بعثت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بعثت در اصطلاح کلامی، به برانگیختن
محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به پیامبری در سن چهل سالگی، از سوی
خدا اطلاق میشود. طبق نقل مشهور امامیه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدود ۴۰ سال پس از رخداد
اصحاب فیل، در ۲۷
رجب، و مجاور
غار حرا به پیامبری مبعوث شدند.
عربستان در دوران بعثت، شاهد آشفتگیهای اخلاقی و اجتماعی و دینی بود، که از این عصر در منابع اسلامی به روزگار
جاهلیت یاد میشود. از اینرو، پیامبر از سوی
خداوند برای
هدایت انسانها مبعوث شد تا مردم را از
جهل و
گمراهی نجات دهد. پیامبر مدتی مردم را پنهانی به
دین اسلام دعوت میکردند، اما با نزول نخستین
آیات از پیام وحی، پیامبر
رسالت خویش را به صورت آشکارا آغاز نمود. بر همین اساس، ایشان نخست سران و بزرگان
قریش را به اسلام دعوت کرد.
حضرت علی (علیهالسّلام) نخستین مردی بود که دعوت ایشان را قبول کرد. در مورد نخستین آیاتی که بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده و نیز
شریعت ایشان قبل از بعثت، در منابع تاریخی اختلافنظر وجود دارد.
بعثت از ریشه «ب- ع- ث»
به معنای ارسال
و برانگیختن
یا روانه کردن
است. در کاربردهای گوناگون این ریشه، مفهومی مرکب از برگزیدن و فرستادن لحاظ شده که از آن به «برانگیختن» تعبیر میشود.
در اصطلاح دینی و کلام اسلامی، بعثت به برانگیختن پیامبران از سوی خدا برای هدایت مردمان اطلاق میشود.
این مفهوم برگرفته از آیات
قرآن کریم است و در آیاتی مانند
(وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) (
سوره نحل آیه ۳۶؛
سوره بقره آیه ۲۱؛
سوره اسراء آیه ۱۵
) طرح شده است. مفهوم عام بعثت به بر انگیخته شدن هر پیامبری اطلاق میگردد؛ ولی به دلیل برتری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خاتمیت ایشان و نیز کاربرد بیشتر این
اصطلاح در
فرهنگ اسلامی، دامنه معنایی این اصطلاح محدود گشته و تنها به بعثت محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرشی هاشمی اطلاق شده است.
جهان در دوران بعثت، شاهد فروپاشی امپراتوریهایی مانند
ساسانیان و
روم شرقی و نیز آمیختگی مذاهبی بزرگ چون
مسیحیت و زرتشتیگری به
خرافات بود. گرفتاری مردم به
جهل و
ظلم، آشوبها و
فتنهها، و
نیرنگ و تزویر
و وجود قوانین ظالمانه، اختلافات عمیق طبقاتی، جنگهای قبیلهای،
تعصبهای ناروا،
عادات و آداب غلط، رفتار ناپسند با زنان
از جمله این تیرگیها بوده است. از این رو، قرآن کریم وضعیت آن دوران را با تعبیر «گمراهی آشکار» وصف مینماید.
از این عصر در منابع اسلامی به روزگار جاهلیت یاد میشود.
انسانها از دیدگاه مذهبی متشتت و پراکنده بودند، عدهای خدا را به پدیدهها تشبیه میکردند و شماری دیگر نامهای ارزشمند و صفات پسندیده را به بتها نسبت میدادند.
اعراب و قریشیان به عنوان متولیان کعبه، در برگزاری آیینهای مذهبی بدعتهایی نهاده بودند؛ ترک وقوف در
عرفات، اجبار مردم دیگر مناطق به خرید و استفاده از غذا و لباس ویژه قریش در ورود به
مکه، جابهجا نمودن زمان
ماههای حرام و هنگام
حج از جمله این
بدعتها است.
پس از عروج
حضرت مسیح به آسمان، حدود ۶۰۰ سال پیامبری برای هدایت انسانها ارسال نشد.
