• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار جهل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آثار جهل با توجه به آیات قرآن عبارتند از:

فهرست مندرجات

۱ - احساس امنيّت‌
۲ - اختلاف‌
       ۲.۱ - اختلاف درباره حضرت عیسی
       ۲.۲ - اختلاف درباره اصحاب کهف
۳ - ارزش‌گذارى غلط
۴ - استبعاد
۵ - استكبار
۶ - استهزا
       ۶.۱ - استهزای آیات خدا
۷ - اشتباه‌
۸ - اضلال‌
۹ - اعتراض به احكام خدا
۱۰ - اعراض از حق‌
۱۱ - اعراض از دين ابراهيم
۱۲ - افترا به خدا
       ۱۲.۱ - دیدگاه حضرت موسی
       ۱۲.۲ - ملائکه دختران خدا
       ۱۲.۳ - نسبت فرزند به خدا
۱۳ - اقدام نسنجيده‌
۱۴ - انحراف جنسى‌
۱۵ - انحصارطلبى‌
۱۶ - انكار معاد
       ۱۶.۱ - جهل به حقانیت آفرینش
       ۱۶.۲ - جهل به قدرت خدا
۱۷ - بت‌پرستى‌
۱۸ - بدعت‌
       ۱۸.۱ - بدعت درمورد بحیره
       ۱۸.۲ - بدعت درمورد انعام
۱۹ - بى‌ادبى‌
۲۰ - بى‌ايمانى‌
       ۲۰.۱ - بی‌ایمانی یهود
       ۲۰.۲ - بی‌ایمانی منافقان
۲۱ - بى‌تقوايى‌
۲۲ - بى‌صبرى‌
۲۳ - پذيرش ولايت غير خدا
۲۴ - پشيمانى‌
۲۵ - تحقير
۲۶ - ترک جهاد
۲۷ - تشبيه خدا
۲۸ - تطيّر
۲۹ - تعصّب‌
۳۰ - تكذيب قرآن‌
۳۱ - توطئه‌
۳۲ - توقّع بيجا
       ۳۲.۱ - توقع هدایت‌پذیری همه
       ۳۲.۲ - توقع مشرکان از پیامبر
۳۳ - جادوگرى‌
۳۴ - جبرگرايى‌
۳۵ - حس‌گرايى‌
۳۶ - ختم قلب‌
۳۷ - درخواست بيجا
       ۳۷.۱ - استعاذه ار درخواست بیجا
       ۳۷.۲ - درخواست معجزه
       ۳۷.۳ - درخواست تکلم با خدا
       ۳۷.۴ - درخواست طرد مؤمنان
       ۳۷.۵ - درخواست عذاب
       ۳۷.۶ - درخواست پرستش غیر خدا
۳۸ - دشنام به خدا
۳۹ - دنياطلبى‌
       ۳۹.۱ - جهل به ارزش پاداش
       ۳۹.۲ - جهل به آخرت
       ۳۹.۳ - برتری دنیا بر آخرت
۴۰ - زيان‌
       ۴۰.۱ - جهل به علم الهی
۴۱ - شايعه‌پذيرى‌
۴۲ - شرک
       ۴۲.۱ - جهل به انحصار قدرت
۴۳ - شک در وعده‌هاى خدا
۴۴ - طرد فقرا
۴۵ - ظلم‌
       ۴۵.۱ - ظلم برادران یوسف
۴۶ - عقايد بى‌اساس‌
۴۷ - فزون‌طلبى‌
۴۸ - كوردلى‌
۴۹ - گمراهى‌
۵۰ - گناه‌
       ۵۰.۱ - گناه مخفیانه
۵۱ - لجاجت‌
۵۲ - مجادله‌
       ۵۲.۱ - مجادله در مورد خدا
       ۵۲.۲ - مجادله در آیات خدا
۵۳ - معذوريّت‌
       ۵۳.۱ - عذر بر گناه
۵۴ - ناتوانى در تعيين سهام ارث‌
۵۵ - ناخشنودى از احكام خدا
       ۵۵.۱ - ناخشنودی از جهاد
۵۶ - ننگ ناخواسته‌
۵۷ - هلاكت‌
       ۵۷.۱ - جهل به علم الهی
       ۵۷.۲ - جهل همراهان موسی
۵۸ - ياوه‌گويى‌
۵۹ - پانویس
۶۰ - منبع


احساس امنیّت مشركان در پناه بت‌ها، زاييده جهل آنان:
«وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ‌ ... فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛چگونه من از آنچه همتاى خدا قرار مى‌دهيد بترسم؟! ... كدام يک از اين دو دسته (مشركان و خداپرستان)، شايسته‌تر به ايمنى از مجازات هستند اگر مى‌دانيد؟!»


از آثار جهل اختلاف است.

۲.۱ - اختلاف درباره حضرت عیسی

جهل، عامل اختلاف، درباره عیسی علیه‌السلام:
«... وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌ ...؛... و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند....»

۲.۲ - اختلاف درباره اصحاب کهف

اختلاف مردم درباره تعداد واقعى اصحاب کهف، ناشى از جهل آنان:
«سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ‌ ...؛به زودى گروهى خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود. و گروهى مى‌گويند: پنج نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود. (در حالى كه اينها سخنانى بى‌دليل است) و گروهى مى‌گويند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است. جز گروه كمى، تعداد آنها را نمى‌دانند....»


ارزش‌گذارى بر اساس مال و منال دنيا، نشانه جهل:
۱. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ‌ ... وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ‌ ... • ... وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛اشراف كافر قومش در پاسخ او گفتند: ... و كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، جز افراد پست ساده‌لوح، مشاهده نمى‌كنيم؛ و براى شما فضيلتى‌ نسبت به خود نمى‌بينيم؛ ... ولى شما را گروهى مى‌بينم كه جهالت به خرج مى‌دهيد.»
۲. «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛و هرگز پيمان الهى را با بهاى كمى مبادله نكنيد كه هر بهايى در برابر آن ناچيز است. آنچه نزد خداست، براى شما بهتر است اگر مى‌دانستيد.»


تعجّب و استبعاد فرشتگان از آفرينش انسان، بر اثر جهل به راز خلقت او:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛(به ياد آور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر روى زمين، جانشينى (نماينده‌اى‌) قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: (پروردگارا!) آيا كسى را در آن قرار مى‌دهى‌ كه فساد و خونريزى كند؟! حال آنكه ما تسبيح و حمد تو را به جا مى‌آوريم، و تو را تقديس مى‌كنيم (و براى جانشينى شايسته‌تريم). فرمود: من حقايقى را مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد.»
استفهام حکایت شده از کلام فرشتگان به معنای حقیقی و متضمن معنای تعجب و استبعاد از خلقت انسان است.


جهل مشرکان، سبب استکبار و توقّعات بيجاى آنان:
۱. «وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ ...؛افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟! و يا چرا نشانه‌اى براى خود ما نمى‌آيد؟!....» مقصود از «الذین لایعلمون» مشرکان و جمله «لولا یکلمنا الله» گویای استکبار آنان است.
۲. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا ... وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ‌ ... • وَ يا قَوْمِ‌ ... وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ... وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛اشراف كافر قومش در پاسخ او گفتند: ... و كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، جز افراد پست ساده‌لوح، مشاهده نمى‌كنيم؛ ... اى قوم من! ... و من، كسانى را كه ايمان آورده‌اند، بخاطر شما از خود طرد نمى‌كنم؛ ... ولى شما را گروهى مى‌بينم كه جهالت به خرج مى‌دهيد.»


استهزای مردم، برخاسته از جهل و نادانى:
«وَ إِذْ قالَ مُوسى‌ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ؛و به ياد آوريد هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى‌دهد گاوى را ذبح كنيد و قطعه‌اى از آن را به بدن مقتول بزنيد، تا زنده شود (و قاتل را معرفى كند.) گفتند: آيا ما را مسخره مى‌كنى؟ گفت: به خدا پناه مى‌برم از اين‌كه از جاهلان باشم!»

۶.۱ - استهزای آیات خدا

استهزاى آیات خدا، برخاسته از نادانى:
«تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ‌ • وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً ...؛اين آيات كتاب حكيم است (كتابى پرمحتوا و استوار)! و بعضى از مردم سخنان بيهوده را مى‌خرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند و آيات الهى را به استهزا گيرند؛ براى آنان عذابى خواركننده است!»


