• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعتکاف(قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اعتکاف در اصطلاح فقهی عبارت است از: توقف سه روز یا بیشتر در مسجد به قصد قربت و با شرایط مخصوص، و به شخص به جا آورنده اعتکاف، معتکف گویند.





۱.۱ - تعریف لغوی

اعتکاف مصدر باب افتعال از ریشه عکف یعکف و یعکف و مصدر آن عکف عکوف به معنای روی کردن به چیزی، مواظبت بر چیزی، روی برنگرداندن از آن و به معنای اقامت در مکانی و حبس شدن در جایی استعمال شده است. اهل لغت برای این ریشه، معانی گوناگونی ذکر نموده‌اند. از جمله: رویکرد به چیزی با توجه و مواظبت؛ اقبال به چیزی بی آن که روی از آن برگردد؛ محبوس و متوقف کردن چیزی؛ اقبال و ملازمت بر چیزی از روی تعظیم و بزرگداشت آن؛ التزام به یک مکان و اقامت در آن؛ اقامت، ملازمت و مواظبت؛ حبس و توقف. اعتکاف و عکوف در لغت، به معنای مواظبت و ایستادگی بر چیزی و یا مکانی است و «عاکف» و «معتکف» به معنای اقامت کننده است که در برخی آیات مانند «وجاوزنا ببنی اسر ائیل البحر فاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا الـها کما لهم آلهة قال انکم قوم تجهلون: و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند! » گفت: «شما جمعیتی جاهل و نادان هستید! » همین معنا منظور است. در این مدخل معنای شرعی آن که ماندن در مسجد به قصد قربت همراه با مراعات برخی احکام و شرایط است، مقصود می‌باشد.

۱.۲ - تعریف اصطلاحی

اعتکاف در اصطلاح فقهی عبارت است از: «نوعی عبادت که انسان سه روز یا بیشتر در مسجد مقیم شود و از آنجا بیرون نرود و در این مدت روزه بگیرد. البته این عمل شرائط و احکامی دارد که در کتب فقهی بیان شده است». در تعریف دیگری آمده است: «اعتکاف، ماندن در مسجد به نحوی که از آن قصد عبادت کند و قصد عبادت دیگر، در آن شرط نیست». اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می‌باشد». آنچه از این تعریف بدست می‌آید، این است که هدف از ماندن در مسجد، فقط و فقط برای بندگی و عبودیت باشد، زمانی که معتکف با این قصد و نیت در مسجد حضور پیدا می‌کند، می‌ توان گفت که وی معتکف شده است.


واژه «اعتکاف» در قرآن کریم استعمال نشده است؛ اما مشتقات ثلاثی مجرد این واژه به صورت «مَعْكُوفًا»«يَعْكُفُونَ»«الْعَاكِفُ،عَاكِفًا» «الْعَاكِفِينَ،عَاكِفِينَ»«عَاكِفُونَ» به معنای معتکفین هم به معنای لغوی و هم به معنای اصطلاحی استعمال شده است و در آیۀ ۲۵ فتح به معنای محبوس بکار رفته است. «هم الذین کفر وا وصدوکم عن المسجد الحر‌ام والهدی معکوفا ان یبلغ محله ولولا ر جال مؤمنون ونساء مؤمنات لم تعلموهم ان تطئوهم فتصیبکم منهم معر ة بغیر علم لیدخل اللـه فی ر حمته من یشاء لو تزیلوا لعذبنا الذین کفر وا منهم عذابا الیما: آنها کسانی هستند که کافر شدند و شما را از (زیارت) مسجد الحرام و رسیدن قربانیهایتان به محل قربانگاه بازداشتند؛ و هرگاه مردان و زنان با ایمانی در این میان بدون آگاهی شما، زیر دست و پا، از بین نمی‌رفتند که از این راه عیب و عاری ناآگاهانه به شما می‌رسید، (خداوند هرگز مانع این جنگ نمی‌شد)! هدف این بود که خدا هر کس را می‌خواهد در رحمت خود وارد کند؛ و اگر مؤمنان و کفار (در مکه) از هم جدا می‌شدند، کافران را عذاب دردناکی می‌کردیم! » آیاتی که در قرآن کریم پیرامون اعتکاف وارد شده‌اند، عبارتند از: آیات ۹۰ سوره طه؛ ۱۳۸ سوره اعراف؛ ۵۱ تا ۵۳ سوره انبیا؛ ۶۹ تا ۷۴ سوره شعراء.


