• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أُمّ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





أُمّ (به ضم الف و تشدید میم) از واژگان قرآن کریم به معنای مادر حقیقی،
اصل و پایه هر چیزی‌ که چیزهای دیگر به آن منضمّ شود،
و معظم و مرکز چیزها است.
هر سه معنا در قرآن کاربرد دارد.
در قرآن به آیات محکم از آن جهت امّ الکتاب می‌گویند که ریشه و پایه‌ی کتاب هستند؛
همچنین آیات متشابه با برگرداندن به آن‌ها روشن می‌شوند.
به مکه از آن جهت ام القری می‌گویند که مرکز آبادی‌های حجاز بوده است.



أُمّ به معنای مادر، اصل و پایه هر چیزی‌که چیزهای دیگر به آن منضمّ شود و معظم چیزها است.
امّ النجوم یعنی کهکشان .
در حدیث آمده: از خمر بپرهیزید که آن‌ اُمُ‌ الخبائث است.
به جرأت می‌توان گفت که «امّ» مشترک معنوی است و معنی جامع آن‌ همان اصل و پایه است.
النهایه استعمال آن در مادر حقیقی به قدری شهرت دارد که احتمال داده می‌شود،
در «مادر» حقیقت و در معانی دیگر مجاز است.


به مواردی از أُمّ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - اُمِ‌ (آیه ۷ سوره قصص)

(وَ اَوْحَیْنا اِلی‌ اُمِ‌ مُوسی‌ اَنْ اَرْضِعیهِ)
(ما به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير ده.)
ام به معنای مادر حقیقی است.


۲.۲ - اُمُ‌ ( آیه ۷ سوره آل‌عمران)

(هُوَ الَّذی اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَ‌ اُمُ‌ الْکِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ)
یعنی: «خدا کسی است که بر تو کتاب نازل کرد، بعضی از آن، آیات محکم و واضح الدلالة است و آنها پایه‌ی کتاب‌اند و بعضی دیگر متشابهاتند.»
ام به معنای اصل و پایه است.
در تفسیر المیزان از عیون الاخبار شیخ صدوق از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل است که فرمود: هر که متشابه قرآن را به محکم آن برگرداند به صراط مستقیم هدایت یافته است بعد فرمود: در اخبار ما نیز مانند قرآن متشابه هست متشابه آن را به محکمش برگردانید، از متشابه آن پیروی نکنید مبادا گمراه شوید.
بنابراین آیات محکم و واضح الدلاله از آن جهت امّ الکتاب نامیده شده‌اند که ریشه و پایه‌ی کتاب هستند؛
آیات متشابه با برگرداندن به آنها، روشن می‌شوند.
به آیاتی در این زمینه اشاره می‌شود:
مثلا در آیه ۷۸ سوره حجر آمده است: (وَ اِنْ کانَ اَصْحابُ الْاَیْکَةِ لَظالِمینَ)
(اصحاب «ايكه» (قوم شعیب، صاحبان سرزمين‌هاى پر درخت‌) به يقين قوم ستمكارى بودند.)
نمی‌دانیم اصحاب ایکه قوم کدام پیغمبرند.
آنگاه در آیه ۱۷۶ سوره شعراء چنین آمده است:
(کَذَّبَ اَصْحابُ الْاَیْکَةِ الْمُرْسَلینَ اِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ اَلا تَتَّقُونَ)
(اصحاب «ايكه» (صاحبان سرزمين‌هاى پردرخت‌) پيامبران را تكذيب كردند. هنگامى كه شعیب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‌كنيد»؟!)
معلوم می‌شود که اصحابی که قوم شعیب‌ هستند.
در آیه دیگر آمده است:
(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا ناظِرَةٌ)
(و به الطاف پروردگارشان مى‌نگرند و در آن روز صورت‌هايى عبوس و درهم كشيده است.)
از این آیه به نظر می‌آید که خداوند جسم است و روز جزا بعضی‌ها به او نگاه می‌کنند.
در آیه‌ی دیگر آمده است:
(لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ)
(چشم‌ها او را نمى‌بينند ولى او همه چشم‌ها را مى‌بيند.)
پی می‌بریم که مراد ازآیه فوق، معنی دیگری است، زیرا که این آیه محکم و صریح‌ است.
در اینکه چشم‌ها، خدا را درک نمی‌کند چه بسیار از آیات متشابه که با ارجاع به آیات محکم، واضح و روشن می‌شوند رجوع شود به «شبه»


۲.۳ - اُمُ‌ الْکِتابِ (آیه ۳۹ سوره رعد)

(یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ‌ اُمُ‌ الْکِتابِ)
(خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد ثابت نگه مى‌دارد؛ و «ام‌الكتاب» لوح محفوظ نزد اوست.)
به نظر می‌آید که مراد از امّ در این آیه، علت و ریشه باشد و نیز احتمال دارد که کتاب به معنای مصدری باشد.


