اصلح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصلح؛
اصطلاحی کلامی و مطرح شده توسط
متکلمان عدلیه در زمینه
افعال خداوند نسبت به
زندگی دنیوی بشر میباشد.
اصلح «
افعل التفضیل » از ریشه
صلاح و
مصلحت ،
ضد فساد و
مفسده است، که در [[]] مقایسه دو صلاح، آن که به
خیر نزدیکتر باشد، اصلح نامیده میشود.
متکلمان نفع و
فایدهای را که عاید
انسان میشود صلاح مینامند.
هرگاه این نفع و فایده افزایش یابد آن را اصلَح میگویند؛ چنان که
انفع نیز نامیده میشود.
البته، نفع و فایده آنگاه مصلحت به شمار میرود که
ضرر بیشتری را به دنبال نداشته باشد یا به از دست رفتن نفع بیشتری نیانجامد.
مصحلتهایی که به انسان باز میگردد دو گونه است:
دنیوی و
دینی .
مصلحتهای دینی در
اصطلاح متکلمان،
الطاف نام دارد و به
قاعده لطف باز میگردد، ولی مصلحتهای دنیوی که هیچگونه تأثیری در
دین و
ایمان انسان ندارند، مربوط به قاعده اصلح میباشند.
مصلحتهای دنیوی چیزهایی است که انسان از آنها نفع میبرد و هیچگونه
زیانی به او یا انسان دیگری نمیرسد و هیچ جهت
قبحی در آنها وجود ندارد.
واژه اصلح به معنای افعل تفضیل در
آیات قرآن بکار نرفته است، ولی در
احادیث به
چشم میخورد.
شیخ صدوق در
کتاب توحید بابی را با عنوان «
خداوند نسبت به بندگان خود جز آنچه را اصلح به حال آنان میباشد انجام نمیدهد» مطرح کرده و احادیثی را از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
امامان معصوم (علیهمالسلام)
نقل کرده است، ولی با
دقت به دست میآید که این احادیث ناظر به اصلح در
امور دینی میباشند، و
امور دنیوی را، بدون اینکه ارتباطی به دین و ایمان انسان داشته باشد در برنمیگیرد.
اصلح، زیر مجموعه مباحث
عدل و
افعال الهی و مربوط به مباحث
واجب علی اللّه و از آرای ویژه برخی
امامیه و
معتزله است.
اختلاف درباره اصلح سبب جدا شدن
ابوالحسن اشعری از استادش
ابوعلی جبایی شد.
بیشترین اهمیت بحث اصلح در این است که چگونگی رابطه
کارهای خداوند در حق
بندگان در این
دنیا را
تبیین میکند و در
نتیجه شناختی برتر، از
افعال و
مصالح الهی بدست میدهد.
متکلمان اسلامی در مورد
لزوم رعایت اصلح توسط
خداوند اختلاف دارند؛ برخی به نحو
کلی رعایت اصلح را
نفی میکنند و برخی به صورت
مطلق آن را
لازم میدانند و عدهای نیز
تفصیل دادهاند.
اهلحدیث و
اشاعره که
منکر حسن و قبح عقلیاند و نیز بیشتر
علمای امامیه و
معتزله بصره به نحو مطلق منکر لزوم رعایت اصلح هستند.
گروهی از امامیه و
معتزله بغداد انجام هر نوع اصلحی را بر
خداوند واجب میدانند.
بنابر نقل
شیخ مفید ، بسیاری از
مرجئه و
زیدیه نیز بر همین
قول هستند.
گروهی دیگر از امامیه و معتزله رسانیدن هر نفع و هر اصلحی را بر خدا واجب نمیدانند، بلکه مواردی را که ضرری به حال کسی نزند و
مفسده و
محذوری در پی نداشته باشد واجب میدانند.
برخی از دلایل کسانی که انجام هر نوع اصلحی را بر
خداوند واجب میدانند، این است:
خداوند قادر مطلق است، پس هر آنچه به حال بندگان
مفید و
سودمند باشد انجام میدهد، در غیر این صورت قدرتش مبتلا به
کاستی میشود.