روایات زیادی پیرامون اصل اعتکاف و مسائل مربوط به آن، در جوامع روائی وارد شده است. به عنوان مثال به موارد ذیل اشاره می‌شود: از امام صادق علیهالسّلام روایت شده است: «رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم وقتی ده روز آخر ماه رمضان فرا می‌ رسید، در مسجد اعتکاف می‌ کرد و مؤمنان برای او خیمه ‌ای بپا می‌ کردند و ایشان کمر همت بر عبادت می‌بست و بستر خود را جمع می‌کرد. بعضی گفتند: و از زنان کناره می‌گرفت»؛ پس (در ادامه)، امام صادق علیهالسّلام فرمود: اما کناره گرفتن از زنان؛ پس این طور نبود، (بلکه) حضرتش ایشان را از مکالمه و خدمت و همنشینی خود باز نمی‌ داشت». مرحوم صدوق در این باره می‌گوید: «معنای سخن امام علیهالسّلام که می‌فرماید: «اما کناره رفتن از زنان، پس چنین نبود»؛ این است که ایشان را از خدمت و همنشینی با او منع نمی‌ کرد، و اما از مجامعت امتناع می‌کرد، همان طور که آن را منع فرمود؛ و از جمله «و بستر خود را جمع می‌ کرد»؛ ترک مجامعت دانسته می‌ شود». همچنین پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در باره اعتکاف دهه آخر ماه مبارک رمضان می‌فرماید: «هرکس در ماه رمضان ده روز معتکف شود، ارزش آن معادل دو حج و عمره می‌باشد». رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «هر کس روزی را برای خدا اعتکاف کند، خداوند بین او و آتش جهنم سه خندق فاصله قرار می‌دهد، که طول آن بیشتر از فاصله بین مشرق و مغرب است». امام صادق علیهالسّلام می‌فرماید: «جنگ بدر در ماه رمضان واقع شد و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نتوانست معتکف شود، پس در سال آینده بیست روز اعتکاف کرد، ده روز برای همان سال و ده روز بابت قضای سال گذشته». بنابر این، سیره نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ائمه اطهار علیهم‌السّلام ، در دهه آخر ماه مبارک رمضان، از ادله مشروعیت اعتکاف به شمار می‌آیند.


از آیات قرآن برمی آید که اعتکاف پیش از این در میان پیامبران و شرایع پیشین نیز وجود داشته است. چنانچه قرآن گزارش می‌کند که خداوند به حضرت ابراهیم علیهالسّلام پس از بنیان گذاری کعبه دستور می‌دهد تا آن را برای طواف کنندگان و معتکفین آماده سازد: «و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتی للطائفین والعاکفین؛ از ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم تا خانه خدا کعبه را برای طواف کنندگان و معتکفین پاک و تطهیر نمایند». آیه دیگر در مورد اعتکاف آیه ۱۸۷ سوره بقره است که در آن حرمت نزدیکی با زنان در حال اعتکاف بیان شده است: «ولا تباشروهن وانتم عاکفون فی المساجد؛ با زنان در زمانی که در مساجد معتکف هستید، مباشرت و نزدیکی نکنید». به درستی معلوم نیست که این عبادت از چه زمانی آغاز شده و کیفیت اجزاء و شرایط آن در بدو شکل گیری چگونه بوده است. از قرآن و برخی از منابع می توان دریافت که اعتکاف مخصوص دین اسلام نیست، بلکه در ادیان الهی دیگر نیز وجود داشته و در اسلام استمرار یافته است، مرحوم علامه حلی معتقد است که اعتکاف اختصاص به اسلام ندارد، بلکه در ادیان الهی گذشته، نیز بوده است. ایشان در بحث اعتکاف می‌گوید: «اعتکاف در اسلام و دیگر ادیان الهی تشریع شده، و به اتفاق تمام علما و دانشمندان اسلامی از مستحبات است». اگر چه ممکن است در شرع مقدس اسلام پاره ‌ای از خصوصیات و احکام و شرایط آن تغییر یافته باشد. مرحوم طبرسی نقل می‌کند: حضرت سلیمان علیهالسّلام اعتکاف‌های طولانی داشته است: «حضرت سلیمان علیهالسّلام همواره در مسجد بیت المقدس معتکف می‌شد. گاه یکسال، گاه دو سال، گاه یک ماه و گاه دوماه و گاه کمتر و بیشتر از این مدت طول می‌کشید. در مدت اعتکاف مشغول عبادت بود و آب و غذا برایش می‌آوردند تا از مسجد خارج نشود»، ایشان در ادامه تصریح می‌کند که آن حضرت به هنگام مرگ در حال اعتکاف بود. مرحوم ابن ادریس معتقد است که حضرت موسی علیهالسّلام در مدت چهل روزی که برای گرفتن کتاب آسمانی به کوه طور عزیمت کرده بود، روزه گرفته و در حال اعتکاف بود. بنابراین اعتکاف در آیین حضرت موسی علیهالسّلام نیز مشروع بوده است. همان گونه که بیان شد، از برخی آیات قرآن برمی آید که این عبادت در ادیان توحیدی پیشین نیز مطرح بوده و پیامبران الهی و موحدان گاهی برای راز و نیاز با خداوند، مدتی از زندگی و جامعه دوری می‌ گزیدند و به مسجد الحرام یا معابد دیگر پناه می‌بردند و مدتی خود را برای عبادت با خدا و راز و نیاز با او محبوس می‌کردند. در اینجا به عنوان نمونه به گوشه‌ای از سیره انبیاء و حضرت مریم سلام‌الله‌علیهم در رابطه با اعتکاف اشاره می‌شود:

۴.۱ - اعتکاف نوح

علت اکرام الهی نوح، خلوت گزیدن ایشان برای عبادت بوده است. خداوند حضرت نوح علیهالسّلام را به دلیل اطاعت و گوشه نشینی برای عبادت گرامی داشت.

۴.۲ - اعتکاف ابراهیم و اسماعیل

حضرت ابراهیم علیهالسّلام عمویش آزر را از بت پرستی نهی فرمود، اما او همچنان به کار باطلش ادامه می‌داد؛ لذا آن حضرت از او و دیگران کناره گیری کرد. در قرآن کریم آمده است: «و از شما و آنچه غیر خدا می‌ خوانید، کناره گیری می‌ کنم و پروردگارم را می‌ خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم! هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می‌ پرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم».
خداوند تعالی در قرآن کریم به حضرت ابراهیم خلیل و پسرش اسماعیل (علیهما السلام) در مورد اعتکاف دستور داده و می‌فرماید: «… و ما با ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم، خانه مرا برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان (مجاوران) و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!».از این آیه افزون بر این، استفاده می‌ شود که سنت اعتکاف در شریعت حضرت ابراهیم علیهالسّلام بوده است. به برکت همان خلوت و انس با خدا، پروردگار متعال، نسلی را به آن حضرت عطا کرد که انبیای الهی از آن نسل هستند.

۴.۳ - اعتکاف سلیمان

حکومت برای حضرت سلیمان علیهالسّلام وسیله‌ای برای خدمت به خلق بوده و هیچ گاه نتوانست آن بندۀ خالص خدا را فریب دهد. ایشان با وجود ملک عظیمش، لباس پشمی می‌پوشید و شب‌ها تا صبح به عبادت و گریه می‌پرداخت. مرحوم طبرسی می‌گوید: «حضرت سلیمان علیهالسّلام در مسجد بیت المقدس اعتکاف می‌کرد، حتی مرگ او در همان جا و در حال اعتکاف اتفاق افتاد.

۴.۴ - اعتکاف موسی

در مورد اعتکاف حضرت موسی علیهالسّلام در قرآن چنین آمده است: «او برای خلوت با خدا به کوه طور شتافت …». در جای دیگری از قرآن کریم آمده است: «و با موسی سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل کردیم»؛ از این آیات فهمیده می‌شود که حضرت موسی علیهالسّلام چهل شب از قومش دوری کرده و پس از مناجات به سوی قوم خود برگشته است. این مطلب حکایت از نوعی اعتکاف در کوه طور می‌باشد.

