امامت امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام
علی بن ابوطالب (
علیه
السلام)، اولین
امام شیعیان است.
امام
علی بن ابوطالب (
علیه
السلام) روز
جمعه سیزدهم
ماه رجب، سی
سال پس از
عام الفیل و بیست و سه سال قبل از
هجرت در
مکه و در داخل
کعبه معظمه به
دنیا آمد.
پدرش
ابوطالب فرزند
عبدالمطلب و مادرش
فاطمه دختر اسد بود.
ابوالحسن، ابوالحسنین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین و ابوتراب، کنیه های وی و امیرالمؤمنین، المرتضی، یعسوب الدین، قسیم الجنة والنار، سیدالعرب، الصدیق الأکبر، الوصی، الفارق و الانزع البطین برخی از
القاب مشهور وی میباشد.
علی (
علیه
السلام) از کودکی زیر نظر
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم)
تربیت شد و راه و روش
رشد و
کمال را از او آموخت و آن گاه که رسول گرامی (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به
پیامبری برگزیده شد، نخستین فرد از مردان بود که به او
ایمان آورد.
وی به پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) ارادت و
انقیاد کامل داشت و سرباز فداکاری بود که هرگاه خطری
اسلام را تهدید میکرد، به
دفاع از آن بر می خاست.
در
شعب ابی طالب و در
سفر پیامبر به
طائف رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلم) را همراهی و
یاری کرد و در
شب هجرت در بستر او خوابید، تا به پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) گزندی نرسد و
آیه ۲۰۷
بقره در شأن او نازل شد.
آن گاه که پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به
مدینه رسید به حضرت علی (
علیه
السلام) دستور داد تا امانت های مردم
مکه را، که به پیامبر سپرده بودند، به آنان بازگرداند، و همراه با مسلمانانی که در مکه باقیمانده بودند، به
مدینه هجرت نماید. او پس از سه
روز مکه را به قصد مدینه ترک کرد و پس از چند روز در
قبا به پیامبر پیوست.
در مدینه در جنگ های سختی چون
بدر،
احد،
احزاب و
خیبر با
شجاعت و
فداکاری تمام پیامبر را یاری و دشمنان
اسلام را سرکوب و مأیوس کرد.
در
سال نهم هجری از سوی پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) مأموریت یافت تا
آیات اول سوره برائت را در مکه بر
مشرکان فرا خواند.
این مأموریت قبلاً به
ابوبکر سپرده شده بود، ولی مطابق فرمان
خداوند علی (
علیه
السلام) برای انجام این مأموریت برگزیده شد. وی در
ذی الحلیفه (
مسجد شجره)
آیات را از ابوبکر گرفت و در مکه بر مشرکان فرو خواند.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) در
سال دهم هجری علی (
علیه
السلام) را به
یمن فرستاد تا مردم را به آیین
اسلام دعوت کند. این مأموریت پس از آن بود که
خالد بن ولید و جمعی از
مسلمانان را برای این هدف به یمن فرستاده بود و آنان شش
ماه در آنجا اقامت گزیده بودند، اما به توفیقی در این باره دست نیافته بودند.
علی (
علیه
السلام) در مأموریت خود کامیاب شد و همه
قبیله همدان آیین
اسلام را پذیرفتند.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) با مسلمانان برای انجام مناسک
حج (
حجة الوداع) رهسپار
مکه گردید و علی (
علیه
السلام) نیز به دستور پیامبر از یمن به مکه رفت و در مراسم شکوهمند حج شرکت کرد و پس از انجام مناسک حج به هنگام بازگشت در سرزمین
جحفه و در کنار
غدیر خم در جمع انبوه مسلمانان علی (
علیه
السلام) را به جانشینی خود منصوب کرد.
پس از مدت کوتاهی از این جریان، پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) در حالی که سرش بر دامان علی (
علیه
السلام) بود، به ملکوت اعلی پیوست و بدین ترتیب فصل جدیدی در زندگی علی (
علیه
السلام) گشوده شد.
