امتحان با تکلیف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سوره بقره آیه ۱۲۴ به
امتحان ابراهیم -علیه السلام - با تکالیف سنگین، از طرف خداوند اشاره کرده است.
در
سوره بقره آیه ۱۲۴ به
امتحان ابراهیم -علیه السلام - با تکالیف سنگین، از طرف خداوند اشاره شده است:
واذ
ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین. «و چون
ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید (
خدا به او) فرمود من تو را پیشوای مردم قرار دادم (
ابراهیم) پرسید از دودمانم (چطور) فرمود پیمان من به بیدادگران نمیرسد.»
مقصود از «کلمات»، تکالیف الهی است.
از این آیات به بعد سخن از
ابراهیم پیامبر بزرگ
خدا و قهرمان
توحید و بنای خانه
کعبه و اهمیت این کانون بزرگ
توحید و
عبادت است که ضمن هیجده
آیه این مسائل را بر شمرده است.
هدف از این آیات در واقع سه چیز است:
نخست اینکه مقدمهای باشد برای مساله
تغییر قبله که بعدا مطرح میشود تا مسلمانان بدانند این کعبه از یادگارهای
ابراهیم پیامبر بت شکن است و اگر امروز مشرکان و بت پرستان آن را
تبدیل به بتخانه کردهاند این یک آلودگی سطحی است و چیزی از ارزش و مقام
کعبه نمیکاهد.
دیگر اینکه
یهود و
نصاری ادعا میکردند ما
وارثان ابراهیم و آئین او هستیم و این آیات (در ارتباط با آیات فراوانی که در باره
یهود گذشت) مشخص میسازد که آنها تا چه حد از آئین
ابراهیم بیگانهاند.
سوم اینکه
مشرکان عرب نیز پیوند ناگسستنی میان خود و
ابراهیم قائل بودند، باید به آنها نیز فهمانده شود که برنامه شما هیچ ارتباطی با برنامه این پیامبر بزرگ بت شکن ندارد.
در آیه مورد بحث نخست میگوید: " بخاطر بیاورید هنگامی را که خداوند
ابراهیم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده
آزمایش به خوبی بر آمد" (و اذ
ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن).
آری این آیه از مهمترین فرازهای زندگی
ابراهیم -علیه السلام - یعنی آزمایشهای بزرگ او و پیروزیش در صحنه آزمایشها سخن میگوید، آزمایشهایی که عظمت مقام و شخصیت
ابراهیم را کاملا مشخص ساخت، و ارزش وجود او را آشکار کرد.
هنگامی که از عهده این آزمایشها بر آمد، خداوند میباید جایزهای به او بدهد" فرمود: من تو را
امام و
رهبر و پیشوای مردم قرار دادم" (قال انی جاعلک للناس اماما).
مواهب الهی و
احکام شرعی هر امت، وسیله
ابتلا و
امتحان آنان است:
وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق لکل جعلنا منکم شرعة ومنهاجا ولو شاء الله لجعلکم امة واحدة ولکن لیبلوکم فی مآ آتاکم فاستبقوا الخیرات الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون «و ما این کتاب (
قرآن) را به
حق به سوی تو فرو فرستادیم در حالی که
تصدیق کننده کتابهای پیشین و حاکم بر آنهاست پس میان آنان بر وفق آنچه
خدا نازل کرده حکم کن و از هواهایشان (با دور شدن) از حقی که به سوی تو آمده پیروی مکن برای هر یک از شما (امتها)
شریعت و راه روشنی قرار دادهایم و اگر خدا میخواست شما را یک امت قرار میداد ولی (خواست) تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید پس در کارهای نیک بر یکدیگر
سبقت گیرید بازگشت (همه) شما به سوی خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف میکردید آگاهتان خواهد کرد.»
(عبارت «ما اتاکم» تمام عطایای الهی را فرا میگیرد که از مصادیق مورد نظر برای آن، به قرینه «لکل جعلنا منکم شرعة» شریعتها و تکالیف آسمانی به شمار میرود.)
در این
آیه اشاره به موقعیت
قرآن بعد از ذکر کتب پیشین
انبیاء شده است.