جهل به حال نيازمندان خويشتن‌دار، موجب اشتباه و غنى پنداشتن آنان:
«لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ‌ ...؛بهتر است انفاق شما براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‌اند؛ و نمى‌توانند براى تأمين هزينه زندگى مسافرتى كنند و سرمايه‌اى به دست آورند؛ و افراد نا آگاه آنها را از شدّت خويشتن‌دارى، بى‌نياز مى‌پندارند....»


جهل، زمينه اضلال ديگران:
۱. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ؛آيا نديدى كسانى را كه بهره‌اى از كتاب آسمانى به آنها داده شده است، به جاى اين‌كه از آن، براى هدايت خود و ديگران استفاده كنند، براى خويش گمراهى مى‌خرند، و مى‌خواهند شما نيز گمراه شويد؟!»
۲. «... وَ إِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛... و بسيارى از مردم، بخاطر هوا و هوس و نادانى، ديگران را گمراه مى‌سازند....»
۳. «... فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛... پس چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مى‌بندد، تا از روى جهل، مردم را گمراه سازد؟!....»
۴. «لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ؛آنها بايد روز قيامت، بار گناهان خود را بطور كامل بر دوش كشند؛ و همچنين سهمى از گناهان كسانى كه بخاطر جهل، گمراهشان مى‌سازند. بدانيد آنها بار سنگين بدى بر دوش مى‌كشند!» برخی احتمال داده‌اند «بغیر علم» حال از فاعل «یضلونهم» باشد.
۵. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛و بعضى از مردم سخنان بيهوده را مى‌خرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند....»


سفاهت و جهل برخى مردم، موجب اعتراض آنان به حکم تغيير قبله:
«سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ‌ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛به زودى مردم سبك مغز مى‌گويند: چه چيز آنها (مسلمانان‌) را، از قبله‌اى كه بر آن بودند، بازگردانيد؟! بگو: مشرق و مغرب، از آنِ خداست، خدا هركس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‌كند.»


جهل، عامل اعراض از حق:
«... بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ؛... امّا بيشتر آنها حق را نمى‌دانند؛ و به همين دليل از آن روى‌گردانند.»


جهل و سفاهت، موجب اعراض از دین ابراهیم علیه‌السلام:
«وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ؛جز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، كه آيين پاكى و يگانه پرستى است روى‌گردان خواهد شد؟! ما او را در دنيا برگزيديم؛ و او در آخرت، از صالحان است.»


جهل، از عوامل افترا به خدا
[۲۶] برای توضیح بیشتر به مقاله افترا به خدا (قرآن) رجوع شود.
:
«وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛و هنگامى كه كار زشتى انجام مى‌دهند مى‌گويند: پدران خود را بر اين عمل يافتيم؛ و خداوند ما را به آن فرمان داده است. بگو: خداوند هرگز به كار زشت فرمان نمى‌دهد. آيا چيزى به خدا نسبت مى‌دهيد كه نمى‌دانيد؟!»

۱۲.۱ - دیدگاه حضرت موسی

جهل، منشأ نسبت دادن امرى دروغين به خدا از ديدگاه موسی علیه‌السلام:
«... إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ؛... خداوند به شما دستور مى‌دهد گاوى را ذبح كنيد و قطعه‌اى از آن را به بدن مقتول بزنيد، تا زنده شود (و قاتل را معرفى كند.) گفتند: آيا ما را مسخره مى‌كنى؟ گفت: به خدا پناه مى‌برم از اين‌كه از جاهلان باشم!»
موسی علیه‌السّلام در پاسخ به اتهام قومش، درباره اینکه دستور ذبح گاو، از طرف خود اوست و او آن را به خدا نسبت می‌دهد، بیان کرد که وی از امور جاهلانه به دور است. یعنی نسبت دروغ دادن به خدا مقتضای جهل است.

۱۲.۲ - ملائکه دختران خدا

جهل، زمينه‌اى براى قلمداد كردن ملائكه، در جايگاه دختران خدا:
۱. «وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً ... • ... ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛و آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند؛ ... ولى به اين امر هيچ گونه‌علم و يقين ندارند و تنها حدسى بى‌اساس دارند.»
۲. «إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ • وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ‌ ...؛كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختران خدا نامگذارى مى‌كنند. آنها هرگز در اين باره دانشى ندارند، تنها از گمان بى‌پايه پيروى مى‌كنند....»

۱۲.۳ - نسبت فرزند به خدا

جهل، عامل نسبت دادن فرزند به خدا:
۱. «... وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛... در حالى كه آنها مخلوق او هستند؛ و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند....»
۲. «قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً ... أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛گفتند: خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است. ... آيا چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت مى‌دهيد؟! »
۳.«وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً • ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً؛و نيز آنها را كه گفتند: خداوند، فرزندى اختيار كرده است، انذار كند. نه آنها هرگز به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان. سخن بزرگى از دهانشان خارج مى‌شود! آنها فقط دروغ مى‌گويند!»


جهل، عامل اقدام نسنجيده عليه ديگران:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ؛اى كسانى كه‌ايمان آورده‌ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.»


جهل، عامل بى‌بند و بارى و انحراف جنسى:
۱. «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ؛يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا به سوى آن مى‌خوانند؛ و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»
۲. «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛آيا شما از روى شهوت به جاى زنان، به سراغ مردان مى‌رويد؟! شما گروهى جاهل هستيد.»


جهل، عامل انحصارطلبى و نفى ارزش ديگران:
«وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى‌ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‌ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ هُمْ‌ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتى نزد خدا ندارند، و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)؛ در حالى كه هر دو دسته، كتاب خدا را مى‌خوانند (و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند). افراد نادان ديگر، (همچون مشركان نيز)، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، ميان آنها داورى مى‌كند.»


انكار معاد، ناشى از جهل و نادانى:
۱. «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى‌ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛آنها سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه: هرگز خداوند كسى را كه مى‌ميرد، بر نمى‌انگيزد! آرى، آنها در اشتباهند اين وعده قطعى خداست (كه همه مردگان را براى جزا باز مى‌گرداند)؛ ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.»
۲. «وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ‌ • وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ • قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛آنها گفتند: چيزى جز همين زندگى دنياى ما در كار نيست؛ گروهى از ما مى‌ميرند و گروهى جاى آنها را مى‌گيرند؛ و جز طبيعت روزگار (طبيعت‌) ما را هلاک نمى‌كند. آنان به اين سخن كه مى‌گويند علمى ندارند، بلكه تنها گمانى بى‌پايه دارند. و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مى‌شود، دليلى در برابر آن ندارند جز اين‌كه مى‌گويند: اگر راست مى‌گوييد (پدران ما را زنده كنيد و بياوريد تا گواهى دهند)! بگو: خداوند شما را زنده مى‌كند، سپس مى‌ميراند، بار ديگر در روز قيامت كه در آن ترديدى نيست گردآورى مى‌كند؛ ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.»

۱۶.۱ - جهل به حقانیت آفرینش

جهل به حقانيّت آفرینش، عامل انكار معاد:
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ‌ • ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛ما آسمان‌ها و زمين وآنچه را كه در ميان اين دو است به بازى و بى‌هدف نيافريديم. ما آن دو را جز بحق نيافريديم؛ ولى بيشتر آنان نمى‌دانند.»

۱۶.۲ - جهل به قدرت خدا

جهل به قدرت خدا، عامل انكار معاد:
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى‌ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ‌ ...؛آيا نمى‌دانند خدايى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده، قادر است مثل آنان را بيافريند (و به زندگى جديد بازشان گرداند)؟!....»


