گوساله پرستی بنی اسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وقتی که
حضرت موسی علیهالسلام بعد از سی
شب از
کوه طور برنگشت
سامری فکر کرد موسی مرده است لذا ماجرای گوساله طلایی را برپا کرد و مردم را به گوساله پرستی
دعوت کرد و قلبهای
بنی اسرائیل عصر حضرت موسی علیهالسلام، آکنده از
عشق به گوساله پرستی بود، لذا بنی اسرائیل به او روی آوردند.
گوساله پرستی بنی اسرائیل، افترای آنان بر خداوند بود:
ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم وذلة فی الحیوة الدنیا وکذلک نجزی المفترین.
کسانی که
گوساله را (
معبود خود) قرار دادند، بزودی
خشم پروردگارشان، و
ذلت در زندگی
دنیا به آنها میرسد و اینچنین، کسانی را که (بر
خدا) افترا میبندند،
کیفر میدهیم.
در این
آیه خدای تعالی
غضب و
ذلت حیات را بیان نکرده که چیست، احتمال دارد اهمال در آن برای اشاره به آن حوادثی باشد که بعدا برایشان پیش آمده، و آن حوادث این بوده که گوساله معبودشان سوخته و زبالهاش دهر
آب دریا پراکنده گردیده است، و
سامری مطرود و جمعی از پیروانش کشته شدهاند. و یا اشاره به کشتار دسته جمعی و از بین رفتن و
اسارت آنان باشد، ممکن هم هست منظور از غضب
عذاب آخرت و منظور از ذلت انحطاط و خواری در
دنیا بوده باشد. و به هر حال از ذیل آیه که فرمود: و کذلک نجزی المفترین بر میآید که این غضب و ذلت در زندگی دنیا اختصاص به
قوم موسی نداشته بلکه سنتی است که خداوند آن را در
حق هر ملتی که به خدا
افتراء ببندد جاری میسازد.
قلبهای بنی اسرائیل عصر
موسی علیهالسلام، آکنده از
عشق به گوساله پرستی بود:
واذ اخذنا میثـقکم... واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم...
و (به یاد آورید) زمانی را که از شما
پیمان گرفتیم ... و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با
محبت گوساله آمیخته شد... .
جمله و اشربوا فی قلوبهم العجل، نیز
کنایه جالبی را منعکس میکند که بیانگر حال
قوم یهود است.
کلمه اشراب همانگونه که از
مفردات راغب بر میآید دو معنی دارد:
اگر از باب اشربت البعیر باشد یعنی ریسمان را به گردن
شتر بستم بنابراین معنی جمله بالا این میشود که ریسمانی محکم از علاقه و
محبت قلب آنها را با گوساله ارتباط داده بود.
و اگر از ماده اشراب به معنی آبیاری کردن یا دیگری را
آب دادن باشد و در این صورت کلمه حب در تقدیر خواهد بود و معنی جمله روی هم رفته چنین است:
بنی اسرائیل قلوب خود را با محبت گوساله سامری آبیاری کردند.
این جزو عادات
عرب است که هر گاه علاقهای سخت و یا
کینه زیادی نسبت به چیزی را بخواهند برسانند تعبیری همانند تعبیر بالا میآورند. ضمنا از تعبیر فوق نکته دیگری نیز استفاده میشود و آن اینکه نباید از این کارهای نادرست بنی اسرائیل
تعجب کرد، زیرا این اعمال محصول سرزمین قلب آنها است که با
آب شرک آبیاری شده، و چنین سرزمینی که با چنان آبی آبیاری شود محصولی جز
خیانت و
قتل پیامبران و گناه و
ظلم نخواهد داشت.
اهمیت این موضوع وقتی روشنتر میشود که به زشتی قتل و کشتار
انسان در
آئین یهود که با اهمیت خاصی از این موضوع سخن گفته توجه گردد، آئین یهود بقدری این
جنایت را بد میدانست که بنا به نوشته قاموس کتاب مقدس:
قتل عمد و قباحت آن به طوری در نزد اسرائیلیان اهمیت داشت که به مرور ایام با بست نشستن در شهرهای بست، و یا ملتجی شدن به اماکن مشرفه سبب استخلاص و
برائت ذمه قاتل نمیشد، بلکه در هر صورت وی را
قصاص مینمودند.
