بدعت (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدعت بنیاد نهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است؛ در
اصطلاح، به معنای ایجاد پدیدهای بیسابقه است که در کتاب،
سنت،
اجماع و دیگر
ادله شرعی بنیادی ندارد.
حرمت بدعت اصطلاحی، از مسلمات
شریعت اسلامی است و
ضروری دین به شمار میرود و گاه در قلمرو
عقاید، موجب
کفر و
شرک میگردد. برخی از
مسلمانان بر اثر آشنایی با مسائل نوپیدا، دیدگاه نظریه تقسیم
بدعت را ارائه دادند؛ اما این نظریه، با مجموعه احادیث شیعی سازگار نیست.
بدعت گناهی است که
توبه از آن پذیرفته نیست و
بدعتگزار دچار
خواری در
دنیا و
خشم الهی میگردد. در بیان علل و اسباب گرایش به
بدعت و
بدعتگزاری باید به عواملی از این دست اشاره کرد: آگاه نبودن از سازوکارهای خطابها و عمومهای قرآن،
جهل به مقاصد شریعت، گرایشهای گمانپردازانه، میلگرایی و
هواپرستی و فرورفتن در
متشابهات.
بدعت به معنای ایجاد کردن چیزی بدون پیشینه است
و از ریشه «ب ـ د ـ ع» به معنای ایجاد امر تازه، انقطاع و جدایی است.
در آیه ۲۷
سوره حدید: «رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم»
به رهبانیتی اشاره شده که
خداوند آن را پدید نیاورد، بلکه خود
مسیحیان وضع نمودند.
بدعت در اصطلاح به معنای ایجاد پدیدهای بیسابقه است که در کتاب، سنت، اجماع و دیگر ادله شرعی بنیادی ندارد.
این پدیده نو، خواه ساخته قلب و خواه زبان یا رفتاری جوارحی باشد،
میبایست با نیت شرعیسازی و دینگذاری همراه باشد تا
بدعت بر آن
اطلاق گردد.
از دیدگاه
ابن حجر (م،
۸۵۲ق) مراد از «هر
بدعتی گمراهی است» که در تعابیر احادیث آمده، وضع اموری است که دلیل خاص و عام شرعی نداشته باشد.
او در تحلیلی دیگر آورده که آن چه در شرع بنیادی ندارد،
بدعت است؛ اما اموری که اساسی در شرع دارند،
بدعت نیستند.
پارهای از دانشوران شیعه،
بدعت را به افزودن چیزی به
دین یا کاستن چیزی از دین و آن را به نام دین انجام دادن، تعریف کردهاند.
تعریف موجز و مشهور
بدعت به «داخل کردن آن چه از دین نیست در دین»
مورد توجه شماری از معاصران قرار گرفته است.
در تعریف دقیقتر،
بدعت چنین وصف شده است: امری تازه در دین که در پی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رواج یافته،
نصی ویژه بر آن نیاید و مصداق عمومات هم نباشد و یا صریحاً از آن
نهی شده باشد.
بنابراین، نوآوری در دین که مستند به دلیل عام شرعی باشد، مصداق
بدعت نیست.
این نوآوری تا هنگامی که دلیلی بر حرمت آن نباشد، مشمول
اصل برائت به شمار میرود و
حلال است.
به باور برخی، با تکیه بر این عمومات، بسیاری از پیچیدگیهای مسئله
بدعت رفع شدنی است؛ زیرا موضوعات بیسابقه که نص ویژه در رد آنها نیامده باشد، در گستره این عمومات قرار میگیرند. برای نمونه در آیه ۶۰
سوره انفال: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة»
دفاع از کیان
اسلام در برابر
دشمنان، یک قاعده کلی است که شامل فراهم ساختن
سلاح و ابزار نو هم میشود. از این رو، خدمت سربازی که از روشهای نظامی جدید است،
بدعت به شمار نمیرود؛ زیرا مشمول عنوان کلی ضرورت
دفاع قرار میگیرد.
بدین سان، سه ویژگی تعیین کننده معنی اصطلاحی
بدعت است: درون کردن چیزی بیسابقه در دین و شریعت، اشاعه و تبلیغ آن، نبودن اصلی به طور عام یا خاص در مشروعیت آن.
شماری از معاصران با بررسی و دستهبندی تعاریف
بدعت و نقد و تحلیل و بیان اختلافات موجود، از خلط معنی لغوی و اصطلاحی سخن گفتهاند.
