جهاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهاد
بذل جان و مال در
راه خدا در
جنگ با
دشمن اسلام و
مسلمانان است.
جِهاد،
جنگ مشروع در راه
خدا و عنوان یکی از ابواب
فقه اسلامی.جِهاد واژهای عربی است از
ریشه جه د به معنای مشقت، تلاش،
مبالغه در کار، به نهایت چیزی رسیدن و توانایی.
مهمترین مفهوم اصطلاحی این واژه در متون دینی، همانند کاربرد
عام آن، گونهای
خاص از تلاش است یعنی مبارزه کردن در راه خدا با جان، مال و داراییهای دیگر خود در
نبرد با
کافران و
باغیان، با هدف گسترش و اعتلای
اسلام و برپا داشتن
شعائر یا
دفاع از آن..
در متون دینی، علاوه بر این معنای خاص و اصطلاحی، جهاد به
مفهوم لغوی و عام خود نیز بسیار بهکار رفته است، مانند کاربرد تعبیر «
جهاد اکبر » در باره مجاهدت و تلاش نفس در برابر
شیطان و
هوای نفس.
در احادیث برخی از کارها به مثابه جهاد شمرده شدهاند، که ظاهراً برای ارج نهادن به این کارها بوده است، مانند
امر به معروف و
نهی از منکر، سخن گفتن به
عدالت در برابر
سلطان ستمگر، تلاش
مرد برای زنده کردن سنّتی نیکو در
جامعه، خوب
شوهرداری کردن
زن و تلاش مرد برای کسب
روزی حلال برای
خانواده.
جهاد از برترین اعمال و دری از درهای
بهشت و از ارکان مهم اسلام است و در
قرآن و
احادیث برای جهاد و مجاهدان فضایل بسیاری ذکر شده است.
، چون
حکم جهاد در
مدینه تشریع شده، واژه جهاد و مشتقات آن در آیات مکی در معنای عام و لغوی آن بهکار رفته است.
نخستین آیه راجع به تشریع جهاد، به
جهاد دفاعی اختصاص دارد که در سال اول هجری نازل شد و به مسلمانان اجازه داد که در برابر هجوم مشرکان به دفاع از خود بپردازند.
آیات متعددی در بسیاری از
سورههای مدنی، بهویژه
بقره،
انفال،
آلعمران،
توبه و
احزاب، به جهاد و مباحث متعلق به آن اختصاص دارد
در تحلیل این آیات نباید
شأن نزول آنها و اهداف اساسی
پیامبر اکرم را، بهویژه در زمینه
فلسفه جنگ و
صلح، از نظر دور داشت، پس از [[فتح
مکه ]] در سال هشتم هجری، آیاتی نازل شد که بهحسب ظاهر، بر جنگ با همه مشرکان، در هر مکان و زمان، دلالت دارد.
به نظر برخی از مفسران و فقها، این آیات، بهویژه
آیه ۵
سوره توبه،
مشهور به آیه «سیف»،
آیات دیگری را که به گونهای دالّ بر مدارا کردن با مشرکان هستند
نسخ کرده است.
شماری از مستشرقان نیز در موافقت با حکم نسخ گفتهاند که تنها آیاتی که به ظاهر مسلمانان را به جهاد با مشرکان، از جمله
اهل کتاب، در هر زمان و مکان، دعوت میکنند، به قوّت خود باقیاند و بقیه آیات، که وجوب جهاد را منوط به وجود شرایط خاصی مانند فتنهانگیزی دشمنان کردهاند،
منسوخ شدهاند.
در برابر، مخالفان نسخ بر آناند که با توجه به قواعد نسخ آیات
قرآن و تاریخ و شأن نزول آیات موردنظر، امکان نسخِ آنها وجود ندارد
در آیات و احادیث فضائل دنیوی و اخروی جهاد مطرح شده است.به موجب آیات قرآن،
کسانی که جان و مالشان را در راه خدا فدا کنند در درگاه الاهی از دیگر مسلمانان برترند و خداوند به آنها مژده
بهشت و دستیابی به
مقام شهادت داده است.
