جن در دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جنّ، موجودی پنهان و
مستتر از آدمیان، مذکور در
قرآن کریم و
حدیث که آرا و مباحث مختلفی درباره آن مطرح شده و در فرهنگ عامه نیز طنینی گسترده داشته است.
بیشتر مؤلفان لغتنامه
های عربی، جنّ را واژهای عربی، مشتق از ریشه ج ن ن، میدانند که در اصل به معنای
پوشش و
استتار است
جوهری، ذیل «جنن»؛
و برخی از آنان
معتقدند معنای اصلی
پوشش و استتار در بیشتر مشتقات این ریشه وجود دارد.
مثلاً، به
قلب از آنرو «
جنان» میگویند که در قفسه
سینه پنهان شده است؛ به
سپر «جُنّه»، «مِجَنّ» یا «مَجَنّه» میگویند، زیرا به کارگیرندهاش را مخفی میکند و به
جنین چون در
رحم مادر پنهان است، جنین میگویند.
لغویان جنّ را فرزندان جان و بنابراین جانّ را
ابوالجن و جمعِ جنّ را جِنَّه و جنان، و جنی را منسوب به جنّ یا جنّه دانستهاند.
برخی «الجانّ» را، که در
قرآن به همراه
انس به کار رفته است،
اسمِ جمعِ جنّ دانستهاند.
ابنقتیبه
شیاطین را جنّیان سرکش و جانّ را جنّهای ضعیف دانسته است.
نولدکه واژه جنّ را معرّب از اصل حبشی آن دانسته است، اما به نظر دیگر خاورشناسان، ریشه واژه جنّ در زبانهای
اکدی،
آرامی،
عبری و
سریانی، به معنای پوشش و استتار، وجود دارد.
معادل واژه جنّ در
فارسی،
پری و
دیو است
و در تفاسیر و
ترجمه
های کهن
قرآن کریم به زبان
فارسی، واژه پری را معادل جنّ گذاشتهاند.
واژه جنّ ۲۲ بار در
قرآن کریم به کار رفته است
یکبار در
سوره مدنی رحمن
و بقیه در سوره
های مکی.
واژه جانّ نیز پنج بار به کار رفته که چهار بار آن در
سوره رحمن است.
واژه جِنّه نیز ده بار در
قرآن به کار رفته، که پنج بار آن قطعاً به معنای جنّ است.
واژه
های دیگری نیز مرتبط یا گاهی
مرادف با واژه یا معنای جنّ است، مانند
شیطان و شیاطین و
ابلیس
و
عفریت.
علاوه بر این، هفتاد و دومین سوره
قرآن کریم،
جنّ نام دارد، زیرا موضوع اصلی آن،
ایمان آوردن گروهی از جنّیان (نَفَرٌ مِنالجنّ) به
اسلام است.
بر اساس
قرآن کریم، جنّ پیش از
خلقت انسان و از «نارالسَّموم»
و «مارِجٍ منْ نار»
آفریده شده است.
جنّیان،
صالح و غیرصالح دارند
و مانند آدمیان در روز
قیامت از آنها بازخواست میشود.
آنان جزای اعمالشان را بهطور کامل در
آخرت دریافت میکنند
و بدکاران آنها به دوزخ خواهند رفت.
بنا بر
قرآن، برخی از کافران در
دوره جاهلیت، جنّ را
شریک
خداوند قرار میدادند یا میپرستیدند.
جنّیان در میان
سپاه
سلیمان حضور داشتند
و برای او کارهای
خارقالعاده و پرمشقت انجام میدادند.
در آیاتی گفته شده است که همه مخلوقات، از جمله جنّ، از
علم غیب بیبهرهاند
و در یک آیه نیز اختصاصاً به دور بودن جنّیان از علم غیب اشاره شده است.
بنا بر
قرآن، برای جنّیان هم، مانند انسانها، پیامبرانی از سوی خدا فرستاده شده است.