۴.۵ - اعتکاف یحیی

درباره اعتکاف حضرت یحیی علیهالسّلام، از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل شده: «حضرت یحیی چنان ترسی از دوزخ به دل داشت که حضرت زکریا در حضورش سخن از عذاب جهنم به میان نمی‌آورد. اما روزی در مجلس متوجه حضور او نبود و از کیفیت عذاب جهنمیان برای مردم سخن گفت. یحیی چون این سخنان را شنید، گفت: وای از مستی توجه به دنیا و از مجلس بیرون آمد و مدتی در بیابان از خوف الهی گریان و به عبادت مشغول بود. مادرش بعد از جستجوی فراوان او را در بیابان یافت و به منزل آورد. آن حضرت شب نتوانست برای نماز برخیزد. در خواب صدایی شنید که می‌گوید: ‌ای یحیی خانه‌ای بهتر از خانۀ من و همسایه‌ای نیکوتر از من یافته‌ای؟ او چون برخواست، از خداوند طلب عفو کرد و سوگند خورد که دیگر زیر سایه‌ای به جز سایه بیت المقدس نرود و آنجا دائم مشغول عبادت شود و همواره چنین بود تا به شهادت رسید».

۴.۶ - اعتکاف مریم

حضرت مریم سلام‌الله‌علیها بانویی است که در قرآن کریم از او به نیکی یاد شده و مورد توجه خداوند متعال قرار گرفته است. جریان تولد او و نذری که مادر بزرگوارش کرده بود تا فرزندش را خادم بیت المقدس قرار دهد، در سوره آل عمران بیان شده است. همچنین در این باره شاید بشود اقامت و عبادت حضرت مریم سلام‌الله‌علیها در مسجدالاقصی را از مصادیق اعتکاف برشمرد؛ زیرا مادر آن حضرت نذر کرد که مریم را وقف عبادت خدا کند و پس از بلوغ، سرپرست او حضرت زکریا، برای وی جایگاهی در مسجدالاقصی آماده کرد تا به عبادت بپردازد. سپس مریم در مسجد اقامت گزید و به عبادت پرداخت، که از نزد خدا با طعام‌های بهشتی پذیرایی می‌ شد. این بانوی والا مقام در خلوت به عبادت مشغول می‌شد و به مقامی رسید که مورد خطاب فرشتگان الهی قرار گرفت. قرآن کریم می‌فرماید: «و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت». علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه می‌گوید: «کلمه حجاب به معنای چیزی است که چیزی را از غیر بپوشاند و از این کلمه چنین بر می‌آید که گویا مریم خود را از اهل خویش پوشیده داشت تا قلبش برای اعتکاف و عبادت فارغ تر باشد. از مطالب فوق می‌توان استفاده نمود که قدمت اعتکاف به قبل از اسلام برمی گردد و سابقه پیش از اسلام نیز دارد.


اعتکاف و احکام آن، حدی از حدود الهی هستند: «... وانتم عاکفون فی المساجد تلک حدود اللـه... : ... و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛ ...» و عقل، اسلام، قصد قربت و همچنین ایمان از شروط صحت همه عبادت‌ها از جمله اعتکاف، هستند.

۵.۱ - حکم تکلیفی

در دین اسلام اعتکاف به خودی خود مستحب است اما به واسطۀ نذر، عهد یا قسم و شرط ضمن عقد لازم مانند اجاره و مانند آن واجب می‌شود و همچنین اگر کسی دو روز معتکف بود اعتکاف روز سوم بر او واجب است. قطع اعتکاف مستحب در دو روز اول اشکال ندارد ولی قطع اعتکافی که واجب معین است یا اعتکاف روز سوم جایز نیست.

