یوسف بن عبدالقادر اسیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَسیر، یوسف بن عبدالقادر بن محمد حسینی ۲۳۰-۳۰۷ق/ ۸۱۵- ۸۸۹م، ادیب،
فقیه، شاعر و
روزنامه نگار
لبنانی است.
یکی از نیاکان او در پی
جنگی با
اروپاییان، مدتی در
مالت به
اسارت به سر برد و به همین سبب، او و خاندانش به اسیر معروف شدند.
اسیر در صیدا زاده شد و در همانجا به حفظ
قرآن و فراگیری
مقدمات ادب پرداخت و از درس استادانی چون احمد شرمبالی بهره برد.
او چون پیشه
پدر بازرگان خویش را بر نمیتافت، در ۷ سالگی به
دمشق رفت و چند
ماه در مدرسه مرادیه آن شهر
دانش آموخت، ولی مرگ پدر او را ناگزیر ساخت که به صیدا باز گردد و برای اداره امور خانواده
حرفه پدر را دنبال کند.
با این همه، دلبستگی او به
علم و
ادب، شوق سفر را بار دیگر در
دل او برانگیخت و او در اواخر
سال ۲۵۰ق/ ۸۳۴م به
قاهره رفت
و در
الازهر مدت سال، به فراگیری دانشهای ادبی و
دینی عصر پرداخت.
استادی و احاطه علمی او در آن زمان مایه شهرت وی شده بود تا آنجا که در مجالس بزرگان در قاهره شرکت میجست و به آموزش فرزندان ایشان میپرداخت و در امتحانات عمومی مدارس عالی حاضر میشد و به طرح سؤالهای آنها میپرداخت.
البته تحولات و تغییرات گسترده عصر
محمدعلی پاشا در
مصر بیشک بر این دانش آموخته جوان الازهر تأثیر عمیق داشت.
پس از شکست طرحهای سیاسی و نظامی محمدعلی و فرو نشستن موج این تحولات، اسیر در ۲۵۷ق/ ۸۴۱م ناچار به صیدا بازگشت،
که علت بازگشت اسیر را از مصر
بیماری کبد نوشته است، ولی این بار نیز اقامت او در زادگاهش دیری نپایید و در ۲۵۸ق/ ۸۴۲م به
طرابلس که از حیث فرهنگی و ادبی بر صیدا بسی برتری داشت، سفر کرد و سال در آن شهر اقامت گزید و به تدریس علوم ادبی و
اسلامی پرداخت. آوازه علمی اسیر بسیاری از
علما و ادیبان آن شهر را به سوی او کشانید و مجالس درس او در
مسجد بزرگ منصوری محل اجتماع بسیاری از دوستدارانش شد. از جمله بزرگانی که از مجالس عمومی یا خصوصی او در طرابلس بهره میبردند، یوحنا حاج، اسقف اعظم مارونیها، و یوحنا حبیب، مؤسس جمعیت مبلغان مارونی را میتوان یاد کرد که هم شیفته مقام علمی اسیر شده بودند و هم شیفته لطف سخن و نرمخویی او.
اسیر در ۲۶۱ق/ ۸۴۵م راهی
بیروت شد. این شهر خوش
آب و
هوا در آن زمان به برکت فعالیتهای فرهنگی و آموزشی هیأتهای
مسیحی و گسترش مدارس و چاپخانهها رفتهرفته رونقی مییافت و به تدریج در برابر قاهره که دورهای از درخشش سیاسی و علمی را پشت سرگذاشته بود، خودنمایی میکرد. اسیر در این شهر زمینهای مساعد برای فعالیتهای خود یافت. نخست به ریاست دبیران دادگاه شرع بیروت برگزیده شد و در همان حال به همکاری با هیأت مبلغان آمریکایی برای ترجمه کتاب مقدس به
زبان عربی پرداخت. برخی از اعضای این
هیأت مانند کرنلیوس واندیک نزد او زبان عربی آموختند. به علاوه، او بسیاری از سرودهای
مذهبی مسیحیان را که از کتاب مقدس برگرفته شده بود، برای ایشان به نظم عربی درآورد. سپس منصب
افتا در شهر عکا به وی سپرده شد و او تا ۲۷۶ق/ ۸۶۰م در این مقام بود.
با ورود فؤاد
پاشا وزیر امور خارجه حکومت
عثمانی به لبنان در همان سال مرحله دیگری از فعالیتهای دولتی اسیر آغاز شد که تا چند سال ادامه یافت. فؤاد
پاشا که برای فرونشاندن آشوبهای داخلی لبنان و جلوگیری از مداخله فرانسه در آن کشور به آن ناحیه سفر کرده بود، اسیر را به سمت دادستانی در جبل لبنان منصوب کرد.
