• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ویژگی آسمان مادی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن ، برای آسمان ویژگی‌های گوناگونی ذکر شده که برخی از آن‌ها به آسمان مادّی و برخی به آسمان معنوی مربوط می‌شود و بعضی نیز بین آسمان مادّی و معنوی مشترک است.
در این مقاله به ویژگی‌های آسمان مادی پرداخته خواهد شد.




قرآن ، درباره شکل و چگونگی بنای آسمان‌ها تعبیرهای گوناگونی دارد. در یک‌جا آن‌ را سقف برافراشته دانسته: «وَالسَّقفِ المَرفُوعِ» و در یک آیه ، تعبیر رفع (برافراشتن آسمان‌ها) آمده: «اللّهُ الَّذِی رَفعَ السَّموتِ...» و یک جا، رفع را در مورد سقف آسمان به کار برده است: «رَفعَ سَمکَها فَسَوّها = سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت».

۱.۱ - مقصود از برافراشتن آسمان


مقصود از برافراشتن آسمان ، جدا ساختن آن از زمین است؛ به‌ گونه‌ای‌ که با نورافشانی، رعد و برق و ریزش باران بر زمین تسلّط دارد.

۱.۱.۱ - کروی بودن آسمان


برخی، تعبیر «فَسَوّلـها» را به کروی بودن آسمان که گرداگرد زمین را احاطه کرده، اشاره دانسته‌اند؛ زیرا «تسویه» به فاصله مساوی اجزای این سقف با زمین اشاره دارد و این، فقط با کروی بودن آسمان سازگار است.
علاّمه طباطبایی «سوّاها» را به معنای چینش منظّم و مرتب اجزای آسمان می‌داند؛ به گونه‌ای که هر جزئی بر اساس مقتضای حکمت در جای خود قرار گرفته است.
به گفته فخر رازی ، درباره شکل آسمان دو نظر وجود داشته: گروهی آسمان را هم‌چون صفحه‌ای صاف و گسترده و جمعی آن را کروی و مدوّر می‌دانند.
تعبیر «کُلٌّ فِی فَلَک یَسبَحُون = هر یک در فلکی (= مداری) شناورند» نظر دوم را تأیید می‌کند؛ زیرا اگر کروی باشد، دارای فلک است.

۱.۱.۲ - سقف و گنبد


نیز گفته‌اند: خداوند آسمان را به شکل بنا ، سقف و گنبدی استوار و بر افراشته بر فراز زمین قرار داد و آن را با نیروی جاذبه ، از سقوط حفظ کرد.
[۹] روح‌المعانی، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۵۹‌.
[۱۰] المنار، ج‌۱، ص‌۱۸۷.

تعبیر «سقف» از آن رو است که ستارگان و کرات ، چنان سراسر آسمان را پوشانده‌اند که به سقفی می‌مانند؛ هم‌چنین ممکن است به جوّ اطراف زمین اشاره باشد که مانند سقفی محکم آن را فرا گرفته، از آسیب شهاب‌سنگ‌ها حفظ می‌کند.



«وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ».

۲.۱ - معنای حُبُک در لغت


حُبُک جمع حِباک است و به چین و شکن‌هایی گفته می‌شود که باد بر روی رمل‌ها و آب پدید می‌آورد. معنای دیگرش، موهای مجعّد است.
[۱۳] معانی القرآن، ج‌۳، ص‌۸۲‌.

درباره آسمان، به راه‌هایی گفته می‌شود که در آن وجود دارد.
این راه‌ها ممکن است بر اثر شکل‌های گوناگون توده‌های ستارگان و افلاک موجود بر صفحه آسمان یا بر اثر نقش‌ها و موج‌های ابرها پدید آمده باشد.
[۱۶] الکشّاف، ج۴، ص۳۹۶.
[۱۷] روح‌المعانی، مج‌۱۵، ج۲۷، ص‌۴.


۲.۲ - اقوال در معنای حُبُک


از حسن بصری نقل شده: حبُک یعنی ستارگان فروزان آسمان.
[۱۸] روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۴.

