وَشْح (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَشْح و
وُشَاح (به ضم واو) و
وِشَاح (کسر واو) از
واژگان نهجالبلاغه هر دو به معنای
طوق و
گردنبند را گويند از
مروارید و گوهر كه يكى كوچکتر و در ميان آنديگرى مىشود كه
زن هر دو را به گردن مىكند و نيز چرمى است مرصّع به جواهر كه زن به گردن مىكند. یک مورد از این مادّه در
نهجالبلاغه آمده است.
وَشْح و
وُشَاح (به ضم واو) و
وِشَاح (کسر واو)
به معنای
طوق و
گردنبند را گويند از
مروارید و گوهر كه يكى كوچکتر و در ميان آنديگرى مىشود كه
زن هر دو را به گردن مىكند و نيز چرمى است مرصّع به جواهر كه زن به گردن مىكند.
موردی که در
نهجالبلاغه استفاده شده به شرح ذیل میباشد.
درباره
طاووس فرموده:
«يَمْشي مَشْيَ الْمَرِحِ الْـمُخْتالِ، وَيَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَجَناحَهُ، فَيُقَهْقِهُ ضاحِكاً لِجَمالِ سِرْبالِهِ، وَأَصابِيغِ وِشاحِهِ.»«همچون كسى كه به خود مىبالد، با
عشوه و ناز قدم بر مىدارد، گاهى
سر را بر مىگرداند و به بالها و دمش خيره نگاه مىكند، ناگاه از
جمال دل آرايى كه پر و بالش به او بخشيده و رنگ آميزههايى كه همچون لؤلؤ و جواهر به هم آميخته است قهقه سر مىدهد.»
(شرحهای خطبه:
)
یک مورد از این مادّه در
نهجالبلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «وشح»، ج۲، ص۱۱۳۸.