الهام در خواب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خواب مطابق واقع؛ نوعی از
وحی را
رؤیای صادق گویند.
برخی رؤیاها، دربردارنده الهاماتی راه گشا است.
«ودخل معه السجن فتیان قال احدهمآ انی ارلـنی اعصر خمرا وقال الاخر انی ارلـنی احمل فوق راسی خبزا تاکل الطیر منه نبئنا
بتاویله انا نرلـک من المحسنین»؛ و دو
جوان ، همراه او وارد
زندان شدند؛ یکی از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (
انگور برای)
شراب میفشارم!» و دیگری گفت: «من در خواب دیدم که
نان بر سرم حمل میکنم؛ و پرندگان از آن میخورند؛ ما را از
تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران میبینیم.»
از جمله کسانی که با
یوسف وارد
زندان شدند، دو
جوان بودند (و دخل معه السجن فتیان).
و از آنجا که وقتی
انسان نتواند از طریق عادی و معمولی دسترسی به اخبار پیدا کند احساسات دیگر او به کار میافتد، تا مسیر حوادث را جستجو و پیش بینی کند، و
خواب و
رؤیا هم برای او مطلبی میشود.
از همین رو یک روز این دو جوان که گفته میشود یکی از آن دو مامور آبدار خانه شاه و دیگری سر پرست
غذا و آشپزخانه بود، و به
علت سعایت دشمنان و
اتهام به تصمیم بر مسموم نمودن
شاه به زندان افتاده بودند، نزد یوسف آمدند و هر کدام خوابی را که
شب گذشته دیده بود و برایش عجیب و جالب مینمود باز گو کرد.
" یکی از آن دو گفت: من در
عالم خواب چنین دیدم که انگور را برای شراب ساختن میفشارم"! (قال احدهما انی ارانی اعصر خمرا).
" و دومی گفت: من در خواب دیدم که مقداری نان روی سرم حمل میکنم، و پرندگان
آسمان میآیند و از آن میخورند" (و قال الآخر انی ارانی احمل فوق راسی خبزا تاکل الطیر منه) سپس اضافه کردند: " ما را از
تعبیر خوابمان آگاه ساز که تو را از نیکوکاران میبینیم" (نبئنا
بتاویله انا نراک من المحسنین).
در اینکه این دو جوان از کجا دانستند که یوسف از
تعبیر خواب اطلاع وسیعی دارد، در میان مفسران گفتگو است.
بعضی گفتهاند: یوسف شخصا خود را در زندان برای زندانیان معرفی کرده بود که از تعبیر خواب اطلاع وسیعی دارد، و بعضی گفتهاند سیمای ملکوتی یوسف نشان میداد که او یک فرد عادی نیست، بلکه فرد آگاه و صاحب فکر و بینش است و لا بد چنین کسی میتواند مشکل آنها را در تعبیر خواب حل کند.
بعضی دیگر گفتهاند یوسف از آغاز ورودش به زندان، با
اخلاق نیک و حسن خلق و دلداری زندانیان و خدمت آنها و
عیادت از مریضان نشان داده بود که یک فرد نیکوکار و گره گشا است به همین دلیل در مشکلاتشان به او پناه میبردند و از او کمک میخواستند.
ذکر این نکته نیز لازم است که در اینجا
قرآن بجای کلمه" عبد" و" برده" تعبیر به" فتی" (جوان) میکند، که یک نوع
احترام است، و در
حدیث داریم
لا یقولن احدکم عبدی و امتی و لکن فتای و فتاتی: " هیچکدام از شما نباید بگوید
غلام من و
کنیز من بلکه بگوید جوان من"
(تا در دوران آزادی تدریجی بردگان که
اسلام برنامه دقیقی برای آن چیده است، بردگان از هر گونه
تحقیر در امان باشند).
تعبیر به ارانی اعصر خمرا (من شراب میفشردم) یا به خاطر آنست که او در خواب دید انگور را برای ساختن شراب میفشارد، و یا انگوری را که در خم، تخمیر شده بود برای صاف کردن و خارج ساختن شراب از آن میفشرده است، و یا اینکه انگور را میفشرده تا
عصیر آن را به شاه بدهد، بی آنکه شراب شده باشد و از آنجا که این انگور قابل تبدیل به شراب است این کلمه به آن
اطلاق شده است.
