اعراض از تورات (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بسیاری از
اهل کتاب از
تورات اعراض و رویگردانی کردند، البته
قساوت و
سنگدلی و پایبندی به
خرافات و احساس مصونیت از
عذاب،، موجب بی تفاوتی و رویگردانی از تعالیم تورات شد، و در نتیجه موجب خروج آنها از دایره
ایمان شد.
یهود، از بشارتهای
تورات اعراض کردند:
واذ اخذنا میثـقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتینـکم بقوة واذکروا ما فیه
لعلکم تتقون• ثم تولیتم من بعد ذلک فلو لا فضل الله علیکم ورحمته لکنتم من الخـسرین.
و (به یاد آورید) زمانی را که از شما
پیمان گرفتیم و
کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم (و به شما گفتیم: ) «آنچه را (از
آیات و دستورهای خداوند) به شما دادهایم، با
قدرت بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و به آن
عمل کنید) شاید پرهیزکار شوید!»•سپس شما پس از این، روگردان شدید و اگر فضل و
رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید.
ولما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوا الکتـب کتـب الله وراء ظهورهم کانهم لایعلمون.
و هنگامی که فرستادهای از سوی
خدا به سراغشان آمد، و با نشانههایی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که به آنها
کتاب (آسمانی) داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر افکندند گویی هیچ از آن خبر ندارند!!
مقصود از «کتاب الله» بنابر یک احتمال، تورات است و ترتب دور افکندن تورات بر آمدن
پیامبر صلیاللهعلیهوآله، اشاره به این
حقیقت دارد که این کتاب،
بشارت به آمدن پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشته و از «فریق» استفاده میشود که
علمای یهود از این بشارت رویگردان بودند.
در این آیات مساله پیمان گرفتن از
بنی اسرائیل، برای
عمل به محتویات تورات و سپس تخلف آنها از این پیمان اشاره شده است:
نخست میگوید: به خاطر بیاورید زمانی را که از شما پیمان گرفتیم (و اذ اخذنا میثاقکم). و طور را بالای سر شما قرار دادیم(و رفعنا فوقکم الطور). و گفتیم آنچه را از
آیات الهی به شما دادهایم با قدرت و قوت بگیرید (خذوا ما آتیناکم بقوة). و آنچه را در آن است دقیقا به خاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا
پرهیزکار شوید (و اذکروا ما فیه
لعلکم تتقون). ولی شما پیمان خود را به
دست فراموشی سپردیدT و بعد از این ماجرا، روی گردان شدید (ثم تولیتم من بعد ذلک). و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، از زیانکاران بودید (فلو لا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین).
برخی از یهود، از
احکام تورات اعراض و رویگردانی کردند:
وکیف یحکمونک وعندهم التورة فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذلک وما اولـئک بالمؤمنین.
چگونه تو را به داوری میطلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است و در آن،
حکم خدا هست. (وانگهی) پس از داوری خواستن از حکم تو، (چرا) روی میگردانند؟! آنها
مؤمن نیستند.
بر این اساس که مشارالیه «ذلک» حکم الهی در تورات باشد.
در این جمله میخواهد شنونده را از رفتار
یهودیان به شگفت وادار نماید که میفرماید: یهود امتی است صاحب
کتاب و
شریعت و منکر
نبوت و کتاب و شریعت تو، فعلا به واقعهای بر خوردهاند که حکمش در کتاب خودشان نیز هست ولی نمیخواهند آن حکم را که حکم خدا است جاری سازند، با این حال چگونه به حکم تو که آن نیز همان حکم خدا است تن در میدهند؟ معلوم است که تن در نمیدهند اینان از کتاب خدا و حکم آن گریزانند هرگز به آن ایمان نخواهند آورد.
و بر اساس این معنا جمله: ثم یتولون من بعد ذلک، چنین معنا میدهد که، یتولون اعراض میکنند از حکم واقعه به اینکه تورات نزد ایشان است و حکم خدا در آن تورات موجود است و جمله: و ما اولئک بالمؤمنین، چنین معنا میدهد که این
طائفه از آنهایی نیستند که به تورات و حکم آن ایمان بیاورند پس اینها گروهی هستند که از ایمان به تورات و به حکم تورات به سوی
کفر گرائیدهاند.
