• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

هدی (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: هدی (ابهام‌زدایی).

هُدی‌ (به ضم‌هاء و فتح دال) و هَدی‌ (به فتح‌هاء و دال) و هِدایَت (به کسر‌هاء و فتح دال و یاء) از واژگان قرآن کریم به معنای ارشاد و راهنمائی از روی لطف و خیرخواهی است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: اِهْتِدَاء (به کسر همزه و سکون‌هاء و کسر تاء و فتح دال) به معنای هدایت یافتن و قبول هدایت، هَدْی‌ (به فتح‌هاء و سکون دال) به معنای قربانی و هَدِیَّة (به فتح‌هاء و کسر دال و یاء مشدده مفتوح) به معنای لطف و مرحمت از بعضی به بعضی‌.



هُدی‌ و هَدی‌ و هِدایَت به معنای ارشاد و راهنمائی از روی لطف و خیرخواهی است.
در صحاح و قاموس در معنای هدی (بضمّ اوّل) گفته: «الْهُدَی‌: الرّشاد و الدّلالة» یعنی هدی بمعنی هدایت یافتن و هدایت کردن است ولی دیگران فقط دلالت گفته‌اند. در مجمع گفته: هدایت در لغت بمعنی ارشاد و دلالت بر شی‌ء است. به قول راغب آن دلالت و راهنمائی از روی لطف است.


(الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی) (همان خداوندی که آفرید و موزون ساخت.) (وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی‌) (و همان کس که‌اندازه‌گیری کرد و هدایت نمود.)
(فَاهْدُوهُمْ‌ اِلی‌ صِراطِ الْجَحِیمِ‌) (و به سوی راه دوزخ هدایت‌شان نمایید.) راغب در باره‌ (فَاهْدُوهُمْ‌ اِلی‌ صِراطِ الْجَحِیمِ‌) و غیر آن گوید: بر سبیل تحکّم است.
(وَ اَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ‌ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی‌ عَلَی‌ الْهُدی‌) (امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی و گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند.)
(فَرِیقاً هَدی‌ وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ) (جمعی را هدایت کرده؛ و جمعی که شایستگی نداشته‌اند، گمراهی بر آنها مسلّم شده است.)
(وَ اللَّهُ‌ یَهْدِی‌ مَنْ یَشاءُ اِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌) (و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند.)


اهْتِدَاء (به کسر همزه و سکون‌هاء و کسر تاء و فتح دال) از واژگان قرآن کریم به معنای هدایت یافتن و قبول هدایت است‌. (فَمَنِ‌ اهْتَدی‌ فَاِنَّما یَهْتَدِی‌ لِنَفْسِهِ‌) (هر کس در پرتو آن هدایت یابد، به نفع خود هدایت می‌شود.)


در اینجا چند مطلب تفسیری بررسی می‌شود:

۴.۱ - هدایت عامه و تکوینی‌

هدایت تکوینی و عمومی آنست که خداوند بوسیله عقل و فهم و فکر و وجدان و غرائز که در وجود انسان و حیوانات نهاده آنها را به راه‌های زندگی و تدبیر و اداره امور خویش هدایت و رهبری فرموده است یک مورچه و موریانه مثلا به نظام زندگی خود و راه‌های آن همانطور آشناست که انسان متمدن آشناست و بلکه در بعضی از چیزها از انسان آشناتر است.
ولی انسان گذشته از راه‌های زندگی به راه‌های خوب و بد، عدل و ظلم، کمک و آزار و غیره نیز تکوینا هدایت شده است گر چه این چیزها باحتمال نزدیک به یقین در جنبندگان دیگر نیز هست ولی ما پی نبرده‌ایم.
(قالَ رَبُّنَا الَّذِی اَعْطی‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَ‌ هَدی‌) (گفت: «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است.» ) این آیه جواب موسی (علیه‌السّلام) است به فرعون ظاهرا مفعول‌ «هَدی‌» همان‌ «کُلَّ شَیْ‌ءٍ» و تقدیر آن «ثمّ هدی کلّ شی‌ء» است اگر خلق در آیه بمعنی تقدیر و‌اندازه‌گیری باشد منظور آنست که: خدا هر چیز را‌ اندازه گرفت و هر چیز را باندازه خویش و طریق زندگی و بقایش هدایت نمود در اینصورت آیه مثل‌ (وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی‌) (و همان کس که‌اندازه‌گیری کرد و هدایت نمود.) خواهد بود، و اگر اعطاء خلق بمعنی آفریدن باشد معنا این می‌شود که خدا هر چیز را آفرید و به راههای زندگی و سعادت و شقاوت و کمال وجود رهبری فرمود. لفظ «کُلَّ شَیْ‌ءٍ» شامل همه موجودات حتی جمادات نیز می‌باشد در این صورت باید گفت: همه آنها شعور دارند و به راههای کمال خویش هدایت شده‌اند و این عجیب نیست زیرا همه موجودات خدا را به زبانی تسبیح می‌کنند که ما بآن واقف نیستیم‌. (وَ اِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ‌) (و هیچ موجودی نیست، جز آنکه، تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او دارای حلم و آمرزنده است.) چیزی که خدایش را تسبیح می‌کند قهرا هدایت هم شده است.
آیه‌ (الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی) (همان خداوندی که آفرید و موزون ساخت.) (وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی‌) (و همان کس که‌اندازه‌گیری کرد و هدایت نمود.) که گذشت نظیر این آیه است.
ظاهرا مراد از «عهد اللّه» در بعضی آیات قرآن همان هدایت تکوینی است که فرمود: (الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ‌) (همان کسانی که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می‌شکنند.) و در محلّ خود گفته شده: عهد هدایت تکوینی و میثاق که محکم کردن عهد است، هدایت تشریعی است که عهد تکوینی بوسیله عهد تشریعی محکم شده است.

۴.۲ - هدایت تشریعی و خاصه‌

هدایت تشریعی و خاصه‌ همانست که بوسیله انبیاء (علیهم‌السّلام) نسبت به بشر انجام گرفته است‌: (وَ اَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ‌ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی‌ عَلَی‌ الْهُدی‌) (امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی و گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند.)
(فَرِیقاً هَدی‌ وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ) (جمعی را هدایت کرده؛ و جمعی که شایستگی نداشته‌اند، گمراهی بر آنها مسلّم شده است.)
(وَ اللَّهُ‌ یَهْدِی‌ مَنْ یَشاءُ اِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌) (و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند.) از خاصّ بودن آنها می‌فهمیم که منظور هدایت خاص و هدایت تشریعی است.
در آیه‌ (وَ هَدَیْناهُ‌ النَّجْدَیْنِ‌) (و او را به راه خیر و شر هدایت کردیم.)
(اِنَّا هَدَیْناهُ‌ السَّبِیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُوراً) (ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس.) شاید هر دو هدایت منظور باشد.

۴.۳ - تعدیه هدایت‌

در صحاح گوید تعدیه آن بدو مفعول مثل «هَدَیْتُهُ‌ الطّریق» لغت اهل حجاز است ولی دیگران با «الی» تعدیه می‌کنند مثل «هَدَیْتُهُ‌ الی الطّریق» در مصباح و اقرب الموارد نیز اوّلی را لغت اهل حجاز دانسته و گویند: در لغت دیگران با «الی» و لام باشد مثل «هَدَاهُ‌ للطّریق و الی الطّریق»
[۵۰] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
در قاموس هر سه را نقل و بلغت حجاز اشاره نکرده است. همچنین طبرسی ذیل آیه‌ یَهْدِی‌ بِهِ کَثِیراً (گروه بسیاری را هدایت می‌کند.) هدایت در مواضعی با «الی» متعدی شده است.
نگارنده گوید: نمونه مواضع سه گانه به قرار ذیل است:
۱. (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌) (ما را به راه راست هدایت کن.)
۲. (اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ‌ یَهْدِی‌ لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ‌) (این قرآن، به راهی که استوارترین راههاست، هدایت می‌کند.)
۳. (وَ اِنَّکَ‌ لَتَهْدِی‌ اِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌) (و به یقین تو به سوی راه راست هدایت می‌کنی.)
در کشاف ذیل‌ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌ گوید: هدی در اصل با لام و الی متعدی می‌شود. طبرسی در جوامع الجامع آنرا پذیرفته است.
[۶۲] طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع.