قرآن کریم
مهمترین مانع انسان برای جهاد را وابستگی به خانواده، مال و خانمان شمرده است.همچنین کسانی را که از جهاد رویگرداناند فاسق خوانده و به آنها کیفر الاهی را وعید داده است.بنابر
قرآن، پیروزی تنها به دست خداست
و پیروی از فرمان
خدا و
پیامبر اکرم، دوری از نزاع و تفرقه، صبر و استقامت و فرار نکردن از دشمن، از مهمترین احکام جهاد بهشمار رفته است.
بهموجب آیات قرآن،
مجاهدان به میزان
صبر و استقامت خود از امدادهای غیبی برخوردار میشوند.
از جمله امدادهای غیبی الاهی، آرامش بخشیدن به مجاهدان و افکندن ترس و وحشت در دل کافران است.
بنا بر احادیث، جهاد در راه خدا از برترین کارهاست و پاداش اخروی مجاهد
شهید چنان است که وی نیل به جهاد و شهادت را دوباره آرزو میکند.
به سبب اهمیت و جایگاه مهم جهاد در
اسلام، آثار بسیاری در باره آن تدوین شده است.
همچنین در منابع جامع حدیثی و فقهی همواره بخشی با عنوان کتاب «جهاد» یا «
سِیر » به احکام جهاد اختصاص داشته است.مهمترین موضوعات این مبحث عبارتاند از: بالا بردن آمادگی رزمی مجاهدان، شرایط وجوب جهاد بر مؤمنان، اقسام جهاد، احکام مربوط به میدان جنگ مانند شیوه مبارزه و چگونگی رفتار با نظامیان، کشته شدگان، اسرا و بازماندگان (
جنگ، اسارت)، تقسیم غنایم (
غنیمت ) و خاتمه دادن به جهاد.
«رباط» یا «مرابطه» (مرزبانی) نیز موضوعی مرتبط با جهاد و در برخی موارد ــ بر پایه احادیث ــ از مصادیق آن است.
نگارش کتابهایی با عنوان «السِّیر» مانند
السِیر اوزاعی (متوفی ۱۵۷) و
السیر الصغیر و
السیر الکبیر محمدبن حسن شیبانی (متوفی ۱۸۹) نیز، که بیانگر روش برخورد مسلمانان با غیرمسلمانان در زمان جنگ و صلح است، در میان فقهای متقدم، بهویژه
اهل سنّت، متداول بود.السیرالکبیر شیبانی بهدلیل قدمت و جامعیت مباحث، اهمیت بسیاری دارد و شروح متعددی بر آن نوشته شده است.
حکومت عثمانی این کتاب را به مثابه قانون
روابط بینالملل میدانست.
کتب
فقه سیاسی، مانند
الاحکام السلطانیه ماوردی و کتاب
الخراج قاضی ابویوسف (متوفی ۱۸۳)، نیز بخشی را به احکام جهاد اختصاص دادهاند.
در منابع جامع فقه شیعه، گاه مباحث مربوط به جهاد در ضمن مباحث دیگر، مانند
حدود و
امر به معروف و
نهی از منکر، مطرح شده است.
، همچنین برخی از فتاوای جهادی علمای شیعه، به خصوص در مواجهه با هجوم استعمارگران، از جمله در جنگهای ایران و روسیه در قرن سیزدهم، که نقش عمدهای در دفاع از سرزمینهای اسلامی داشته، در مجموعههایی گردآوری شده است.
در پارهای مقاطع تاریخی دعوت به جهاد در میان علمای اهل سنّت نیز دیده میشود، مانند تشویق
ابنعساکر (متوفی ۵۷۱) به جهاد در جریان
جنگهای صلیبی، با گردآوری چهل
حدیث در این باره.
فقها در کتابهایشان جهاد را به دو قسم
ابتدایی و
دفاعی تقسیم کردهاند.