در
جزیرة العرب مردم دچار تشتت در مسائل دینی و گرایشهای گوناگون اعتقادی بودند. رایجترین آیین اعراب،
بتپرستی بود و آن چنان میان اعراب هوادار داشت که به سرعت بر شمار بتها افزوده شد و تا ۳۶۰
بت در کعبه نصب و نگهداری میشدند. بتهای
منات،
لات،
عزی و
هبل ارج و قرب بیشتری نزد مشرکان داشتند.
افزون بر بتپرستی،
یهودیت، مسیحیت، و
ثنویت از جمله دینهای رایج میان اعراب عصر بعثت بود. از لحاظ شمار پیروان، دین یهود دومین
دین میان مردم جزیرة العرب بود. بیشتر یهودیان که پس از ویرانی
اورشلیم به منطقه
حجاز مهاجرت نموده بودند، در مناطق
یمن و بخشی از
حیره و
غسان ساکن شدند و مردم آن مناطق را به دین خود متمایل نمودند. در
یثرب نیز حضور یهودیان
بنینضیر و
بنیقریظه و
خیبر در پیرامون
مدینه، عامل ترویج برای دین آنها میان دو طایفه شهرنشین
اوس و خزرج بود
و از آن پس، مرکز اصلی گرد آمدن یهودیان این مناطق که از آرامیان و عربان نویهودی بودند، شهر یثرب و مناطق شمالی آن مانند خیبر،
فدک، و
تیما گشت.
سرسختی و
لجاجت یهودیان باعث شد که آنها درحالی که از بعثت حضرت رسول آگاهی کامل داشتند، آشکارا یا پنهانی در موقعیتهای گوناگون به رویارویی با ایشان و آیین نوپای اسلام برخیزند.
بعد از یهود، سومین آیین پر طرفدار در جزیرة العرب، مسیحیت بود که بیشتر در منطقه
نجران رواج داشت. در برخی گزارشها از نصرانی شدن برخی افراد مهم قریش مانند
عثمان بن حویرث،
اسد بن عبدالعزی و
ورقة بن نوفل یاد شده است.
مسیحیان نسبت به یهودیان، در برابر دعوت رسول خدا ملایمت بیشتر داشتند.
قرآن کریم در
سوره مائده، به این نکته اشاره دارد و آنها را ستایش نموده است. ۸۲
تفکر صابئی نیز به عنوان یک دین در شهر
حران گسترش یافته بود.
صابئیان دارای باورهای متفاوت بودند. اعتقاد افراطی به دانش
نجوم و ارتباط حرکات ستارگان با مقدرات زمینی و نیز اعتقاد به دختر خدا بودن ملائکه،
و پرستش
جن یا یکی از اجرام آسمانی
از باورهای فرقههای این دین بوده است.
بعثت پیامبران از جانب خداوند
حکمت و اهدافی را در پی دارد و بیهوده نیست.
مهمترین اهداف بعثت
انبیاء عبارتند از: از میان برداشتن ابهامهای پیش روی
عقل برای شناخت درست خداوند، تبلیغ اوامر و نواهی او
(سوره بقره آیه ۱۵۱
) و آگاه نمودن بندگان از راه سعادت و کمال حقیقی و مایههای مصلحت و خیر
دنیا و
آخرت آنها.
قرآن کریم یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیاء را
اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر جهل آنها به فرمانهای الهی و راه صحیح معرفی مینماید:
(رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل) تعلیم و تربیت بندگان،
رفع اختلاف بندگان،
قضاوت عادلانه میان آنها
و آزادی انسانها از چنگ ظالمان
از دیگر اهداف و حکمتهای بعثت انبیاء به شمار میرود.
امام خمینی، بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بزرگترین حادثه تاریخ
بشریت و شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد میداند
و ضمن اشاره به برداشتهای مختلف از شخصیت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و روز بعثت ایشان، این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی کرده است.
امام خمینی همچنین به تفصیل درباره عمق تاثیر بعثت به جنبههای معرفتی-عرفانی و رشد دانش بشری پرداخته و کشف حقیقت بعثت و عمق پیام پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به مراتب عمیقتر و فراتر از توان فهم انسانهای عادی برشمرده است
و به جهت اینکه پیامبر خاتم پیامبران است،
شریعت او برتر از همه شرایع و کاملترین آنها است و خود ایشان نیز
افضل از همه
پیامبران الهی است و مظهر اسم جامع
الله و
عبودیت ایشان عبودیتی مطلق است و ایشان عبدالله حقیقی است.
