بیت الحکمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِیْتُالْحکْمه، یا خزانةالحکمه، کتابخانه دولتی
بغداد که دستکم از اواخر عصر
هارون تا پایان
خلافت مأمون فعال بود، اما از
سده ۴ق/۱۰م تنها شماری از کتابهای آن بهطور پراکنده دردست بود.
بِیْتُالْحکْمه، یا خزانةالحکمه، کتابخانه دولتی
بغداد که دستکم از اواخر عصر
هارون تا پایان
خلافت مأمون فعال بود، اما از
سده ۴ق/۱۰م تنها شماری از کتابهای آن بهطور پراکنده دردست بود.
تصویری که مراجع کهن از بیتالحکمه به دست میدهند، با تصور پژوهشگران معاصر از چیستی
و کارکرد آن، تفاوتی شگرف دارد. به عبارت دیگر تقریباً همه آنچه دراینگونه مآخذ آمده،
و بیش از آنکه مستند به منابع معتبر باشد، متکی بر
حدس و گمان بسیار
و نیز مقایسه آن با نهادهای علمی کهن، یا بازسازی براساس الگوی نهادهای علمی معاصر است.
بیشتر مؤلفان معاصر، این نهاد را سازمانی دولتی، بسیار منظم
و گسترده
وصف کردهاند که همه فعالیتهای علمی عصر اول
عباسی در قالب آن صورت گرفته است.
گویا علت روی آوردن محققان به گمانهای بسیار، اطلاق عنوان گمراهکننده «بیتالحکمه» بر این نهاد، بوده است.
اینان براساس تشابهی که بهرغم خود میان عبارت بیتالحکمه
و موزه اسکندریه یا بخشی از آن موسوم به «سراپیوم کهن» یافتهاند، گاه حوزه علمی اسکندریه
و گاه
جندیشاپور را الگوی بیتالحکمه،
و اقدامات منسوب به
اسکندر، شاهان ساسانی
و بطالسه مصر در گردآوری آثار مختلف آنها را
نیز سرمشق خلفای عباسی دانستهاند.
در نتیجه اینان بیتالحکمه یا بخشی از آن را، یک دارالترجمه رسمی
و زیر نظر شخص
خلیفه، برای نگهداری
و ترجمه آثار یونانی
و دیگر زبانها به
عربی دانستهاند که مترجمان بسیار در آن مشغول به کار بودهاند.
برخی از این فراتر رفته،
و اصولاً هدف از تأسیس بیتالحکمه را سامان دادن به کار
ترجمه بر شمردهاند.
در نتیجه هنگام پرداختن به بیتالحکمه، به جای توجه به آنچه از این نهاد معلوم است، بیشتر از ویژگیهای مختلف نهضت ترجمه
و شیوه
حنین بن اسحاق در ترجمه
و مسائلی از این قبیل سخن راندهاند
برخی دیگر به این نیز بسنده نکرده، ارصاد دوره عباسی را نیز از جمله وظایف بیتالحکمه
و رصدخانه شماسیه بغداد
و گاه رصدخانه
کوه قاسیون دمشق را بخشی از بیتالحکمه دانستهاند.
برخی دیگر نیز بیتالحکمه را یک کتابخانه عمومی بزرگ بهشمار آوردهاند.
جالب آنکه اغلب این محققان به همان اندک شواهد مذکور در مراجع کهن که تنها بر وجود بیتالحکمه،
و کار کردن چند
دانشمند مشهور در آن دلالت دارد، استناد نکردهاند
و اغلب مطالب مآخذ دست چندم را تکرار،
و گاه در نقل از این گونه مآخذ نیز اغراق بسیار کردهاند.
عش هنگام بررسی کتابخانههای عمومی
و نیمه عمومی عربی، با اختصاص فصلی به بیتالحکمه، گرچه برخلاف محققان قبلی، تقریباً همه شواهد موجود در مراجع کهن را، به جز چند مورد، بررسی کرده، اما همان گونه که خود وی نیز چند بار اعتراف کرده است،
نتایج وی، بیش از آنکه مبتنی بر این شواهد باشد. مبتنی بر فرضهای اثبات نشده
و حدس
و گمان بسیار است.
وی بیتالحکمه را سازمانی تقریباً عمومی، دارای یک کتابخانه
و احتمالاً رصدخانه دانسته که کارمندانی از علمای علوم مختلف، به ویژه مترجمان
و ستارهشناسان
و نیز شماری کاتب
و صحاف
و غیره در استخدام خود داشته،
و برای همه آنان حقوق ماهانه
و محل اقامت فراهم بوده است.
وی حتیٰ با استناد به این افسانه که «حنین بن اسحاق، هموزن ترجمههای خود از مأمون
طلا پاداش میگرفت»، کوشیدهاند است این پاداش را براساس معیارهای امروزی محاسبه کند
در حالی که نخستین راوی این افسانه، یعنی
ابن ابیاصیبعه آن را با تردید بیان کرده است.
عش بیتالحکمه را یکی از کانونهای
معتزله و محلی برای تبادل افکار آنان،
و نیز مرکزی برای شعوبیان میداند.
سوردل از این نیز فراتر رفته، به صراحت هدف مأمون از تأسیس بیتالحکمه را تقویت
معتزله میداند؛ زیرا به زعم وی، این مؤسسه به ترجمه آثار فلسفی یونانی اختصاص داشت
و مبانی کار
معتزله نیز از آنها گرفته شده بود.
اخیراً خضر احمد عطاءالله در رساله دکترای خود تحت عنوان بیتالحکمة فی عصر العباسین (چاپ قاهره) ضمن حدود ۵۰۰ صفحه قلمفرسایی درباره عظمت
و شوکت بیتالحکمه، در واقع همه فعالیتهای علمی شرق جهان اسلام تا میانه
سده ۷ق را به بیتالحکمه نسبت داده است.
در این رساله، به تأکید مؤلف، مطالب جدید بسیاری آمده است که البته در هیچیک از مآخذ معتبر بدانها کوچکترین اشارهای نشده است. مؤلف مانند دیگر نویسندگان طرفدار بیتالحکمه تدریس علوم پزشکی را نیز یکی از وظایف این نهاد برشمرده،
و به تفصیل درباره نظام اداری بیتالحکمه، تأثیرش بر زندگی علمی روزگار
عباسیان، جایگاه دانشگاه بیتالحکمه در میان دانشگاههای کنونی
و... قلم زده است.
عطاءالله برای اثبات همین معنی گاه برخی مطالب را به منابع کهن نسبت داده است. طه الراوی در بغداد مدینة السلام حتیٰ محل بیتالحکمه را ساختمان ویژهای در کاخ رشید میداند.
در ۲۰۰۱م نیز مؤسسه بیتالحکمه
عراق که به دستور
صدام حسین و به یادبود بیتالحکمه کهن تأسیس شده، کنفرانسی به مناسبت هزار
و دویستمین سالگرد تأسیس بیتالحکمه برگزار کرد که متن سخنرانیهای آن در دو مجلد با عنوان بیتالحکمة العباسی به چاپ رسیده است. در این مجموعه، بیتالحکمه گاه با دانشگاههای نوین مقایسه شده،
و گاه از تأثیر آن بر
علم و تمدن در
اندلس سخن به میان آمده است.
