• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کثرة (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





کَثْر و کَثْرَة (به فتح کاف و سکون ثاء) از واژگان قرآن کریم به معنای زیادت است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: کَثیر (به فتح کاف) به معنای بسیار؛ اَکْثَر (به فتح الف و ثاء و سکون کاف) اسم تفضیل و به معنای مطلق کثرت و زیادت؛ اِکْثار (به کسر الف و سکون کاف) به معنای بسیار شدن و بسیار کردن؛ اِسْتِکْثار (به کسر الف و تاء و سکون سین و کاف) به معنای بسیار کردن؛ تَکاثُر (به فتح تاء و ضم ثاء) بین دو طرف است، به معنای کسی می‌خواهد مال و اعتبار خویش را زیاد کند، و آن دیگری نیز به رقابت این، چنان می‌خواهد؛ کَوْثَر (به فتح کاف و ثاء و سکون واو) به معنای خیر کثیر و مبالغه در کثرت است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای کَثْر و کَثْرَة
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - کثیر
       ۲.۲ - اکثر
       ۲.۳ - اکثار
       ۲.۴ - استکثار
       ۲.۵ - تکاثر
       ۲.۶ - کوثر
              ۲.۶.۱ - مشخصات سوره
              ۲.۶.۲ - مراد از کوثر
              ۲.۶.۳ - ابتر
۳ - پانویس
۴ - منبع


کَثْر: کَثْرَة به معنی زیادت است. راغب گفته: کثرت و قلّت در کمیّت منفصله به کار روند، مثل اعداد.


(وَ اذْکُرُوا اِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ‌) «یاد کنید آنگاه که عدّه شما کم بود خدا زیادتان کرد».

۲.۱ - کثیر

کَثیر: بسیار است.
(فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ‌) (بعضى از آنها هدایت يافته‌اند و بسيارى از آنها گنهكارند).
کثیر ممکن است فی نفسه باشد نه با قیاس به دیگری، مثل‌: (وَ کَاَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ‌ کَثِیرٌ...) یعنی: «مردان خدا که فی حدّهم بسیار بودند»، و مثل‌: (مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ‌) (جمعى از آنها، معتدل و میانه‌رو هستند، ولى بيشتر آنها اعمالشان بد است) که کثیر در مقابل قلیل است. ولی ظاهرا اگر قرینه نباشد لفظ کثیر دلالت ندارد که مقابل آن قلیل است بلکه کثرت در خود موصوف است بی‌آنکه طرف مقابل در نظر گرفته شود.

۲.۲ - اکثر

اَکْثَر: اسم تفضیل و به معنی مطلق کثرت و زیادت است. در اقرب الموارد گفته: آن فوق النصف است.
(وَ لکِنَ‌ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ‌) (ولى بيشتر مردم، شکر او را به جا نمى‌آورند) یعنی در صورتی‌ اکثر گفته می‌شود که بیشتر از نصف مردم شکرگزار نباشند.
این سخن در همه آیات قابل تطبیق نیست و ظاهرا آن در بعضی از آیات به معنی مطلق زیادت است، مثل‌: (وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ کانُوا اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ‌) (و اگر میت مرد يا زنى بوده باشد كه خواهر يا برادر از او ارث مى‌برند؛ و يك برادر يا يك خواهر دارد، سهم هر كدام، يك ششم است [اگر برادر و خواهر مادرى باشد]؛ و اگر بيش از يك نفر باشند، آنها در يك سوّم شريكند). پیداست که «اکثر» در آیه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است، زیرا اگر میّت دو خواهر یا دو برادر مادری داشته باشد، ثلث مال را خواهند برد؛ و مثل‌: (وَ اَثارُوا الْاَرْضَ وَ عَمَرُوها اَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها) زمین را براى زراعت و آبادی دگرگون ساختند و بيش از اينان، آن را آباد كردند) ظاهرا مراد مطلق کثرت است.

۲.۳ - اکثار

اِکْثار: بسیار شدن و بسیار کردن است. لازم و متعدی هر دو آمده است.
(قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَاَکْثَرْتَ‌ جِدالَنا) «گفتند: ‌ای نوح با ما مجادله کردی و جدال را بسیار نمودی»؛ و مثل‌: (الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ • فَاَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ) (همان كسانى كه در شهرها طغیان كردند، و فساد فراوان در آنها به بار آوردند).
در قرآن مجید لازم نیامده است.