جهل به اوصاف و ويژگيهاى معبود راستين، از عوامل گرايش به بت‌پرستی:
۱. «... فَأَتَوْا عَلى‌ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى‌ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ‌ • إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛... خود به گروهى رسيدند كه اطراف بتهايشان، براى عبادت، گرد آمده بودند. در اين هنگام، بنى‌اسرائيل به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان و خدايانى دارند. گفت: شما جمعيّتى جاهل و نادان هستيد. (اينها را كه مى‌بينيد)، سرانجام كارشان نابودى است؛ و آنچه انجام مى‌دهند، باطل و بى‌اساس است.»
۲. «إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً • يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا؛هنگامى كه به پدرش گفت: اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى كه نه مى‌شنود، و نه مى‌بيند، و نه هيچ نيازى را از تو برطرف مى‌سازد؟! اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابراين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم.»
۳. «قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ‌ • أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛ابراهيم گفت: آيا جز خدا چيزى را مى‌پرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مى‌رساند؟! اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‌پرستيد! آيا نمى‌انديشيد؟!»
۴. «۴.«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ؛گفتند: بتهايى را مى‌پرستيم، و پيوسته ملازم عبادت آنهاييم.»
۵. «وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ • إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً ...؛ما ابراهیم را نيز فرستاديم، هنگامى كه به قومش گفت: خدا را پرستش كنيد و از عذاب او بپرهيزيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد. شما غير از خدا فقط بت‌هايى از سنگ و چوب را مى‌پرستيد و دروغى به هم مى‌بافيد؛ آنهايى را كه غير از خدا پرستش مى‌كنيد، مالک هيچ گونه روزى براى شما نيستند....»
۶. «إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ‌ • إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ‌ • فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ؛ هنگامى كه به پدرش (سرپرستش كه در آن زمان عمويش بود) و قومش گفت: اينها چيست كه مى‌پرستيد؟! آيا از روى دروغ به سراغ معبودانى غير از خدا مى‌رويد؟! شما درباره پروردگار جهانيان چه گمان مى‌بريد؟!»
۷. «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَكِيلٌ‌ • لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ‌ • قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجاهِلُونَ؛خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و نگهبان بر همه اشياست. كليدهاى آسمان‌ها و زمين از آن اوست؛ و كسانى كه به آيات خداوند كافر شدند زيانكاران واقعى هستند. بگو: آيا به من دستور مى‌دهيد كه غير خدا را بپرستم اى جاهلان؟!»
۸. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى‌خواست ما آنها (فرشتگان‌) را پرستش نمى‌كرديم. ولى به اين امر هيچ گونه‌علم و يقين ندارند و تنها حدسى بى‌اساس دارند.»
۹. «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ‌ ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛به آنان بگو: به من نشان دهيد آنچه را كه غير از خدا پرستش مى‌كنيد چه چيزى از زمين را آفريده‌اند، يا شركتى در آفرينش آسمانها دارند؟! كتابى آسمانى پيش از اين، يا اثر علمى از گذشتگان براى من بياوريد كه دليل صدق گفتار شما باشد اگر راست مى‌گوييد!»
۱۰. «أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى‌ • أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌ • إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ‌ ...؛به من خبر دهيد آيا بتهاى «لات» و «عزّى»، و «منات» آيا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! در حالى كه به زعم شما دختران كم ارزش‌ترند! اينها فقط نامهايى است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‌ايد (نام‌هايى بى‌محتوا و اسم‌هايى بى‌مسمّا)، و هرگز خداوند دليل و حجّتى بر آن نازل نكرده؛ آنان فقط از گمانهاى بى‌اساس و هواى نفس پيروى مى‌كنند در حالى كه هدايت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است.»


جهل، عامل بدعت‌گزاری در دين
[۶۴] برای توضیح بیشتر به مقاله بدعت (قرآن) رجوع شود.
:
۱. «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ‌ • ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ • سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ؛به يقين كسانى كه فرزندان خود را از روى سفاهت و نادانى كشتند، گرفتار خسران شدند؛ زيرا آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، برخود حرام كردند؛ و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند؛ و هدايت نيافتند. هشت زوج از چهارپايان؛ از ميش دو زوج (نر و ماده)، و از بز دو زوج (نر و ماده براى شما آفريد)؛ بگو: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده، يا ماده‌ها را؟! يا آنچه شكم ماده‌ها در بر گرفته؟! اگر راست مى‌گوييد و بر تحريم اينها دليلى داريد، به من از روى علم و آگاهى خبر دهيد! بزودى مشركان براى تبرئه خويش مى‌گويند: اگر خدا مى‌خواست، نه ما مشرک مى‌شديم و نه پدران ما؛ و نه چيزى را تحريم مى‌كرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند نيز، همين‌گونه آيات خدا را تكذيب كردند؛ و سرانجام طعم كيفر ما را چشيدند. بگو: آيا دليل روشنى بر اين موضوع داريد كه آن را بر ما آشكار سازيد؟! شما فقط از پندارهاى بى‌اساس پيروى مى‌كنيد، و تخمينهاى نابه جا مى‌زنيد.»
۲. «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛و هنگامى كه كار زشتى انجام مى‌دهند مى‌گويند: پدران خود را بر اين عمل يافتيم؛ و خداوند ما را به آن فرمان داده است. بگو: خداوند هرگز به كار زشت فرمان نمى‌دهد. آيا چيزى به خدا نسبت مى‌دهيد كه نمى‌دانيد؟!»

۱۸.۱ - بدعت درمورد بحیره

بدعت‌هاى عصر جاهلى، در مورد بحیره، سائبه، وصیله و حام، برخاسته از جهل و نادانى:
«ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ‌ • وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ؛خداوند هيچ‌گونه «بحيره» و «سائبه» و «وصيله» و «حام» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حيوانات اهلى كه در زمان جاهليّت، استفاده از آنها را به عللى حرام مى‌دانستند؛ و اين بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولى كسانى كه كافر شدند، بر خدا دروغ مى‌بندند؛ و بيشتر آنها درک نمى‌كنند. هنگامى كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد.، مى‌گويند: آنچه پدران خود را بر آن يافته‌ايم، ما را بس است. آيا اگر پدران آنها چيزى نمى دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز هم بايد از آنها پيروى كنند)؟!»

۱۸.۲ - بدعت درمورد انعام

بدعت‌هاى عصر جاهلى، در مورد چهارپایان، برخاسته از جهل و نادانى:
«ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ • وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛هشت زوج از چهارپايان؛ از ميش دو زوج (نر و ماده)، و از بز دو زوج (نر و ماده براى شما آفريد)؛ بگو: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده، يا ماده‌ها را؟! يا آنچه شكم ماده‌ها در بر گرفته؟! اگر راست مى‌گوييد و بر تحريم اينها دليلى داريد، به من از روى علم و آگاهى خبر دهيد! بزودى مشركان براى تبرئه خويش مى‌گويند: اگر خدا مى‌خواست، نه ما مشرک مى‌شديم و نه پدران ما؛ و نه چيزى را تحريم مى‌كرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند نيز، همين‌گونه آيات خدا را تكذيب كردند؛ و سرانجام طعم كيفر ما را چشيدند. بگو: آيا دليل روشنى بر اين موضوع داريد كه آن را بر ما آشكار سازيد؟! شما فقط از پندارهاى بى‌اساس پيروى مى‌كنيد، و تخمينهاى نابه جا مى‌زنيد.»


جهل، عامل بى‌ادبى و ناسزاگويى:
۱. «... وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛... و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‌گويند (و با بزرگوارى مى‌گذرند)»
۲. «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ؛و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى‌گردانند و مى‌گويند: اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نيستيم.»


از آثار جهل ، بی‌ایمانی است.
[۷۵] برای توضیح بیشتر به مقاله آثار جهل مشرکان‌ (قرآن) رجوع شود.


۲۰.۱ - بی‌ایمانی یهود

ايمان نياوردن یهود، بر اثر جهل به ارزش برتر پاداش‌هاى الهى:
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‌ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ‌ ... • وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛و يهود از آنچه شياطين در عصر سلیمان بر مردم مى‌خواندند پيروى كردند. و سليمان كافر نشد ... و اگر آنها ايمان مى‌آوردند و پرهيزگارى پيشه مى‌كردند، به يقين پاداشى كه نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.»

۲۰.۲ - بی‌ایمانی منافقان

ايمان نياوردن منافقان، بر اثر سفاهت و نادانى:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ‌ • وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ؛گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‌گويند: به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‌ايم. درحالى كه ايمان نياورده‌اند. و هنگامى كه به آنان گفته شود: ايمان آوريد، همانگونه كه ساير مردم ايمان آورده‌اند!. مى‌گويند: آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟! آگاه باشيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‌دانند!»


جهل انسان به ارزش پاداش‌هاى الهى، زمينه‌ساز بی‌تقوایی او:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛و اگر آنها ايمان مى‌آوردند و پرهيزگارى پيشه مى‌كردند، به يقين پاداشى كه نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.»


