد
[۶۸] فرهنگ قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره ۲۴ قانونگذاری، ص۵۸، بی‌جا، مجلس شورای ملی، بی‌تا.
و در دوره‌های ششم و هفتم و هشتم نیز همچنان نماینده بود. در دوره نهم به دنبال دستگیری برادرش جعفر قلی‌خان اسعد وزیر جنگ، از او سلب مصونیت شده، به زندان افتاد.
[۶۹] فرهنگ قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره ۲۴ قانونگذاری، ص۱۱۴، بی‌جا، مجلس شورای ملی، بی‌تا.
مدت هشت سال در زندان به سر برد. بعد از شهریور ۱۳۲۰ رهایی یافت و در انتخابات دوره چهاردهم مجددا وکیل و رئیس موقت مجلس شواری ملی گردید.
[۷۰] فرهنگ قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره ۲۴ قانونگذاری، ص۱۵۲، بی‌جا، مجلس شورای ملی، بی‌تا.
او از محترمین ایل بختیاری و در سلامت نفس و خوش فطرتی زبانزد بود.
[۷۱] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.


۲.۶ - خلیل اسفندیاری

اسفندیاری بختیاری خلیل، نوه اسفندیارخان سردار اسعد ایلخانی بختیاری، ‌متولد ۱۲۸۱ش. در چهارمحال و بختیاری است.
[۷۲] عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ج۱، ص۱۱۷، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
در جوانی برای تحصیل به اروپا رفت و در آلمان اقامت گزید.
[۷۳] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۸۲، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
چندی در مدرسه هنرهای زیبا به آموختن موسیقی پرداخت؛ ولی هیچ مدرکی به دست نیاورد. پس از چندی با همسر آلمانی خود به ایران آمد و در اصفهان به کار فرهنگی پرداخت
[۷۴] اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۲۸-۲۹، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
[۷۵] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۱۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
[۷۶] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
[۷۷] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۵، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم
[۷۸] طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۱۰-۱۱، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
و در مدارس اصفهان موسیقی تدریس می‌کرد. زندگانی او در حد متوسط از املاکی که پدرش باقی گذاشته بود، می‌گذشت، ‌تا این‌که دخترش ثریا اسفندیاری بختیاری به عقد محمدرضا شاه درآمد.
با این ازدواج، ‌عده زیادی از بختیاری‌ها مصدر مشاغل مهمی‌ شدند. بنابراین لازم بود کسی که منشاء این همه نعمت برای بختیاری‌ها شده است سهمی‌ داده شود، ‌ولی او حاضر به قبول شغل و مقام در ایران نبود و صرفا میل داشت در آلمان سمتی به وی واگذار شود. در۱۳۳۰ش. یعنی چند ماه بعد از ازدواج شاه با دخترش با سمت وزیر مختار، ‌نماینده ایران در شورای عالی متفقین در آلمان شد. توسط منابع مالی دولت ایران، خانه و ساختمان مجللی خریداری و در اختیار او قرار گرفت. در سال ۱۳۳۴ ش. سفیر کبیر ایران در آلمان شد و پس از جدائی شاه با دخترش همچنان آن سمت را داشت و همین‌طور بعد از این جدائی هر ساله مبلغ چهار هزار تومان مستمری دخترش را به اروپا می‌برده است. وی دارای املاک زیادی در سراسر کشور بود و طی چند دوره به تدریج بخشی از آن را در نواجی مختتلف به فروش رساند.
[۷۹] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، دولتمردان عصر پهلوی به رواست اسناد ساواک، ج۱، ص۱۰۳، چاپ اول، ۱۳۸۵، سند شماره ۳۹۰۲۲/ه۷.
تا این که در ۱۳۴۰ از کار برکنار شد. در این پست هیچ گونه کار مثبتی از او سر نزد. او فقط از امتیازات زندگی اشرافی بهره می‌گرفت و روزگار را به عیاشی و خوشگذرانی می‌گذراند.
[۸۰] عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸.