با ماجرای
سقیفه، رهبری
امت اسلامی که
حق او بود از وی باز ستانده شد و این جریان تا ۲۵سال ادامه یافت. رعایت
مصلحت اسلام و مسلمانان مانع آن شد که امام (
علیه
السلام) برای اعمال حق خود به عمل قهرآمیز توسل جوید، اما در موارد مناسب حقیقت را آشکار میساخت و در حدّ ضرورت با
خلفا همکاری میکرد.
با کشته شدن
عثمان به دست عده ای از
مسلمانان، مردم با حضرت علی (
علیه
السلام)
بیعت کردند و بدین ترتیب شرایط برای اعمال
حق امامت او فراهم گردید، اما طولی نکشید که عده ای
پیمان شکستند و آتش
جنگ جمل را برافروختند.
معاویه و هوادارانش جبهه
قاسطین را در برابر امام گشودند و
جنگ صفین را پدید آوردند که در جریان آن با نقشه شیطنت آمیز
عمرو بن عاص و معاویه از یک سو و ساده لوحی و سطحی نگری گروهی از سپاه امام (
علیه
السلام) از سوی دیگر، ماجرای تلخ
حکمیت پدید آمد و به ظهور
خوارج و
جنگ نهروان انجامید.
سرانجام در
سحرگاه شب نوزدهم
ماه رمضان سال ۴۰هجری هنگامی که امام (
علیه
السلام) در حال
نماز بود
ابن ملجم مرادی با شمشیر زهرآلود فرق مبارک پیشوای بزرگ
فضیلت و
عدالت را نشانه گرفت و در پی آن در
شب ۲۱ همان
ماه به
شهادت رسید.
به
اعتقاد شیعه، علی بن ابی طالب (
علیه
السلام) جانشین بلافصل پیامبر گرامی (صلیالله
علیهوآله
وسلم) و نخستین امام
امت اسلامی پس از
رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلم) است.
اهل سنت و دیگر
مذاهب غیر شیعی علی (
علیه
السلام) را چهارمین
خلیفه پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) می دانند.
متکلمان شیعه از طریق
عقل و
نقل بر اثبات
عقیده خود
استدلال کرده اند، که به نقل و تبیین برخی از مهم ترین آنها بسنده میکنیم:
یکی از دلایل
شیعه بر امامت علی (
علیه
السلام) این است که امام باید
معصوم باشد (
عصمت امام و اغراض امامت) کسانی که غیر از علی (
علیه
السلام) ـ مدعی امامت بودند یا دیگران مدعی امامت آنان بودند (
ابوبکر و
عباس و
سعد بن عباده) معصوم نبودند زیرا قبل از
اسلام،
بت پرست و
مشرک بودند، و پس از
اسلام آوردن نیز کسی مدعی اینکه از مقام
عصمت علمی و
عملی برخوردار باشند، نبوده است.
بنابراین، در میان
اصحاب پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم)، غیر از علی (
علیه
السلام) کسی از ویژگی عصمت برخوردار نبوده است. بر این اساس امامت او اثبات میگردد.
عصمت آن حضرت یکی از این طریق اثبات میشود که اگر او هم دارای مقام عصمت نباشد، هیچ کس در امت
اسلامی شایستگی امامت را نخواهد داشت، با اینکه وجود امام
واجب است، در این فرض لازم میآید که این فریضه
اسلامی هرگز تحقق نیابد و این، بر خلاف
اجماع امت اسلامی است، زیرا حق از امت
اسلامی بیرون نخواهد بود.
راه دیگر برای اثبات عصمت امیرمؤمنان (
علیه
السلام)
نصوص قرآنی و روایی است، مانند
آیه مباهله (آلعمران:۶۱) که با توجه به روایات شأن نزول، علی (
علیه
السلام) به منزله نفس پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به شمار آمده است.
