• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر در عصر جدید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر همگام با پیشرفت ادب و علوم و معارف، پیشرفت نموده و در تفاسیر، تمامی جوانب فهم معانی قرآن در همه زمینه‌ها، روز‌ به‌ روز شکوفاتر گردید. در این عصر (قرن سیزده و چهاردهم هجری به بعد) با فزونی ابزارهای فهم و گسترش و پیچیده شدن نیازها، طبیعتا رویکرد به قرآن و شریعت و دین، تحولی شگرف یافته و شاید بیشتر یا بهتر بتوان از مفاهیم وحیانی بهره برد. امروزه به کمک دستاوردهای قاطع و روشن علمی می‌توان بسیاری از گره‌ها را گشود و از مواردی از مبهمات قرآن پرده برداشت که دیروز میسر نبود؛ زیرا ابزار لازم در اختیارشان نبود. امروزه مسائل پیچیده حیات و بن‌بست‌های فراوانی دامنگیر بشریت شده که می‌توان با رهنمودهای زنده و جاوید قرآن، راه را باز کرد و به حل نهایی بسیاری از آنها رسید؛ ولی دیروز چنین مسائل پیچیده‌ای وجود نداشت.
تفسیر عصری آن است که چهره‌ای نو (متناسب با نیازهای روز) از قرآن نمایانده شود و حقیقتی جدید از پیام قرآن عرضه شود؛ زیرا اگر از نظر محتوا و تامل در معانی و تطبیق شرایط، حرکتی و دگرگونی‌ای انجام نشده باشد، حقیقتا چنان تحولی انجام نگرفته و تفسیر به معنای واقعی نو نشده است.
گرچه آرایش ظاهری در تعبیرها و کلمات در جای خود پسندیده و نیکوست، اما آنچه در تفسیر عصری مهم است، تبیین دیدگاه‌های قرآن نسبت به تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.

فهرست مندرجات

۱ - وجه تمایز عصر جدید با قرن‌های پیشین
۲ - مفهوم تفسیر عصری
۳ - شروع پیشرفت تفسیر در عصر جدید
۴ - رشد تفسیر با پیشرفت زمان
۵ - پاسخگویی قرآن به نیازهای روز
       ۵.۱ - منشا تکوین
       ۵.۲ - آفرینش زمین و ستارگان
       ۵.۳ - تاثیر کوه‌ها بر زمین
۶ - دیدگاه روایات و صاحب‌نظران
       ۶.۱ - دیدگاه زرکشی
       ۶.۲ - دیدگاه شرقاوی
       ۶.۳ - دیدگاه شهید صدر
۷ - نمونه‌های افراطی تفسیر عصری و روزآمد
۸ - اشکال بر تحلیل‌های افراطی تفسیر عصری
۹ - تحلیل ناسازگار فقهای معاصر با مبانی فقاهت
۱۰ - شیوه‌های مختلف تفسیر عصری
۱۱ - ویژگی مکتب تفسیری محمد عبده
       ۱۱.۱ - تفاسیر متأثر
۱۲ - تلاش علما در احیا و نگارش تفاسیر
۱۳ - مهم‌ترین تفاسیر
       ۱۳.۱ - اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن
       ۱۳.۲ - التحریر و التنویر
       ۱۳.۳ - الاساس فی التفسیر
       ۱۳.۴ - تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان
       ۱۳.۵ - الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن
       ۱۳.۶ - بیان المعانی و التفسیر الحدیث
       ۱۳.۷ - التفسیر المنیر
       ۱۳.۸ - آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن
       ۱۳.۹ - تقریب القرآن الی الاذهان
       ۱۳.۱۰ - من هدی القرآن
       ۱۳.۱۱ - تفسیر من وحی القرآن
       ۱۳.۱۲ - تفسیر نمونه
       ۱۳.۱۳ - التفسیر الکاشف
       ۱۳.۱۴ - الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنه
       ۱۳.۱۵ - مخزن العرفان
       ۱۳.۱۶ - تفسیر نوین
       ۱۳.۱۷ - التفسیر الاثری الجامع
       ۱۳.۱۸ - تسنیم
۱۴ - فهرست منابع
۱۵ - پانویس
۱۶ - منبع


تاریخ تفسیر در یک قرن اخیر با نهضت‌های اجتماعی، به ویژه نهضت‌های اصلاح دینی در سراسر جهان اسلام همراه بوده است.
نهضت نوخواهی و نواندیشی در عالم اسلام، خاستگاه و خواسته‌های دینی و نیز دنیوی داشته است.
سلسله جنبان نهضت‌های اصلاح طلبی در جهان اسلام، مواجهه گسترده با فرهنگ غرب بوده است که به شیوه مستقیم و غیرمستقیم بر ارزش‌ها و نگرش‌های جامعه اسلامی به ویژه و در درجه اول بر تحصیل کرده‌ها و روشنفکران اثر نهاده است.
خصوصیت اصلی این نهضت‌ها در این بوده است که اسلام را دین پویا و یک نظام کامل دینی و دنیوی و اخلاقی، سیاسی، عبادی و اجتماعی می‌دیده‌اند.
[۱] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۱۵-۱۷، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.


تفسیرنگاری در قرن اخیر نه فقط به سبب انبوه تفاسیر با مکتب‌ها و مشرب‌های متفاوت بلکه به علت یاد شده و تحول دیدگاه تفسیرنویسی از دیدگاه فردی و اخروی به دیدگاه اجتماعی از هر قرن دیگر ممتاز است.
بازگشت به قرآن و نهضت عظیم تفسیرنویسی در این دوره بارزترین مشخصه انقلاب اصلاحی فراگیر است
[۲] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۹-۱۰، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
برای نمونه سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده مقالات پرشور و برانگیزاننده خود را در نشریه العروة الوثقی به آیات قرآن و تفسیر آیاتی مستند می‌کردند که اهمیت اجتماعی بیشتری داشت.
[۳] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۲۱ ـ ۵۱، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.



برخی بر این گمانند که منظور از عصری و روز آمد بودن تفسیر، تنها شیوه تازه ادای مطالب و رعایت حسن حال مخاطب است و گونه‌ای تفسیر است که با زبان روز و هماهنگ با ادبیات و فرهنگ روز ارائه شود؛ ولی این نوع دگرگونی، تنها تغییر در ظاهر و صورت تفسیر است؛ تنها الفاظ و تعابیر کهنه به تعابیر نو تبدیل شده و تفسیر، لباس مناسب عصر پوشیده است. البته در این صورت، تفسیر در مطابقت با عصر، گام پیش نهاده است تا نسل جدید، از قرآن بهتر بهره ببرد و احساس ملال و خستگی نکند. اما تفسیر به معنای واقعی کلمه، عصری نشده است. تفسیر عصری آن است که چهره‌ای نو (متناسب با نیازهای روز) از قرآن نمایانده شود و حقیقتی جدید از پیام قرآن عرضه شود؛ زیرا اگر از نظر محتوا و تامل در معانی و تطبیق شرایط، حرکتی و دگرگونی‌ای انجام نشده باشد، حقیقتا چنان تحولی انجام نگرفته و تفسیر به معنای واقعی نو نشده است.

گرچه آرایش ظاهری در تعبیرها و کلمات در جای خود پسندیده و نیکوست، اما آنچه در تفسیر عصری مهم است، تبیین دیدگاه‌های قرآن نسبت به تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. در این صورت است که نیازهای عصر و ارزش‌ها و بایدها و نبایدهای جامعه کنونی اسلامی در سایه بیانات قرآنی روشن می‌گردد؛ موضوعاتی چون آزادی، حق انتخاب، جایگاه شورا در تشکیلات حکومتی، حقوق متقابل دولت و مردم، روابط فرد با جامعه، روابط افراد خانواده بر اساس فرهنگ جدید، روابط بین الملل، روابط اقتصادی و فرهنگی و نظامی و برخورد با ملت‌ها به‌ویژه خارج از مذهب و دیگر مسائل انبوهی که امروزه در جامعه دینی مطرح است و نظام اسلامی با آنها درگیر است.

مفسر لازم است (با رعایت ضوابط و اصول تفسیر) موضع و دیدگاه وحی را درباره یکایک مسائل مطرح شده، از لابه‌لای قرآن روشن کند؛ بدون آنکه چیزی را بر قرآن تحمیل کند یا دست به تاویل غیرمنطقی بزند. در این صورت است که تفسیر، به‌گونه‌ای شایسته، عصری و روزآمد خواهد بود.
باید گفت: نوگرایی در تفسیر، بدین‌معنا نیست که آنچه گذشتگان گفته‌اند دور ریخته شود و بنیادی نوین پایه‌گذاری گردد. چنین‌کاری نه شایسته است و نه ممکن. مفسران تازه‌نگر و نکته سنج، در تفسیر نیز مانند دیگر علوم و معارف بشری (که نوآوری‌ها بر پایه و اساس افکار و‌ اندیشه‌های سلف بنیان‌گذاری شده است) نهایتا وفق شرایط و نیازهای روز، در توسعه و پیشرفت آن کوشیده‌اند.

مفسران عصری ژرف‌نگر، با حفظ‌ اندوخته‌های علمی و آگاهی از شرایط اجتماعی، گام برمی‌دارند و در نهایت احتیاط و دقت، جوانب مختلف تفسیر را (طبق ضوابط) بررسی می‌کنند. اینان، هیچگاه در برابر نوگرایی خویشتن را نمی‌بازند و در عین‌حال از نیازهای عصر هم غفلت نمی‌ورزند و برخلاف کسانی که راه افراط یا تفریط را می‌پیمایند شیوه اعتدال را در به وجود آوردن تفسیر نوین، پیشه خود قرار می‌دهند.
امروزه گاه با تفاسیری روبرو می‌شویم که گویی چند قرن پیش نوشته شده‌اند و چنان با جمود فکری و سطح‌نگری با قرآن برخورد کرده‌اند که نه‌تنها نیازهای روز را در نظر نگرفته‌اند، بلکه بیشتر پیام‌های قرآن را که برای همه نسل‌ها و همه دوران‌ها در بر دارد، نادیده گرفته‌اند.
در مقابل، کسانی هستند که شدیدا مرعوب موج تبلیغات الحادی گشته و بی‌باکانه به تفسیر مادی‌گرایانه آیات پرداخته‌اند و در مقابل فشار شبهات، تاب نیاورده، خواسته‌اند هر گذاره غیبی یا پدیده غیر قابل تفسیر مادی را با تاویلات غیر منطقی و خود‌سرانه توجیه کنند و با این‌کار، خود باختگی رسوا کننده‌ای از خود نشان داده و مصداق کامل تفسیر به رای را انجام داده‌اند.