۵.۲ - زمان اعتکاف

اعتکاف زمان خاصی ندارد بلکه در هر زمانی که مکلف بتواند روزه بگیرد می‌تواند معتکف شود لیکن اعتکاف در صورتی صحیح است که معتکف مؤمن و عاقل و روزه دار باشد، قصد او از اعتکاف نزدیک شدن به خدا و زمان اعتکافش کمتر از سه روز نباشد. این مدت از اذان صبح روز اول شروع شده تا غروب روز سوم به پایان می‌رسد. در این مدت نباید از مسجد خارج شود مگر مواردی که استثنا شده است مانند کارهای ضروری که به مقدار ضرورت می‌تواند از مسجد خارج شود، لذا اعتکاف، عبادتی مشروط به زمانی است که فرد روزه دار است: «... ثم اتموا الصیام الی اللیل ولا تباشر وهن وانتم عاکفون فی المساجد تلک حدود اللـه... : ... سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛...» ذکر احکام اعتکاف در لابه لای احکام روزه به این نکته ناظر است که اعتکاف، به روزه مشروط است و روایات ذیل آیه هم مؤید این برداشت است. اما در روزه اعتکاف، قصد اعتکاف شرط نیست بلکه روزه ماه رمضان یا روزه نذری و مانند آن نیز کفایت می‌کند. در صورت صحیح نبودن روزه به جهت زمان مانند اعیاد قربان و فطر و یا به جهت شخص مانند حائض، نفساء، بیمار و مسافر اعتکاف نیز صحیح نیست.با فضیلت‌ترین زمان برای اعتکاف،ماه مبارک رمضان به ویژه دهۀ آخر آن است.

۵.۳ - مکان اعتکاف



۵.۳.۱ - کعبه

بر اساس آیات قرآن مجاورت کعبه، مکان اعتکاف در شریعت ابراهیم علیهالسّلام بوده است: «واذ جعلنا البیت مثابة للناس وامنا واتخذوا من مقام ابر اهیم مصلی وعهدنا الی ابر اهیم واسماعیل ان طهر ا بیتی للطائفین والعاکفین والر کع السجود: و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم! و (برای تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید! » »برداشت، بر این اساس است که واژه «عاکفین» در آیه به معنای اعتکاف کنندگان و اقامت کنندگان در مجاورت کعبه برای عبادت خداوند باشد.

۵.۳.۲ - مساجد

یکی از شروط عبادت اعتکاف انجام دادن آن در مسجد است. چنانکه قرآن مساجد، را محل برگزاری اعتکاف معرفی می‌کند: «... ولا تباشر وهن وانتم عاکفون فی المساجد... : ... و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید!. ..» و مکان بودن مساجد برای اعتکاف از حدود و آیات الهی و غیر قابل نقض است: «... ولا تباشر وهن وانتم عاکفون فی المساجد تلک حدود اللـه فلا تقر بوها کذلک یبین اللـه آیاته للناس لعلهم یتقون: ... و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛ پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را برای مردم، روشن می‌سازد، باشد که پرهیزکار گردند! »در اینکه مقصود از مسجد چه مسجدی است، بین علمای اسلامی اختلاف است؛ از ظاهر جمله «... و انتم عکفون فی المسجد...» جواز اعتکاف در هر مسجدی استفاده می‌شود، زیرا «المساجد»عام و شامل همه مساجد است؛ ولی امامیه با استناد به روایات، عموم آیه را به مساجد چهارگانه، یعنی مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه و مسجد بصره و مسجد جامع هر شهر تخصیص زده‌اند. سید مرتضی در مسجدی اعتکاف را جایز می‌داند که معصوم در آن مسجد نماز جمعه اقامه کرده باشد وی فقط چهار مسجد را واجد این خصوصیت می‌داند: مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه، مسجد بصره. ولی شیخ صدوق، مسجد مدائن را نیز اضافه کرده است، زیرا در دو مسجد اول پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و در سه مسجد اخیر امیر مؤمنان علیهالسّلام نماز جمعه خوانده است. محقق حلی به شیخ مفید و ابن ابی عقیل عمانی و جماعتی از اصحاب نسبت می‌دهد که اعتکاف را در مساجد مذکور و هر مسجد جامعی از هر شهری جایز می‌دانسته‌اند و خودش این نظریه را می‌پسندد. فقهای متاخر از علمای مذکور هر کدام یکی از این سه قول را برگزیده‌اند. بیشتر فقهای معاصر غیر از امام خمینی، اعتکاف در مسجد جامع را جایز می‌دانند. ولی ایشان در غیر از چهار مسجد مذکور اشکال کرده و در غیر مسجد جامع فتوا به عدم جواز می‌دهند. شایان ذکر است که حضور در مسجد و خارج نشدن از آن در مدت اعتکاف، جز برای کارهای ضروری و رفع حاجت، لازم است.

