حکم (نامهای خداوند)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَکَم (به فتح حاء
و کاف)، از نامهای
خدا و به معنای کسی است که در میان مردم
داوری میکند.
حَکَم
و حاکم در
لغت به یک معنا هستند
و از مادّه حُکم، به معنای داوری
و قضای به
عدل،
مشتق شدهاند.
معنای اصلی حُکم،
منع است
و از آنرو به کسی که در میان
مردم داوری میکند حاکم میگویند که
ستمگر یا طرفین دعوا را از
ستم کردن منع میکند.
هر دو به معنای
قاضیاند با این تفاوت که حَکَم به کسی
اطلاق میشود که شایستگی داوری دارد، ولی حاکم ناظر به شخصی است که شأن او داوری است، هر چند این کار را بهخطا انجام دهد.
از اینرو حَکَم بلیغتر
و ستایشآمیزتر از حاکم دانسته شده است.
دیگر آنکه حکم برای
مفرد و جمع یکسان به کار میرود.
واژه حَکَم دوبار در
قرآن به کار رفته که یکبار، به عنوان یکی از
اسماء الهی، بر خدا
اطلاق شده است.
حَکَم از حیث صرفی،
صفت مشبهه بر وزن فَعَل است که نوعی تداوم را میرساند.
واژه حاکم به معنای حَکَم، به صورت مفرد در قرآن نیامده، اما به صیغه
جمع مذکر سالم و در
ترکیب اضافی أحکَمُالحاکمین
و خَیرُالحاکمین
(سوره: یوسف: ۸۰)، برای خدا به کار رفته است
در
احادیث نیز حَکَم یکی از اسماء الهی تلقی شده است.
بنابر پارهای احادیث، خدا در
روز قیامت خود را الحَکَمُ العَدْل معرفی
و تأکید میکند که در بین مردم به
عدل حکم میکند.
تعبیر احکمالحاکمین در
ادعیه نیز برای خدا به کار رفته است
براساس آیات
قرآن کریم،
خداوند حَکَم
و داور علی
الاطلاق است،
در حکمش هیچ
شریکی ندارد،
به آنچه بخواهد حکم میکند
و هیچ چیز نمیتواند داوریاش را مانع شود،
زیرا خدا بهترین حکمکنندگان است
و به همین سبب است که
مؤمنان باید تنها خدا را داور قرار دهند،
مطیع حکم الهی باشند
و در قبال آن
صبر پیشه کنند
و بر او
توکل نمایند.
کتابهای آسمانی که بر
پیامبران نازل شده است،
متضمن حکم الهیاند
و پیامبران
و مردم
مکلف شدهاند که براساس آنها داوری کنند
و هر کس چنین نکند در زمره
کافران،
ظالمان و فاسقان است.
شأن داوری
و حاکمیت خداوند تنها خاص این
دنیا نیست، بلکه در قیامت هم خداوند است که میان
بندگان خود حکم میکند.
همچنین قرآن، برخی پیامبران را نام میبرد که خدا به آنها «حکم» اعطا کرده است.
دیگر آنکه مردم نباید
طاغوت را حَکَم قرار دهند
یا به دنبال داوری (حُکم)
جاهلیت باشند
با تأمل در موارد استعمال واژه حُکم
و مشتقات اسمی
و فعلی آن در قرآنکریم، روشن میشود که این واژه
و مشتقات آن معمولاً در مواضعی بهکار رفتهاند که اختلافی در میان بوده است؛ چه در امتهای گذشته
چه در عصر نزول قرآن،
چه در این دنیا
چه در
آخرت،
چه در امور تشریعی
و اجتماعی
و چه در امور معرفتی.
در همه این موارد، حُکم منحصراً حق خداوند دانسته شده
و در مواردی از جانب او به برخی اشخاص، نظیر
انبیا علیهمالسلام، واگذار شده است.