تعبیر به انی ارانی (من میبینم) - یا اینکه قاعدتا باید بگوید من در خواب دیدم- به عنوان
حکایت حال است، یعنی خود را در آن لحظهای که خواب میبیند فرض میکند و این سخن را برای ترسیم آن حال بیان میدارد.
«قال لایاتیکما طعام ترزقانه الا نباتکما
بتاویله قبل ان یاتیکما ذلکما مما علمنی ربی...»؛ (یوسف) گفت: «پیش از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است. من
آیین قومی را که به خدا
ایمان ندارند، و به سرای دیگر کافرند،
ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتی شدم)!
بهر حال یوسف که هیچ فرصتی را برای
ارشاد و راهنمایی زندانیان از دست نمیداد، مراجعه این دو زندانی را برای مساله تعبیر خواب به
غنیمت شمرد و به بهانه آن، حقایق مهمی را که راهگشای آنها و همه انسانها بود بیان داشت.
نخست برای جلب اعتماد آنها در مورد آگاهی او بر تعبیر خواب که سخت مورد توجه آن دو زندانی بود چنین گفت: " من بزودی و قبل از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت" (قال لا یاتیکما طعام ترزقانه الا نباتکما
بتاویله قبل ان یاتیکما).
و به این ترتیب به آنها اطمینان داد که قبل از فرا رسیدن موعد غذایی آنها مقصود گمشده خود را خواهند یافت.
در
تفسیر این جمله مفسران احتمالات فراوانی دادهاند.
از جمله اینکه یوسف گفت: من به فرمان پروردگار از بخشی اسرار آگاهم نه تنها میتوانم تعبیر خواب شما را بازگو کنم بلکه از هم اکنون میتوانم بگویم، غذایی که برای شما امروز میآورند، چه نوع غذا و با چه کیفیت است و خصوصیات آن را بر میشمرم.
بنا بر این"
تاویل" به معنی ذکر خصوصیات آن غذاست (ولی البته
تاویل کمتر به چنین معنی آمده بخصوص اینکه در جمله قبل به معنی تعبیر خواب است).
احتمال دیگر اینکه منظور یوسف این بوده که هر گونه طعامی در خواب ببینید، من میتوانم تعبیر آن را برای شما باز گو کنم (ولی این احتمال، با جمله قبل ان یاتیکما سازگار نیست) بنا بر این بهترین تفسیر جمله فوق همان است که در آغاز سخن گفتیم.
سپس یوسف با
ایمان و خدا پرست که
توحید با همه ابعادش در اعماق وجود او ریشه دوانده بود، برای اینکه روشن سازد چیزی جز به فرمان پروردگار تحقق نمیپذیرد چنین ادامه داد.
" این
علم و دانش و آگاهی من از تعبیر خواب از اموری است که پروردگارم به من آموخته است" (ذلکما مما علمنی ربی).
و برای اینکه تصور نکنند که
خداوند ، بی حساب چیزی به کسی میبخشد اضافه کرد" من آئین جمعیتی را که ایمان به خدا ندارند و نسبت به سرای
آخرت کافرند،
ترک کردم و این نور ایمان و
تقوا مرا شایسته چنین موهبتی ساخته است" (انی ترکت ملة قوم لا یؤمنون بالله و هم بالآخرة هم کافرون).
منظور از این قوم و جمعیت مردم
بت پرست
مصر یا بت پرستان
کنعان است.
«یـصـحبی السجن امآ احدکما فیسقی ربه خمرا واما الاخر فیصلب فتاکل الطیر من راسه...»؛ ای دوستان زندانی من! امّا یکی از شما (دو نفر،
آزاد میشود؛ و) ساقی شراب برای صاحب خود خواهد شد؛ و امّا دیگری به
دار آویخته میشود؛ و پرندگان از
سر او میخورند! و مطلبی که درباره آن (از من) نظر خواستید، قطعی و حتمی است!»
