• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آراء اهل‌ المدینة‌ الفاضله (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آراءُ اَهْلِ‌ الْمدینَةِ ‌الْفاضِلَه، (یا مبادی آراءِ اهل المدینة الفاضله)، کتابی درباره مسائل بنیادی فلسفه و فن سیاست معلم ثانی، ابونصر محمد بن طرخان‌ بن اوزلغ فارابی (۲۵۹-۳۳۹ق/۸۷۳-۹۵۰م) که بیش‌تر به اعتبار مؤلف آن، تا مدت‌ها به عنوان مهم‌ترین اثر فلسفی ـ سیاسی در جهان اسلام شناخته می‌شده ‌است.
این کتاب شامل ۲ بخش است. در بخش نخست از مسائل متداول در بحث‌های فلسفی و در بخش دوم از مباحث مربوط به سیاست و جامعه سخن گفته می‌شود. فارابی نگارش این کتاب را در بغداد آغاز کرد و در شام به پایان رساند (۳۳۱ق/۹۴۳م).



در اینجا به برخی مباحث مطرح شده در کتاب اشاره می‌کنیم:

۱.۱ - وجود نخستین

کتاب با بحث درباره «وجود نخستین» که همه موجودات از او صدور یافته‌اند، آغاز می‌شود: وجود نخستین از ماده و موضوع تهی است؛ صورت ندارد وجود او را غرض و غایتی نیست؛ با هر چیز متفاوت است؛ وجودی مانند وجود او را یا در رتبۀ او ممکن نیست؛ پس ذاتی واحد است و شریک و ضد ندارد، و او حدبی نیست و وحدت او عین ذات اوست؛ عالم و حکیم و حق و حی است و عظمت و جلال او در ذات اوست و همۀ موجودات به طریقۀ فیض از او صادر یافته‌اند و هر موجود برحسب مرتبه‌اش بهره خود را از وجود برگرفته‌ است. برای وجود نخستین چنان نام‌هایی شایسته‌ است که در میان موجودات عالم ما و نیز در میان برترینِ آن‌ها بر کمال و فضیلت دلالت کند.

۱.۲ - وجود دوم تا دهم

از وجود نخستین، وجود دوم فایض می‌شود که آن نیز جوهر غیرمتجسم است و جایگاهش ماده نیست و خویشتن خود را و نیز وجود نخستین را تعقّل می‌کند. از وجود دوم، وجود سوم لازم می‌آید و این سلسله تا وجود یازدهم ادامه می‌یابد. جوهر همه این وجودهای ده‌گانه، عقل است تا وجود یازدهم ادامه می‌یابد.
جوهر همه این وجودهای ده‌گانه، عقل است و از وجود دوم تا نهم، به ترتیب: آسمانِ نخست، کواکبِ ثابته، کره زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد و قمر صادر می‌گردد. وجودِ اجسامِ آسمانی که به علت طبیعت‌شان حرکت دایره‌ای دارند، به کره قمر پایان می‌یابد و وجود دهم آخرین وجودی است که آنچه به واسطه آن موجود می‌شود، نیاز به ماده و موضوع ندارد. ویژگی این موجودات آن است که از آغاز امر، جوهر آن‌ها بر‌ترین کمالات را حایز است و این ویژگی به وجود یازدهم (عقل عاشر یا عقل فعّال) پایان می‌یابد.
از آن پس نوبت به «موجوداتی که نزد مایند» می‌رسد که طبیعت ایشان مقتضی آن نیست که از آغاز امر، بر‌ترین کمالات را دارا باشند، بلکه وجود آن‌ها از ناقص‌ترین مرتبه آغاز می‌شود و اندک اندک تکامل می‌یابد تا آن‌که هریک از آن‌ها، نخست در جوهر و آنگاه در اعراض به بر‌ترین مرتبه کمال رسد و این حالت، ناشی از سرشت (طبیعت) این نوع موجودات است. از این موجودات، برخی طبیعی (بی‌جان) و برخی ارادی (صاحب اراده) و سرانجام گروهی مرکّب از طبیعت و اراده‌اند.

