آلطاووس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلِ
طاووس، خاندانی از
شیعیان امامی و سادات علوی دارای پایگاه علمی و سیاسی
قرن هفتم در
عراق بودند.
این خاندان منسوب است به
محمد بن اسحاق مشهور به «
طاووس».
گفتهاند وی بدان جهت به
طاووس شهرت یافت که دارای چهرهای زیبا و پاهایی نامتناسب بود.
آل
طاووس از سوی
پدر به
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و از سوی
مادر به
علی بن حسین بن علی(علیهالسلام) نسب میبرند و از اینرو به سادات حسنیِ حسینی شهرت دارند.
محمدطاووس در روزگار خود از عالمان و محدثان بود و مقام ریاست سادات علوی را در حلّه و سوری (سورا) به عهده داشت و پس از او این مقام به برجستگان این خاندان انتقال یافت.
هرچند اخلاف او عموماً به ابن
طاووس شهرت دارند، اما در میان آنان سه تن بیش از دیگران به این عنوان شهرت یافتهاند: علی
بن موسی، احمد
بن موسی و عبدالکریم
بن احمد.
در کتابهای فقهی و رجالی و کتاهای دعا، ابن
طاووس به تناسب موضوع، یکی از این سه تن است.
بنامترین عالمان آل
طاووس، چهار تن هستند.
از بنامترین عالمان آل
طاووس رضیالدین ابوالقاسم علی
بن موسی
بن جعفر، مشهور به
سید بن طاووس (۵۸۹-۶۶۴قمری)،
متکلم،
محدث،
فقیه، مورخ و ادیب وی در حلّه زاده شد.
مادر او دختر شیخ ورّام
بن ابیفراس حلّی و مادر پدرش دختر
ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (۳۸۵-۴۶۰قمری) بود.
او خود بارها در آثارش به این دو نسب اشاره کرده است.
دوران کودکی و جوانی را در زادگاهش گذراند و به فراگیری دانش پرداخت.
پس از آن به
بغداد رفت و حدود ۱۵ سال در آن شهر زیست و آنگاه به
حله بازگشت.
مدتی در
نجف،
کربلا،
سامرا و
کاظمین، زیست و سپس در روزگار مغولان، بار دیگر به بغداد بازگشت.
بخش بزرگ عمرش را در دوران
خلافت عباسیان (
مستنصر و
مستعصم) گذراند.
روابط حسنهای با خلیفۀ بغداد داشت و از بخشهای او بهرهمند بود.
از اینرو، گاه که در نوشتههای خود نامی از مستنصر برده، او را به نیکی و بزرگواری یاد کرده و برای او
دعا کرده است.
با اینکه خلیفه از او خواست منصب
قضا را قبول کند، او به دلیل پارسایی از قبول آن شانه خالی کرد.
آنگاه مقام
نقابت علویان
عراق را، که نوعی فرمانروایی مذهبی ـ سیاسی بود، به وی پبشنهاد کرد، ولی سید قبول نکرد.
پس از آن خلیفه مقام وزارت را به وی پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت.
هنگامی که بغداد از سوی مغولان
تهدید میشد، خلیفه از او خواست که به عنوان فرستادۀ او نزد خان
مغول برود، ولی از این کار نیز امتناع کرد.
از اینرو بدخواهان نزد خلیفه از او بدگویی آغاز کردند و کوشیدند تا بدگمانی او را نسبت به سید برانگیختند، اما او پروا نکرد.
سید به دلیل موقعیت ویژۀ سیاسی و نفوذ کلامی که داشت، به هنگام هجوم مغولان به عراق، تلاش کرد تا در حد امکان از ویرانی و خونریزی بکاهد.
چون در
سال ۶۵۶قمری بغداد گشوده شد،
هولاکوخان مغول از عالمان
دین پرسید که پادشاه
کافر عادل بهتر است یا فرمانروای
مسلمان ستمگر؟ عالمان گرد آمدند، ولی ندانستند در پاسخ چه بگویند تا از پیامد آن در
امان باشند.
سید بن طاووس بیدرنگ بر ورقی نوشت: پادشاه کافر عادل بهتر است.
این پاسخ هولاکوخان را خوش آمد و از اینرو از طریق
خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲ق) به سید پیشنهاد کرد تا مقام نقابت علویان را بپذیرد و او، به سفارش خواجه، هر چند با
اکراه، پذیرفت و کمتر از ۴
سال (۶۶۱-۶۶۴ق)، یعنی تا هنگام وفات، این مقام را برعهده داشت.
