پیشینه روحانیت در عصر رسالت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دین اسلام، آخرین
دین آسمانی و رسالت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز رسالتی همگانی است، از این رو، از نظر گستره مکانی و زمانی، به منطقه جغرافیایی ویژه و زمان خاصی منحصر نیست؛ بلکه ادعایی جهانی دارد و تمام انسانها و جوامع بشری ـ چه در عصر نبی مکرم اسلام و چه در عصرهای بعدی ـ مورد خطاب آن هستند. روشن است که این رسالت جهانی و اجتماعی، میطلبید که صاحب این
شریعت، برای جوامع دیگر و آیندگان نیز برنامه ریزی دقیق و حساب شدهای داشته باشد. از این رو، با توجه به این اقتضائات و نیز عنایت خاص اسلام به امر «دانش» و «آموزش»، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنبال تربیت و آموزش عدهای بر آمد تا هم برای پیاده شدن اهداف همگانیاش در آن عصر، و هم در راه تحقق آن اهداف پس از رحلتش فعالیت کنند. بر این اساس، در کنار دیگر فعالیتها و انجام مسؤولیتهایی که به عهده داشت، خود به عنوان نخستین معلم و مربی مسلمانان، به آموزش و تربیت پرداخت.
عمدهترین مراکز آموزشی در
صدر اسلام، مساجد بودند که «
مسجد النبی» در
مدینه، کهنترین آنها در تاریخ آموزش اسلامی به شمار میآید. بر این اساس
مسجد، یکی از نهادهای فعال آموزشی و فرهنگی، و کهنترین دانشگاه اسلامی در تاریخ آموزش اسلامی به شمار میرود.
بدین سان، خمیر مایه ابتدایی نهاد مقدس
روحانیت، به عنوان نهادی مسؤول و حامی ارزشهای
مکتب نبوی شکل گرفت و نخستین بار این شجره مبارک و پربار، هم زمان با آغاز رسالت و به دست پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاشیده شد و به تدریج بارور گردید.
شهید مطهری درباره آغاز جنبش علمی در اسلام مینویسد: جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد. اولین کتابی کهاندیشه مسلمین را به خود جلب نمود و مسلمین در پی تحصیل آن بودند،
قرآن و پس از آن، احادیث بود، این بود که اولین حوزه علمی در مدینه تاسیس شد. برای اولین بار،
عرب حجاز در مدینه با مساله استادی و شاگردی و نشستن در حلقه درس و حفظ و ضبط آن چه از استاد میشنود، آشنا شد. مسلمین با حرص و ولع فراوانی آیات قرآن را که به تدریج نازل میگشت، فرا میگرفتند و به حافظه میسپردند و آن چه را که نمیدانستند، از افرادی که رسول خدا آنها را مامور کتابت آیات قرآن کرده بود و به «کتاب وحی» معروف بودند، میپرسیدند، در مسجد پیامبر، رسماً حلقههای درس تشکیل میشد و به بحث و گفت و گو درباره مسائل اسلامی و تعلیم و تعلم پرداخته میشد.
عنصر دانش و آموزش در
اسلام، از ابتدا مورد توجه خاص بوده و جایگاه والایی داشته است. نخستین آیات قرآن، از معرفت و دانش سخن میگویند و مساله خواندن و آموزش را از ابتدا به پیامبر گوشزد میکند: «اقرا باسمِ ربِّکَ الّذی خَلَق خَلَق الانسانَ من عَلقٍ اقرا و ربُّک الاکرمُ الذی عَلَّم بِالقلمِ؛
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید• (همان کسی که) انسان را از خون بستهای خلق کرد• بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است• همان که به وسیله قلم تعلیم نمود.»
در موارد متعددی، آیات قرآن از صاحبان
علم و دانش با احترام یاد میکند و آنها را مورد ستایش قرار میدهد. در
آیه نهم
سوره زمر، به صراحت دانشمندان را از دیگر اقشار جامعه ممتاز دانسته، میفرماید: «قُل هَل یَستویِ الّذینَ یَعلمونَ والّذینَ لا یعلَمون؛
بگو آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، یکساناند؟».
در مورد دیگر، به مقام و منزلت دانایان و عالمان، و نیز به برتری آنان که میدانند اشاره میکند: «یرفع اللهُ الذینَ آمنو مِنکم و الّذینَ اوتو العلمَ درجاتٍ؛
خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی میبخشد.»
در جایی هم با ارجاع دادن کسانی که نمیدانند به کسانی که از نعمت دانایی برخوردارند، به منزلت و قدر عالم اشاره دارد: «فاسئلوا اهلَ الذکرِ اِن کُنتم لا تَعلمون؛
اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید (تا تعجب نکنید از این که پیامبر اکرم از میان همین مردان بر انگیخته شده است).»