۲.۴ - استکثار

اِسْتِکْثار: بسیار کردن است، گویند: «اسْتَکْثَرَ مِنَ الشَّیْ‌ءِ» یعنی آن کار را بسیار کرد. صحاح استکثار را اکثار گفته است.
(وَ لَوْ کُنْتُ اَعْلَمُ الْغَیْبَ‌ لَاسْتَکْثَرْتُ‌ مِنَ الْخَیْرِ) «اگر غیب می‌دانستم خیر را درباره خویش بسیار می‌جستم».
(وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ • وَ لا تَمْنُنْ‌ تَسْتَکْثِرُ • وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ) در «رجز» احتمال دادیم که مراد از «رُجْز» تزلزل و اضطراب است، معنی آیات چنین است: «از تزلزل در کارت یا از عذاب یعنی معصیت، دوری کن؛ منّت نگذار در حالی که کارت و عملت را زیاد به حساب آوری، و برای پروردگارت و در راه او استقامت داشته باش»؛ و نیز در معنی آیه گفته‌اند: «چون چیزی به کسی دادی منت مگذار و آن را زیاد نبین».
ولی ظاهرا مراد منّت به خداست، یعنی: «در این کارها به خدا منّت نگذار که کار خودت را زیاد بینی»؛ نظیر: (یَمُنُّونَ عَلَیْکَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ اَنْ هَداکُمْ...) (آنها بر تو منّت مى‌نهند كه اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منّت مى‌نهد كه شما را به سوى ایمان هدايت كرده است).

۲.۵ - تکاثر

تَکاثُر: بین الاثنین است، یعنی کسی می‌خواهد مال و اعتبار خویش را زیاد کند، و آن دیگری نیز به رقابت این، چنان می‌خواهد.
طبرسی ذیل‌ (اَلْهاکُمُ‌ التَّکاثُرُ • حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ) فرموده: تکاثر افتخار به کثرت مناقب است، «تکاثر القوم» یعنی: قوم مناقب خویش را بر شمردند.
راغب گفته: مکاثر و تکاثر، معارضه و رقابت در کثرت مال و عزّت است؛ ظاهرا در آیه قول راغب مراد است و تکاثر آنست که این می‌خواهد مال و اعتبار خویش را زیاد کند، آن نیز به رقابت این، چنان می‌خواهد، یعنی: «رقابت در کثرت و عزّت مشغولتان کرد تا عمرتان سرآمد».
ایضا آیه‌: (وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ) (بدانيد زندگى دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در ميان شما و افزون‌طلبى در اموال و فرزندان است).

۲.۶ - کوثر

کَوْثَر: خیر کثیر و مبالغه در کثرت است و به قول زمخشری «المفرط الکثرة» یعنی چیزی که کثرت آن فزون از حدّ است؛ به یک زن بادیه نشین که پسرش از سفر برگشته بود، گفتند: «بم آب ابنک؟ قالت آب بکوثر» یعنی: پسرت با چه چیز برگشت؟ گفت با فائده فزون از حدّ.
راغب گوید: «تَکَوْثَرَ الشّی‌ء» یعنی شی‌ء تا آخرین حدّ زیاد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الْکَوْثَرُ: الکثیر من کلّ شی‌ء». طبرسی (رحمه‌الله) فرموده: کوثر چیزیست که کثرت از شان آنست و کوثر خیر کثیر است.
(اِنَّا اَعْطَیْناکَ‌ الْکَوْثَرَ • فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ • اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْاَبْتَرُ)
معنی آیات چنین است: «ما به تو کثرت عنایت کردیم پس به شکرانه این موهبت نماز بگزار و قربانی کن، همانا دشمن تو، او بی‌دنباله و بی دودمان است».