باور حتیٰ کوشیده است نقشهای «اجتهادی» برای آن ترسیم کند
و زرکانی مدعی است که
ابن وحشیه (ه م که یقیناً شخصیتی برساخته بوده) در این نهاد مشغول ترجمه از
نبطی به
عربی بوده است!.
در واقع محور اصلی این کنفرانس نیز (که از میان ۷۳ سخنران آن، ۶۷ تن عرب بودهاند) مانند آثاری که پیش از این یاد شد، خیالپردازی درباره بیتالحکمه است. جالب آنکه در شمار قابل توجهی از این مقالات عبارت «بیتالحکمه» تنها در عنوان مقاله آمده،
و در متن کمتری اشارهای به آن نشده است
مطالبی که در دائرة المعارفهای عمومی (مثل بریتانیکا) درباره بیتالحکمه آمده، همگی مبتنی بر مطالب مذکور در منابع معاصر است. در مقاله بیتالحکمه
دانشنامه جهان اسلام نیز افزون بر تأیید تقریباً همه دعاوی عجیب منابع دست چندم، آمده است که گنجینه بیتالحکمه با ۱۰۰ بار شتر کتاب که از
خراسان آمده بود
و نیز «منابع فراوانی که در زمان
ساسانیان در علوم مختلف از زبانهای یونانی
و هندی در این دانشگاه (جندیشاپور) گرد آمده بود،
و همچنین ترجمه پهلوی آنها»، غنیتر شد.
از میان محققان معاصر تنها بالتیگسدن توانسته است تصویری نسبتاً قابل قبول از بیتالحکمه ارائه دهد.
البته وی نیز بهرغم مراجعه به بسیاری از منابع کهن، گاه به برخی شواهد مهم (مثلاً چند مورد مهم از اشارات ابنندیم) استناد نکرده است
و در ارجاعات وی نیز بیدقتی به چشم میآید.
اما گوناس در بخشی از کتاب «اندیشه یونانی، فرهنگ عربی» که به بررسی بیتالحکمه اختصاص دارد،
گرچه به حق دیدگاههای مورخان پیشین را مبالغهآمیز خوانده، اما در این راه به
تفریط گراییده است.
وی مسئله بیتالحکمه را از همان دیدگاهی که در سراسر کتاب بدان پایبند بوده، یعنی «پیروی صرف منصور
و جانشینانش از پادشاهان ساسانی» بررسی کرده،
و در نتیجه بدون ارائه دلایل معتبر حتیٰ برخی شواهد قابل قبول را نیز انکار کرده،
و سپس با رد احتمال ترجمه آثار یونانی در بیتالحکمه، آنجا را مرکز ترجمه آثار پهلوی به عربی دانسته است.
رویهمرفته، بررسی گوتاس نکته تازهای ندارد، زیرا بحث تاریخی مربوط به بیتالحکمه بیشتر مبتنی بر مقاله بالتی گسدن است
و کلیات نظریه وی درباره پیروی
عباسیان از ساسانیان نیز پیش از این در آثار برخی نویسندگان که به بیتالحکمه پرداختهاند،
به اختصار آمده است.
تاریخچه ساختگی بیتالحکمه در آثار معاصر را میتوان مشاهده کرد.
مؤلفان معاصر، با تصوری که از کارکرد بیتالحکمه داشتهاند. برخی اخبار
و روایات تاریخی را به زعم خود
تفسیر کرده،
و تاریخچهای برای بیتالحکمه رقم زده،
و گاه با دقتی شگفتانگیز درباره جزئیات آن سخن راندهاند.
مثلاً برپایه اخباری که درباره علاقه
منصور عباسی به
پزشکی و نجوم و دانشمندان این رشتهها،
و نیز تألیف
و ترجمه برخی آثار نجومی
و پزشکی در روزگار این خلیفه در دست بوده، فرض کردهاند بیتالحکمه از روزگار منصور عباسی اندکاندک شکل گرفته،
و با افزود شدن چند تألیف
و ترجمه در روزگار
مهدی، در روزگار هارون بهطور رسمی تأسیس شده،
و در عصر
مأمون نیز به اوج شکوفایی خود رسیده است.
عش حتیٰ
تئوفیل بن توما، سرپرست منجمان مهدی را سرپرست بیتالحکمه روزگار معرفی کرده است.
تأکید برخی مؤلفان معاصر بر ریاست
ابن ماسویه بر بیتالحکمه در روزگار هارون یا مأمون نیز تنها متکی بر روایتی نسبتاً مشکوک از
ابن جلجل است. وی هنگام یادکرد احوال
و آثار ابن ماسویه آورده است که هارون ترجمه آثار کهن طبی را «که هنگام فتح آنکارا
و عموریه
و سرزمینهای روم به دست آمده بود» به ابن ماسویه سپرد
و او را امین ترجمه گردانید
و کاتبانی چیرهدست را برای کتابت زیرنظر وی قرار داد.
برخی با توجه به اینکه شواهدی اندک، اما مطمئن درباره وجود بیتالحکمه در روزگار هارون در دست است، با استناد به سخن ابن جلجل پنداشتهاند که این کتابها به بیتالحکمه راه یافته،
و هارون نیز بیدرنگ ابن ماسویه را به ریاست آنجا برگزیده،
و به ترجمه آثار فرمان داده است.
صدیقی از این فراتر رفته،
و براساس روایت حضور
ابوسهل بن نوبخت در بیتالحکمه در زمان هارون، وی
و ابن ماسویه را به ترتیب بخش ترجمه پهلوی به عربی
و یونانی به عربی دانسته است.
سباط
و مایرهوف با پیش کشیدن این قضیه که احتمالاً ابن ماسویه در روزگار هارون کودکی بیش نبوده، فرض کردهاند که
روایت ابن جلجل مربوط به روزگار مأمون بوده،
و با توجه به اینکه گفتهاند مأمون آثاری از بیزانس یا قبرس آورده است. در مقالات خود تاریخ تأسیس بیتالحکمه
و انتخاب ابن ماسویه به ریاست آنجا را در حدود
سال ۲۱۵ق/۸۳۰م یاد کردهاند.
اما جالب آنکه خود مایرهوف در برخی مقالات دیگر گاه این تاریخ را ۲۱۷ق (تاریخ یکی از نبردهای مأمون با بیزانس) یعنی تنها یک سال پیش از
مرگ او یاد کرده،
و توجه نداشته که این همه کارهای شگرفی که به بیتالحکمه مأمون نسبت دادهاند، چگونه یک ساله به انجام رسیده است.
مایرهوف در جایی دیگر سال تأسیس را ۲۱۵ق
و نخستین رئیس آن را نیز حنین دانسته که آن هنگام تنها ۲۱ سال داشته است.
درواقع گویا هریک از نظرات مایرهوف به نحوی مستشرقان
و نیز مؤلفان معاصر عرب را به اشتباه انداخته است.