بنابراین، از ویژگی عصمت برخوردار خواهد بود (فضیلت علی (
علیه
السلام))،
آیه تطهیر (احزاب:۳۳) که مطابق روایات در شأن پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم)، علی، فاطمه، حسن و حسین نازل گردیده است، از آنجا که اراده در آیه
اراده تکوینی است، هرگونه
رجس و
پلیدی از آنان زدوده شده که نتیجه آن عصمت است (آیه تطهیر)،
حدیث ثقلین که بر عصمت
عترت و
اهل بیت پیامبر دلالت دارد و علی نخستین آنان است (حدیث ثقلین) و
حدیث «علی مع الحقّ والحقّ مع علی لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض»
زیرا محور و مدار حق بودن جز با عصمت امکان پذیر نیست. به نقل ابن ابوالحدید، ابومحمد بن متّویه از متکلمان معتزلی در کتاب «الکفایة» بر عصمت علی (
علیه
السلام) تصریح کرده و گفته است اگر چه ما به وجوب عصمت آن حضرت به عنوان امام اعتقاد نداریم، ولی او را معصوم میدانیم و این، از ویژگی های او در میان اصحاب پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) بود (شرحنهجالبلاغه، ج۶، ص۲۹۸).
دلیل عصمت به گونه ای دیگر نیز تقریر شده است و آن اینکه امت
اسلامی درباره امام پس از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) دو گروهند: گروهی گفتهاند امام باید معصوم باشد، و گروهی دیگر عصمت
امام را لازم ندانستهاند گروه اول، علی (
علیه
السلام) را امام دانسته اند، و گروه دوم نیز اگر عصمت را شرط
امامت میدانستند، امامت را مخصوص او میدانستند. حاصل آنکه امت
اجماع دارند که اگر عصمت، شرط امامت باشد امامت مخصوص علی (
علیه
السلام) است.
یکی از شرایط امامت، افضلیت است (افضلیت امام) و از طرفی، علی (
علیه
السلام) افضل
صحابه و بلکه افضل افراد بشر پس از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) است (افضلیت علی (
علیه
السلام)) بنابراین، امامت در وی تعین یافته است.
امام باید به عموم
احکام شریعت علم بالفعل و مصون از خطا داشته باشد (امامت،
صفات امام ) هیچ یک از مدعیان امامت به جز علی (
علیه
السلام) از چنین
علم گسترده و کاملی برخوردار نبودند.
آنچه
اهل سنت درباره
ابوبکر و
عباسیه درباره
عباس عموی پیامبر معتقدند،
علم اجتهادی است که هم محدود است وهم خطاپذیر. بنابراین، امامت به علی (
علیه
السلام) اختصاص داشته است.
کسانی که مدعی امامت بودند علاوه بر اینکه فاقد صفات عصمت، افضلیت و اعلمیت بودند، دست به کارهایی زدند که نشان دهنده عدم صلاحیت آنان برای احراز مقام امامت است.
متکلمان شیعه این بحث را ذیل عنوان «
مطاعن خلفا » مطرح کرده و موارد بسیاری از مطاعن خلفای سه گانه را نقل کرده اند
با اثبات عدم شایستگی مدعیان امامت، امامت در علی (
علیه
السلام) تعین خواهد یافت، زیرا در غیر این صورت، حق از
امت اسلامی بیرون خواهد بود که بر خلاف
اجماع است.
معجزه ، همان گونه که اثبات کننده
صدق مدعی
نبوت است،
راستگویی مدعی امامت را نیز اثبات میکند (طریق تعیین امام). علی (
علیه
السلام) خود را شایسته ترین فرد برای امامت میدانست: «أنا أحقّ بهذا الأمر منکم، لا أبایعکم وأنتم اولی بالبیعة لی»
از سوی دیگر معجزات بسیاری به دست او آشکار گردید. این معجزات دلیل روشن امامت او میباشد.