از منظری دیگر، حکم الهی سه گونه است: گونهای از آن صبغه تکوینی دارد
و به معنای محقَق ساختن مسبَّبات به وسیله اسباب است
گونه دیگر جنبه تشریعی دارد، نظیر تکالیف دینی ناظر به اعتقاد
و عمل
و گونه سوم، در روز قیامت در بین مردم متحقق میشود که عبارت است از اعلام
و اظهار حق در آن روز.
در برخی احادیث
حُکم
و داوری بر دوگونه دانسته شده است: الهی
و جاهلی،
و کسی که به داوری الهی تن ندهد، در واقع به شیوه جاهلی حکم میکند.
عالمان
مسلمان، بنابر آنچه در قرآن کریم درباره شأن
حاکمیت الهی آمده است، به توضیح
و تفسیر ابعاد
و ویژگیهای آن پرداختهاند. بر این اساس، حُکم عبارت است از فصل خصومت بین
حق و باطل بر مبنای
حکمت،
و بدون هیچ بیم
و هراسی.
بنابراین، حُکم کردن شأن انحصاری
خداوند است،
زیرا جز او کسی نمیتواند به مقتضای حکمت به حل
و فصل امور بپردازد،
در این صورت هیچکس نباید در حکم کردن خود را
شریک خداوند بپندارد
و بهطور مستقل حکم کند
و نیز هیچکس نباید جز به آنچه خداوند حکم کرده است، حکم کند.
بر این اساس، هیچ کس هم حق ندارد از آن جهت که حکمی را نمیپسندد از آن عدول کند.
خداوند بهترین حکمکننده (حاکم) است، زیرا نه اهل
ظلم و جور است
و نه از چیزی هراس دارد که به ناحق حکم کند،
همچنان که در صنع
و تدبیرش هیچ خللی راه ندارد تا آن را از مقتضای حکمتش خارج سازد
به گفته طباطبائی،
چون اشیا
و امور در وجود
و تحقق خود مستند به خدایند، هر وقت او اراده کند که چیزی تحقق یابد
و اسباب
و علل ایجاد آنها را فراهم کند، معنای تعیین از سوی خداوند محقق شده
و این تعیین همان ابهامزدایی است که به آن قضا گفته میشود. این قضا گاه به صورت تکوینی
و گاه به صورت تشریعی
است
و از همین قضا به اعتبار دیگری، در پارهای موارد
به حُکم
و قول تعبیر شده است. در این صورت، آیاتی را که در آنها حکم به غیر خداوند
و به اذن او، منسوب شده است باید ناظر به
احکام وضعی و اعتباری دانست؛ چه،
حکم تکوینی به غیر خدا منسوب نمیشود
غزالی حاکمیت
مطلق الهی را به معنای مسببالاسبابی او
و در نتیجه ازلی دانسته است؛ از اینرو، معنای حکم خدا درباره
نیکوکار و بدکار به
سعادت و شقاوت، آن است که خدا نیکی
و بدی را سبب سوق آنان به
سعادت و شقاوت قرار داده، همانطور که
ادویه و سموم را اسباب آن قرار داده است که خورندگان آنها به
هلاکت میرسند.
وی
صفت الحَکَم خدا را منشأ
قضا و قدر الهی شمرده است.
فخررازی در توضیحِ بُعدِ تکوینی حُکم یادآور شده است که جمیع کلیات
و جزئیات، مقدر به اوقات
و احوال خاصیاند
و هیچ مقدّمی نمیتواند مؤخر
و هیچ مؤخری نمیتواند مقدّم شود
و بدینگونه ثابت میشود که حکم الهی درباره همه کلیات
و جزئیات، از
ازل حاصل است.