در توضیح این
دلیل آمده است: کسی که
قادر ونیکوکار و آگاه به
نیازمندان است حتماً بهترینها را انجام میدهد.
خداوند جواد مطلق است، اگر بهترین و سودمندترین را در حق بندگان انجام ندهد، حکایت از
بخل او میکند و بخل و کاستی در
ساحت او راه ندارد.
انجام ندادن اصلح
قبیح است، پس انجام آن واجب است.
منکران وجوب اصلح ضمن
خدشه در
ادله قائلان
دلایلی برای اثبات مدعای خود آورده اند؛ از جمله:
اگر رعایت اصلح و انجام بهترین
کارهای دنیایی در حق بندگان بر
خداوند واجب باشد،
مستلزم محال است، چون بهترینهای دنیایی
بینهایت است، پس باید
خداوند در حق بندگان بینهایت اصلح انجام دهد.
اگر اصلح بر خدا
لازم بود، باید
دوزخیان را
نجات و
بهشتیان را به
مقام پیامبران میرسانید، چون اصلح به حال آنها همین است.
اگر اصلح
واجب بود، نباید
کفاری را که در دنیا
فقیر و در
آخرت معذب هستند میآفرید.
اشاعره که بر اساس مبنای فکری خود (
انکار هرگونه وجوبی بر
خدا ) منکر اصلحاند، میگویند: کار قبیح آن است که سازگار با
غرض نباشد و هیچ غرضی در
کارهای خداوند تصور ندارد (پس ترک اصلح از ناحیه
خداوند قبحی به دنبال ندارد).
لزوم رعایت اصلح بر
خداوند مالکیت و
تصرف او را
محدود میکند و این، بر خلاف
آیه قرآنی است که میفرماید: (لا یسئل عمّا یفعل).
طرفداران اندیشه وجوب اصلح از دلایل و
شبهات مخالفان پاسخهایی دادهاند؛ از جمله:
براهین اثبات وجوب اصلح
پشتوانه عقلی قطعی دارد که عبارت است از
لزوم سنخیت میان
فعل و
فاعل ؛ فعل هر فاعلی متناسب با صفات وجودی اوست : (قُلْ کلٌّ یعمل علی شاکلته).
بر این اساس هرگاه فاعل
کریم و
بخشنده باشد محال است کاری بر خلاف
جود و
کرم انجام دهد و چنانکه گذشت ترک اصلح، بر خلاف جود و کرم است.
انجام افعال اصلح تا بینهایت
محال ذاتی نیست و اگر در حق
بندگان چنین نشده است، به خاطر
استحاله وقوعی آن است که
انسان موجود متناهی است مصالح بینهایت متوجه او نخواهد شد.
دایره وجوب اصلح تنها
منافع دنیایی را شامل است، نه مسائل اُخروی.
ملاک در رعایت اصلح منافع دنیایی
کلی و
نوعی است که گاهی تأمین کننده منافع
جزئی و
فردی است و گاهی نیست.
دلایل قائلان به تفصیل به گونهای است که اشکالهای منکران کمتر بر آن وارد است و در حقیقت
بازسازی و افزودن
قیودی بر همان دلایل طرفداران لزوم
مطلق اصلح است:
هرگاه
خداوند بداند تا یک حدّ معین اصلح به حال بنده اش
مفید و خالی از
مفسده است، این مقدار را در حق او انجام میدهد، چون
مقتضی و
داعی موجود (
احسانی خالی از مفسده) و
مانع و
صارف مفقود است و اگر مقدار بالاتر اصلح به حال بندهاش مفسدهای به دنبال داشت و یا
مشکل بینهایت را داشت این مقدار بالاتر انجام نمیشود به خاطر وجود مانع و صارف.