"
مهیمن " در اصل به معنی چیزی که حافظ و شاهد و مراقب و
امین و نگاهداری کننده چیزی بوده باشد، و از آنجا که
قرآن در حفظ و نگهداری اصول کتابهای آسمانی پیشین، مراقبت کامل دارد و آنها را تکمیل می کند، لفظ
مهیمن بر آن اطلاق کرده و می فرماید: " ما این کتاب آسمانی را به
حق بر تو نازل کردیم در حالی که کتب پیشین را
تصدیق کرده (و نشانههای آن، بر آنچه در کتب پیشین آمده تطبیق میکند) و حافظ و نگاهبان آنها است". (و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه).
اساسا تمام کتابهای آسمانی، در اصول مسائل هماهنگی دارند، و
هدف واحد یعنی تربیت و تکامل
انسان را
تعقیب میکنند، اگر چه در مسائل فرعی به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم، تفاوتهایی دارند، و هر آئین تازه، مرحله بالاتری را میپیماید، و برنامه جامعتری دارد. ذکر" مهیمنا علیه" بعد از" مصدقا لما بین یدیه" اشاره به همین حقیقت است یعنی اصول کتب پیشین را تصدیق و در عین حال برنامه جامعتری پیشنهاد می کند.
سپس دستور میدهد که چون چنین است طبق احکامی که بر تو نازل شده است در میان آنها داوری کن. (فاحکم بینهم بما انزل الله).
این جمله با" فاء تفریع" ذکر شده و نتیجه جامعیت احکام
اسلام نسبت به احکام آئینهای پیشین است، این دستور منافاتی با آنچه در آیات قبل گذشت که پیامبر -صلی الله علیه وآله - مخیر بین داوری کردن میان آنها و یا رها کردن آنان به حال خود مینمود، ندارد زیرا این
آیه میگوید: چنانچه خواستی میان اهل کتاب داوری کنی بر طبق احکام
قرآن داوری کن.
بعد اضافه میکند از هوا و هوسهای آنها که مایلند
احکام الهی را بر امیال و هوسهای خود تطبیق دهند پیروی مکن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روی مگردان. (و لا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق).
و برای تکمیل این بحث میگوید: " برای هر کدام از شما
آئین و
شریعت و
طریقه و راه روشنی قرار دادیم". (لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا)
"
شرع " و"
شریعه " راهی را می گویند که بسوی
آب میرود و به آن منتهی میشود، و اینکه دین را
شریعت می گویند از آن نظر است که به حقایق و تعلیماتی منتهی میگردد که مایه پاکیزگی و
طهارت و
حیات انسانی است، کلمه"
نهج " و"
منهاج " به راه روشن میگویند.
" راغب" در کتاب" مفردات" از
ابن عباس نقل میکند که میگوید: فرق میان" شرعة" و" منهاج" آن است که" شرعة" به آنچه در
قرآن وارد شده گفته میشود و" منهاج" به اموری که در
سنت پیامبر -صلی الله علیه و اله- وارد گردیده (این تفاوت گرچه جالب به نظر میرسد اما دلیل قاطعی بر آن در دست نیست).
سپس میفرماید: " خداوند میتوانست همه مردم را امت واحدی قرار دهد و همه را پیرو یک آئین سازد، ولی این با قانون تکامل تدریجی و سیر مراحل مختلف تربیتی سازگار نبود". (و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة و لکن لیبلوکم فی ما آتاکم).
جمله" لیبلوکم فیما آتاکم" (تا شما را بیازماید در آنچه به شما بخشیده) اشاره به همان است که سابقا گفتیم: خداوند استعدادها و شایستگیهایی در وجود بشر آفریده و در سایه" آزمایشها" در پرتو تعلیمات پیامبران آنها را پرورش میدهد، و به همین دلیل پس از پیمودن یک مرحله، آنها را در مرحله بالاتری قرار میدهد، و بعد از پایان یک دوران تربیتی، دوران عالیتری را وسیله پیامبر دیگر به وجود میآورد، درست همانند مراحل تحصیلی یک نوجوان در مدرسه.
سرانجام، همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت میکند که بجای صرف نیروهای خود در اختلاف و
مشاجره، در نیکیها بر یکدیگر پیشی بگیرند. (فاستبقوا الخیرات).
زیرا بازگشت همه شما به سوی
خدا است و او است که شما را از آنچه در آن اختلاف میکنید در
روز رستاخیز آگاه خواهد ساخت. (الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۷۴، برگرفته از مقاله «امتحان با تکلیف».