فعالیت اسیر در جبل لبنان مصادف با حکومت داوود
پاشا در لبنان بود و مشاهده اوضاع و مسائل مردم در آن ناحیه ظاهراً او را نیز همچون داوود
پاشا به فکر گسترش قلمرو جبل لبنان و یکپارچه کردن آن با شهرهای بزرگ ساحلی و نواحی شرقی لبنان انداخت.
این فعالیتها البته مانع کارهای ادبی و ذوقی اسیر نبود و او مثلاً گاه مقالاتی در روزنامه لبنان مینوشت و خود در
شعری به این نکته اشاره کرده است.
با پایان گرفتن حکومت داوود
پاشا در لبنان و بازگشت او به
قسطنطنیه، وظایف دولتی اسیر نیز پایان یافت و او نیز، گویا همزمان با داوود
پاشا، لبنان را ترک گفت و راهی قسطنطنیه شد تا در آنجا به دور از کشاکشهای
قضایی و حقوقی فعالیتهای علمی خود را از سر گیرد. در آن شهر، دو منصب مهم همزمان به وی سپرده شد: یکی استادی در دانشسرای عالی دارالمعلمین الکبری و دیگری ریاست تصحیح در دایره نظارت معارف.
او در همان حال به نوشتن مقالاتی در الجوائب، نشریه معروف احمد فارسشدیاق در قسطنطنیه، نیز میپرداخت.
در طی اقامت اسیر در آن شهر، آوازه علمی او نظر محافل قسطنطنیه را به سوی وی جلب کرد و تنی چند از بزرگان دولت عثمانی از جمله
رشدی پاشا شروانی صدراعظم، احمد جودت
پاشا وزیر معارف، وصفی افندی رئیس دبیران شورای دولتی، و ذهنیافندی رئیس مجلس معارف از مجالس درس او بهره بردند.
شهرت و اعتبار اسیر به سرعت زمینه ترقی و دستیابی او را به مناصب عالی در دستگاه حکومت عثمانی فراهم آورد.
با اینهمه، گویا محیط یا آب و هوای قسطنطنیه با طبع او سازگار نیامد و به رغم کوشش دوستداران او در دولت عثمانی برای نگاه داشتن وی در قسطنطنیه، چندی بعد
پایتخت عثمانی را ترک گفت و به لبنان بازگشت و در بیروت اقامت گزید.
دو
دهه آخر
عمر اسیر که از این هنگام آغاز شد، سراسر در فعالیتهای علمی و ادبی گذشت. او از یک سو به تدریس در مراکز علمی و آموزشگاههای مهم بیروت مانند مدرسه ملی بطرس بستانی، مدرسه عبیه، مدرسه ثلاثه اقمار، مدرسه حکمت یوسف دبس و دانشکده انجیلی
سوریه روی آورد و از سوی دیگر به تحقیق و تألیف پرداخت و آثاری در موضوعهای گوناگون از
فقه و
لغت تا شعر و نمایشنامه پدید آورد. به علاوه، بخشی از فعالیتهای او در این دوره در عرصه روزنامهنگاری گذشت و او چندی دبیری و سردبیری روزنامههای ثمرات الفنون و لسان الحال را بر عهده داشت.
مجالس درس او نیز همچنان مورد توجه و استقبال مشاهیر آن عصر اعم از
مسلمان و مسیحی بود. از جمله ایشان میتوان از گریگوریوس چهارم،
اسقف اعظم کلیسای ارتدکس انطاکیه، و مارتین هارتمن، استاد زبان عربی در مدرسه زبانهای شرقی برلین، نام برد که در سالهای آخر عمر اسیر از مجالس درس او بهره میبردند.
یوسف اسیر در بیروت درگذشت و در مقبره باشوره به
خاک سپرده شد.
دانش دوستی، وارستگی و خوشرویی اسیر، از او شخصیتی محبوب و در خور احترام ساخته بود و افراد مختلف با گرایشها و مذاهب گوناگون میتوانستند از دانش او که به خصوص در عرصههای ادبی و اسلامی بسی گسترده بود، بهره گیرند.
اسیر از
نسل نخست پیشگامان نهضت ادبی عرب در لبنان شمرده میشود. کوششهای او به خصوص در
لغت و ادب عربی سبب شده که او را همچون احمد فارس شدیاق و ابراهیم احدب از ارکان
فصاحت عرب در
سده ۹م به شمار آورند.