ابن‌ عبّاس ، قتاده ، عکرمه و مجاهد گفته‌اند: حبک یعنی استواری، محکمی و زیبایی آسمان.
[۱۹] الکشاف، ج ۴، ص ۳۹۶.

سعید بن جبیر آن را به زینت و زیبایی تفسیر کرده است.
[۲۱] روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۹۲.

به نظر علاّمه طباطبایی «حُبُک» درباره آسمان اگر به معنای زینت و زیبایی باشد، با آیه «إنّا زَیَّنّا السَّماءَ الدُنیا بِزینَة الکَواکِب» تأیید می‌شود و اگر به معنای آفرینش استوار باشد، با آیه «و السَّماءَ بَنینها بأییْد‌= و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم» تقویت می‌شود و اگر به معنای راه‌های گوناگون آسمان باشد، در آیه «وَ‌ لقد خَلَقنا فَوقَکم‌ سَبعَ طَرائِقَ» بیان شده‌ است و این معنا با جمله قسم «وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُک» و جواب آن «إنّکم لَفی‌ قَول‌ مُختَلِف» که در آن گوناگونی آرای مردم را باز می‌گوید، مناسب‌تر است.
از امام‌ رضا (علیه‌السلام) روایتی نقل شده که از آن استفاده می‌شود، حُبُک نیروی جاذبه میان آسمان و زمین است.
[۲۸] قمی، ج‌۲، ص‌۳۳۶.




«وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ = قسم به آسمان پر باران.»
بیش‌تر مفسّران ، «رجع» را به باران تفسیر کرده‌اند؛ زیرا به شکل بخار از دریا به آسمان می‌رود و دوباره از آن‌جا به زمین باز می‌گردد.
[۳۱] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۱۷۸.

مؤیّد این نظر، سیاق آیه بعدی است: «وَ الأرضِ ذاتِ‌ الصَّدع = قسم به زمین پر شکاف» که با قسم به آسمان پر باران مناسب است.
برخی «رجع» را به حرکت، رفت و برگشت و جابه‌جایی ستارگان، خورشید و ماه تفسیر کرده‌اند
[۳۴] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۱۷۸.
و قرطبی آن را به‌ معنای نفع، نقل کرده است. فرشتگان را نیز رجع آسمان دانسته‌اند؛ چون به زمین می‌آیند و با اعمال بندگان به آسمان باز می‌گردند.
[۳۶] قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۸‌.




خداوند، در سه آیه تصریح کرده که در آسمان برج‌هایی را قرار داده است: «وَ السَّماءِ ذاتِ‌ البُروج = قسم به آسمان که دارای برج‌های (بسیار) است» و نیز حجر : ۱۵، ۱۶ و فرقان : ۲۵، ۶۱. گفته‌اند: بروجِ آسمان‌ها ، ستارگانند که مانند قصر در آسمان برافراشته‌اند.
[۴۰] کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۶۰‌.

جمعی، بروج را ستارگان مخصوص دانسته‌اند، نه همه ستارگان،
[۴۱] پرتوی از قرآن، ج‌۳، ص‌۳۰۳.
و گروهی، آن را بروج دوازده‌‌گانه شمرده‌اند که عبارتند از:حَمَل ، ثور ، جوزاء ، سرطان ، اسد ، سُنبله ، میزان ، عقرب ، قوس ، جدی ، دلو و حوت،
[۴۲] الکشّاف، ج‌۴، ص‌۷۲۹.
[۴۳] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۲۷۹.
و برخی آن را به منظومه شمسی تفسیر کرده‌اند؛
[۴۴] قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۸‌.
ولی علاّمه طباطبایی، بروج را جای‌گاه ستارگان آسمان می‌داند و معتقد است که تفسیر آن به بروج دوازده‌‌گانه علم هیأت درست نیست.
گویا مقصود وی از جای‌گاه ستارگان، کهکشان‌ها باشد؛ چنان‌که‌ بروج آسمان را به کهکشان‌ها نیز تفسیر کرده‌اند.
[۴۶] من علم الفلک القرآنی، ص‌۴۳ـ۴۵.