پیامبر گرامی (صلیالله
علیهوآله
وسلم) هنگامی که عازم
تبوک بود علی (
علیه
السلام) را جانشین خود در مدینه ساخت و پس از بازگشت، او را از این مقام
عزل نکرد، بنابراین اگر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) بار دیگر نیز به سفر میرفت علی (
علیه
السلام) جانشین او در مدینه بود. بر این اساس
رهبری او پس از رحلت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) نیز در مورد مدینه ادامه یافته است، زیرا ملاک رهبری علی (
علیه
السلام) به عنوان جانشینی پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به مدینه، نیازمندی مردم به رهبر و فقدان رهبری پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) بود.
این ملاک پس از رحلت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به گونه ای قوی تر وجود داشت. هرگاه رهبری مسلمانان در مدینه به علی (
علیه
السلام) اختصاص داشته باشد، رهبری دیگر
شهرهای اسلامی نیز مخصوص او است، زیرا به اجماع مسلمانان، میان مدینه و شهرهای دیگر در این باره تفاوتی وجود ندارد.
بر این
استدلال اشکال شده که پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) افراد دیگری را نیز در مدینه و شهرهای دیگر جانشین خود ساخت، ولی شما به امامت آنان
اعتقاد ندارید. پاسخ آن است که پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) برخی از آنان را از مقام خود برکنار کرد و دیگران نیز مدعی امامت نبودند و کسی نیز قائل به امامت آنان نشده است.
نصوص خاص که به امامت
امیرمؤمنان اختصاص دارند دو گونه اند:
نصوص جلی و
نصوص خفی ، نصوص جلی موردیاند که در آنها واژگانی چون
خلافت، امامت و امارت به کار رفته است. در نتیجه دلالت آنها بر امامت آشکار است و تأویل نمیپذیرد، و نصوص خفی اموریاند که صراحت بر امامت ندارند و مجال تأویل در آنها وجود دارد و دلالت آنها بر امامت در گرو تأمل و توجه به قراین و شواهد است.
هرگاه زمامدار و رهبر
جامعه نسبت به فردی خاص عنایت ویژه ای مبذول داشته و او نزد زمامدار از منزلت ویژه ای برخوردار باشد، عقلای
بشر آن را دلیل شایستگی او برای جانشنی وی و عهده دار شدن امر زمامداری و
رهبری میدانند.
این
روش عقلایی در
شریعت اسلامی مردود شناخته نشده است و در نتیجه روشی است معقول و
مشروع. اینک اگر رفتار و گفتار پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) در ارتباط با علی (
علیه
السلام) را
مطالعه کنیم، موقعیت ممتاز و جایگاه ویژه او را نزد پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) خواهیم یافت، در اینجا نمونههایی را بازگو میکنیم:
در جریان
جنگ خیبر، پس از آنکه
ابوبکر و
عمر در دو نوبت جداگانه به عنوان
فرمانده سپاه برای
جنگ با
دشمن اعزام شدند و از
مداین گریختند، پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) فرمود
پرچم را به مردی خواهم داد که
خدا و
رسول خدا را
دوست دارد و خدا و رسول خدا نیز او را دوست دارند و هرگز فرار نخواهد کرد، آن گاه پرچم را به علی (
علیه
السلام) سپرد.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) نخست ابوبکر را مأموریت داد تا
سوره توبه را بر
مشرکان مکه بخواند، ولی سپس به دستور خداوند وی را معزول ساخت و مأموریت آن را به علی (
علیه
السلام) سپرد و فرمود: این کار باید توسط من و یا فردی که از من است انجام شود.
گروهی از
قریش به پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) گفتند ما همسایگان و هم پیمانان تو هستیم و عده ای از
بردگان بدون اینکه به
دین تو رغبتی داشته باشند، و صرفاً برای رهایی از دست ما به تو پیوسته اند، آنان را به ما بازگردان، پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به ابوبکر و عمر روی کرد و فرمود رأی شما چیست؟ آن دو، سخن آنان را
تصدیق کردند، چهره پیامبر تغیییر کرد و گفت به خدا
سوگند، خداوند مردی از شما را بر شما برخواهد انگیخت که
قلبش را سرشار از
ایمان ساخته است، و او برای
دفاع از
دین با شما نبرد خواهد کرد.