۲.۴ - اُمِ‌ الْکِتابِ (آیه ۴ سوره زخرف)

(اِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ اِنَّهُ فی‌ اُمِ‌ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ)
(و اين قرآن در لوح محفوظ نزد ما والا و استوار است!)
در اینجا می‌فرماید: قرآن در اصل کتاب که نزد ماست، بلند پایه و محکم است.
اگر «لَدَیْنا» را صفت‌ (اُمِّ الْکِتابِ‌) بگیریم، روشن می‌شود که «امّ الکتاب» نزد خداست، و «فی» در آیه (فِی اُمِ‌ الْکِتابِ‌) به معنی ظرفیت است. می‌رساند که «امّ الکتاب» ظرف قرآن است و قرآن در آن بوده و بر ما نازل شده است.
برای روشن شدن این امر، دو آیه دیگر نقل می‌کنیم‌:
(اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ فی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)
(كه آن، قرآن پر ارزشى است. كه در كتاب محفوظى جاى دارد. و جز پاكان نمى‌توانند به آن دست زنند. (و دست يابند))
در اینجا نیز آمده که قرآن در کتابی پوشیده است، «کتاب» نکره است و «فی» دلالت بر ظرف دارد یعنی قرآن در یک جور کتاب پوشیده است‌.
(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ)
«بلکه آن قرآن مجید است و در صفحه‌ای است محفوظ.»
لوح محفوظ و کتاب مکنون و امّ الکتاب هر سه، قهرا یک چیز هستند و ظرف قرآن می‌باشند. قهرا این سه چیز محلّی است که مقدّرات انسان‌ها، در آنجاست.
لوح محفوظ در نزد خداوند است، از هر جهت محفوظ و پوشیده از همه است. بعضی از ملائکه به اذن خدا به آنجا راه دارند و برای پیامبران می‌آورند.
ممکن است بگوئیم که مراد از این سه چیز، قلب حضرت رسول (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که قرآن در آنجاست، ولی کلمه‌ی‌(لَدَیْنا)در آیه اوّل و کلمه‌ی‌ (مَکْنُونٍ) و (مَحْفُوظٍ) در دو آیه‌ی دیگر مانع از آن است، زیرا اوّلی حاکی است که آن نزد خداست.
مکنون و محفوظ هم دلالت بر دوام و همیشگی دارند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همیشگی نیست، وفات یافته است؛ ولی قرآن، اکنون هم در کتاب مکنون و لوح محفوظ است.


۲.۵ - اُمَ‌ الْقُری‌ (آیه ۹۲ سوره انعام)

(لِتُنْذِرَ اُمَ‌ الْقُری‌ وَ مَنْ حَوْلَها)
(و تا امّ‌القرى و كسانى را كه گرد آن هستند، (ساكنان سرزمين وحى و همه جهانيان را) بترسانى.)
معنای سوم امّ، معظم شیئی و مرکز آن است مثل امّ القری که به مکّه معظّمه گفته شده‌ است.


۲.۶ - اُمَ‌ الْقُری‌ (آیه ۷ سوره شوری)

(اَوْحَیْنا اِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ اُمَ‌ الْقُری‌ وَ مَنْ حَوْلَها)
(و اين‌گونه قرآنى فصيح و گويا را بر تو وحی كرديم تا «امّ القرى» و كسانى را كه گرد آن هستيد (ساكنان مكه و همه جهانيان را) انذار كنى.)
مکّه معظّمه را از آن جهت امّ القری گویند که مرکز آبادی‌های حجاز بود مثل مراکز ممالک کنونی.
راغب و دیگران گفته‌اند: امّ القری بودن مکّه به جهت آن است که زمین از زیر آن گسترده شده.
به موجب روایات، مکّه معظّمه، اوّلین محلّ منعقد شده و خشکیده از زمین است، ولی تدبّر در قرآن نشان می‌دهد که امّ القری بودن بدین تناسب نیست، بلکه به مناسبت مرکز بودن آن است. زیرا در قرآن هست‌:
(وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری‌ حَتَّی یَبْعَثَ فی‌ اُمِّها رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا)
پروردگار تو هرگز اهل شهرها و آبادی‌ها را هلاك نمى‌كرد تا اين‌كه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كندكه آیات ما را بر آنان بخواند.)
این آیه، می‌گوید: ابتدا در مرکز آبادی‌ها و شهرها، رسولی بر انگیخته می‌شود، پس از آن دوران هلاکت آنها می‌رسد، بنا بر این، امّ القری بودن مخصوص مکّه نیست تا بگوئیم زمین از زیر آن گسترده شده، بلکه تمام آبادی‌ها و شهرها، امّ (مرکز) دارند.