البته این تقسیمبندی در کتابهای فقهی متقدم صریحاً ذکر نشده و آنان معمولاً احکام جهاد ابتدایی را به گونهای مبسوط و احکام جهاد تدافعی را بهطور ضمنی بیان کردهاند.
، و برخی، نام جهاد بر قسم دوم نهادن را مَجاز دانسته و گفتهاند: جهاد ثابت در
شرع که دارای احکامی ویژه است، همان
جهاد ابتدایی است و قسم دوم از اقسام دفاع است.
جهاد ابتدایی به معنای جنگ با مشرکان و کفار برای دعوت آنان به اسلام و توحید و برقراری عدالت است.در این نوع از جهاد، که مسلمانان آغازگر نبردند، هدف، از بین بردن سیطره
کفر و فراهم آوردن امکان گسترش دین الاهی است.
بیشتر فقیهان امامی وجوب جهاد ابتدایی و حتی
مشروعیت آن را منوط به موافقت و
اجازه امام معصوم یا نایب او میدانند.
مراد این فقها از نایب امام، نایب خاص است و شامل نایبان عام امام (فقها) در
عصر غیبت نمیشود،
اما به نظر برخی دیگر، اجازه امام معصوم یا نایب خاص او برای جهاد لازم نیست و حتی نایب عام او نیز میتواند برای بسط توحید و عدل و جلوگیری از ظلم و استبداد ظالمان و حمایت از مظلومان، به حکم عقل به جهاد ابتدایی روی آورد.
به نظر این فقها
اجماع مورد ادعا در این زمینه، مناقشهپذیر است و تعبیر «
امام عادل » در احادیث جهاد بهمعنای امام معصوم نیست.
فقهای اهل سنّت
جهاد ابتدایی را در صورت وجود
مصلحت اسلام و مسلمانان در آن ــ که
حاکم، چه عادل چه فاسق، آن را تشخیص میدهد ــ
واجب دانستهاند.
به نظر آنان، اطاعت از حاکم در امر جهاد مانند نمازهای پنجگانه واجب است.
از دیدگاه برخی مؤلفان مسلمان، وجوب جهاد به معنای وجود تقابل همیشگی میان مسلمانان و غیرمسلمانان نیست، بلکه جهاد به منزله آخرین راهحل برای تثبیت مصالح اسلام و مسلماناناست.
پیش از آغاز جهاد، لازم است که طرف مقابل را به اسلام و تعالیمالاهی آن و رها کردن کفر و عصیان در برابر
خدا و زیرپا نگذاشتن حقوق انسانها دعوت کرد و ابتدا باید به مناطق نزدیکتر به
سرزمین اسلامی پرداخت
، به نظر برخی فقها، به استنادِ سیره پیامبر اکرم، در صورت وجود شرایط مناسب و آمادگی سپاه اسلام برای جهاد، انجام دادن آن حداقل یکبار در هر سال
واجب است
فرار از میدان نبرد جایز نیست، مگر در موارد استثنایی.
به نظر
مشهور در فقه اسلامی، جهاد ابتدایی با فراهم آمدن شرایط آن
واجب کفایی است؛ بدین معنا که تا زمان نیاز جبهه نبرد به نیرو، بر همه واجدان شرایط
واجب است در آن حضور یابند و با حضور نیرو به مقدار کفایت، جهاد بر دیگران واجب نخواهد بود،
مگر آنکه
امام علیه السّلام حاکم به دلایل خاصی افراد معینی را فرا بخواند، که در این صورت حضور آنان
واجب عینی خواهد بود.
پس از حضور در صحنه جنگ و رویارویی دو طرف، جهاد واجب عینی است و انصراف از آن حرام است.
جهاد ابتدایی در برابر سه گروه
واجب است: کافران
غیر ذمّی اعم از
اهل کتاب و غیر اهل کتاب؛ کفار ذمّیای که شرایط
ذمه را نادیده گرفتهاند و باغیان.
جهاد با
کفار غیر کتابی با هدف دعوت به
اسلام انجام میگیرد.آنان تنها دو راه در پیش دارند: پذیرش آیین اسلام یا تن دادن به جنگ.