۵.۴ - محرمات اعتکاف

خداوند در قرآن متعکفین را از آمیزش در حال اعتکاف نهی فرموده است: «احل لکم لیلة الصیام الر فث الی نسائکم... ولا تباشر وهن وانتم عاکفون فی المساجد تلک حدود اللـه فلا تقر بوها... : آمیزش جنسی با همسرانتان، در شب روزهایی که روزه می‌گیرید، حلال است.... و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛ پس به آن نزدیک نشوید!. ..» و در فقه شیعی آمیزش با همسر و به قول مشهور لمس کردن و بوسیدن او با شهوت، بوییدن عطر، گل و گیاهان خوش بو به قول مشهور، مجادله با دیگران در امور دنیوی و دینی به قصد فضل فروشی و غلبه و خرید و فروش در شب و روز بر معتکف حرام است. بطور کلی آنچه روزه را باطل می‌کند، اعتکاف را نیز باطل می‌کند. همچنین آمیزش در شب، موجب بطلان اعتکاف است


بنابر آیات قرآن اعتکاف، زمینه کسب تقوا را در انسان معتکف فراهم می‌کند: «... وانتم عاکفون فی المساجد تلک حدود اللـه فلا تقر بوها کذلک یبین اللـه آیاته للناس لعلهم یتقون: ... و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، ... خداوند، این چنین آیات خود را برای مردم، روشن می‌سازد، باشد که پرهیزکار گردند! » و در اهمیت تقوا از منظر قرآن، همین بس که تقوا دستور خداوند به خاتم پیامبران صلوات الله علیه است : «یـایها النبی اتق الله...» و فقط اعمال متقیان پذیرفته شده است: «انما یتقبل الله من المتقین» و به کاری که بنیان آن براساس تقوا نباشد، هرگز اعتنایی نیست، هرچند ساختن مسجد باشد: «والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا... لاتقم فیه ابدا لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین افمن اسس بنیـنه علی تقوی من الله...»