علی هذا: قول بعضی که گفته‌اند اگر هدایت بنفسه متعدی باشد بمعنی ایصال بمطلوب است و جز به خدا نسبت داده نمی‌شود مثل‌ (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ‌ سُبُلَنا) (و آنها که در راه ما با خلوص نیت جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایت‌شان خواهیم کرد.) و اگر به حرف باشد بمعنی ارائة الطریق است و آن گاهی به قرآن نسبت داده مثل‌ (اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ‌ یَهْدِی‌ لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ‌) (این قرآن، به راهی که استوارترین راههاست، هدایت می‌کند.) و گاهی به پیغمبر (وَ اِنَّکَ‌ لَتَهْدِی‌ اِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌) (و به یقین تو به سوی راه راست هدایت می‌کنی.) چنانکه سید شریف جرجانی در حاشیه کشاف از بعضی نقل کرده، مبنای صحیحی ندارد.
باین قول استدلال کرده و گفته‌اند: در باره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده‌ (اِنَّکَ لا تَهْدِی‌ مَنْ اَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ‌ یَهْدِی‌ مَنْ‌ یَشاءُ) (تو نمی‌توانی هر کس را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هرکس را بخواهد و شایسته باشد هدایت می‌کند.)
هدایت نفی شده از آن حضرت ایصال به مطلوب است و گرنه ارائه طریق از کارهای آن حضرت است. ولی ظاهرا مراد نفی استقلال در هدایت است یعنی: بدون مدد خدا نتوانی کسی را هدایت کنی ولی خدا در هدایت مستقل است‌ (وَ لکِنَّ اللَّهَ‌ یَهْدِی‌ مَنْ یَشاءُ) (ولی خداوند هرکس را بخواهد و شایسته باشد هدایت می‌کند.) ایضا در انسان نیز متعدی بنفسه آمده مثل قول مؤمن آل فرعون‌: (یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ‌ اَهْدِکُمْ‌ سَبِیلَ الرَّشادِ) (ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه صواب، راهنمایی کنم.) و قول ابراهیم (علیه‌السّلام): (فَاتَّبِعْنِی‌ اَهْدِکَ‌ صِراطاً سَوِیًّا) (بنابراین از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم.)

۴.۴ - اشکال و جواب

درباره: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌) (ما را به راه راست هدایت کن) اشکال کرده‌اند باینکه طلب هدایت از کسی که هدایت شده تحصیل حاصل است حال آنکه همه در نماز و غیر نماز از خدا طلب هدایت کرده و می‌گوئیم: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌؟
در جواب گفته‌اند: این سؤال از شخص هدایت یافته طلب زیادت هدایت است چنانکه فرموده: (وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ‌ اهْتَدَوْا هُدیً‌) (و کسانی که پذیرای هدایت شوند، خداوند بر هدایت‌شان می‌افزاید.) ایضا گفته‌اند مراد پیوسته بودن در هدایت است. در کشاف و جوامع الجامع از علی (علیه‌السّلام) نقل شده: «اهْدِنَا: ثَبِّتْنَا» یعنی ما را در راه راست پایدار و ثابت گردان.
[۸۱] طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع.