برخی بر این باورند که دلیل نپذیرفتن همین منصب به پیشنهاد خلیفۀ عباسی و پذیرفتن آن به فرمان هولاکو، اندیشۀ خاص سیاسی او بوده که فرمانروای
کافر دادگر را از فرمانروای
مسلمان بیدادگر بهتر میدانست.
کسانی نیز پاسخ سید را صرفا
مصلحت اندیشانه و برای جلب خاطر خان مغول و حفظ جان و مال مردم دانستهاند.
سید با
مؤیدالدین قمی (وزیر ناصر، ظاهر و مستنصر) و
ابن علقمی دوستی و ارتباط صمیمانه داشت.
ابن
طاووس در سلسلۀ عالمان و محدثان شیعی، از اعتبار والایی برخوردار است.
دلایل این اعتبار عمدتاً برآمده از دانش وی، تألیفات بسیار، تاریخنگاری و روایت حدیثهای فراوان است.
شهرت او بیشتر در
نقل دعا و روایات اخلاقی و کلامی و پارسایی عملی اوست.
گفتهاند از تمکن مالی برخوردار بود و بخشش فراوان میکرد و حتی یکبار ۹۰درصد اموال خود را به نیازمندان بخشید.
او در بسیاری از علوم روزگارش توانا بود، و از اینرو در
جدلهای کلامی با مخالفان به خوبی از عهدۀ استدلال و اثبات مدعای خود بر میآمد.
به علم نجوم دلبستگی داشت و آن را مانند احکام پنجگانۀ فقهی و تکلیفی به پنج عنوان
واجب،
حرام،
مستحب،
مکروه و
مباح تقسیم کرده بود.
با اینکه در
علم فقه نیز دست داشت، چندان علاقهای به این دانش نشان نمیداد و از اینرو در میان تألیفاتش تنها یک اثر فقهی دیده میشود.
او خود این بیتوجهی را چنین توجیه میکرد که: دیدم اختلاف در فتاوی فقیهان بسیار است، چندان که تشخیص درست و نادرست را دشوار میسازد.
از اینرو صلاح خود را در این دیدم که لب فرو بندم و به
اجتهاد و فتوی نپردازم.
سید در نزد عالمانِ بسیاری، دانش و اخلاق آموخت و از برخی از آنان
اجازه روایت گرفت.
کسان بسیاری از جمله:
علامه حلی، پدر وی و برادرزادهاش عبدالکریم از شاگردان سید بودند و از او اجازۀ روایت گرفتند..
ابن
طاووس از عالمان پرکار بود، چنانکه آثار متنوعی در
کلام،
اخلاق،
رجال،
فقه و
حدیث از او به جای مانده است.
بسیاری از این نوشتهها بارها چاپ و برخی نیز به فارسی ترجمه شده است.
از آن جمله است:
اجازه سیدبن
طاووس، همراه جلد ۲۵ و ۲۶
بحارالانوار ، تهران.
الاقبال لصالح الاعمال، تهران، ۱۳۱۲ق/۱۸۹۴م؛ امان الاخطار فی وظایف الاسفار، نجف، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، تهران، ۱۳۳۰ق/۱۹۱۲م.
الدروع الواقیه من الاخطار فیما یعمل کل شهر علی التکرار، همراه ترجمۀ فارسی
شیخ عبّاس قمی از جمال الاسبوع، تهران، ۱۳۳۰ق/۱۹۱۲م.
سعدالسعود،
نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، چاپ مکرر و ترجمۀ فارسی آن از ملا محمدصادق طبسی، تهران، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م.
کشف المحجه لثمره المهجه، نجف ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م و ترجمۀ فارسی آن نیز توسط چند تن چاپ شده است (فیض کاشانی نیز بر این کتاب شرحی نوشته که در کتابخانۀ شورای ملی (سابق) موجود است).
المجتنی فی ادعیه المجتبی، تهران، ۱۳۳ق/۱۹۱۵م.
محاسبه النفس، تهران، ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م؛ مصباح الشریعه، تهران، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م و چاپ مکرر.
مضمار السبق، تهران، ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م.
الملاحم و الفتن،
نجف، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۸م.
اللهوف علی قتلی الطفوف، چاپ مکرر در
ایران،
لبنان و
نجف.
ترجمههای متعددی از این کتاب شده که بارها به چاپ رسیده است.
مهج الدعوات و منهج الطفوف، چاپ مکرر در تهران، تبریز و بمبئی و ترجمۀ فارسی آن از سید مصطفی طباطبایی زواری که آن هم به چاپ رسیده است.
الیقین باختصاص امیرالمؤمنین بامره المؤمنین، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۴۹م.
غیاث سلطان الوری لِسُکّان الثری، همراه کتاب
الفوائد المدینه، تألیف م
حمد امین استرابادی در ۱۳۲۱ق/۱۹۰۳م در ایران چاپ شده است.
فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، نجف، ۱۳۶۸ش.
فتح الابواب بین ذوالباب و بین رب الارباب، بیروت، ۱۴۰۹ق
آنچه از آثار خطی
ابن طاووس به جای مانده، بدین قرار است:
ربیع الشیعه، موجود در کتابخانۀ وزیری یزد.
مصباح الزائر، آستان قدس.
الزام النواصب بامامه علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، کتابخانۀ ملی.
الحجّه، آستان قدس.
منتخبات اسرار الصلّوه، شورای ملی (سابق).
الطرف من الانباء و المناقب، مرکزی دانشگاه تهران.
فلاح السائل و نجاح المسائل، مرکزی دانشگاه تهران.
ابن طاووس در
بغداد درگذشت.
گرچه گفته شده که
جنازه او را برحسب
وصیت خودش به
نجف بردند و در کنار
حرم امام علی (علیهالسلام) به
خاک سپردند، اکنون در بیرون شهر
حله آرامگاهی منسوب به اوست.
دو تن از فرزندان او از عالمان و محدثان بودهاند:
رضیالدین ابوالقاسم سیدعلی بن علی بن موسی که نام و
کنیه و
لقب پدر را داشته و در ۶۴۶قمری زاده شده است،
زوائد الفوائد که اغلب مطالب آن برگرفته از الاقبال پدر است، از آثار اوست، نسخهای خطی از آن در کتابخانۀ دانشگاه تهران موجود است.
فرزند دیگر ابن
طاووس محمد
بن علی
بن موسی است که در (۶۴۳ق/۱۲۴۵م)
تولد یافته است.
و گفته شده است که
کشف المَحَجّة لثمرة المُهجه از اوست.
جمالالدین ابوالفضایل احمد
بن موسی
بن جعفر (۶۷۳قمری)،
فقیه،
اصولی،
متکلم،
ادیب و
رجالی.
از تولد و
تحصیل و زندگی او چندان چیزی دانسته نیست.
گفته شده است که او از شاگردان
نجیبالدین بن نما و
سید فخار بن معد موسوی بوده است.
احمد
بن موسی از عالمان بنام روزگار خود بود و بیشترین
شهرت او در
فقه و
حدیث و
رجال است.
وی از نخستین تدوینکنندگان
علم رجال است و برخی از استادان بنام این دانش در سدۀ (۷ق/۱۳م) مانند
علامه حلی (حسن
بن یوسف، ۶۴۸-۷۲۶ق) و
حسن بن داوود حلی از شاگردان وی بودهاند و از او اجازۀ
روایت یافتهاند.
احمد نیز به ابن
طاووس شهرت دارد.
او دارای نوشتههای بسیاری است که یکی از آنها به چاپ رسیده است:
العین العبرة فی غبن العتره، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.برخی نیز به صورت خطی باقیمانده است:
بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، موجود در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی تهران.
زهرة الریاض، موجود در آستان قدس.
از دیگر آثار احمد، جز نامی در کتابها، چیزی در دست نیست.
احمد
بن موسی مقام
نقابت سادات علوی را در
عراق و سوری (سورا) احراز کرد و احتمالاً پس از درگذشت برادرش رضیالدین به این مقام دست یافت.
وی به
حله درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
غیاثالدین ابوالمظفر عبدالکریم
بن احمد (۶۴۸-۴۹۳ق/۱۲۵۰-۱۲۹۴م)،
فقیه،
ادیب و
نسبشناس.
وی در
کربلا زاده شد و در حلّه رشد و کمال یافت و در بغداد درس خواند.
ادبیات را نزد
حسین بدر ادیب، از عالمان عامّه، آموخت.
استادان او در سطوح عالی عبارت بودند از پدر، عمویش
رضیالدین علی بن موسی،
خواجه نصیرالدین طوسی و
محقق حلی (جعفر
بن حسن، ۶۷۶ق/۱۲۷۷م). وی از آنان
اجازه روایت یافت.
شاگردان بسیاری نیز در حوزۀ درس او شرکت میکردند که برخی از آنان به مراتب بلند علمی و فقهی دست یافتند، از آن میان میتوان از ابوالبرکات شیخ عبدالرحمن
بن احمد حربی حنبلی و عبدالصمد
بن احمد
بن ابی الجیش، دو تن از عالمان
اهل سنت، نام برد که از او به کسب اجازۀ روایت نیز نایل آمدند.
گفتهاند که او در ۱۱ سالگی حافظ
قرآن بود.
وی در ادب دستی توانا داشت و به استواری شعر میسرود و به شیوایی مینوشت.