طباطبائی،
در نحوه
اطلاق حکم، گفته است که حکم منسوب به خداوند اگر ناظر به
امور تکوینی باشد معنای ایجاد دارد که مساوی با وجود حقیقی
و واقعیت خارجی است
و اگر به پیامبران منسوب شود معنای قضا
و داوری دارد که از جمله مناصب الهی است که به آنان کرامت شده است
و حکم در نسبت به غیر
انبیا هم معنای قضا
و داوری دارد
به گفته غزالی،
بندگان در قبال حکم الهی در چهار مرتبه قرار میگیرند، که به ترتیب، از نازل به عالی، عبارتاند از: کسانی که به سابقه امور
و آنچه در ازل مقدّر شده است، نظر دارند؛ کسانی که به خاتمه نظر دارند، زیرا خاتمه تابعِ سابقه است؛ گروهی که گذشته
و آینده را وانهادهاند
و فرزند زمان (ابنالوقت) خودند
و بدانچه خدا مقدّر کرده است
و تجلی مییابد، خشنودند؛
و کسانی که حال
و گذشته
و آینده را رها کرده
و مستغرق در حکم
و قضای الهیاند
و ملازمِ شهودند، که این والاترین مرتبه است.
جوینی الحَکَم را هم از
صفات ذات الهی دانسته
و هم از
صفات فعل چنانکه اگر ناظر به قول خدا در بیان جزای عمل افراد باشد،
صفت ذات و اگر دالّ بر افعال الهی در
ثواب و عقاب انسانها یا منع از
طاعت و معصیت آنان باشد، صفت
فعلاوست
الحَکَم
و پارهای از مشتقات فعلی آن در قرآن کریم با یکی از معانی
فتّاح و مشتقات فعلی آن هممعنا تلقی شده است.
حَکَم به معنای
حکیم نیز آمده است
براساس حدیثی، چون الحَکَم نام مخصوص خداست،
پیامبر اکرم کنیه ابوالحکم هانی بن یزید را ــکه به سبب مقبولیت داوری، در میان
قبیلهاش به این کنیه شهرت یافته بودــ به ابوشریح تغییر داد تا کسی در این صفت با خدا
شریک نشود
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث
و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی
و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
(۳) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۴) ابنبابویه، کتاب مَن لا یحضُرُهالفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۵) ابنسیده، المحکم
و المحیطالاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۶) ابنفارس، مقاییس.
(۷) ابنمنظور، لسان العرب.
(۸) ابوبکر بن میمون، شرحالارشاد، چاپاحمد حجازی احمد سقا، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ
سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۰) ابونعیم اصفهانی، جزء فیه طرق حدیث «انلله تسعة
و تسعین اسماً»، چاپ مشهور بن حسن بن سلمان، مدینه (۱۴۱۳).
(۱۱) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
(۱۲) احمد بن حسین بیهقی، السننالکبری، بیروت: دارالفکر.
(۱۳) احمد بن حسین بیهقی، شعبالایمان، چاپ محمدسعید بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۱۴) احمد بن حسین بیهقی، کتابالاسماء
و الصفات، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۱۵) محمد بن عیسیترمذی، سننالترمذی، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۶) عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ
اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۱۷) عبدالکریم بن ابراهیم جیلی، الکمالات الالهیة فیالصفات المحمدیة، چاپ
سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۱۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۱۹) ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، چاپ احمد یوسف دقاق، (قاهره) ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۲۰) طباطبائی، المیزان.
(۲۱) طبری، جامع البیان.
(۲۲) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۲۳) حسن بن عبداللّه عسکری، معجمالفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری
و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
(۲۴) علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفةالسجادیة، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم ۱۴۱۱.
(۲۵) محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
(۲۶) محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی،
و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی
و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف
سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
(۲۷) عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
(۲۸) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الفصول فی الاصول، چاپ ریچارد فرانک، در MIDEO، ش ۱۶ (۱۹۸۳).
(۲۹) کلینی، اصول الکافی.
(۳۰) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، بیروت، داراحیاء التراث العرب.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکم»، شماره۶۳۷۰.