۲.۶.۱ - مشخصات سوره

این سوره کوتاهترین سوره قرآن و مشتمل بر سه آیه و ده کلمه است، غیر از بسمله و در عین حال معجزه است و آوردن نظیر آن غیر ممکن.
در المیزان می‌گوید: روایات در مکّی و مدنی بودن آن مختلف است و ظاهر آنست که مکّی باشد؛ به قول بعضی دو بار نازل شده است، جمعا بین الروایات.

۲.۶.۲ - مراد از کوثر

مراد از کوثر چیست؟ ابن عباس آن را خیر کثیر معنی کرده است؛ سعید بن جبیر گفت: گروهی می‌گویند: آن نهری است در بهشت. ابن عباس در جواب گفت: آن نهر هم از جمله خیر کثیر است.
در روایات شیعه و اهل سنت نقل شده که آن نهری است در بهشت و «حوض کوثر» از آن شهرت یافته است. (رجوع شود به تفسیر برهان و غیره) گفته‌اند: آن حوض رسول‌ خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در بهشت یا در محشر است؛ به قولی مراد از آن نبوت و قرآن است؛ به قولی مراد کثرت یاران و پیروان آن حضرت است و به قولی کثرت نسل و ذریه آن جناب می‌باشد و به قولی شفاعت است. از بعضی نقل شده که اقوال را تا بیست و شش قول رسانده است.
به عقیده طبرسی مانعی ندارد که کوثر شامل همه اینها باشد، زیرا لفظ به همه احتمال دارد و این اقوال تفصیل «خیر کثیر» است.

۲.۶.۳ - ابتر

ناگفته نماند: باید از جمله‌ (اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْاَبْتَرُ) در مراد از کوثر، استفاده کرد چون اعطاء کوثر برای از بین بردن ابتری آن حضرت است و مراد از ابتر چنانکه در «بتر» گذشت کسی است که فرزند یا نام نیک پایدار ندارد.
در مجمع و غیره نقل شده چون عبداللّه پسر آن حضرت که از خدیجه بود، از دنیا رفت، عاص بن وائل آن حضرت را دید که از مسجد خارج می‌شود، در همانجا با حضرت مذاکره کرد و چون به مسجد وارد شد گروهی از صنادید قریش که در مسجد بودند به وی گفتند: ‌ای عاص با که صحبت می‌کردی؟ گفت: «ذلک الابتر» با آن بی‌دنباله. قریش کسی را که پسر نداشت ابتر می‌خواندند؛ آن حضرت را نیز ابتر نامیدند.
در المیزان می‌گوید: روایات مستفیض است در اینکه نزول آیه در جواب کسی است که آن حضرت را ابتر خواند.
ناگفته نماند: عرب بی‌پسر را ابتر می‌گفتند، چرا؟ برای اینکه نسلش منقطع شد، دیگر نسلی و در نتیجه نامی و ذکری از او نخواهد ماند، پس ماندن نسل توام با ماندن نام و ذکر شخص است و اگر با ماندن نسل او نامش نماند، بود و نبود نسل یکسان است.
بهر حال مراد از کوثر به قرینه آیه اخیر یک کثرت و گسترش فوق العاده است که باید آن را در کثرت نسل، کثرت پیروان، گسترش اسلام، آوازه بزرگ آن حضرت، و حتی در شفاعت و سیرابی از حوض کوثر جستجو کرد.
یعنی‌ ای پیامبر این دشمن که می‌گوید: تو ابتر و بی‌فرزند و در نتیجه گمنامی، بدان: ما پروردگار جهان به تو کوثر داده‌ایم، این موج توحید که تو در صحنه جهان ایجاد کرده‌ای با نام و آوازه تو تا ابد در گسترش خواهد بود، هم خودت بلند آوازه، هم دینت گسترده، هم پیروانت نامحدود، هم فرزندانت بی‌حدّ و حصر، و هم تعلیماتت عالم‌گیر خواهد بود و حتی وجود پر وسعت و پر برکتت؛ تو شفیع بندگان و ساقی تشنگان از حوض کوثر در روز قیامت خواهی بود ولی این دشمن ابتر و بی‌دودمان و بی‌نام نیک و منفور است.
این سوره معجزه است و از یک کوثر و گسترش عجیبی خبر می‌دهد امروز که سال ۱۳۹۴ هجری قمری است آمار نشان می‌دهد که تعداد مسلمانان جهان به یک میلیارد بالغ شده، قرآن بر پشت بام جهان قدم گذاشته حتی از رادیوهای دنیای مسیحیّت به گوش می‌رسد.
در این میان پای فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در میان است و در تشکیل و پیاده شدن کوثر سهم به‌سزائی دارد. نسل رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به‌وسیله فاطمه در دنیا باقی ماند و گسترش یافت، دامن پاک زهرا فرزندانی تربیت کرد که هر یک به تنهائی کوثراند، امامان یازده‌گانه که به حکم کاسه‌های کوثر قرآنند و هنوز هم پس از گذشت بیش از چهارده قرن مردم را از کوثر قرآن و اسلام سیراب می‌کنند، از دامن پاک فاطمه به وجود آمده‌اند.
این فاطمه، این کوثر پر برکت، حلقه اتصال ما بین رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و امت اسلامی گردید، انوار درخشان وحی و اولاد بی‌حدّ و حصر پیامبر عظیم الشان از وجود زهرای اطهر سرچشمه گرفتند.
بنی‌امیّه هشتاد سال اولاد فاطمه‌ را کشتند، بنی‌عباس پانصد سال اولاد فاطمه را کشتند، زیر دیوارها گذاشتند، قتل عام کردند، با وجود همه اینها از یک محقّق و دانشمند عالی‌مقام شنیدم که در قرن هشتم سادات و فرزندان زهرا را سرشماری کردند به بیست هزار رسیدند و در زمان سلطان سلیم عثمانی شماره آنها به نوزده میلیون رسید آیا این معجزه نیست‌؟! (اِنَّا اَعْطَیْناکَ‌ الْکَوْثَرَ).