۲.۷ - ثریا اسفندیاری

ثریا اسفندیاری بختیاری (پهلوی)، همسر دوم محمدرضا پهلوی، در اول تیرماه ۱۳۱۱ش در «بیمارستان میسیون انگلیسی» اصفهان به دنیا آمد.
[۸۱] اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۳۰، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
[۸۲] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۹، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
[۸۳] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
پدرش خلیل، فرزند سردار اسعد از خان‌زاده‌های ایل بختیاری بود. اوا، مادر ثریا، یک مسیحی پروتستان آلمانی و زاده‌ مسکو بود. خلیل بیست و دو ساله که در پاییز ۱۹۲۴م برای تحصیل به برلن رفته بود، با اوای شانزده‌ ساله آشنا شد. اوا هم ‌زمان با تحصیل، در رستوران نیز کار می‌کرد.
[۸۴] طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۱۰-۱۱، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
آن‌ها پس از پانزده ماه، طبق آیین اسلام با یکدیگر ازدواج کردند و دو سال بعد با پایان‌یافتن تحصیلات خلیل در رشته اقتصاد، عازم ایران ‌شدند.
[۸۵] اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۲۸-۲۹، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
[۸۶] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۱۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
[۸۷] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
[۸۸] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۵، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم
[۸۹] طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۱۰-۱۱، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.


۲.۷.۱ - ازدواج با محمدرضا پهلوی

با جدایی محمدرضا پهلوی از فوزیه، افراد گوناگونی به شاه برای همسری معرفی می‌شدند.
[۹۰] اسفندیاری، ثریا، حالا خودم حرف می‌زنم، ص۱۷.
[۹۱] اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۶۶، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
نظر محمدرضا با دیدن عکس ثریا جلب شد و تمایل خود را به ارسال عکس‌های بیش‌تر و در نتیجه، فرستادن خواهرش شمس به اروپا برای آشنایی با ثریا و سرانجام دعوت از وی به ایران برای دیدار حضوری، ابراز کرد.
[۹۲] اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۳۹-۴۵، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
با موافقت طرفین و اعلام نامزدی شاه با ثریا، روز۶ دی به عنوان تاریخ عروسی معین ‌شد. با ابتلای ثریا به حصبه، مراسم به ۲۳ بهمن ۱۳۲۹ موکول ‌شد. محمدرضا سی و یک سال و ثریا هیجده ساله بود؛ زندگی آن‌ها تنها هفت سال، ادامه داشت.
[۹۳] اسفندیاری، ثریا، حالا خودم حرف می‌زنم، ص۲۶-۳۲.

هر‌ چند شاه، ثریا را بسیار دوست داشت؛ اما منافع خویش را ترجیح می‌داد
[۹۴] زاهدی، اردشیر، خاطرات اردشیر زاهدی، ج۱، ص۱۹۹، تهران کتاب‌سرا.
و با تشکیل یک شورای فرمایشی، ثریا را به دلیل ناتوانی در به دنیا آوردن ولی‌عهد و فشار مقامات دولتی، در ۲۴ بهمن ۱۳۳۶ (ه. ش) تا زمان اعلام نظر شورا به اروپا فرستاد. سرانجام، جدایی آن‌ها به صورت رسمی‌در ۲۳ اسفند اعلام ‌شد.
[۹۵] اسفندیاری، ثریا، حالا خودم حرف می‌زنم، ص۱۳۲-۱۵۱.
[۹۶] اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۱۳۳-۱۴۴، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
[۹۷] اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۸۲ – ۳۲۶، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
[۹۸] پهلوی، محمدرضا، خاطرات شاه، ص۴۴۲-۴۴۳.


۲.۷.۲ - درگذشت ثریا

سرانجام، ثریا بر اثر ایست قلبی در شصت و نهمین سال زندگی خود در ۳ آبان ۱۳۸۰ در آپارتمانش در فرانسه درگذشت.
[۹۹] طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۳۶۹، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
او در مقبره‌ای خانوادگی در مونیخ آلمان، در کنار پدر و مادرش به خاک سپرده شد.
[۱۰۰] معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۹۳۳، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲



۱. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۱۳۰-۱۳۱، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۲. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۲، تهران، انتشارات آنزان، چاپ ۱، ۱۳۸۵.
۳. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۲، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
۴. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۳، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
۵. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۶، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
۶. آهنجیده، اسفندیار، ایل بختیاری و مشروطیت، ص۱۲۶، اراک، انتشارات ذره بین، ۱۳۷۴.
۷. نیل فاز، مریم، فهرست اسناد کتابخانه مجلس شواری اسلامی، ص۳۳۰، پوشه ۱۹ نامه ۶، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد کتابخانه مجلس شواری اسلامی، ۱۳۸۸.
۸. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۷۷، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
۹. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۸۰-۸۱، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
۱۰. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۴۹، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۱۱. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۴۹-۴۵۰، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۱۲. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۲، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
۱۳. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۵، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
۱۴. علیزاده گل سفیدی، مصطفی، سردار اسعد بختیاری، ص۱۸-۱۹، اصفهان، انتشارات سرو چمان، ۱۳۸۸.
۱۵. علیزاده گل سفیدی، مصطفی، سردار اسعد بختیاری، ص۴۵۰، اصفهان، انتشارات سرو چمان، ۱۳۸۸.
۱۶. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۱۰۷۹، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۱۷. سپهرم، امیر مسعود، تاریخ برگزیدگان، ج۱، ص۱۹۹، کتاب فروشی زوار، تهران، ۱۳۴۱.
۱۸. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۱۰۷۹، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۱۹. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۸۲، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
۲۰. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۶، ص۱۱۷۲-۱۱۷۳، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۲۱. سپهرم، امیر مسعود، تاریخ برگزیدگان، ج۱، ص۲۰۰، کتاب فروشی زوار، تهران، ۱۳۴۱.
۲۲. کوهستانی نژاد، مسعود، اسناد دوره اول مجلس شورای ملی، ص۱۲۴، سند شماره ۹، تهرن، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸.
۲۳. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۵۱، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۲۴. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۲، ص۴۵۱، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۲۵. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۹۹، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
۲۶. بختیاری، سردار ظفر، یاداشتها و خاطرات سردار ظفر بختیاری، ص۴۳-۴۵، تهران، انتشارات یساولی (فرهنگسرا) چاپ اول، ۱۳۶۲.
۲۷. عکاشه، اسکندرخان، تاریخ ایل بختیاری، ص۵۹۲، تهران، انتشارات فرهنگسرا، چاپ اول، ۱۳۶۵.
۲۸. وحید‌نیا، سیف‌الله، خاطرات و اسناد از دکتر وحید‌نیا، ج۳، ص۱۱۹.
۲۹. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۱۷۵، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
۳۰. رضازاده ملک، رحیم، انقلاب مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، ص۱۷۱، سال ۱۹۰۸ سند ۲۷۱، تهران، انتشارات مازیار، چ اول، ۱۳۷۷.
۳۱. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۱۰۸۳، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۳۲. امیری، مهراب، حکومتگران بختیاری، ص۲۰۰-۲۰۱، تهران، انتشارات آنزان، چاپ۱، ۱۳۸۵.
۳۳. عکاشه، اسکندرخان، تاریخ ایل بختیاری، ص۵۹۱-۵۹۲، تهران، انتشارات فرهنگسرا، چاپ اول، ۱۳۶۵.
۳۴. قطبی، بهروز، اسناد جنگ جهانی اول، ص۱۹۲، ت‌ه‌ران، وزارت‌ ف‌ره‌ن‌گ‌ و ارش‌اد اس‌لام‌ی‌، س‌ازم‌ان‌ چ‌اپ‌ و ان‌ت‌ش‌ارات‌ ن‌ش‌ر ق‌رن‌، ۱۳۷۰.
۳۵. رضازاده ملک، رحیم، انقلاب مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، ص۴۲۵، سال ۱۹۱۱ سند ۱۴۴، تهران، انتشارات مازیار، چ اول، ۱۳۷۷
۳۶. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۴، ص۳۳۰، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۳۷. عاقلی، باقر، نخست وزیران ایران، ص۱۳۰، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۳۸. شوستر، مورگان، اختناق ایران، ص۹۳، نیویورک.
۳۹. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۱۳۱، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۴۰. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۱۳۱-۱۳۲، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۴۱. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۱۴۱، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۴۲. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۲۳۵، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۴۳. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۶، ص۱۴۲۷، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۴۴. کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۷۹۶، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ۱۱، ۱۳۷۶.
۴۵. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۶، ص۱۴۲۷، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۴۶. ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۵، ص۲۳۵، انتشارات علمی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳.
۴۷. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ج۴، ص۳۳۰، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۴۸. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۵، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۴۹. کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، انتشارات آگاه، چاپ اول، ۱۳۶۱.
