• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم فسق (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فسق حرام می‌باشد و هرگونه فسق و نافرمانی به فرموده قرآن کریم در حج نیز حرام می‌باشد.



هرگونه فسق حرام است:
«... وما یضل به الا الفـسقین• الذین ینقضون عهد الله من بعد میثـقه ویقطعون ما امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض اولـئک هم الخـسرون؛ ... ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد!• فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می‌شکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد می‌کنند؛ اینها زیانکارانند.»
«فبدل الذین ظـلموا قولا غیر الذی قیل لهم فانزلنا علی الذین ظـلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزاء آمیزی گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.»
«.. ولا یضار کاتب ولا شهید وان تفعلوا فانه فسوق بکم واتقوا الله...؛ ... و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده‌اید. از خدا بپرهیزید! ...»
«والذین کذبوا بـایـتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانی‌ها به آنان می‌رسد.»
«.. واخذنا الذین ظـلموا بعذاب بـیس بما کانوا یفسقون؛ ... و کسانی را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم.»
«واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرنـها تدمیرا؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم.»
«انا منزلون علی اهل هـذه القریة رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت!»
«واما الذین فسقوا فماوهم النار کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها وقیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون؛ و امّا کسانی که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگی آنها آتش است؛ هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن باز می‌گردانند و به آنان گفته می‌شود: بچشید عذاب آتشی را که انکار می‌کردید!»
«ویوم یعرض الذین کفروا علی النار اذهبتم طیبـتکم فی حیاتکم الدنیا واستمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق وبما کنتم تفسقون؛ آن روز که کافران را بر آتش عرضه می‌کنند (به آنها گفته می‌شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلّت‌بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می‌دادید؛ جزای شما خواهد بود!»
«.. ولـکن الله... وکره الیکم الکفر والفسوق...؛ ... ولی خداوند ... و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است ...»
«یـایها الذین ءامنوا... ولا تنابزوا بالالقـب بئس الاسم الفسوق بعد الایمـن ومن لم یتب فاولـئک هم الظــلمون؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! ... و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»
احتمال دارد «بئس الاسم الفسوق» نظر به شخصی داشته باشد که دیگران را با القاب زشت یاد می‌کند. یعنی این خصلت (تنابز به القاب) سبب می‌شود که انسان، فاسق و بدنام گردد. بد تلقی شدن چنین عنوانی (فاسق) دلالت بر حرمت آن دارد.


در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا که می‌فرماید: و ما یضل به الا الفاسقین: خداوند گمراه نمی‌کند جز افراد فاسق و بد کردار را.
انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است، این حقیقت را وجدان هر انسانی قبول دارد، سپس باید در انتظار نتیجه‌های قهری آن باشیم.
کوتاه سخن اینکه: هدایت و ضلالت در قرآن به معنی اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددی از خود قرآن، هدایت به معنی فراهم آوردن وسائل سعادت و اضلال به معنی از بین بردن زمینه‌های مساعد است، بدون اینکه جنبه اجباری به خود بگیرد.
و این فراهم ساختن اسباب (که نام آن را توفیق می‌گذاریم) یا بر هم زدن اسباب (که نام آن را سلب توفیق می‌گذاریم) نتیجه اعمال خود انسان‌ها است که این امور را در پی دارد، پس اگر خدا به کسانی توفیق هدایت می‌دهد و یا از کسانی توفیق را سلب می‌کند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است.
این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده می‌توان مشخص ساخت هنگامی که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک می‌گذرد هر چه خود را به آن نزدیکتر سازد جای پای او لغزنده‌تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات کمتر می‌شود و هر قدر خود را از آن دور می‌سازد جای پای او محکم‌تر و مطمئن‌تر می‌گردد و احتمال سقوطش کمتر می‌شود، این یکی هدایت و آن دیگری ضلالت نام دارد. از مجموع این سخن پاسخ گفته کسانی که به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفته‌اند به خوبی روشن می‌شود.
منظور از فاسقین کسانی هستند که از راه و رسم عبودیت و بندگی پا بیرون نهاده‌اند زیرا فسق از نظر ریشه لغت به معنی خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنی توسعه داده شده و به کسانی که از جاده بندگی خداوند بیرون می‌روند اطلاق شده است.