به باور امام خمینی نامهنگاریهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای معرفی حقایق اسلام به تمام امپراتوریهای دنیا بوده است، امام خمینی اظهار تاسف کرده که به جز پادشاه
حبشه بقیه به دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاسخ مثبت ندادند.
به اعتقاد ایشان هدف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این بود که تمام ممالک دنیا را تحت کلمه
توحید قرار داده، امت واحده تشکیل دهد.
در بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و شریعتی که آورد، شرایع پیامبران پیشین
نسخ و
شریعت محمدی تا ابد مستمر ماند.
پس از گذشت
دوران فترت در ارسال پیامبران الهی و در روزگاری که
پرستش خداوند یگانه با انحرافاتی پیوند خورده بود و بتپرستی و چندگانهپرستی و جهل و ناهنجاری اخلاقی
و باورهای متعارض
اهل کتاب در
حجاز گسترش یافته بود، رسولی از میان عرب برانگیخته شد و ندای
توحید سرداد. در آیه ۲
سوره جمعه رسالت پیامبر و فلسفه و اهداف آن بازگو شده است:
(هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُووا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ.) بر پایه گزارش سیرهنویسان، رویدادهای شگفتی همزمان با
تولد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رخ دادند.
قرآن کریم نیز به منع
شیاطین از صعود به آسمانهای بالا برای
استراق سمع، مقارن با بعثت پیامبر
اشاره دارد.
بشارت تولد پیامبر و وقوع این رویداد مهم در
کتابهای آسمانی وجود داشته است و اهل کتاب بر پایه بشارات و اخبار عهدین، بعثت پیامبری از نسل
حضرت اسماعیل را در سرزمین حجاز انتظار میکشیدند.
بر پایه آیات قرآن کریم، ویژگیهای این پیامبر در عهدین یاد شده بود. (
سوره صف آیه ۶؛
سوره بقره آیه ۱۴۲؛
سوره انعام آیه
۲۰) از این روی، آنها در ضرورت شناخت و مشاهده این پیامبر الهی مصمم بودند.
کاهنان عرب نیز از بعثت پیامبری در حجاز گزارش میدادند.
از جمله منابع حاوی این گزارشها میتوان به
قصة الاحبار ابن اسحق اشاره کرد که به بازگویی پیشگوییهای
اَحبار و دانشوران اهل کتاب درباره بعثت محمد امین (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرداخته است. برخی اهل کتاب مانند
مخیرق کاهن بزرگ
نیز به سبب وجود دلیلهای روشن به رسول خدا
ایمان آورده بودند.
در حدود ۴۰ سال پس از رخداد اصحاب فیل، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سوی خداوند برای هدایت انسانها مبعوث شد.
بر پایه گزارش مشهور، نخستین
وحی و آغاز بعثت در ۴۰ سالگی
و در نقلی دیگر، در ۴۳ سالگی پیامبر بوده است.
درباره روز بعثت نیز سخنان متفاوت یاد شده است. مشهور امامیه، ۲۷ رجب
و
اهل سنت ۱۷ ماه مبارک
رمضان را روز مبعث میدانند. دیگر سخنان در این زمینه عبارتند از: دهم
ربیع الاول،
دوازدهم ربیع الاول،
هجدهم رمضان
و بیست و چهارم رمضان
وجه مشترک همه این گزارشها آن است که هنگامی که پیامبر برای
تحنّث و
عبادت، مجاور غار حرا بود، نخستین وحی الهی با نزول آیاتی چند از قرآن کریم آغاز شد.
آوردهاند که برای آسان شدن تحمل فرشته، خداوند از کودکی، فرشتهای را برای تربیت و آموزش فضیلتهای اخلاقی به ایشان قرار داد
تا بسیاری از استعدادهای او را به فعلیت رساند و ایشان را برای دریافت وحی و ارتباط با جهان غیب آماده نماید. عبادتهای پیاپی در برخی ایام سال نیز به
جان و روح او صفا بخشیده بود. با ترک
محرمات و
هوا و هوسها، راه اتصال به
غیب برای او هموارتر شد و به تدریج آماده دریافت پیام الهی و ارتباط با فرشته وحی شد. در برخی روایتها گزارش شده که نخستین مرحله از این ارتباط با غیب، دیدن
رویاهای صادق پیش از مبعوث شدن به پیامبری بود.