این است معنی کشتن انسانها از نظر
تورات تا چه رسد به کشتن پیامبران خدا.
گرایش و روی آوردن بنی اسرائیل به گوساله پرستی، ظلم و ستمی از سوی آنان میباشد:
واذ وعدنا موسی اربعین لیلة ثم اتخذتم العجل من بعده وانتم ظــلمون.
و (به یاد آورید) هنگامی را که با
موسی چهل شب وعده گذاردیم (و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید در حالی که ستمکار بودید.
قرآن در این آیه به بخش دیگری از تاریخ پر ماجرای بنی اسرائیل اشاره کرده، و خاطرات تکان دهندهای را به
یهودیان یادآور میشود.
این آیات از بزرگترین انحراف بنی اسرائیل در طول تاریخ زندگیشان
سخن میگوید، و آن انحراف از اصل
توحید، به
شرک و گوساله پرستی است، و به آنها هشدار میدهد که شما یک بار در تاریختان بر اثر اغواگری مفسدان گرفتار چنین سرنوشتی شدید اکنون بیدار باشید
راه توحید خالص (راه
اسلام و
قرآن) به روی شما گشوده شده، آن را رها نکنید.
نخست میگوید: به خاطر بیاورید زمانی را که با موسی چهل
شب وعده گذاشتیم (و اذ واعدنا موسی اربعین لیلة).
هنگامی که او از شما جدا شد، و
میعاد سی شبه او به چهل شب تمدید گردید، شما گوساله را بعد از او به عنوان معبود انتخاب کردید، در حالی که با این
عمل، به خود ستم میکردید (ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون).
واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لایکلمهم ولایهدیهم سبیلا اتخذوه وکانوا ظــلمین.
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند
جسد بی جانی که صدای گوساله داشت! آیا آنها نمیدیدند که با آنان سخن نمیگوید، و به راه (
راست) هدایتشان نمیکند؟! آن را (خدای خود) انتخاب کردند، و
ظالم بودند!
در این آیات، یکی از حوادث اسفناک و در عین حال تعجب آوری که بعد از رفتن موسی علیهالسلام به
میقات در میان بنی اسرائیل رخ داد، بازگو شده است و آن جریان گوساله پرستی آنها است که به دست شخصی به نام
سامری و با استفاده از زیورآلات بنی اسرائیل، انجام گرفت.
البته این حادثه، همانند سایر پدیدههای اجتماعی، بدون زمینه و بدون مقدمه نبوده است، زیرا از یک سو بنی اسرائیل سالیان دراز در
مصر شاهد گاوپرستی یا گوساله پرستی مصریان بودند، و از سوی دیگر به هنگامی که از
رود نیل عبور کردند، صحنه بت پرستی (گاوپرستی) قومی که در آن سوی نیل زندگی میکردند، توجه آنها را جلب کرد، و چنان که در آیات قبل گذشت، از موسی علیهالسلام تقاضای بتی همانند آنها کردند، که موسی علیهالسلام شدیدا آنان را ملامت و سرزنش کرد. تمدید میقات موسی علیهالسلام از سی شب به چهل شب، نیز سبب شد که شایعه
مرگ موسی علیهالسلام، آن چنان که در بعضی از تفاسیر آمده بوسیله بعضی از منافقان، در میان بنی اسرائیل نشر شود.
جهل و نادانی بسیاری از این جمعیت و مهارت و زبردستی سامری در پیاده کردن نقشه خود نیز به این موضوعات
کمک کرد و مجموعا سبب شد در مدت
کوتاهی اکثریت بنی اسرائیل به بت پرستی روی آورند و غوغایی اطراف گوساله به
راه اندازند.
گوساله پرستی بنی اسرائیل، نشانه ستم آنان به خویشتن بود:
واذ قال موسی لقومه یـقوم انکم ظـلمتم انفسکم باتخاذکم العجل...
