هدف از تشریع امان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مهمترین
اثر و
فایده امان به مستأمنان مربوط میشود. آنان
امنیت خویش را در سایه امان تضمین میکنند و مصونیت مییابند.
قرآن یکی از ویژگیها
یهود را
ذلّت و بیچارگی همیشگی آنان میداند: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ»
و از راههایی که با گام برداشتن در آن میتوانند این
مُهر ذلت را از پیشانی خویش پاک کنند ارتباط و پیوند با
خدا و با مردم است: «اِلاّ بِحَبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَ النّاس» است. جمله اول مربوط به
مسلمان شدن کافران و جمله دوم مربوط به امان و
ذمّه با مسلمانان است.
با نگاهی کلّی به دیدگاه
اسلام درباره کافران و مشرکان، به ویژه با بررسی مجموع آیاتی که در نحوه برخورد و ارتباط با آنان وارد شده، اهمیت بررسی مسئله امان و
پناه دادن به
کافر محارب دو چندان میشود، زیرا از یک سو در
اسلام، ارتباط و همسویی با کافران محارب شدیداً
تحریم شده و تبرّی، از
احکام مهمّ دین
اسلام قرار داده شده است. قرآن میگوید: «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم...»،
«و قتِلوا المُشرِکینَ کافَّةً...»
در جای دیگر، قرآن مؤمنان را با جمله «والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم...»
یاد میکند. در آغاز سوره توبه خداوند از مشرکان به شدت اظهار
برائت میکند؛ ولی از سوی دیگر در ادامه همین
آیات (آیه ششم)، امان دادن به مشرکان را مطرح میکند. طبق این آیه شریفه، به کافران در حال مخاصمه با مسلمانان، در صورت درخواست پناهندگی، امان داده میشود تا به
دارالاسلام بیایند و با اقامت موقت در آنجا بهطور مستقیم با اسلام آشنا شوند: «... حَتّی یَسمَعَ کَلمَ اللّهِ...» آنگاه اگر داوطلبانه اسلام را پذیرفتند میتوانند به صورت دائم در کشور اسلامی بمانند وگرنه بدون کمترین تعرض و
آزار به مأمن اصلی خود (
دارالحرب) بازگردانده میشوند: «... ثُمَّ اَبلِغهُ مَأمَنَهُ...» از این آیه استفاده میشود که هدف از تشریع امان با هدف خداوند از
بعثت پیامبران،
شباهت دارد. در هر دو مورد
هدف، دعوت مردم به سوی
هدایت و رشد و دور کردن آنان از اسباب گمراهی است. لازمه این مطلب آن است که در کنار
احکام برائت، قتال، مبارزه و
وعده کیفر به محاربان، اگر امیدی هرچند ضعیف به هدایت آنان میرود، به آن ترتیب اثر داده شود.
بنابراین، آیه امان در
سوره توبه برای رفع اشکالی است که از آیات قبل به ذهن میرسد
، زیرا در آیات قبل خداوند از مشرکان اعلام بیزاری کرده و خطاب به مسلمانان میگوید: «فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم وخُذوهُم واحصُروهُم واقعُدوا لَهُم کُلَّ مَرصَد فَاِن تَابوا و اَقَاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ فَخَلّوا سَبیلَهُم...»
مفاد این آیات که حکایت از شدت برخورد با مشرکان دارد اشکالی را به
ذهن میرساند که بنابراین پس از انقضای مهلت، مشرکان فقط دو راه در پیش دارند: یا کشته میشوند یا اسلام میآورند: اما قرآن با تشریع
حکم امان این
شبهه را میزداید که برای مشرکان
راه سوم، یعنی راه اندیشه و تحقیق نیز باز است، زیرا همه معارف
دین از ضروریات و بدیهیات نیست تا نیازمند تحقیق و بررسی نباشد
و نیز
اصول و معارف
دین تقلید بردار نیست و بنابراین نیاز به تحقیق و بررسی دارد
و حتی اگر
محارب و
مشرک بخواهد برای آشنایی با اسلام و وضع مسلمانان به بلاد اسلامی
سفر کند و برای این جهت
استیمان کند مسلمانان باید به او امان دهند تا حجت بر او تمام شود
: «و اِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ حَتّی یَسمَعَ کَلمَ اللّهِ»
شاهد وجود این شبهه،
روایتی است که از
سعید بن جبیر در ذیل آیه نقل شده است: مردی از مشرکان در پی این توّهم که مجبور است اسلام را بپذیرد یا کشته میشود از امام
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) پرسید: آیا پس از انقضای ۴
ماه میتوانیم برای شنیدن سخن
خدا یا خواسته دیگری خدمت
محمد (صلیاللهعلیهوآله) برسیم؟ امیرمؤمنان پاسخ دادند: آری، زیرا
خداوند متعالی پس از آیات اول
سوره برائت میفرماید: «و اِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ...»
با توجه به آنچه گذشت مشخص میشود که ادعای نسخ این آیه با آیات
برائت و قتال و... چنانکه سدّی و ضحاک ادعا کردهاند
صحیح نیست، زیرا آیه امان از
آیات محکم و غیر قابل نسخ است و با حکم عقل نیز تأیید میشود، زیرا
مؤاخذه قبل از تمام شدن حجت معقول نیست و کافران تا هنگامی که در حال تحقیق هستند در
جهل خویش معذورند، چنانکه در پایان آیه نیز به این نکته اشاره شده است: «... ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لا یَعلَمون»
یعنی این امان از آن رو برای آنان قرار داده شده که آنان دلایل حقانیت اسلام و کلام خدا را نمیدانند، پس باید به آنان امان داده شود تا کلام خدا را بشنوند و در آن تدبّر کنند
و حکم
عقل به
قبح عقاب بلابیان قابل
تخصیص و
نسخ نیست. زمینه
فحص و جستوجوی از حجّت را اسلام باید برای همه فراهم کند و این زمینه با مشروعیت اَمان به دست میآید. در نقلی وارد شده که این آیه تا روز
قیامت غیرقابل
نسخ است.
لازمه نسخ این آیه آن است که تبلیغ دین
واجب نیست، بلکه طالب
حق و هدایت از شنیدن سخن
حق منع میشود و راه
علم و فهم بر او بسته میماند.
اگر در موردی امان بیاثر گردد و هدف فوق از آن حاصل نشود دیگر جایی برای ادامه آن نخواهد ماند، چنانکه در ذیل آیه نخست
احزاب:
«یاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ ولا تُطِعِ الکفِرینَ والمُنفِقینَ» گفته شده: آیه در مورد
ابوسفیان و بعضی دیگر از سران
کفر و
شرک نازل شده که پس از
جنگ احد از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امان گرفتند و وارد مدینه شدند و به اتفاق
عبداللّه بن اُبیّ و بعضی دیگر از دوستانشان نزد
رسول اللّه آمدند و عرض کردند: ای محمّد! از بدگویی به خدایان ما بپرهیز و بگو: آنها برای پرستش کنندگان
شفاعت میکنند تا ما هم از تو دست برداریم و هر چه میخواهی درباره خدایت توصیف کن که آزاد هستی.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از این سخن برآشفت. عمر
بن خطاب برخاست و از پیامبر اجازه کشتن آنان را خواست. پیامبر فرمود: من به آنها
امان دادهام و چنین چیزی ممکن نیست؛ امّا فرمان داد آنان را از
مدینه بیرون برانند.
دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله امان.