در آیات بالا سخن از اضلال فاسقان بود در بعضی از آیات بالا سه صفت فاسقان را کاملا مشخص و معرفی می‌کند:

۳.۱ - نقض عهد

فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم ساختند می‌شکنند (الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه).
انسانها در واقع پیمان‌های مختلفی با خدا بسته‌اند، پیمان توحید و خداشناسی پیمان عدم تبعیت از شیطان و هوای نفس، فاسقان همه این پیمان‌ها را شکسته، سر از فرمان حق بر تافته، و از خواسته‌های دل و شیطان پیروی می‌کنند. این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟ در اینجا این سؤال پیش می‌آید که پیمان یک امر دو جانبه است، ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانی با پروردگارمان در گذشته در این زمینه‌ها بسته باشیم؟
ولی با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می‌شود و آن اینکه خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهای ویژه‌ای قرار داده که از طریق هدایت آن می‌تواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هوای نفس تبعیت ننماید، به دعوت رهبران الهی پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند. قرآن از این فطرت مخصوص تعبیر به عهد خدا و پیمان الهی می‌کند، در حقیقت این یک پیمان تکوینی است نه تشریعی و قانونی، قرآن می‌گوید: ا لم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم: ای فرزندان آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شما است، و مرا پرستش کنید که راه راست همین است. پیدا است که این آیه اشاره به همان فطرت توحید و خداشناسی و عشق به پیمودن راه تکامل است. آری فاسقان، همه یا قسمتی از این پیمانهای فطری الهی را زیر پا می‌گذارند.

۳.۲ - قطع پیومدهای الهی

سپس به دومین نشانه آنها اشاره کرده می‌گوید: آنها پیوندهایی را که خدا دستور داده بر قرار سازند قطع می‌کنند (و یقطعون ما امر الله به ان یوصل).
گرچه بسیاری از مفسران این آیه را ناظر به خصوص به قطع رحم و بریدن رابطه خویشاوندی دانسته‌اند، ولی دقت در مفهوم آیه نشان می‌دهد که معنی وسیع‌تر و عمومی‌تری دارد که مساله قطع رحم یکی از مصداق‌های آن است.
زیرا آیه می‌گوید: فاسقان پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع می‌کنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندی، پیوند دوستی، پیوندهای اجتماعی، پیوند و ارتباط با رهبران الهی و پیوند و رابطه با خدا است، و به این ترتیب نباید معنی آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطه‌های خویشاوندی دانست.
لذا بعضی از مفسران آن را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانی آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کرده‌اند که پیدا است این تفسیرها نیز بیان کننده بخشی از مفهوم کلی آیه است. در بعضی از روایات جمله: ما امر الله به ان یوصل، به رابطه با امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و ائمه اهل بیت (علیه‌السلام) تفسیر شده است.

۳.۳ - فساد در زمین

نشانه دیگر فاسقان، فساد در روی زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده: آنها فساد در زمین می‌کنند (و یفسدون فی الارض).
البته این خود مطلبی روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر تافته‌اند، و حتی نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پی کامجویی و لذت‌های خویش و منافع شخصی خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود برای آنها فرق نمی‌کند، هدفشان بهره بیشتر و کامجویی افزونتر است، و برای رسیدن به این هدف از هیچ خلافی پروا ندارند، پیدا است که این طرز فکر و عمل چه فسادهایی در جامعه به وجود می‌آورد.
قرآن مجید در پایان آیه می‌گوید: آنها همان زیانکارانند (اولئک هم الخاسرون).
راستی چنین است؟ چه زیانی از این برتر که انسان همه سرمایه‌های مادی و معنوی خود را که می‌تواند بزرگترین افتخارها و سعادت‌ها را برای او بیافریند در طریق فنا و نیستی و بدبختی و سیه روزی خود به کار برد؟! کسانی که به مقتضای مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته‌اند چه سرنوشتی غیر از این می‌توانند داشته باشند.