خداوند در آیه ۲ رعد : ۱۳ به برافراشتن آسمان‌ها بدون ستون یا بدون ستون دیده شدنی اشاره می‌کند: «اللّهُ الَّذِی رَفعَ السَّموتِ بِغَیر عَمَد تَرونَها». این موضوع در آیه ۱۰ لقمان: ۳۱ نیز آمده است.

۵.۱ - اقوال مفسران



۵.۱.۱ - آسمان بدون ستون


در تفسیر این دو آیه گفته‌اند: اگر «ترونَها» را جمله معترضه بدانیم، به این معنا است که آسمان‌ها ستون ندارند و به فرمان خداوند نگه‌داری می‌شوند.
این نظر با هیأت بطلمیوس ( بطلیموس ) که آسمان‌ها را چون پوست پیاز تو در تو می‌داند، موافق است؛ زیرا بر اساس آن، هر یک از آسمان‌ها به دیگری تکیه دارد و معلّق نیست تا به ستون نیاز داشته باشد.

۵.۱.۲ - نظر شیخ طوسی


شیخ طوسی نیز بر آن است که «بِغَیر عَمَد تَرَونَها» یعنی ستون ندارند؛ زیرا اگر چنین می‌بود، دیده می‌شدند و به سبب بزرگی‌شان نیاز به ستون‌های دیگری داشتند و همین‌طور ادامه می‌یافت و تسلسل لازم می‌آمد.
اگر «تَرَوْنَها» را صفت «عَمَد» بدانیم باید گفت: بر اساس قانون عمومی « علّیت »، آسمان‌ها نیز دارای ستونند و ممکن است ستون آن‌ها قوّه جاذبه یا اسباب دیگری باشد؛ ولی دیدنی نیستند و این از قدرت خداوند دور نیست؛ چه این‌که او خود، آسمان‌ها را با جاذبه برافراشته است.

۵.۱.۳ - نظر هیئت جدید


در هیأت جدید نیز ثابت شده که تمام اجرام آسمانی ( ثوابت و سیّارات ) در فضایی بی‌پایان، مشمول قانون جاذبه عمومی، و‌ همه جاذب و مجذوب یک‌دیگرند و آسمان‌ها را همین قانون ، نگه داشته است.
[۵۴] هیئت در مکتب اسلام، ص‌۵۹‌.

برخی « میزان » در آیه ۷ الرحمن : ۵۵ (وَالسَّماءَ رَفَعَها و وَضَعَ المیزانَ) را به معنای تعادل میان قوای جاذبه آسمان‌ها دانسته‌اند که از سقوط و جدایی آن‌ها جلوگیری می‌کند.
[۵۶] التفسیر العلمی للآیات الکونیّه، ص‌۲۴۷.

از امام رضا (علیه‌السلام) روایتی نقل شده که از آن برداشت می‌شود، مقصود از حُبک در آیه ۷ ذاریات : ۵۱ نیروی جاذبه است.
[۵۸] قمی، ج‌۲، ص‌۳۳۶.




خداوند آسمان‌ها را پر از ستارگان زیبا آفرید؛ با این حال، هیچ رخنه و شکافی در آن دیده نمی‌شود: «أَفلَم یَنظرُوا إلی السَّماءِ فَوقَهم کَیف بَنَینـها و زَیَّنـّهَا وَ مالَها مِن فُروج».
«ما لَها مِن فُروج» یا معنای نبود شکاف در آسمان اطراف زمین (جوّ) را دارد‌ که تعبیر دیگر آن، « سقف محفوظ » است یا به معنای نبود نقص و ناموزونی در آسمان‌ها است و یا به این نظریّه اشاره دارد که فضای تمام عالم مادّی و فواصل ستارگان، از مادّه‌ای بی‌رنگ و بیوزن به نام اِتِر (اثیر) پر است که امواج نور را حمل می‌کند.
طبق این نظریّه، هیچ شکافی در آسمان‌ها نیست؛ بلکه همه سیّارات و ثوابت در آن مادّه غوطه‌ورند؛ البتّه این سه تفسیر با یک‌دیگر منافاتی ندارند.