و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید! پس
توبه کنید و به سوی
خالق خود باز گردید! و خود را (یکدیگر را) به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند
توبه شما را پذیرفت زیرا که او توبه پذیر و رحیم است.
شک نیست که پرستش
گوساله سامری، کار کوچکی نبود، ملتی که بعد از مشاهده آن همه
آیات خدا و معجزات
پیامبر بزرگشان موسی علیهالسلام همه را فراموش کنند و با یک
غیبت کوتاه پیامبرشان به کلی اصل اساسی
توحید و
آئین خدا را زیر پا گذارده بت پرست شوند.
اگر این موضوع برای همیشه از
مغز آنها ریشه کن نشود وضع خطرناکی به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتی مخصوصا بعد از
مرگ موسی علیهالسلام، ممکن است تمام آیات دعوت او از میان برود، و سرنوشت آئین او به کلی به خطر افتد در اینجا باید شدت
عمل به خرج داده شود، و هرگز تنها با پشیمانی و اجرای صیغه توبه بر
زبان نباید
قناعت گردد، لذا فرمان شدیدی از طرف خداوند، صادر شد که در تمام طول تاریخ پیامبران مثل و مانند ندارد، و آن اینکه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید، فرمان
اعدام دسته جمعی گروه کثیری از گنهکاران بدست خودشان صادر شد.
این فرمان به نحو خاصی میبایست اجرا شود، یعنی خود آنها باید
شمشیر به
دست گیرند و اقدام به
قتل یکدیگر کنند که هم کشته شدنش
عذاب است و هم کشتن دوستان و آشنایان. طبق نقل بعضی از
روایات موسی دستور داد در یک
شب تاریک تمام کسانی که گوساله پرستی کرده بودند
غسل کنند و
کفن بپوشند و صف کشیده شمشیر در میان یکدیگر نهند!.
ممکن است چنین تصور شود که این توبه چرا با این
خشونت انجام گیرد؟ آیا ممکن نبود خداوند توبه آنها را بدون این خونریزی قبول فرماید؟.
پاسخ به این سؤال از سخنان بالا روشن میشود، زیرا مساله انحراف از اصل توحید و گرایش به بت پرستی مساله سادهای نبود که به این آسانی قابل گذشت باشد، آنهم بعد از مشاهده آن همه معجزات روشن و نعمتهای بزرگ
خدا.
در حقیقت همه اصول
ادیان آسمانی را میتوان در توحید و یگانه پرستی خلاصه کرد، تزلزل این اصل معادل است با از میان رفتن تمام مبانی
دین، اگر مساله گوساله پرستی ساده تلقی میشد، شاید سنتی برای آیندگان میگشت، بخصوص اینکه بنی اسرائیل به
شهادت تاریخ مردمی پر
لجاجت و بهانه جو بودند، لذا باید چنان گوشمالی به آنها داده شود که خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقی بماند و کسی هرگز بعد از آن به
فکر بت پرستی نیفتد، و شاید جمله ذلکم خیر لکم عند بارئکم (این کشتار نزد خالقتان برای شما بهتر است) اشاره به همین معنی باشد.
گوساله پرستی بنی اسرائیل آثار بدی برای آنها داشت که در ادامه میآید.
اشتیاق بنی اسرائیل به گوساله پرستی، تعیین کننده موضعگیریهای آنان در برابر فرمانهای الهی بود،
واذ اخذنا میثـقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتینـکم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصینا واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم قل بئسما یامرکم بهایمـنکم ان کنتم مؤمنین.
و (به یاد آورید) زمانی را که از شما
پیمان گرفتیم و
کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم (و گفتیم:) «این دستوراتی را که به شما دادهایم محکم بگیرید، و درست بشنوید! » آنها گفتند: «شنیدیم ولی مخالفت کردیم.» و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با
محبت گوساله آمیخته شد. بگو: «
ایمان شما، چه فرمان بدی به شما میدهد، اگر ایمان دارید!»