یهود، از دستورها و تعالیم تورات نیز اعراض و رویگردانی میکردند:
واذ اخذنا میثـقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتینـکم بقوة واذکروا ما فیه
لعلکم تتقون• ثم تولیتم من بعد ذلک...
و (به یاد آورید) زمانی را که از شما
پیمان گرفتیم و
کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم (و به شما گفتیم: ) «آنچه را (از
آیات و دستورهای خداوند) به شما دادهایم، با
قدرت بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و به آن
عمل کنید) شاید پرهیزکار شوید!»•سپس شما پس از این، روگردان شدید... .
خذوا ما آتیناکم بقوة...،
ابن عباس و قتاده و سدی میگویند یعنی تورات را به جد و
یقین بگیرید، و روایتی را
عیاشی از
امام صادق علیهالسلام نقل میکند که از آن حضرت
سؤال شد درباره این آیه کریمه که آیا منظور از این قوه، قدرت بدنی است یا قوه روحی؟ حضرت فرمود: هر دو. بعضی معتقدند: تورات را با نیرو بگیرید یعنی به احکام آن عمل کنید.
ابو علی و اصم میگویند: «خذوا بقوة» یعنی در حالی که توانایی دارید آن را بگیرید.
و اذکروا ما فیه...، آنچه در تورات است حفظ و بخاطر داشته باشید و فراموش نکنید و یا بدان عمل کنید و ترک نکنید و یا از آنچه در
وعد و
وعید تورات است
عبرت گیرید. بعضی میگویند: معنای آیه این است که بیاد آورید
عقوبت و عذابی که در ترک احکام تورات است و در تایید این قول روایتی از
امام صادق علیهالسّلام وارد شده است
لعلکم تتقون...، شاید با این یادآوری، پرهیزکار شده از
گناه دوری کنید و به طاعت گرائید.
ثم تولیتم من بعد ذلک... و پس از آن، شما آن
عهد محکم را نادیده گرفته و روی گرداندید و اگر نبود فضل و
رحمت خدا که
توبه شما را پس از آن شکستن عهد قبول کرد شما از زیانکاران بودید.
ابو العالیه میگوید: فضل خدا
ایمان است و رحمت او
قرآن بنابراین معنای آیه این است که اگر نبود قدرت ایمانی که من به شما دادم و موانع آن را از جلو
راه شما برداشتم شما زیانکار و خسارت زده بودید. علت اینکه ایمان
بنی اسرائیل و توبه آنان فضل خدا شمرده شده این است که فضل و خواست و
تقدیر خدا سبب آن شد. و یا ممکن است منظور از فضل خدا این باشد که پس از روی گرداندن و بازگشت بنی اسرائیل خداوند آنان را هلاک نکرد و مهلت داد تا شما توبه کردید و الا قطعا هلاک میشدید.
برخی
عالمان یهود از
حکمیت تورات، در پی ارائه پیشنهاد آن از جانب
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اعراض کردند:
الم تر الی الذین اوتوا نصیبـا من الکتـب یدعون الی کتـب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم وهم معرضون.
آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (آسمانی) داشتند، به سوی کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری کند، سپس گروهی از آنان، (با
علم و آگاهی،) روی میگردانند، در حالی که (از قبول
حق) اعراض دارند؟
شان نزولی برای آیه شریفه نقل شده است:
مرد و
زنی از اهل
خیبر (که صاحب
شرافت و
شخصیت بودند) مرتکب عمل
زنا شدند، با توجه به اینکه در
تورات برای آنان حکم
رجم وارد شده بود از رجم آنان امتناع ورزیدند و نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمده تا رخصتی بطلبند که او نیز همان حکم را بیان نمود. یکی از افراد اعتراض کرد و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم او را به حکمیت تورات
دعوت نمود. وقتی قرار شد شخصی تورات را بخواند، به آیه رجم که رسید با
دست، روی آن را پوشاند و آیه بعدی را خواند. پیامبر صلی الله علیه وآله متوجه شدند و پس از
انذار آنان حکم به رجم نمودند و این آیه نازل شد.
اعراض و رویگردانی یهود از احکام تورات، موجب خروج از دایره
ایمان شد:
وکیف یحکمونک وعندهم التورة فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذلک وما اولـئک بالمؤمنین.
چگونه تو را به داوری میطلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است و در آن،
حکم خدا هست. (وانگهی) پس از داوری خواستن از حکم تو، (چرا) روی میگردانند؟! آنها
مؤمن نیستند.