برخی نیز بدون اشاره به رئیس بیتالحکمه تنها به تأسیس آن در ۸۳۰م اشاره کردهاند.
مایرهوف با استناد به روایتی از قفطی
که براساس آن
متوکل کاتبان زبردست
و آگاه بر امر ترجمه را زیر نظر حنین قرار داد تا ترجمههای آنان را بررسی کند؛ فرض کرده که متوکل در حدود سال ۲۴۲ق/۸۵۶م بیتالحکمه را دوباره باز کرده،
و در آن دارالترجمهای به ریاست حنین ترتیب داده است.
که دوره متوکل را دوران اوج بیتالحکمه میداند،
در حالیکه برخی دیگر با توجه به مخالفت متوکل با
علوم عقلی، تصور کردهاند که وی قاعدتاً باید با فعالیت بیتالحکمهای که مرکز علوم عقلی است، مخالف باشد
و گاه به صراحت سیاستهای وی را علت اصلی زوال بیتالحکمه دانستهاند.
از طرفی اغلب محققان با استناد به برخی اشارات
ابن ندیم،
تأکید کردهاند که بیتالحکمه با خزانة المأمون دست کم تا نیمه دوم سده ۴ق همچنان فعال بوده است.
اما اشاره برخی نویسندگان به باقی بودن بیتالحکمه تا هجوم
مغول در ۶۵۶ق به
بغداد،
تنها مبتنی بر اشاره
قلقشندی به از میان رفتن «کتابخانه خلفای عباسی در بغداد، یکی از ۳ کتابخانه بزرگ جهان اسلام» پس از حمله مغولها،
و شاید خبری از
ابن شاکر کتبی است که براساس آن، ۴۰۰هزار کتاب موجود در کتابخانه
رصدخانه مراغه را سربازان مغول از عراق
و شام گرد آورده بودند. گرچه هیچیک از این دو اشارهای به بیتالحکمه نکردهاند، اما مؤلفان یاد شده فرض کردهاند که برای نگهداری این همه کتاب (که در شمار آن بسیار اغراق شده) هیچ جایی مناسبتر از بیتالحکمه آرمانی آنان نبوده است. درحالی که منظور قلقشندی احتمالاً کتابخانه مدرسه مستنصریه بغداد بوده که هنگام یورش مغولها تنها ۲۵ سال از تأسیس آن میگذشته است.
در این بخش به کاربرد عبارات بیتالحکمه یا خزانةالحکمه در آثار دوره اسلامی میپردازیم.
پیش از بررسی چیستی
و کارکردی نهادی که در دوره نخست خلافت عباسی، چنین نامی بر خود داشته، باید نخست دانست که اصولاً در دوره اسلامی این دو عبارت در چه مواردی بهکار میرفته است؛ زیرا چنانکه گفته شد، گویا بیشتر مؤلفان معاصر با پیش داوری در خصوص بار معنایی این دو عبارت دچار اشتباه شدهاند.
در ردیهای که
عثمان بن سعید دارمی بر ب
شر مریسی (ه م) نوشته، عبارت بیتالحکمه در کنار نام
معاویة بن ابیسفیان آمده است؛ اثری که بشر در آن به بیتالحکمه اشاره کرده، همچون دیگر آثارش از میان رفته، اما دارمی در ردیه خود سخن بشر را چنین آورده است: «رقیب همچنین مدعی است که... معاویه «بیتی» داشت به نام بیتالحکمه. هرگاه حدیثی مییافت، در آنجا ثبت میکرد».
مهم نیست که در روزگار معاویه چنین جایی وجود داشته، یا نه، بلکه مهم آن است که در این روایت، بیتالحکمه به وضوح معادل جایی شبیه به کتابخانه قصر به کار رفته است.
خبری که
مسعودی درباره عادات معاویه یاد کرده است، وجود کتابخانه سلطنتی را در قصر تأیید میکند. براساس این روایت معاویه تا پاسی از شب میخوابید
و سپس برمیخاست تا کتابدارانش کتابهایی درباره سیاستها، جنگها
و نیرنگهای سلاطین برایش بخوانند.
در مورد اطلاق نام بیتالحکمه بر کتابخانه سلطنتی شواهد دیگری نیز دردست است. در برخی روایات ترجمه عربی دیباچه
کلیله و دمنه به قلم
ابن مقفع، کتابخانه سلطنتی
پادشاه هند بیتالحکمه
و کتابخانههای پادشاهان پیشین خزائنالحکمة نامیده شده است.
حمزه اصفهانی نیز در الامثال الصادرة عن بیوت الشعر، کتابخانههای سلطنتی
ساسانیان را بیوتالحکمه نامیده است. سرخسی نیز در
آداب الملوک این نامگذاری را تأیید میکند.
واقدی از بیرون آوردن پرچمهای
اسکندر مقدونی از محلی به نام بیتالحکمه یاد میکند
که چنین چیزی نیز میتواند بخشی از یک کتابخانه سلطنتی باشد.
در موردی دیگر مسعودی از تالارهایی در مصر که در آنها بتهایی طلایی به نشانه هریک از ستارگان مهم نگاهداری میشده، با عنوان «برب» (جمع آن: برابی) یا «بیتالحکمه» یاد کرده است.
مقریزی افزون بر تکرار همین موارد به نقل از
اخبار الزمان مسعودی، آورده است که هر شهر مصر قدیم دارای «خزائن من الحکمة» بوده که یکی به نگاهداری بتی با سیمای انسان برای خورشید
و چیزهایی از این قبیل اختصاص داشته است.
ابن ندیم نیز در آخرین سطور
الفهرست و در مبحث
علوم غریبه تنها به وجود «برابی»
و بیوتالحکمه در مصر اشاره میکند
و قفطی هنگام اشاره به «ذوالنون اخمیمی» او را یکی از ملازمان (خادمان) «بربا» در سرزمین اخمیم (بیتی از بیوت الحکمه کهن) میداند
و میافزاید که در این بیت تصاویری بوده که
مؤمنان را
ایمان،
و کافران را طغیان میافزاید.
همچنین در اخبار فتح اندلس از وجود بیتالحکمهای در این سرزمین آگاه میشویم که در آن برخی تصاویر
طلسمات وجود داشته است.
پس میتوان گفت که دو عبارت بیتالحکمه
و خزانةالحکمه در دوره اسلامی بر جایهای مختلف، از اتاقی حاوی چند مجسمه، تصویر یا طلسم گرفته تا کتابخانه سلطنتی که در آن روزگار وظیفه کنونی موزهها را نیز عهده داشته، اطلاق میشده است.
اما از سوی دیگر عنوان خزانةالحکمه که ابن ندیم
و دیگران به وضوح آن را معادل بیتالحکمه به کار بردهاند، دستکم بر دو کتابخانه دیگر که هر دو را
علی بن
یحیی بن منجم، یکی را در اوایل
سده ۳ق برای
فتح بن خاقان و دیگری را مدتی بعد برای خودش تأسیس کرده بود،
اطلاق شده است.