حرکت و پیشرفت در تفسیر (اجتهادی) از عصر تابعان آغاز شد و قرن به قرن توسعه یافت؛ به‌ویژه در قرن‌های سوم و چهارم که نهضت علمی در جوامع اسلامی شکوفا گردید و ادب، فلسفه، عرفان، دانش‌های متنوع و دست‌آوردهای علمی به‌کمال خود رسید.
تفسیر همگام با پیشرفت ادب و علوم و معارف، گسترش یافت و پیشرفت نمود و در تفاسیر، تمامی جوانب فهم معانی قرآن در همه زمینه‌ها، روز‌ به‌ روز شکوفاتر گردید. البته دیری نپایید که با رکود علم در جهان اسلام و افول تمدن اسلامی (به‌ویژه پس از فتنه مغول) تفسیر نیز از حرکت باز ایستاد و بیشتر تفاسیر پس از این دوره، حالت تقلیدی به خود گرفت؛ لذا می‌بینیم که در این دوران نه‌چندان کوتاه، فضای نوشته‌های تفسیری را، خلاصه‌ها، خلاصه خلاصه‌ها و یا شرح و حاشیه‌ها تشکیل می‌دهد و تفاسیر این دوره یا اختصار و یا اقتباس از تفاسیر گذشتگان است و از هر‌گونه ابتکار و نوآوری قابل ذکری عاری است.
تفسیر غرائب القرآن و رغئب الفرقان نوشته نظام‌الدین حسن بن محمد قمی نیشابوری که در سال ۷۳۰ پایان یافته است، چنانچه خود او در مقدمه و خاتمه تفسیرش یادآور شده، اقتباسی است از تفسیر فخر رازی و کشاف زمخشری (وفات زمخشری در سال ۵۲۸ و درگذشت فخر رازی در سال ۶۰۶ بوده است) او همچنین برخی اضافات از قبیل مسائل عرفانی را در متون عرفانی یافته و حدیث را نیز از کتاب‌های معروف که خود نام می‌برد، برگرفته است. تفسیر نسفی (مدارک التنزیل و حقائق التاویل) نوشته ابوالبرکات عبدالله بن احمد نسفی (متوفای ۷۰۱) اختصاری است از تفسیر بیضاوی و کشاف. بیضاوی (متوفای ۶۸۵) نیز خود از تفسیر کشاف زمخشری و تفسیر کبیر فخر رازی و تفسیر راغب اصفهانی (متوفای ۵۰۲) اقتباس کرده است.
تنها بر تفسیر بیضاوی بیش از سی حاشیه نوشته شده است و بسیاری از متاخران مبنای تفاسیر خود را (به‌ویژه آنجا که تبیین و توضیح آیه است) بر تفسیر بیضاوی نهاده‌اند؛ از جمله تفسیر صافی نوشته فیض کاشانی و کنز الدقائق مشهدی.
لباب التاویل معروف به تفسیر خازن، نوشته علاء‌الدین علی بن محمد بغدادی (متوفای ۷۲۵) مختصر تفسیر بغوی، موسوم به معالم التنزیل است؛ (ابومحمد حسین بن مسعود بغوی (متوفای ۵۱۶) در حالی که بغوی هم تفسیر خود را بر اساس تفسیر ثعلبی الکشف و البیان نوشته است. (ابواسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری (متوفای ۴۲۷))
تفسیر ثعالبی الجواهر الحسان، نوشته ابوزید عبدالرحمن بن محمد (متوفای ۸۷۶) مختصری است از تفسیر ابن عطیه به نام المحرر الوجیز (ابومحمد عبدالحق بن غالب بن عطیه‌ اندلسی (متوفای ۵۴۶)) با اضافاتی برگرفته شده از تفسیر لخمی که تهذیب تفسیر طبری است. تفسیر صفاقصی نیز (چنانکه خود، در مقدمه آن گفته است) مختصر تفسیر ابوحیان‌ اندلسی با عنوان البحر المحیط است. (اثیر‌الدین محمد بن یوسف حیانی‌ اندلسی (متوفای ۷۴۵))
از این نمونه‌ها بسیار است؛ ولی برخی از این اقتباس‌ها با ذوق لطیف و اضافه کردن نکات ظریف انجام گرفته، که حاکی از حسن انتخاب مؤلفان آنهاست؛ مانند مجمع البیان ابوعلی فضل بن حسن طبرسی که گرچه خود می‌گوید: مبنای تفسیرم را بر تبیان شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی نهاده‌ام؛ ولی ذوق و دقتی که در جوانب مختلف تفسیری، در آن به‌کار رفته، آن را از حد اقتباس فراتر برده است. همچنین جوامع الجامع وی که گرچه اقتباسی از کشف زمخشری است، با چنان حسن سلیقه‌ای در گلچین کردن نکات ظریف و بدیع انجام گرفته که آن را از گونه‌ای تقلید به حالت تحقیق رسانده است. همچنین تفسیر ابن کثیر دمشقی (متوفای ۷۷۴) که درباره او گفته‌اند: وی به گردآوری حدیث اشتغال داشته است؛ چه در رجال و چه در تفسیر. یعنی کار ابن کثیر در نقل ماثورات (در تفسیر) خلاصه می‌شود.
[۴] شرقاوی، عفت، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۴۸.
[۵] ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص‌۹۸.
ولی تفسیر او یکی از بهترین تفاسیر در زمینه نقل و نقد احادیث تفسیری است و خود، در نقد و بررسی اسرائیلیات از پیشگامان این میدان محسوب می‌شود. این تفسیر، جایگاه بلندی نزد دانشمندان دارد؛ آگاهی نویسنده آن از تاریخ و رجال و دقت او در نقد سند روایات و تحقیق پیرامون متون آنها، او را برجسته کرده است و نمی‌توان او را در زمره مقلدان درآورد؛ بلکه در رتبه بالای محققان قرار دارد.
برعکس، برخی اقتباس‌ها (گرچه در دوران متاخر و عصر تحول تفسیر انجام گرفته است) چنان حالت تقلید‌گونه بر آنها حاکم است که نمی‌توان جز استنساخ نوشته‌های پیشینیان، نامی دیگر بر آنها نهاد؛ مانند تفسیر حجیم آلوسی، روح المعانی (سیدمحمود آلوسی بغدادی (متوفای ۱۲۷۰) که به گفته استاد عبدالحمید اقتباسی است از تفسیر فخر رازی؛ بلکه نسخه دومی از آن تفسیر است.
[۶] عبدالحمید، محسن، الرازی مفسرا، ص۱۷۰.
همچنین تفسیر البصائر که اخیرا در ۶۰ مجلد (در بیش از پنجاه هزار صفحه) بر دست یعسوب‌الدین رستگار جویباری (متولد ۱۳۵۹ ق/ ۱۳۱۹ ش) صورت گرفته، تنها انباشته از نقل آرا و گفته‌های مفسران گذشته است. در این عصر تفاسیری از این قبیل (بدون هیچ نوآوری) فراوان نوشته شده است؛ چه به صورت کامل و چه تفسیر برخی از آیات و سُوَر؛ که جای شگفتی است.


