وهب بن وهب قرشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوالْبَخْتَری، وهْب
بن وهْب کبیر
بن عبداللـه
بن زمعه قرشی (د ۲۰۰ق/۸۱۶م)، دولتمرد، قاضی، مورخ و محدّث.
ابن سعد و در پی او
ابن قتیبه و
ابن رسته نام جد او را نیز «وهب» گفتهاند. در برخی منابع نام نیای بزرگ او به تصحیف «کثیر» ضبط شده است.
نسب او به شاخه اسد از
قریش میرسید
و جد دوم او عبداللـه از اصحاب
پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود.
مادر ابوالبختری عبدۀ دختر علی
بن یزید
بن رُکانه هاشمی بود
که گفته شده چندی در حِباله
نکاح امام صادق علیهالسلام بوده است.
براساس تخمین ذهبی
و دیگر قراین ولادت او را میتوان در فاصله ۱۲۰-۱۳۰ق/۷۳۸-۷۴۸م در
مدینه دانست.
او در همین شهر به تحصیل و فراگیری
سیره ،
حدیث و
فقه پرداخت و به گفته خود از مشایخی چون
محمد بن اسحاق ،
مالک بن انس ،
هشام بن عروه ،
ابن جریج ، و
ثور بن یزید حدیث شنید.
او احادیث بسیاری از امام جعفر صادق علیهالسلام روایت کرده
و
برقی ،
نجاشی و
طوسی او را از اصحاب وی شمردهاند. به گفته
ابن داوود وی صحبت
امام باقر علیهالسلام را نیز درک کرده، ولی باتوجه به وفات آن امام در ۱۱۴ق این سخن پذیرفتنی نیست.
در یکی از سفرهای
هارونالرشید به
مدینه ، احتمالاً در ۱۷۴ق/۷۹۰م
که فقیهان برجسته مدینه او را از بالا رفتن بر
منبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله باز داشتند، ابوالبختری با
جعل حدیثی این امکان را برای او فراهم ساخت.
ابوالبختری در حوالی همان سال مدینه را به قصد
بغداد ترک گفت و در مسیر خود مدتی در
کوفه اقامت گزید و به روایت حدیث پرداخت.
آشنایی پیشین هارون با وی و احتمالاً
سعایت او از یحیی
بن عبداللـه علوی نزد هارون
اسباب نزدیکی او را به هارون فراهم ساخت و از اینرو به منصب قضای «عسکر مهدی» واقع در بخش شرقی بغداد گمارده شد
وی در دسیسۀ دستگیری یحیی
بن عبداللـه علوی شرکت فعالانه داشت و بدین منظور همراه
فضل برمکی به
ری رفت.
او در ۱۷۶ق ظاهراً آنگاه که قاضی القضاه ابویوسف در بغداد حضور نداشت، در مجلس محاکمه یحیی به عنوان یکی از قضات شرکت کرد و همو بود که با طرح شبهات، حکم به محکومیت یحیی نموده، اسباب رضایت هارون را فراهم آورد.
گویا همین حکم موجب ترقی او در مسند
قضا گردیده است.
وی در ۱۸۰ق/۷۹۶م به دربار هارون، در مقرّ وی واقع در رقّه که تحت حفاظت شدید امنیتی بود، آمد و شد داشت و صاحب نفوذ بود.
به تصریح برخی منابع، هارون پس از وفات ابویوسف در ۱۸۲ق ابوالبختری را به سمت قاضی القضاتی منصوب کرد
و عزل و نصب قضات دیگر ولایات به او واگذار شد.
وی همچنین در بعضی سفرهای هارون از جمله سفرهای وی در ۱۸۹ق به ری و در ۱۹۰ق (یا ۱۸۷) به سر حدات
روم همراه او بود.
عزل ابوالبختری از مناصب خود در بغداد در ۱۹۲ق و اعزام او به عنوان والی، قاضی و امام به مدینه را باید تنزِل ارج او نزد هارون دانست
او در زمان ولایت بر مدینه نیز مردی پرنفوذ بود و اقتدار او به مدینه منحصر نمیشد. نمونهای از اعمال نفوذ او در مقامات شام در جمهره نسب قریش
آمده است. ابوالبختری تا وفات هارون و حتی در اوایل خلافت امین بر مسند خود باقی بود،
ولی ظاهراً از نفوذ او در زمان امین کاسته شده بود و در ۱۹۴ق امین وی را از ولایت و قضا عزل کرد
و به دنبال آن ابوالبختری مدینه را ترک گفت و به بغداد بازگشت. به گزارش
خلیفه امین در ۱۹۵ق مجدداً او را به قضا منصوب کرد، ولی حتی در صورت صحت این گزارش، ماندن او در این سمت دیری نپاییده است.
ابوالبختری در اواخر عمر خود چندی را در
صیدا (
لبنان ) گذرانیده است.
ابن سعد رفتن او به شام را پیش از آمدنش به بغداد دانسته است. ابوالبختری سرانجام به بغداد بازگشت و در آنجا وفات یافت
اگرچه ابوالبختری به عنوان یک فقیه، راوی سیره، محدّث و نسبشناس شناخته میشود،
ولی وثاقت او به شدت مورد تردید رجالیان قرار گرفته است.
ابن معین ،
احمد بن حنبل ،
ابن راهویه ،
ابوداوود ،
جوزجانی و
دارقطنی او را کذاب و واضع دانستهاند
و
عثمان بن ابی شیبه او را «دجّال» خوانده است.
از رجالیان
شیعه نیز
ابن غضائری ،
طوسی و
نجاشی او را ضعیف و کذاب خواندهاند
و
فضل بن شاذان او را از دروغگوترین مردم دانسته است.