بهکار رفتن عنوان «صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون» در خصوص
حسن بن مرار صنوبری، نیای شاعر معروف ابوبکر احمد بن محمد بن حسن ضبی
و نیز اطلاق عنوان بیتالحکمه بر کتابخانه فتح بن خاقان در یک مورد (که در آن از «سند (در اصل: سندی) بن علی وراق» به عنوان «صاحب بیتالحکمة فتح بن خاقان» یاد شده است
) این تردید را پدید میآورد که شاید هر دو عنوان بیتالحکمه یا خزانةالحکمه اسامی عام
و معادل «خزانةالکتب» باشند؛ اما چون وجود یک کتابخانه وابسته به دارالخلافه در دوره عباسیان رایج بوده، به ناچار فرض میکنیم که این کتابخانه بهطور خاص بیتالحکمه
و گاه خزانةالحکمه،
و از روزگار مأمون به بعد نیز خزانةالمأمون نامیده میشده است
و نیز به ناچار همه اخباری را که ارتباط آنها با بیتالحکمهها (در صورت درستی تعدد اینگونه مراکز) یا خزانةالحکمههای شخصی مسلم نباشد، به این کتابخانه دولتی مربوط فرض میکنیم.
همه آنچه از متون کهن درباره این نهاد درمییابیم، آن است که تنی چند از دانشمندان آن روزگار در آنجا بهکار مشغول، یا دارای عنوان صاحب بیت/خزانةالحکمه بودهاند.
درباره وجود جایی به نام بیتالحکمه در روزگار
هارون، تنها دو شاهد دردست است.
ابن ندیم آورده است که علان شعوبی ایرانی، پیوسته با خاندان برمکی رفت
و آمد داشت
و در بیتالحکمه برای هارون، مأمون
و برمکیان نسخهبرداری میکرد.
اما برخلاف تصور مؤلفان معاصر، نمیتوان تنها با استناد به آنچه ابن ندیم آورده است، وی را از کارمندان بیتالحکمه (به ویژه با تصوری که امروزه از کارمندان داریم) دانست؛ زیرا به تأکید
یاقوت، او دکان وراقی داشته،
و به کار
استنساخ، تجلید
و فروش نسخ خطی مشغول بوده،
قاعدتاً همکاری وی با بیتالحکمه گاه به گاه
و موردی (به تعبیر امروزی: پارهوقت) بوده است.
ابن ندیم آورده است که
ابوسهل بن نوبخت در خزانةالحکمه هارون کار میکرد.
قفطی که ابوسهل منجم را بر اثر خلط با دیگر اعضای خاندان نوبختی از «ائمه متکلمین» برشمرده، هنگام نقل از سخن ابن ندیم آورده است که هارون وی را بر ریاست «خزانة کتبالحکمة» گمارد
و او آنچه را که از کتب
حکمت مییافت، به
فارسی ترجمه میکرد.
گویا قفطی در اینجا سخن ابن ندیم را به میل خود
و براساس برداشتی که از آن داشته، تغییر داده است.
از آنچه گذشت میتوان دریافت که این نهاد پیش از نابودی
برمکیان (۱۸۷ق/۸۰۳م) وجود داشته است.
سرپرست بیتالحکمه را ظاهراً «صاحب» مینامیدهاند. گویا نخستین کسی که این منصب را داشته، شخصی به نام سلم است که همواره از او به صورت «سلم صاحب بیتالحکمه» یاد شده است. کهنترین مدرکی که از وی در دست است
و هیچیک از محققان قبلی نیز بدان توجه نداشتهاند، قطعهای از آثار
جاحظ است. جاحظ در
الرسائل «فصل ما بینالعداوة
و الحسادة» آورده است که گاه برخی آثار خود را که از لحاظ لفظ
و معنی کمتر از آثار دیگرش بوده، به کسانی چون ابن مقفع،
خلیل بن احمد فراهیدی، سلم صاحب بیتالحکمه،
یحیی بن خالد،
عتابی و دیگر مؤلفانی که از لحاظ زمانی جلوتر از وی بودهاند، نسبت داده است
براساس آنچه ابن ندیم درباره سلم آورده است، میدانیم که یحیی بن خالد برمک (که از نخستین ترجمه عربی مجسطی راضی نبود) ابوحسان
و سلم صاحب بیتالحکمه را به فراهم آوردن ترجمهای نیکو گمارد
و آنان پس از فراخواندن مترجمان با دقت
و تلاش بسیار، این کار را به پایان رساندند.
سلم همچنین یکی از اعضای گروه فرستاده شده به فرمان مأمون به بیزانس برای انتخاب کتاب،
«صاحب بیتالحکمه با شراکت
سهل بن هارون»، از جمله مترجمان پهلوی به عربی،
و نیز فراهم آوردنده یکی از آثار مبتنی بر
کلیله و دمنه بوده است.
ابن عبدریه نیز در مورد «سلیمان صاحب بیتالحکمه» (که باید همان سلم باشد) آورده است که روزی جعفر بن یحییٰ برمکی با لباس مردم عادی به نزد وی رفت
و سلم پس از آنکه ثمامة بن اشرس جعفر را به او شناساند، گفت که نمیداند چگونه به خاطر لطف بزرگی که جعفر در حق وی روا داشته، تشکر کند.
از آنچه گفته شد برمیآید که سلم، یکی از ادبای روزگار هارون
و مأمون بوده که در ترجمه آثار پهلوی
و یونانی به عربی نیز دست داشته،
و در روزگار مأمون مدتی سرپرست بیتالحکمه بوده است. اما از سخن جاحظ
و ابن ندیم نمیتوان استنباط کرد که وی در روزگار هارون نیز چنین منصبی داشته است، زیرا بعید نیست که این دو وی را به لقبی که بعدها گرفته، ملقب ساخته باشند.
به هرحال سلم در روزگار مأمون در این منصب دو شریک نیز داشته است: یکی شخصی به نام سعید بن هُریم (یا هارون) کاتب که به گفته ابن ندیم از مترجمان فارسی به عربی
و از جمله بلغای عرب بوده،
و جاحظ به آثار وی استناد میکرده است
سعید بن هریم
و دیگری سهل بن هارون بن راهیون دستمیسانی (اهل دشت میشان) مشهور به اینراهیون، ادیب برجسته ایرانی که یقیناً مشهورترین دارنده این عنوان بوده است. او نیز مانند دو تن دیگر از جمله بلغا
و از مترجمان فارسی به عربی بوده است.
گویا اشاره ابن ندیم در مورد استناد جاحظ به آثار سعید بن هارون در واقع مربوط به سهل بوده، زیرا جاحظ در بیشتر آثار خود بارها به سهل بن هارون استناد کرده است، اما استنادی به سعید بن هارون (یا هریم) یافت نشد. سهل بن هارون را با
لقب «کاتب علیٰ خزانةالحکمه» نیز خواندهاند
که در این مورد کاتب به همان معنی رئیس بهکار رفته است. حسن بن مرار مشهور به ضبی نیز چنانکه گفته شد، عنوان «صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون» داشته است.
شخصی به نام احمد بن محمد نیز عنوان صاحب بیتالحکمه داشته است که در مورد وی تنها میدانیم یکی از راویان متروک
حدیث بوده،
و از
مالک بن انس روایتی کرده است.
