وَقَع (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَقَع:(وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ) «وَقَع» مصدرش «وقوع» و معنى آن برحسب مورد و مقام متفاوت است، مثلا در آيۀ مورد بحث به معنى «لازم و ثابت و پابرجا شدن» است.
به موردی از کاربرد «وَقَع» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ مَن يُهاجِرْ في سَبيلِ اللّهِ يَجِدْ في الأَرْضِ مُراغَمًا كَثيرًا وَسَعَةً وَ مَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهاجِرًا إِلَى اللّهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَ كانَ اللّهُ غَفورًا رَّحيمًا) «و هركس كه در راه خدا
هجرت كند، مناطق
امن فراوان و امكانات وسيعى در
زمین مىيابد. و هركس از خانه خود بعنوان مهاجرت به سوى خدا و
پیامبر او، خارج شود، سپس مرگش فرارسد، پاداش او بر خداست؛ و خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
(فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ) تعبيرى است كنايهاى (و نكته آن رساتر بودن
کنایه است از تصريح) و مىفهماند كه در نزد خداى عزوجل اجرى است جميل و ثوابى است جزيل، كه بطور حتم و صد در صد بنده مهاجر آن اجر را دريافت خواهد كرد، و خداى سبحان به الوهيت خود كه هيچ چيزى برايش گران و ناتوان كننده نيست، پاداش آنان را مىدهد.
آرى، هيچ چيزى كه او اراده كند، برايش ممتنع نيست،
وعده خود را
خلف نمىكند.
مکارم شیرازی در
تفسیر نمونه میفرمایند:
اين
آیه درباره كسى است كه به
قصد مهاجرت براى خاطر خدا و
پیامبر او از خانه خويش بيرون مىرود و جان خود را در اين راه از دست مىدهد، در اين صورت پاداش چنين كسى بر خدا، لازم و ثابت و حتمى شده است
(فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اَللّٰهِ).
و كلمه «واقعة» كه بهطور سربسته
اشاره به مسله رستاخيز و يكى از نامهاى
قیامت است براى اين است كه وقوعش حتمى و ثابت است:
(إذا وَقَعَتِ اَلْواقِعَةُ) يكى ديگر از معانى وقوع «فرود آمدن و نزول (
عذاب)» است، چنانكه در آيه ۵۱
سوره یونس مىخوانيم:
(أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ) «آيا پس از نزول و فرود آمدن عذاب، همان دم به آن ايمان مىآوريد؟»
و يا در آيه ۷
سوره طور آمده است:
(إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ) «(
قسم به اين امور كه) البته
عذاب خدا (بر كافران) واقع خواهد شد.» كه در اين آيه «واقع»
اسم فاعل به معنى «فرود آينده و حتمى» است.
ديگر از معانى وقوع، «به زمين افتادن براى سجده كردن» است.
(فَقَعوا لَهُ ساجِدينَ) «پس سجدهكنان برابر او (
آدم) بيفتيد.»
گاهى به معنى «افكندن و ايجاد كردن» آمده است، مانند:
(إِنَّما يُريدُ اَلشَّيْطانُ أَنْ يوقِعَ بَيْنَكُمُ اَلْعَداوَةَ وَ اَلْبَغْضاءَ في اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَيْسِرِ) «جز اين نيست كه
شیطان مىخواهد با
شراب و
قمار ميان شما دشمنى و كينه افكند.»
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «وقع»، ج۴، ص ۷۰۷.