• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: حکم (ابهام‌زدایی).

حَکَم (به فتح حاء و کاف)، از واژگان قرآن کریم به معنای منع برای اصلاح، منع از فساد و قضاوت است. مشتقات این واژه در قرآن کریم به صورت: تَحْكیم (به فتح حاء)، به معنی حکم و حاکم قرار دادن؛ اَحْكام (به همزه مفتوح و سکون حاء)، به معنی استوار و محکم کردن؛ تَحاکُم (به فتح تاء و ضم کاف)، به معنی مخاصمه و محاکمه را پیش حاکم بردن؛ حُکْم (به ضم حاء و سکون کاف)، به معنی قضاوت و داوری و نیز دستور و قضاوت خدا آمده است.



حَکَم به معنی منع برای اصلاح و قضاوت است. در اقرب الموارد قید اصلاح ذکر نشده است.
[۵] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
در قاموس و صحاح آن را داوری گفته است. در مجمع البیان ذیل آیه ۳۲ بقره گوید: احکام‌ به معنی اتقان و استوار کردن است و حکیم کسی است که مانع از فساد باشد. در صحاح هست: «الْحَکِیمُ‌: الْمُتْقِنُ لِلْاُمُورِ» حکیم کسی است که کارها را استوار و محکم کند. معنای اوّلی این کلمه همان منع از فساد و منع برای اصلاح است و آن در تمام موارد صادق است. قضاوت و داوری که یکی از معنای آن است در حقیقت منع از فساد و برای اصلاح است همچنین است استوار کردن و غیره.


در اینجا لازم است به چند مورد از موارد استعمال این کلمه و مشتقات آن اشاره شود:

۲.۱ - قضاوت و داوری

(اِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ‌ بَیْنَ الْعِبادِ) (زيرا خداوند در ميان بندگانش به عدالت حكم كرده است.) (وَاِنْ‌ حَکَمْتَ‌ فَاحْکُمْ‌ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ) (و اگر داورى كنى، با عدالت در ميان آنها داورى كن.) در این دو مورد و نظائر آن، حکم به معنی قضاوت و داوری است که یک نوع منع از فساد و برای اصلاح است.

۲.۲ - حاکم قراردادن

(فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی‌ یُحَکِّمُوکَ‌ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ‌) (به پروردگارت سوگند كه آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اين‌كه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند...) تحکیم به معنی حکم و حاکم قرار دادن است یعنی نه قسم به پروردگارت مؤمن نمی‌شوند تا آنکه در اختلافشان تو را حکم و داور قرار دهند.

۲.۳ - احکام

(فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَ‌ یُحْکِمُ‌ اللَّهُ آیاتِهِ‌) احکام به معنی استوار و محکم کردن است یعنی: «خدا آنچه را که شیطان القاء کرده نسخ می‌کند سپس آیات خود را استوار می‌نماید.»
(کِتابٌ‌ اُحْکِمَتْ‌ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ‌ حَکِیمٍ‌ خَبِیرٍ) (اين كتابى است كه آياتش استوار گرديده؛ سپس هر مطلبى در جايگاه خود بيان شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه نازل گرديده است.) احکام در مقابل تفصیل واقع شده و مرحله قبلی تفصیل است و در آن مرحله، تفصیل و تشتّت نیست. ممکن است مراد از «اُحْکِمَتْ» آن باشد که آیات قرآن با تمام اختلاف مضامین و دستورهای گوناگون و معارف متفاوت، همه دارای یک هدف و یک غرض است و در تمام آنها، همان غرض‌ جاری و ملحوظ است یعنی: «این کتابی است که آیات آن روی یک غرض استوار شده و سپس با ملاحظه همان غرض تفصیل داده شده و از هم جدا شده است.» چنانکه المیزان گفته است. و ممکن است مراد آن باشد که آیات آن ابتدا به صورت بسیط بر قلب حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) القاء شده و سپس به وسیله جبرئیل (علیه‌السّلام) و زبان مبارک آن حضرت تفصیل داده شده است.
فرض کنید کسی هزار متر مربع زمین دارد و می‌خواهد از آن به نحوی استفاده کند. دفعة به خاطرش می‌افتد که آن را چند دستگاه خانه بسازد و بفروشد آن خانه‌ها در مرحله اوّل در ذهن او کاملا فشرده و بسیطند و اصلا نمی‌داند کدام محل در بند و کدام محل صحن و کجا حمّام و کجاها اطاق و... خواهد شد ولی وقتی که مهندس نقشه آنها را روی کاغذ آورد، اطاق‌ها، صحن‌ها حمّام‌ها، زیر زمین‌ها از هم جدا و معیّن می‌گردند.
قرآن کریم نیز ابتدا به صورت بسیط و فشرده و در قالب خدا‌شناسی و هدایت مردم به قلب شریف حضرت ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جانب خداوند القاء شده و سپس زبان آن حضرت و آمدن جبرئیل آن را مفصّل کرده و به صورت آیات فعلی در آورده است. و این مستلزم نزول مکرّر قرآن است که در «نزل» انشاء اللّه خواهد آمد.

۲.۴ - تحاکم

(یُرِیدُونَ اَنْ‌ یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَّاغُوتِ...) (در حالى كه مى‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حكّام باطل بروند؟!) تحاکم مخاصمه و محاکمه را پیش حاکم بردن است. در اقرب گوید: «تَحَاکَمُوا اِلَی الْحَاکِمِ: تَخَاصَمُوا اِلَیْهِ» یعنی می‌خواهند محاکمه پیش طغیانگر ببرند.
[۴۶] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.


۲.۵ - حُکْمُ‌

(وَعِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ‌ اللَّهِ...) (در حالى كه تورات نزد ايشان است؛ و در آن، حكم خدا آمده است.) مراد از حکم، دستور و قضاوت خداست. در آیاتی نظیر (آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ‌ وَ النُّبُوَّةَ...) (آنها كسانى هستند كه کتاب آسمانی و حكم و نبوّت به آنان داديم...) شاید منظور از حکم قوّه تشخیص و درک امور و شاید قضاوت و داوری روی کتاب باشد.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۶۰.    
۲. ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۹۱.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۴۵-۴۶.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۴۸.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۶. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۹۸.    
۷. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح تاج اللغة، ج۵، ص۱۹۰۱.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۳۲.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.    
۱۰. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح تاج اللغة، ج۵، ص۱۹۰۱.    
۱۱. غافر/سوره۴۰، آیه۴۸.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۲.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۷، ص۳۳۶.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۰۹.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۴۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۸۰.    
۱۷. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۵.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۳۴۱.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۵۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۹.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۴۴.    
۲۳. نساء/سوره۴، آیه۶۵.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۸.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۴، ص۴۰۵.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۴۶.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۱.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۱۷-۲۱۸.    
۲۹. حج/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۴، ص۴۰۵.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۴۶.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۱۶۴.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۷.    
۳۴. هود/سوره۱۱، آیه۱.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۱.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۳۶.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۰۲.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲۴۰-۲۴۱.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۶.    
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۸.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۴، ص۴۰۲-۴۰۳.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۴۱-۶۴۲.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۰۶-۲۰۷.    
۴۶. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۴۳.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۵.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۳۴۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۵۹.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۹.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۴۵.    
۵۳. انعام/سوره۶، آیه۸۹.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۸.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۲۵۰.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۴۸.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۴۶.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۸۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حکم»، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۳.    






جعبه ابزار