مجموع روایاتی که درباره نخستین وحی به دست آمده، از برخی
صحابه گزارش شده که میان منقولات آنها اشتراک و افتراق موضوعی وجود دارد. در روایت ابن اسحق گزارش شده که
عبدالله بن زبیر از
عبید بن عمیر لیثی میخواهد حکایت بعثت را گزارش نماید.
روایتهای دیگر رویداد بعثت از
عایشه،
ابن عباس و برخی که شهرت کمتری دارند، گزارش شده است. حضور
آل زبیر در این رخداد تا حدودی که مربوط به
ورقة بن نوفل و
خدیجه است که هر دو از طایفه
بنیاسد هستند و نیز تاکید بر نقش ورقه، نمایان است.
نقل مشهور درباره این رویداد، مستند به گزارشی از عایشه است که در جوامع حدیثی اهل سنت گزارش شده است.
بر پایه این نقل، هنگامی که حضرت در حال عبادت بود، حالت ویژه به ایشان دست داد و در آن وضع، فرشتهای را دید که با پارچهای دیبا نزد وی آمد و به او عرضه داشت: بخوان! حضرت پاسخ داد که نمیتواند بخواند. فرشته او را سخت فشرد و سپس درخواست خواندن نمود و همان جواب را شنید. در فشار سوم، ناگهان وی احساس کرد میتواند لوحی را که در دست فرشته است، بخواند.
با وجود شهرت زیاد، این روایت از چند جهت ایراد دارد. راوی اصلی این حدیث عایشه بنت
ابیبکر در روزگار بعثت یا هنوز به دنیا نیامده بود و یا سه یا هفت ساله بود.
بر پایه قواعد
دانش حدیث، او نمیتواند
راوی این حدیث باشد.
دیگر راویان این روایت نیز همگی از دیدگاه اهل حدیث، مطرود و ضعیف هستند.
بر پایه این روایت، پیامبر پیش از سخن ورقه در صحت رسالت خویش شک داشته و تنها به واسطه سخن ورقه به مبعوث شدن خویش اطمینان یافت؛ ولی بر پایه روایتهای صحیح، وی از نخست به رسالت خویش آگاه بود.
بر پایه این روایات، هنگامی که حضرت رسول در غار حراء بود، وحی بر وی نازل شد و سپس او با سرور و شادی از
کرامتی که خداوند به وی ارزانی داشته بود، به سوی خانواده خویش بازگشت، درحالی که به رسالت خویش اطمینان داشت و هیچ شکی در صحت آن چه دیده بود، نمیورزید.
از سوی دیگر، بر پایه ظاهر روایت گزارش شده از عایشه، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خواندن مطلبی که بر دیبایی نوشته شده بود، اظهار ناتوانی نمود؛ اما وحی عبارت است از القای کلام خداوند به قلب پیامبر که نوعی آگاهی درونی است.
مبعت پیامبر اسلام نخستین رخداد مهم در تاریخ مسلمانان بود و
عمر پیشنهاد داد که مبدا تاریخ مسلمانان قرار گیرد؛ ولی این امر تحقق نیافت و با پیشنهاد علی (علیهالسّلام) هجرت رسول خدا به عنوان مبدا تاریخ مسلمانان قرار گرفت.
آوردهاند که پنج آیه نخست
سوره علق، نخستین آیاتی بوده که بر پیامبر نازل شده است.
برخی دیگر آیات
سوره مدثر یا
سوره فاتحة الکتاب را نخستین آیات نازل شده بر پیامبر دانستهاند. مدتی نزول وحی بر ایشان قطع شد که به دوران فترت معروف است.
درباره مقدار این زمان اختلاف نظر وجود دارد. این مدت سه روز، ۱۲ روز،
۱۵ روز،
۴۰ روز، دو سال و نیم، و سه سال گزارش شده است.