۱.۳ - اجسام طبیعی

اجسام طبیعی عبارت‌اند از اسطقسات یا عناصر یعنی آتش و هوا و آب و خاک و صورت‌های دیگر آن‌ها، هم‌چون بخار و شعله و نیز مواد معدنی چون سنگ و جز آن و گیاهان و حیوانات غیرناطق و حیوان ناطق. هریک از این‌ها از ۲ چیز تشکیل می‌شود: یکی ماده یا هیولی و دیگری صورت و هیأت.
قوام صورت به ماده ‌است و وجود آن بدون این ممکن نیست و وجود ماده برای صورت است و اگر صورتی موجود نباشد، ماده‌ای نیست و ماده هرچیز پذیرنده صُوَرِ متباین است.ترتیب این موجودات چنان است که فرو‌ترین آن‌ها مقدم است. افضل از او در پی می‌آید و این سلسله ادامه می‌یابد تا به افضل از همه منتهی شود.
ماده اولی از همه فرو‌تر است و پس از آن، به ترتیبِ فضیلت، اسطقسات، مواد معدنی، گیاه، حیوان غیرناطق و سرانجام حیوان ناطق است که در زیرِ فلکِ قمر چیزی بر‌تر از آن نیست. شمار وجودات مفارق پس از وجود نخستین، ۱۰ است و شمار اجسام سماوی ۹ و مجموع آن‌ها ۱۹ است. آن ۱۰ موجود (عقل‌های ده‌گانه) در وجود و مرتبه خویش متفرّدند و ضدّ ندارند و هریک از آن‌ها، هم خود و هم وجود نخستین را تعقّل می‌کند و اجسام نه‌گانه سماوی در ۹ مرتبه قرار دارند و بر هریک از آن‌ها جسمی کروی شامل است.
نخستین آن‌ها یک حرکت دورانی بسیار سریع و بقیه ۲ حرکت دارند. جنس همه این اجسام یکی است و اختلاف آن‌ها دو نوع است چنان‌که از هر نوع یکی بیش نیست. این اجسام از وجودِ نخستین و عقولِ عشره که از هیولی و موضوع رهایند متمایز می‌گردند و انسان با آن‌ها در ماده مشترک است. مسیر و مکان حرکت اجسام سماوی از پیش مشخص نشده و سرعت آن‌ها یکسان نیست و تفاوت در سرعت، ناشی از خود آنهاست. همۀ این اجسام دارای طبیعت مشترک‌اند و‌ همان طبیعت موجب می‌شود که همگی همراه با جسم نخستین به حرکت درآیند.
این طبیعت مشترک، نشانه وجود ماده نخستینِ مشترک در همه آنهاست. از اختلاف جواهر این اجسام و تضادّ آن‌ها در نسبت‌ها و اضافات و تبدل و تعاقب آن نسبت‌ها، وجودِ صُوَرِ متضاد و تبدّل آن‌ها حاصل می‌شود. بدین ترتیب اسطقسات پدید می‌آیند و از اختلاط آن‌ها در مراتب گوناگون، اجسام بسیار از معدن و نبات و حیوان پدید می‌آیند تا نوبت به انسان می‌رسد که محصول آخرین اختلاط است. در هریک از این انواع، دو قوه، یکی فاعله و یکی قابله (منفعله) در درجات مختلف قوت پدید می‌آید. هریک از این اجسام، هم از جهت صورت و هم از جهت ماده خویش، حق و اهلّیتی دارد.
حقّ او، به لحاظ صورت وی آن است که بر وجود خویش بماند و به لحاظ مادّه‌اش آن‌که به صورت وجودی دیگر غیر از وجودِ فعلیِ خویش درآید، و چون این دو در یک زمان ممکن نیست، پس هرچیز که به وجود می‌آید، مدّتی می‌ماند و آنگاه نابود می‌شود و ضدّ آن به وجود می‌آید و این رشته تا ابد ادامه می‌یابد و حال همۀ موجودات، چه اسطقسات و چه آن‌ها که از آمیزش اسطقسات پدید می‌آیند همواره چنین است. اما مضادّ نابودکننده در هریک از اسطقسات و آنچه از ترکیب اندکی از آن‌ها حاصل شود، هم از درون و هم از بیرون آن‌ها تواند بود.