جهاد با کفّار کتابی غیر ذمّی یا ذمّیای که پیمان ذمّه را نقض کرده باشند برای پذیرش اسلام و یا تن دادن به پیمان ذمّه و پرداخت
جزیه است.در نتیجه آنان یکی از سه راه را باید برگزینند: گرویدن به اسلام، باقی ماندن بر آیین خود و پرداخت جزیه و یا تن دادن به جنگ.
جهاد با باغیان به جهت نقض پیمان و خروج آنان از
بیعت با
امام علیه السّلام و وادار کردن ایشان به بیعت مجدد است.
وجوب جهاد ابتدایی منوط به تحقق این شرایط است:
بلوغ،
عقل، آزاد بودن (
حریت)،
مرد بودن و معذور نبودن.
بنابر این، جهاد ابتدایی بر
نابالغ،
دیوانه،
برده،
زن،
پیر مرد و معذور از شرکت در امر جهاد، مانند
کور،
زمین گیر نقص عضو و
بیمار ناتوان از سوار شدن بر مرکب و دویدن و همچنین
فقیر ناتوان از تأمین مخارج خانواده خویش و نیز هزینههای راه و تهیه سلاح،
واجب نیست.
همچنین جهاد از عهده کسی که پدر و مادرش راضی به شرکت کردن او در جهاد نیست، برداشته شده است، مگر آنکه جهاد برای او
واجب عینی باشد.فقها در باره ضرورت اجازه گرفتن از
پدر و
مادر مشرک، و نیز
اجداد خود و نیز در باره لزوم اجازه گرفتن از
طلبکار برای عزیمت به جهاد اختلافنظر دارند.
همچنین در باره
اجیر گرفتن و نیز قراردادن
جعاله برای جهاد اختلافنظر وجود دارد.
علاوه بر شرایط یاد شده، شرط وجوب، بلکه مشروعیت جهاد ابتدایی،
حضور امام علیه السّلام و حاکمیت وی، یا نایب خاص ایشان است.بنابر این، جهاد ابتدایی در
عصر غیبت مشروعیت ندارد.
لیکن برخی معاصران قائل به
جواز آن با وجود
فقیه جامع شرایط وحاکمیت وی شدهاند.
جنگ در
ماههای حرام (
رجب،
ذیقعده،
ذیحجه، محرّم) نزد عرب قبل از
اسلام، ممنوع بود و اسلام نیز آن را تأیید کرد و فقها به استناد آیات قرآن، از جمله آیه ۲۱۷
بقره و ۵
توبه، قائل به
حرمت جهاد در این ماهها شدهاند.
البته به نظر برخی از فقهای اهل سنّت حرمت کارزار در ماههای حرام
نسخ شده و جهاد در همه مکانها و زمانها
جایز است.
همچنین فقها جهاد را در منطقه
حرم (محدوده خاصی که شهر
مکه جزو آن است)
حرام دانستهاند مگر آنکه دشمن در این منطقه اقدام به پیکار کند.
بنابه قولی، جهاد ابتدایی در
سال، بیش از یک بار
واجب نیست.
فرار از جنگ
حرام، بلکه از
گناهان کبیرهاست، مگر آنکه شمار
مسلمانان کمتر از نصف نیروهای دشمن باشد، که در این صورت مقاومت در برابر آنها
واجب نیست.
هنگامی که شمار نیروهای
اسلام اندک و
سپاه دشمن زیاد باشد، بر
امام واجب است تا رسیدن نیرو به
حد نصاب صبر کند.
بر
امام علیه السّلام یا منصوب از جانب ایشان واجب است قبل از آغاز به جنگ،
کفار را به
اسلام (
شهادت به
توحید و
رسالت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و لوازم آن از اصول و
فروع دین) فراخواند، مگر آنکه پیش از آن، دعوت به آنان رسیده باشد، که در این صورت تکرار دعوت
مستحب است.