جهل به راز حوادث پيش آمده، از عوامل ناشکیبایی و اعتراض:
«وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‌ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً • فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً • فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً • فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً • قالَ هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً • أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً • وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً • فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً • وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذلِكَ تَأْوِيلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً؛و چگونه مى‌توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى؟! آن دو به راه افتادند؛ تا آن‌كه سوار کشتی شدند، خضر كشتى را سوراخ كرد. موسى گفت: آيا آن را سوراخ كردى كه اهل كشتى را غرق كنى؟! راستى چه كار ناپسندى انجام دادى! باز به راه خود ادامه دادند، تااين‌كه جوانى راديدند؛ و او آن جوان راكشت. موسى گفت: آيا انسان پاكى را، بى آن‌كه كسى را به قتل رسانده باشد، كُشتى؟! براستى كار زشتى انجام دادى! باز به راه خود ادامه دادند تا به اهل شهرى رسيدند؛ از آنان خواستند كه به ايشان غذا دهند؛ ولى آنان از پذيرايى آن دو خوددارى نمودند؛ با اين حال در آن جا ديوارى يافتند كه مى‌خواست فرو ريزد؛ و خضر آن را برپاداشت. موسى گفت: (لااقل) اگر مى‌خواستى در مقابل اين كار مزدى مى‌گرفتى. او گفت: اينک جدايى من و تو فرارسيده؛ امّا بزودى راز آنچه را كه نتوانستى در برابر آن صبر كنى، به تو خبر مى‌دهم. امّا آن كشتى براى گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مى‌كردند؛ و من خواستم آن را معيوب كنم؛ چراكه پشت سرشان پادشاهى ستمگر بود كه هر كشتى سالمى را بزور مى‌گرفت. و امّا آن جوان، پدر و مادرش باايمان بودند؛ و بيم داشتيم كه آنان را به طغیان و كفر وادارد. از اين رو، خواستيم كه پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاكتر و با محبّت‌تر به آن دو بدهد. و امّا آن ديوار، از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زير آن، گنجى متعلّق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحى بود؛ و پروردگار تو مى‌خواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را بيرون آوردند؛ اين رحمتى از پروردگارت بود؛ و من آن كارها را خودسرانه انجام ندادم؛ اين بود راز آنچه نتوانستى در برابر آن شكيبايى كنى.»


پذيرش ولایت غير خدا، بر اثر جهل و نادانى:
«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً ... لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛مَثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مَثَل عنکبوت است كه خانه‌اى براى خود انتخاب كرده؛ ... اگر مى‌دانستند.»


كارهاى انجام شده بر اثر جهل، درپى‌دارنده پشیمانی:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ؛اى كسانى كه‌ايمان آورده‌ايد! اگر شخص فاسقی خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.»


تحقیر پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و مؤمنان از سوى منافقان، ناشى از جهل آنان نسبت به انحصار عزّت به خدا، رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله و مؤمنان:
«يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ؛آنها مى‌گويند: اگر به مدينه باز گرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون مى‌كنند! در حالى كه عزّت مخصوص خدا و پيامبر او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمى‌دانند.»


جهل، عامل ترک جهاد و ترجيح دادن همنشينى با عاجزان بر آن:
«إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛راه مؤاخذه تنها به روى كسانى باز است كه از تو اجازه مى‌خواهند در حالى كه توانگرند؛ و امكانات كافى براى جهاد دارند؛ آنها راضى شدند كه با واماندگان و افراد معذور و ناتوان بمانند؛ و خداوند بر دلهايشان مُهر نهاده؛ به همين جهت چيزى نمى‌دانند.»


تشبيه خدا به ساير موجودات، ناشى از ناآگاهى به ذات خداوند:
«فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ‌ ... وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛پس، براى خدا امثال و شبيه قائل نشويد. ... و شما نمى‌دانيد.»


جهل، زمينه‌ساز تطیّر (فال بد زدن):
«... يَطَّيَّرُوا ... أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛... از شومى اوست. ... آگاه باشيد همه اينها، از سوى خداست؛ ولى بيشتر آنها نمى‌دانند.»


جهل، از عوامل تعصّب بيجا درباره عقيده خود:
۱. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى‌ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‌ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛يهوديان گفتند: مسیحیان هيچ موقعيتى نزد خدا ندارند، و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)؛ در حالى كه هر دو دسته، كتاب خدا را مى‌خوانند (و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند). افراد نادان ديگر، (همچون مشركان نيز)، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، ميان آنها داورى مى‌كند.»
۲. «وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌ • ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛و هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده مى‌شود، مى‌گويند: شنيديم؛ چيز مهمّى نيست؛ اگر بخواهيم مثل آن را مى‌گوييم؛ اينها همان افسانه‌هاى پيشينيان است! ... ولى بيشتر آنها نمى‌دانند.»


تکذیب قرآن از سوى مشركان، ناشى از جهل آنان:
۱. «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ‌ ...؛كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، كر و لال‌هايى هستند كه در تاريكی‌ها قرار دارند....»
۲. «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى‌ مِنْ دُونِ اللَّهِ‌ ... • أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ‌ ... • بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ‌ ...؛ممكن نبود كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود؛ ... آيا آنها مى‌گويند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! ... ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند؛ بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند....»


توطئه منافقان براى بيرون راندن پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و مؤمنان از مدينه، برخاسته از جهل آنان نسبت به انحصار عزّت به خدا، رسول و مؤمنان:
«يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ؛آنها مى‌گويند: اگر به مدينه باز گرديم، عزيزان، ذلیلان را بيرون مى‌كنند! در حالى كه عزّت مخصوص خدا و پيامبر او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمى‌دانند.»


از آثار جهل، توقع بی‌جا است.
[۹۷] برای توضیح بیشتر به همین مقاله عنوان «درخواست بیجا» رجوع شود.


۳۲.۱ - توقع هدایت‌پذیری همه

توقّع هدایت‌پذیری همه مردم، بيجا و ناشى از جهل:
«وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ؛و اگر اعراض كردن آنها بر تو سنگين است، چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزنى، يا نردبانى به آسمان بگذارى و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كنى، چنين كن تا آيه و نشانه ديگرى براى آنها بياورى! امّا اگر خدا بخواهد، آنها را به اجبار بر هدايت جمع خواهد كرد. ولى هدايت اجبارى، چه سودى دارد؟ پس هرگز از جاهلان مباش.»

۳۲.۲ - توقع مشرکان از پیامبر

توقّعات بيجاى مشركان از پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله، برخاسته از نادانى:
«قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‌ إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ؛بگو: من به شما نمى‌گويم گنجينه‌هاى الهى نزد من است. و من، جز آنچه خدا به من بياموزد، از غيب آگاه نيستم. و به شما نمى‌گويم من فرشته‌ام. تنها از آنچه به من وحی مى‌شود پيروى مى‌كنم. بگو: آيانابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمى‌انديشيد؟!»
«اعمی» و «بصیر» تمثیل از جاهل و عارف به خدا و پیامبرش است.


جهل به آخرت، از عوامل روى آوردن به سحر و جادو و سوء استفاده از آن:
«... يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ... وَ يَتَعَلَّمُونَ‌ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛... و به مردم سحر آموختند. ... آنها مطالبى را فرا مى‌گرفتند كه به آنان زيان مى‌رسانيد و نفعى نمى‌داد. به يقين مى‌دانستند هر كسى خريدار اين‌گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌اى نخواهد داشت. و چه بد و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‌دانستند!»


جهل، از عوامل جبرگرایی:
۱. «سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ؛بزودى مشركان براى تبرئه خويش مى‌گويند: اگر خدا مى‌خواست، نه ما مشرک مى‌شديم و نه پدران ما؛ و نه چيزى را تحريم مى‌كرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند نيز، همين‌گونه آيات خدا را تكذيب كردند؛ و سرانجام طعم كيفر ما را چشيدند. بگو: آيا دليل روشنى بر اين موضوع داريد كه آن را بر ما آشكار سازيد؟! شما فقط از پندارهاى بى‌اساس پيروى مى‌كنيد، و تخمينهاى نابه جا مى‌زنيد.»
۲. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى‌خواست ما آنها (فرشتگان‌) را پرستش نمى‌كرديم. ولى به اين امر هيچ گونه‌علم و يقين ندارند و تنها حدسى بى‌اساس دارند.»