جای بحث نیست که گسترش علم و فلسفه از عوامل موثر در فهم دین، به‌ویژه قرآن کریم است و هرچه بشریت از دستاوردهای علم و دانش بیشتر در اختیار داشته باشد، بهتر می‌تواند به حقایق جهان هستی و مفاهیم وحیانی پی ببرد.
از سوی دیگر، نیازهای پیچیده جامعه، برای رهیابی به سعادت زندگی، این انگیزه را در انسان‌ها به‌وجود می‌آورد که به سوی رهنمودهای وحی و شریعت رو آورند. لذا در پی آنند که پاسخ نیازهای خود را در متون دینی پیدا کنند (مگر اوضاع نکبت‌بار محنت‌آور دنیا به غیر از داروی دین هیچ درمانی دگر دارد) و همین پیگیر شدن‌ها آنان را وا می‌دارد تا با دیدی عمیق به آن بنگرند و با ابزارهای شایسته، از جمله دستاوردهای علمی، درباره آن به‌کاوش بپردازند.
این ابزارها، با آن انگیزه‌ها، از روز نخست فرهیختگان جهان اسلام را بر آن داشته بود تا با تدبر و تعمق در آیات قرآن، با همه امکانات موجود بکوشند و تا قرن‌های پنج و شش (طبق فراوردهای هر عصر) در این زمینه هیچ کوتاهی صورت نگرفت و اگر امروزه کمبودهایی در تحقیقات گذشتگان می‌بینیم، معلول کمبود ابزارها یا گسترده و پیچیده نبودن نیازهاست.
لذا در این عصر (قرن سیزده و چهاردهم هجری به بعد) با فزونی ابزارهای فهم و گسترش و پیچیده شدن نیازها، طبیعتا رویکرد به قرآن و شریعت و دین، تحولی شگرف یافته و شاید بیشتر یا بهتر بتوان از مفاهیم وحیانی بهره برد (البته متناسب با زمان)؛ بنابراین نمی‌توان از این‌نظر بر گذشتگان خرده گرفت. امروزه به کمک دستاوردهای قاطع و روشن علمی می‌توان بسیاری از گره‌ها را گشود و از مواردی از مبهمات قرآن پرده برداشت که دیروز میسر نبود؛ زیرا ابزار لازم در اختیارشان نبود. امروزه مسائل پیچیده حیات و بن‌بست‌های فراوانی دامنگیر بشریت شده که می‌توان با رهنمودهای زنده و جاوید قرآن، راه را باز کرد و به حل نهایی بسیاری از آنها رسید؛ ولی دیروز چنین مسائل پیچیده‌ای وجود نداشت. جامعه انسانی و‌ اندیشه بشری همواره در توسعه و تکامل روزافزون است و هر روز از مجهولات انسان کاسته و بر انبوه معلومات وی افزوده می‌شود. در این رهگذر، دانش‌هایی تنوع می‌یابد و تخصص‌هایی در سایه پیشرفت و گسترش علوم پدید می‌آید.
به موازات این تحولات، شیوه زندگی انسان دگرگون شده و ابزار و لوازم جدیدی جایگزین لوازم معیشتی و فکری پیشین می‌گردد. خواسته‌ها و توقعات برای کشف مسائل و غلبه بر مجهولات شتاب گرفته و کنجکاوی‌ها و خردگرایی‌ها فزونی یافته است. در این راستا سوالات بی‌شماری از گذشته، حال و آینده مطرح می‌شود. چگونه زیستن و چگونه ماندن و چگونه ساختن آینده، از مسائلی است که متناسب با سیر تکاملی تحولات علم، در شکل گسترده‌تری مطرح می‌شود.
در این عرصه، انسان معاصر می‌خواهد بداند چگونه پدید آمده؟ ویژگی‌هایش چیست؟ کدام نیازش اصلی است و کدام باید تعدیل شود؟ در تطبیق میان ارزش‌ها و زندگی ماشینی چگونه باید عمل کند؟ دین، از مقوله‌های کلانی همچون آزادی و اختیار، سرنوشت (قضا و قدر) روابط اجتماعی، حقوق متقابل افراد و ملت‌ها و محدوده تصرفات هر یک؛ و معیار ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، اخلاق، عاطفه، عدل، احسان و مقدار تاثیر آن در زندگی کنونی و نیز رابطه انسان با خدا، دنیا و آخرت، تاریخ حیات انسان، فرجام زندگی و مسائلی از این‌قبیل که شیرازه و قوام زندگی انسان را تشکیل می‌دهد، چه تلقی‌ای دارد و راه نیک‌بختی در زندگی کدام است؟
این‌گونه مسائل، اگرچه همواره مشغله فکری انسان بوده، با تحولات فکری و علمی دو چندان شده و دین را به پاسخگویی مناسب با تحولات عصر فرا خوانده است؛ یعنی از دین خواسته است تا نگرانی او را در این‌گونه مسائل برطرف سازد و جواب قانع کننده و قابل قبولی (طبق معیارهای روز) برای او ارائه کند.
البته‌ اندیشه‌وران و صاحب‌نظران بی‌شمار دارد؛ اما آیا با تحولات علمی، نظر مساعد نشان می‌دهد و می‌تواند به‌گونه‌ای پاسخگوی آنها باشد؟ تفسیر بیانات آن چگونه است؟ آیا می‌تواند نسل جدید را اقناع کند و با زبان و دانش و فرهنگ جامعه همگام باشد و آرامش و اطمینان قلبی او را فراهم سازد؟
قرآن، خود چنین می‌گوید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء و هدی و بشری للمسلمین؛ قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا همه مسائل را روشن کند و در همه مشکلات و نیازها رهنمونی خوب و رحمت و بشارتی برای همه مسلمانان باشد.» قید عموم در ذیل آیه، همه نسل‌ها و همه زمان‌ها را فرا می‌گیرد.
امام صادق (علیه‌السلام) در جواب کسی که پرسیده بود: چگونه است که با گسترش دامنه تلاوت و پخش و بحث در قرآن، طراوت و تازگیش فزون‌تر می‌شود؟ فرمود: زیرا خداوند آن را برای زمانی محدود و مردمی خاص نازل نکرده است؛ لذا در هر زمان تازه و برای هر گروهی طراوت بخش است؛ تا روز قیامت. (حضرت رضا (علیه‌السلام) از پدرش موسی بن جعفر (علیه‌السلام) نقل می‌کند که شخصی از حضرت صادق (علیه‌السلام) پرسید: ما بال القرآن لایزداد و عند النشر و الدرس الا غضاضة؟ فقال: لان الله لم ینزله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس. فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامة )
نیز از آن حضرت پرسیدند: چرا اشعار و خطبه‌ها در صورت تکرار موجب ملال می‌گردد، ولی قرآن هرگز ملال‌آور نیست؟ فرمود: زیرا قرآن، برای دوره‌های بعد حجت و بیان است؛ همان‌گونه که برای دوره‌های پیشین بوده است؛ از این‌رو است که همه مردم، آن را تازه و با طراوت تلقی می‌کنند و نیز هر کس در دل خود، به آن بازنگرد و در آن بیاندیشد هر بار، دانشی فروزان‌تر از آن به‌دست می‌آورد و این ویژگی‌ها در شعر و دیگر سخنان نیست. (و قیل لجعفر بن محمد الصادق (علیه‌السلام): لم صار الشعر و الخطب یمل ما اعبد منها و القرآن لا یمل؟ فقال: لان القرآن حجة علی اهل الدهر الثانی، کما هو حجة علی اهل الدهر الاول، فکل طائفة تتلقاه غضا جدیدا. و لان کل امری فی نفسه متی اعاده و فکر فیه تلقی منه فی کل مرة علوما غضة، و لیس هذا کله فی الشعر و الخطب. به نقل از قاضی عبدالحق ابن عطیه‌اندلسی در مقدمه تفسیر المحرر الوجیز )


این حقیقتی است که صاحب‌نظران همواره، با مراجعه مکرر به قرآن، با آن رو‌به‌رو بوده‌اند، و این باور که قرآن، همیشه پاسخگوی نیازهای روز است، هرچه بیشتر در دل‌هایشان استوار گردیده و تجربه نیز این واقعیت را آشکار ساخته است.
لذا با نگاهی به این میراث جاویدان، این نکته به‌خوبی نمایان است که تفاسیر قرآن همواره مناسب با شرایط روز به موازات تحولات علوم و تکامل بشری در طی قرون، دگرگون گشته و فهم آدمیان، از جمله متفکران نیز تحول و تکامل یافته است و باتوجه به نکات دریافتی از پیشینیان، مطالب نوتری ارائه یا آنها را تصحیح کرده‌اند.
چند نمونه؛ برای روشن شدن بیشتر موضوع، به نمونه‌هایی اشاره می‌کنیم:

۵.۱ - منشا تکوین

درباره منشا تکوین چنین، می‌خوانیم: «فلینظر الانسان مم خلق. خلق من ماء دافق. یخرج من بین الصلب و الترائب؛ آدمی بنگرد (تا ببیند) از چه آفریده شده است؟ از آبی جهنده که از میان استخوان‌های صلب و ترائب بیرون می‌جهد!
صلب، استخوان‌های پشت و در اینجا مقصود مهره‌های کمر مرد است؛ ولی درباره ترائب جای بحث است و بیشتر و شاید قریب به اتفاق مفسران گذشته و حال، بر این باورند که مقصود، اضلاع، استخوان‌های ردیف شده سینه زن است؛ زیرا ترائب (جمع تریبه) به استخوان‌های جفت در بدن گفته می‌شود و بیشتر مفسران بدون توجه به ساختار بدن و با گوش فرا ندادن به ندای دانش، به‌ویژه دانش کالبد شکافی، پنداشته‌اند که منی از لابه‌لای استخوان‌های سینه زن نیز، همانند مهره‌های کمر مرد، تراوش می‌کند و منشا تکوین جنین می‌گردد.
شگفت آنکه مفسران نامی در عصر حاضر نیز دچار این اشتباه شده‌اند؛ از جمله طنطاوی، شریعتی، صاحب تفسیر نمونه و برخی دیگر، توجه نکرده‌اند که علاوه بر اینکه این ادعا، خلاف ظاهر تعابیر قرآن کریم است، علم نیز آن را نمی‌پذیرد و واقعیت هم با آن ناسازگار است. (شرح آن را در التمهید آورده‌ایم.)
ساختار نطفه تنها از منی مرد (پس از جهش و فرو ریختن در رحم زن و پیوند آن با تخمک وی) صورت می‌گیرد و تنها مرد است که آب جهنده با نام منی دارد نه زن. قرآن به این موضوع تصریح دارد و علم (دیروز و امروز) آن را ثابت کرده است.
این اشتباه حتی در فقه اثر نامطلوبی گذارده است؛ چنانکه بسیاری از فقها بر این باور شده‌اند که زن نیز منی دارد و آن را دفع می‌کند!
تنها مفسری (از سلف) که به حقیقت امر پی برده است، مفسر نامی، ضحاک بن مزاحم خراسانی (متوفای ۱۰۵) است که در سلسله مراتب اتباع تابعان قرار دارد. وی ترائب را به استخوان‌های جفت که میان دو ران، بالای عورت قرار گرفته، تفسیر کرده است.
امروزه به کمک یافته‌های علم، این حقیقت بهتر برای دانشمندان اسلامی آشکار شده و فقه و تفسیر، از آفت بی‌خبر دیروز رسته است!