برخی از جنّیان به خبرهای غیبی و سخنان ملائک گوش میدادند، اما پس از
بعثت
پیامبر اکرم صلیالله علیهوآلهوسلم آنان از گرفتن اخبار غیبی و
استراق سمع منع شدند.
در آیات ۲۹ تا ۳۲
سوره احقاف و چند آیه اول
سوره جنّ اشاره شده است که گروهی از جنّیان نزد پیامبر اکرم رفتند و به آیات
قرآن گوش دادند.
به تصریح مفسران
شأن نزول سوره جنّ همین ماجرا بوده است.
باتوجه به اینکه در
قرآن، موضوع
خلقت جنّ و اصل و منشأ آن، همراه با خلقت
انسان، در آیه ۲۷
سوره حجر و آیه ۱۵
سوره رحمن آمده است، به نظر
طباطبائی
ذکر آفرینش این دو نوع باهم، میتواند دلیل یا حداقل اشارهای باشد بر اینکه نوعی ارتباط در خلقت آنها وجود دارد.
وجود واژه «الجانّ» در این دو آیه باعث شده است که برخی مفسران، الجانّ را ابوالجن (پدر جنّیان) یعنی نخستین فرد از جنّ بدانند، چنانکه
آدم،
ابوالبشر (پدر انسانها) و نخستین فرد از نوع انسان است
اما، برخی دیگر از مفسران، این آیات را درباره آفرینش نوع جنّ دانستهاند.
در مقابل، چون در آیه ۵۰
سوره کهف گفته شده که
ابلیس از نوع جنّ است، برخی مفسران او را ابوالجن دانستهاند.
برای آتشی که جنّ از آن آفریده شده، در
سوره حجر صفت
سموم و در
سوره رحمن
صفت
مارج ذکر شده است.
مفسران برای مارج تفسیرهای مختلفی ارائه کردهاند، مثلاً اختلاط و آمیزش شعله
های آتش که به رنگهای گوناگون درمیآید، شعله خاص بدون
دود و آتش مشتعل متحرک
که دائم در جنبش است و جابه جا میشود.
محمودبن عبدالله آلوسی نیز بر معنای اختلاط تأکید کرده ولی منظور از مارِج را
آتش آمیخته با
هوا دانسته و نتیجه گرفته که «جانّ» از ترکیب دو عنصر آتش و هوا، که آن را مارج میخوانند، آفریده شده است و
آدم از دو عنصر
آب و
خاک، که به آن «
طین» میگویند.
در تفسیری ناهمگون با نص آیات
قرآن، گفته شده است که
مارج نام
پدر و
مارجه نام
مادر نخستین جنّیان و نام اولین
مرد و
زن آنهاست و آن دو از «سموم» آفریده شدهاند.
سموم نیز
باد بسیار داغی است که هم زبانه دارد هم سوزندگی، و وجه این نامگذاری این است که، به سبب ظرافت و لطافتش، در منفذهای زیر
پوست (
مسام ّ) نفوذ میکند.
بیشتر مفسران، با استناد به آیه ۲۷
سوره اعراف، معتقدند که جنّ میتواند
انسان را ببیند ولی انسان نمیتواند آن را ببیند.
به نظر
قرطبی،
جنّیان فقط در روزگار پیامبران دیده میشدند تا این امر
معجزه و دلیلی بر
صدق
رسالت آنان باشد.
به عقیده
ابنعباس،
پیامبراکرم جنّیان را ندیده است و آنها در فاصله زمانی بین
حضرت عیسی و پیامبراکرم به
استراق سمع و گرفتن اخبار غیبی و القای آن به کاهنان میپرداختند، ولی با
بعثت
پیامبر این توانایی را از دست دادند.
وی از این واقعه نتیجه گرفته که پیامبر جنّیان را ندیده است زیرا اگر میدید اطلاع خود را از این واقعه به جنّ اسناد نمیداد.