۱.۴ - جمادات و نباتات

جمادات از نوع نخستین و نباتات و حیوانات از نوع دومند. افراد نوع دوم دارای قوّۀ غاذیه‌اند و می‌توانند با جذب غذا از بیرونِ وجودِ خویش و جبران آنچه از ایشان به تحلیل می‌رود، مدّتی صورت خویش را حفظ کنند.

۱.۵ - انسان

کامل‌ترین این نوع، انسان است که پس از قوه غاذیه، قوه حاسّه، و آنگاه قوه متخیله و سرانجام قوه ناطقه در او پدیدار می‌شود.
قوۀ حاسّه شامل لامسه و ذائقه و شامّه و سامعه و باصره ‌است. متخلیّه، محسوساتی را که در نفس وی رسم می‌شود، پس از غیبت آن محسوسات از مشاهدۀ حواس، حفظ می‌کند و می‌تواند برخی از آن‌ها را با برخی دیگر ترکیب کند و برخی را از ترکیبات آن‌ها جدا سازد.
با قوۀ ناطقه می‌تواند معقولات را تعقّل کند و میان زشتی و زیبایی تمییز نهد و دارای صنایع و علوم شود. مرکز همۀ این قوا در دل است.
معده و کبد و طحال و مَراره (زَهره) و کلیه و مثانه، توابع مستقیم و غیرمستقیم قوه غاذیه، و حواسّ پنجگانه توابع قوۀ حاسّه‌اند. قوای متخلیّه و ناطقه، از نوع خود توابعی در دیگر اعضا ندارند؛ اما قوه ناطقه بر قوای رئیسه از دیگر انواع ریاست دارد. ادراکات قوۀ حاسّه و ترکیب و تجزیه محسوسات توسط قوه متخلیّه، و تعقّل قوه ناطقه با میل یا کراهت نسبت به محسوس یا متخیَّل یا متعقَّل همراه‌ است و آن میل یا کراهت، ناشی از نیروی گراینده (قوه تزوعیّه) است.
دانش نسبت به اشیا، ‌گاه به کمک قوۀ ناطقه، ‌گاه به وسیلۀ قوۀ متخلیّه و‌گاه از راه احساس حاصل می‌شود. در آنچه درک آن با قوه ناطقه میسّر است، کار با نیروی اندیشه‌ است و آن‌جا که علم از راه احساس به دست می‌آید، ترکیبی از فعل بدنی و فعل نفسانی در کار است و هرگاه نفس میل به تخیّل چیزی کند، قوه متخیّله این کار را به صورتهای گوناگون، یعنی به کمک محسوسات گذشته یا ترکیباتی از آن‌ها و یا با آنچه از راه قوه ناطقه دریافت می‌دارد، انجام می‌دهد. فارابی سپس شرح می‌دهد که چگونه این قوا و اعضا نفس واحدی را تشکیل می‌دهند و دربارۀ کار مهم‌ترین اعضای بدن، چگونگی تعقّل قوه ناطقه، اراده و اختیار، سعادت، علت خواب دیدن، وحی و رؤیت فرشتگان سخن می‌گوید. بخش دوم با فصلی زیر عنوان نیاز آدمی به اجتماع و همکاری آغاز می‌شود.