۱. الدروس الشرعیه، الشهید الاول، ج۱، ۲۹۸.    
۲. مجمع البحرین، الشیخ فخر الدین الطریحی، ج۳، ص۲۹۹.    
۳. العین، الخلیل بن أحمد الفراهیدی، ج۱، ص۲۰۵.    
۴. العین، الخلیل بن أحمد الفراهیدی، ج۱، ص۲۰۵.    
۵. لسان العرب، ابن منظور، ج۹، ص۲۵۵.    
۶. المفردات فی غریب القرآن، الراغب الأصفهانی، ج۱، ص۳۴۲.    
۷. لسان العرب، ابن منظور، ج۹، ص۲۵۵.    
۸. مجمع البحرین، الشیخ فخر الدین الطریحی، ج۳، ص۲۹۹.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.    
۱۰. المفردات فی غریب القرآن، الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۳۴۳.    
۱۱. الدروس الشرعیه، الشهید الاول، ج۱، ص۲۹۸.    
۱۲. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۵۹.    
۱۳. تحریر الوسیلة، السید روح الله الخمینی، ج۱، ص۳۰۴.    
۱۴. فتح/سوره۴۸، آیه۲۵.    
۱۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.    
۱۶. حج/سوره۲۲، آیه۲۵.    
۱۷. طه/سوره۲۰، آیه۹۷.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۱۹. طه/سوره۲۰، آیه۹۱.    
۲۰. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۱.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۲۲. انبیا/سوره۲۱، آیه۵۲.    
۲۳. فتح/سوره۴۸، آیه۲۵.    
۲۴. طه/سوره۲۰، آیه۹۰.    
۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.    
۲۶. انبیا/سوره۲۱، آیه۵۱.    
۲۷. انبیا/سوره۲۱، آیه۵۲.    
۲۸. انبیا/سوره۲۱، آیه۵۳.    
۲۹. شعرا/سوره۲۶، آیه۶۹.    
۳۰. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۰.    
۳۱. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۱.    
۳۲. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۲.    
۳۳. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۳.    
۳۴. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۴.    
۳۵. الکافی، الشیخ الکلینی، ج۷، ص۶۷۰.    
۳۶. من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج۲، ص۱۸۴.    
۳۷. من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج۲، ص۱۸۸.    
۳۸. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، السیوطی، ج۱، ص۴۸۶.    
۳۹. الکافی، الشیخ الکلینی، ج۷، ص۶۷۱.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۴۲. تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی، ج۶، ص۲۳۹.    
۴۳. مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، ج۸، ص۲۰۴.    
۴۴. بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج۸۹، ص۳۸.    
۴۵. سعد السعود للنفوس، ابن طاووس، ج۱، ص۵۲۵.    
۴۶. مریم/سوره۱۹، آیه۴۸.    
۴۷. مریم/سوره۱۹، آیه۴۹.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۴۹. مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، ج۸، ص۲۰۴.    
۵۰. طه/سوره۲۰، آیه۸۳.    
۵۱. طه/سوره۲۰، آیه۸۴.    
۵۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۵۳. الأمالی، الشیخ الصدوق، ج۱، ص۸۲.    
۵۴. مریم/سوره۱۹، آیه۱۶.    
۵۵. مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، ج۶، ص۴۱۰.    
۵۶. المیزان فی تفسیر القرآن، العلامةالطباطبائی، ج۱۴، ص۳۴.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۵۸. مستمسک العروة الوثقی، السید محسن الطباطبائی الحکیم، ج۸، ص۵۳۹.    
۵۹. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۶۱.    
۶۰. تحریر الوسیلة، السید روح الله الخمینی، ج۱، ص۳۰۴.    
۶۱. العروة الوثقی، السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی، ج۳، ص۶۶۷.    
۶۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۶۳. الکافی، الشیخ الکلینی، ج۷، ص۶۷۲.    
۶۴. نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۱، ص۱۷۵، ح۶۱۰.     .
۶۵. مستند الشیعة، المحقق أحمد بن محمد مهدی النراقی، ج۱۰، ص۵۴۵.    
۶۶. العروة الوثقی، السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی، ج۳، ص۶۶۷.    
۶۷. مستمسک العروة الوثقی، السید محسن الطباطبائی الحکیم، ج۸، ص۵۳۷.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵..    
۶۹. التبیان فی تفسیر القرآن، الشیخ الطوسی، ج۱، ص۴۵۴.     .
۷۰. التفسیرالکبیر، الرازی، ج۴، ص۴۷.     .
۷۱. روح المعانی، الالوسی، ج۹، ص۱۳۶.     .
۷۲. الکشاف، الزمخشری، ج۱، ص۱۸۵.     .
۷۳. روح المعانی، الالوسی، ج۱، ص۳۷۹.     .
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۷۵. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۷۰.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷..    
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷..    
۷۸. مسالک الأفهام، الشهید الثانی، ج۹، ص۹۹.    
۷۹. الکافی، الشیخ الکلینی، ج۷، ص۶۷۳.    
۸۰. الخلاف، الشیخ الطوسی، ج۲، ص۲۲۷.    
۸۱. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۷۰.    
۸۲. کنز العرفان، الفاضل المقداد، ج۱، ص۲۱۶.    
۸۳. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۷۱.    
۸۴. الانتصار، السید الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۹۹.    
۸۵. من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج۲، ص۱۸۵.    
۸۶. المقنع، الشیخ الصدوق، ج۱، ص۲۰۹.    
۸۷. المعتبر، المحقق الحلی، ج۲، ص۷۳۲.    
۸۸. العروة الوثقی، السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی، ج۳، ص۶۷۲.    
۸۹. تحریر الوسیلة، السید روح الله الخمینی، ج۱، ص۳۰۵.    
۹۰. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۷۶-۱۷۷.    
۹۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۹۲. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۱۹۹-۲۰۴.    
۹۳. تحریر الوسیلة، السید روح الله الخمینی، ج۱، ص۳۰۹.    
۹۴. جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، ج۱۷، ص۲۰۷.    
۹۵. مستند الشیعة، المحقق أحمد بن محمد مهدی النراقی، ج۱۰، ص۵۷۱.    
۹۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۹۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۱.    
۹۸. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۹۹. توبه/سوره۹، آیه۱۰۷.    
۱۰۰. توبه/سوره۹، آیه۱۰۸.    
۱۰۱. توبه/سوره۹، آیه۱۰۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اعتکاف (قرآن)».




جعبه ابزار