۵.۲ - آفرینش زمین و ستارگان

درباره آفرینش زمین و ستارگان می‌خوانیم: «اولم یر الذین کفروا ان السماوات والارض کانتا رتقا ففتقناهما؛ آیا کسانی که کفر ورزیدند پی نمی‌برند که آسمان و زمین به هم پیوسته بودند؛ سپس آنها را از هم بازگشادیم.» «ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها وللارض ائتیا طوعا اوکرها قالتا اتینا طائعین فقضاهن سبع سماوات؛ سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد، در حالی که گاز فشرده انبوهی بود؛ پس به آن و زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمان پذیر آمدیم. پس آسمان‌ها را هفت بخش قرار داد».
در این‌باره دو اصطلاح به‌کار رفته که مورد بحث قرار گرفته است: یکی، رتق و فتق (رتق به معنای به هم پیوستن و فتق به معنای از هم گشوده) و دیگری، دخان به معنای دود.
مفسران پیشین در مورد رتق و فتق آسمانها به آیه «ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر» استناد کرده. گفته‌اند: درهای آسمان بسته بود، آن را گشودیم تا باران فراوان فرو ریزد و در مورد رتق و فتق زمین به آیه «ثم شققنا الارض شقا، فانبتنا فیها حبا» استناد جسته، گفته‌اند: زمین خفته را که آرام و سربسته بود، بیدار کردیم و به جنبش در آوردیم و شکاف‌ها در آن ایجاد کردیم تا گیاهان برویند.
ولی مولا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) رتق و فتق آسمان‌ها و زمین را به‌معنای به‌هم پیوستگی و از هم گشودن تفسیر نموده است. معنای دخان هم که خمیر مایه آفرینش آسمان‌ها و زمین است، از همین، روشن می‌شود؛ که گاز سدیم است، که دقیق‌ترین واژه معادل آن در عربی، دخان است.
مفسران سلف، دخان را به معنای بخار برخاسته از زمین تفسیر کرده‌اند. تنها بیضاوی (متوفای ۷۹۱)‌ اندکی درنگ کرده و با دقت بیشتری سخن گفته است. او می‌گوید: ماده اولیه تیره رنگی که از ذرات کوچک ترکیب یافته است.
امروزه مفسران، در سایه رهنمود علم، به‌راحتی تفسیر آیات فوق را می‌دانند و همان‌گونه که اشاره شد، رتق و فتق را به‌پیوستگی و گشودگی و دخان را به گاز فشرده سدیم، تفسیر کرده‌اند و دقت تعبیر قرآن در این‌باره، به‌خوبی برایشان آشکار گشته است که یکی از معجزات علمی قرآن محسوب می‌شود.

۵.۳ - تاثیر کوه‌ها بر زمین

مفسران پیشین، از تعابیر قرآن، لنگر بودن کوه‌ها را برای زمین استنتاخ کرده‌اند. لنگرهایی که آن را از لرزش و لغزش از مدارش نگاه داشته‌اند؛ آنان عظمت و سنگینی کوه‌ها را بر زمین، مدنظر قرار داده‌اند؛ در صورتی که بلندترین و پردامنه‌ترین کوه‌های جهان در برابر حجم زمین، قابل توجه نیست و تاثیری ندارد.
فخر رازی از ابن عباس چنین روایت می‌کند: زمین را بر سطح آب، گسترانیده؛ آنگاه برای جلوگیری از واژگون شدن، لنگرهای سنگینی بر آن استوار کرده است.
[۲۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۵.

ولی مولا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) جنبه صلابت و سختی کوه‌ها (صخریت) را مطرح ساخته و فرموده است که: رشته کوه‌های به‌هم پیوسته، همچون زرهی آهنین زمین را (زنجیره وار) احاطه و میخ‌کوب کرده و آن را از آشفتگی درونی که مایه ناآرامی پوسته می‌شود، نگاه داشته است.
امروزه دانشمندان به همین حقیقت دست یافته‌اند و از دیدگاه علم، اعجاز قرآن و واقع‌نگری امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، شگفتی انگیخته است.


عصری بودن تفسیر (بدین‌معنا که با پیشرفت دانش و گسترش یافتن معارف بشری، بهتر و بیشتر می‌توان به حقایق قرآنی پی برد) تلقی جدیدی نیست؛ بلکه واقعیت انکار ناپذیری است که از روزگاران پیشین مورد توجه بوده و همواره، تفاسیری متناسب با تحولات علمی و ذهنی نوشته می‌شده است.
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) درباره قرآن کریم می‌فرماید: هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین، لا ینطق بلسان ولابد له من ترجمان و انما ینطق عنه الرجال؛ قرآن نوشته‌ای است در میان جلد پنهان؛ با زبان سخن نمی‌گوید، بلکه به ترجمان و بازگو کننده نیاز دارد و این مردان شایسته هستند که می‌توانند از قرآن سخن گویند و پیام‌های آن را به جهانیان برسانند. این می‌رساند که قرآن به‌تنهایی، برای رساندن پیام خود کافی نیست و لازم است مردان کارآزموده و آگاهی در کنار قرآن باشند و با توان علمی خود، پیام‌های آن را از درونش بیرون بکشند و عرضه کنند.
قرآن کریم، خود نیز چنین می‌گوید: «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آن را برای مردم تبیین کنی؛ باشد که خود بیاندیشند.»
از این‌رو پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مامور بود در کنار قرآن باشد و آن را برای مردم بازگو کند و به همین‌جهت در حدیث ثقلین تاکید شده که قرآن و عترت از هم جدا نیستند و با عنایت به هر دوی آنها وصول به حقایق شریعت و رسیدن به هدایت میسر است.
بنابراین، قرآن همواره به تبیین و تفسیر نیاز دارد و تبیین و تفسیر هم به‌توان علمی و گستره دانش رجال هر دوره بستگی دارد و به‌ناچار همراه با تحول زمان، در تحول است. سخن امام صادق (علیه‌السلام) لان الله لم یجعله لزمان دون زمان... فهو فی کل زمان جدید همین واقعیت را بازگو می‌کند که مردم هر روزگار با پیشرفت دانش، به عمق بیشتری از حقایق قرآن پی می‌برند و عمق حقیقی قرآن، نهایت ندارد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: ظاهره انیق و باطنه عمیق... لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه؛ ظاهری آراسته و باطنی ژرف دارد... شگرف‌های آن بی‌پایان است و نوآوری‌های آن کهنه نمی‌شود. امیرمؤمنان (علیه‌السلام) می‌فرماید: بحرا لا یدرک قعره؛ (بی‌گمان، قرآن) دریایی است که عمق آن درک شدنی نیست.
به‌همین دلیل هنگامی که از امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) درباره توحید پرسیدند، فرمود: خداوند می‌دانست که در آینده، مردمی ژرف‌نگر خواهند بود (که به‌دقت معارف الهی را مورد بررسی قرار می‌دهند) لذا سوره توحید و شش آیه نخست سوره حدید را نازل کرد.
خلاصه آنکه با روند زمان و گسترش دامنه دانش، حقایق قرآن، بیشتر و بهتر آشکار می‌شود؛ چیزی که آگاهان امت از روز اول گوشزد کرده‌اند و پدیده تازه یا بدعتی جدید نیست.
مساله‌های ظهر و بطن، تنزیل و تاویل و جریان همچون جریان خورشید و ماه (در خصوص قرآن) نیز به این حقیقت اشاره دارند که قرآن مانند خورشید و ماه همواره از افق طبیعت سر برآورده و با تابش خود، تاریکی‌ها را یکی پس از دیگری می‌زداید و آفاق تازه‌ای را روشن می‌سازد و‌ اندیشه‌ها و پدیده‌های فکری و علمی با قرار گرفتن مداوم در پرتو قرآن، زوایای تاریک آنها زدوده می‌شود و درخشندگی و فرخندگی تازه‌ای پیدا می‌کنند.
از این‌رو می‌توان گفت: تطور تفسیر (همانند دیگر رشته‌های [[|علوم انسانی]] در اسلام) کاملا طبیعی می‌نماید و‌ اندیشه و دانش مفسران در رشد و شکوفایی تفسیر، نقش موثر دارد و فهم مردم گذشته با فهم مردمی که از خلاقیت و بینش بیشتر برخوردار هستند یکسان نیست. ممکن است در طی قرون، فراز و نشیب‌هایی در این دانش به‌وجود آمده باشد و اشتباهاتی به تفسیر راه یافته باشد، اما روش تصحیح و کمال‌جویی همواره برگی زرین در تحول و پیشرفت تفسیر است که ضعف‌ها را یکایک از بین می‌برد و نور علم، زوایایی از حقایق قرآن را در طی اعصار و قرون روشن و روشنتر می‌سازد.

۶.۱ - دیدگاه زرکشی

لذا امام بدرالدین زرکشی (متوفای ۷۹۴) در اهمیت و جایگاه استخراج معانی دقیق در تفسیر و مقدار وابستگی آن به گستره علوم، می‌گوید: کل من کان حظه فی العلوم اوفر، کان نصیبه من علم القرآن اکثر؛ هر که بهره او از دانش‌ها فزون‌تر باشد سهم او در فراگیری حقایق و معارف قرآنی بیشتر خواهد بود و حدیث ان لکل آیة ظهرا و بطنا را بر همین معنا حمل می‌کند؛ چنانچه بدان اشاره شد.

۶.۲ - دیدگاه شرقاوی

شرقاوی، نویسنده معاصر مصری، درباره سیر تطور تفسیر و تعمیق و گسترش علوم و معارف قرآنی می‌نویسد: نص قرآن در خلال قرون و اعصار، با رشد علوم بشری مواجه بود و الهامی بود برای مفسران تا از فرهنگ و بینش و معارف انسانی و علوم تجربی دوران خود در تفسیر استفاده کنند. هر چه مفسران دانش خود را به اسرار هستی و درون انسان‌ها افزون می‌کردند، کشف آنان از اعماق نص قرآنی و جوانب آن بارورتر و ژرفتر می‌گردید.
[۳۹] شرقاوی، عفت محمد، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۴۵.
[۴۰] ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص۵۶.


۶.۳ - دیدگاه شهید صدر

شهید صدر (متوفای ۱۴۰۲) نیز یکی از کسانی است که رابطه‌ای میان تفسیر و معلومات و نیازهای عصر برقرار می‌کند و بر گذر از تفسیر ترتیبی به تفسیر موضوعی تاکید می‌ورزد و چنین استدلال می‌کند: این روش، عامل رشد و نوآوری و گسترش اجتهاد است؛ زیرا برخلاف روش پیشین و پیشینیان که در آن، کار تفسیر از یک آیه یا آیات چندی آغاز می‌شود، از متن زندگی و واقعیات و نیازهای آن شروع می‌گردد. در این صورت مفسر، نظر و‌ اندیشه خود را به یکی از موضوعات اعتقادی یا اجتماعی و مسائل دیگر انسانی معطوف می‌دارد و اشکالات و راه‌حل‌هایی را که تجربه و فکر بشر تاکنون در خصوص آن عرضه کرده، مورد توجه و مطالعه قرار می‌دهد؛ آنگاه تمامی آیات مرتبط با آن موضوع را ملاحظه می‌کند و درباره آنها می‌پرسد و پاسخ می‌گیرد.
در نتیجه این نشستن در برابر قرآن، تنها تفسیر یک آیه نیست؛ بلکه گفتگو و پرسش‌گری و درخواست پاسخ به نیازها و کمک جهت ادراک حقایق از مجموعه آنها به شکل موضوعی صورت می‌گیرد.
سپس کلام امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را در این خصوص می‌آورد که فرموده: ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق ولکن اخبرکم عنه: الا ان فیه علم ما یاتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم و نظم ما بینکم؛ قرآن کتاب خداست؛ از آن بخواهید تا سخن بگوید. البته او سخن نمی‌گوید، ولی من شما را از آن خبر می‌دهم: بدانید که در قرآن، علم آینده و سخن از گذشته هست. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است.
شهید صدر می‌گوید: ملاحظه کنید که فرزند قرآن چگونه از قرآن سخن می‌گوید! تعبیر به استنطاق، جالب‌ترین تعبیر از نحوه تفسیر موضوعی است. او با قرآن به گفتگو می‌نشیند؛ انبوه نیازهای روز را در پیشگاه آن قرار می‌دهد و پاسخ سوال و راه حل مشکل را از آن درخواست می‌کند.
[۴۲] صدر، محمدباقر، المدرسة القرآنیه، ص۱۸.
قرآن نیز (طبق بیان حضرت) آگاهی‌هایی که در روند زمان مورد نیاز است، در اختیار پویندگان قرار می‌دهد و از گذشته نیز خبر می‌دهد. دردها را درمان می‌کند و آشفتگی‌ها را در هر زمان سامان می‌بخشد.
قرآن نیز خود را چنین وصف می‌کند: «یا ایها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم وشفاء لما فی الصدور وهدی ورحمة للمومنین» خطاب به همگان (در حال و آینده) می‌گوید: این قرآن‌ اندرزش است از جانب پروردگار؛ درمان آنچه در سینه‌هایتان می‌جوشد است و هدایت و رحمتی است برای مومنان (کسانی که درباره قرآن این باور رادارند)؛ لذا قرآن، برای همیشه پاسخگوی نیازهاست و همواره با تحولات و دگرگونی‌های زندگی و بینش بشر سازگار است.


برخی تحت تاثیر تهاجم فرهنگی غرب، شتاب‌زده خواسته‌اند تا به‌گونه‌ای احکام دین و نظریات نوین را با هم سازگار کنند؛ در حالی که ندانسته راه مداهنه (سازش‌کاری) را پیش گرفته و از دین مایه رفته‌اند و چیزی جز سازش و نرمش حقیرانه از خود نشان نداده‌اند. اینان شعار بازتاب فرهنگ زمانه را سر داده، احکام به‌ظاهر شدید یا مخالف با نگرش جدید را بازتاب دوران قدیم و قابل تغییر و تطبیق با شرایط روز دانسته‌اند.
مثلا بسیاری از احکام کیفری اسلام که گمان می‌رود خشونت‌بارند و نیز در باب دیه، ارث، شهادت زن (که با شهادت مرد تفاوت دارد) و دیگر احکام مشابه، مانند قوامیت و برتری مرد، مساله حجاب، ممنوعیت زن از قضاوت و دیگر مناصب ولایی و همچنین مساله نشوز و جواز تنبیه زن و بودن طلاق به دست مرد، همه اینها را معلول شرایط آن روز می‌دانند و معتقدند با دگرگون شدن اوضاع اجتماعی، قابل تغییر وفق شرایط روز است.
در مساله قوامیت و برتری مرد گفته‌اند: این، مرتبط به جنبه‌های عاطفی و قدرتبدنی مرد نسبت به زن است که این صفت با تربیت‌های مستمر قابل تعدیل است؛ لذا نمی‌توان از این خصیصه مرد به‌عنوان یک فضیلت ذاتی یاد کرد. در گذشته بیشتر زنان در خانه به‌سر می‌بردند و در محیط‌های علمی - فرهنگی راه نمی‌یافتند و ارتباط چندانی با جوامع گوناگون نداشتند؛ نسبت به مردان کمتر یا اصلا مطالعه نمی‌کردند؛ سفرهای علمی و آموزشی نمی‌کردند و مسؤولیت‌های اجتماعی به آنان واگذار نمی‌شد؛ در نتیجه تجربه و ممارست در آموزش و پرورش برایشان فراهم نبود و به این علل نسبت به مردان عقب می‌ماندند.
می‌گویند: این امر به زنان اختصاص ندارد؛ کافی است این مقایسه در میان مردان هم انجام گیرد، که قطعا چنین نتیجه‌ای خواهد داد. اگر پسری در خانه نگهداری شود، به او آموزش داده نشود، هیچ مسؤولیت اجتماعی به او واگذار نشود و همیشه به او سرکوفت بزنند، قطعا با پسری که برعکس، تمام امکانات علمی و آموزشی و تجربه اجتماعی برایش فراهم شود، تفاوت می‌کند.
این نگرش در حالتی به‌وجود می‌آید که در محیط اجتماعی، اقتضای ارتباط سالم فرهنگی در میان زنان و مردان فراهم باشد. در این‌صورت است که مفسر نمی‌تواند بپذیرد که منظور از قوامون قوامیت در هوش و استعداد و درک مطلب و فضیلت و رای نیکو باشد و در عین‌حال قائل باشد که این تفاوت از ناحیه خداوند است. شاهد مدعا این نکته است که خداوند درباره بنی اسرائیل و یهود در چند مورد تعبیر به فضل کرده که مربوط به شرایط آن روز است و اگر برتری مردان بر زنان ذاتی و دائمی باشد، این تفضیل یهود بر سایر اقوام و ملت‌ها باید ذاتی و دائمی باشد؛ همان‌گونه که خود آنان به‌چنین چیزی معتقدند.
[۴۴] ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص۱۵۹-۱۶۰.
(در تبیین سخن سیدمحمدحسین فضل‌الله، در کتاب من وحی القرآن.
[۴۵] فضل‌الله، سیدمحمدحسین، من وحی القرآن، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱.
)
این‌گونه تحلیل‌ها نسبت به مسائل اجتماعی (اعم از دینی و غیردینی) به‌نظر می‌رسد قدری شتاب‌زده، عجولانه، بدون دقت لازم در محتوای مطلب و با اعمال قیاس مع الفارق صورت گرفته است؛ زیرا مساله قوامیت مرد در خانواده مطرح است و این برتری، با شایستگی‌های لازم در همین راستا مورد بحث است. ساختار هر یک از زن و مرد و تفاوت‌های موجود، ریشه در طبیعت دارد که با آفرینش و فطرت هر یک آمیخته است و با ساختاری که دین برای خانواده ترسیم نموده سازگار، آنگاه وظایف محوله به هر یک را طبق همان ترسیم، توزیع کرده است؛ لذا کاملا عادلانه است و هرگونه تحمیلی در کار نیست؛ «ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ در دین، بر شما سختی ننهاده است.»
در جای خود روشن کردیم که فطرت زن بر پایه عطوفت و مهرورزی بی‌دریغ نهاده شده که با وظایف مرتبط با پرورش کودک و شؤون خانه‌داری متناسب است؛ ولی فطرت مرد بر اساس صلابت و مقاومت نهاده شده که متناسب با وظیفه حمایت همه جانبه از خانواده و انفاق بی‌دریغ او در حق آنان است. (تفصیل این سخن در جلد هفتم التمهید تحت عنوان رد شبهات بر قرآن آورده شده است.
[۴۷] معرفت، محمدهادی، التمهید، رد شبهات بر قرآن.
)
اکنون می‌پرسیم: آیا آن رافت فطری و این صلابت ذاتی، که تفاوت زن و مرد را نشان می‌دهد و ریشه در آفرینش دارد، تغییرپذیر است و با تربیت مستمر امکان تحول دارد، یا آنکه لا تبدیل لخلق الله؟!
آیا زن امروز، عطوفت بی‌دریغ دیروز خود را نسبت به فرزند و تحمل مشقت بارداری و مسؤولیت پرورش کودک (با آن همه سختی‌ها و دشواری‌ها) از دست داده و متحول گشته است یا مرد، آن حالت صلابت و مقاومت و احساس حمایت از خانواده را رها کرده است!؟


اکنون عمده اشکال وارد بر این‌گونه تحلیل‌ها و نقدهای ناروا آن است که موضوع بحث را فراتر از آنچه مورد نظر آیه بوده است مطرح کرده و بحث خانواده را به کل جامعه کشانده است. ترسیمی که دین از خانواده دارد و بر پایه‌ای که تعیین تکلیف می‌کند، تحول‌پذیر نیست؛ لذا قیاس این مساله بر پسر یا دختری که برخلاف مالوف پرورش یابد، تنها در رابطه با جامعه بزرگ است نه محیط خانواده و همچنین تفضیل بنی‌اسرائیل در آن هنگام، تنها به‌جهت گزینش انبیاء از میان ایشان بوده که نسبت به اقوام هم‌جوار که اعتباری بیش نیست و هرگز به‌معنای برتری ذاتی نبوده است؛ لذا نه فقط قیاس مع الفارق بلکه یک مغالطه است.
یکی از همین خود باختگان فرهنگ غربی در مصر، مقاله‌ای با عنوان تشریع قوانین مصری و رابطه آن با فقه اسلامی نوشته است که به‌خوبی، ناتوانی او را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب می‌رساند و تا توانسته از اسلام مایه گذارده است.
این نویسنده چنین می‌گوید: مقاله‌ای را با این عنوان در مجله سیاسی هفتگی خواندم، (این مقاله در مجله سیاسی هفتگی،
[۴۹] مجله سیاسی هفتگی، سال ششم، شماره ۵، ۱۹۷۳ م.
درج گردیده است.) حاوی مطالبی بود که موجب گردید‌ اندیشه‌های درونیم را برانگیزد و آنچه را که در صدد افشای آن نبودم، به‌جهت نبود زمینه پذیرش، در صدد ابراز آن برایم؛ زیرا صاحب این مقاله، باب اجتهاد را گشود و برای دیگران سرلوحه گردید تا نظریات خود را ابراز دارند.
آنگاه بی‌پروا، آراء شاذّ و بی‌مبنای خود را پیرامون احکام جزایی قرآن بیان می‌دارد؛ از جمله درباره سارق و زانی می‌گوید: آیا نمی‌توان در حکم قطع و جلد تجدیدنظر نمود و امر وارد در آیه را، استحبابی گرفت نه الزامی! همان‌گونه که در آیه «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا ولا تسرفوا؛ ای فرزندان آدم، (لباس) زینت خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و (لی) زیاده روی نکنید.» برای استحباب است نه لزوم؟ آیا نمی‌توان امروزه عقوبت‌های دیگری (متناسب با فرهنگ روز) در نظر گرفت که هدف آیه را نیز تامین کند؟
در همین راستا، سخنی از رهبر کودتای سال ۱۹۵۸ م/ ۱۳۳۷ ش علیه سلطنت حاکم در عراق به یاد دارم که کاملا با فقاهت این بینوایان خودباخته هم‌خوانی دارد. وی برای لغو قانون ارث زن (که نصف ارث مرد است) در یک سخنرانی گفت: خداوند در قرآن، این‌مطلب را با عنوان توصیه و سفارش آغاز کرده است: «یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین؛ خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش می‌کند که سهم پسر، چون سهم دو دختر است.» و به کار بستن این سفارش الزامی نیست و با دوران‌های پیش سازگار بوده است؛ که امروزه (با در نظر گرفتن تمدن پیشرفته) رعایت این توصیه ضرورتی ندارد؛ بلکه مضر است!
«رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون؛ پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌برم؛ و پروردگارا! از اینکه (آنها) به پیش من حاضر شوند به تو پناه می‌برم.»


شگفت آنکه برخی از فقهای معاصر، با دیدی مشابه با دید نوگرایان متاخر به مسائل یاد شده نگریسته و با تحلیلی ناسازگار با مبانی فقاهت، به نقد و بررسی آنها پرداخته و احکام مربوط را قابل تجدیدنظر با وضع امروز دانسته‌اند. یکی از اینان (در میزگردی که با حضور علما، اساتید دانشگاه و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران برگزار شد (در تاریخ ۷ مهرماه ۱۳۷۹/ ۲۹ جمادی الثانی ۱۴۲۱)) چنین گفت: بحث شهادت زنان با توجه به فعالیت و مشارکت گسترده آنان در جامعه امروز، جای تجدیدنظر دارد ... چون زنان در صدر اسلام در فعالیت‌های اجتماعی مشارکت چندانی نداشتند، حرف و قول آنان کمتر مورد توجه بود و به دلیل فراموش‌کاری یا اشتباه در شهادت و ایجاد اختلال در حکم، نیاز به شهادت یک نفر زن دیگر برای تایید شهادت نفر اول بود. ایشان با اشاره به احکام حقیقیه (که تغییر ناپذیرند) و احکام خارجیه (که با توجه به موقعیت و شرایط، تغییر ناپذیرند) تصریح کرد: شهادت زنان از احکام خارجیه است و با توجه به زمان حال و مشارکت گسترده زنان در امور جامعه، قابل تجدیدنظر است.
در خصوص قضاوت زنان نیز گفت: این استدلال درست نیست که چون زنان احساساتی هستند نمی‌توانند قاضی باشند. احساساتی بودن یا نبودن از رفتارهای مطلق یک جنسیت نیست؛ لذا نظر عده‌ای از فقها بر این است که زنی که احساساتی نباشد و عالم، عادل و باتقوا باشد، می‌تواند قضاوت کند .... برخی از صفاتی که در نهج البلاغه به زنان نسبت داده شده درست نیست و ما نمی‌توانیم بگوییم هر آنچه در نهج البلاغه آمده سخن علی (علیه‌السلام) است .... برخی از احادیث نهج البلاغه مانند برابری شهادت دو زن با شهادت یک مرد، با شخصیت علی (علیه‌السلام) منافات دارد.
دیگری به بهانه آنکه دلایل تنصیف دیه زن، ضعیف و مرجع آن، اطلاق روایات است، قائل به مساوات دیه زن و مرد شده است. سومی در شرط اجتهاد در قاضی تشکیک کرده، مقبوله عمر بن حنظله را نسبت به شرایط مشابه عصر صدور (دوران عدم بسط ید) تلقی کرده است. و از این قبیل فقهای نوگرا که در این عصر بوفور یافت می‌شوند، تحت تاثیر شرایط روز قرار گرفته و به دلیل عدم توان در ارائه نظر اصیل اسلام و شایستگی اجرای آن در هر زمان، به‌چنین افراط‌کاریهایی کشانده شده‌اند.
در اینجا این نکته قابل ذکر است که احکام شرع (از نظر مصالح لحاظ شده در آنها) دو گونه‌اند: نخست آنکه مصلحت ملحوظه همیشگی است و برای همیشه قابل پیش‌بینی است؛ لذا احکام مترتب بر چنین مصالحی همیشگی و غیر قابل تغییر تلقی می‌شود. دیگر آنکه مصلحت ملحوظه موقت و محدود به شرایط موجود است، که با تغییر شرایط، احکام مترتب بر آن قابل تغییر می‌باشد؛ از این‌رو، احکام شریعت به دو دسته ثابت و متغیر، تقسیم می‌شود.
احکام از قسم نخست همان است که در حدیث آمده: حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامة، و حرامه حرام ابدا الی یوم القیامة و این‌گونه احکام، تشریعات اساسی اسلام را تشکیل می‌دهد و تحت هیچ شرایطی، جز موارد اضطرار - قابل تغییر نیست و بیشتر احکام اسلامی و تمامی احکام وارد در قرآن، این‌چنین حالتی دارند و هیچگونه تجدید نظری در آنها امکان پذیر نیست.
ولی احکام از قسم دوم، احکامی است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طبق شرایط و مصالح روز تشریع نموده است و به آنها احکام حکومتی می‌گویند و با تغییر شرایط، قابل تغییر است.
تشخیص نوعیت احکام صادره از مقام شریعت، که آیا تشریع دائمی است یا حکم حکومتی، با نظر فقهای شایسته و آزموده است و در صورت شک، اصل، ابدیت است چنانچه شهید اول فرموده.
لذا می‌بینیم که این آقایان، بدون توجه به مراتب یاد شده، بی گدار به آب زده‌اند.


حرکت و همگام بودن تفسیر با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگونی‌ها، تفسیر نیز متنوع و گوناگون گردد؛ چنانکه می‌توان شیوه‌های تفسیری عصر جدید را به چهار دسته تقسیم نمود:
۱. شیوه علمی؛ که با تاثر از کشفیات جدید علمی پدید آمد و تفسیر را در حوزه‌های علوم مورد بررسی و تحقیق قرار داد.
۲. شیوه ادبی - اجتماعی؛ که متاثر از ادبیات معاصر و با توجه به نیازهای اجتماعی روز صورت گرفت.
۳. شیوه سیاسی انحرافی؛ که بر اثر شعبات حزبی و گروه‌بندی‌های سیاسی پدید آمده در جوامع اسلامی، به وقوع پیوست.
۴. شیوه عقلی افراطی؛ که بر اثر خودباختگی در مقابل تمدن معاصر و با گرایش‌های الحادی (که میراث نهضت علمی قرن نوزده است) به وجود آمد و سعی بر آن شد تا آیات قرآن، طبق نظریات علمی جدید تفسیر یا تاویل شود و بیشتر صبغه تحمیل را دارد تا تفسیر.
دو شیوه نخست به دنبال بیداری نسل جدید و بینش نوگرایانه (با پایبند بودن به مبانی اسلام) پدید آمد و رفته رفته شکوفا گردید؛ ولی شیوه افراطی علمی پس از مدتی رو به افول نهاد. این شیوه، از اول هم چندان پایه استواری نداشت؛ جز در بخش‌ اندکی از آیات قرآن که با پدیده‌های کونی رابطه مستقیم دارد.
ولی شیوه ادبی - اجتماعی، از همان روز نخست پدید آمدن، با پایه‌ای استوار و با روند زمان، هر چه بیشتر شکوفا گردید. اساسا قرآن به مسائل اجتماعی (با زبانی ادبی و رسا) بیشتر پرداخته و ساختار یک جامعه سالم و سعادتمند را در نظر دارد. بیشترین آیات الاحکام آن بدین‌سو توجه دارد تا احکام عبادی و معاملی؛ چیزی که مفسران گذشته کمتر بدان توجه کرده و در این عهد بیشترین توجه به آن معطوف گشته است.
اما شیوه سیاسی انحرافی، چیز قابل توجهی در این‌باره نوشته نشده است؛ جز پاره‌ای نوشته‌های بی‌پایه و حاوی تاویلات غیرمنطقی که به دست گروهک‌های انحرافی به وجود آمده است. آنان بیشتر به سراغ آیات متشابه رفته‌اند تا بتوان از این رهگذر، افکار عمومی را مشوش و چهره دین را مشوّه سازند و چندان ارزشی هم ندارند تا درباره آنها بحث شود؛ ناگفته رسوایند.
عمده، شیوه عقلی افراطی است که از روی خود باختگی و گرایش‌های الحادی پدید آمده است و کسانی که در این راه گام نهاده‌اند به منظور جلب رضایت بیگانگان و نزدیک ساختن خود به آنان، تا توانسته‌اند از دین مایه رفته‌اند. لذا کوشیده‌اند تا مسائل اسلامی را واژگون جلوه دهند و به گمان خود چنانکه بیگانگان می‌پسندند تفسیر و تاویل برند.


شیخ محمد عبده مکتب جدیدی در تفسیر قرآن و متفاوت از مکتب تفسیرنویسی قدیم با دو ویژگی ابداع کرد:
۱. اعتماد بسیار به عقل در فهم مراد خداوند.
۲. کوشش برای توافق دادن اسلام با تمدن غرب یا ارزش‌ها و معیارهای جدید زندگی.
[۵۶] عبدالسلام، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
گفتنی است انکار معجزات و توجیه مادی آن‌ها از ضعف‌های تفسیر اوست.
[۵۷] ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۵۶۷-۵۶۹، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ ق.


۱۱.۱ - تفاسیر متأثر

رشیدرضا شاگرد وی درس‌های تفسیر او را از ابتدای قرآن تا آیه ۱۲۶ سوره مبارک نساء دقیقاً مطابق نظر استاد در تفسیر المنار گردآورد. سپس به همان سبک و سیاق، نگارش آن را تا آیه ۱۰۱ سوره یوسف پیش برد. البته تفاوت عمده‌ای بین آرای رشیدرضا و عبده دیده نمی‌شود، جز این‌که وی معتقد به اصلاح نظام خلافت اسلامی به شکل صدر اسلام و گرایش افراطی به سلفی‌گری و دشمنی با شیعه بود.
[۵۸] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۷۶ - ۹۰، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.

طنطاوی (م. ۱۳۵۸ ق.) شاگرد دیگر عبده تفسیر الجواهر فی تفسیرالقرآن را با گرایش افراطی به علم و قیاس حقایق قرآن با علوم جدید تدوین کرد.
[۵۹] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۱۰۵ - ۱۱۱، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.

احمد مصطفی مراغی در تفسیر المراغی هرچند در سبک تفسیری و خطوط اصلی تابع مکتب تفسیری عبده است، برخلاف وی به آرای مفسران قدیم و احادیث رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و سلف صالح آگاه‌تر و متعهدتر است و از تفسیر و توجیه آیات بر مبنای یافته‌های علوم جدید خودداری می‌کند.
[۶۰] عبدالسلام، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.

جمال‌الدین قاسمی نیز در تفسیر مهم و مفصل خود محاسن التأویل متأثر از عبده است و از او به «الاستاذ الحکیم» یاد و حتی در مقدمه تفسیرش ۱۰ صفحه از مقدمه تفسیر عبده را نقل می‌کند.
[۶۱] عبدالسلام، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
قاسمی هرچند نگرش سلفی دارد؛ ولی به علت فضل فراوانش تمایلات وهابی‌گری در او چندان ظاهر نیست، بلکه بیش‌تر اشعری‌گرا و اهل حدیث است و در کنار گرایش‌های نقلی او گرایش‌های عقلی نیز مشهودند.
غالب منابع فکری و موارد نقل و نقد او آثار قدماست و از معاصران تنها به عبده توجه دارد و تفسیرش به سبک و سیاق تفاسیر قدیم است.
[۶۲] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۹۵ - ۹۶، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.



سیدقطب از مصلحانی است که به قصد اصلاح‌گری به قرآن و تفسیر آن پرداخت و تفسیر فی ظلال القرآن را نگاشت.
محمود شلتوت نیز از مفسران مصری همین دوره است که نمی‌توان او را پیرو تفسیر عبده دانست و خود دارای سبک و سیاق مستقل و متفاوت از عبده است و در آثار تفسیریش از جمله تفسیر القرآن الکریم در برابر گرایش علمی ـ عقلی عبده گرایش سنتی ـ نقلی بارزی دارد.
[۶۳] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۲۹- ۳۰، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.

در همین دوره [[[[سیدمحمود طالقانی]]|طالقانی]] از مفسران و مصلحان مبارز شیعه نیز تفسیر فارسی خود پرتوی از قرآن (شامل سوره حمد تا آیه ۲۸ سوره نساء و جزء آخر قرآن) را با عنایت به مباحث اجتماعی و اصلاحی با گرایش هدایتی ـ تربیتی و توجه به مسائل علمی و اعجاز قرآن تدوین کرد.
[۶۴] خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۱۳۶- ۱۴۸، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.

علامه سید محمدحسین طباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.) از مفسران بزرگ معاصر نیز تفسیر کم نظیر المیزان فی تفسیر القرآن را به روش تفسیر قرآن به قرآن و با گرایش ادبی ـ اجتماعی تدوین کرده است.
جمع بین دو روش تفسیر موضوعی و ترتیبی، توجه به وحدت موضوعی و انسجام سور و وحدت کلی حاکم بر همه قرآن از ویژگی‌های این تفسیرند.


شایان ذکر است افزون بر تفاسیر یاد شده در این دوره تفاسیر فراوان دیگری نیز در جهان اسلام نگارش شده‌اند که به برخی از مهم ‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.

۱۳.۱ - اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن

اضواء البیان تألیف محمدامین بن محمد شنقیطی (م. ۱۳۹۳ ق.) فقیه مالکی موریتانیایی متمایل به ابن تیمیه و وهابی‌گری که به مدت ۳۰ سال در مسجد النبی تفسیر قرآن تدریس می‌کرده و تفسیرش را به روش قرآن به قرآن از ابتدای قرآن تا سوره حشر تدوین کرده و سپس شاگردش عطیه سالم آن را تا پایان قرآن به همان سبک مؤلف ادامه داده است.
[۶۷] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۶۶-۶۶۷، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
[۶۸] ایازی، محمدعلی، شناخت نامه تفاسیر، ج۱، ص۲۹-۳۰، قم، مبین، ۱۳۷۸ ش.


۱۳.۲ - التحریر و التنویر

التحریر و التنویر نگاشته ابن‌عاشور محمدطاهر بن‌ محمد (م. ۱۳۹۳ ق.) از فقهای مالکی که در تونس منصب افتا را برعهده داشت.
وی از داعیان اصلاح اجتماعی دینی در آن‌جا به‌شمار می‌رفت و در این زمینه نوشته‌های فراوانی دارد.
تفسیر وی که در ۳۰ جزء با رویکرد اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و سیاسی نگاشته شده از بهترین تفاسیر عصری و روزآمد به‌شمار می‌رود.
[۷۰] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۸۵، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.


۱۳.۳ - الاساس فی التفسیر

الاساس فی التفسیر اثر سعید حوی (م. ۱۴۱۱ق.) از روشنفکران اسلام‌گرا که تفسیر خود را در مسیر اهداف تربیتی، اخلاقی و اجتماعی و با توجه به نکات ادبی و بلاغی نگاشت.
وی مسئله وحدت موضوعی سور و آیات را مطرح کرد و از این راه آفاق گسترده‌ای را در تفسیر گشود. این تفسیر در نوع خود کم‌نظیر است و افزون بر نکات یاد شده به مسائل علمی‌ای پرداخته که گاه در قرآن بدان‌ها اشاره شده است.

۱۳.۴ - تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان

تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان تألیف سیداحمدخان هندی که نخستین تفسیری است که راه تأویل به شیوه عصری را در تبیین مفاهیم قرآن گشود.
وی با این پندار نادرست که معجزه نقض و خرق قوانین طبیعی است آن را نمی‌پذیرد و معجزات پیامبران در قرآن را تأویل می‌کند؛ برای نمونه شکافته شدن دریا برای حضرت موسی (علیه‌السلام) را جزر و مد تأویل می‌کند.
او همچنین با این توجیه که قوانین طبیعی تخطی ناپذیرند، تأثیر دعا را رد می‌کند.

۱۳.۵ - الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن

الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن که تقریباً خلاصه‌ای از تفسیر سید احمدخان و به تقلید از او و بر اساس تفسیر قرآن به قرآن تألیف شده است.
مؤلف سعی کرده است قرآن را تنها از راه مراجعه به متن آن تفسیر کند، بر این اساس روایات را به کلی کنار نهاده و از این رهگذر بخشی از مطالب مسلم میان مسلمانان را انکار و ادعاهای عجیبی را به قرآن نسبت داده است
[۷۴] زنجانی، عمید، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، ج۱، ص۳۶۴-۳۶۵، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۳ ش.


۱۳.۶ - بیان المعانی و التفسیر الحدیث

دو تفسیر بیان المعانی
[۷۵] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۷۹، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
اثر سیدعبدالقادر ملاحویش آل غازی (م. ۱۳۸۲ ق.) و التفسیر الحدیث تألیف عزة دروزه (م. ۱۴۰۴ ق.) که بر اساس ترتیب نزول تدوین شده‌اند.

۱۳.۷ - التفسیر المنیر

تفسیر المنیر تألیف وهبه زحیلی که تفسیری جامع معقول و منقول و متناسب با اندیشه و فرهنگ و ادب معاصر است و با سبکی شیوا نوشته شده است.

۱۳.۸ - آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن

آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن تألیف علامه محمدجواد بلاغی (م. ۱۳۵۲ ق.) که شامل تفسیر قرآن از آغاز تا آیه ۵۷ سوره نساء و مقدمه‌ای در مباحث علوم قرآن است که در شناخت قرآن و دفاع از آن مطالب ارزشمندی را به روش تحلیلی و استدلالی ارائه کرده است.
[۷۹] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۵۸، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.


۱۳.۹ - تقریب القرآن الی الاذهان

تقریب القرآن الی الاذهان اثر سیدمحمد شیرازی که با قلمی شیوا و روان افزون بر شرح و بسط لغوی و ادبی به مناسبت به مسائل کلامی، فقهی، اجتماعی و اخلاقی قرآن می‌پردازد.

۱۳.۱۰ - من هدی القرآن

تفسیر من هدی القرآن از سیدمحمدتقی مدرسی که تفسیری است تحلیلی و تربیتی، به روش قرآن به قرآن و پیراسته از مباحث جدلی و اسرائیلیات.

۱۳.۱۱ - تفسیر من وحی القرآن

تفسیر من وحی القرآن تألیف سیدمحمدحسین فضل‌الله که تفسیری تربیتی ـ اجتماعی است.
به گفته معرفت این تفسیر به سبب داشتن سبک جالب ادبی و امتزاج آن با سبک علمی، ممتاز و برجسته است و خواننده را به خود جذب می‌کند.

۱۳.۱۲ - تفسیر نمونه

تفسیر نمونه اثر آیت‌الله مکارم با همکاری جمعی از فضلای حوزه علمیه قم که تفسیری است با گرایش عصری و اجتماعی که به زبان روان و برای پاسخگویی به نیازهای نسل کنونی تألیف شده است.
این تفسیر با نام الامثل به زبان عربی ترجمه شده است.

۱۳.۱۳ - التفسیر الکاشف

تفسیر الکاشف نگاشته شیخ محمدجواد مغنیه که تفسیری است اجتهادی با سبکی جدید و متناسب با نیازهای جامعه در عصر کنونی این تفسیر مفاهیم قرآن را موجز و متناسب با مقتضیات زمان و با عباراتی زیبا و محکم و ادله‌ای متین و معقول بیان کرده و تفسیری جامع، کامل و پاسخگو به پرسش‌های نسل جدید است.

۱۳.۱۴ - الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنه

الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه اثر محمد صادقی که در ۳۰ مجلد و به روش تفسیر قرآن به قرآن تدوین شده است، هرچند در آن از روایات و تحلیل و استدلال‌های عقلی و علمی نیز غفلت نشده است.
[۸۵] صادقی، محمد، الفرقان، ج۱، ص۵-۶، مقدمه، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش.


۱۳.۱۵ - مخزن العرفان

مخزن العرفان تألیف بانو امین اصفهانی که تفسیری است اجتهادی جامع و کامل و به سبکی تربیتی ـ اخلاقی و عرفانی و مبتنی بر تهذیب نفس و تزکیه اخلاق به گونه‌ای نیکو نوشته شده است.

۱۳.۱۶ - تفسیر نوین

تفسیر نوین نوشته محمدتقی شریعتی از پیشگامان تفسیرنگاری به شیوه عصری که با انگیزه اصلاح‌طلبی فکری و اجتماعی و دینی به تدوین تفسیر جزء سی‌ام قرآن پرداخته است.

۱۳.۱۷ - التفسیر الاثری الجامع

التفسیر الاثری الجامع تألیف محمدهادی معرفت که در نوع خود از بهترین تفاسیر تدوین شده در سال‌های اخیر است، هرچند مؤلف به تکمیل آن موفق نشد.
روش وی در این تفسیر، روایی ـ تحلیلی است. این تفسیر مقدمه‌ای دقیق و عمیق درباره تفسیر و فهم قرآن دارد و مؤلف کوشیده تا روایات صحیح را از ناصحیح شناسایی کند.

۱۳.۱۸ - تسنیم

تفسیر تسنیم تألیف آیت‌الله جوادی آملی که با محوریت روش تفسیر قرآن به قرآن و بهره‌گیری از روش‌های تفسیر قرآن به سنت و عقل با هدف پاسخگویی به نیازهای زمان در حال نگارش است.
این تفسیر که گرایش اخلاقی، تربیتی، معرفتی و اجتماعی دارد تاکنون ۱۹ جلد آن منتشر شده است.
[۸۶] تسنیم سنام معرفت قرآن، ج۱، ص۱۰۵ - ۱۲۸، اسراء (فصلنامه)، پژوهشی علوم اسلامی، قم، مؤسسه تحقیقاتی اسراء.

افزون بر موارد یاد شده دانشمندان شیعه و سنی تفاسیر فراوانی را با روش‌ها و گرایش‌های مختلف در این دوره نگاشته‌اند.
[۸۷] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۵۶ - ۷۹۵، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
[۸۸] سیدجوادی و دیگران، دایرة المعارف تشیع، ج۴، ص۵۴۹ - ۵۸۲، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ ق.


(۱) معرفت، تفسیر و مفسران، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.
(۲) عفت الشرقاوی، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، مکتبة الشباب، ۱۹۷۶ م.
(۳) بهاء الدین خرمشاهی، تفسیر و تفاسیر جدید، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
(۴) عبدالمجید عبدالسلام، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
(۵) الذهبی، التفسیر والمفسرون، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ ق.
(۶) خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
(۷) عمید زنجانی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۳ ش.
(۸) محمدعلی ایازی، شناخت نامه تفاسیر، قم، مبین، ۱۳۷۸ ش.
(۹) سید جوادی و دیگران، دایرة المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ ق.
(۱۰) سید عبدالقادر ملاحویش، بیان المعانی، دمشق، مطبعة الترقی، ۱۳۸۴ ق.
(۱۱) محمد عزّة دروزة (م ۱۴۰۴ ق)، التفسیر الحدیث، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۱۴۲۱ ق.
(۱۲) سید محمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، تهران، دارمحبی الحسین (علیه‌السلام)، ۱۴۱۹ ق.
(۱۳) محمد صادقی، الفرقان، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش.
(۱۴) اسراء (فصلنامه)، پژوهشی علوم اسلامی، قم، مؤسسه تحقیقاتی اسراء.


۱. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۱۵-۱۷، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۲. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۹-۱۰، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۳. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۲۱ ـ ۵۱، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۴. شرقاوی، عفت، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۴۸.
۵. ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص‌۹۸.
۶. عبدالحمید، محسن، الرازی مفسرا، ص۱۷۰.
۷. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۸۷، باب ۳۲، شماره ۳۲.    
۹. ابن عطیه‌ اندلسی، عبدالحق‌ّ بن‌ غالب‌، تفسیر المحرر الوجیز، ج۱، ص۳۶.    
۱۰. طارق/سوره۸۶، آیه۵–۷.    
۱۱. معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۶، ص۶۳-۸۰.    
۱۲. خرج طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۲۰۹، اولین موجب غسل جنابت و تحریر الوسیله.    
۱۳. موسوی خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۶.    
۱۴. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر، ج۴، ص۵۳۲.    
۱۵. معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۶، ص۶۳.    
۱۶. انبیا/سوره۲۱، آیه۳۰.    
۱۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱-۱۲.    
۱۸. قمر/سوره۵۴، آیه۱۱.    
۱۹. عبس/سوره۸۰، آیه۲۶-۲۷.    
۲۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۱.    
۲۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۲۱۱.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۸.    
۲۳. ابن کثیر، اسماعیل‌ بن‌ عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۰۱.    
۲۴. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۱۰۸.    
۲۵. معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۶، ص۱۳۰ به بعد.    
۲۶. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱۹، ص۱۳۱.    
۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۵.
۲۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۱.    
۲۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۲۱۱.    
۳۰. معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۶، ص۱۵۴.    
۳۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۱۲۵.    
۳۲. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۱۳، شماره ۱۸.    
۳۴. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۹۹.    
۳۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸.    
۳۶. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، باب ۴۰، ص۲۸۳، حدیث ۲.    
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳، ص۲۶۴، شماره۲۱.    
۳۸. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان، ج۲، ص۲۵.    
۳۹. شرقاوی، عفت محمد، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۴۵.
۴۰. ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص۵۶.
۴۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه خطبه ۱۵۸.    
۴۲. صدر، محمدباقر، المدرسة القرآنیه، ص۱۸.
۴۳. یونس/سوره۱۰، آیه۵۷.    
۴۴. ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص۱۵۹-۱۶۰.
۴۵. فضل‌الله، سیدمحمدحسین، من وحی القرآن، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱.
۴۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۴۷. معرفت، محمدهادی، التمهید، رد شبهات بر قرآن.
۴۸. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۴۹. مجله سیاسی هفتگی، سال ششم، شماره ۵، ۱۹۷۳ م.
۵۰. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.    
۵۱. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۳۸۷-۳۸۸.    
۵۲. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۵۳. مومنون/سوره۲۳، آیه۹۷-۹۸.    
۵۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۸، شماره ۱۹.    
۵۵. شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۲۱۱، قاعده ۶۱.    
۵۶. عبدالسلام، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
۵۷. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۵۶۷-۵۶۹، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ ق.
۵۸. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۷۶ - ۹۰، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۵۹. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۱۰۵ - ۱۱۱، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۶۰. عبدالسلام، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
۶۱. عبدالسلام، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
۶۲. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۹۵ - ۹۶، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۶۳. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۲۹- ۳۰، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۶۴. خرمشاهی، بهاء‌الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ج۱، ص۱۳۶- ۱۴۸، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
۶۵. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۹۸، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۶۶. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۹۸، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۶۷. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۶۶-۶۶۷، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
۶۸. ایازی، محمدعلی، شناخت نامه تفاسیر، ج۱، ص۲۹-۳۰، قم، مبین، ۱۳۷۸ ش.
۶۹. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۶، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۷۰. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۸۵، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
۷۱. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۶، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۷۲. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۹-۵۱۵، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۷۳. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۱۶، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۷۴. زنجانی، عمید، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، ج۱، ص۳۶۴-۳۶۵، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۳ ش.
۷۵. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۷۹، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
۷۶. ملاحویش، سیدعبدالقادر، بیان المعانی، ج۱، ص۱-۲، دمشق، مطبعة الترقی، ۱۳۸۴ ق.    
۷۷. دروزة، محمد عزّة، التفسیر الحدیث، ج۱، ص۹-۱۰، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۱۴۲۱ ق.    
۷۸. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۶-۵۰۷، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۷۹. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۵۸، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
۸۰. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۰، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۸۱. مدرسی، سیدمحمدتقی، من هدی القرآن، ج۱، ص۷۰-۷۳، تهران، دارمحبی الحسین (علیه‌السلام)، ۱۴۱۹ ق.    
۸۲. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۰، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۸۳. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۱ - ۵۰۲، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۸۴. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۴ - ۵۰۵، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.    
۸۵. صادقی، محمد، الفرقان، ج۱، ص۵-۶، مقدمه، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش.
۸۶. تسنیم سنام معرفت قرآن، ج۱، ص۱۰۵ - ۱۲۸، اسراء (فصلنامه)، پژوهشی علوم اسلامی، قم، مؤسسه تحقیقاتی اسراء.
۸۷. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۵۶ - ۷۹۵، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش.
۸۸. سیدجوادی و دیگران، دایرة المعارف تشیع، ج۴، ص۵۴۹ - ۵۸۲، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ ق.



معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۴۶-۴۶۷.    
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تاریخ تفسیر».    






جعبه ابزار