گذشته از این، به گفته ابن ندیم:
ابن ابیالحریش در خزانةالحکمه برای مأمون جلدسازی میکرد
و محمد بن موسیٰ خوارزمی نیز پیوسته در خزانةالحکمه مأمون مشغول به کار بود یا در خزانةالحکمه برای مأمون کار میکرد.
به گفته بالتی گسدن در کتاب سریانی به نام «
تاریخ سیرت» ضمن اشاره به نسخهای مجعول از معاهده میان
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) و مسیحیان نجران، از حضور شخصی به نام حبیب در بیتالحکمه یاد شده است.
همچنین در افسانهای که نخستین بار قفطی بدان اشاره کرده،
موسی بن شاکر، پدر بن موسیٰ (ه م) راهزنی توبهکار است که هنگام
مرگ وی فرزندانش خردسال بودهاند. پس مأمون آنها را به
اسحاق بن ابراهیم مصعبی میسپارد
و او (یا خود مأمون؟) این ۳ برادر را زیرنظر
یحیی بن ابیمنصور، ستارهشناس بنام ایرانی در بیتالحکمه جای میدهد
، که به استناد همین روایت مصعبی را «مسئول بیتالحکمه» خوانده است). گرچه این افسانه حتیٰ با آنچه خود قفطی درباره موسی بن شاکر آورده، تناقض دارد
، اما برخی با استناد به همین نکته، بنی موسیٰ
و یحیی بن ابیمنصور را نیز از کارکنان بیتالحکمه دانستهاند.
تنها سندی که در مورد برخی وظایف بیتالحکمه، افزون بر نگاهداری کتاب، در دست داریم، بر پایه روایتی از کتاب
الحیدة است.
این کتاب شرح داستان گونه
و یقیناً اغراقآمیز مناظراتی میان
عبدالعزیز بن یحییٰ کنانی (د۲۴۰ق/۸۵۴م)، از یکسو
و بشر مریسی و یاران وی (یعنی
معتزله و جهمیه) از سوی دیگر، درباره
قدیم یا مخلوق بودن
قرآن کریم است.
براساس این روایت، کنانی با شنیدن ماجرای
محنه (که براساس آن اعتقاد به قدیم بودن قرآن ممنوع شده بود) از
مکه به
بغداد میآید
و جسورانه اعلام میکند که قرآن مخلوق نیست. وی در مناظرهای، به گفته خود حریف را به سختی درهم میشکند. سپس بشر
و طرفداران وی، به انگیزه انتقام، بر آن میشوند که در جلسهای که هر
جمعه در بیتالحکمه
و معمولاً با حضور مأمون برگذار میشده است،
خشم خلیفه را برضد کنانی برانگیزانند. کنانی یک بار نیز به برگزاری جلسهای دیگر در «جایی جز بیتالحکمه» اشاره میکند
و شرح ماجرا را با تفصیل
و آب
و تاب تمام میآورد.
با صرفنظر از جنبههای اغراقآمیز این
روایت، از سخن وی میتوان دریافت که ظاهراً هر جمعه جلسهای در بیتالحکمه برگزار میشده،
و مأمون در این جلسه در جایگاهی خاص
و در پس پرده مینشسته است، چنان که سخنان همه حاضران را میشنیده،
و البته حاضران نیز از حضور وی در پس پرده آگاه بودهاند
و گاه نتایج مباحثات خود را بر وی عرضه میداشتهاند.
البته
سبکی در
طبقات الشافعیة انتساب کتاب به او را ساختگی میداند
و حتیٰ گفتهاند که کتاب الحیدة، پس از مرگ عبدالعزیز کنانی نوشته شده است.
گوتاس با تکیه بر احتمال جعلی بودن این کتاب برآن است که بیتالحکمه نمیتوانسته جایی برای این گونه مناظرات باشد
و اصولاً چنین کار سبکی (یعنی برگزاری
مناظره در کتابخانه) را از مأمون بعید دانسته است.
اما در اصل ماجرا نمیتوان چندان تردید کرد، چه، این مناظره چندان مشهور بوده که
خلیفه القادربالله در ۴۲۰ق/۱۰۲۹م در اعلامیهای مبنی بر تفسیق معتقدان به
خلق قرآن، بدان اشاره کرده است.
به هرحال درستی یا نادرستی انتساب این کتاب به کنانی به درستی آن جزء از ماجرا که به برگزاری جلسهای در بیتالحکمه اشاره دارد، لطمه نمیزند؛ زیرا بعید است که مؤلف، با دروغپردازی در این خصوص (که هیچ کمکی به وی نمیکرده) اثر خود را بیش از پیش در معرض اتهام قرار داده باشد؛ ضمن اینکه برگزاری جلسات مناظره میان علما در یک کتابخانه آنقدر عجیب
و خارقالعاده نیست که برای باور داشتن آن به شواهد متعدد
و اخبار متواتر نیاز باشد.
در هیچیک از مآخذ معتبر به تأسیس بیتالحکمه کمترین اشارهای نشده است.
بیشتر مؤلفان معاصر با اساس قرار دادن روایات پراکنده
و گاهی مشکوک مربوط به آورده شدن برخی آثار یونانیان از بیزانس، تاریخی تقریبی برای تأسیس بیتالحکمه یاد کردهاند.
در مآخذ کهن تنها ارتباطی که میان این انتقال کتابها
و بیتالحکمه به چشم میخورد، حضور «
سلم صاحب بیتالحکمه» در زمره فرستادگان مأموران برای گزینش کتاب است؛ اما از آنجا که معمولترین مکان برای حفظ کتبی که برای خلیفه فرستاده میشده، کتابخانه سلطنتی است، به ناچار فرض میکنیم که این کتابها به بیتالحکمه میرسیدهاند. گذشته از روایت مشکوک
ابن جلجل در خصوص انتقال کتب
عموریه و آنکارا به
بغداد در روزگار هارون، روایات دیگری در خصوص دریافت کتاب در روزگار مأمون وجود دارد که مؤلفان معاصر، به ویژه یوسفعش
با جداگانه فرض کردن آنها، تا ۳ نوبت دریافت کتاب برشمردهاند.
قاضی صاعد اندلسی آورده است که مأمون با ارسال هدایایی گرانقدر از امپراتور بیزانس خواست تا برخی آثار فلسفی را برای وی بفرستند. امپراتور نیز در پاسخ شماری از آثار
افلاطون،
ارسطو،
بقراط،
جالینوس،
اقلیدس،
بطلمیوس و... را فرستاد.
عش تاریخ این رویداد را پیش از ۲۰۴ق/۸۱۹م، یعنی پیش از ورود مأمون به بغداد حدس زده
که غیر معقول است.
براساس روایت دیگر مأمون در نامهای از امپراتور بیزانس اجازه خواست تا گزیدهای از آثار موجود در کتابخانههای بیزانس را به بغداد آورد. امپراتور نخست سرباز زد، اما سپس موافقت کرد
و مأمون نیز
حجاج بن
یوسف بن مطر،
ابن بطریق، سلم صاحب بیتالحکمه
و دیگران
و «چنان که گفتهاند:
ابن ماسویه» را برای انتخاب کتاب فرستاد تا آنچه را مناسب میدانند، به بغداد آوردند
و به ترجمه این آثار فرمان داد.