چنانکه از کتاب
فرحة الغری او بر میآید، در ۶۸۰ق/۱۲۸۱م به قصد
زیارت امام علی بن موسیالرّضا (علیهالسلام) به
خراسان سفر کرده است.
او در روزگار خود مقام
نقابت علویان را نیز یافت.
آثار
سیدعبدالکریم:
مشهورترین آنها
فرحة الغری بصرحة الغریه است که در تعیین محل
دفن امام علی (علیهالسلام) است و در( ۱۳۱۱ق/۱۸۹۳م )در تهران و(۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م)در
نجف چاپ شده است.
نسخههایی خطی از آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و آستان قدس موجود است.
وی حاشیهای نیز بر
دعای سمات نوشته که نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
سید عبدالکریم در
کاظمین درگذشت، اما محل دفن او معلوم نیست.
فرزند او رضیالدین ابوالقاسم علی (د ۷۴۱ق/۱۳۴۰م) نیز از محدثان بهشمار آمده است.
وی از پدر خود و از
خواجه نصیرالدین طوسی روایت کرده است.
شهید اول (
محمد بن مکی، ۷۳۴-۴۸۶ق/۱۳۳۴-۱۳۸۴م) با یک واسطه از او روایت کرده است.
مجدالدین محمد
بن حسن
بن موسی،
محدث، از زندگی او اطلاعی در دست نیست.
همین قدر معلوم است که او
نقیب سادات
علوی در سوری (سورا) بوده است.
به جز اینان کسان دیگری را نیز در زمرۀ آل
طاووس یاد کردهاند که از زندگی و آثار علمی آنان چندان اطلاعی در دست نیست.
(۱) آستان قدس، فهرست،ج۵،ص۱۲۴،ص ۱۲۵،ص ۱۲۶،ص ۱۷۷،ص ۲۹۵،ص ۲۹۶،ج۶،ص۲۱۰،ص ۲۱۳،ص ۲۳۱،ص ۲۳۲،ص ۲۷۰-۲۷۱،ص ۲۷۶،ص ۲۸۶،ص ۲۹۹،ص ۳۶۱، ص۴۳۱،ص ۴۳۲،ص ۴۵۸.
(۲) آقابزرگ، طبقات اعلام الشّیعه (قرن السّابع)، بیروت، ۱۹۷۲م،ج۷،ص ۱۳،ص ۱۴،ص ۹۱،ص ۹۲،ص ۱۱۶،ص ۱۱۸،ص ۱۸۵.
(۳) امین، محسن، اعیان الشّیعه، بیروت، ۱۴۰۲ق،ج۳، ص ۱۸۹-۱۹۱،ج۸، ص ۳۵۸-۳۶۳،ج۹، ص ۱۴۸.
(۴) بستانی ف؛
(۵) حقوق، خطی، ص ۲۶۱،ص ۲۶۵،ص ۴۸۹؛
(۶) شورا، خطی،ج۲، ص ۱۲۰،ص ۴۵۲،ص ۴۵۳،ج۶، ص ۶۵،ج۷، ص ۳۸۲،ج ۹ ، ص۶۴۰،ص ۶۴۲،ج۱۱، ص ۱۷۲، ج۱۲، ص۳۷،ص ۶۸،ص ۶۹،ج۱۳، ص ۲۳۷،ص ۲۳۹؛
(۷) مرکزی، خطی،ج۸، ص ۷۲،ص ۶۲۷،ج۹،ص ۸۲۰،ص ۹۴۸،ص ۱۴۷۲،ج۱۱، ص ۲۰۶۲،ج۱۲، ص ۲۶۰۴،ص ۲۶۰۵،ص ۲۸۰۷، ج۱۳، ص۳۰۸۵،ص ۳۱۲۸،ص ۳۲۷۵،ص ۳۲۸۸،ج۱۵، ص۴۱۶۵،ص ۴۱۶۶؛
(۸) ملی، خطی،ج۶، ص ۲۹۵،ص ۲۹۶،ص ۲۹۷،ص ۶۴۲،ص ۶۴۳،ج۷، ص ۲۲۸،ص ۲۸۴،ص ۲۸۵،ص ۲۸۶،ص ۴۱۵،ج۸، ص ۱۴،ج۹، ص ۳۷۱.
(۹) نامۀ دانشوران؛
(۱۰) وزیری، خطی،ج۳، ص ۸۷۴،ص ۹۹۶،ص ۱۰۲۴،ص ۱۰۴۴،ص ۱۰۷۱،ص ۱۰۸۳،ج۴، ص ۱۲۹۴،ج۵، ص ۱۸۳۲؛
دانشنامه بزرگ اسلام، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل طاووس»، ج۲، ص۴۳۱.