یوسف پس از دلالت و ارشاد دو رفیق زندانی خود و دعوت آنها به
حقیقت توحید در ابعاد مختلفش به تعبیر خواب آنها پرداخت، چرا که از آغاز به همین منظور نزد او آمده بودند، و او هم قول داده بود این خوابها را تعبیر کند، ولی فرصت را غنیمت شمرد و فصل گویا و زندهای از توحید و مبارزه با
شرک برای آنها بازگو کرد.
سپس رو به سوی دو رفیق زندانی کرد و چنین گفت: " دوستان زندانی من! اما یکی از شما
آزاد میشود، و ساقی شراب برای ارباب خود خواهد شد" (یا صاحبی السجن اما احدکما فیسقی ربه خمرا).
" اما نفر دیگر به دار آویخته میشود و آن قدر میماند که
پرندگان آسمان از سر او میخورند"! (و اما الآخر فیصلب فتاکل الطیر من راسه).
گرچه با توجه به تناسب خوابهایی که آنها دیده بودند، اجمالا معلوم بود کدامیک از این دو آزاد و کدامیک به دار آویخته میشود، اما یوسف نخواست این خبر ناگوار را صریحتر از این بیان کند لذا تحت عنوان" یکی از شما دو نفر" مطلب را تعقیب کرد. سپس برای تاکید گفتار خود اضافه کرد" این امری را که شما در باره آن از من سؤال کردید و استفتاء نمودید حتمی و قطعی است" اشاره به اینکه این یک تعبیر خواب ساده نیست، بلکه از یک خبر غیبی که به تعلیم الهی یافتهام مایه میگیرد، بنا بر این جای
تردید و گفتگو ندارد! (قضی الامر الذی فیه تستفتیان) در بسیاری از تفاسیر ذیل این جمله آمده است، که نفر دوم همین که این
خبر ناگوار را شنید در مقام تکذیب گفتار خود بر آمد و گفت من
دروغ گفتم چنین خوابی ندیده بودم شوخی میکردم، به گمان اینکه اگر خواب خود را تکذیب کند این سرنوشت دگرگون خواهد شد، و لذا یوسف به دنبال این سخن گفت آنچه در باره آن
استفتاء کردید، تغییر ناپذیر است.
این احتمال نیز وجود دارد که یوسف آن چنان در تعبیر خواب خود قاطع بود که این جمله را به عنوان تاکید بیان داشت.
«وقال الملک انی اری سبع بقرت سمان یاکلهن سبع عجاف وسبع سنبلـت خضر واخر یابسـت یـایها الملا افتونی فی رءیـی..»؛
پادشاه گفت: «من در خواب دیدم هفت
گاو چاق را که هفت گاو
لاغر آنها را میخورند؛ و هفت
خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده؛ (که خشکیدهها بر سبزها پیچیدند؛ و آنها را از بین بردند.) ای جمعیّت
اشراف ! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر میکنید!»
یوسف سالها در تنگنای
زندان به صورت یک
انسان فراموش شده باقی ماند، تنها کار او خودسازی، و ارشاد و راهنمایی زندانیان، و
عیادت و پرستاری بیماران، و دلداری و تسلی دردمندان آنها بود.
تا اینکه یک حادثه به ظاهر کوچک سرنوشت او را تغییر داد، نه تنها سرنوشت او که سرنوشت تمام ملت
مصر و اطراف آن را دگرگون ساخت: پادشاه مصر که میگویند نامش
ولید بن ریان بود (و
عزیز مصر وزیر او محسوب میشد) خواب ظاهرا پریشانی دید، و صبحگاهان تعبیر کنندگان خواب و اطرافیان خود را حاضر ساخت و چنین گفت: " من در خواب دیدم که هفت
گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله کردند و آنها را میخورند، و نیز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده را دیدم که خشکیدهها بر گرد سبزها پیچیدند و آنها را از میان بردند" (و قال الملک انی اری سبع بقرات سمان یاکلهن سبع عجاف و سبع سنبلات خضر و اخر یابسات).