یوسفعش تاریخ این رویداد را با اشتباه در نقل از
مقریزی (که اشارهای مختصر به این ماجرا دارد) «چند سال پیش از ۲۱۰ق»
و به احتمال قوی اندکی پس از ۲۰۴ق دانسته است.
[و اندی» یاد کرده است به نظر میرسد که مقریزی براساس تاریخ جنگ میان مأموران امپراتور بیزانس (۲۱۵-۲۱۸ق/۸۳۰-۸۳۳م) این تاریخ تقریبی را ارائه کرده باشد. ]
روایتی دیگر در خصوص دریافت کتاب حاکی از آن است که این کتابها احتمالاً ما بازاء غرامت جنگ با حکمران قبرس، یا تحفهای برای خودداری مأمون از هجوم به بیزانس بوده است.
در روایات مختلف داستانی که عش آن را نوبت سوم دریافت کتاب نامیده، دو عنصر مشترک وجود دارد:
مخالفت اولیه حکمران بیزانس یا قبرس پس از مشورت با امیران و دانشوران کشور و تغییر نظر وی پس از مشورت با یکی از روحانیان برجسته که معتقد بود با فرستاده شدن آثار فلسفی و علمی به سرزمینهای اسلامی، ایمان مسلمانان سست خواهد شد. صرفنظر از جنبههای داستانپردازانه و عوامپسند این ماجراها که با گذشت زمان جزئیات آنها بیشتر میشود، در روزگار مأمون به احتمال قوی تنها در یک نوبت آثاری از بیزانس به بغداد آورده شده، به ویژه آنکه در هر یک از مآخذ کهن، تنها به یکی از روایات مختلف دریافت کتاب اشاره شده است و اگر بخواهیم بر درستی اصل روایت مخدوش ابن جلجل نیز اصرار بورزیم، در مجموع دو بار شماری کتاب به بغداد آمده است. به هرحال به نظر میرسد شمار این کتابها چندان قابل توجه نبوده است.
اگر مجموعه آثار یونانی بیتالحکمه چندانی که مؤلفان معاصر پنداشتهاند، غنی بوده است، چرا بنی موسیٰ برای نسخ خطی اثری به شهرت و اهمیت مخروطات آپولونیوس به شهرهای مختلف سفر میکردند، یا حنین بن اسحاق را برای یافتن نسخه یونانی برخی آثار مشهور جالینوس به بیزانس و جاهای دیگر میفرستادند؛ چرا که حنین در رسالهای که درباره ترجمههای آثار جالینوس نگاشته، هرگز به بهرهوری از نسخ یونانی کتابخانه بیتالحکمه اشاره نمیکند و همواره بر کتابخانه شخصی خود متکی است. در واقع باید گفت که برخلاف تصور مؤلفان معاصر نه تنها شاهدی درباره اشتغال مترجمان مشهور در بیتالحکمه در دست نیست. بلکه همان اندک شواهد موجود نیز حاکی از آن است که این کتابخانه حتیٰ از فراهم آوردن نسخههای خطی یونانی قابل اعتماد، مهمترین نیاز مترجمانی چون حنین، عاجز بوده است.
گذشته از این، حنین درمیان حامیان خود نیز هرگز از هیچ خلیفهای یاد نمیکند. بیشتر ترجمههای سریانی به عربی وی به درخواست ابن ماسویه، آل بختیشوع و چند پزشک جندیشاپوری دیگر، و اغلب ترجمههای یونانی یا سریانی به عربی وی نیز به سفارش بنی موسیٰ و علی بن یحییٰ مشهور به ابن منجم بوده است (ه د، ۱۲/۶۸۵، ۶۸۹-۶۹۰).
حال اگر فعالیتهای حنین و شاگردانش و دیگر وابستگان بنی موسیٰ، بنی منجم و دیگر حامیان مشهور نهضت ترجمه را از بیتالحکمه جدا کنیم، از دوران شکوفایی نهضت ترجمه در میانه سده ۳ق چه چیزی باقی میماند؟ در نتیجه چنانکه گوتاس و صلیبا نیز پیش از این یادآور شدهاند، باید درخصوص نقش بیتالحکمه، حاکمیت سیاسی و به ویژه نقش مأمون در فرایند انتقال و ترجمه علوم بازنگری کنیم.
بیتالحکمه اگر آن چنانکه به نظر میرسد کتابخانه دارالخلافه بوده، عجیب نخواهد بود که از روزگار مأمون به بعد خزانةالمأمون نیز نامیده شود. با این همه، از سرنوشت آن پس از خلافت وی، چیزی نمیدانیم.
ابن ندیم اشاراتی کوتاه در این باره دارد: نخست به نقل از مأخذی ناشناس («و قد قیل...») آورده است که در خزانةالمأمون نامهای منسوب به جد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود. سپس به دیدن «نمونهای از خط حمیری که جزئی از خزانةالمأمون، و به فرمان مأمون ترجمه شده بود» و نقل «حروف الفبای حبشی که شبیه الفبای حمیری است. از [
یکی از دستنوشتههای]
خزانةالمأمون» اشاره میکند و سرانجام مطلبی را از «کتابی با کتابت بسیار کهن، گویا از نسخههای خزانةالمأمون» نقل میکند. حمزه اصفهانی نیز یکی از مآخذ خود در نگارش تاریخ سنی ملوکالارض را «تاریخ ملوکالفرسالمستخرج من خزانةالمأمون» میداند.
برخی از محققان این اشارات ابن ندیم و حمزه اصفهانی را حاکی از برجای بودن بیتالحکمه یا خزانةالمأمون تا روزگار ابن ندیم دانستهاند درحالی که نه تنها هیچیک از اشارات این دو را نمیتوان شاهدی بر این امر دانست، بلکه از تردیدی که ابن ندیم درمورد انتساب نسخهها به خزانةالمأمون داشته، میتوان استنباط کرد که برعکس، در آن روزگار این کتابخانه پراکنده شده، و جای مشخصی نداشته است.
از آنچه گذشت، میتوان گفت که براساس شواهد معتبر بیتالحکمه یا خزانةالحکمه کتابخانهای بوده که در روزگار هارونالرشید، دستکم پیش از نابودی برمکیان در ۱۸۷ق/۸۰۳م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون (یعنی زمانی که ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شرکت خلیفه نیز درآن برگذار میشده، و در سده ۴ق کتابهای آن پراکنده شده بوده است.
بیتالحکمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانشدوست (و نه پشتیبانی دولت) بهکار مشغول بودهاند. هر چند بعید نیست برخی مترجمان عصر هارون و مأمون (همچون ابن بطریق)، از کتابهای آن بهره برده باشند.
البته انکار نمیتوان کرد که در آن روزگار نظر مثبت شخص خلیفه، گرچه شاید هرگز به صراحت ابراز نشده باشد، لازمه انجام دادن هر کار مستمر و از جمله نهضت ترجمه بوده است.