جمله «و اشربوا...» حال و بیانگر علت نافرمانی بنی اسرائیل و
عشق آنان به گوساله پرستی است.
در این آیه سند دیگری بر بطلان این ادعای آنها ذکر کرده و مساله پیمان کوه طور را به میان میکشد و میگوید: ما از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان قرار دادیم و به شما گفتیم دستوراتی را که میدهیم محکم بگیرید و درست بشنوید اما آنها گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم. (و اذ اخذنا میثاقکم و رفعنا فوقکم الطور خذوا ما آتیناکم بقوة و اسمعوا قالوا سمعنا و عصینا). آری دلهای آنها به خاطر کفرشان با محبت گوساله آبیاری شده بود! (و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم).
آری
شرک و
دنیا پرستی که نمونه آن
عشق به گوساله طلایی
سامری بود در تار و پود قلبشان نفوذ کرد، و در سراسر وجودشان ریشه دواند، و به همین دلیل
خدا را فراموش کردند. شگفتا! این چگونه ایمانی است که هم با کشتن
پیامبران خدا میسازد و هم گوساله پرستی را
اجازه میدهد، و هم میثاقهای محکم الهی را به دست فراموشی میسپرد؟! آری اگر شما مؤمنید ایمانتان بد دستوراتی به شما میدهد (قل بئسما یامرکم به ایمانکم ان کنتم مؤمنین).
جمله و اشربوا فی قلوبهم العجل، نیز
کنایه جالبی را منعکس میکند که بیانگر حال
قوم یهود است.
توضیح اینکه: کلمه اشراب، همانگونه که از
مفردات راغب بر میآید دو معنی دارد:
اگر از باب اشربت البعیر، باشد یعنی ریسمان را به گردن
شتر بستم بنابراین معنی جمله بالا این میشود که ریسمانی محکم از علاقه و محبت قلب آنها را با گوساله ارتباط داده بود.
و اگر از ماده اشراب، به معنی آبیاری کردن یا دیگری را
آب دادن باشد و در این صورت کلمه حب، در تقدیر خواهد بود و معنی جمله روی هم رفته چنین است:
بنی اسرائیل قلوب خود را با محبت گوساله سامری آبیاری کردند. این جزو
عادات عرب است که هرگاه علاقهای سخت و یا
کینه زیادی نسبت به چیزی را بخواهند برسانند تعبیری همانند تعبیر بالا میآورند. ضمنا از تعبیر فوق نکته دیگری نیز استفاده میشود و آن اینکه نباید از این کارهای نادرست بنی اسرائیل
تعجب کرد، زیرا این اعمال محصول سرزمین قلب آنها است که با آب
شرک آبیاری شده، و چنین سرزمینی که با چنان آبی آبیاری شود محصولی جز
خیانت و
قتل پیامبران و
گناه و
ظلم نخواهد داشت.
تمرد و سرپیچی بنی اسرائیل از دستورات
موسی علیه السلام، برخاسته از
شوق آنان به گوساله پرستی و از آثار آن بود:
واذ اخذنا میثـقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتینـکم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصینا واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم قل بئسما یامرکم بهایمـنکم ان کنتم مؤمنین.
و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم (و گفتیم:) «این دستوراتی را که به شما دادهایم محکم بگیرید، و درست بشنوید! » آنها گفتند: «شنیدیم ولی مخالفت کردیم.» و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با محبتدگوساله آمیخته شد. بگو: «ایمان شما، چه فرمان بدی به شما میدهد، اگر ایمان دارید!»
و هنگامی که از شما
پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما قرار دادیم که باید آنچه فرستادیم محکم بپذیرید.
تفسیر این جمله در پیش گذشت و فائده تکرار این و مانند آن
تاکید و
اتمام حجت است همانطور که
عادت عرب در گفتگوهایش بر این جاری شده است. برخی گفتهاند: چون خداوند فضائح
یهود را بازگو کرد موضوع بلند کردن کوه را دو مرتبه بیان کرد. و بعضی گفتهاند: در مرتبه اول منظور
عبرت گرفتن از جریانات گذشته و در دوم هدف احتجاج بر یهود بود.
