وظایف اهل ذمه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لزوم پرداخت
جزیه به صورت نقد به دولت اسلامی، و همچنین لزوم
مباشرت در پرداخت جزیه و
خضوع در برابر احکام و شرایط
ذمه از سوی
اهل ذمه جزء وظایف آنان می باشد.
لزوم پرداخت جزیه به صورت نقد به دولت اسلامی، از سوی
اهل ذمه از وظایف آنان می باشد: «قـتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر... ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتـب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون» با کسانی از
اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین
ایمان نمیآورند ... و متدین به
دین حق نمیگردند کارزار کنید تا با(کمال) خواری به دست خود
جزیه دهند. (درباره «عن ید» چند
احتمال ذکر شده است: ۱. مقصود از آن، پرداخت جزیه به صورت
نقد است. ۲. مقصود، عدم امکان
نایب یا وکیل گرفتن برای اهل ذمه است بلکه باید به طور مستقیم بپردازند.
)
لزوم مباشرت در پرداخت جزیه به دولت اسلامی از سوی اهل ذمه نیز از وظایفی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است: «قـتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر... ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتـب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون» با کسانی از
اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمیآورند ... و متدین به دین
حق نمیگردند کارزار کنید تا با(کمال) خواری به دست خود جزیه دهند. . (درباره «عن ید» چند احتمال ذکر شده است: ۱. مقصود از آن، پرداخت
جزیه به صورت نقد است. ۲. مقصود، عدم
امکان نایب یا
وکیل گرفتن برای اهل
ذمه است بلکه باید به طور مستقیم بپردازند.
)
راغب در
مفردات گفته است کلمه جزیه به معنای خراجی است که از اهل ذمه گرفته شود، و بدین مناسبت آن را جزیه نامیدهاند که در حفظ جان ایشان بگرفتن آن
اکتفاء میشود.
و در
مجمع البیان گفته است که جزیه بر وزن فعله از ماده (جزی، یجزی) گرفته شده، مانند عقده و جلسه، و این کلمه به معنای جزا و کیفری است که بخاطر باقی ماندن اهل ذمه بر کفر، از ایشان گرفته میشود. صاحب مجمع این معنا را به
علی بن عیسی نسبت داده است.
و لیکن کلام
راغب مورد
اعتماد است، و مطالب سابق ما آن را تأیید میکند، زیرا در آنجا گفتیم حکومت اسلامی جزیه را به این سبب میگیرد که هم ذمه ایشان را حفظ کند و هم خونشان را محترم بشمارد و هم به مصرف اداره ایشان برساند.
جزیه یک نوع
مالیات سرانه اسلامی است که به افراد تعلق میگیرد، نه بر اموال و اراضی، و به تعبیر دیگر
مالیات سرانه سالانه است.
بعضی معتقدند که ریشه اصلی آن غیر عربی است و از
کزیت کلمه فارسی باستانی که به معنی مالیاتی است که برای تقویت
ارتش اخذ میشود، گرفته شده ولی بسیاری معتقدند که این لغت یک لغت عربی خالص است، و همانگونه که سابقا نقل کردیم از ماده جزاء گرفته شده، به مناسبت اینکه، مالیات مزبور جزای امنیتی است که
حکومت اسلامی برای اقلیتهای مذهبی فراهم میسازد.
جزیه قبل از اسلام هم بوده است، بعضی معتقدند نخستین کسی که جزیه گرفت
انوشیروان پادشاه ساسانی بود، ولی اگر این مطلب را مسلم ندانیم، حد اقل انوشیروان کسی بود که از ملت خود جزیه میگرفت، و از همه کسانی که بیش از بیست سال و کمتر از پنجاه سال داشتند و از کارکنان حکومت نبودند، از هر نفر به تفاوت ۱۲ یا ۸ یا ۶ یا ۴ درهم مالیات
سرانه اخذ میکرد.
فلسفه اصلی این مالیات را چنین نوشتهاند که دفاع از موجودیت و
استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است، بنابر این هر گاه جمعی عملا برای انجام این وظیفه
قیام کنند، و عدهای دیگر به خاطر
اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان
امنیت را به صورت یک مالیات
سرانه در سال بپردازند.