در جواب دیگر گفته‌اند: ما را در آینده هدایت کن چنانکه در گذشته کرده‌ای. ناگفته نماند: هدایت یکی از فیوضات الهی است که هر آن بواسطه علل قابل قطع است و ادامه آن بسته بافاضه خدا است نظیر روشن بودن لامپ که محتاج بادامه جریان برق است و هر آن که جریان برق قطع شود روشن بودن لامپ امکان ندارد لذا طلب هدایت از خدا هر آن و برای هر کس لازم است چون در هر لحظه که خدا دست باز دارد هدایت قطع شده و شخص در ضلالت خواهد افتاد.
(یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ‌) (تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می‌کنند، و او هر روز در شان و کاری است.) (وَ ما تَشاؤُنَ اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ‌) (و شما اراده نمی‌کنید مگر این‌که خداوندی که پروردگار جهانیان است، اراده کند! ) این سخن نظیر آنستکه‌ از علی (علیه‌السّلام) نقل شد.

۴.۵ - عدم هدایت

راجع به بعض اصناف انسان آمده که خدا هدایت‌شان نمیکند مثل:
(فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی‌ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‌) (به این صورت، آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند.)
(لا یَقْدِرُونَ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی‌ الْقَوْمَ الْکافِرِینَ‌) (آنها از کاری که انجام داده‌اند، چیزی بدست نمی‌آورند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمی‌کند.)
(وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی‌ الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ‌) (از مخالفت خدا بپرهیزید، و گوش فرا دهید. و خداوند، گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند.)
(اَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی‌ کَیْدَ الْخائِنِینَ‌) (و خداوند مکر خائنان را هدایت نمی‌کند.)
از این آیات روشن می‌شود که خدا ظالمان، کافران، فاسقان و خائنان را هدایت نمی‌کند حال آنکه هدایت باید شامل حال آنها شود و اینکه خدا هدایت‌شان نمیکند یعنی چه؟
به نظر نگارنده: چنانکه از ما قبل جمله‌های‌ «لا یَهْدِی» استفاده می‌شود منظور آنست که خداوند کافران را در کفرشان هدایت نمی‌کند یعنی کفر برای آنان مایه نجات نمی‌شود به عبارت دیگر: ظلم و فسق و خیانت راهی است بر خلاف حق و در آن هدایت نیست بلکه ضلالت و شقاوت است.
مثلا در آیه اول خواندیم: (فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی‌ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‌) (به این صورت، آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند.) چرا کافر مبهوت و مغلوب شد؟ به علت آنکه در مقابله با ابراهیم (علیه‌السّلام) ظلم می‌کرد و در ظلم هدایت نیست، ظلم بی‌راهه است و خدا در بی‌راهه هدایت قرار نداده است.
و در آیه‌ (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی‌ الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ‌) (از مخالفت خدا بپرهیزید، و گوش فرا دهید. و خداوند، گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند.) یعنی متقی و حق شنو باشید هدایت در آنست ولی در فسق هدایت نیست و خدا فاسقان را در فسق‌شان هدایت نمی‌کند زیرا فسق راه ضلالت است نه هدایت.
ولی این مخالف با آن نیست که خداوند بطریق عموم همه را هدایت و راهنمائی کند چنانکه فرموده: (وَ اَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ‌ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی‌ عَلَی‌ الْهُدی‌) (امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی و گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند.) (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ‌ الْهُدی‌) (هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.) (اِنَّا هَدَیْناهُ‌ السَّبِیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُوراً) (ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس.) در این آیات انسان بما هو انسان در نظر است که مورد هدایت و راهنمائی خداست.