پس از این ایام،
سوره والضحی یا سوره مدثر
بر ایشان نازل گشت و دیگر بار نزول وحی از سر گرفته شد.
با نزول نخستین آیات از پیام وحی، پیامبر رسالت خویش را آغاز نمود.
همسر رسول خدا،
خدیجه بنت
خویلد اسدی، نخستین فرد از زنان است که در پی آگاهی از بعثت، مسلمان شد.
در این زمینه، اختلاف نظری میان تاریخنویسان نیست.
درباره اشخاص دیگر اختلاف نظرهایی وجود دارد. بر پایه دیدگاه مشهور
شیعیان و اهل سنت، نخستین مرد مسلمان حضرت علی (علیهالسّلام)
بود که از دوران کودکی تحت سرپرستی حضرت رسول قرار داشت و در همه کارها پیرو وی بود و لحظهای به خداوند
شرک نورزید.
البته بر پایه روایتهای معتبر، وی نخستین شخصی است که اسلام آورده یا
نماز خوانده و یا
ایمان آورده است
و تعبیر «نخستین مرد» منافاتی با «نخستین مسلمان» بودن ایشان ندارد.
پس از ایشان نیز
زید بن حارثه به دعوت پیامبر ایمان آورد.
پس از نزول نخستین آیات از قرآن کریم، در روز دوم بعثت،
جبرئیل نزد حضرت آمد و طریقه
وضو گرفتن و نماز خواندن را به وی آموخت. حضرت علی (علیهالسّلام) نیز آن را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فراگرفت و نخستین نماز بر پایه آموزش جبرئیل در ظهر این روز به پای داشته شد.
در پی گذشت مدتی از دعوت پنهانی، مسلمانان برای انجام
فرایض خویش به درههای پیرامون
مکه میرفتند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در خانه
ارقم مخزومی که در دامنه کوه
صفا قرار داشت، مردم را به اسلام دعوت میکرد
که ثمره آن اسلام آوردن ۴۰ تن بود.
پس از سپری شدن دوران دعوت پنهانی، آیاتی بر حضرت نازل شد که بر پایه آن، رسول خدا مامور شد مردم را آشکارا به
دین اسلام دعوت نماید.
بر همین اساس، ایشان نخست سران و بزرگان
قریش اعم از
بنیهاشم، بنیعبدالمطلب،
بنیعبدالشمس و
فرزندان عبدمناف را به مهمانی دعوت نمود تا موضوع
رسالت را به آنها اعلام نماید و آنها را به آیین اسلام و
یکتاپرستی فراخواند. در آن همایش که به رخداد
یوم الدار شهرت یافت، حضرت پس از بیان رسالت و ماموریت خویش برای هدایت انسانها، از آنها خواست تا دعوت او را بپذیرند؛ ولی هیچ کس جز حضرت علی (علیهالسّلام) به دعوت او پاسخ نداد.
سپس پیامبر دعوت آشکار خویش را آغاز نمود و مردم را به سوی خدا دعوت کرد
و با واکنش قریش روبهرو شد.
درباره
دین و
شریعت حضرت پیش از بعثت، نظریههای گوناگون ارائه شده است:
شماری مانند
ابوالحسن بصری،
قاضی ابوبکر و
قاضی عیاض بر این باورند که ایشان به هیچ شریعتی پایبند نبوده است.
شماری دیگر مانند
ابوالمعالی،
غزالی،
قاضی عبدالجبار،
سید مرتضی
و
عبدالوهاب سبکی موضع توقف برگزیده و نظری مشخص ندادهاند.
برخی نیز بر این باورند که حضرت متعبد به شریعت
نوح (علیهالسّلام)،
ابراهیم (علیهالسّلام)،
موسی (علیهالسّلام)،
عیسی (علیهالسّلام) یا گروهی از پیامبران (علیهمالسّلام)
و یا شریعتی درست اما غیر مشخص بوده است.
گروهی باور دارند که پیامبر از شریعت خود بهره میجسته است.
نظر همانند دیگر این است که حضرت پیش از بعثت از جانب روح القدس تایید میگشته
و فرشته با حضرت سخن میگفته است. ایشان تا چهل سالگی دارای مقام
نبوت بود
و
احکام شرعی به او وحی میشد و به همان صورت خداوند را عبادت مینمود.