با این وصف جمع کثیری را در شمار راویان ابوالبختری آوردهاند که از آن جمله میتوان از
محمد بن ادریس شافعی ،
قاسم بن سعید بن مسیب ،
رجاء بن سهل صنعانی ،
سندی بن محمد کوفی ،
محمد بن خالد برقی ،
ابراهیم بن هاشم کوفی و
مسیب بن واضح نام برد.
۱. مولد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، این کتاب در قرن ۵ق/۱۱م توسط نجاشی،
طوسی
و
خطیب بغدادی ذکر شده و مورد استفادۀ
مسعودی و احتمالاً کراجکی
قرار گرفته است.
۲. کتابی مشتمل بر قریب به ۱۰۰ حدیث به روایت ابوالبختری از
امام صادق علیهالسلام که ظاهراً بهطور کامل توسط حمیری در قرب الاسناد
نقل شده است.
۳. الرّایات یا الالویه و الرایات.
ابن ندیم و نجاشی
آن را ذکر کردهاند و
قمی قطعاتی از آن را نقل کده است.
۴. صفات النبی صلیاللهعلیهوآله، ابن ندیم و نجاشی
از آن یاد کردهاند. این کتاب ظاهراً مورد استفادۀ
یعقوبی در تاریخ
و
ابن بابویه در
الخصال قرار گرفته است.
۵. سایر آثار:
وی آثار دیگری هم دارد.
جمعی از مؤلفان نیز بدون ذکر عنوان از آثار او استفاده و نقل کردهاند.
(۱) ابن بابویه، محمد
بن علی، الخصال، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۹ق.
(۲) ابن بابویه، محمد
بن علی، «مشیخه»، من لایحضره الفقیه، نجف، ۱۳۷۶ق.
(۳) ابن حبان، محمد، المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، ۱۳۹۶ق.
(۴) ابن حبیب، محمد، المنمّق، به کوشش خورشید احمد فارق، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۵) ابن حجر عسقلانی، احمد
بن علی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
(۶) ابن داوود حلی، حسن
بن علی، الرجال، به کوشش جلالالدین محدث، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۷) ابن رسته، احمد
بن عمر، الاعلاق النفیسه، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۸) ابن
سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش ادوارد زاخاو، لیدن، ۱۹۰۴-۱۹۱۶م.
(۹) ابن شهر آشوب، محمد
بن علی، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه.
(۱۰) ابن عبدالبر، یوسف
بن عبداللـه، «الاستیعاب»، الاصابه ابن حجر عسقلانی، مصر، ۱۳۲۸ق.
(۱۱) ابن عدی، عبداللـه، الکامل فی الضعفاء، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۲) ابن عساکر، علی
بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۱۳) ابن فقیه همدانی، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۵م.
(۱۴) ابن قتیبه، عبداللـه
بن مسلم، الامامه و السیاسه، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
(۱۵) ابن قتیبه، عبداللـه
بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۶) ابن کلبی، هشام
بن محمد، جمهره النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۱۷) ابن معین، یحیی، التاریخ، به کوشش احمد محمد نورسیف، مکه، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۹) ابوطالب الناطق یالحق، یحیی
بن حسین، «الافاده فی تاریخ الاأئمه الساده»، اخبار الائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۲۰) ابوالعباس حسنی، احمد
بن ابراهیم، «المصابیح»، اخبار الائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۲۱) ابوالفرج اصفهانی، علی
بن حسین، مقاتل الطالبیین، نجف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۲۲) برقی، احمد
بن محمد، الرجال، به کوشش جلالالدین محدث، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۲۳) جوزجانی، ابراهیم
بن یعقوب، احوال الرجال، به کوشش صبحی بدری سامرائی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۴) حمیری، عبداللـه
بن جعفر، قرب الاسناد، چاپ سنگی، قم.
(۲۵) خطیب بغدادی، احمد
بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۲۶) خلیفه
بن خیاط، التاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
(۲۷) دارقطنی، علی
بن عمر، الضعفاء و المتروکون، به کوشش موفق
بن عبداللـه، ریاض، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۸) ذهبی، محمد
بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۲۹) زبیر
بن زکار، جمهره نسب قریش، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، ۱۳۸۱ق.
(۳۰) طبری، محمد
بن جریر، تاریخ، مصر، ۱۳۵۷ق.
(۳۱) طوسی، محمد
بن حسن، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ق.
(۳۲) طوسی، محمد
بن حسن، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۳۳) طوسی، محمد
بن حسن، الفهرست، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، المکتبه المرتضویه.
(۳۴) عقیلی، محمد
بن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۳۵) قمی، حسن
بن محمد، تاریخ قم، ترجمه حسن
بن علی قمی، به کوشش جلالالدین تهرانی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۳۶) کراجکی، محمد
بن علی، کنزالفوائد، چاپ سنگی، تبریز، ۱۳۲۲ق.
(۳۷) کندی، محمد
بن یوسف، الولاه، به کوشش روون گست، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۳۸)
مسعودی، علی
بن حسین، التنبیه والاشراف، مصر، ۱۳۵۷ق.
(۳۹)
مسعودی، علی
بن حسین، اثبات الوصیه، قم، ۱۴۰۴ق.
(۴۰)
مسعودی، علی
بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف
اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق.
(۴۱) مفید، محمد
بن محمد، الارشاد، نجف، ۱۳۸۲ق.
(۴۲) نجاشی، احمد
بن علی، الرجال، به کوشش موسی زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
(۴۳) وکیع، محمد
بن خلف، اخبار القضاه، مصر، ۱۳۶۶ق.
(۴۴) یعقوبی، احمد
بن اسحاق، تاریخ، بیروت، دارصادر.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالبختری»، ج۵، شماره۱۹۶۳.