به عقیده
ابنمسعود،
پیامبراکرم جنّ را دیده است، زیرا روزی پیامبر از
اصحاب خواست با وی همراهی کنند تا برای جنّیان آیات
قرآن را بخواند و آنها را به
اسلام فراخواند، اما کسی جز ابنمسعود با ایشان نرفت و پیامبر در
شِعب ابنابیدب گروهی را دید و آیاتی را بر آنها خواند و پس از آن به ابنمسعود فرمود آنان گروهی از جنّ بودند که
قرآن را شنیدند و نزد قوم خویش رفتند تا آنها را
انذار دهند
ولی چون در این
آیه فقط از
ابلیس نام برده شده است، به نظر میرسد این استناد در صورتی درست است که پذیرفته شود اولاً ابلیس نخستین آفریده جنّ است و ثانیاً او و شیطانها تنها افراد جنّ هستند؛ اما، بنا بر آیات و روایات، فرض اول محتمل و فرض دوم
مردود است.
گفتنی است که در مکه مسجدی به نام مسجدالجن هست که به
روایت
ازرقی
همان جایی است که جنّیان با
پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم
بیعت کردند.
مفسران از آیه ۶
سوره جنّ ــ که در آن گفته شده است مردانی از انسانها به مردانی از جنّیان پناه میبردند چنین برداشت کردهاند که جنّیان، مانند انسانها،
مرد و
زن و
ازدواج و
تناسل دارند.
طباطبائی
باتوجه به آیه ۵۰
سوره کهف و آیه ۲۵
سوره فصلت، بر این باور است که تناسل در میان جنّیان وجود دارد، زیرا
زاد و ولد و مرگ و میر داشتن هر موجود، حاکی از وجود تناسل است؛ اما، او برای کیفیت این تناسل توضیحی نداده است.
فخررازی،
با استناد به آیه ۵۶
سوره رحمن، نه تنها به تناسل میان جنّیان، بلکه به امکان پدید آمدن نسلی از
ازدواج جنّ با
انس نیز عقیده داشته است.
علاوه بر این، در باره اینکه به جنّ هم
امر و
نهی شده است و جنّیان هم مکلفاند یا خیر، اختلافنظر هست.
برخی گفتهاند
مکلف بودن جنّیان و اثبات
تکلیف برای آنان از امور
اجماعی است
و مفهوم آیات متعددی از
قرآن نیز این مطلب را میرساند.
مفسران در
تفسیر آیات ۱۱ و ۱۴
سوره جنّ، جنّیان را به دو گروه
مؤمن و
کافر تقسیم کرده و آنها را مانند انسانها، پیرو ادیان و مذاهب مختلف دانستهاند.
مثلاً، برخی مفسران در تفسیر آیه ۳۰ احقاف گفتهاند جنّیانی که برای شنیدن
قرآن به محضر پیامبر اکرم رسیدند، یهودی بودهاند.
مبحث دیگر در میان مفسران این است که آیا جنّیانِ
مؤمن به
بهشت میروند یا خیر؟ برخی مفسران، با استناد به بعضی احادیث، گفتهاند که جنّیان به بهشت نمیروند بلکه به جایی میروند که حائل میان بهشت و
جهنم است و به آن
اعراف میگویند
اما،
ابنکثیر بر آن است که آنها به بهشت میروند.
از
ابوحنیفه نقل کردهاند که پاداش آنها همان دور ماندن از
آتش است
اما، شاگردان و پیروان ابوحنیفه،
ابویوسف و
محمدبن حسن شیبانی و
ابومنصور ماتریدی، با استناد به آیات
سوره رحمن، گفتهاند که جنّیان در
نعمت و
نقمت (بهشت و جهنم) با انسانها برابرند.
آنگاه در باره
عذاب جنّیان، این
سؤال مطرح شده است که چون آنها از جنس آتشاند، آیا در
آتش
جهنم عذاب خواهند شد؟ از مفسران،
رشیدرضا به این پرسش چنین پاسخ گفته است که میان آتشِ معهود و آتشی که جنّیان از آن آفریده شدهاند (مثل
خاک و حقیقت
انسان که از خاک است)
تمایز وجود دارد.