۱.۶ - اجتماعات انسانی

فارابی اجتماعات انسانی را به کامل و غیرکامل تقسیم می‌کند. اجتماعات کامله بر ۳ قسم‌اند: بزرگ (عظمی) و میانی (وسطی) و کوچک (صغری). نخستین آن‌ها اجتماع همۀ ساکنان «معموره»، دومی اجتماع یک ملت در بخشی از معموره، و سومی، اجتماع اهل یک شهر است. اجتماعات غیرکامله، شامل اجتماعات روستا، محله، کوچه و خانه‌اند. خیر و کمال در شهر و اجتماعات بزرگ‌تر از آن به دست می‌آید و شهری که مردانش در آنچه موجب سعادت است با یکدیگر همکاری کنند، «مدینه فاضله» خواهد بود و شرط تشکیل اجتماع فاضل و ملت فاضله و معمورۀ فاضله نیز همین است. مدینۀ فاضله بدن کامل درستی را ماند که همۀ اعضای آن در راه کمال بخشیدن به زندگانی و حفظ آن همکاری کنند و همان‌گونه که قلب بر اعضای بدن ریاست دارد و همۀ اعضا در مراتب گوناگون تابع آن‌اند، در مدینۀ فاضله نیز چنین نظامی حکم‌فرماست. رئیس مدینه کامل‌ترین اعضای آن است و از هر صفتی که دیگر اعضای مدینه در آن با وی شریک‌اند، افضل آن را دارد.

۱.۷ - خصلت‌های رئیس مدینه فاضله

رئیس اصلی مدینه فاضله که پیشوا و رئیس امّتِ فاضله و رئیس تمامی معموره نیز هست، باید به‌طور فطری از ۱۲ خصلت برخوردار باشد: تندرست (کامل‌الاعضاء) و خوش‌فهم و خوش‌حافظه و هوشمند و خوش‌بیان و دوست‌دار آموزش باشد، بر خوراک و پوشاک و نکاح حریص نباشد، راستی و راستگویان را دوست و دروغ و دروغگویان را دشمن دارد، کریم‌النّفس و بلندطبع، به زر و سیم بی‌اعتنا، دوست‌دار داد و دادگران و دشمن ستم و ستمگران باشد و ارادۀ نیرومند داشته باشد. گرد‌آمدن همۀ این خصال در یک فرد دشوار است.از این‌رو، هرگاه ۶ یا ۵ شرط نخستین در کسی یافت شود، همو رئیس خواهد بود و اگر چنین کسی نیز نباشد، قوانین و سنتی که رؤسای پیشین مدینه وضع کرده‌اند، تثبیت خواهد شد.
آن کس که جانشین رئیس نخستین می‌گردد، باید علاوه بر آن شرایط که از کودکی و بر پایۀ فطرت در او هست، ۶ شرط دیگر نیز پس از رشد در او حاصل شده باشد: حکیم و عالم به شرایع و سنت‌ها و تواریخ باشد، نیروی استنباط و ابتکار داشته و در مسائل مستحدثه نیز صاحب‌نظر و اجتهاد باشد و صلاح کارِ مدینه را تشخیص دهد، قدرت ارشاد از طریق سخنوری داشته باشد و سرانجام، فنون جنگ را بداند و بتواند خود در عملیّات جنگی شرکت کند.
هرگاه فردی که همۀ این شرایط در او جمع باشد، یافت نگردد، بلکه ۲ تن یافت شوند که یکی حکیم باشد و دیگری بقیّۀ صفات را داشته باشد، آن دو به اشتراک رئیس خواهند بود و اگر این صفات در میان چند تن پراکنده شود و آن چندتن با یکدیگر هماهنگی داشته باشند، همۀ آنان سرانِ بزرگِ مدینه‌اند و هرگاه حکمت در هیچ‌کس نباشد، به رغم وجود سایر شرایط در فرد یا افرادی، مدینۀ فاضله بدون رئیس و در معرض نابودی است و اگر حکیمی پیدا نشود، دیری نمی‌پاید که مدینه نابود می‌گردد.

