وصیله (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وصيله: (سآئِبَةٍ وَ لا وَصيلَةٍ) «وصيله» از مادّه «
وَصْل»، به گوسفندى مىگفتند كه: هفت بار فرزند مىآورد و به روايتى به گوسفندى مىگفتند: كه دوقلو مىزاييد (از مادّه «وصل» به معناى به هم پيوستگى است) كشتن چنان گوسفندى را نيز
حرام مىدانستند.
(مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ) (خداوند هيچگونه «
بحیره» و «
سائبه» و «وصيله» و «
حام» قرار نداده است
[اشاره به چهار نوع از حيوانات اهلى كه در زمان جاهليّت، استفاده از آنها را به عللى حرام مىدانستند؛ و اين
بدعت، در
اسلام ممنوع شد.
] ولى كسانى كه
کافر شدند، بر خدا
دروغ مىبندند؛ و بيشتر آنها درک نمىكنند. )
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در مجمع البيان از زجاج نقل مىكند كه گفته است: وصيله از جنس گوسفند است نه شتر، رسم مردم جاهليت چنان بود كه هر گاه گوسفندى بره ماده مىزاييد آن را نگه مىداشتند و اگر نر مىزاييد آن را وقف براى بتهاى خود مىكردند. و هر گاه دوقلو ميزاييد و يكى از آن دو نر و ديگرى ماده بود ديگر بره نر را براى بتها قربانى نمىكردند و مىگفتند بره ماده به برادرش متصل است و هر دو را براى خود نگه مىداشتند.
و از ابن مسعود و مقاتل نقل مىكند كه در معناى وصيله گفتهاند: در عرب رسم چنان بود كه اگر بزى هفت شكم ميزاييد و هفتميش بز نر بود آن را در راه خدايان خود مىكشتند و گوشتش را تنها براى مردان حلال مىدانستند و اگر بز ماده بود آن را قاطى گوسفندان نموده و
ذبح نمىكردند، و اما اگر شكم هفتم دوقلو، يكى نر و يكى ماده مىزاييد مىگفتند: خواهر با برادر خود در احترام وصلت كرد، يعنى آن را نيز نبايد كشت، و بايد حرمتش را نگه داشته و منافعش را از شير و غيره اختصاص به مردان داد، و به اعتبار اين وصلت آن را وصيله مىناميدند.
و از محمد بن اسحاق نقل مىكند كه در معناى وصيله گفته است: وصيله گوسفندى را مىگفتهاند كه در پنج شكم ده بره ماده بزايد، و در بين، هيچ بره نرى فاصله نشود، و آن را به همين اعتبار كه ده نتاج ماده پى در پى زاييده و نتاج نرى فاصله نشده وصيله مىناميدند، يعنى اين گوسفند بين ده نتاج ماده وصل كرده است. آن گاه بعد از آن هر چه مىزاييد آن را بر زنان حرام مىدانستند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «وصیله»، ص۶۱۳.