مستحب است آغاز جنگ پس از
اقامه نماز ظهر و
عصر باشد و شروع آن قبل از
زوال و نیز یورش شبانه جز در حال ضرورت
مکروه است.
مبارز طلبیدن بدون
اذن امام علیه السّلام بنابر قولی
مکروه است.برخی آن را
حرام دانستهاند؛ لیکن با منع
امام علیه السّلام شکی در
حرمت آن نیست.مبارزه کردن با دعوت امام علیه السّلام،
مستحب، و با الزام به آن،
واجب است.
جنگیدن با دشمن با هر نوع
سلاح و با هر کیفیتی که منجر به پیروزی گردد
جایز است؛ لیکن قطع کردن
درختان، پرتاب
آتش و گسیل کردن
آب به سوی دشمن جز در حال ضرورت مکروه است.در حرمت ریختن سمّ بر دشمن یا
کراهت آن در غیر حال ضروت اختلاف است.
برخی، بریدن درختان، خراب کردن دژها و به کارگیری
منجنیق را تنها در صورت توقف پیروزی بر آن
جایز دانستهاند.
کشتن
زنان،
کودکان، دیوانگان و نیز ناتوانان از جنگیدن، مانند افراد
پیر،
نابینا و
زمین گیر در صورتی که از فکر و نظر آنان در جنگ استفاده نشود،
حرام است، مگر در حال ضرورت، مانند آنکه کفّار از وجود آنان به عنوان سپر استفاده کنند یا چیره شدن بر دشمن منوط به کشتن ایشان باشد.
مثله کردن دشمن به بریدن گوشها،
بینی و سایر اعضا
حرام است.
خدعه در جنگ، جز در صورتی که دشمن
امان داشته باشد،
جایز است.
پی کردن مرکب مسلمان مکروه است؛ لیکن پی کردن مرکب
کافر بنابه تصریح برخی
کراهت ندارد.
یاری گرفتن از کفّار در جنگ در صورتی که مصلحت اقتضا کند و
خیانت پیشه نباشند
جایز است.
تحرف و تحیز در جنگ
فرار به شمار نمیرود و جایز است.
قرار دادن حق
جعاله از سوی
فرمانده لشکر برای کسی که سپاه اسلام را در پیشبرد جنگ و کسب پیروزی یاری رساند، جایز است، مانند آنکه بگوید: هرکس ما را در گشودن در
دژ دشمن راهنمایی کند، فلان مبلغ به او میدهم.
اطاعت از فرمانده بر رزمندگان
واجب است.
پوشیدن
لباس ابریشمی برای
مردان در جنگ جایز است؛ لیکن در صحّت
نماز با آن در فرض امکان در آوردن آن، اختلاف است.
تحکیم در جنگ جایز است؛ بدین صورت که دو طرف درگیر پس از تراضی و توافق روی فردی به عنوان «حَکم» متعهد شوند به آنچه وی حکم کند تن دهند.
اموالی که در جنگ از دشمن به دست مسلمانان میرسد،
غنیمت به شمار میرود و با شرایطی بین رزمندگان تقسیم میشود.
کافری که در حال جنگ به
اسارت درآمده، کشته میشود؛ امّا اگر پس از پایان درگیری
اسیر گردد بنابر
مشهور کشته نمیشود.
کشتن باغیای که در حال
جنگ اسیر گشته، با داشتن مرکزیت و وجود رهبری که آنان را دوباره سازماندهی و به جنگ با مسلمانان بسیج کند،
جایز است.
رزمندهای که در میدان نبرد با دشمن کشته شده،
شهید محسوب میشود و حکم آن را دارد؛ بدین معنا که پس از اقامه
نماز بر پیکرش با لباسهایش
دفن میگردد.و در صورت مشتبه شدن با
کافر، به قول گروهی آن که آلتش کوچک است، دفن میشود.در اینکه این نشانه، تنها برای دفن است یا شامل
نماز نیز میشود، اختلاف است.بنابر قول دوم بر آن که آلتش کوچک است نماز نیز خوانده میشود.