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۹۱.    
۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۷۰.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۳.    
۴. اعراف/سوره۷، آیه۸۶.    
۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۸۹.    
۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۳۸.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۸۹.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۷۴.    
۹. حدید/سوره۵۷، آیه۲۶.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۱.    
۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۷۲.    
۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۰۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۴۸.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.    
۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۱.    
۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۲.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۵۴.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۲۸۶.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۶۶.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۹.    
۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۳۹.    
۲۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۵۴.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۲.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۱۴.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۴۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹.    
۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۷۹.    
۲۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۲۳.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۶۷.    
۳۲. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۹.    
۳۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۱۱.    
۳۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۳۳۴.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۹.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۵۵.    
۳۸. روم/سوره۳۰، آیه۹.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰۵.    
۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۵۸.    
۴۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۲۳۹.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۴.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۰۴.    
۴۴. هود/سوره۱۱، آیه۳۲.    
۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۱۵.    
۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۳۲۱.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۳۸.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۴۷.    
۴۹. فجر/سوره۸۹، آیه۱۲.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۳.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۸۱.    
۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۷۱.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۳۹.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۷۳.    
۵۵. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۸۰۳.    
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۸.    
۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۷۲.    
۵۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۸۴-۴۸۵.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۹.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۳۱.    
۶۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۵-۷.    
۶۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۲.    
۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۲۷.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۱.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۵۴.    
۶۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.    
۶۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.    
۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۴.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۹.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۰.    
۷۲. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۱-۲.    
۷۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۵۱.    
۷۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۰۰.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۱۲.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۵۴.    
۷۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۳.    
۷۸. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۷۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۰.    
۸۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴.    
۸۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸۸.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۹.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۳۲.    
۸۴. زمخشری، کشاف، ج۴، ص۸۰۶.    
۸۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۳.    
۸۶. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۵.    
۸۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۲۱.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۵.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۳۰۹.    
۹۰. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۱-۳.    
۹۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۷۰.    
۹۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۳۸.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۶.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۳۱۱.    
۹۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۷۰.    
۹۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۳۷.    
۹۷. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۷۴.    
۹۸. ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۵۰۰.    
۹۹. طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۲۴، ص۶۴۵.    
۱۰۰. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۸، ص۶۴۷.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۷.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۳۱۲.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۷.    
۱۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۳۱۵.    
۱۰۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۷۰.    
۱۰۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۳۹.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کثر"، ج۶، ص۹۱.    






جعبه ابزار