• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ها أَنْتُمْ‌ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: ها (مفردات‌قرآن).


ها أَنْتُمْ‌: (هَا أَنتُمْ هَؤُلاء)
ها أَنْتُمْ‌: اصولا «ها» بر چند وجه است؛
گاهى به معنى تنبيه و آگاهى است.
گاهی بر ضمير مرفوع منفصل داخل مى‌شود.
مانند آيه مورد بحث كه مى‌گويد:
«هان شما كسانى هستيد كه درباره آن‌چه نسبت به آن آگاه بوديد گفتگو كرديد...»
گاهى ضمير متصل مؤنث است كه در محل نصب و جر به كار مى‌رود، مانند:
(فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا)
«و به او (انسان) شرّ و خير او را الهام كرد»
گاهى «ها» اسم فعل است به معنى «خذ» (بگير)، مانند: ها الكتاب يعنى كتاب را بگير.



به موردی از کاربرد ها أَنْتُمْ‌ در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - ها أَنْتُمْ‌ (آیه ۶۶ سوره آل عمران)

(هَا أَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)
(شما كسانى هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد؛ چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو مى‌كنيد؟! در حالى كه خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.)

۱.۱.۱ - ها أَنْتُمْ‌ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين آيه علمى را از محاجه‌كنندگان نفى و علمى را براى آنان اثبات مى‌كند و آن‌چه را از آنان نفى مى‌كند براى خدا اثبات مى‌نمايد و لذا مفسرین گفته‌اند: معناى آيه اين است كه شما یهود و نصارا درباره ابراهيم بگو مگو مى‌كنيد، در حالى كه علمى به وجود او و به نبوت او داريد و احتجاجتان در حدود آگهى‌هايتان عيبى ندارد، ولى چرا در آن‌چه علم نداريد بگو مگو مى‌كنيد؟ و آن اين است كه آيا ابراهیم يهودى بود يا نصرانى؟ اين را خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد و بگومگويتان در اين باره بی‌جا است و يا مراد اين است كه شما مقدارى علم و آگهى از عیسی داريد و حق داريد در اين حدود بحث كنيد، اما نسبت به مسائل ديگر از قبيل اين‌كه ابراهيم يهودى بود يا نصرانى، به خاطر اين‌كه اطلاعى نداريد بحث كردنتان بيجا است، اين آن مطلبى است كه مفسرين در معناى آيه ذكر كرده‌اند.
باید توجه داشت كه هيچ يک از اين دو معنا با ظاهر سياق نمى‌سازد، اما وجه ناسازگارى معناى اول اين است كه يهود و نصارا در وجود ابراهيم و نبوتش بگومگويى نداشتند و اما معناى دوم وجهش اين است كه محاجه‌اى كه در بين آنان درباره عيسى (علیه‌السلام) واقع شده، محاجه باطلى بوده و درباره آن جناب رأيى به خطا داده، ادعايى دروغين داشتند، با اين حال چگونه ممكن است محاجه در آن محاجه در امرى شمرده شود كه در باره آن علم و آگاهى داشته‌اند؟.
كلام خدای تعالی به هر حال براى يهود و نصارا دو محاجه اثبات نموده، از دو قسم بگو مگو خبر مى‌دهد: يكى دو مساله‌اى كه درباره آن علم داشته‌اند و يكى در مساله‌اى كه در آن سر بى‌صاحب تراشيده‌اند، بايد دانست آن محاجه‌اى كه در مورد آن علم داشته‌اند چيست؟
علاوه بر اين‌كه از ظاهر آيه بر مى‌آيد كه هر دو محاجه بين خود اهل كتاب بوده، نه بين آنان و مسلمين، چون اگر بين آنان و مسلمين واقع شده باشد لازمه‌اش اين است كه مسلمين در آن مساله‌اى هم كه اهل كتاب داراى علم و سند بوده‌اند محاجه كرده باشند، چنين محاجه‌اى باطل و بطلانش براى هر كس روشن است.
آن‌چه در معناى آيه مى‌توان گفت- و خدا داناتر است- اين است كه همان‌طور كه گفتيم احتجاج در بين خود اهل كتاب آن هم در مساله‌اى واقع شده كه بين آنان مورد اختلاف بوده، البته مسائل دينى مورد اختلاف يهود و نصارا بسيار است، ليكن آن‌چه عمده و از مسائل اصول دينى اين دو طايفه است، مساله نبوت عيسى (علیه‌السلام) است كه نصارا درباره آن جناب‌ مى‌گفت: او يا خود خدا است و يا پسر خدا است و يا سومى از سه خدا است و با يهود بر سر مساله بعثت و نبوت او احتجاج مى‌كرد كه در اين مساله داراى علم و مدرک بودند و در مقابل یهودیان بر سر انكار مساله خدايى و پسر خدا بودن عيسى احتجاج مى‌كردند و سومين خدا بودن از سه خدا كه ايشان هم در اين مساله داراى علم و مدرک بودند و اما محاجه و بگومگوى هر دو بر مساله‌اى كه علمى به آن نداشتند همان محاجه آنان درباره يهودى بودن و يا نصرانى بودن ابراهيم بود.
منظور از جاهل بودنشان نسبت به آن اين نيست كه نمى‌دانستند تورات و انجیل بعد از ابراهيم (علیه‌السلام) نازل شده، چون هيچ عاقلى از يهود و نصارا شک نداشته كه ابراهيم (علیه‌السلام) قرن‌ها قبل از اين دو شريعت زندگى مى‌كرده است، و نيز اين نيست كه نمى‌دانستند كه سابق معقول نيست تابع لاحق و يا گذشتگان پيرو آيندگان باشند.