بر اساس یک احتمال که مشارالیه «ذلک» حکم الهی در تورات باشد، برداشت مزبور صحیح است.
وکتبنا له فی الالواح من کل شیء موعظة وتفصیلا لکل شیء فخذها بقوة وامر قومک یاخذوا باحسنها ساوریکم دار الفـسقین.
و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم «پس آن را با جدیت بگیر! و به
قوم خود بگو: به نیکوترین آنها عمل کنند! (و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان
دوزخ است) و بزودی جایگاه
فاسقان را به شما نشان خواهم داد!»
الم یان للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله وما نزل من الحق ولا یکونوا کالذین اوتوا الکتـب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم وکثیر منهم فـسقون.
آیا وقت آن نرسیده است که دلهای
مؤمنان در برابر
ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است
خاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها
کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان
قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها گنهکارند!
روشن است یاد خداوند اگر در عمق
جان قرار گیرد و همچنین شنیدن آیاتی که بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است هر گاه به درستی
تدبر شود باید مایه
خشوع گردد، ولی
قرآن گروهی از مؤمنان را در اینجا سخت
ملامت میکند که چرا در برابر این امور خاشع نمیشوند؟، و چرا همچون بسیاری از امتهای پیشین گرفتار
غفلت و بیخبری شدهاند؟ همان غفلتی که نتیجه آن قساوت
دل و همان قساوتی که ثمره آن
فسق و
گناه است! آیا تنها به ادعای ایمان
قناعت کردن و از کنار این مسائل مهم به سادگی گذشتن و تن به زندگی مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن با ایمان سازگار است؟! جمله: طال علیهم الامد، (
زمان بر آنها طولانی شد) ممکن است اشاره به فاصله زمانی میان آنها و پیامبرانشان باشد، و یا طول
عمر و درازی آرزوها، و یا عدم نزول
عذاب الهی در زمان طولانی، و یا همه اینها چرا که هر یک میتواند عاملی برای غفلت و قساوت و آن هم سببی برای فسق و گناه گردد. در حدیثی از
امام علی علیهالسلام میخوانیم: لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا و لا یطولن علیکم الامد فتقسو قلوبکم:
در هیچکاری قبل از فرا رسیدن زمانش
عجله نکنید که
پشیمان میشوید، و فاصله میان شما و حق نباید طولانی گردد که قلوب شما قساوت مییابد.
بسیاری از
اهل کتاب، به تورات اعراض و بی اعتنایی میکردند:
ولو ان اهل الکتـب ءامنوا واتقوا لکفرنا عنهم سیـاتهم ولادخلنـهم جنـت النعیم• ولو انهم اقاموا التورة والانجیل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة وکثیر منهم ساء ما یعملون• قل یـاهل الکتـب لستم علی شیء حتی تقیموا التورة والانجیل وما انزل الیکم من ربکم ولیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیـنـا وکفرا فلا تاس علی القوم الکـفرین.
و اگر اهل کتاب
ایمان بیاورند و
تقوا پیشه کنند،
گناهان آنها را میبخشیم و آنها را در باغهای پر
نعمت بهشت، وارد میسازیم.
و اگر آنان، تورات و
انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده (
قرآن) برپا دارند، از
آسمان و
زمین،
روزی خواهند خورد جمعی از آنها، معتدل و میانه رو هستند، ولی بیشترشان اعمال بدی انجام میدهند.
ای اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحی ندارید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید. ولی آنچه بر تو از سوی پروردگارت نازل شده، (نه تنها مایه بیداری آنها نمیگردد، بلکه) بر
طغیان و
کفر بسیاری از آنها میافزاید. بنابراین، از این قوم
کافر، (و مخالفت آنها،) غمگین مباش!
پایبندی به
خرافات و احساس مصونیت از
عذاب، عامل رویگردانی عالمان اهل کتاب از تورات بود:
الم تر الی الذین اوتوا نصیبـا من الکتـب یدعون الی کتـب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم وهم معرضون• ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایامـا معدودت وغرهم فی دینهم ما کانوا یفترون.
آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (آسمانی) داشتند، به سوی
کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری کند، سپس گروهی از آنان، (با
علم و آگاهی،) روی میگردانند، در حالی که (از قبول حق) اعراض دارند؟
این عمل آنها، به خاطر آن است که میگفتند: «
آتش (
دوزخ)، جز چند روزی به ما نمیرسد. (و
کیفر ما، به خاطر امتیازی که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این
افتراء (و دروغی که به
خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان
مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند).