قرائنی در دست داریم که این فلسفه را در مورد جزیه چه قبل از دوران اسلام و چه در دوران اسلامی تایید میکند. از آنچه گفته شد روشن میشود که جزیه تنها یک نوع کمک مالی است، که از طرف اهل کتاب در برابر مسئولیتی که مسلمانان به منظور تاءمین امنیت جان و مال آنها به عهده میگیرند، پرداخت میگردد.
بنابر این آنها که جزیه را یک نوع حق تسخیر به
حساب آوردهاند، توجه به
روح و فلسفه آن نداشتهاند، آنها به این حقیقت توجه نکردهاند که اهل کتاب هنگامی که به صورت
اهل ذمه در آیند حکومت اسلامی موظف است آنان را از هر گونه تعرض و آزاری
مصونیت بدهد. و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیت هیچ گونه تعهدی از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعی و امنیتی بر عهده ندارند، روشن میشود که مسئولیت آنها در برابر حکومت اسلامی به مراتب از مسلمانان کمتر است.
خداوند متعال می فرماید، خضوع اهل ذمه در برابر احکام و شرایط ذمه لازم است: «قـتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر ولایحرمون ما حرم الله ورسوله ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتـب حتی یعطوا الجزیة عن ید وهم صـغرون» با کسانی از
اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خدا و فرستاده اش
حرام گردانیدهاند حرام نمیدارند و متدین به دین
حق نمیگردند
کارزار کنید تا با(کمال) خواری به دست خود جزیه دهند.
اگر
انسان در مقاصد عامه اسلامی
تدبر کند شکی برایش باقی نمیماند در اینکه
قتال با اهل کتاب و واداشتن ایشان به دادن جزیه برای این نبوده که مسلمین و اولیاء ایشان را از
ثروت اهل کتاب برخوردار سازد، و وسایل شهوت رانی و افسار گسیختگی را برای آنان فراهم نماید و آنان را در
فسق و فجور به حد پادشاهان و روسا و اقویای امم برساند.
بلکه غرض دین، در این قانون این بوده که حق و شیوه
عدالت و کلمه
تقوی را غالب، و
باطل و ظلم و فسق را زیر دست قرار دهد، تا در نتیجه نتواند بر سر راه حق عرض اندام کند و تا هوی و هوس در تربیت صالح و مصلح دینی راه نیابد و با آن مزاحمت نکند، و در نتیجه یک عده پیرو دین و
تربیت دینی و عدهای دیگر پیرو تربیت فاسد هوی و هوس نگردند و نظام بشری دچار
اضطراب و تزلزل نشود، و در عین حال
اکراه هم در کار نیاید، یعنی اگر فردی و یا اجتماعی نخواستند زیر بار تربیت اسلامی بروند، و از آن خوششان نیامد مجبور نباشند، و در آنچه
اختیار میکنند و میپسندند آزاد باشند، اما بشرط اینکه اولا توحید را دارا باشند و به یکی از سه کیش یهودیت، نصرانیت و مجوسیت معتقد باشند و در ثانی تظاهر به مزاحمت با قوانین و حکومت اسلام ننمایند.
و این منتها درجه عدالت و
انصاف است که دین حق در باره سایر ادیان مراعات نموده. و گرفتن جزیه را نیز برای حفظ ذمه و پیمان ایشان و
اداره به نحو احسن خود آنان است، و هیچ حکومتی چه حق و چه باطل از گرفتن جزیه گریزی ندارد، و نمیتواند جزیه نگیرد. از همینجا معلوم میشود که منظور از محرمات در آیه شریفه، محرمات اسلامیی است که خدا نخواسته است در
اجتماع اسلامی شایع شود، مچنانکه منظور از دین حق همان دینی است که خدا خواسته است اجتماعات بشری پیرو آن باشند.