هرگونه فسق و نافرمانی، در حج حرام است:
«الحج اشهر معلومـت فمن فرض فیهن الحج فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فی الحج...؛ حج، در ماه‌های معینی است! و کسانی که (با بستن احرام، و شروع به مناسک حج،) حج را بر خود فرض کرده‌اند، (باید بدانند که) در حج، آمیزش جنسی با زنان، و گناه و جدال نیست! ...»

این آیه هم چنان احکام حج و زیارت خانه خدا را تعقیب می‌کند، و دستورات جدیدی در آن مطرح است:
به دستوری در مورد کسانی که با احرام بستن شروع به مناسک حج می‌کنند اشاره کرده، می‌فرماید: آنها که حج را بر خود فرض کرده‌اند (و احرام بسته‌اند باید بدانند) در حج آمیزش جنسی و گناه و جدال نیست (فمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج).
رفث بر وزن قفس در اصل به معنی سخنی است که متضمن مطلبی که ذکر آن قبیح است بوده باشد، اعم از آمیزش جنسی و یا مقدمات آن، سپس کنایه از جماع قرار داده شده است. ولی بعضی تصریح کرده‌اند واژه رفث تنها در صورتی به این نوع گفتگوها اطلاق می‌شود که در حضور زنان باشد و اگر در غیاب آنها باشد، رفث نامیده نمی‌شود. بعضی نیز اصل آن را به معنی تمایل عملی به زنان دانسته‌اند که از مزاح و لمس و تماس شروع می‌شود و به آمیزش جنسی پایان می‌گیرد.
فسوق به معنی گناه و خارج شدن از اطاعت خدا است. و جدال به معنی گفتگوی توام با نزاع است، و در اصل به معنی محکم پیچیدن طناب است و از آنجا که طرفین گفتگوی آمیخته با نزاع به یکدیگر می‌پیچند و هر کدام می‌خواهد سخن خود را به کرسی بنشاند، این واژه در آن به کار رفته است.
به هر حال طبق این دستور حاجیان به هنگام احرام، نه حق نزدیکی با همسران دارند و نه کلمات دروغ و فحش دادن (گرچه این کار در غیر موقع احرام نیز حرام است، ولی یکی از بیست و پنج امری است که محرم باید ترک کند) و همچنین از کارهایی که بر آنها حرام است جدال است، و سوگند خوردن، خواه راست باشد یا دروغ، و گفتن لا و الله بلی و الله.
به این ترتیب محیط حج باید از تمتعات جنسی و همچنین انجام گناهان و گفتگوهای بی فایده و جر و بحث‌ها و کشمکش‌های بیهوده پاک باشد، زیرا محیط عبادت و اخلاص و ترک لذایذ مادی است، محیطی است که روح انسان باید از آن نیرو بگیرد و یکباره از جهان ماده جدا شود، و به عالم ما وراء ماده راه یابد و در عین حال رشته الفت و اتحاد و اتفاق و برادری در میان مسلمانان محکم گردد و هر کاری که با این امور منافات دارد ممنوع است.
البته هر کدام از این احکام، شرح و بسط و شرایطی دارد که در کتب مناسک حج آمده است.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۵۹.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۴۹.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۶.    
۸. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۴.    
۹. سجده/سوره۳۲، آیه۲۰.    
۱۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۰.    
۱۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۷.    
۱۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.    
۱۴. یس/سوره۳۶، آیه۶۰-۶۱.    
۱۵. حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۴۵.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۵.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۳-۵۵.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم فسق‌».    




جعبه ابزار