حس‌گرايى، برخاسته از جهل:
«وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ؛آنها گفتند: چيزى جز همين زندگى دنياى ما در كار نيست؛ گروهى از ما مى‌ميرند وگروهى جاى آنها را مى‌گيرند؛ و جز طبيعت روزگار (طبيعت‌) ما را هلاک نمى‌كند. آنان به اين سخن كه مى‌گويند علمى ندارند، بلكه تنها گمانى بى‌پايه دارند.»


مهر شدن قلب نادانان به امر خداوند، بر اثر جهل به حقايق قرآن:
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ‌ • كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ؛ما براى مردم در اين قرآن از هر چيز نمونه‌اى آورديم (و همه گونه معارف در آن جمع است)؛ و اگر معجزه‌اى براى آنان بياورى، كافران مى‌گويند: شما اهل باطليد (و اينها سحر است). اين‌گونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مُهر مى‌نهد.»


از آثار جهل، درخواست بیجا است.

۳۷.۱ - استعاذه ار درخواست بیجا

استعاذه نوح عليه‌السلام به خدا، از درخواست بيجا و ناشى از جهل:
«قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ‌ • قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ‌ ...؛فرمود: اى نوح! او از خاندان تو نيست؛ او عمل غيرصالحى است (فرد ناشايسته‌اى است‌)؛ پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه؛ من‌به تو اندرز مى‌دهم كه از جاهلان نباشى. عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مى‌برم كه از تو چيزى بخواهم كه از آن‌ آگاهى ندارم.....»

۳۷.۲ - درخواست معجزه

تقاضاى معجزات ويژه و دلخواه، برخاسته از جهل:
۱. «وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ ...؛افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟! و يا چرا نشانه‌اى براى خود ما نمى‌آيد؟!....»
۲. «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ‌ ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛و گفتند: چرا نشانه و معجزه‌اى از طرف پروردگارش بر او نازل نمى شود؟! ... ولى بيشتر آنها نمى‌دانند.»

۳۷.۳ - درخواست تکلم با خدا

درخواست سخن گفتن خدا با مردم، برخاسته از جهل:
«وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ‌ ...؛افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟!....»

۳۷.۴ - درخواست طرد مؤمنان

درخواست طرد مؤمنان از اطراف نوح علیه‌السلام، ناشى از جهل اشراف قوم آن حضرت:
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ‌ ... • وَ يا قَوْمِ‌ ... ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛اشراف كافر قومش در پاسخ او گفتند: ... اى قوم من! ... و من، كسانى را كه ايمان آورده‌اند، بخاطر شما از خود طرد نمى‌كنم؛ چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد؛ اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت، خصم من خواهند بود؛ ولى شما را گروهى مى‌بينم كه جهالت به خرج مى‌دهيد.»

۳۷.۵ - درخواست عذاب

درخواست عذاب به جاى پذيرش دعوت الهى، ناشى از نادانى:
«قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ‌ • قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛آنها گفتند: آيا آمده‌اى كه ما را با دروغ‌هايت از معبودانمان بازگردانى؟! اگر راست مى‌گويى آنچه از عذاب الهى كه به ما وعده مى‌دهى بياور! گفت: علم آن تنها نزد خداست (و او مى‌داند چه زمانى شما را مجازات كند)؛ من آنچه را به آن فرستاده شده‌ام به شما ابلاغ مى‌كنم، وظيفه من همين است. ولى شما را گروهى مى‌بينيم كه پيوسته در نادانى هستيد.»

۳۷.۶ - درخواست پرستش غیر خدا

درخواست مشركان از پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله، براى پرستش غير خدا، ناشى از جهل آنان:
«قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجاهِلُونَ؛بگو: آيا به من دستور مى‌دهيد كه غير خدا را بپرستم اى جاهلان؟!»


جهل، زمينه دشنام به خداوند:
«وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛به معبود كسانى كه غير خدا را مى‌خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها نيز از روى ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند....»


دنیاطلبی از آثار جهل است.

۳۹.۱ - جهل به ارزش پاداش

جهل به ارزش پاداش‌هاى الهى سبب دلبستگى به زخارف دنیا:
«فَخَرَجَ عَلى‌ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ‌ • وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ ...؛قارون با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! براستى كه او بهره عظيمى دارد! امّا كسانى كه دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما! ثواب الهى بهتر است....»

۳۹.۲ - جهل به آخرت

دلبستگى انسان‌ها به دنيا، بر اثر جهل به آخرت:
«وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و فقط سراى آخرت، سراى زندگى واقعى است، اگر مى‌دانستند.»

۳۹.۳ - برتری دنیا بر آخرت

ترجيح دنيا بر پاداش آخرتى، نشانه جهل:
«وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛و هرگز پيمان الهى را با بهاى كمى مبادله نكنيد كه هر بهايى در برابر آن ناچيز است. آنچه نزد خداست، براى شما بهتر است اگر مى‌دانستيد.»


جهل و سفاهت، عامل زیانکاری:
«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛به يقين كسانى كه فرزندان خود را از روى سفاهت و نادانى كشتند، گرفتار خسران شدند....»

۴۰.۱ - جهل به علم الهی

جهل دشمنان خدا به گستره علم الهی، باعث خسران آنان:
«وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ‌ • ... وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ‌ • وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ‌ ... فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ؛و ياد كن روزى را كه دشمنان خدا به سوى دوزخ گردآورى مى‌شوند، و آنان نگه داشته مى‌شوند تا به يكديگر ملحق شوند. ... بلكه شما گمان مى‌كرديد كه خداوند بسيارى از اعمالى را كه پنهانى انجام مى‌دهيد نمى‌داند. ... و سرانجام از زيانكاران شديد.»


جهل و ناآگاهى، زمينه پذيرش و گسترش شایعات:
«إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ‌ • إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ؛به يقين كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى متشكّل و توطئه‌گر از شما بودند؛ امّا گمان نكنيد اين ماجرا به زيان شماست، بلكه خير شما در آن است؛ هر يک از آنها سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و آن‌كس از آنان كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست! به ياد آوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مى‌گرفتيد، و با دهان خود سخنى مى‌گفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را ساده و كوچک مى‌پنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است!»