هم چنین پیامبر را به فراگیری علم و دانش تشویق میکند: «و قُل ربِّ زدنی عِلما؛
بگو (از خدا بخواه) خدایا، دانش مرا افزون کن.» و با این کار،
امت پیامبر را مورد خطاب قرار میدهد که چرا دنبال
تفقه و فراگیری مسائل دینی نمیروند؛ باید در پی کسب دانش و معارف اسلامی بروند و به دیگران نیز یاد دهند: «و ما کان المؤمنونَ لِینفروا کافّةً فلو لا نَفَر مِن کلِّ فرقةٍ مِنهم طائفةٌ لیتفقَّهوا فِی الدّینِ و لیُنذروا قومَهم اِذا رَجعوا اِلیهم لعلّهم یَحذرون؛
شایسته نیست مؤمنان همگی به سوی میدان
جهاد کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طائفهای کوچ نمیکند (طائفهای هم در مدینه بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یافته و هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را بیم دهند، شاید (از مخالفت پروردگار) بترسند و خودداری کنند.» بدین سان، به اهمیت و جایگاه علم اشاره کرده و نقش حیاتی دانش و آموزش را در مکتب اسلام تبیین میکند.
البته آیات دیگری هم در این زمینه یافت میشود که ما از طرح آنها صرف نظر میکنیم.
آن حضرت افزون بر این که خود به امر حیاتی آموزش معارف اسلامی در مرکز اقامتش میپرداخت، اشخاصی را نیز برای تبلیغ و آموزش به اطراف و اکناف مدینه گسیل میداشت که
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)،
مصعب بن عمیر و
معاذ بن جبل از این شمارند.
اعزام مبلغ از
مکه، در اوایل رسالت به صورت پنهانی انجام میگرفته؛ چنان که مصعب بن عمیر در برابر درخواست
اسعد بن زراره، در شرایط خطرناکی به مدینه روانه شد.
(اسعد بن زراره از سران
قبیله خزرج بود که برای کمکهای نظامی در مقابل
اوس به مکه آمد و از طرف
عتبه بن ربیعه جواب منفی شنید. او برای
زیارت خانه خدا رفت و هر چند به سفارش عتبه پنبه در گوش کرده بود تا تحت تاثیر سخنان پیامبر قرار نگیرد، اما سرانجام نزد حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفت و اسلام اختیار نمود و از پیامبر تقاضا کرد تا کسی را به عنوان مبلغ به مدینه اعزام نماید که پیامبر، مصعب بن عمیر را به عنوان معلم قرآن و اسلام به مدینه فرستاد.)
پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) از ابتدا و هم زمان با انجام رسالت خویش، به ویژه پس از هجرت به مدینه، مراکزی علمی و آموزشی در مدینه و جاهای دیگر تاسیس کرد و با برگزاری گروههای آموزشی، اساسیترین تعلیمات اسلامی و معارف انسانی را مورد بحث و بررسی قرار داد.
مرکز آموزشی نبوی، شاگردان فرزانه و برجستهای را تحویل جامعه اسلامی داد که بعدها هر کدام محورهای فعالیتهای علمی و فرهنگی شدند. تربیت یافتگان حوزه آموزشی پیامبر و آنان که از ابتدا با ایمان محکم و عزم راسخ با استادشان عهد بسته بودند، تا آخرین لحظه زندگی در راستای اهداف پیامبر و نشر معارف اسلامی از فعالیت خود دست نکشیدند.
شاگردان متعهد مکتب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیش از آن هستند که این مجال فرصت پرداختن به آنها را داشته باشد. از این رو در این قسمت، به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
وی یکی از شایستهترین دانش آموختگان مکتب پیامبر است که از منبع نورانی
وحی سیراب شد و پس از پیامبر نیز، محور اصلی گروه فعالی بود که در میان
قبیله قریش بودند.
هر چه رسول خدا میدانست به او آموخت، تا آن جا که حضرت درباره اش فرمود: «اَنا مدینه العلم و علیُّ بابها و هل تدخل المدینةُ اِلّا مِن بابِها؛
من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ آیا جز از دروازه وارد شهر میگردند؟»
خود امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) نیز میفرمود: «سَلونی قبلَ اَن تَفقدونی
پیش از آن که مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید» از
ابن مسیب نقل شده است که هیچ کس جز علی چنین جراتی نداشت که بگوید: «سَلونی قبلَ اَن تَفقدونی».