هنگامی که در چهل سالگی فرشته وحی را دید، به تبلیغ شریعت جدید موظف شد.
روایاتی در تایید این دیدگاه وجود دارد
؛ از جمله روایاتی که بیان میدارد
اسرافیل حدود سه سال پیش از جبرئیل نزد پیامبر میآمده است.
حضرت علی (علیهالسّلام) نیز به وجود فرشته بزرگ الهی برای مراقبت از اعمال و رفتار حضرت از آغاز کودکی اشاره دارد.
بر پایه این شواهد، پیامبر در دوران پیش از بعثت، موحد و مومن بود و خدا را عبادت میکرد و با احکامی که از سوی خدا بر وی
الهام میشد، آشنا بود
و در پارهای موارد بر پایه شناخت قطعی حاصل از
عقل سلیم و
فطرت، رفتار مینمود.
برخی
شبهات مربوط به بعثت، از سوی عرب جاهلی و برخی نیز در دورانهای بعد و از جانب خاورشناسان و غربیان طرح شده است.
شماری از خاورشناسان بر این باورند که وحی محصول
ضمیر ناخودآگاه و
سیر و سلوک عارفانه شخص پیامبر بوده است. آنها پس از مطالعه زندگی و
سیره حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اذعان نمودهاند که وی فردی
امین و درستکار و
نابغه و برخوردار از خلاقیت و هوش ویژه بوده که توانسته
استعداد خویش را در راه تبلیغ کارهای درست و پسندیده صرف نماید و همین امور خوب را در قالب
وحی و کلمات الهی به مردم منتقل کرده است. شماری از همین افراد بر پایه اصول
روانشناسی تجربی، وحی را محصول حالات روانی و تخیل خلاق و حس ششم رسول خدا میدانند.
برخی دگراندیشان معاصر نیز در پرتو این دیدگاه، وحی را ظهور آرزوهای پیامبر و محصول ضمیر ناخودآگاه ایشان شمردهاند. از دیدگاه اینان، فرشته وحی، همان ضمیر ناخودآگاه است.
اشکال این نظریهها آن است که اولا تنها دارا بودن حالات روانی و باطنی و نیز نبوغ ویژه، اثبات نمیکند که نبوت و وحی را به آن حالات ارجاع دهیم. نبوغ و خصوصیات روانی، زمینه اعطای مقام بعثت به فردی است که خداوند او را برگزیده است. این بدان معنا است که هم داشتن مجموع صفات برجسته انسانی و هم گزینش الهی در بعثت و پیامبری نقش دارند. چنین نسبتهایی در آغاز بعثت از سوی
مشرکان به حضرت داده میشد و او را گاه شاعر مینامیدند
و وحی را برآمده از خوابهای آشفته
و خیالپردازی او میدانستند. اما مضامین عالی
قرآن و مفاهیم فرابشری آن و نیز گسترش سریع و معجزهآسای اسلام، همه این تهمتها و نظریات نادرست را بیاثر ساخت. ثانیا قرآن
معجزه عینی پیامبر است و آوردن
سوره و قطعاتی فصیح همانند آن ناممکن است. این پاسخ گر چه دروندینی است، اعتبار و ارزش آن فرادینی و عینی است؛ زیرا قرآن با عنصر
تحدی و مطالبه پاسخ، از ادعاهای خود دفاع میکند و این نکته ربطی به معارف و تعالیم ویژه اسلام ندارد.
شبهه دیگر آن است که حضرت رسول تعالیم و معارف قرآن و تاریخ اقوام و ملل گذشته را از دانشمندان
یهودی و
مسیحی گرفت
و آنها را به گونهای که با مبانی عقلی سازگار باشد، گزارش نمود. در آیه ۱۰۳
سوره نحل به یکی از این شبهات اشاره شده است. هنگامی که پیامبر در
مروه کنار جوانی مسیحی که غلام
بنیحضرم بود، مینشست تا او را به دین اسلام دعوت نماید، مشرکان به او
تهمت زدند که مطالب قرآن را از وی فراگرفته است.