هر یک از ابوبکر و عمر گفتند: آیا آن مرد منم؟ پیامبر فرمود: خیر، او کسی است که
نعل (
کفش) را
وصله میکند، او در آن هنگام کفش خود را به علی (
علیه
السلام) داده بود تا وصله کند.
درب خانه عده ای از افراد به سوی
مسجد باز بود. پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) دستور داد تا درهای خانه های خود را به سوی
مسجد ببندند، و فقط در
خانه علی (
علیه
السلام) را باز گذاشت.
از آنجا که این کار برای برخی گران تمام شد، پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) فرمود: به خدا
سوگند این کار را به رأی خود انجام ندادم، بلکه از جانب خداوند
مأموریت داشتم.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) درباره او فرمود: علی از من است و من از علی هستم و او
ولی هر
مؤمنی پس از من است.
رسول گرامی (صلیالله
علیهوآله
وسلم) به
بنی ولیعه فرمود: یا دست از مخالفت با
اسلام بر می دارید یا اینکه مردی را که چون خود من است به سوی شما میفرستم تا فرمان مرا در مورد شما اجرا کند.
عمر به
ابوذر گفت: مقصود پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) چه کسی است؟ ابوذر گفت: مقصود او تو و دوستت (
ابوبکر) نیستی، بلکه کسی است که نعل را وصله میکند، یعنی علی (
علیه
السلام).
مطابق فرموده رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلم) هر کس به علی (
علیه
السلام)
ناسزا گوید در حقیقت به پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) ناسزا گفته است و هر کس با علی
جنگ کند، با پیامبر جنگیده است.
محبت علی (
علیه
السلام) نشانه
ایمان، و
عداوت با او نشانه
نفاق است.
عایشه گفته است: هیچ مردی را محبوب تر از علی و هیچ زنی را محبوب تر از
فاطمه نزد پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) نیافتم.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) خطاب به علی (
علیه
السلام) فرمود: هیچ چیزی را از
خداوند برای خود نخواسته ام، مگر اینکه برای تو نیز خواسته ام، و هر چه از خدا خواسته ام به من عطا کرده است، مگر اینکه پس از من پیامبری مبعوث نخواهد شد.
ابوسعید خدری گفته است: با جمعی از
اصحاب منتظر آمدن پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) بودیم، پیامبر در حالی که بند کفشش پاره شده بود بر ما وارد شد. آن گاه کفش خود را به علی (
علیه
السلام) داد تا آن را
اصلاح کند، سپس فرمود: برخی از شما بر
تأویل قرآن جنگ خواهد کرد؛ چنان که من بر
تنزیل آن
جنگ کردم.
هر یک از ابوبکر و عمر گفتند: آیا من آن فرد هستم؟ پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) فرمود: نه، او
صاحب نعل است.
مطالب یاد شده و نظایر آنها که بسیار است و علاوه بر
منابع حدیثی و تاریخی
شیعه در
صحاح و
مسانید و
کتب تاریخ و
سیره اهل سنت نقل شده است به عنوان نمونه:
خصائص امیرالمؤمنین نوشته
ابوعبدالرحمان نسائی؛
باب مناقب علی بن ابوطالب (
علیه
السلام).
باب مناقب علی بن ابوطالب گویای این واقعیت است که رسول گرامی (صلیالله
علیهوآله
وسلم) نسبت به علی (
علیه
السلام) عنایت ویژه ای داشته اند، و او نزد پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) از مقام و
منزلت بی مانندی برخوردار بود.
مجموعه این گفتارها و رفتارها از نظر عقلای بشر به منزله
نص و دلیل روشن بر امامت علی (
علیه
السلام) به شمار میرود.
• اثبات الهداة، حرّ عاملی، محمد بن حسن، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۴۲۵هـ.
• ارشاد الطالبین، الفاضل المقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۱۵هـ.
• الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، طوسی، محمد بن الحسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
• الامامة والسیاسة، دینوری، ابن قتیبه، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
• البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم، دارالکتب العلمیه، قم، ۱۳۹۳ق.
• تاریخ طبری، الطبری، محمد بن جریر، مکتبه خیّاط، بیروت.
• تدریب الراوی، سیوطی، جلال الدین، عبدالرحمن، تحقیق احمد عمر هاشم، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۲۴هـ.
• تفسیر طبری، طبری، محمد بن جریر، ضبط وتعلیق محمود شاکر، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تقریب المعارف، حلبی، ابوالصلاح، تقی بن نجم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۴ق.
• خصائص امیرالمؤمنین، حسن بن احمد.
• الدر المنثور، سیوطی، جلال الدین، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱هـ.
• دلائل الصدق، مظفر، محمد حسن، مکتبة الذجاج، تهران.
• الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، علی بن الحسین، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱هـ.
• روح المعانی، آلوسی، محمود، دارالفکر، بیروت.
• سعدالسعود، ابن طاووس، رضی الدین، علی بن موسی، منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ش.
• الشافی فی الامامة، سید مرتضی، علی بن الحسین، مؤسسة الصادق (
علیه
السلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
• شرح المواقف، جرجانی، میرسید شریف، منشورات الشریف الرضی، قم، ۱۴۱۲ق.
• شرحنهجالبلاغه، ابن ابوالحدید، عبدالحمید بن هبة الله، دارلبنانیة للعلوم، بیروت، ۱۴۲۱هـ.
• الصواعق المحرقة، هیثمی مکی، ابن حجر، احمد بن محمد، المکتبة العصریه، بیروت، ۱۴۲۵ق.
• غایة المرام، بحرانی، سیدهاشم، بی تا.
• الغدیر، امینی، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
• فرائد السمطین، حموینی، ابراهیم.
• قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ابن میثم، مکتبة آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
• الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزالدین، علی بن ابوالکرم شیبانی، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۱۴ق.
• کشف المراد، حلّی، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
• کنزالعمال، متقی هندی، حسام الدین، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۵ق.
• گوهر مراد، اللاهیجی، عبدالرزاق، وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، تهران، ۱۳۷۲ش.
• اللوامع الالهیه، الفاضل المقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵هـ.
• مختصر التحفة الاثنی العشریه، شکری آلوسی، سید محمود، تحقیق وتعلیق محب الدین الخطیب، الریاض، ۱۴۰۴هـ.
• المراجعات، شرف الدین، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
• مجمع الزوائد، هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، بیروت، دارالکتب العلمیه.
• المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
• المغنی فی أبواب التوحید والعدل، همدانی، عبدالجبار، تحقیق الدکتور محمودمحمد قاسم، دارالکتب، بیروت ۱۳۸۲ق.
• مناقب، ابن المغازلی، علی بن محمد، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
• المنقذ من التقلید، حمصی، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
• منهاج السنة النبویة، ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم.
• منهاج الکرامه فی معرفة الامامة، حلّی، حسن بن یوسف، تحقیق عبدالرحیم مبارک، کتابخانه تخصص امیر المؤمنین (
علیه
السلام)، مشهد المقدسه، ۱۴۲۵هـ.
• المیزان، طباطبایی، محمدحسین، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.
• نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، میلانی، سیدعلی، مرکز تحقیق و ترجمه و نشر آراء، قم، ۱۴۲۳هـ.
• نوادر الاصول، ترمذی، محمد بن علی، بیروت، دارالجیل.
• نهج البلاغه، الرضی، ابوالحسن محمد بن الحسین، صبحی الصالح، بیروت، ۱۳۸۷ش.
• نهج الحق وکشف الصدق، حلّی، حسن بن یوسف، دارالهجرة، قم، ۱۴۱۴هـ.
• ینابیع المودة، قندوزی حنفی، شیخ
سلیمان، مؤسسة الأعلمی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
• شرح المقاصد.
• البحر المحیط.
• نسائی.
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «امامت امام علی»، شماره۷۷.