۵۰. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۵، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۵۱. علوی، ابوالحسن، رجال عصر مشروطیت، ص۵۷، به کوشش حبیب یغمایی و ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳.
۵۲. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۴-۱۵.
۵۳. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۵.
۵۴. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۵. تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۵۵. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۱۶.
۵۶. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۲۲.
۵۷. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۳۷۱، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۵۸. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۳۰.
۵۹. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۱۶۹.
۶۰. کوهستانی نژاد، مسعود، اسناد دوره اول مجلس شورای ملی، ص۵۳، تهرن، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸، سند شماره ۳.
۶۱. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ص۴۰۸، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۶۲. امیربهادر، جعفرقلی خان، خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص۲۰۳.
۶۳. عامری، ‌هوشنگ، از رضا شاه تا محمدرضا شاه پهلوی، ص۸۲، تهرن، کتاب پارسه، چاپ اول، ۱۳۸۸.
۶۴. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲و۱۳و۱۴، ص۲۴۶، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۶۵. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران (۱۲۹۹-۱۳۲۰ه. ش)، ص۱۵۱، تهران، انتشارات الهام، چاپ اول، ۱۳۶۹.
۶۶. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ج۱، ص۱۰۷، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۶۷. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران (۱۲۹۹-۱۳۲۰ه. ش)، ص۱۵۱، تهران، انتشارات الهام، چاپ اول، ۱۳۶۹.
۶۸. فرهنگ قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره ۲۴ قانونگذاری، ص۵۸، بی‌جا، مجلس شورای ملی، بی‌تا.
۶۹. فرهنگ قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره ۲۴ قانونگذاری، ص۱۱۴، بی‌جا، مجلس شورای ملی، بی‌تا.
۷۰. فرهنگ قهرمانی، عطاءالله، اسامی‌نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره ۲۴ قانونگذاری، ص۱۵۲، بی‌جا، مجلس شورای ملی، بی‌تا.
۷۱. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۷۲. عاقلی، باقر، ‌نخست وزیران ایران، ج۱، ص۱۱۷، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
۷۳. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۸۲، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲.
۷۴. اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۲۸-۲۹، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
۷۵. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۱۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۷۶. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۷۷. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۵، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم
۷۸. طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۱۰-۱۱، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
۷۹. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، دولتمردان عصر پهلوی به رواست اسناد ساواک، ج۱، ص۱۰۳، چاپ اول، ۱۳۸۵، سند شماره ۳۹۰۲۲/ه۷.
۸۰. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
۸۱. اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۳۰، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
۸۲. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۹، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۸۳. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۸۴. طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۱۰-۱۱، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
۸۵. اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۲۸-۲۹، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
۸۶. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۱۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۸۷. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۴، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۸۸. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۵، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم
۸۹. طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۱۰-۱۱، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
۹۰. اسفندیاری، ثریا، حالا خودم حرف می‌زنم، ص۱۷.
۹۱. اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۶۶، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
۹۲. اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۳۹-۴۵، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
۹۳. اسفندیاری، ثریا، حالا خودم حرف می‌زنم، ص۲۶-۳۲.
۹۴. زاهدی، اردشیر، خاطرات اردشیر زاهدی، ج۱، ص۱۹۹، تهران کتاب‌سرا.
۹۵. اسفندیاری، ثریا، حالا خودم حرف می‌زنم، ص۱۳۲-۱۵۱.
۹۶. اسفندیاری، ثریا، خاطرات ثریا ملکه اسبق ایران، ص۱۳۳-۱۴۴، ترجمۀ موسی مجیدی، بی‌جا، سعادت، بی‌تا.
۹۷. اسفندیاری، ثریا، لویی، والانتن، کاخ تنهایی، ص۲۸۲ – ۳۲۶، ترجمۀ امیرهوشنگ کاووسی، تهران، البرز، ۱۳۷۵ش، چاپ هفتم.
۹۸. پهلوی، محمدرضا، خاطرات شاه، ص۴۴۲-۴۴۳.
۹۹. طلوعی، محمود، زیبای تنها، ص۳۶۹، تهران، علم، ۱۳۸۲ (ه. ش.
۱۰۰. معتضد، خسرو، مثل ثریا گریه خواهم کرد، ج۲، ص۹۳۳، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۸۲



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان اسفندیاری (۱)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۲۳.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان اسفندیاری (۲)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۲۳.    






جعبه ابزار