(۱) ابن ابیاصیبعه احمد، عیون النباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
(۲) ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤادسید، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۳) ابن جوزی عبدالرحمان، الضعفاء و المتروکین، به کوشش ابوالفدا عبدالله قاضی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴) ابن جوزی عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۵) ابن حجر عسقلانی احمد، لسان المیزان، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۶) ابن خلکان شمسالدین، وفیات.
(۷) ابن شاکر کتبی محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۸) ابن طاووس علی، فرجالمهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم، ۱۳۶۳ش.
(۹) ابن عبدربه احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م.
(۱۰) ابن عبری غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۸۹۰م.
(۱۱) ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۱۲) ابن فضلالله عمری احمد، مسالکالابصار فی ممالکالامصار، چتصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۱۳) ابن نباته محمد، سرحالعیون، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۱۴) ابن ندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
(۱۵) ابوحیان توحیدی علی، البصائر و الذخائر، به کوشش احمد امین و احمدصقر، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۳م.
(۱۶) ایوب یوسف، المراکز الثقافیة المهتمة بالترجمة و التی اثرت فی الحضارة العربیة، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م.
(۱۷) بنی موسیٰ، تحریر المخروطات (نک: ما، آپولونیوس).
(۱۸) تامر عارف، اثر الترجمة فی الحضارة العربیة، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م.
(۱۹) تکریتی سلیم طه، بیت الحکمة فی بغداد، المورد، بغداد، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م، ج۸، شم ۴.
(۲۰) ثعالبی مرغنی حسین، غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، ۱۹۰۰م.
(۲۱) جاحظ عمرو، فصل مابین العداوة و الحسادة، الرسائل، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، ج۱.
(۲۲) جاحظ عمرو، المحاسن و الاضداد، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، ۱۹۶۹م.
(۲۳) جواهری عماد، بین بیت الحکمة و الجامعات الحدیثة، بیت الحکمةالعباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۲۴) حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش گوستاو فلوگل، ۱۸۳۵-۱۸۵۸م.
(۲۵) حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
(۲۶) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۲۷) دارمی عثمان، الرد علیٰ بشر المریسی، به کوشش محمد حامدفقی، بیروت، ۱۳۵۸ق.
(۲۸) دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۲۹) درویش محمود احمد، اصول التخطیط المعماری للمدارس الاسلامیة فی ضوء بیت الحکمة بقصر الذهب ببغداد، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۳۰) ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۳۳۱-۳۵۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۳۱) ذهبی محمد، المغنی، به کوشش نورالدین عتر، حلب، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۳۲) ذهبی محمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمدبجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
(۳۳) زرکان محمدعلی، حنینبن اسحٰق، شیخ المترجمین العرب، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالدماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م.
(۳۴) زرکانی خلیل حسن، بیتالحکمة و حریةالعملالعلمی، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱.
(۳۵) زقزوق عبدالرزاق، تاریخ الطب عندالعرب فی العصر الاسلامی، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیة السوریة لتاریخ العلوم، به کوشش احمد یوسف حسن و مصطفیٰ موالدی، حلب، ۱۹۸۰م.
(۳۶) سامرایی کمال، مختصر تاریخ طب العراقی، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۳۷) سبع محمدمروان، حرکة الترجمة العلمیة و توسعها فیالعصر العباسی، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م.
(۳۸) سبکی عبدالوهاب، طبقات الشافعیةالکبریٰ، قاهره، ۱۳۲۳ق.
(۳۹) سمیر عبدالرزاق، الطب البیطری فی عصر الحضارة الاسلامیة، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیةالسوریة لتاریخ العلوم، به کوشش احمد یوسف حسن و مصطفیٰ موالدی، حلب، ۱۹۸۰م.
(۴۰) صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۴۱) صفا ذبیحالله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴۲) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباسی و دیگران، ویسبادن، ۱۹۸۲م.
(۴۳) طاش کوپریزاده احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباددکن، ۱۳۲۹ق.
(۴۴) عامری محمدبشیر حسن راضی، بصمات بیت الحکمةعلیٰ حرکةالترجمة و التألیف فی الاندلس، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۴۵) عباس صالح مهدی، ترجمة بیتالحکمة لکتب جالینوس الطبیة و اثرها فی المؤلفات الطبیة العربیة، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۴۶) عبدالحلیم میخالد، بیتالحکمة العباسی، التخصص و الموسوعیة، بین الافراط و التفریط، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱.
(۴۷) عبداللطیف بهجت کامل، یوحنا بن ماسویه اول رئیس لبیت الحکمة البغدادی و رائدمن رواد علمی التشریح و الطب، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۴۸) عبدالمنعم شاکرمحمود، اثربیتالحکمة فی ترجمة الکتب الطبیة، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۴۹) عبیدی صلاح حسین، بیتالحکمة و اثره فی تصنیع آلات الرصد، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۵۰) عتبی محمدسعیدرضا، اثر بیتالحکمة البغدادی فی ثقافة الاندلس، عصر حکم المستنصر انموذجا، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۵۱) عش یوسف، تاریخ عصر الخلافةالعباسیة، به کوشش محمد ابوالفرج عش، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۵۲) غنیمه عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۵۳) فانی کامران، بیتالحکمة و دارالترجمة، نشر دانش، آذر و دی ۱۳۶۰ش، س۲، شم ۱.
(۵۴) قفطی علی، تاریخ الحکماء، به کوشش لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م.
(۵۵) قلقشندی احمد، صبحالاعشیٰ، قاهره، ۱۹۱۳-۱۹۱۹م.
(۵۶) کرزون شحاده، الترجمة: بدایاتها ـ اطوارها ـ توجهاتها ـ بعض نتائجها، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطة، حلب، ۱۹۸۴م.
(۵۷) کسیدون ماری، بیت الحکمة و السیاسة الثقافیة للخلیفة المأمون، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱.
(۵۸) کلیلة و دمنة، ترجمه کهن پهلوی به عربی از ابن مقفع، به کوشش محمود حسن ربیع، قاهره، مکتبة الهلال.
(۵۹) کنانی عبدالعزیز، الحیدة، به کوشش جمیل صلیبا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۶۰) کونیچ پاول، حرکتا الترجمة الی العربیة و من العربیة و اهمیتهما فی تاریخ الفکر، تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷-۱۹۸۸م، ج۴.
(۶۱) گردیزی عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۶۲) لامنس هانری، دور العلم و بیوت الحکمة، المشرق، ۱۹۴۰م، ج۳۸.
(۶۳) مایرهوف ماکس، مقدمه بر کتاب العشر مقالات فی العین، منسوب به حنین بن اسحاق، قاهره، ۱۹۲۸م.
(۶۴) محفوظ، حسین، علی، «بیتالحکمة: الاسم، تحلیل و توثیق و تشریح و توضیح»، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱.