۱.۸ - مدینه‌های غیر فاضله

در برابر مدینه فاضله، مدینه‌های جاهلیّه و فاسقه و متبدّله و پالّه قرار دارند. مدینه جاهلیّه آن است که اهلش سعادت را نشناخته باشند و حقیقت سعادت به ذهن ایشان نیز نرسیده باشد و آن بر ۶ قسم است: ضروریّه، بذّاله، خست، کرامت، تغلّب و جماعیّه. ضروریّه مدینه‌ای است که اهل آن به حداقل ضروریات زندگانی قناعت کنند.
بذّاله آن است که اهلش گشایش را غایت زندگی شمرند. مدینه خسّت و شَقْوَت آن است که در آن، لذت خوردن و نوشیدن و نکاح هدف قرار گیرد. کرامت (سرفرازی) مدینه‌ای است که هدف مردم آن، بزرگی و شهرت و احترام میان ملت‌ها باشد. تغلّب مدینه‌ای است که اهل آن تلاش کنند بر دیگران غالب آیند و کسی بر ایشان غالب نیاید. جماعیّه مدینه‌ای است که اهل آن خواهان آزادی و بی‌بندوباری‌اند.
مدینۀ فاسقه آن است که آرای اهل آن، مانند آرای اهل مدینه متبدله آن است که هم آراء و هم افعال اهل آن، در گذشته مانند آراء و افعال اهل مدینه فاضله بوده و سپس دگرگون گشته و آرای فاسدی نسبت به خداوند و موجودات دومین و عقل فعّال یافته‌اند و رئیس آن به خطا چنین پندارد که وحی بر او نازل می‌شود. همۀ کسانی که به دنبال یکدیگر بر مدینه‌های فاضله حکم می‌رانند، مانند نفس واحدند.چنان‌که گویی یک حاکم است که زندگانی جاودان دارد، و اگر اتفاق افتد که گروهی از ایشان در یک زمان، در یک شهر یا شهرهای بسیار حکم رانند، باز چنان است که گویی همه ایشان یک پادشاه‌اند و نفوس آنان نفس واحد است و این حکم دربارۀ گروه‌هایی که مراتب پایین‌تر مدینه را تشکیل می‌دهند نیز جاری است.

۱.۹ - روح

پس از سپری شدن هر گروه از این مردمان، بدن آن‌ها از میان می‌رود، اما روحشان ‌ رها می‌شود و به سعادت می‌رسد و به ارواح گروه‌هایی که جانشین آن‌ها می‌شوند، متصل می‌گردد. سعادت‌ها مانند صناعت‌ها از ۳ جهت، نوعیت و کمیت و کیفیت تفاوت می‌یابند. افعالِ زشتِ مردمانِ مدینه‌هایِ غیرفاضله به آنان هیأت‌های نفسانی زشت می‌بخشد. نفوسِ مردمانِ مدینه‌هایِ جاهله ناقص و نیازمند به ماده باقی می‌مانند و اینان پس از مرگ، برحسب اتفاق به صورت انسان یا حیوان یا غیرحیوان باز می‌گردند و نفوسی که به عدم می‌پیوندند همینانند، در حالی‌که هیأت‌های نفسانی مردمان مدینه فاضله، آنان را از ماده می‌رهاند.