۱.۲ - ها أَنْتُمْ‌ (آیه ۸ سوره شمس)

(فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا)
(سپس فجور و تقوايش و خیرش‌     را به او الهام كرده است،)

۱.۱.۱ - ها أَنْتُمْ‌ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه فجور- به طورى كه راغب‌ گفته- به معناى دريدن پرده حرمت دين است. در حقيقت وقتى شريعت الهى از عمل و يا از ترک عملى نهى مى‌كند، اين نهى پرده‌اى است كه بين آن عمل، ترک عمل، بين انسان زده شده، ارتكاب آن عمل و ترک اين عمل دريدن آن پرده است.
كلمه تقوى - به طورى كه راغب‌ گفته- به معناى آن است كه انسان خود را از آنچه مى‌ترسد در محفظه‌اى قرار دهد. و منظور از اين محفظه و تقوا به قرينه اينكه در مقابل فجور قرار گرفته اجتناب از فجور و دورى از هر عملى است كه با كمال نفس منافات داشته باشد، و در روايت هم تفسير شده به ورع و پرهيز از محرمات الهى.
كلمه الهام كه مصدر الهم است، به معناى آن است كه تصميم و آگهى و علمى از خبرى در دل آدمى بيفتد و اين خود افاضه‌اى است الهى و صور علميه‌اى است يا تصورى و يا تصديقى كه خداى تعالى به دل هر كس كه بخواهد مى‌اندازد و اگر در آيه شريفه هم تقواى نفس را الهام خوانده و هم فجور آن را، براى اين بود كه به فهماند مراد از اين الهام‌ اين است كه خداى تعالى صفات عمل انسان را به انسان شناسانده و به او فهمانده عملى كه انجام مى‌دهد تقوى است و يا فجور است، علاوه بر تعريفى كه نسبت به متن عمل و عنوان اولى آن كرده، عنوانى كه مشترک بين تقوا و فجور است، مثلا تصرف مال را كه مشترک بين تصرف در مال يتيم و تصرف در مال خويش است و همخوابگى را كه مشترک بين زنا و نکاح است، به او شناسانده، علاوه بر آن اين را هم به او الهام كرده كه تصرف در مال يتيم و همخوابگى با زن اجنبى فجور است، و آن دوى ديگر تقوا است و خلاصه كلام اينكه منظور از الهام اين است كه خداى تعالى به انسان‌ها شناسانده كه فعلى كه انجام مى‌دهند فجور است يا تقوا، و برايش مشخص كرده كه تقوا چگونه اعمالى و فجور چگونه اعمالى است.
در آيه شريفه با آوردن حرف فاء بر سر آن، مساله الهام را نتيجه تسويه قرار داده و فرموده: (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها) و چون نفس را تسويه كرد (فَأَلْهَمَها ...) پس به او الهام كرد ... و اين براى آن بود كه اشاره كند به اين‌كه الهام فجور و تقوا همان عقل عملى است، كه از نتايج تسويه نفس است، پس الهام مذكور از صفات و خصوصيات خلقت آدمى است.

۱. آل عمران/سوره۳، آیه۶۶.    
۲. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۵۰.    
۴. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ص۴۶۹.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۶۶.    
۶. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲، ص۶۰۴.    
۸. آل عمران/سوره۳، آیه۶۶.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۹۷.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۵۱.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۱۲.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۹.    
۱۴. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۹۵.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۹۹.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۹۷.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۱۵.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «ها أَنْتُمْ‌»، ج۴، ص۵۶۵.    






جعبه ابزار