بسیاری گفتهاند: نماز بر همه به
نیت نماز بر
مسلمان، گزارده میشود.
برخی نیز برای شناخت مسلمان از کافر، برای دفن، رجوع به
قرعه را لازم دانسته و گفتهاند: بر همه آنان یک نماز به نیت نماز بر
مسلمان خوانده میشود.
برخی نیز دفن همه را به
احتیاط،
واجب دانستهاند.
جهاد دفاعی عبارت است از
پیکار با هدف دفاع از
اسلام و سرزمینهای اسلامی
در برابر دشمن مهاجمی که اساس اسلام را تهدید میکند یا قصد استیلا بر سرزمینهای اسلامی و
ناموس و اموال مسلمانان و یا کشتن گروهی از مسلمانان را دارد.
آیا جهاد دفاعی همان جهاد مصطلح در
شریعت است تا محکوم به
احکام آن، از قبیل
حرمت فرار، تقسیم
غنایم به کیفیت خاص و غیر آن باشد یا چنین نیست، بلکه از اقسام دفاع است؟ کلمات
فقها در این باره مختلف است.قول دوم به ظاهر کلمات آنان نسبت داده شده است.
ظاهر کلمات گروهی این است که دفاع از موجودیت
اسلام در برابر تهاجم دشمن، جهاد محسوب میشود و معدودی از فقهای تابعی قائل به
وجوب جهاد نبوده یا آن را
مستحب شمردهاند.
برای جهادِ دفاعی بسیاری از شرایط مذکور از جمله اجازه امام لازم نیست، زیرا دفاع از جان و مال و حیثیت مسلمانان بر هر مسلمانی که توان دفاع دارد، در هر شرایطی واجب است.
در منابع فقهی، به استناد احادیث، برخی کارهای مستحب برای جهاد ذکر شده است، ازجمله: بالا بردن روحیه نظامی مجاهدان و برقراری نظم میان آنها با قراردادن علائم و
پرچمهایی برای هر گروه و نیز
تکبیر گفتن و
رجز خواندن،
آغاز کردن به پیکار پس از بهجا آوردن نماز ظهر
و خواندن دعاهای مخصوص.
همچنین مجاهدان از آسیب رساندن به طبیعت و کشتن زنان، کودکان و پیران و کارهای ضدانسانی نهی شدهاند.
جهاد ممکن است از یکی از این راهها به پایان برسد:
اسلام آوردن دشمن در صورتی که جنگ با هدف
هدایت آغاز شده باشد،
پناهندگی افراد دشمن به مسلمانان (امان)، بستن قرارداد موقت ترک
مخاصمه (
هدنه) یا مصالحه دائم.
(۱) قرآن.
(۲) ابناثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
(۳) ابنجوزی، نواسخ القرآن، بیروت: دارالکتب العلمیه.
(۴) ابنحزم، المحلّی، چاپ احمد محمدشاکر، بیروت: دارالافاق الجدیده.
(۵) ابنحزم، الناسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۶) ابنحنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت:دارصادر.
(۷) ابنسکیت، ترتیب اصلاح المنطق، چاپ محمدحسن بکائی، مشهد ۱۴۱۲.
(۸) ابن
عابدین، ردّ المحتار علی الدّر المختار، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱ـ۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۹) ابنقدامه، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی.
(۱۰) ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۱۱) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۲) اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۱ـ۲، در حاجیخلیفه، ج۳ـ۴.
(۱۳) اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج۱ـ۲، در حاجیخلیفه، ج۵ـ۶.
(۱۴) منصوربن یونس بهوتی حنبلی، کشاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۱۵) احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۶) احمدبن علی جصاص، احکام القرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۱۷) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت بیتا، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۸) حاجیخلیفه، کشفالظنون عن اسامیالکتب و الفنون.
(۱۹) حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
(۲۰) احمد عبدالکریم حلوانی، ابنعساکر و دوره فی الجهاد ضدالصلیبیین فی عهد الدولتین النوریه و الایوبیه، دمشق ۱۹۹۱.