همچنین در آیه ۱۰۳ سوره نحل
به ایرادی دیگر از سوی مشرکان اشاره شده است: هنگامی که پیامبر اسلام در صفا کنار جوانی غیر عرب مینشست و با او سخن میگفت، مشرکان گفتند که او قرآن را از وی فراگرفته است. نام این شخص را
ابیفکیهه مولی بن حضرمی،
یسار مولی علاء حضرمی،
عداس مولی حویطب یا جبر
مولی عامر که از موالی معتقد به مسیحیت بود و در
مکه به خواندن کتابهای مقدس و نوشتن آن میپرداخت، ثبت کردهاند.
در گزارشی دیگر، این جوان را
سلمان فارسی دانستهاند.
این سخن نمیتواند درست باشد؛ زیرا سلمان در
مدینه با رسول خدا آشنا شد و اسلام آورد؛ اما سوره نحل، سورهای مکی است.
بیشتر قرآن در مکه نازل شده است. در مدینه چه بخشهایی از معارف باقی مانده بود تا سلمان آن را به پیامبر آموزش دهد؟
مضمون پاسخ قرآن کریم به این شبهه چنین است: اگر مراد شما این است که آن شخص الفاظ قرآن را به صورت املاء بر پیامبر تلقین نموده، چگونه ممکن است یک غیر عرب سخنی به
فصاحت و
بلاغت قرآن و یا مطالبی به گستردگی موضوعات و مباحث آن بگوید یا بنویسد؟
اگر مقصود شما این است که آن شخص غیر عرب معانی را به پیامبر آموخته و او با فصاحتی که داشته، آن معانی را در قالب جملههای فصیح و بلیغ بیان نموده و سپس آن را به
افترا و دروغ به خداوند اسناد داده، باید گفت که آیات قرآن کریم در برگیرنده معارف حقی است که شکی در صحت آن وجود ندارد. پیامبر نیز مانند دیگران به آن ایمان دارد و به همین روی، خداوند وی را هدایت نموده است. کسی که خداوند او را
هدایت نموده و به مضامین قرآن کریم ایمان دارد، هیچگاه سخن خود را به جای سخن خدا قرار نمیدهد و بر او افترا نمیبندد.
افزون بر این، خبرهای غیبی قرآن یا خبر دادنش از آینده و نیز آیات قرآن در مخالفت با
اهل کتاب، نادرستی این ادعا را نشان میدهد.
(۱) الابهاج فی شرح المنهاج، تقی الدین السبکی (م،۷۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
(۲) اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد (م،۸۸۵ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
(۳) الاتقان، السیوطی (م،۹۱۱ق)، به کوشش سعید، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
(۴) الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م،۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
(۵) الاحکام فی اصول الاحکام، علی الآمدی (م،۶۳۱ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، النور، ۱۴۰۲ق.
(۶) ارشاد الاذهان، العلامة الحلی (م ۷۲۶ق)، به کوشش الحسون، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
(۷) اسباب النزول، الواحدی (م،۴۶۸ق)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۸) الاصفی، الفیض الکاشانی (م،۱۰۹۱ق)، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ق.
(۹) الاصنام (تنکیس الاصنام)، هشام بن محمد کلبی (م،۲۰۴ق)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
(۱۰) الامالی، الصدوق (م،۳۸۱ق)، قم، البعثه، ۱۴۱۷ق.
(۱۱) امتاع الاسماع، المقریزی (م،۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۱۲) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۱۳) الاوائل، الطبرانی (م،۳۱۰ق)، به کوشش شکور، بیروت، دار الفرقان، ۱۴۰۳ق.
(۱۴) بحار الانوار، المجلسی (م،۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۱۵) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۱۶) البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م،۱۱۰۷ق)، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق.
(۱۷) بیست و سه سال، علی دشتی، ۱۳۷۳ش.
(۱۸) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۱۹) تاریخ الخمیس، حسین الدیار بکری (م،۹۶۶ق)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق.
(۲۰) تاریخ تمدن، ویل دورانت (م،۱۹۸۱م)، ترجمه: آرام و دیگران، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵ش.