هَدْی‌ (بر وزن فلس؛ به فتح‌هاء و سکون دال) از واژگان قرآن کریم به معنای قربانی مخصوص بیت‌اللّه الحرام و قربانی حج است و غیر آن اضحیه نامیده می‌شود. بنظر می‌آید علّت این تسمیه آنست که قربانی احترام و اکرامی است نسبت به کعبه که در هدی و هدایت معنای اکرام و لطف هست و یا به جهت آنست که به کعبه و حرم سوق داده می‌شود مثل «هَدَی‌ العروس الی بعلها» که بمعنی بردن و سوق دادن عروس به شوهرش است. هدی مجموعا هفت بار در قرآن مجید آمده و همه راجع به قربانی حج و عمره است. (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّی یَبْلُغَ‌ الْهَدْیُ‌ مَحِلَّهُ‌) «سرهای خویش را نتراشید تا قربانی بمحلّش برسد.» واحد آن هدیه است مثل تمر و تمره و جمع آن هدی بر وزن فعیل است چنانکه در مجمع گفته است.


هَدِیَّة (به فتح‌هاء و کسر دال و یاء مشدده مفتوح) هدیّه را چنانکه از مفردات بدست می‌آید از آن هدیّه گویند که لطف و مرحمتی است از بعضی به بعضی‌. (وَ اِنِّی مُرْسِلَةٌ اِلَیْهِمْ‌ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ‌) «من تحفه‌ای بآنها خواهم فرستاد تا ببینم فرستادگان با چه بر می‌گردند.»


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۴۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۳۵.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۴۷۲.    
۴. جوهری، اسماعیل، الصحاح تاج اللغه وصحاح العربیه، ج۶، ص۲۵۳۳.    
۵. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۴۰۳.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۶۵.    
۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۳۵.    
۸. اعلی/سوره۸۷، آیه۲.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۱۰. اعلی/سوره۸۷، آیه۳.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۱۲. صافات/سوره۳۷، آیه۲۳.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص.    
۱۴. صافات/سوره۳۷، آیه۲۳.    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۳۵.    
۱۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۷.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۸.    
۱۸. اعراف/سوره۷، آیه۳۰.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۳.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳.    
۲۲. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۸.    
۲۴. طه/سوره۲۰، آیه۵۰.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۴.    
۲۶. اعلی/سوره۸۷، آیه۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۲۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۶.    
۳۰. اعلی/سوره۸۷، آیه۲.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۳۲. اعلی/سوره۸۷، آیه۳.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۳۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۵.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۲.    
۳۸. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۷.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۸.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۳۰.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۳.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳.    
۴۴. بلد/سوره۹۰، آیه۱۰.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۴.    
۴۶. انسان/سوره۷۶، آیه۳.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۸.    
۴۸. جوهری، اسماعیل، الصحاح تاج اللغه وصحاح العربیه، ج۶، ص۲۵۳۳.    
۴۹. فیومی، احمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۲۷.    
۵۰. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۵۱. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۴۰۳.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۸۰.    
۵۵. فاتحه/سوره۱، آیه۶.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱.    
۵۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۹.    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۳.    
۵۹. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۶۱. محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۵.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع.
۶۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۹.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰۴.    
۶۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۹.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۳.    
۶۷. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۶۹. قصص/سوره۲۸، آیه۵۶.    
۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۲.    
۷۱. قصص/سوره۲۸، آیه۵۶.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۲.    
۷۳. غافر/سوره۴۰، آیه۳۸.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۱.    
۷۵. مریم/سوره۱۹، آیه۴۳.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۸.    
۷۷. فاتحه/سوره۱، آیه۶.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱.    
۷۹. مریم/سوره۱۹، آیه۷۶.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۰.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع.
۸۲. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۵.    
۸۳. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۹.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۲.    
۸۵. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۹.    
۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۶.    
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۸۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴.    
۹۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۸.    
۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۵.    
۹۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۲.    
۹۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴۱.    
۹۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳.    
۹۷. مائده/سوره۵، آیه۱۰۸.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۵.    
۹۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۷.    
۱۰۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۸.    
۱۰۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۳.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۶.    
۱۰۳. انسان/سوره۷۶، آیه۳.    
۱۰۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۸.    
۱۰۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص۳۶.    
۱۰۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۴۰.    
۱۰۸. نمل/سوره۲۷، آیه۳۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «هدی»، ج۷، ص۱۴۵.    






جعبه ابزار