در تفسیر آیه ۱۳۰
سوره انعام ــ که در آن به انسانها و جنّیان خطاب شده: «اَلَمْ یأتِکُم رُسُلٌ مِنْکُم» از
ضحاک (
مفسر معروف تابعی) نقل شده است که جنّیان نیز، مانند انسانها، پیامبرانی از خودشان داشتهاند
اما،
طبرسی
ضمن بیان این مطلب که از واژه «منکم» بر میآید که جنّیان نیز از جنس خود پیامبرانی دارند، با ذکر شواهدی از
زبان عربی، «منکم» را در اینجا از مقوله
تغلیب میداند.
شبلی در این باره معتقد است که رسولان حقیقی از جنس انساند ولی رسولان جنّ به معنای حقیقی
رسول نیستند، بلکه
خدا آنان را برانگیخته است تا
کلام رسولان حقیقی را بشنوند و سپس به سوی قوم خود بروند و به
انذار آنان بپردازند.
این سخن شبلی با گفته
ابنعباس، که رسولان را از جنس انسان و انذارکنندگان را از جنس جنّ میدانسته،
سازگار است.
به نظر میرسد که مفهوم آیه ۲۹
سوره احقاف، مؤید قول
جمهور باشد.
همه فرق اسلامی متفقاند که
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر جن و
انس مبعوث شده است.
فخررازی
نیز به این موضوع اشاره کرده است. همچنین حدیثی از پیامبراکرم بر این مطلب دلالت دارد.
در چند
آیه قرآن به
قدرت جنّ بر انجام دادن کارهایی که برای انسانها
خارقالعاده یا ناممکن است، اشاره شده است.
مثلاً، در آیه ۳۹
سوره نمل به توانایی
سیر و
حرکت
عفریتی از جنّ، از مسافتی بسیار دور و آمدن به نزد
سلیمان اشاره شده است.
مفسران در
تفسیر این آیه، عفریت را با سه صفت وصف کردهاند: «الخبیث المارِد» (بد
طینت سرکش)، «قوی» (نیرومند) و «داهیة» (
زیرک و
باهوش).
از آیات
قرآن
چنین برداشت میشود که جنّیان توانایی بالا رفتن به
آسمان و
استراق سمع و دریافت اخبار غیبی از ملائک را داشتهاند،
اما در دوره
نبوت
پیامبر اسلام این توانایی را از دست دادند.
به گفته
سعیدبن جبیر، جنّیان چون دیدند که
شهابها از
آسمان
حراست میکنند، در طلب سبب آن به سوی
زمین آمدند و با پیامبر و
قرآن آشنا شدند و سبب را دریافتند.
با این همه، به نظر شماری از مفسران
توانایی
صعود به آسمانها به گروهی از آنان اختصاص داشته که در
روایت
نبوی با تعبیر گروه پرندگان جنّ از آنها یاد شده است.
از بعضی آیات
قرآن
نیز برداشت میشود که جنّ قدرت انجام دادن کارهای سخت، از قبیل ساختن بناهای عظیم و حمل اشیای سنگین به مکانهای دور، را دارد.
سخنی از
ابنعباس مؤید این نظر است که اینها فقط طایفهای از جنّیان بودهاند و خصوصیتی که به دستهای از آنان تعلق دارد، ممکن است در باره همه گروههای آنها صادق نباشد.
همچنین مفسران در
تفسیر آیه ۲۷۴
سوره بقره، آرای گوناگون در باره
قدرت جنّ برای
تسلط و
مس انسان ذکر کردهاند.
در
دوره جاهلیت معتقد بودند که هر شاعری معمولاً با یک جنّ ارتباط دارد و
شعر را از او
الهام میگیرد
مثلاً،
اعشی (متوفی
سال هفتم)، شاعر معروف عصر جاهلی، در یکی از اشعار خود از جنّی به نام «مِسحَل» سخن گفته که با او یکدل و یک زبان بوده است.