سپس رو به آنها کرد و گفت: "ای جمعیت اشراف! در باره خواب من نظر دهید اگر قادر به تعبیر خواب هستید" (یا ایها الملا افتونی فی رءیای ان کنتم للرءیا تعبرون).
ولی حواشی سلطان بلافاصله" اظهار داشتند که اینها خوابهای پریشان است و ما به تعبیر اینگونه خوابهای پریشان آشنا نیستیم"! (قالوا اضغاث
احلام و ما نحن
بتاویل الاحلام بعالمین).
" اضغاث" جمع" ضغث" (بر وزن حرص) به معنی یک بسته از
هیزم یا
گیاه خشکیده یا سبزی یا چیز دیگر است و"
احلام" جمع"
حلم" (بر وزن نهم) به معنی خواب و رؤیا است، بنا بر این اضغاث و
احلام به معنی خوابهای پریشان و مختلط است، گویی از بستههای گوناگونی از اشیاء متفاوت تشکیل شده است و کلمه"
الاحلام" که در جمله" ما نحن
بتاویل الاحلام بعالمین" آمده با الف و لام عهد اشاره به این است که ما قادر به
تاویل اینگونه خوابها نیستیم، ذکر این نکته نیز لازم است که اظهار ناتوانی آنها واقعا به خاطر آن بوده که مفهوم واقعی این خواب برای آنها روشن نبود، و لذا آن را جزء خوابهای پریشان محسوب داشتند، چه اینکه خوابها را به دو گونه تقسیم میکردند:
خوابهای معنی دار که قابل تعبیر بود، و خوابهای پریشان و بی معنی که تعبیری برای آن نداشتند، و آن را نتیجه فعالیت
قوه خیال میدانستند، بخلاف خوابهای گروه
اول که آن را نتیجه تماس
روح با عوالم غیبی میدیدند.
این احتمال نیز وجود دارد که آنها از این خواب، حوادث ناراحت کنندهای را در آینده پیش بینی میکردند و آن چنان که معمول حاشیه نشینان شاهان و طاغوتیان است تنها مسائلی را برای شاه ذکر میکنند که به اصطلاح مایه انبساط" خاطر عاطر ملوکانه"! گردد و آنچه ذات مبارک را ناراحت کند از ذکر آن ابا دارند، و همین است یکی از علل سقوط و بدبختی اینگونه حکومتهای جبار!.
در اینجا این سؤال پیش میآید که آنها چگونه جرئت کردند در مقابل سلطان مصر چنین اظهار نظر کنند و او را به دیدن خوابهای پریشان متهم سازند، در حالی که معمول این حاشیه نشینان این است که برای هر حرکت کوچک و بی معنی شاه، فلسفهها میچینند و تفسیرهای کشاف دارند!.
ممکن است این به آن جهت باشد که آنها شاه را از دیدن این
خواب ، پریشان- حال و نگران یافتند، و او
حق داشت که نگران باشد زیرا در خواب دیده بود گاوهای لاغر که موجودات ضعیفی بودند بر گاوهای چاق و نیرومند چیره شدند و آنها را خوردند، و همچنین خوشههای خشک.
آیا این دلیل بر آن نبود که افراد ضعیفی ممکن است ناگهانی
حکومت را از دست او بگیرند؟.
لذا برای رفع کدورت خاطر شاه، خواب او را خواب پریشان قلمداد کردند، یعنی نگران نباش، مطلب مهمی نیست، این قبیل خوابها دلیل بر چیزی نمیتواند باشد!.
این احتمال را نیز بعضی از مفسران دادهاند که: منظور آنها از" اضغاث
احلام" این نبود که خواب تو تعبیر ندارد، بلکه منظور این بود که خواب پیچیده و مرکب از قسمتهای مختلف است، ما تنها میتوانیم خوابهای یک دست و یک نواخت را تعبیر کنیم، نه اینگونه خوابها را، بنا بر این آنها انکار نکردند که ممکن است استاد ماهری پیدا شود و قادر بر تعبیر این خواب باشد، خودشان اظهار عجز کردند.