(۲۱) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
(۲۲) تاریخ عرب قبل از اسلام، عبدالعزیز سالم، ترجمه: صدرینیا، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
(۲۳) تاریخ عرب، فیلیپ خوری حتی، ترجمه: پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
(۲۴) التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۲۰ق.
(۲۵) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) التبیان، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۷) التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
(۲۸) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
(۲۹) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م،۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۳۰) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۳۱) تفسیر القمی، القمی (م،۳۰۷ق)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۳۲) التنبیه و الاشراف، المسعودی (م،۳۴۵ق)، بیروت، دار صعب.
(۳۳) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۳۴) حق الیقین، الشبّر (م،۱۲۴۲ق)، تهران، اعلمی، عرفان، ۱۳۵۲ق.
(۳۵) خصائص التصور الاسلامی، سید قطب.
(۳۶) الدر المنثور، السیوطی (م،۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۳۷) الذریعة الی اصول الشریعه، السید المرتضی (م،۴۳۶ق)، به کوشش گرجی، دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ش.
(۳۸) راز بزرگ رسالت، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسّلام)، ۱۳۸۶ش.
(۳۹) الرعایة فی علم الدرایه، الشهید الثانی (م،۹۶۵ق)، به کوشش عبدالحسین، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق.
(۴۰) روح المعانی، الآلوسی (م،۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴۱) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م،۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۴۲) السیرة الحلبیه، الحلبی (م،۱۰۴۴ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
(۴۳) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۴۴) السیرة النبویه، ابنکثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
(۴۵) سیره ابن اسحق (السیر و المغازی)، ابن اسحق (م،۱۵۱ق)، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات و الابحاث.
(۴۶) سیره رسول خدا، رسول جعفریان، قم، دلیل.
(۴۷) الشفاء بتعریف حقوق المصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قاضی عیاض (م،۵۴۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴۸) صحیح البخاری، البخاری (م،۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
(۴۹) صحیح مسلم، مسلم (م،۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
(۵۰) الصحیح من سیرة النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق.
(۵۱) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۵۲) العدة فی اصول الفقه، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش انصاری قمی، قم، ستاره، ۱۴۱۷ق.
(۵۳) العین، خلیل (م،۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۵۴) الغدیر، الامینی (م،۱۳۹۰ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش.
(۵۵) فرهنگ شیعه، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، محمد خطیبی کوشک و دیگران، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۵ش.
(۵۶) الکافی، الکلینی (م،۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۵۷) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۵۸) کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، محمد علی تهانوی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م.
(۵۹) الکشاف، الزمخشری (م،۵۳۸ق)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
(۶۰) کنز الدقائق، المشهدی (م،۱۱۲۵ق)، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۶۱) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۶۲) محمد پیامبر و سیاستمدار، مونتگمری وات، ترجمه: اسماعیل والیزاده، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۱ش.
(۶۳) محمد فی الکتب المقدسه، سامی عامری، قاهره، مرکز التنویر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۶۴) مروج الذهب، المسعودی (م،۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۶۵) المستشرقون و القرآن الکریم، محمد امین بنیعامر، اردن، دار الامل، ۲۰۰۴م.
(۶۶) المستصفی، الغزالی (م،۵۰۵ق)، به کوشش محمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۶۷) المعتمد فی اصول الفقه، ابوالحسن البصری المعتزلی (م،۴۳۶ق)، به کوشش المیس، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق.
(۶۸) مفردات، الراغب (م،۴۲۵ق)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۲ق.
(۶۹) المفصل، جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۲ق.
(۷۰) من هدی القرآن، سید محمدتقی مدرسی، تهران، دار محبی الحسین (علیهالسّلام)، ۱۴۱۹ق.
(۷۱) المنخول، الغزالی (م،۵۰۵ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۹ق.
(۷۲) المیزان، الطباطبائی (م،۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۷۳) نهج البلاغه (شرح عبده)، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۲ق.
(۷۴) وَ انّ محمداً رسول الله، انیماری شیمل، ترجمه: عیسی العاکوب، تهران، مؤسسة الهدی، ۱۴۲۸ق.
(۷۵) الوحی المحمدی، محمد رشیدرضا، ترجمه: خلیلی، تهران، بنیاد علوم اسلامی.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «بعثت»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۱۳. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.