(۲۱) علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، اجوبه الاستفتاءات، ج۱، کویت ۱۴۱۵/۱۹۹۹.
(۲۲) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ
مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۳) ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۲۴) ابوالقاسم خوئی، منهاج الصالحین، قم ۱۴۱۰.
(۲۵) رسایل و فتاوای جهادی، تدوین، تحقیق و تحشیه از محمدحسن رجبی، تهران: وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی، معاونت پژوهشی و آموزشی، ۱۳۷۸ ش.
(۲۶) محمد
رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار،(تقریرات درس شیخمحمد
عبده)، مصر، ج۲، ۱۳۶۷.
(۲۷) وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۸) زیدبن علی (ع)، مسند الامام زید، بیروت: دارمکتبه الحیاه.
(۲۹) عبدالسلامبن سعید سحنون، المدونه الکبری، التی رواها سحنون بن سعید تنوخی عن عبدالرحمانبن قاسم عتقی عن مالکبن انس، قاهره ۱۳۲۳، (چاپ افست بیروت).
(۳۰) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت: دارالمعرفه.
(۳۱) محمدبن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۲) عبدالحمید شروانی، حاشیه العلامه الشیخ عبدالحمید الشروانی، در حواشی الشروانی و ابن قاسم
العابدی علی تحفه المحتاج بشرح المنهاج، چاپ سنگی مصر ۱۳۱۵، (چاپ افست(بیروت : داراحیاء التراث العربی).
(۳۳) محمدبن احمد شمسالائمه سرخسی، شرح کتاب السیر الکبیر، چاپ صلاحالدین منجد، قاهره ۱۹۷۱.
(۳۴) محمدبن احمد شمسالائمه سرخسی، کتاب المبسوط، قاهره ۱۳۲۴ـ۱۳۳۱، چاپ افست استانبول ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۵) محمد شوکانی، نیلالاوطار: شرح منتقی الاخبار من احادیث سیدالاخیار، مصر: شرکه مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی، چاپ افست بیروت.
(۳۶) زینالدینبن علی شهیدثانی، مسالک الافهام
الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۳۷) طباطبائی، المیزان.
(۳۸) طبرسی، مجمع البیان.
(۳۹) طبری، تفسیر.
(۴۰) محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی
الی طریق الرشاد، تهران ۱۴۰۰.
(۴۱) محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
(۴۲) محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۴۳) حسنبن یوسف علامه حلّی، تذکره الفقهاء، قم ۱۴۱۴ـ.
(۴۴) حسنبن یوسف علامه حلّی، قواعد الاحکام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۴۵) محمدبن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷ـ۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ ش.
(۴۶) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴۷) کلینی، الکافی.
(۴۸) مالکبن انس، المُوَطّأ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۹) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۵۰) مسلمبن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۱- محمد نجیب مطیعی، التکمله الثانیه، المجموع: شرح المهذّب، در یحییبن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر.
(۵۲) اسماعیل معزی ملایری، جامع احادیث الشیعه فی احکام الشریعه، قم ۱۳۷۱ـ۱۳۸۳ ش.
(۵۳) محمدبن محمد مفید، المقنعه، قم ۱۴۱۰.
(۵۴) محمد عبدالرووفبن تاجالعارفین مناوی، فیض القدیر: شرح الجامع الصغیر، بیروت) ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
(۵۵) حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، قم ۱۴۰۹ ـ ۱۴۱۱.
(۵۶) عیسیبن حسن میرزا بزرگ قائممقام، احکام الجهاد و اسباب
الرشاد، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۵۷) احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفّی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۵۸) محمدحسنبن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.
(۵۹) علیبن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول الا´یات، قاهره ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
(۶۰) محمد خیر هیکل، الجهاد و القتال فی السیاسه الشرعیه، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جهاد»، شماره۵۲۵۰. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۱۳۹-۱۴۵.