بر طبق
آیه ۳۶
سوره صافات، مشرکان در باره
حضرت محمد تعبیراتی مانند «شاعر
مجنون» (شاعری که از جنّیان الهام میگیرد) به کار میبردند و تأکید
قرآن مبنی بر آنکه
پیامبر «مجنون» یا دارای «جنّه» نیست،
گواه بر دیدگاه
مردم عصر جاهلی در باره جنّ است .
همچنین مفسران در
تفسیر آیه ۶
سوره جنّ آوردهاند که در دوره جاهلیت هرگاه کسی به
سفر میرفت و در میانه راه میخواست در بیابان
بیتوته کند، اگر میترسید، با بر زبان آوردن کلماتی نظیر «اَعُوذ بِرَبِّ هذَا الوادی»، به بزرگ جنّیان آن منطقه
پناه میبرد و بر این باور بود که با این عمل، تحت
حمایت و
امان
رئیس جنّیان قرار میگیرد.
به نظر
طباطبائی،
بعید نیست که مراد از پناهنده شدن به جنّ این باشد که برای رسیدن به مقاصدشان، به
کاهنی مراجعه میکردند و از او میخواستند که جنّیان را به کمک بطلبد.
در دوره جدید،
گرایش به برداشتهای اثباتگرایانه از داده
های قرآنی در باره جنّ رواج یافته است.
برای نمونه، برخی منظور از جنّ را «
میکرب» میدانند، چون از
چشم آدمی پنهان است و همانگونه که خلقت جنّ از آتش دانسته شده است، میکربها هم در ادوار متعدد
آفرینش، از آدمی به دوره
آتش نزدیکترند.
از این نحوه نگرش چنین انتقاد شده که این مفسران به آیات و احادیث فراوانی که در آنها گفته شده جنّ موجودی مستقل و مانند
انسان دارای
اختیار است، توجه نکرده و ظاهراً فقط به احادیثی توجه داشتهاند که در آنها جنّ و شیطان، که یکی از افراد آن است، در مفهوم لغویاش (
پنهان بودن از
حواس
انسان) به کار رفته است، حال آنکه در
قرآن، مراد از جنّ موجوداتی صاحب
عقل و درک و اختیار است.
جنّ فقط در معنای اول قابل
حمل بر موجوداتی چون
میکرب و
ویروس است.
رشیدرضا،
با اشاره به احادیثی که در آنها موجد
بیماری
طاعون جنّ معرفی شده، مراد از جنّ را در این احادیث، همان
میکرب طاعون دانسته است و سخن قدما را که گفتهاند جنّ انواعی دارد و حشرات از جمله آنهایند
مؤید نظر خود تلقی کرده است.
طنطاویبن جوهری نظری را نقل کرده است که بنابر آن، جنیان،
نفوس بشری شرور و گناهکار، پس از مرگاند.
در منابع حدیثی، اشاراتِ گوناگونی به جنّ شده که برخی از آنها توضیح و تفسیر داده
های قرآن، از جمله آفرینش جنّیان از
آتش و سراغ گرفتن آنها از اخبار غیبی، است.
معرفی اقسام جنّ و گونهای به نام جنّ، همنشینی قسمی از جنّیان با فرشتگان، تقدم آفرینش جنّ بر
آدم، مبعوث شدن پیامبری به نام
یوسف بر جنّیان که او را به
قتل رساندند، خوردنیها و آشامیدنیهای جنّیان و احکام آن،
تناسل جنّیان و امکان وقوع تناسل بین آنها و آدمیان، و مطالبی از این دست محتوای احادیث را تشکیل میدهد
درباره رؤیت جنّ نیز احادیثی
روایت شده است و در عین حال از
شافعی نقل کردهاند که هر کس (بنا بر برخی روایتها، وی
پیامبران را
استثنا کرده است)
مدعی رؤیت جنّ باشد
شهادتش
باطل است.
مُفاد برخی روایات حاکی از آن است که جنّیان میتوانند به صورت حیواناتی چون
مار و
سگ و حتی
انسان، با ظاهری عجیب و غریب، در آیند.
شبلی،
به نقل از
قاضی ابویعلی، چگونگی این تغییر شکل را
تفسیر کرده است.