(۶۵) محقق مهدی، رسالة حنین بن اسحاق محصول بیت الحکمة، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۶۶) محمد ماهر عبدالقاهر، حنین بن اسحاق، العصر الذهبی للترجمة، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۶۷) مسعودی علی، اخبارالزمان، به کوشش عبدالله صاوی و دیگران، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۶۸) مسعودی علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶-۱۹۷۹م.
(۶۹) مقدسی مطهر، البدأ و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۰۳م.
(۷۰) مقری احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۷۱) مقریزی احمد، الخطط، بولاق، ۱۲۷۰ق.
(۷۲) مبشو لیونی ماریا، اسهامات العراق و البیت الحکمة فی الحضارة الانسانیة، العلاقات التاریخیة مع ایطالیا، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۷۳) ناجی عبدالجبار محمد بن اسحاق الندیم، رائد علم الفهرسة و التصنیف فی بیت الحکمة، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۷۴) نقشبندی اسامه ناصر، ابوالحسن ثابت بن قرةالحرانی من اعلام بیت الحکمة، بیتالحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲.
(۷۵) واقدی محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل.
(۷۶) یاقوت حموی، معجمالادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۷۷) باور طلعت رشاد، بیت الحکمة فی بغداد، النشأة و التطور، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱.
(۷۸) Apollonius، Conics Books V to VII، The Arabic Translation of the Lost Greek Original in the Version of the BanūMūsā، ed And tr Gj Toomer، New York، ۱۹۹۰.
(۷۹) Balty-Guesdon MG، Le Bayt al-Hikma de Baghdad، Arabica، Leiden، ۱۹۹۲، vol XXXIX (۲).
(۸۰) Brockelmann C،» Arabia «، EI۱.
(۸۱) Browne EG، Arabian Medicine، Cambrige، ۱۹۶۲.
(۸۲) The Dinkard، tr B Sanjana، Bombay، ۱۹۰۰.
(۸۳) Eche، Y، Les Bibliothèques arabes، Damascus، ۱۹۶۷.
(۸۴) Elgood CL، A Medical History of Persia and the Eastern Caliphate، Amsterdam، ۱۹۵۱.
(۸۵) GAL.
(۸۶) Gutas D، Greek Thought، Arabic Culture، New York، ۱۹۹۸.
(۸۷) Hitti ph، History of the Arabs، London، ۱۹۵۶.
(۸۸) Inayatullah، Bibliophilism in Mediaeval Islam، Islamic Culture، Hyderabad Deccan، ۱۹۳۸، vol XII (۱).
(۸۹) Jacquart D and F Micheau، La Médecine arabe et l’occident médiéval، Paris، ۱۹۹۰.
(۹۰) Jolivet، J،» The Development of Philosophical Thought in its Relationship with Islam up to Avicenna «، Islam، Philosophy and Science، Paris، ۱۹۸۱.
(۹۱) Krenkow F، Kitābkhāna، EI۱.
(۹۲) Mackensen R S،» Background of the History of Moslem Libraries «، The American Journal of Semitic Languages and Literatures، Chicago، ۱۹۳۵-۱۹۳۶.
(۹۳) McPeak WJ، Meteorology in the Islamic World، Encyclopaedia of the History of Sciences، Technology، and Medicine in Non-Western Cultures، ed H Selin، London، ۱۹۹۷.
(۹۴) Meyerhoff M، Von Alexandrie nach Bagdad، Sitzungsberichte der preussischen Akademie der Wissenschaften Phil-Hist Kl، ۱۹۳۰.
(۹۵) Meyerhoff، M،» Die Anfänge der arabischen Ophthalmologie «، VI me Congrès International d’Histoire de la Médecien، Leyde-Amsterdam، ۱۸-۲۳ Juillet ۱۹۲۷، Antwerp، ۱۹۲۹.
(۹۶) Meyerhoff M، New Light on the Early Period of Arabic Medical and Ophthalmological Science، Bulletin of the Ophthalmological Society of Egypt، ۱۹۲۶، volXIX.
(۹۷) Meyerhoff M، New Light on Hunain Ibn Ishâq and his Period، Isis، Philadelphia، ۱۹۲۶، vol VIII.
(۹۸) Meyerhoff M، Science and Medicine، The Legacy of Islam، ed Th Arnold and A Guillaume، Oxford، ۱۹۳۱.
(۹۹) Meyerhoff M، On the Transmission of Greek and Indian Science to the Arabs، Islamic Culture، Hyderabad، ۱۹۳۷، vol XI.
(۱۰۰) Mieli A، La Science arabe، Leiden، ۱۹۶۶.
(۱۰۱) Nasr H، Islamic Science، World of Islam Festival Publishing Company Ltd، ۱۹۷۶.
(۱۰۲) Nicholson RA، A Literary History of the Arabs Cambridge، ۱۹۰۷.
(۱۰۳) O’leary De Lacy، How Greek Science Passed to Arabs، London، ۱۹۴۹.
(۱۰۴) Rekaya M،» Al-Ma’mūn B Hārūn al-Rashid «، EI۲.
(۱۰۵) Rosenthal، F،» From Arabic Books and Manuscripts، XVI: As-Sarakhsi on the Appropriate Behavior for Kings «، Jurnal of the American Oriental Society، ۱۹۹۵، vol CXV،.
(۱۰۶) Saliba، G Arabic Science and the Greek Legacy، From Baghdad to Barcelona، ed J Casulleras & J Samsó، Barcelona، ۱۹۹۶، vol I.
(۱۰۷) Sarton G، Introduction to the History of Science، Philadelphia، vol I، ۱۹۲۷، vol II، ۱۹۴۸.
(۱۰۸) Sbath P،» Kitab al-Azmina، le livre des temps d’Ibn Massawaïh، médecin Chrétien célèbre décédé en ۸۵۷ «، Bulletin de l’Institut d’Egypte، Cairo، ۱۹۳۲-۱۹۳۳، vol XV.
(۱۰۹) Sharif MM، Muslim Thought: Its Origin and Achievements، Lahore، ۱۹۸۰.
(۱۱۰) Siddiqi MZ، Studies in Arabic and Persian Medical Literature، Calcutta، ۱۹۵۹.
(۱۱۱) Sourdel D، The Abbasid Caliphate، The Cambridge History of Islam، Cambridge، vol I (A)، ed P M Holt et al، ۱۹۷۰.
(۱۱۲) Sourdel D، Bayt al-Hikma، EI۲.
(۱۱۳) Taylor RC، East and West: Islam in the Transmission of Knowledge from East to West، Encyclopaedia of the History of Sciences، Technology، and Medicine in Non-Western Cultures، ed H Selin، London، ۱۹۹۷.
(۱۱۴) Ullmann M، Islamic Medicine، Edinburgh، ۱۹۷۸.
(۱۱۵) Van Ess J، Theologie und Gesellschaft im ۲ und ۳ Jahrhundert Hidschra، Berlin، ۱۹۹۲.
(۱۱۶) Sa’di L M،» A Bio-Bibliographical Study of Hunayn Ibn Is-haq al-Ibadi (Johannitius) «، Bulletin of the Institute of the History of Medicine، ۱۹۳۴، volII (۷).
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۵۳۳۳،برگرفته از مقاله «بیتالحکمه».