بدعت لغوی و شرعی، دارای رابطه
عموم و خصوص مطلق هستند. هر
بدعت شرعی در
بدعت لغوی جای دارد؛ اما برای نمونه، نوآوریهای مادی و صنعتی گرچه از لحاظ لغوی
بدعت هستند، شرع آنها را مصداق
بدعت ندانسته است.
نگرش دانشوران اسلامی به ویژه
اهل سنت درباره
بدعت، دستخوش تحولاتی شده است. مسلمانان به تدریج بر اثر آشنایی با مسائل مستحدثه و نوپیدا، به تحلیل نسبت این مسائل با
احکام دین پرداختند. طرد و رد این مسائل نو، ممکن و مقبول نبود. در نتیجه، نگرش نخست به
بدعت که هر چیز نو و بیسابقه را شامل میشد، دگرگون گشت. حاصل این تغییر دیدگاه، نظریه تقسیم
بدعت بود.
برخی ریشه نظریه تقسیم
بدعت را یک رخداد تاریخی در روزگار
خلیفه دوم دانستهاند
که به دستور وی از سال
۱۴ق در شبهای
ماه رمضان،
نماز تراویح به صورت
جماعت برگزار شد.
عمر این را
بدعتی خوب شمرد: «نعم
البدعة هذه.»
این گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی
مسلمانان به ویژه مضمون «هر
بدعتی گمراهی است» سازگار نیست. از این رو، دانشوران
اهل سنت به تکاپو افتادند تا تعارض میان سخن عمر و روایتهای نبوی را از میان ببرند. شماری از آنها تراویح را به سنت نبوی ملحق کردند و بیسابقه بودن آن را زیر سؤال بردند.
اما بیشتر آنها از راهکار تقسیم
بدعت به نیک و بد بهره گرفتند و برخی از تقسیم دو بخشی و شماری از تقسیم پنج بخشی و... سخن گفتند؛
شافعی (م،
۲۰۴ق) به تقسیم دو بخشی
بدعت باور دارد: یکی امری تازه که با دانستهای از
قرآن،
حدیث، سنت و اجماع مخالفت ورزد. این
بدعت موجب گمراهی است.
دیگری
بدعت در کارهای نیک است که با مخالفت دانشوران دین روبهرو نشود و مذموم به شمار نیاید.
سیوطی (م،
۹۱۱ق) تقسیم
بدعت به نیک و بد را پی گرفته و دیدگاههای پیشینیان را پایه سخن خود قرار داده و از جمله به تقسیم شافعی استناد کرده و در پی طرح مبانی و یادکرد پارهای از مصداقها، قلمرو
بدعت بد را از خوب متمایز ساخته است.
شاطبی (م،
۷۹۰ق)
بدعت را به حقیقی و نسبی تقسیم نموده است.
بدعت حقیقی آن است که دلیل شرعی از کتاب، سنت و اجماع بر آن دلالت نکند.
بدعت نسبی دو جنبه دارد. به یک اعتبار، مستند به ادله شرعی است و نمیتوان آن را
بدعت شمرد، مثل
نماز نافله که فی نفسه مشروع است؛ اما اگر کسی آن را
واجب تلقی کند، مرتکب
بدعت شده است.
نظریه تقسیم پنج بخشی
بدعت به تعداد احکام شرعی را نخستین بار
عز بن عبدالسلام (م،
۶۶۰ق) طرح کرد. بر پایه دیدگاه او، خواندن نحو برای فهمیدن کلام خدا
بدعتی واجب است. ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن نماز تراویح در شمار
بدعتهای
مستحب است. پدیدار شدن مذاهبی همچون
جبریه و
قدریه از
بدعتهای
حرام است (برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب
بدعتگزار،
) آراستن
مسجدها از
بدعتهای
مکروه و
مصافحه در پی
نماز صبح و عصر از
بدعتهای
مباح است.
باید برای استنباط نوع اینگونه
بدعتها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.
شاطبی مثالهای یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول
بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.
در نقد و رد چنین تقسیماتی برای
بدعت، باید به مضمون مشترکی اشاره کرد که با تعبیر «کل
بدعة ضلالة» آمده
و به طور کلی و مطلق گمراهی دانسته شده است. بر پایه این سخن،
بدعت اصطلاحی حرام قطعی است و تقسیم کردن آن به نیک و بد نادرست است. البته
بدعت لغوی را که عامتر از معنی اصطلاحی است، میتوان تقسیم کرد. از همینجا میتوان دریافت که مدافعان بحث تقسیم، به معنای لغوی و نه اصطلاحی
بدعت نظر داشتهاند.
گروهی از دانشوران
اهل سنت تقسیم
بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و هرگونه
بدعت را ناپسند دانستهاند.