۱.۱۰ - دانستنی‌های لازم برای مردم مدینه فاضله

سپس فارابی از آنچه دانستنش بر مردمان مدینه فاضله لازم است و به‌طور عمده، اعتقاد به مبادی اولیّه و بعث و حشر، سخن می‌گوید و آنگاه برخی دیگر از آرای فاسد مردمان مدینه‌های جاهلیه و ضالّه را می‌آورد، ازجمله آن‌که به عقیدۀ ایشان، همۀ موجودات با یکدیگر در تضادند و همراهی و ارتباط، به طبع یا به اراده در میان مردمان نیست و هرکس باید با دیگری دشمنی ورزد و ارتباط و الفت میان مردم تنها به هنگام نیاز اتفاق می‌افتد و در چنین حالی نیز یکی قاهر و دیگری مقهور است.
برخی دیگر که مشاهده می‌کنند انسان نمی‌تواند بدون یار و یاور، همۀ نیازهای زندگیش را برآورد، برآنند که آدمی باید گروهی را مقهور سازد و به خدمت خویش درآورد و به وسیله ایشان نیز گروهی دیگر را تابع خود کند و مطابق میل خویش به کار وادارد و عدالت در نظر این مردمان، عدالت طبیعی است. هر طایفه باید درصدد آن باشد که همه آنچه را که از آنِ طایفۀ دیگری است، بر باید و هر طایفه که بدین‌سان بر طایفۀ دیگر غالب شود، سعادتمند است و بر این غلبه چون حاصل گردد‌ همان عدل است، از آن‌رو که مطابق اقتضای طبیعت است. غالب باید مغلوب را در جهت خواست خویش به کار گیرد و مغلوب باید برای نفع غالب کار کند و این نیز عدالت است و بجز این‌ها، انصاف در خرید و فروش و ردّ امانت و تعدی نکردن و سایر آنچه عدالت خوانده می‌شود، به انگیزه ترس و ضعف و نیاز است، چنان‌که اگر هر دو طرف در قوت برابر باشند یکی از ایشان بخواهد به قهر بر دیگری غلبه کند، کار دراز گردد و هر دو رنج بسیار برند.
نیز آنگاه که ۲ تن یا ۳ طایفه در پی دفع زیانی یا جلب منفعتی باشند و آن، جز با ترک تخاصم میان آنان ممکن نباشد، در چنین حالاتی هر دو به سازش گرایند. در باب سی و ششم از خشوع، به معنی اعتقاد به خداوند و ضرورت اِشراف روحانیون بر همۀ اعمال مردم و لوازم این اعتقاد و این‌که مردمان مدینه‌های غیرفاضله، همۀ این سخنان را نیرنگ و دام‌فریب می‌شمارند و هدف زندگی را جلب خیر و جمع مال می‌دانند و نیز پیرامون آرای مردمان این‌گونه مدینه‌ها دربارۀ نظام‌های اجتماعی سخن می‌گوید در باب سی و هفتم که آخرین باب کتاب است، از آرای مردمان مدینه‌های جاهلیه دربارۀ سعادت و فضیلت، وجود طبیعی انسان و اختلاف آن با وجود مُشاهَد او و ویژگی‌های موجودات طبیعی و ماهیت حقیقت و مشهودات انسانی و دامنۀ معرفت انسانی و امثال این مسائل بحث می‌کند.


مقوله مدینه فاضله پیش از فارابی نیز توسط برخی اندیشمندان و حکما، از جمله افلاطون (در جمهوریت) و ارسطو (در سیاست) بررسی شده‌ است.
خود فارابی نیز در ۲ نوشتۀ دیگر خویش به نام‌های «السیاسة المدنیّه» و «تحصیل السّعاده» به شرح برخی از مسائل مربوط به همین موضوع پرداخته‌ است. در رسالۀ چهل و هفتم از رسائل اخوان الصفا
[۱۰] اخوان الصفا، رسایل اخوان‌الصفا، ج۴، ص۱۲۴-۱۳۹، بیروت، دارصادر.
فصلی به شرح ناموس الهی و شرایط نبوت و مذاهب ربانیین اختصاص یافته و ضمن آن، از جمله‌ همان ۱۲ شرطی که فارابی برای رئیس مدینۀ فاضله آورده، تقریباً کلمه به کلمه به عنوان خصال قانونگذار نقل گردیده‌ است.
ابن‌سینا در کتاب المجموع، یا الحکمه العروضیه برخی انواع حکومت را برشمرده ‌است. اما خواجه نصیرالدین طوسی در مقالۀ سوم اخلاق ناصری، زیر عنوان «در سیاست مدن» بسیاری از آرای «حکیم ثانی ابونصر فارابی» را دربارۀ مدینۀ فاضله تکرار کرده و به گفتۀ خود خواجه «اکثر این مقالت منقول از اقوال و نکت اوست».