شرک، زاييده جهل
[۱۲۹] برای توضیح بیشتر به همین مقاله عنوان «بت‌پرستى‌» رجوع شود.
:
۱. «... فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛... بنابراين، براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مى‌دانيد (هيچ يک از آن‌ها، نه شما را آفريده، و نه روزى مى‌دهند).»
۲. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ‌ ... بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه آنها مخلوق او هستند؛ ... از روى جهل....»
۳. «... قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛... در اين هنگام، بنی‌اسرائیل به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان و خدايانى دارند. گفت: شما جمعيّتى جاهل و نادان هستيد.»
۴. «قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛گفتند: خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است. بدانيد او از هر عيب و نقص و احتياجى منزّه است! او بى‌نياز است. از آنِ اوست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است. شما هيچ گونه دليلى بر اين ادّعا نداريد. آيا چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت مى‌دهيد؟! »
۵. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ‌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛آنچه غير از خدا مى‌پرستيد، جز اسم‌هايى بى‌مسمّا كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‌ايد، نيست؛ خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده؛ حكم تنها از آن خداست؛ فرمان داده كه غير ازاو را نپرستيد. اين است آيين ثابت و پايدار؛ ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.»
۶. «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ‌ • إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ‌ • الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ؛آنچه را مأموريت دارى، آشكار ساز؛ و از مشركان روى گردان (و به آنها اعتنا نكن). به يقين ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع كرديم؛ همان كسانى كه معبود ديگرى با خدا قرار مى‌دهند؛ امّا بزودى مى‌فهمند (كه در اشتباه بودند)!»
۷. «ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ‌ • لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛امّا هنگامى كه ناراحتى و رنج را از شما برطرف ساخت، آنگاه گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قائل مى‌شوند. بگذار تا نعمت‌هايى را كه به آنها داده‌ايم كفران كنند! چند روزى از لذات دنيا بهره گيريد، امّا بزودى خواهيد دانست راه خطا پيموده‌ايد.»
۸. «فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌ • ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛پس، براى خدا امثال و شبيه قائل نشويد. زيرا خدا مى‌داند، و شما نمى‌دانيد. خداوند مثالى زده: برده مملوكى را كه قادر بر هيچ چيز نيست؛ و شخص آزاد و با ايمانى را كه از جانب خود، رزقى نيكو به او بخشيده‌ايم، و او پنهان و آشكار از آن، انفاق مى‌كند؛ آيا آنها يكسانند؟! ستايش مخصوص خداست؛ ولى اكثر آنها نمى‌دانند.»
۹. «وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً • ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً؛و نيز آنها را كه گفتند: خداوند، فرزندى اختيار كرده است، انذار كند. نه آنها هرگز به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان. سخن بزرگى از دهانشان خارج مى‌شود! آنها فقط دروغ مى‌گويند!»»
۱۰. «إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً • يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ‌ ...؛هنگامى كه به پدرش گفت: اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى كه نه مى‌شنود، و نه مى‌بيند، و نه هيچ نيازى را از تو برطرف مى‌سازد؟! اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است....»
۱۱. «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ؛آيا آنها معبودانى جز او برگزيدند؟! بگو: دليلتان را بياوريد. اين سخن كسانى است كه با من همراهى دارند، و سخن كسانى (پيامبرانى‌) است كه پيش از من بودند.» امّا بيشتر آنها حق را نمى‌دانند؛ و به همين دليل از آن روى‌گردانند.»
۱۲. «قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ • سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ‌ • قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛بگو: زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست، اگر شما مى‌دانيد؟! بزودى مى‌گويند: (همه) از آنِ خداست. بگو: آيا متذكّر نمى‌شويد؟! بگو: اگر مى‌دانيد، چه كسى حاكميت همه موجودات را در دست دارد، و به بى‌پناهان پناه مى‌دهد، و نياز به پناه دادن ندارد؟!»
۱۳. «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛مَثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مَثَل عنكبوت است كه خانه‌اى براى خود انتخاب كرده؛ در حالى كه سست‌ترين خانه‌ها خانه عنكبوت است اگر مى‌دانستند.»
۱۴. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ‌ • مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين سرشت الهى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمى‌دانند. رو به سوى فطرت الهى آوريد در حالى كه توبه كنان به سوى او باز مى‌گرديد و از مخالفت فرمان او بپرهيزيد، نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد.»
۱۵. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛وهر گاه از آنان سؤال كنى: چه كسى آسمان‌ها و زمين را آفريده است؟ به يقين مى‌گويند: خداوند يگانه، بگو: الحمدلله (كه خود شما معترفيد)! ولى بيشتر آنان نمى‌دانند.»
۱۶. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛خداوند مثالى زده است: مردى را كه مملوک شريكانى است كه درباره او پيوسته با هم نزاع دارند، و مردى كه تنها تسليم يک نفر است؛ آيا اين دو يكسانند؟! حمد و ستايش مخصوص خداست، ولى بيشتر آنان نمى‌دانند.»
۱۷. «قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجاهِلُونَ؛بگو: آيا به من دستور مى‌دهيد كه غير خدا را بپرستم اى جاهلان؟!»
۱۸. «وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ‌ • وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛و آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند؛ آيا هنگام آفرينش آنها حضور داشته‌اند؟! گواهى آنان نوشته مى‌شود و از آن بازخواست خواهند شد. آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى‌خواست ما آنها (فرشتگان‌) را پرستش نمى‌كرديم. ولى به اين امر هيچ گونه‌علم و يقين ندارند و تنها حدسى بى‌اساس دارند.»
۱۹. «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا ... • قالَ‌ ... وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛آنها گفتند: آيا آمده‌اى كه ما را با دروغ‌هايت از معبودانمان بازگردانى؟! ... گفت: ... من آنچه را به آن فرستاده شده‌ام به شما ابلاغ مى‌كنم، وظيفه من همين است. ولى شما را گروهى مى‌بينيم كه پيوسته در نادانى هستيد.»
۲۰. «إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ • وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً؛كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختران خدا نامگذارى مى‌كنند. آنها هرگز در اين باره دانشى ندارند، تنها از گمان بى‌پايه پيروى مى‌كنند با اين‌كه گمان هرگز انسان را از حق بى‌نياز نمى‌كند.»

۴۲.۱ - جهل به انحصار قدرت

جهل به انحصار قدرت به خدا و پندار قدرت براى غير او، از عوامل شرک:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً ...؛بعضى از مردم، غير از خداوند همتايانى براى پرستش انتخاب مى‌كنند؛ و آنها را همچون خدا دوست دارند. امّا كسانى كه ايمان آورده‌اند، محبتشان به خدا، شديدتر است. وكسانى كه ستم كردند، و معبودى غير خدا برگزيدند، هرگاه عذاب الهى را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت، از آنِ خداست....»


تردید در تحقّق وعده‌هاى خداوند، برخاسته از جهل و نادانى:
«وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛اين وعده خداست؛ و خداوند هرگز از وعده‌اش تخلّف نمى‌كند؛ ولى بيشتر مردم نمى‌دانند!»


تقاضاى طرد مؤمنان فقیر از اطراف نوح عليه‌السلام، ناشى از جهل اشراف قوم آن حضرت:
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ‌ ... • ... وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ... وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛اشراف كافر قومش در پاسخ او گفتند: ... و من، كسانى را كه ايمان آورده‌اند، بخاطر شما از خود طرد نمى‌كنم؛ ... ولى شما را گروهى مى‌بينم كه جهالت به خرج مى‌دهيد.»


جهل، عامل موضعگيرى ظالمانه:
«وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‌ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛به معبود كسانى كه غير خدا را مى‌خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها نيز از روى ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند. اين گونه براى هر امّتى عملشان را زينت داديم. سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل مى‌كردند، آگاه مى‌سازد (و پاداش و کیفر مى‌دهد).»

۴۵.۱ - ظلم برادران یوسف

ظلم برادران یوسف در حق وى و برادرش، ناشى از جهل آنان:
«قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛گفت: آيا دانستيد، آنگاه كه جاهل بوديد، با یوسف و برادرش چه كرديد؟!»


روى‌آوردن به عقايد بى‌اساس و دور از حقيقت و واقعيّت، پيامد جهل و نادانى
[۱۶۸] برای توضیحات بیشتر به همین مقاله، عناوین افترا، بت‌پرستى و شرک رجوع شود.
:
۱. «... قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً • ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌ ... إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً؛... گفتند: خداوند، فرزندى اختيار كرده است. نه آنها هرگز به اين سخن يقين دارند، ... آنها فقط دروغ مى‌گويند!»
۲. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً • وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً • وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً؛كه به راه راست هدايت مى‌كند، پس ما به آن ايمان آورده‌ايم و هرگز كسى را همتاى پروردگارمان قرار نمى‌دهيم، و اين‌كه والا است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است، و اين‌كه سفيه ما ابليس درباره خداوند سخنان ناروا مى‌گفت»


جهل، زمينه فزون‌طلبى رقيبان در كسب مال و مقام:
«أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ • كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ؛افزون‌طلبى و تفاخر شما را به خود مشغول داشته است. چنين نيست كه مى‌پنداريد بزودى خواهيد دانست!»


جهل آميخته به عناد درپى‌دارنده کوردلی:
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ‌ • كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ؛ما براى مردم در اين قرآن از هر چيز نمونه‌اى آورديم (و همه گونه معارف در آن جمع است)؛ و اگر معجزه‌اى براى آنان بياورى، كافران مى‌گويند: شما اهل باطليد (و اينها سحر است). اين‌گونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مُهر مى‌نهد.»


جهل، از عوامل گمراهی:
۱. «... وَ إِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛... و بسيارى از مردم، بخاطر هوا و هوس و نادانى، ديگران را گمراه مى‌سازند....»
۲. «وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛و از شتر دو زوج (نر و ماده)، و از گاو هم دو زوج (نر و ماده)؛ بگو: آيا خداوند نرها را حرام كرده يا ماده‌ها را؟! يا آنچه را شكم ماده‌ها در برگرفته؟! يا هنگامى كه خدا شما را به اين موضوع سفارش كرد، شما گواه بر اين تحريم بوديد؟! پس چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مى‌بندد، تا از روى جهل، مردم را گمراه سازد؟!....»
۳. «لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛آنها بايد روز قيامت، بار گناهان خود را بطور كامل بر دوش كشند؛ و همچنين سهمى از گناهان كسانى كه بخاطر جهل، گمراهشان مى‌سازند....»
۴. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛و بعضى از مردم سخنان بيهوده را مى‌خرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند....»