بنا بر خبری که از
عمربن خطّاب نقل شده است، جنّیان به مدد
ساحران جنّ، که
غول (جمعِ آن: غیلان) نامیده میشوند،
قدرت انجام دادن این کار را مییابند
(که نام ساحران جنّ را سِعلاة یا سِعلاء و جمع آن را سَعالی ذکر کردهاند).
در احادیث منقول از امامان
شیعه،
اهل بیت پیامبر علیهمالسلام در میان جنّیان هم پیروانی دارند و هم دشمنانی.
جنّیان با امامان ارتباط داشتند و از آنان پرسشهای دینی میکردند.
از دیدار
امام علی،
امام صادق و
امام رضا علیهمالسلام با جنّیان گزارشهای متعددی نقل شده است.
به گفته
امام باقر،
امام علی در میان جنّیان نماینده داشته است
و در روایتی،
سلمان فارسی پیکار علی را با گروهی از جنّیان
یاغی و
منافق گزارش کرده است.
همچنین اخبار بسیاری در منابع
شیعه و
سنی
روایت شده است که جنّیان بر
شهادت
امام حسین علیهالسلام گریستند.
اشعاری نیز از قول جنّیان در رثای آن حضرت نقل کردهاند.
(۱) علاوه بر
قرآن.
(۲) محمودبن عبدالله آلوسی، روحالمعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۳) محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوالالعرب، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت، ۱۳۱۴.
(۴) ابن ابیالدنیا، مجموعه رسائل ابن ابیالدنیا: کتاب الهواتف، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۵) ابن ابیعاصم، الا´حاد و المثانی، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶) ابناثیر، الکامل فی التاریخ (علیبن محمد)، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، قاهره ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، چاپ افست بیروت.
(۷) ابناثیر، الکامل فی التاریخ (مبارکبن محمد)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۸) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۹) ابنبابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم.
(۱۰) ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴ الف.
(۱۱) ابنبابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴ ب.
(۱۲) ابنتیمیه، مجموعالفتاوی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۱۳) ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۱۴) ابنحزم، الفصل فیالملل و الاهواء و النحل، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۵) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۱۶) ابنخلدون.
(۱۷) ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۱۸) ابنسینا، کتاب الحدود، حققته و
ترجمه و علقت علیه املیه ماریه جواشون، قاهره ۱۹۶۳.
(۱۹) ابنعبدالبر، التمهید، ج ۲، چاپ مصطفیبن احمد علوی،) رباط (۱۴۰۶/۱۹۸۵.
(۲۰) ابنعربی، احکام
القرآن، چاپ علیمحمد بجاوی، حلب ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۸/ ۱۹۵۷ـ۱۹۵۹، چاپ افست بیروت.
(۲۱) ابن
فارس.
(۲۲) ابنقتیبه، عیون الاخبار، قاهره ۱۳۴۳/۱۹۲۵.
(۲۳) ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۴) ابنکثیر، تفسیر
القرآنالعظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۲۵) ابنکثیر، قصصالانبیاء، چاپ سید جمیلی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۶) ابنمنظور، لسان العرب.
(۲۷) ابنندیم.
(۲۸) ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ ش.
(۲۹) ابوالمؤید بلخی، عجایب الدنیا، چاپ ل پ سمینووا، مسکو ۱۹۹۳.
(۳۰) ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، چاپ حسینبن فیضالله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
(۳۱) ابوحیان توحیدی، المقابسات، چاپ محمد توفیق حسین، بغداد ۱۹۷۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳۲) محمدبن عبدالله ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها منالا´ثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
(۳۳) محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۰، چاپ علیحسن هلالی، قاهره.
(۳۴) علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۳۵) میمونبن قیس اعشی، دیوان الاعشیالکبیر، چاپ محمداحمد قاسم، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۳۶) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، چاپ محمود ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۷) بخشی از تفسیری کهن به پارسی، از مؤلفی ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)، چاپ مرتضی آیة اللهزاده شیرازی، تهران: مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۵ ش.