بر اساس آیات بسیاری، آسمان مبدأ نزول باران شمرده شده: «وَ اللّهُ أنزَلَ مِن السَّماءِ ماءً فَأحیا بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها».



«وَ بَنَینا فَوقَکم سَبعاً شِداداً = و بر فراز شما، هفت ( آسمان ) محکم بنا کردیم».
خداوند، آسمان‌ها را به «شداد» وصف کرده؛ زیرا با صلابت و فسادناپذیر است. آن را بدون ستون دیده شدنی برافراشته و از سقوط حفظ کرده
[۶۴] کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۵۱.
و شکستگی و سوراخ در آن نیست و «بَنینا» (آن را بنا کردیم) به این اشاره دارد که آسمان سقف است؛ ولی در محکمی، به بُنیان می‌مانَد که در برابر آفت‌ها و خرابی‌ها از سقف مقاوم‌تر است.



در آیه ۱۶ حجر : ۱۵ «تزیین» برای مطلقِ آسمان و در آیات ۶ صافات : ۳۷ و ۱۲ فصّلت : ۴۱ و ۵ ملک : ۶۷ برای آسمان دنیا (اوّل: نزدیک) دانسته شده و در آیه ۶ ق : ۵۰ به تزیین آسمانی که بالای سر انسان‌ها قرار دارد، اشاره شده: «اَفلَم‌ یَنظروا إلی السَّماءِ فَوقَهم کیف بَنینـها وَ زَیَّنّـها».

۵.۱ - اقوال مفسران


همین امر، سبب اختلاف مفسّران شده که آیا ستارگان، مخصوص آسمان دنیا و زینت آن هستند یا در همه آسمان‌ها پراکنده شده، از آن‌جا بر آسمان اوّل می‌تابند و موجب زینت آن شده‌اند.

۹.۱.۱ - زینت تمام تماشاگران


برخی بر آنند که ستارگان، نه تنها برای ساکنان زمین، بلکه برای همه تماشاگران، در همه جهان، زینت آسمانند؛ بنابراین، همه ستارگان در همه آسمان‌ها، سبب زینت آسمان هستند.
[۷۱] قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۴۴.


۹.۱.۲ - نظر طباطبایی


علاّمه طباطبایی معتقد است: معنای تزیین آسمان به ستارگان ، این است که آن‌ها در آسمان اوّل (یا ابتدای آن) مانند قندیل‌هایی آویزانند و اگر در همه آسمان‌ها پراکنده بودند، نه تنها زینت آسمان اوّل، بلکه زینت دیگر آسمان‌ها نیز شمرده می‌شدند؛ در حالی که قرآن می‌گوید: آن‌ها زینت آسمان دنیا هستند.
افزون بر این، از ظاهر آیات به‌ دست‌ می‌آید که آسمان اوّل، همین عالمِ نجوم و کواکب بالای سر ما است؛ پس این نظر که در همه آسمان‌ها ستاره وجود دارد و چون بر آسمان اوّل می‌تابند، زینت آن شمرده شده‌اند، بی‌دلیل است.

۹.۲ - مصابیح و بروج


خداوند در یک جا زینت آسمان دنیا را ستارگان معرّفی می‌کند: «إنّا زَیَّنّا السَّماءَ الدُّنیا بِزینَة الکَواکِبِ» و در آیات ۱۲ فصّلت‌: ‌۴۱ و ۵ ملک: ۶۷ از ستارگان زینت‌ دهنده آسمان، به مصابیح تعبیر کرده است: «وَ زَیَّنّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصـبِیحَ» «وَ لَقَد زَیَّنّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصـبِیحَ» و در جای دیگر، بنابر‌ احتمالی « بروج » را زینت آسمان می‌داند: «وَ لَقَد جَعَلنا فِی‌ السَّماء بُروجاً و زیَّـنّـها لِلنّـظرینَ».
مفسّران، مصابیح را همان ستارگان و بروج را ستارگان یا منازل سیر آنان می‌دانند. (ذات بروج، همین مقاله) زینت بودن ستارگان برای آسمان، به سبب نور آن‌ها است؛ زیرا هنگامی که به آسمان می‌نگریم، ستارگان را می‌بینیم که هم چون گوهرهای درخشان‌ بر روی آن، زیباترین صحنه‌ها را پدید آورده‌اند یا با شکل‌های متناسب و گوناگون، مانند‌ جوزاء ، بنات نعش ، ثریّا یا با طلوع و غروبشان‌ زینتند.



