کتمان حق (اخلاق قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلمات کلیدی:
قرآن،
کتمان،
حق،
تقیه.
"
کتمان" در
لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در
باطن است.
و مراد از "
حقّ" عبارتست از
معارف و
أحکام إلهی و آنچه به آن مربوط میشود.
"
کتمان حق" در
اصطلاح عبارتست از پنهان ساختن معارف،
احکام و
آیات الهی، به این شکل که
آیه نازله را طوری
تأویل و یا دلالتش را طوری توجیه کنند که آیه از آیه بودن بیفتد.
کتمان حقایق درجایی که آشکار کردن حق
ضرورت دارد
قبیح و
حرام است.
کتمان حق در چند مورد پسندیده میباشد:
۱. جایی که
کتمان مربوط به
أسرار مردم است.
۲. جایی که با آشکار شدن حق،
شرّ به پا میشود.
۳. جایی که مربوط به أسرار
ایمانی باشد،
آنچنانکه خداوند متعال می فرماید: «قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ
یکتُمُ إِیمانَهُ »
«مرد مؤمنی از
آل فرعون که ایمان خود را پنهان میداشت گفت...».
که از آن به
تقیّه نیز یاد میکنند، چرا که تقیّه،
کتمان حقّست در مقابل مخالفین، که صادقَین، جماعتی از
شیعیان خود را به آن
امر نمودهاند.
کتمان حق از منظر
قرآن:
قرآن کریم در بیست مورد به این موضوع پرداخته، که خود نشانگر اهمیّت این مطلب میباشد که میتوان این موارد را در شش عنوان خلاصه نمود:
۱-
اهل کتاب و
کتمان حقایق:
خداوند متذکر میشود که اهل کتاب به خوبی، حقایق را میشناسند چون تمامی خصوصیات آن جناب را در کتب خود دیدهاند، ولی به صورت کاملاً آگاهانه آنها را پنهان میکنند؛ «الَّذِینَ آتَیناهُمُ الْکتابَ یعْرِفُونَهُ کما یعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیکتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یعْلَمُون »
؛ « کسانی که
کتاب آسمانی به آنان دادهایم، او (
پیامبر) را همچون فرزندان خود میشناسند (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه
کتمان میکنند».
۲-
منافقین و
کتمان حقایق:
خداوند در
قرآن به پنهان کاریهای منافقین اشاره نموده و پرده از چهرۀ آنان بر میدارد. «وَ لِیعْلَمَ الَّذِینَ نافَقُوا وَ قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا... یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُون»
؛ « به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه
کتمان میکنند، آگاهتر است».
۳- جایگاه
کتمان حقایق:
قرآن کریم به جایگاه پست
کتمان پرداخته و به
توبیخ و
تقبیح کتمان کنندگان میپردازد، به عنوان مثال در
آیه ۷۱
سوره آل عمران؛ « یا أَهْلَ الْکتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون »
؛ «ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میآمیزید و) مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟!».
اهل کتاب را به دلیل
کتمان حقایق، توبیخ مینماید و اگر به مجازاتهایی که برای این افراد معبّن شده دقت کنیم، بیشتر به جایگاه
کتمان در
دین اسلام پی خواهیم برد.
۴- عاقبت
کتمان کنندگان حقایق:
قرآن کریم دراین باره به شش مورد اشاره میکند که عبارتند از:
الف:
مسامحه در
امور دینی؛
از آنجا که
کتمان شهادت یکی از بارزترین مصادیق
کتمان حق است
خداوند میفرماید: «وَ لا تَکتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یکتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه »
؛ « و
شهادت را
کتمان نکنید! و هر کس آن را
کتمان کند،
قلبش گناهکار است».
"
آثم" کسی است که در مقام
عمل و
سلوک بسوی
حقّ، مسامحه کند و لذا کسی که شهادتی را پنهان میکند، قلب او دچار مسامحه در امور دینی میگردد و نسبت دادن این مسامحه به قلب، برای این است که
کتمان شهادت یک
عمل قلبی است و قلب آنرا در إحاطه خود نگهداشته و اجازه نمیدهد بوسیله
زبان یا عضو دیگر ظاهر شود.
ب: آتش خواری در
قیامت:
دانشمندانِ اهل کتاب تا قبل از آمدن
پیامبر اسلام، به مردم و عدهی آمدن آن حضرت را میدادند و نشانههایی را که در
تورات و
انجیل آمده بود برای مردم میگفتند، ولی همین که پیامبر
اسلام مبعوث شد و آنها
اقرار به
رسالت آن حضرت را مساوی با از دست دادن مقام و
مال خود دیدند، حقیقت را
کتمان نمودند، تا چند روزی بیشتر در مسند خود بمانند، ولی این بهای اندکی بود که در برابر
گناه بزرگ خود بدست میآوردند
و درآمد آن نیز چیزی جز آتشی که میخورند،نیست.
وخداوند دربارۀآنهامیفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکتاب و ِیشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِک ما یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّار »
؛ «آنان که کتابی را که
خدا نازل کرده است پنهان میدارند، تا بهای اندکی بستانند، شکمهای خود را جز از
آتش انباشته نمیسازند».
ج: عدم
تکلّم خداوند با آنها:
مجازات دیگری که برای
کتمان کنندگان تعیین شده اینست که خداوند در
روز رستاخیز با آنها سخن نمیگوید: «وَ لا یکلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَة»
؛ «و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمیگوید».