«یوسف ایها الصدیق افتنا فی سبع بقرت سمان یاکلهن سبع عجاف وسبع سنبلـت خضر واخر یابسـت... • قال تزرعون سبع سنین دابا فما حصدتم فذروه فی سنبله الا قلیلا مما تاکلون• ثم یاتی من بعد ذلک سبع شداد یاکلن ما قدمتم لهن الا قلیلا مما تحصنون• ثم یاتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون»؛ (او به
زندان آمد، و چنین گفت:)
یوسف ، ای مرد بسیار راستگو! درباره این
خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر میخورند؛ و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشکیده؛ تا من بسوی مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این
خواب ) آگاه شوند! گفت: «هفت سال با جدیّت
زراعت میکنید؛ و آنچه را درو کردید، جز کمی که میخورید، در خوشههای خود باقی بگذارید (و ذخیره نمایید). پس از آن، هفت
سال سخت (و خشکی و
قحطی ) میآید، که آنچه را برای آن سالها ذخیره کردهاید، میخورند؛ جز کمی که (برای
بذر ) ذخیره خواهید کرد. سپس سالی فرامیرسد که
باران فراوان نصیب مردم میشود؛ و در آن سال، مردم
عصاره (میوهها و دانههای روغنی را) میگیرند (و سال پر برکتی است.)»
به هر حال
یوسف بی آنکه هیچ
قید و شرطی قائل شود و یا پاداشی بخواهد فورا خواب را به عالیترین صورتی تعبیر کرد، تعبیری گویا و خالی از هر گونه پرده پوشی، و توام با راهنمایی و برنامه ریزی برای
آینده تاریکی که در پیش داشتند، " او چنین گفت: هفت
سال پی در پی باید با جدیت
زراعت کنید چرا که در این هفت سال بارندگی فراوان است، ولی آنچه را درو میکنید به صورت همان خوشه در انبارها ذخیره کنید، جز به مقدار کم و جیره بندی که برای خوردن نیاز دارید" (قال تزرعون سبع سنین دابا فما حصدتم فذروه فی سنبله الا قلیلا مما تاکلون) (داب (بر وزن ادب) در
اصل به معنی ادامه حرکت است و به معنی عادت مستمر نیز آمده، بنا بر این معنی این کلمه این میشود که شما طبق عادت مستمر خود که به امر کشاورزی در سرزمین
مصر اهمیت میدهید این کار را طبق معمول ادامه دهید، ولی در مصرف محصول آن صرفه جویی نمائید.
این احتمال نیز داده شد که منظور این بوده که با جدیت و کوشش هر چه بیشتر زراعت را دنبال کنید زیرا داب و دئوب به معنی کوشش و خستگی نیز آمده است، یعنی آن قدر کار کنید تا خسته شوید)
اما بدانید که بعد از این هفت سال هفت سال خشک و کم باران و سخت در پیش دارید که تنها باید از آنچه از سالهای قبل ذخیره کردهاید استفاده کنید و گرنه هلاک خواهید شد" (ثم یاتی من بعد ذلک سبع شداد یاکلن ما قدمتم لهن).
" ولی مراقب باشید در آن هفت سال خشک و قحطی نباید تمام موجودی انبارها را صرف تغذیه کنید، بلکه باید مقدار کمی برای
زراعت سال بعد که سال خوبی خواهد بود نگهداری نمائید" (الا قلیلا مما تحصنون).
اگر با برنامه و نقشه حسابشده این هفت سال خشک و سخت را پشت سر بگذارید دیگر خطری شما را
تهدید نمیکند، زیرا" بعد از آن سالی فرا میرسد پر باران که مردم از این موهبت آسمانی بهره مند میشوند" (ثم یاتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس).
نه تنها کار زراعت و دانههای غذایی خوب میشود بلکه علاوه بر آن دانههای روغنی و میوههایی که مردم آن را میفشارند و از
عصاره آن استفادههای مختلف میکنند نیز فراوان خواهد بود (و فیه یعصرون).
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «الهام در خواب».