آسمان و زمین دارای مُلک و ملکوتند.

۱۰.۱ - معنای ملک و ملکوت


به گفته ابن‌ منظور ، مُلک و ملکوت به معنای قدرت و عظمت است
[۷۸] لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۱۸۲، «ملک».
و خداوند مردم را به اندیشه در ملکوت آسمان‌ها و زمین سفارش می‌کند: «أوَلم‌ یَنظُروا فِی مَلَکوتِ السَّمـوتِ و الأرضِ».
ملکوت، از ملک به معنای حکومت و مالکیّت ، و‌ رساتر از مُلک در مالکیّت است؛ زیرا «واو» و «تاء» بر مبالغه دلالت می‌کنند.

۱۰.۲ - ویژگی ملکوت


هر موجودی به جز وجه ظاهری که رو به خود او است (مُلک) وجهی باطنی نیز دارد که رو به خدا است و در عرف قرآن به آن ملکوت گفته می‌شود: «إنّما أمرُهُ إذا أرادَ شَیئاً أَن یَقولَ لَه کُن فَیکونَ فسُبحنَ الَّذی بِیدِه مَلکوتُ کُلِّ شَیء» و این‌که قرآن می‌فرماید: ملکوت هر چیز به دست خدا است، برای این است که دلالت کند خداوند بر باطن هر چیز تسلّط دارد و غیر او کسی از این تسلّط بهره‌مند نیست.

۱۰.۳ - مشاهده ملکوت


مشاهده ملکوت ملازم با یقین است؛ از این رو خداوند می‌فرماید: «وَ کَذلِکَ نُرِی إبرهیمَ مَلکوتَ السَّموتِ وَ الأرضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ المُوقِنینَ = و این‌گونه، ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین‌کنندگان باشد».

۵.۱ - اقوال مفسران


آرای مفسّران درباره ارائه ملکوت آسمان‌ها و زمین به ابراهیم گوناگون است:
۱. مقصود رؤیت خورشید، ماه و ستارگان هنگام طلوع آن‌ها است؛
۲. مقصود از رؤیت، دیدن ظاهری نبوده؛ بلکه دیدن آثار قدرت الهی بر آفرینش خورشید، ماه، ستارگان و موجودات در زمین است تا در برابر بت‌پرستان بر توحید استدلال کند؛
۳. مراد، آیات خداوند است؛
۴. منظور، حوادثی است که بر مالکیّت خداوند دلالت می‌کند و جز او کسی مالک آن‌ها نیست؛
۵. منظور، عبادت فرشتگان و شگفتی‌های آفرینش است.
[۸۹] قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۷.

ابوالفتوح می‌گوید: خداوند حجاب را از مقابل چشمان ابراهیم برداشت؛ درهای آسمان به رویش گشوده شد و عرش را به او نشان داد تا عجایب آسمان و زمین را ببیند؛
[۹۰] روض‌الجنان، ج‌۷، ص‌۳۴۲.

۶. ملک عظیم و سلطه قاهر خداوند است.
[۹۱] روح‌المعانی، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۸۷.

از امام‌ صادق (علیه‌السلام) نقل شده که خداوند برای ابراهیم از آسمان و زمین و هر آن‌چه در آن‌ها وجود دارد و از فرشته‌ای که آسمان را حمل می‌کند و از عرش و کسی که بر آن قرار دارد، پرده برداشت و همین معنا برای رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نیز وجود‌ داشت.
[۹۲] قمی، ج‌۱، ص‌۲۳۴.




خداوند می‌فرماید: ما امانت را به آسمان‌ها و زمین عرضه کردیم؛ ولی آن‌ها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن ترسیدند: «إنّا عَرضنا الأمانَةَ علی السَّموتِ و الأرضِ و الجِبالِ فَأبَینَ أن یَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ».