از باورداران این تحلیل،
مالک بن انس (م،
۱۷۹ق) ،
امام بیهقی (م.
۴۵۸ق) ،
طُرطُوشی (م.
۵۲۰ق) ،
ابن تیمیه (م.
۷۲۸ق) ،
زَرکَشی (م.
۷۹۴ق) ،
ابن رجب حنبلی (م.
۷۹۵ق) ، ابن حجر (م.
۸۵۲ق) ،
محمد عبده،
محمد رشیدرضا و
حسن البنا را میتوان نام برد. اینان به
آیات، روایتها و سخنان
صحابه و
تابعین در رد تقسیمهای یاد شده استناد کردهاند.
حرمت
بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و ضروری دین به شمار میرود و گاه در قلمرو عقاید، موجب کفر و شرک میگردد.
در آیه ۲۱
سوره شوری: «اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله»
خداوند کسانی را که بدون اجازه او دینی بسازند، سخت
نکوهش کرده است. در حدیثنامههای شیعه
و
اهل سنت
و نیز آثار پژوهشی، در نکوهش
بدعت نکات گوناگون گوشزد شده و
بدعت گناهی بزرگ و حرامی آشکار به شمار آمده است. از برنهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر
بدعتی گمراهی است.
بدعتگزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی میگردد. سرنوشت
بدعتگزاران همانند سرنوشت گوسالهپرستان قوم
موسی است.
بدعت گناهی است که توبه از آن پذیرفته نیست.
سادهترین چیزی که انسان را به مرز کفر میکشاند، این است که آن چه را مورد نهی خداوند قرار گرفته، مورد فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.
عبارتهایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» و «ان کل محدثة
بدعة و کل
بدعة ضلالة» در حدیثنامههای
اهل سنت فراوان آمدهاند و
مُحْدَث به
بدعت تفسیر شده است.
برخی در بیان بدی
بدعت به روایتهای نکوهش «رای» استناد جستهاند؛ زیرا به باور آنها همه
بدعتها آرایی غیر اصیل و گمراه کنندهاند.
در بیان علل و اسباب گرایش به
بدعت و
بدعتگزاری باید به عواملی از این دست اشاره کرد: آگاه نبودن از سازوکارهای خطابها و عمومهای قرآن، جهل به مقاصد شریعت، گرایشهای گمانپردازانه، میلگرایی و هواپرستی و فرورفتن در متشابهات.
در گزارشهای تاریخی، از تغییر دین حنیف ابراهیمی مکه به دین جاهلی و پدید آمدن
بدعتها و مناسک جاهلی یاد شده است. از جمله این
بدعتها: طواف برهنه، تغییر و تبدیل ماههای حج (
نسیء) و رسمهای برنهاده شده به دست
حُمْسیها بود.
بر پایه گزارشهای تاریخنگاران،
قریش در هنگام حاکمیت بر
مکه و
کعبه،
بدعتهای گوناگون بنیان نهادند.
در منابع شیعی به مصادیقی از
بدعت که در
فقه و فرهنگ
اهل سنت رواج یافته، اشاره شده که پارهای از آنها در
حرمین راه یافته است؛ از جمله: گفتن جمله «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» و خواندن
نوافل شبهای رمضان (نماز تراویح) به صورت جماعت.
عمر این عمل را
بدعتی نیکو خواند.
شیخ طوسی در پی گزارش گفتار عمر، در نقد رفتار او، به سخن پیامبر که هر
بدعتی را گمراهی خوانده، استناد میکند.
تقدم خطبهها در
نماز عید فطر و
قربان، از
بدعتهای عثمان است.
یکی از مصداقهای
بدعت،
اذان دوم یا سوم در روز
جمعه است که عثمان آن را برنهاد.
عمر
متعة الحج را حرام شمرد که این نیز
بدعتی روشن و مخالف حکم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. این نظر عمر با مخالفت فرزندش
عبدالله بن عمر نیز روبهرو شد و او در پاسخ به یکی از شامیان اعلام کرد که متعه حج حلال است.
به باور شماری از
اهل سنت،
عمر بن عبدالعزیز در سده
اول ق و شافعی (م،
۲۰۴ق) در سده
سوم ق در مقام احیای سنتها و نابودی
بدعتها برآمدهاند و از این رو، شایسته قدردانی هستند.
پارهای از
اهل سنت ساختن
ضریح بر مرقد نبوی را از
بدعتهای اشراف شیعی
مدینه دانسته و آن را به
شیعه نسبت دادهاند.
ابن جبیر نیز از این که خطابه را گروهی از
اهل بدعت بر فراز منبر نبوی انجام میدهند، گلایه داشت.