معنای آیه روشن است، و لیکن سؤالی در آن هست که چگونه در آیه شریفه فرموده اهل کتاب
فریب افترای خود را خوردند، و بدان مغرور شدند، مگر ممکن است که
انسان فریب گفتار خود را بخورد؟ با علم به اینکه گفتارش
دروغ و
خدعه و
باطل است.
جواب این سؤال آن است که صاحبان گفتار غرورانگیز نامبرده، نیاکان ایشان بودند، و فریب خوردگان اخلاف و نسلهای بعدی آنان، و اگر در آیه شریفه هر دو را به اهل کتاب نسبت داده، برای این بود که همه آن اسلاف و اخلاف یک
امت بودند، و اخلاف، به اعمال اسلاف راضی بودند.
علاوه بر اینکه مغرور شدن به
غرور خود، آنهم غرور به خاطر یک افترای باطل، با علم به اینکه افترا و باطل است، و اقرار مغرور به اینکه خودم این افترا را بستهام، از اهل کتاب و مخصوصا از
یهودیان دور نیست. علاوه بر این، انسان آنچه میکند بر طبق آنچه میداند نیست، بلکه بر طبق آن ملکات خوبی و بدی است که در نفسش پدید آمده، و عمل را در نظرش
زینت میدهد، هم چنان که معتادین به
تریاک و
هروئین و
سیگار و
بنگ و حتی آنها که معتادند به خوردن
خاک و امثال آن، علم به مضر بودن آن دارند، و میدانند که این عمل را نباید مرتکب شوند، ولی باز هم مرتکب میشوند به خاطر اینکه هیات و حالتی در
نفس آنان پدید آمده که ایشان را به طرف آن عمل میکشاند، و مجالی برای
تفکر و اجتناب برایشان باقی نمیگذارد، و نظائر این مثال بسیار زیاد است.
اهل کتاب هم از آنجا که
تکبر و ستمگری و
محبت به شهوات در دلهایشان رسوخ نموده، هر عملی را که انجام میدهند بر طبق
دعوت نفس است، در نتیجه افترا بستن به خدا که
عادت و ملکه آنان شده، همان باعث غرور ایشان گشته، و چون این عمل ناپسند را مکرر انجام دادهاند، کارشان به جایی رسیده که در اثر
تلقین نسبت به عمل خود رکون و
اعتماد پیدا کردهاند علمای روان شناس هم اثبات کردهاند که تلقین هم، کار عمل را میکند، و
آثار علم را از خود بروز میدهد. پس افترا که عملی باطل است، با تکرار و تلقین ایشان را در دینشان فریب داده، و از
تسلیم شدن در برابر خدا و
خضوع در برابر حق، آن حقی که کتاب خدا مشتمل بر آن است باز داشته، پس صحیح است بگوئیم اهل کتاب فریب خدعههای نفس خویش را خوردند.
قساوت و سنگدلی اهل کتاب، موجب بی تفاوتی و رویگردانی از تعالیم تورات شد:
الم یان للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله وما نزل من الحق ولا یکونوا کالذین اوتوا الکتـب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم وکثیر منهم فـسقون.
آیا وقت آن نرسیده است که دلهای
مؤمنان در برابر
ذکر خدا و آنچه از
حق نازل کرده است
خاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها
کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها گنهکارند!
و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم، این قسمت از آیه
عطف است بر جمله ان تخشع...، و معنای آیه این است که: آیا وقت آن نرسیده که تخشع قلوبهم، دلهایشان خاشع شود، و لا یکونوا، و مانند اهل کتاب نباشند... ، و کلمه، امد، به معنای
زمان است.
خدای تعالی با این کلام خود به این
حقیقت اشاره نموده که دلهای
مسلمانان مانند دلهای اهل کتاب دچار قساوت شده، و
قلب قاسی از آنجا که در مقابل حق
خشوع و تاثر و انعطاف ندارد، از زی
عبودیت خارج است، و در نتیجه از مناهی الهی متاثر نمیشود، و با بی باکی مرتکب
گناه و
فسق میشود، و به همین مناسبت در آیه شریفه در ردیف جمله، فقست قلوبهم، جمله، و کثیر منهم فاسقون، را آورد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اعراض از تورات».