۵.۱ - اقوال مفسران


نظر مفسّران درباره امانتی که به آسمان‌ها عرضه شد، گوناگون است:
۱. تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب کرده است؛
[۹۴] جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۶۶‌.

۲. ‌امانت‌های مردم و وفای به عهدشان است؛
۳. عقلی است که ملاک تکلیف و مناط ثواب و عقاب به شمار می‌رود.
[۹۷] روح‌المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۴۳.

۴. قول «لا‌إله إلاّ اللّه» است؛
[۹۸] روح‌المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۴، ص‌۱۴۰.

۵. ولایت‌ الهی و کمال عبودیت است؛
۶. منظور صفت اختیار و آزادی اراده است که انسان را از دیگر موجودات ممتاز می‌کند.
به گفته ابن عبّاس ، عدم پذیرش امانت الهی از سوی آسمان از باب معصیت نبوده؛ بلکه می‌ترسیده که نتواند به تکلیف عمل کند.
[۱۰۱] جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۶۷‌.




الاشارات والتنبیهات؛ اقرب الموارد؛ بحارالانوار؛ بیّنات؛ پرتوی‌ازقرآن؛ پیدایش و مرگ خورشید؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی‌کلمات القرآن الکریم؛ تشریح الافلاک؛ تفسیرالتحریر والتنویر؛ التفسیرالعلمی للآیات الکونیـّه؛ تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا؛ تفسیر القمی؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیرالمراغی؛ تفسیر المنار؛ التفسیر المنیر؛ التمهید فی علوم القرآن؛ تفسیر نورالثقلین؛ تفسیر نمونه؛ التوحید، صدوق؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ الجواهر فی تفسیرالقرآن؛ الحکمة‌المتعالیه؛ دانش عصر فضا؛ الدرّالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیرالقرآن‌العظیم؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ زمین و آسمان وستارگان ازنظر قرآن و علم؛ شرح‌توحید صدوق؛ شرح فصوص الحکم، قیصری؛ شرح منظومه سبزواری؛ الصحاح؛ الفرقان فی‌تفسیر القرآن؛ فی ضلال‌القرآن؛ قاموس قرآن؛ کتاب مقدّس؛ کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛ الکشّاف؛ لسان‌العرب؛ مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن؛ معانی‌القرآن؛ المعجم الاحصائی؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآنوعلم؛ من‌علمالفلک القرآنی؛ المیزان فی‌تفسیر القرآن؛ نثر طوبی؛ النهایه، ابن‌اثیر؛ نهج‌البلاغه؛ وجوه قرآن؛ هیئت در مکتب اسلام؛ الهیئة فی الاسلام.
 