۲.۷ - فَاُمُّهُ‌ ( آیه ۹ سوره قارعه)

(وَ اَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ‌ فَاُمُّهُ‌ هاویَةٌ)
«و امّا هر که میزان‌های او سبک شده، مسکن و قرارگاه او‌ هاویه است.»
طبرسی فرماید: به جهنم از آن سبب امّ گفته شده که آدمی در آن جای می‌گیرد چنانکه در کنار مادرش.
می‌توان گفت: این مثل‌ (مَاْواکُمُ النَّارُ) است زیرا ماوی به معنی جایگاه و محلّی است که آدمی در آن جای می‌گیرد. نا گفته نماند جمع امّ، می‌بایست امّات باشد ولی امّهات آمده است.
راغب گوید: گویند اصل امّ، امّهة است زیرا جمع آن امّهات آمده است. در مصغّر آن گفته شده؛ اُمَیْهَة.
گفته شده اصل آن از مضاعف (امم) است، چرا که ذکرشده امّات و امیمه
بعضی گویند: امّات اکثرا در بهائم و امّهات در انسان به کار می‌رود.

در این آیه، همسران حضرت نازل به منزله مادران مؤمنان شده‌اند.

۳.۱ - اُمَّهاتُهُمْ‌ (آیه ۶ سوره احزاب)

(النَّبِیُّ اَوْلی‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَزْواجُهُ‌ اُمَّهاتُهُمْ‌)
«پیامبر، به مؤمنان از خودشان برتر است و همسران وی مادر مؤمنان‌اند.»
در این آیه، همسران حضرت نازل به منزله مادران مؤمنان شده‌اند.
مراد از این تنزیل چنانکه شیعه و سنّی تصریح کرده‌اند، حرمت تزویج است مثل مادران حقیقی و نیز احترام منظور است؛
ولی آنها به مؤمنین محرم نیستند. نگاه کردن به آنها جایز نیست.
میان آنها و مؤمنین توارث نیست و دخترانشان بر مؤمنان حرام نیستند.
گذشته از آیه‌ی فوق آیه ۵۳ همان سوره، در این مطلب صریح است‌.
(وَ ما کانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَداً اِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً)
«شما را نرسد که رسول خدا را آزار کنید و نه اینکه زنان وی را از پس وی به نکاح آرید، این نزد خدا گناهی بزرگ است.»



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۰۵.    
۲. راغب راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۸۵.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۸۵.    
۴. قزوینی رازی، احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۱، ص۲۴.    
۵. ابن اثیر، مجدالدین، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۶۷.    
۶. ابن اثیر، مجدالدین، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۶۷.    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۶.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۱.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۰.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۶۱.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۷۷.    
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۰.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۰.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۳۲.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۹۹.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۰۴.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۶۸.    
۲۰. حجر/سوره۱۵، آیه۷۸.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۶.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۷۳.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۸۵.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۰۹.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۲۸.    
۲۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۶-۱۷۷.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۴.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۴۰-۴۴۱.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۱۲.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۵۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۶-۳۱۷.    
۳۲. قیامت/سوره۷۵، آیه۲۳-۲۴.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۸.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۷۷.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۱۱.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۱۴-۱۱۵.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۰۱.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۳.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۱.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۰۴.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۹۲.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۱۳.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۳۳.    
۴۴. رعد/سوره۱۳، آیه۳۹.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۵۱۴.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۷۶.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۸۳.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۵۸.    
۵۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۴.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۲۳.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۸۴.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۸۱.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۶۰.    
۵۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۷- ۷۹.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۳۶.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۳۷.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۸۱.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۱.    
۶۲. بروج/سوره۸۵، آیه۲۱- ۲۲.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۲۲.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۵۴.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۲۸.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۱.    
۶۷. انعام/سوره۶، آیه۹۲.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۹.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۸۸.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۷۹.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۸۴.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۶.    
۷۳. شوری/سوره۴۲، آیه۷.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۳.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۰-۲۱.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۸.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۹۷.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۴.    
۷۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۵.    
۸۰. قصص/سوره۲۸، آیه۵۹.    
۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۲.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۸۸.    
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۶۲.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۲۱۹.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۷.    
۸۶. قارعه/سوره۱۰۱، آیه۸-۹.    
۸۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۹۶.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۹.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۴۸.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۰۸.    
۹۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۶.    
۹۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۱۳.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۷۶.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۹.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۲۹.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۹.    
۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۲۹.    
۹۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۰۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۰۶.    
۱۰۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۳۷.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۶۳.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ام»، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۸.    






جعبه ابزار