او که دانش آموخته الازهر و ادیب و فقیهی چیره دست بود، هم نماینده میراث فکری و فرهنگی گذشتگان شمرده میشد و هم به اقتضای زمان با ادب و فرهنگ نوین کمابیش آشنایی یافته بود، و در این میان البته طبیعی است که انس او با سنتهای فکری و فرهنگی کهن بسی بیشتر از پیوند او با روشها و اندیشههای تازهای بوده باشد که به خصوص در نیمه دوم عمر او کشورهای عربی را فرا میگرفت. با نگاهی به عنوانها و موضوعهای تألیفات او که بیشتر فقهی و ادبی است، به خوبی میتوان به این نکته پی برد. اشعار او نیز مانند سرودههای معاصرانش با آنکه حاکی از کوشش برای رهایی از انحطاط و بهرهگیری از میراث شعری گرانبهای عصر عباسی است، چندان بهرهای از اصالت و ابداع شخصی ندارد و بیش از آنکه نشان دهنده پیوندی واقعی میان شاعر و روزگار او باشد، حاکی از شخصیت گروهی از شاعران است که در آغاز عصر نوین همچنان به سرمشق ادبی قدما دل بسته بودند
و طبعاً اندیشه و عمل اجتماعی ایشان نیز جز مقدمه تحولی بزرگ تر و گسترده تر نبود.
۱.
ارشاد الوری لنار القری، در
نحو که ردّی است بر
نار القری فی شرح جوف الفرا اثر ناصیف یازجی. این کتاب در قسطنطنیه ۲۹۰ق/ ۸۷۳م به چاپ رسیده است.
۲.
دیوان، که به نام
الروض الاریض نیز معروف است و بخشی از اشعار اسیر شامل قصاید و موشحات و جز آنها را در برمیگیرد. این کتاب در بیروت ۳۰۶ق/ ۸۸۹م منتشر شده است.
۳.
رائض الفرائض، ارجوزهای است فقهی شامل ۲۰
بیت در مبحث
ارث برپایه مذهب
حنفی که در بیروت ۲۹۰ق/ ۸۷۳م به چاپ رسیده است.
۴.
رد الشهم للسهم، در رد
السهم الصائب اثر سعید شرتونی که آن نیز نقدی است بر
غنیة الطالب و منیة الراغب اثر احمد فارس شدیاق در صرف و نحو. اسیر
رد الشهم را به درخواست احمد فارس شدیاق و در دفاع از کتاب او نوشت؛ با این همه، در بسیاری از موارد درستی انتقادهای شرتونی را پذیرفته است. این کتاب در قسطنطنیه ۲۹۱ق/ ۸۷۴م منتشر شده است.
۵.
رسالة الجراد، فرهنگ کوچکی است به سبک لغتنامههای تک موضوعی کهن در وصف ملخ و نامها و ویژگیهای آن که در بیروت ۸۶۵م به چاپ رسیده است.
۶.
سیف النصر، نمایشنامهای است که در بیروت منتشر شده، و از معدود آثار اسیر است که نشان از گرایش به سبکها و موضوعهای ادبی نوین دارد.
۷.
شرح اطواق الذهب زمخشری، شامل تعدادی
مقاله در
مواعظ و
حکم که در بیروت ۲۹۳ق به چاپ رسیده است.
۸.
شرح رائض الفرائض، شرح مبسوطی است بر رائض الفرائض که در بیروت ۲۹۰ق/ ۸۷۳م منتشر شده است.
۹.
المجلة، در قوانین
شرع و احکام قضایی در قلمرو عثمانی که در بیروت ۹۰۴م به چاپ رسیده است.
۱۰.
مجموع الاسیر، دست نوشتهای است در ۷۲ صفحه، شامل گزیدههای منثور و منظوم و رسایل و مقالات اسیر به خط خود وی که در اختیار ورثه صلاح اسیر نواده اوست
۱۱.
هدیة الاخوان فی تفسیر ما ابهم علی العامة من الفاظ القرآن، که در بیروت منتشر شده است، ولی برخی آن را تألیف
مصطفی اسیر پسر وی دانستهاند.
کتابها و نوشتههای دیگری نیز به اسیر نسبت دادهاند که به روایت برخی مفقود شده یا در آتش سوختهاند.
(۱) ادهم آل جندی، اعلام الادب و الفن، دمشق، ۹۵۸م.
(۲) بستانی.
(۳) احمد خاطر، عهد المتصرفین فی لبنان، بیروت، ۹۶۷م.
(۴) جرجی زیدان، مشاهیر الشرق، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
(۵) لویس شیخو، الاداب العربیة فی القرن التاسع عشر، بیروت، ۹۲۴م.
(۶) فیلیپ دی طرازی، تاریخ الصحافة العربیة، بیروت، ۹۱۳م.
(۷)
رشید یوسف عطاءالله، تاریخ الاداب العربیة، به کوشش علی نجیب عطوی، بیروت، ۴۰۵ق/ ۹۸۵م.
(۸) حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۳۶۱ش.
(۹) حکمت کشلی، المعجم العربی فی لبنان، بیروت، ۹۸۲م.
(۱۰) ادوارد واندیک، اکتفاع القنوع، قاهره، ۸۹۶م.
(۱۱) کمال یازجی، رواد النهضة الادبیة، بیروت، ۹۶۲م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «یوسف بن عبدالقادر اسیر»، ج۸، ص۳۵۰۹.