جهل، منشأ ارتكاب گناه:
۱. «... يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ...؛... كسانى كه كار بد را از روى جهالت انجام مى‌دهند....»ممکن است کلمه «بجهالة» قید توضیحی باشد، نه احترازی. یعنی هر «سوء» و گناهی ناشی از نوعی جهل و نادانی است.
۲. «... أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ...؛... هركس از شما كار بدى از روى نادانى انجام دهد....»
۳. «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ؛يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا به سوى آن مى‌خوانند؛ و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»
۴. «... لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ...؛... به آنها كه از روى جهالت، كار بدى انجام داده‌اند....»
۴. «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛آيا شما از روى شهوت به جاى زنان، به سراغ مردان مى‌رويد؟! شما گروهى جاهل هستيد.»

۵۰.۱ - گناه مخفیانه

جهل به گستره علم الهى بر اعمال مردم، موجب ارتكاب معاصى در خلوت:
«وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ؛شما اگر گناهانتان را مخفى مى‌كرديد نه بخاطر اين بود كه از شهادت گوش‌ها و چشم‌ها و پوست‌هاى تنتان بيم داشتيد (زيرا باور نمى‌داشتيد آنها به سخن درآيند)، بلكه شما گمان مى‌كرديد كه خداوند بسيارى از اعمالى را كه پنهانى انجام مى‌دهيد نمى‌داند.»


جهل، زمينه لجاجت و مقاومت در برابر حق:
«وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ؛و حتّى اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى‌كرديم، و مردگان با آنان سخن مى‌گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى‌نموديم، هرگز ايمان نمى‌آوردند؛ ... ولى بيشتر آنها جهل مى‌ورزند.»


از آثار جهل، مجادله است.

۵۲.۱ - مجادله در مورد خدا

مجادله در مورد خداوند، ناشى از جهل مجادله‌كنندگان:
۱. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛بعضى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، درباره خدا مجادله مى‌كنند....»
۲. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛و بعضى از مردم، بدون هيچ دانشی درباره خدا مجادله مى‌كنند....»
۳. «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ؛آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمان‌ها و زمین است مسخّر شما كرده، و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را بطور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! ولى بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى درباره خدا مجادله مى‌كنند.»

۵۲.۲ - مجادله در آیات خدا

مجادله در آيات خدا، نشانه جهل و نادانى:
«الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ‌ ...؛همان كسانى كه در آيات خدا بى آن‌كه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله مى‌پردازند....»


جهالت، عذرى قابل قبول براى اغماض و گذشت از خطاكاران، در صورت توبه و اصلاح اعمال خود:
۱. «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً؛پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بد را از روى جهالت انجام مى‌دهند، سپس به زودى توبه مى‌كنند. خداوند، توبه چنين كسانى را مى‌پذيرد؛ و خدا دانا و حكيم است.»
۲. «... أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛... تا هركس از شما كار بدى از روى نادانى انجام دهد، سپس توبه و اصلاح و جبران نمايد، (مشمول رحمت خدا شود؛) زيرا او آمرزنده ومهربان‌است.»
۳. «وَ ما لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ ...؛چرا از آنچه نام خدا بر آن برده شده نمى‌خوريد؟! در حالى كه خداوند آنچه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگراين‌كه ناچار باشيد؛ كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است. و بسيارى از مردم، بخاطر هوا و هوس و نادانى، ديگران را گمراه مى‌سازند....»

۵۳.۱ - عذر بر گناه

جهل آدمى، عذرى بر گناهان او، در پيشگاه خداوند:
«وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‌ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛و كسانى كه هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، خدا را ياد كرده؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‌كنند و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟ و اصرار بر گناه، نمى‌ورزند، در حالى كه آگاهند.»


ناآگاهى از ميزان سودمندى وارثان آدمى، دليل ناتوانى انسان، در تعيين صحيح سهام ارث:
«يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ‌ ... آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً ...؛خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى‌كند كه سهم ميراث پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ ... شما نمى‌دانيد پدران و مادران و فرزندانتان، كدام يک براى شما سودمندترند....»


ناخشنودى انسان از احكام الهى، برخاسته از جهل او به مصلحت و مفسده احكام:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ‌ ... وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شده؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن‌كه خير شما در آن است؛ ... و شما نمى‌دانيد.»

۵۵.۱ - ناخشنودی از جهاد

ناخشنودى از جهاد، برخاسته از جهل به فلسفه آن:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‌ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شده؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن‌كه خير شما در آن است؛ و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آن‌كه شرّ شما در آن است. و خدا مى‌داند، و شما نمى‌دانيد.»


امكان گرفتارى به ننگ و عار ناخواسته، بر اثر جهل و نادانى:
«هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً؛آنها كسانى هستند كه كافر شدند و شما را از زيارت مسجدالحرام و رسيدن قربانيهايتان به قربانگاه بازداشتند؛ و اگر نبود كه مردان و زنان با ايمانى در اين ميان بدون آگاهى شما، زيردست و پا، از بين مى‌رفتند و از اين راه عيب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسيد، (خداوند هرگز مانع اين جنگ نمى‌شد). هدف اين بود كه خدا هر كس را مى‌خواهد در رحمت خود وارد كند؛ و اگر مؤمنان و كفّار در مکّه از هم جدا مى‌شدند، كافران را با عذاب دردناكى مجازات مى‌كرديم!»


جهل، موجب هلاكت انسان، از راه‌هاى ناشناخته:
۱. «وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ؛آنها ديگران را از ايمان به آن باز مى‌دارند؛ و خود نيز از آن دورى مى‌كنند؛ آنها جز خود را هلاك نمى‌كنند؛ ولى نمى‌فهمند!»
۲. «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ؛و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، ما آنان را از جايى كه نمى‌دانند، به تدريج به سوى عذاب پيش مى‌بريم.»

۴۰.۱ - جهل به علم الهی

جهل دشمنان خدا به گستره علم الهى، موجب هلاكت آنان:
«وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ‌ • وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ‌ • وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ؛و ياد كن روزى را كه دشمنان خدا به سوى دوزخ گردآورى مى‌شوند، و آنان نگه داشته مى‌شوند تا به يكديگر ملحق شوند. شما اگر گناهانتان را مخفى مى‌كرديد نه بخاطر اين بود كه از شهادت گوش‌ها و چشم‌ها و پوست‌هاى تنتان بيم داشتيد (زيرا باور نمى‌داشتيد آنها به سخن درآيند)، بلكه شما گمان مى‌كرديد كه خداوند بسيارى از اعمالى را كه پنهانى انجام مى‌دهيد نمى‌داند. آرى اين گمانى ناروا بود كه درباره پروردگارتان داشتيد و همان موجب هلاكت شما شد، و سرانجام از زيانكاران شديد.»

۵۷.۲ - جهل همراهان موسی

رفتار جاهلانه و سفيهانه گروهى از همراهان موسى عليه‌السلام، عامل هلاكت آنان:
«وَ اخْتارَ مُوسى‌ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ؛موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد؛ و هنگامى كه زمین لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: پروردگارا! اگر مى‌خواستى، آنها و مرا پيش از اين هلاك مى‌كردى. آيا ما را به آنچه بى خردان ما انجام داده‌اند، مجازات و هلاک مى‌كنى؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگرى نيست؛ هر كس را بخواهى (و سزاوار ببينى)، بوسيله آن گمراه مى‌سازى؛ و هر كس را بخواهى، هدايت مى‌كنى. تو ولىِّ مايى، پس ما را بيامرز، و بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى.»


ياوه‌گويى، نشانه جهل و نادانى انسان
[۲۰۶] برای توضیح بیشتر به مقاله آثار جهل مشرکان‌ (قرآن) رجوع شود.
:
۱. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛بندگان خاصّ خداوند رحمان، كسانى هستند كه آرام و بى تكبّر بر زمين راه مى‌روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‌گويند (و با بزرگوارى مى‌گذرند)»
۲. «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا ... لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ؛و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى‌گردانند و مى‌گويند: ... ما خواهان جاهلان نيستيم.»