(۳۸) محمدبن محمد بزودی، کتاب اصولالدین، چاپ هانس پیترلینس، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۳۹) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
(۴۰) عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرار التأویل، چاپ عبدالقادر عرفان العشاحسونه، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۴۱) احمدبن حسین بیهقی، السننالکبری، بیروت: دارالفکر.
(۴۲) تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۶ ش.
(۴۳) محمد اعلیبن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
(۴۴) عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۴۵) احمد جدیدی، از جن چه میدانید؟، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۴۶) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۴۷) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۴۸) محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة،.
(۴۹) حسینبن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۵۰) عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم) ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵ (.
(۵۱) خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۵۲) محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۵۳) حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب
القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران) ۱۳۳۲ ش (.
(۵۴) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار،) تقریرات درس (شیخ محمد عبده، ج ۳، ۷، مصر ۱۳۶۷، ج ۸، ۱۳۷۱، ج ۹، ۱۳۶۷.
(۵۵) زمخشری.
(۵۶) محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۵۷) محمدعلی حمد سیدابی، حقیقة الجن و الشیاطین (منالکتاب و السنة)، قاهره: دارالحدیث.
(۵۸) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور فیالتفسیر بالمأثور، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۵۹) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، لَقْطُ المرجان فی احکامالجان، علق علیه خالد عبدالله شبل، قاهره) ۱۹۸۹ (.
(۶۰) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمدسید کیلانی، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
(۶۱) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، مفاتیحالغیب، با تعلیقات علی نوری، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۲) محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴.
(۶۳) طباطبائی، المیزان.
(۶۴) سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴.
(۶۵) طبرسی.
(۶۶) محمدبن جریر طبری،
ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب بغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶۷) محمدبن عبدالله شبلی، آکام المرجان فی احکام الجان، چاپ قاسم شماعی رفاعی، بیروت: دارالقلم.
(۶۸) طنطاویبن جوهری، الجواهر فی تفسیر
القرآنالکریم، بیروت ۱۳۵۰.
(۶۹) محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
(۷۰) محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۷۱) محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۷۲) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ
القرآنالکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷.
(۷۳) محمد عجینه، موسوعة اساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ج ۲، تونس ۱۹۹۴.
(۷۴) عمر سلیمان اشقر، عالمالجن و الشیاطین، قاهره، ۱۹۸۵.
(۷۵) محمدبن محمد فارابی، رسالتان فلسفیتان، به ضمیمه کتاب التنبیه علی سبیلالسعادة، چاپ جعفر آل یاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۶) محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱.
(۷۷) محمدبن عمر فخررازی، کتابالمُحَصَّل، چاپ حسین آتای، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۷۸) محمدبن عمر فخررازی، المطالب العالیة منالعلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۷۹) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب قاموس المحیط، چاپ طاهراحمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۸۰) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، قم ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۸ ش.
(۸۱) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام
القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۸۲) سید قطب، فی ظلال
القرآن، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
(۸۳) علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
(۸۴) کلینی،الاصول من الكافي.
(۸۵) فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۸۶) عبدالرزاقبن علی لاهیجی، گوهر مراد، چاپ زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۸۷) لسان التنزیل، چاپ مهدی محقق، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲ ش.
(۸۸) رشید لیزول، الجنّ و السحر فی المنظور اسلامی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۸۹) محمدبن منصور متحمد مروزی، الدرر فیالترجمان، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۹۰) علیبن حسامالدین متقی، کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۹۱) مجلسی، بحار الانوار .
(۹۲) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۹۳) مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت: دارالفکر.
(۹۴) محمدهادی معرفت، شبهات و ردود حول
القرآن الکریم، قم ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۹۵) محمدباقربن محمد میرداماد، کتابالقبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۹۶) عزیزالدینبن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتابالانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۹۷) یحییبن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی، بیروت ۴۰۷/۱۹۸۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جن»، شماره ۴۹۰۳.