راغب در باره کلمه صاغر گفته است صغر و کبر از اسماء متضادی هستند که ممکن است به یک چیز و لیکن به دو اعتبار
اطلاق شوند، زیرا ممکن است یک چیزی نسبت به چیزی کوچک باشد و نسبت به چیز دیگری بزرگ - تا آنجا که میگوید: این کلمه اگر به کسر صاد و فتح غین خوانده شود، به معنای صغیر و کوچک است، و اگر به فتح صاد و غین هر دو خوانده شود، به معنای
ذلت خواهد بود. و کلمه صاغر به کسی اطلاق میشود که تن به پستی داده باشد.
از آنچه در صدر آیه مورد بحث از اوصاف سه گانه اهل کتاب بعنوان
حکمت و مجوز قتال با ایشان ذکر شده، و از اینکه باید با کمال ذلت جزیه بپردازند، چنین برمی آید که منظور از ذلت ایشان خضوعشان در برابر
سنت اسلامی، و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامی استو مقصود این است که مانند سایر جوامع نمیتوانند آزادانه در
انتشار عقاید خرافی و هوی و
هوس خود به فعالیت بپردازند، و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشری خود را رواج دهند، بلکه باید با
تقدیم دو دستی جزیه همواره خوار و زیر دست باشند. پس آیه شریفه ظهور دارد در اینکه منظور از صغار ایشان معنای مذکور است، نه اینکه مسلمین و یا زمامداران اسلام به آنان
توهین و بی احترامی نموده و یا آنها را
مسخره کنند، زیرا این معنا با
سکینت و وقار اسلامی سازگار نیست، هر چند بعضی از مفسرین آیه را بدان معنا کردهاند.
و به تعبیر دیگر جزیه نشانهای برای همزیستی مسالمت آمیز و قبول موقعیت یک اقلیت سالم و محترم در برابر اکثریت حاکم بوده باشد. و اینکه بعضی از مفسران آنرا به عنوان
تحقیر و توهین و
اهانت و سخریه اهل کتاب کردهاند، نه از مفهوم لغوی کلمه استفاده میشود و نه با روح تعلیمات اسلام سازگار است و نه با سایر دستوراتی که درباره طرز رفتار با اقلیتهای مذهبی به ما رسیده است
تطبیق میکند. نکته قابل توجه دیگر اینکه در آیه فوق گر چه در میان شرائط
ذمه تنها جزیه مطرح شده است، ولی
تعبیر به «هم صاغرون» یک اشاره اجمالی به سایر شرائط ذمه است، زیرا از آن استفاده میشود که آنها فی المثل در محیط اسلامی دست به تبلیغات بر ضد مسلمانها نزنند، با دشمنان آنها همکاری نکنند، و در راه پیشرفتهایشان سد و مانعی
ایجاد ننمایند، زیرا این امور با روح
خضوع و تسلیم و همکاری سازگار نیست.
کلمه
ید به معنای دست آدمی است، و به قدرت و
نعمت نیز اطلاق میشود،
حال اگر منظور از آن در آیه شریفه معنای اول باشد، قهرا معنای آیه این میشود: (تا آنکه جزیه را به دست خود بدهند) و اگر منظور از آن معنای دوم باشد، معنای آیه این میشود: (تا آنکه جزیه را از ترس قدرت و
سلطنت شما به شما بدهند، در حالی که
ذلیل و زیر دست شمایند و در برابر شما گردن فرازی نمیکنند).
پس معنای آیه - و خدا داناتر است - این میشود: (با اهل کتاب کارزار کنید، زیرا ایشان به خدا و روز جزا ایمان نمیآورند، ایمانی که مقبول باشد و از راه
صواب منحرف نباشد، و نیز آنها محرمات الهی را حرام نمیدانند، و به دین حقی که با نظام
خلقت الهی سازگار باشد نمیگروند، با ایشان کارزار کنید، و کارزار با آنان را ادامه دهید تا آنجا که ذلیل و زبون و زیر دست شما شوند، و نسبت به حکومت شما
خاضع گردند، و خراجی را که برای آنان بریدهاید بپردازند، تا ذلت خود را در طرز ادای آن مشاهده نمایند، و از سوی دیگر با پرداخت آن حفظ ذمه و خون خود و اداره امور خویشتن را تأمین نمایند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۴۱، برگرفته از مقاله «وظایف اهل ذمه».