ذبح در استقبال از محملها،
به عقب گام برداشتن در زیارت حرم نبوی
و
تذهیب این حرم،
روشن کردن چراغ بر محل مقامهای چهارگانه در
مسجدالحرام (الوقید) در شب بیست و هفتم و دیگر شبها،
نامیدن قسمت بالایی دیوار کعبه برابر باب به عروة الوثقی و بوسیدن آن، و نیز نهادن ناف بر میخی در وسط کعبه به نام
سُرَة الدُنیا که اکنون برچیده شده،
نمونههایی از کارهای مسلمانان هستند که نویسندگان
اهل سنت عنوان
بدعت به آنها دادهاند. این موارد از مصداقهای
بدعت اصطلاحی نیستند؛ زیرا رفتارهایی هستند که در سنت رفتاری و فرهنگ عمومی گروههایی از مسلمانان رواج یافتهاند، اما به قصد درون کردن در دین برنهاده نشدهاند.
البته میتوان از دیدگاه لغوی آنها را
بدعت یعنی پدید آوردن چیزی بدون نمونه پیشین دانست؛ بر پایه سخن محققانه،
بدعت ویژه چیزهایی است که اساسی در دین ندارد و وسیله
تقرب به خداوند قرار میگیرد؛ اما
وهابیان معنای
بدعت را گسترش دادهاند. برای نمونه، نهادن پرده بر روضه نبوی را
بدعت شمردهاند؛ زیرا به باور آنها انجام دهنده این کار، آن را
عبادت میشمرد و قصد تقرب دارد. افزون بر شیعه، پارهای از نویسندگان
اهل سنت به چنین برداشتی از
بدعت اشکال کرده و گفتهاند که در حقیقت پرده روضه نبوی به قصد
تزیین و زیباسازی و نه عبادت و تقرب، آویخته شده است.
شماری از وهابیان در تحلیل
بدعت، بدون تحقیق و ارائه
سند، نخستین
بدعتها را در پیدایش مذهب شیعه یافته و به باورهای
اهل تشیع نسبت دادهاند.
اینگونه مطالب که در سخنان ابن تیمیه (م،
۷۲۸ق) آمده
و وهابیان به آن استناد میکنند و در تبلیغ آن میکوشند، از سر
تعصب و
کینهتوزی و پیشداوری به میان آمده است. ناآگاهی اینان به قدمت شیعه در روزگار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
و نیز باورهای فرقههای قَدَریه،
خوارج و
غالیان، و انتساب این باورها به شیعه، آنها را به این داوریها دچار ساخته است.
در تحلیلی از دانشوران
اهل سنت، شکلگیری وهابیت در شبه جزیره و رواج باورهای
محمد بن عبدالوهاب در حرمین، به مثابه
بدعت در دین و پدیدهای گمراه کننده تلقی شده است.
در تکنگاریها در موضوع
بدعت، دانشوران و محققان اسلامی جوانب بحث را کاویدهاند. از میان آثار مستقل کهنتر میتوان به این آثار اشاره کرد:
البدع المحدثه ابوالقاسم کوفی (م،
۳۵۲ق)،
البدع و النهی عنها نوشته
ابن وَضاح قرطبی،
الحوادث و البدع محمد بن ولید طُرطُوشی،
الباعث علی انکار البدع و الحوادث ابوشامه مَقدِسی،
درر المباحث فی احکام البدع و الحوادث اثر
حسین بن حسن دِمیاطی،
الاعتصام نوشته
ابراهیم بن موسی شاطِبی نویسنده کتاب معروف
الموافقات،
الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع نوشته سُیوطی.
(۱) اتحاف الزائر، عبدالصمد بن عبدالوهاب (م،۶۸۶ق)، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابیالارقم.
(۲) اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد (م،۸۸۵ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
(۳) الاجتهاد و النص، سید عبدالحسین شرف الدین (م،۱۳۷۶ق)، قم، ابومجتبی، ۱۴۰۴ق.
(۴) اخبار مکه، الازرقی (م،۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۵) الاعتصام، ابراهیم الشاطبی (م،۷۹۰ق)، مصر، المکتبة التجاریه.
(۶) الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع، السیوطی (م،۹۱۱ق)، به کوشش القحطانی، مطابع الرشید، ۱۴۰۹ق.
(۷) بحار الانوار، المجلسی (م،۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۸)
البدعة مفهومها حدها و آثارها، السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق۷، ۱۴۱۶ق.
(۹)
بدعت، جعفر البیانی، ترجمه: حاتمی طبری، تهران، مشعر.