کتاب آراءِ اهل المدینة الفاضله نخستین‌بار در لیدن توسط فریدریش دیتریسی در مجموعه «رسایل فلسفی» چاپ شد (۱۳۰۷ق/۱۸۹۰م). همو آن را به آلمانی نیز ترجمه کرد و در همان‌جا به چاپ رساند (۱۳۱۷ق/۱۹۰۰م)، بعد‌ها متن عربی آن مکرر در بیروت و قاهره منتشر شد: قاهره، مطبعة الحجازی، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م؛ بیروت، المطبعة الکاتولیکیه، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م؛ قاهره، مطبعة النیل، بی‌تاریخ، در ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م؛ ترجمۀ فرانسوی آن توسط ژوسن و دیگران در قاهره چاپ شد. در سال‌های ۱۳۸۰-۱۳۸۱ق/۱۹۶۱-۱۹۶۲م ترجمه اسپانیایی آن توسط م آ آلونسو در شماره‌های ۲۶ و ۲۷ مجلۀ الاندلس منتشر گشت. در ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م متنی انتقادی از آن، همراه با ترجمه و شرح انگلیسی توسط ر والتسر انتشار یافت.
همچنین مقالۀ شایان دقتی از روزنتال زیر عنوان «جایگاه سیاست در فلسفۀ فارابی» در جلد دوم مجموعه پژوهش‌های سامی چاپ دانشگاه کمبریج ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م، نشر یافته است. همچنین ترجمۀ فارسی این کتاب توسط سیدجعفر سجادی در ۱۳۵۴ش در تهران طبع و نشر شد.
[۱۱] ابن‌ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون‌ الانباء، ص۲۲۳-۲۲۴، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۷ق.
[۱۲] غالب، مصطفی، الفارابی، ص۶۰-۱۲۶، قم ، گلستانه.
[۱۴] Copleston, F., A History of Western Philosophy, New-York, ۱۹۶۲, I, Part, pp. ۲۵۳-۲۵۵.



(۱) ابن‌ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون‌الانباء، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۷ق.
(۲) رسایل اخوان‌ الصفا، بیروت، دارصادر.
(۳)سرور، عبدالباقی، الفارابی، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۴) غالب، مصطفی، الفارابی، قم، گلستانه.
(۵) فارابی، ابونصر، آراء اهل ‌المدینة الفاضله، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.
(۶) فارابی، ابونصر، السیاسة المدنیّه، بیروت، المطبعة الکاتولیکیه، ۱۹۶۴.
(۷) فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ترجمه جعفر سجادی، تهران، رز، ۱۳۵۴ش.
(۸) نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، اخلاق ناصری، به کوشش مجتبی می‌نوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۶ش.
(۹)Copleston, F., A History of Western Philosophy, New-York, ۱۹۶۲, I, Part, pp. ۲۵۳-۲۵۵.


۱. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، باب‌های ۱-۸، ص۲۵، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۲. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، باب ۱۱، ص۵۵، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۳. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، ابواب ۹-۱۲۱، ص۵۰، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۴. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، ابواب ۱۳-۲۰، ص۵۹، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۵. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، ابواب ۲۱-۲۵، ص۸۷، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۶. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، ابواب ۲۶-۳۰، ص۱۱۲، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۷. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، ابواب ۳۱-۳۲، ص۱۳۵، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۸. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، باب ۳۳-۳۴، ص۱۴۲، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۹. فارابی، ابونصر، آراء اهل‌ المدینة الفاضله، ۱۳۶۸، باب ۳۵، قاهره، مطبعة ‌الحجازی، ۱۳۶۸ق.    
۱۰. اخوان الصفا، رسایل اخوان‌الصفا، ج۴، ص۱۲۴-۱۳۹، بیروت، دارصادر.
۱۱. ابن‌ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون‌ الانباء، ص۲۲۳-۲۲۴، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۷ق.
۱۲. غالب، مصطفی، الفارابی، ص۶۰-۱۲۶، قم ، گلستانه.
۱۳. نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، اخلاق ناصری، ص۲۰۶، به کوشش مجتبی می‌نوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۶ش.    
۱۴. Copleston, F., A History of Western Philosophy, New-York, ۱۹۶۲, I, Part, pp. ۲۵۳-۲۵۵.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آراء اهل‌المدینة‌الفاضله»، ج۱، ص۱۵۶.    






جعبه ابزار