ابن عباس نقل کرده است که نُه دهم علم و دانش به علی داده شده و به خدا قسم که در یک دهم دیگر هم با دیگران شریک است.
در جای دیگر نقل شده است که در بین اصحاب پیامبر، کسی بیش از حضرت علی (علیهالسّلام) علم نداشت.
آن حضرت اصل و ریشه علم
فقه، بلکه تمام علوم از قبیل علم
تفسیر،
کلام،
نحو و غیر آن معرفی شده است.
ابوذر غفاری (جندب بن جناده) نیز یکی دیگر از شاگردان حوزه نبوی است. ابوذر در محضر پیامبر به علمی دست یافت که حضرت امیر درباره اش فرمود: «ابوذر، چندان علم ضبط کرده که مردمان از حمل آن عاجزند»
او کتابی نیز تحت عنوان الخطبه نوشت.
در تاریخ آمده که ابوذر در زمان خلافت
عمر به
شام رفت و تا زمان خلافت
عثمان در آن جا ماند. در آن مدت، در تبلیغ برای امام علی (علیهالسّلام) کوشید و عده زیادی را به آن حضرت متمایل نمود تا جایی که مشهور است علت تشیع مردم جنوب
لبنان و
جبل عامل، در اثر ارشادها و تعلیمهای ابوذر بوده است. او در مدتی که در شام بود، مفاسد و خیانتهای
معاویه را در سمت فرمانداری شام میدید. به همین دلیل به مبارزه با او برخاست و در افشای خیانتهای او کوشید تا جایی که معاویه به عثمان نوشت: «اگر ابوذر بیش از این در شام بماند، مردم این ولایت را از تو منحرف میکند» از این رو، او را با وضع رقت باری به مدینه فرستاد. ابوذر، در آن جا هم به مبارزه با عثمان ادامه داد تا این که در نهایت، خلیفه او را به بیابان بی آب «
ربذه» تبعید کرد و او را از
فتوا دادن منع نمود. سرانجام آن مرد پاک باخته، در آن سامان جان داد.
وی یکی دیگر از
صحابه بزرگوار پیامبر و از جمله چهار نفری است که
بهشت مشتاق دیدار آنهاست.
امام صادق (علیهالسّلام) در توضیح آیة «اِنّ الَذین آمنوا و عَمِلوا الصالحاتِ کانت لهم جنّاتُ الفردوس؛ همانا کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای نیک انجام دادهاند، بهشت برین جایگاه آنها است» میفرماید: «این آیه دربارة ابوذر،
مقداد،
سلمان فارسی و
عمار یاسر نازل شده است».
بنا به نقلی، سلمان پیش از آن که به حضور پیامبر برسد، دارای علم و دانش فراوان در حکمت و معارف ادیان بوده و حضور چند
راهب و دانشمند را درک کرده بود.
بر اساس شواهد تاریخی، در اوایل اسلام آوردن سلمان، حضرت رسول به او دستور نوشتن داد که این دلیل بر باسواد بودن اوست.
او در حضور پیامبر، به علم اولین و آخرین آگاه شد و به همین دلیل از اوبه «افقه»، «اعلم» و «لقمان حکیم امت» یاد شده است. از حضرت امیر (علیهالسّلام) درباره سلمان سؤال شد، حضرت فرمود: «سلمانٌ منّا اهل البیت. عَلِمَ عِلم الاولِ و الآخر؛ سلمان از ما اهل بیت است، او علم اول و آخر را میدانست».
سلمان همواره از حقوق از دست رفته حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پشتیبانی میکرد و از خلیفه اول به شدت انتقاد مینمود.
او از دیگر تربیت یافتگان مکتب نبوی است که رنجها و گرفتاریهای بسیاری در راه گسترش و استحکام دین حق متحمل شد. عمار، نخستین مسجد در عالم اسلام (
مسجد قبا) را بنا گذاشت و پیامبر سخنانی درباره او فرموده که از جایگاه بلندش خبر میدهد.
ابن عباس یکی دیگر از شاگردان مکتب نبوی است. او در کنار
کعبه میایستاد و مردم را به ارزشهای اسلامی دعوت مینمود. مناظرهای که ابن عباس با معاویه بر سر مساله خلافت و امامت داشت و دفاعی که با تحلیل جالب و منطقی از خلافت نمود، توانایی علمی او را بازگو میکند.
از او به عنوان «افصح الناس» و «اعلم الناس» نیز یاد شده است.
البته دانش آموختگان مکتب نبوی فراواناند، ولی مجالاندک، اجازه پردازش بیش از این مساله را نمیدهد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «پیشینة تاریخی روحانیت در عصر رسالت»، تاریخ بازیابی۹۷/۳/۳.