۱. انعام/سوره۶، آیه۸۱.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۳. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۴. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۲۹.    
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۹۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۳۰.    
۸. ابن عاشور، طاهر بن محمد، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱، جزء ۱، ص۴۰۲.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۱۰. روح المعانی، آلوسی، ذیل آیه.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۱۲. هود/سوره۱۱، آیه۲۹.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۶۷.    
۱۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۲.    
۱۵. لقمان/سوره۳۱، آیه۶.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۴۴.    
۱۸. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۱۹. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۲۰. نحل/سوره۱۶، آیه۲۵.    
۲۱. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۷، ص۳۶۵.    
۲۲. لقمان/سوره۳۱، آیه۶.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.    
۲۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۴.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۳۰.    
۲۶. برای توضیح بیشتر به مقاله افترا به خدا (قرآن) رجوع شود.
۲۷. اعراف/سوره۷، آیه۲۸.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۶۷.    
۲۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۳۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۳۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۷.    
۳۲. نجم/سوره۵۳، آیه۲۸.    
۳۳. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.    
۳۴. یونس/سوره۱۰، آیه۶۸.    
۳۵. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۳۶. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۳۷. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۳۸. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۳۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۴۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۳.    
۴۱. نمل/سوره۲۷، آیه۵۵.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.    
۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۳۸.    
۴۴. جاثیه/سوره۴۵، آیات۲۴-۲۶.    
۴۵. دخان/سوره۴۴، آیه۳۸.    
۴۶. دخان/سوره۴۴، آیه۳۹.    
۴۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۹.    
۴۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.    
۴۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۹.    
۵۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴۲.    
۵۱. مریم/سوره۱۹، آیه۴۳.    
۵۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۶.    
۵۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۷.    
۵۴. حج/سوره۲۲، آیه۷۱.    
۵۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۶.    
۵۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۷.    
۵۷. صافات/سوره۳۷، آیات۸۵ - ۸۷.    
۵۸. زمر/سوره۳۹، آیات۶۲ - ۶۴.    
۵۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۶۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۴.    
۶۱. نجم/سوره۵۳، آیه۱۹.    
۶۲. نجم/سوره۵۳، آیه۲۱.    
۶۳. نجم/سوره۵۳، آیه۲۳.    
۶۴. برای توضیح بیشتر به مقاله بدعت (قرآن) رجوع شود.
۶۵. انعام/سوره۶، آیه۱۴۰.    
۶۶. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۶۷. انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.    
۶۸. اعراف/سوره۷، آیه۲۸.    
۶۹. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۷۰. مائده/سوره۵، آیه۱۰۴.    
۷۱. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۷۲. انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.    
۷۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۷۴. قصص/سوره۲۸، آیه۵۵.    
۷۵. برای توضیح بیشتر به مقاله آثار جهل مشرکان‌ (قرآن) رجوع شود.
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.    
۷۸. بقره/سوره۲، آیه۸.    
۷۹. بقره/سوره۲، آیه۱۳.    
۸۰. بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.    
۸۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۸.    
۸۲. کهف/سوره۱۸، آیه۷۱.    
۸۳. کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.    
۸۴. کهف/سوره۱۸، آیات۷۷ - ۸۲.    
۸۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۱.    
۸۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۸۷. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۸۸. توبه/سوره۹، آیه۹۳.    
۸۹. نحل/سوره۱۶، آیه۷۴.    
۹۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۱.    
۹۱. بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.    
۹۲. انفال/سوره۸، آیه۳۱.    
۹۳. انفال/سوره۸، آیه۳۴.    
۹۴. انعام/سوره۶، آیه۳۹.    
۹۵. یونس/سوره۱۰، آیات۳۷ - ۳۹.    
۹۶. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۹۷. برای توضیح بیشتر به همین مقاله عنوان «درخواست بیجا» رجوع شود.
۹۸. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۹۹. انعام/سوره۶، آیه۵۰.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۵۹.    
۱۰۱. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۱۰۲. بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.    
۱۰۳. انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.    
۱۰۴. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۱۰۵. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۴.    
۱۰۶. روم/سوره۳۰، آیه۵۸.    
۱۰۷. روم/سوره۳۰، آیه۵۹.    
۱۰۸. هود/سوره۱۱، آیه۴۶.    
۱۰۹. هود/سوره۱۱، آیه۴۷.    
۱۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۱۱۱. انعام/سوره۶، آیه۳۷.    
۱۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۱۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۱۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۲۹.    
۱۱۵. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۲.    
۱۱۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۳.    
۱۱۷. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۱۱۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۱۱۹. قصص/سوره۲۸، آیه۷۹.    
۱۲۰. قصص/سوره۲۸، آیه۸۰.    
۱۲۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۴.    
۱۲۲. نحل/سوره۱۶، آیه۹۵.    
۱۲۳. انعام/سوره۶، آیه۱۴۰.    
۱۲۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۹.    
۱۲۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۲.    
۱۲۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۳.    
۱۲۷. نور/سوره۲۴، آیه۱۱.    
۱۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۱۵.    
۱۲۹. برای توضیح بیشتر به همین مقاله عنوان «بت‌پرستى‌» رجوع شود.
۱۳۰. بقره/سوره۲، آیه۲۲.    
۱۳۱. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.    
۱۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.    
۱۳۳. یونس/سوره۱۰، آیه۶۸.    
۱۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۱۳۵. حجر/سوره۱۵، آیات۹۴ - ۹۶.    
۱۳۶. نحل/سوره۱۶، آیه۵۴.    
۱۳۷. نحل/سوره۱۶، آیه۵۵.    
۱۳۸. نحل/سوره۱۶، آیه۷۴.    
۱۳۹. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵.    
۱۴۰. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۱۴۱. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۱۴۲. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۱۴۳. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۱۴۴. مریم/سوره۱۹، آیه۴۲.    
۱۴۵. مریم/سوره۱۹، آیه۴۳.    
۱۴۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۴.    
۱۴۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۴.    
۱۴۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۵.    
۱۴۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۸.    
۱۵۰. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۱.    
۱۵۱. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۱۵۲. روم/سوره۳۰، آیه۳۱.    
۱۵۳. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۵.    
۱۵۴. زمر/سوره۳۹، آیه۲۹.    
۱۵۵. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۱۵۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۱۵۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۱۵۸. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۲.    
۱۵۹. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۳.    
۱۶۰. نجم/سوره۵۳، آیه۲۷.    
۱۶۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۸.    
۱۶۲. بقره/سوره۲، آیه۱۶۵.    
۱۶۳. روم/سوره۳۰، آیه۶.    
۱۶۴. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۱۶۵. هود/سوره۱۱، آیه۲۹.    
۱۶۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۱۶۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۹.    
۱۶۸. برای توضیحات بیشتر به همین مقاله، عناوین افترا، بت‌پرستى و شرک رجوع شود.
۱۶۹. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۱۷۰. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۱۷۱. جن/سوره۷۲، آیات۲ - ۴.    
۱۷۲. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۱.    
۱۷۳. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۳.    
۱۷۴. روم/سوره۳۰، آیه۵۸.    
۱۷۵. روم/سوره۳۰، آیه۵۹.    
۱۷۶. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۱۷۷. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۱۷۸. نحل/سوره۱۶، آیه۲۵.    
۱۷۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۶.    
۱۸۰. نساء/سوره۴، آیه۱۷.    
۱۸۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۴۱.    
۱۸۲. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۱۸۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۳.    
۱۸۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۹.    
۱۸۵. نمل/سوره۲۷، آیه۵۵.    
۱۸۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۲.    
۱۸۷. انعام/سوره۶، آیه۱۱۱.    
۱۸۸. حج/سوره۲۲، آیه۳.    
۱۸۹. حج/سوره۲۲، آیه۸.    
۱۹۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۰.    
۱۹۱. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۱۹۲. نساء/سوره۴، آیه۱۷.    
۱۹۳. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۱۹۴. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۱۹۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.    
۱۹۶. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۱۹۷. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۱۹۸. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۱۹۹. فتح/سوره۴۸، آیه۲۵.    
۲۰۰. انعام/سوره۶، آیه۲۶.    
۲۰۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۲.    
۲۰۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۹.    
۲۰۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۲.    
۲۰۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۳.    
۲۰۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۵.    
۲۰۶. برای توضیح بیشتر به مقاله آثار جهل مشرکان‌ (قرآن) رجوع شود.
۲۰۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۲۰۸. قصص/سوره۲۸، آیه۵۵.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۱۷۲، برگرفته از مقاله «آثار جهل».    


رده‌های این صفحه : جهل | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار