ترور شخصیت صالح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ترور شخصیت انبیاء روش مبارزاتی دشمنان
پیامبران خدا بود.
ترور شخصیت
صالح علیهالسلام، با
افتراء زدن دروغگویی و هوسرانی به وی روش
قوم صالح علیهالسلام با او بود:
کذبت ثمود بالنذر• فقالوا ابشرا منا وحدا نتبعه انا اذا لفی ضلـل و سعر• اءلقی الذکر علیه من بیننا بل هو کذاب اشر.
طایفه
ثمود (نیز) انذارهای الهی را
تکذیب کردند، و گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و
جنون خواهیم بود! آیا از میان ما تنها بر او
وحی نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است!
کذبت ثمود بالنذر، در کلمه نذر سه احتمال هست:
احتمال اول اینکه: به قول بعضیها
مصدر باشد که در این صورت معنای آیه این میشود که: قوم ثمود انذار پیامبرشان صالح علیهالسّلام را تکذیب کردند.
احتمال دوم اینکه: جمع نذیر باشد، البته نذیر به معنای منذر، که در این صورت معنا چنین میشود: قوم ثمود همه منذران یعنی همه
انبیاء را تکذیب کردند، چون تکذیب یک
پیامبر تکذیب همه انبیاء است، به خاطر اینکه
رسالت همه یکی است، و اختلافاتی در رسالت آنان نیست و بنابراین، آیه مورد بحث در معنای آیه، کذبت ثمود المرسلین، خواهد بود.
احتمال سوم اینکه: جمع نذیر به معنای
انذار باشد، که برگشت آن به یکی از دو معنای قبلی خواهد بود، زیرا در این صورت یا آیه را معنا میکنیم به اینکه ثمود انذارهای صالح را تکذیب کردند، که این همان معنای اول است. و یا میگوییم: قوم ثمود انذار صالح و انذار آن پیامبر دیگر و آن دیگر و بالاخره انذارهای همه انبیاء را تکذیب کردند، که در این صورت همان معنای دوم خواهد بود.
فقالوا ا بشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفی ضلال و سعر، این جمله تفریع و نتیجه گیری از تکذیب در جمله قبلی است، و کلمه سعر جمع سعیر به معنای
آتش شعلهور است، احتمال هم دارد به معنای
جنون باشد، و این احتمال با
سیاق مناسبتر است، و ظاهرا مراد از کلمه واحد، واحد عددی باشد، و معنای آیه این است که: قوم ثمود پیامبر خود صالح را تکذیب کرده، گفتند: آیا بشری را که از نوع خود ما یک نفر تک و تنها است، نه نیرویی دارد و نه جمعیتی با او است، پیروی کنیم؟ راستی اگر کار ما بدینجا بکشد خیلی بیچاره هستیم، و به ضلالتی عجیب و جنونی غریب دچار گشتهایم.
در نتیجه این سخن توجیهی است از
قوم ثمود برای پیروی نکردن از صالح، و از آن بر میآید که قوم نامبرده
عادت کرده بودند از کسی پیروی کنند که مانند ملوک و اعاظم قوم دارای نیرو و
جمعیت باشند و صالح که یک نفر بی عده و عده بود ایشان را
دعوت میکرد به اینکه او را اطاعت کنند، و اطاعت عظما و بزرگان خود را رها سازند.
االقی الذکر علیه من بیننا بل هو کذاب اشر، این
استفهام نیز مانند استفهام سابق انکاری است، و معنای آیه این است که: آیا از میان همه ما
وحی تنها بر او نازل شده، و او به این امتیاز مختص گشته، با اینکه هیچ فضیلتی بر ما ندارد؟ نه، چنین چیزی هرگز شدنی نیست، و اینکه تعبیر به القاء ذکر کرد، و نفرمود: اانزل الذکر علیه، و یا تعبیری نظیر آن، برای این بوده که بفهماند چطور یک مرتبه و به
عجله چنین شد، اینطور گفتهاند.
احتمال هم دارد منظور این نباشد که چرا او به چنین خصیصهای اختصاص یافته، بلکه منظور این باشد که چرا ما مثل او مورد وحی قرار نگیریم؟ وقتی بنا باشد که وحی به یک
انسان که مانند سایر انسانها است ممکن باشد، باید نزول آن بر همه
جایز و ممکن باشد، پس چه معنا دارد که تنها بر او چیزی نازل شود، که میتواند بر همه نازل گردد، در نتیجه آیه شریفه نظیر آیه در
سوره شعراء است، که میفرماید: ما انت الا بشر مثلنا.
ادعای افسون شدن
صالح علیهالسلام، به انگیزه
ترور شخصیت وی از سوی
قوم ثمود بود:
اذ قال لهم اخوهم صــلح الاتتقون• قالوا انما انت من المسحرین.
هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا
تقوا پیشه نمیکنید؟!
گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و
عقل خود را از
دست دادهای!)
در
آیات گذشته
منطق مستدل و خیرخواهانه صالح را در برابر
قوم گمراه شنیدید، اکنون در این آیات، منطق قوم را در برابر او بشنوید. آنها گفتند: ای صالح تو مسحور شدهای و عقل خود را از دست دادهای، لذا سخنان ناموزون میگویی! (قالوا انما انت من المسحرین). از این گذشته تو فقط بشری همچون مایی، و هیچ عقلی
اجازه نمیدهد از انسانی همچون خودمان اطاعت کنیم! (ما انت الا بشر مثلنا). اگر
راست میگویی آیت و نشانهای بیاور تا ما به تو
ایمان بیاوریم(فات بآیة ان کنت من الصادقین). جمله" مسحر از ماده
سحر، به معنی کسی است که مسحور شده باشد آنها معتقد بودند که ساحران گاه از طریق سحر، عقل و
هوش افراد را از کار میاندازند، این سخن را نه تنها به حضرت صالح علیهالسلام گفتند که به گروهی دیگر از
پیامبران نیز این
تهمت را وارد ساختند، حتی به
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله چنان که در آیه ۸
سوره فرقان میخوانیم: ان تتبعون الا رجلا مسحورا: ستمگران گفتند شما تنها از مردی پیروی میکنید که بر اثر مسحور شدن، عقل خود را از دست داده است!
آری آنها عقل را در این میدیدند که
انسان همرنگ محیط باشد،
نان را به نرخ
روز بخورد، و خود را با همه مفاسد تطبیق دهد، اگر مردی الهی و انقلابی برای درهم ریختن
عقائد و نظام فاسد
قیام میکرد، طبق این منطق او را
دیوانه و
مجنون و مسحور میخواندند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۳۲، برگرفته از مقاله «ترور شخصیت صالح».