 
۱. طور/سوره۵۲، آیه۵.    
۲. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۳. نازعات/سوره۷۹، آیه۲۸.    
۴. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۲۸۷.    
۵. تفسیر نمونه، ج‌۲۶، ص‌۹۹.    
۶. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰.    
۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۳.    
۸. التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۱۴۳.    
۹. روح‌المعانی، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۵۹‌.
۱۰. المنار، ج‌۱، ص‌۱۸۷.
۱۱. تفسیر نمونه، ج‌۲۲، ص‌۴۱۳.    
۱۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۷.    
۱۳. معانی القرآن، ج‌۳، ص‌۸۲‌.
۱۴. مفردات، ص‌۱۰۶، «حبک».    
۱۵. التبیان، ج۹، ص۳۸۰.    
۱۶. الکشّاف، ج۴، ص۳۹۶.
۱۷. روح‌المعانی، مج‌۱۵، ج۲۷، ص‌۴.
۱۸. روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۴.
۱۹. الکشاف، ج ۴، ص ۳۹۶.
۲۰. مجمع‌البیان، ج ۹، ص‌۲۵۴.    
۲۱. روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۹۲.
۲۲. صافّات/سوره۳۷، آیه۶.    
۲۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۷.    
۲۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۷.    
۲۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۷.    
۲۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۸.    
۲۷. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۶۶.    
۲۸. قمی، ج‌۲، ص‌۳۳۶.
۲۹. طارق/سوره۸۶، آیه۱۱.    
۳۰. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۳۲۴.    
۳۱. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۱۷۸.
۳۲. طارق/سوره۸۶، آیه۱۲.    
۳۳. تفسیر نمونه، ج‌۲۶، ص‌۳۷۲.    
۳۴. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۱۷۸.
۳۵. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۶۰.    
۳۶. قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۸‌.
۳۷. بروج/سوره۸۵، آیه۱.    
۳۸. حجر/سوره۱۵، آیه۱۶.    
۳۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۱.    
۴۰. کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۶۰‌.
۴۱. پرتوی از قرآن، ج‌۳، ص‌۳۰۳.
۴۲. الکشّاف، ج‌۴، ص‌۷۲۹.
۴۳. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۲۷۹.
۴۴. قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۸‌.
۴۵. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۴۹.    
۴۶. من علم الفلک القرآنی، ص‌۴۳ـ۴۵.
۴۷. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۴۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۰.    
۴۹. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۲۷۳.    
۵۰. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷.    
۵۱. تفسیر نمونه، ج‌۱۰، ص‌۱۱۱.    
۵۲. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۲۷۳.    
۵۳. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۲۸۷.    
۵۴. هیئت در مکتب اسلام، ص‌۵۹‌.
۵۵. رحمن/سوره۵۵، آیه۷.    
۵۶. التفسیر العلمی للآیات الکونیّه، ص‌۲۴۷.
۵۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۷.    
۵۸. قمی، ج‌۲، ص‌۳۳۶.
۵۹. ق/سوره۵۰، آیه۶.    
۶۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۲.    
۶۱. تفسیر نمونه، ج‌۲۲، ص‌۲۳۴.    
۶۲. نحل/سوره۱۶، آیه۶۵.    
۶۳. نبأ/سوره۷۸، آیه۱۲.    
۶۴. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۵۱.
۶۵. التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۷.    
۶۶. حجر/سوره۱۵، آیه۱۶.    
۶۷. صافات/سوره۳۷، آیه۶.    
۶۸. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲.    
۶۹. ملک/سوره۶۷، آیه۵.    
۷۰. ق/سوره۵۰، آیه۶.    
۷۱. قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۴۴.
۷۲. المیزان، ج ۱۷، ص ۳۶۹۳۷۰.    
۷۳. صافات/سوره۳۷، آیه۶.    
۷۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲.    
۷۵. ملک/سوره۶۷، آیه۵.    
۷۶. حجر/سوره۱۵، آیه۱۶.    
۷۷. التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۱۲۰.    
۷۸. لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۱۸۲، «ملک».
۷۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۵.    
۸۰. التبیان، ج‌۴، ص‌۱۷۶.    
۸۱. یس/سوره۳۶، آیه۸۲۸۳.    
۸۲. انعام/سوره۶، آیه۷۵.    
۸۳. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۳۴۸.    
۸۴. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۱۶.    
۸۵. التبیان، ج‌۴، ص‌۱۷۷.    
۸۶. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۹۰.    
۸۷. التبیان، ج ۴، ص ۱۷۷.    
۸۸. التبیان، ج ۴، ص ۱۷۷.    
۸۹. قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۷.
۹۰. روض‌الجنان، ج‌۷، ص‌۳۴۲.
۹۱. روح‌المعانی، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۸۷.
۹۲. قمی، ج‌۱، ص‌۲۳۴.
۹۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.    
۹۴. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۶۶‌.
۹۵. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص۱۸۵.    
۹۶. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۱۸۵.    
۹۷. روح‌المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۴۳.
۹۸. روح‌المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۴، ص‌۱۴۰.
۹۹. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۰.    
۱۰۰. تفسیر نمونه، ج‌۱۷، ص‌۴۵۲.    
۱۰۱. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۶۷‌.




دانشنامه موضوعی قرآن.    
 
 




جعبه ابزار