در مقام
تمثیل آوردهاند: هرگاه
خداوند بداند که دادن هزار
درهم برای زید
مصلحت و
منفعت او را در پی دارد و مایه
زیان و مفسده برای هیچ کسی نمیشود، حتماً این کار را انجام میدهد.
ابوالحسین بصری ،
مؤسس نظریه تفصیل در
پاسخ به مشکل نامتناهی بودن
مصالح دنیایی میگوید: اصلح تا آنجا که مفسده و زیانی ندارد
خداوند انجام میدهد، و اما مراحل بالاتر آن در صورتی که مفسده و زیانی نداشته باشد، ممکن است
خداوند مقدار
زاید را انجام دهد یا ندهد؛ مثلاً، کسی که انگیزه
صدقه دادن یک درهم را دارد و زیانی هم متوجهاش نمیشود چنین میکند.
اما اگر شمار زیادی از
گدایان دور او را حلقه زنند که باید چندین درهم صدقه دهد، در این صورت اگر برایش
مشقتی داشت صدقه نمیدهد و گرنه خواهد داد.
• الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، طوسی، مکتبه جامع چهلستون، تهران، ۱۴۰۰ق.
• الاقتصاد فی الاعتقاد، غزالی، ابوحامد، تصحیح علی بوملحم، دارالهلال، بیروت ۱۹۹۲م.
• الالهیات علی هدی الکتاب والسنة والعقل، سبحانی، شیخ جعفر، الدر الاسلامی، لبنان، ۱۴۱۰ق.
• انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، حلی، حسن بن یوسف، تحقیق زنجانی، بیدار، قم، ۱۳۶۳ش.
• اوایل المقالات، مفید، محمد بن نعمان، تصحیح چرندابی، بی جا، بی تا.
• تلخیص المحصل، طوسی، نصیرالدین، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ق.
• التبصیر فی الدین، الاسفراینی، ابوالمظفر، تحقیق کمال یوسف، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۳ق.
• التوحید، صدوق، محمد بن علی، مؤسسة النشر الاسلامی.
• الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، علی بن حسین، تحقیق احمد حسینی، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۱ق.
• سرمایه ایمان، لاهیجی، ملاعبدالرزاق، تصحیح لاریجانی، الزهراء، ۱۳۶۴ش.
• شرح المقاصد، تفتازانی، مسعود بن عمر بن عبد اللّه، تحقیق عبد الرحمن عمیره، شریف رضی، قم، ۱۴۰۹ق.
• قواعد العقائد، طوسی، نصیرالدین، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه امام صادق۷، قم، ۱۴۱۶ق.
• القواعد الکلامیه، ربانی گلپایگانی، علی، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، قم ۱۴۱۸ق.
• کشف المراد، حلی، تحقیق حسن زاده، جامعه مدرسین، قم.
• گوهر مراد، لاهیجی، ملاعبدالرزاق، تحقیق قربانی، وزارت فرهنگ، تهران، ۱۳۷۲ش.
• محصل افکار المتقدمین والمتأخرین، فخر رازی، محمد بن عمر، تحقیق طه عبدالرؤوف، دارالکتب، بیروت، ۱۴۱۴ق.
• المغنی فی ابواب التوحید والعدل، معتزلی، قاضی عبدالجبار، تحقیق محمد قاسم، بی تا.
• مقالات الاسلامیین، اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، تحقیق عبد المجید، حکمت دمشق، ۱۴۱۵ق.
• الملل والنحل، شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، تحقیق: گیلانی، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۲ق.
• المنقذ من التقلید، حمصی، سدیدالدین محمود، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۲ق.
• المواقف فی علم الکلام، ایجی، قاضی عضدالدین عبدالرحمن، دارالجیل، بیروت، ۱۴۱۷ق.
• الیاقوت فی علم الکلام، ابن نوبخت، ابواسحاق ابراهیم، تحقیق علی اکبر ضیائی، چاپ اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۳ق؛
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «اصلح»، شماره ۵۰