و اسمعوا... ، و بپذیرید. آنچه را که شنیدید و بر طبق آن رفتار و خداوند را
اطاعت نمائید. و برخی گفتهاند: معنای آن این است:
گوش فرا دهید نسبت بآنچه بر شما
تلاوت میشود یعنی گوش فرا دهید تا بشنوید. و این لفظ «و اسمعوا» میتواند دلالت بر هر دو معنی داشته باشد زیرا که آن دو منافات با یکدیگر ندارند پس مثل اینکه گفته شده: گوش فرا دارید تا بشنوید و پس از آن بپذیرید و پیروی کنید و جواب آنان با این معنی مناسبت دارد.
قالوا: سمعنا و عصینا... ، گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم. و در آن دو قول است:
اول: این گفتار را در
حقیقت از روی
استهزاء و
تمسخر گفتند و منظور این است: گفتار تو را شنیدیم و امر تو را نافرمانی کردیم.
دوم: آنان چنین گفتاری نداشتند و لکن
عمل آنان مطابق با این گفتار و باصطلاح (زبان حال) آنان بود . و در این جمله خداوند از خطاب عدول کرد و بصورت نقل از غائب بیان نمود و این روش متداول در میان عرب است.
خداوند بخاطر گوساله پرستی بنی اسرائیل آنها را سرزنش کرده است:
واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لایکلمهم ولایهدیهم سبیلا اتخذوه وکانوا ظــلمین.
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه
خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند
جسد بی جانی که صدای گوساله داشت! آیا آنها نمیدیدند که با آنان سخن نمیگوید، و به
راه (
راست) هدایتشان نمیکند؟! آن را (خدای خود) انتخاب کردند، و
ظالم بودند!
سامری در میان قوم، نفوذی داشت و چون بعد از گذشتن سی روز، موسی برنگشت،
فکر کرد موسی مرده است. از اینرو مردم را به پرستش گوساله
دعوت کرد. مردم از
اطاعت هارون دست کشیدند و دنبال گوساله رفتند. بدنبال بیان این مطلب میفرماید:
ا لم یروا انه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا: آیا نمیدانستند که گوساله با آنها
تکلم نمیکرد و بحال آنها
سود و زیانی نداشت و راه
سعادت به آنها نشان نمیداد. بدین ترتیب خداوند بیان میکند که آنها به راه فساد رفته بودند، زیرا کسی که در نیک و بدی سخن نگوید و براهی
هدایت نکند، جمادی است که سود و زیانی ندارد. پس چگونه میتواند، معبود باشد؟! اتخذوه و کانوا ظالمین: بنی اسرائیل گوساله را خدا دانستند و آن را پرستیدند و مردمی ستمکار بودند.
فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هـذا الـهکم والـه موسی فنسی• افلایرون الا یرجع الیهم قولا ولایملک لهم ضرا ولا نفعا.
و برای آنان مجسمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است!» و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)!
آیا نمیبینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنان نمیدهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانی برای آنها نیست؟!
در اینجا خداوند به عنوان
توبیخ و
سرزنش این بت پرستان میگوید: آیا آنها نمیبینند که این گوساله پاسخ آنها را نمیدهد و هیچگونه ضرری از آنها دفع نمیکند و منفعتی برای آنها فراهم نمیسازد (ا فلا یرون الا یرجع الیهم قولا و لا یملک لهم ضرا و لا نفعا). یک معبود واقعی حداقل باید بتواند سؤالات بندگانش را پاسخ گوید آیا تنها شنیده شدن صدای گوساله از این مجسمه طلایی، صدایی که هیچ
اراده و اختیاری در آن
احساس نمیشد میتواند دلیل پرستش باشد.
و به فرض که پاسخ سخنان آنها را هم بدهد، تازه موجودی میشود همچون یک
انسان ناتوان که مالک
سود و
زیان دیگری و حتی خودش نیست آیا با این حال میتواند معبود باشد؟! کدام
عقل اجازه میدهد که انسان یک مجسمه بی جان را که گاهگاه صدایی نامفهوم از آن بر میخیزد پرستش کند و در برابرش سر تعظیم فرود آورد؟
روی آوردن بنی اسرائیل به گوساله پرستی بعد از خروج از
مصر و عبورشان از
دریا و رفتن
موسی علیهالسلام به میعادگاه برای
مناجات بود:
ولما جآء موسی لمیقـتنا وکلمه ربه... • واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار...
و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت....
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند جسد بی جانی که صدای گوساله داشت!. ...
ومآ اعجلک عن قومک یـموسی• قال فانا قد فتنا قومک من بعدک واضلهم السامری• فرجع موسی الی قومه غضبـن اسفا قال یـقوم الم یعدکم ربکم وعدا حسنا افطال علیکم العهدام اردتم ان یحل علیکم غضب من ربکم فاخلفتم موعدی• فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هـذا الـهکم والـه موسی فنسی.
ای موسی! چه چیز سبب شد که از قومت پیشی گیری، و (برای آمدن به
کوه طور) عجله کنی؟!
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و
سامری آنها را گمراه ساخت!»
موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان
وعده نیکویی به شما نداد؟! آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید، یا میخواستید
غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!»
و برای آنان مجسمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است! » و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)!
بدون
شک زمینههایی مانند مشاهده گوساله پرستی مصریان، و یا دیدن صحنه بت پرستی (گاوپرستی) پس از عبور از
رود نیل، و تقاضای ساختن بتی همانند آنها، و همچنین تمدید
میعاد موسی و بروز شایعه
مرگ او از ناحیه
منافقان و بالآخره
جهل و نادانی این جمعیت در بروز این حادثه و انحراف بزرگ از
توحید به
کفر اثر داشت، چرا که حوادث اجتماعی معمولا بدون مقدمه، رخ نمیدهد منتها گاهی این مقدمات آشکار است و گاهی مرموز و پنهان.
به هر حال
شرک در بدترین صورتش دامان بنی اسرائیل را گرفت بخصوص که بزرگان
قوم هم در خدمت موسی در میعادگاه بودند و تنها رهبر جمعیت
هارون بود، بی آنکه دستیاران مؤثری داشته باشد. بالآخره در آنجا بود که خداوند به موسی علیهالسلام در همان میعادگاه فرمود ما قوم تو را بعد از تو
آزمایش کردیم، ولی از عهده
امتحان خوب بیرون نیامدند و سامری آنها را گمراه کرد.
گرایش بنی اسرائیل به گوساله پرستی، پس از
غیبت موسی علیهالسّلام داستانی شایسته یادآوری و عبرت آموزی میباشد:
واذ وعدنا موسی اربعین لیلة ثم اتخذتم العجل من بعده وانتم ظــلمون.
و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی
چهل شب وعده گذاردیم (و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید در حالی که ستمکار بودید.
قرآن در این
آیات به بخش دیگری از
تاریخ پر ماجرای بنی اسرائیل اشاره کرده، و خاطرات تکان دهندهای را به
یهودیان یادآور میشود. این آیات از بزرگترین انحراف بنی اسرائیل در طول تاریخ زندگیشان
سخن میگوید، و آن انحراف از اصل
توحید، به
شرک و گوساله پرستی است، و به آنها هشدار میدهد که شما یک بار در تاریختان بر اثر اغواگری مفسدان گرفتار چنین سرنوشتی شدید اکنون بیدار باشید
راه توحید خالص (راه
اسلام و
قرآن) به روی شما گشوده شده، آن را رها نکنید. نخست میگوید: به خاطر بیاورید زمانی را که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم (و اذ واعدنا موسی اربعین لیلة).
هنگامی که او از شما جدا شد، و میعاد سی شبه او به چهل شب تمدید گردید، شما گوساله را بعد از او به عنوان معبود انتخاب کردید، در حالی که با این
عمل، به خود
ستم میکردید (ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۰۵، برگرفته از مقاله «گوساله پرستی بنی اسرائیل».