ازآنجا که
سخن گفتن، ابزار ایجاد ارتباط میباشد، لذا عدم تکلّم به معنی نبود زمینه ارتباط است و انتخاب این مجازات به این علّت است که افرادی که
کتمان "ما أنزل اللّه" میکنند، در حقیقت با اظهار مقاصد خداوند،
مخالفت کرده، و از نشر آنها جلوگیری میکنند و لذا خداوند متعال از تکلّم با آنان خودداری میفرماید.
د:
ناپاکی:
انسانی که با بیان حق مخالفت کرده و مانع از إجرای حقّ شده قهراً زمینهای در
باطن او برای تمایل بحقّ نخواهد بود و در اینصورت
تطهیر او از
صفات و
عقائد باطل بیمورد بوده و لذا خداوند متعال عملی را که زمینهای برای آن موجود نباشد بجا نخواهد آورد و لذا به دلیل
آلودگی باطن و قطع ارتباط با خداوند متعال و
رحمت او و
انحراف از
صراط حق، گرفتار [[|عذاب دردناک]] میشود.
و لذا در مورد آنها میفرماید: «ولا یزَکیهِمْ و لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم »
؛ «وپاکشان نسازدوبهره آنها عذابی دردآور است».
ﻫ:
ملعون شدن:
چون
کتمان حقّ، بر خلاف
هدف إلهی بوده و
سبب انحراف بندگان خدا می شود و در حقیقت
عناد با
نظم جهان و
تدبیر پروردگار متعال میباشد قهراً سزای چنین شخصی دور شدن از
رحمت إلهی میباشد و معنای ملعون شدن همین است.
و لذا
درقرآن در این باره میفرماید: «أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللَّه وُیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ »
؛ « خدا آنها را لعنت میکندهمه لعن
کنندگان نیز، آنها را لعن میکنند».
۵-
نهی از
کتمان حقایق:
خداوند
اهل کتاب را از پنهان کردن حقایق الهی نهی میکند و میفرماید: «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون »
؛ «و
حق را با
باطل نیامیزید! و
حقیقت را با اینکه میدانید
کتمان نکنید».
۶- آگاهی خداوند به آنچه که پنهان کردهاند:
یکی از مهمترین راههای درمان
کتمان حقایق، آگاه و
ناظر دانستن
خداوند در همه امور است و
انسان متوجّه، همیشه باید
خداوند حکیم را
ناظر بر جزئیات
أعمال و
افکار خود دیده، و بداند که آنچه از او سر میزند، در
کتاب الهی محفوظ خواهد بود.
و لذا
خداوند آنها را مورد خطاب قرار داده، میفرماید: «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یکتُمُون »
؛ « و خداوند، از آنچه
کتمان میکردند، آگاهتر است!».
کتمان حق در
کلام معصومین«ع»:
قال أَبو محمَّدٍ
العسکرِی(ع): «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ
فَکتَمَهُ حَیثُ یجِبُ إِظْهَارُهُ تَزُولُ عَنْهُ التَّقِیةُ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ مُلْجَماً بِلِجَامٍ مِنَ النَّارِ»
؛ «اگر از کسی دربارۀ علمی سؤال شود و او آن را مخفی کند در حالی که اظهار آن
واجب است و او در حال
تقیه نیست در
روز قیامت با افساری از آتش محشور میگردد.»
جهت آشنایی بیشترمی توان به کتاب
اصول کافی جلد ۷
و
وسایل الشیعه ج۲۷ باب
کتمان شهادت رجوع کرد.
اهمیّت اظهار حقایق:
از آنجا که تکامل یک
جامعه در گرو دانایی افراد آن میباشد
خداوند نیز از
دانشمندان جامعه
تعهّد گرفته است که
حقایق را از مردم پوشیده ندارند. «و إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکتُمُونَه »
؛ « و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و
کتمان نکنید!».
توجه به ماده"
تبیین" در
آیه فوق، نشان میدهد که منظور تنها
تلاوت و یا
نشر کتب آسمانی نیست، بلکه منظور این است که حقایق آنها را آشکار در اختیار مردم بگذارند تا به روشنی همه تودهها از آن آگاه گردند و آنها که در تبیین
آیات کوتاهی کنند، مشمول همان سرنوشتی هستند که خداوند در این آیه و مانند آن برای
علمای یهود بیان کرده است،
این خود دلیل مهمّی برای اهمیت این مطلب میباشد.
آثار
کتمان حق:
از آنجا که
کتمان حقایق أثر منفی در
برنامه دینی إلهی ایجاد کرده و موجب نقص و محو قسمتی از موادّ
کتاب آسمانی میشود، آنهم موادّیکه از
اصول و پایههای
دین و کتاب آسمانی محسوب میگردد، لذا این أمر از
کفر بالاتر و عمیقتر و مؤثّرتر میباشد، زیرا کفر أثری در متن برنامه إلهی وارد نکرده،
لذا آثار مخرّب زیادی دارد.
از آثار
کتمان حقایق میتوان
گمراهی انسانها وجدایی
ادیان الهی را از مهمترین آنها نام برد، زیرا انسانها
فطرتاً حق جو هستند و اگر کسی حق را از آنها پنهان نکند به آسانی آن را مییابند، لذا کسانی که
حق را
کتمان میکنند در واقع
جامعه انسانی را از
سیر تکامل فطری باز میدارند و یا اگر
دانشمندان اهل کتاب بعد از ظهور
اسلام حقایق را
کتمان نمیکردند ممکن بود در مدت کوتاهی هر سه
ملت زیر یک
پرچم گرد آیند، که حاصل این کار آنها گرفتار کردن بشریّت میباشد.
دانشنامه موضوعی قرآن سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «کتمان».