(۱۰)
البدعة تحدیدها و موقف الاسلام منها، عزت عطیه، بیروت، دار الکتاب العربی.
(۱۱)
البدعة و المصالح المرسله، توفیق یوسف الورعی، کویت، دار التراث، ۱۴۰۴ق.
(۱۲)
البدعه، جعفر باقری، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۵ق.
(۱۳) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (م،۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۱۴) تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (م،۴۶۳ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۱۵) تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ (م،۱۳۲۱ق)، به کوشش ابن دهیش، ۱۴۲۴ق.
(۱۶) تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م،۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
(۱۷) الجامع اللطیف، محمد ابن ظهیره (م،۹۸۶ق)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق.
(۱۸) جمهرة اللغه، ابن درید (م،۳۲۱ق)، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۷م.
(۱۹) جواهر الکلام، النجفی (م،۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۰) الحوادث و
البدع، محمد بن الولید الطرطوشی (م،۵۲۰ق)، به کوشش الحلبی، دار ابن الجوزی، ۱۴۱۹ق.
(۲۱) الخلاف، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
(۲۲) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
(۲۳) رحلة ابن جبیر، محمد بن احمد (م،۶۱۴ق)، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۹۸۶م.
(۲۴) رسائل المرتضی، السید المرتضی (م،۴۳۶ق)، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دار القرآن، ۱۴۰۵ق.
(۲۵) رسائل فی تاریخ المدینه، حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
(۲۶) الزام النواصب، مفلح بن الحسین ابن صلاح البحرانی (م. قرن۹ق)، به کوشش النجفی، ۱۴۲۰ق.
(۲۷) سنن ابن ماجه، ابن ماجه (م،۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
(۲۸) سنن ابیداود، السجستانی (م،۲۷۵ق)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۲۹) سنن النسائی، النسائی (م،۳۰۳ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۴۸ق.
(۳۰) شفاء الغرام، محمد الفاسی (م،۸۳۲ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۳۱) الشیعة فی التاریخ، محمد امین الزین، شبکة الامامین الحسنین للتراث الاسلامی.
(۳۲) الصحاح، الجوهری (م،۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
(۳۳) صحیح البخاری، البخاری (م،۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
(۳۴) صحیح مسلم، مسلم (م،۲۶۱ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۳۵) العین، خلیل (م،۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۳۶) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
(۳۷) فرق تسنن، به کوشش مهدی فرمانیان، قم، ادیان، ۱۳۸۶ش.
(۳۸) قواعد الاحکام فی مصالح الانام، عزالدین عبدالسلام (م،۶۶۰ق)، به کوشش الشنقیطی، بیروت، دار المعارف.
(۳۹) قواعد معرفة
البدع، محمد بن حسین الحیزانی، السعودیه، دار ابن الجوزی، ۱۴۲۱ق.
(۴۰) الکافی، الکلینی (م،۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۴۱) کشف الارتیاب، سید محسن الامین (م،۱۳۷۱ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق.
(۴۲) کنز العمال، المتقی الهندی (م،۹۷۵ق)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۴۳) لسان العرب، ابن منظور (م،۷۱۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۴۴) مجمع البحرین، الطریحی (م،۱۰۸۵ق)، به کوشش حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
(۴۵) مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا (م،۱۳۵۳ق)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق.
(۴۶) مسالة التقریب بین
اهل السنة و الشیعه، ناصر بن عبدالله القفاری، دار طیبه، ۱۴۲۸ق.
(۴۷) مسند احمد، احمد بن حنبل (م،۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
(۴۸) المصباح المنیر، الفیومی (م،۷۷۰ق)، قم، دار الهجره، ۱۴۰۵ق.
(۴۹) المعتبر، المحقق الحلی (م،۶۷۶ق)، مؤسسه سید الشهداء، ۱۳۶۳ش.
(۵۰) منائح الکرم، علی بن تاج الدین السنجاری (م،۱۱۲۵ق)، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، ۱۴۱۹ق.
(۵۱) موسوعة مرآة الحرمین الشریفین، ایوب صبری پاشا (م،۱۲۹۰ق)، قاهره، دار الآفاق العربیه، ۱۴۲۴ق.
(۵۲) الموطّا، مالک بن انس (م،۱۷۹ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
(۵۳) نصیحة المشاور (تاریخ المدینة المنوره)، ابن فرحون (م،۷۶۹ق)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثفافة الدینیه، ۱۴۲۷ق.
(۵۴) نهج الحق و کشف الصدق، العلامة الحلی (م،۷۲۶ق)، به کوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، ۱۴۰۷ق.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بدعت"، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۰۶/۰۳.