• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نَتَوَکَّل (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





نَتَوَکَّل: (وَ عَلَى اَللّٰهِ فَلْيَتَوَكَّلِ)
نَتَوَکَّل: از «توكّل»، در اصل از ماده «وكالت» به معنى انتخاب وكيل كردن است.
اين را مى‌دانيم كه يک وكيل خوب، كسى است كه حدّاقل داراى چهار صفت باشد: آگاهى كافى، امانت، قدرت و دلسوزى.


به موردی از کاربرد نَتَوَکَّل در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - نَتَوَکَّل (آیه ۱۲ سوره ابراهیم)

(وَ مَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ)
(و چرا بر خدا توكّل نكنيم، با اين‌كه ما را به راه‌هاى سعادت‌مان رهبرى كرده است؟! و ما به یقین در برابر آزارهاى شما صبر خواهيم كرد و دست از رسالت خويش بر نمى‌داريم. و توكّل‌كنندگان، بايد فقط بر خدا توكّل كنند.)

۱.۱.۱ - نَتَوَکَّل در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه ما كه در اول اين آيه است استفهامى است، آن هم استفهام انكارى، كه معناى چرا نبايد چنين باشيم را مى‌دهد.
معناى آيه اين است كه: ما چه عذرى مى‌توانيم داشته باشيم در اين كه به خدا توكل نكنيم، حال آن كه خداى تعالى ما را به راههايمان هدایت فرمود، و ما خود در اين سعادت و اين نعمت بزرگ كه بر ما منت نهاده دخالتى نداشته‌ايم، چون كه خدای سبحان، اين كار را با ما كرده و چنين نعمتى كه تمامى خيرات در آن است به ما ارزانى داشته، لازم است در ساير امور خود هم، بر او توكل كنيم.


۱.۲ - نَتَوَکَّل (آیه ۱۵۹ سوره آل عمران)

(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)
(به سبب رحمت الهى، در برابر مؤمنان، نرم و مهربان شدى! و اگرخشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‌شدند. پس آن‌ها را ببخش و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در كارها، با آنان مشورت كن! امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، قاطع باش و بر خدا توكّل كن؛ زيرا خداوند توكّل‌كنندگان را دوست دارد.)

۱.۱.۱ - نَتَوَکَّل در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: چون خدای تعالی تو را به خاطر اين‌كه به او توكل كرده‌اى دوست مى‌دارد در نتيجه ولى و ياور تو خواهد بود، و درمانده‌ات نخواهد گذاشت و به همين جهت كه اثر توكل به خدا يارى و عدم خذلان است.
دنبال اين جمله فرمود: (إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ ...) و مؤمنين را هم دعوت كرد به توكل و فرمود: اگر خدا شما را يارى كند كسى نيست كه بر شما غلبه كند، و اگر شما را درمانده گذارد كيست كه بعد از خدا شما را يارى كند؟ آن گاه در آخر آيه با بكار بردن سبب توكل (كه ايمان باشد) در جاى خود توكل مؤمنين را امر به توكل نموده و مى‌فرمايد: (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)، يعنى مؤمنين به سبب اينكه ايمان به خدا دارند و ايمان دارند به اينكه ناصر و معينى جز او نيست بايد فقط بر او توكل كنند.


۱.۳ - نَتَوَکَّل (آیه ۳ سوره طلاق)

(وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا)
(و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‌دهد و هر كس بر خدا توكّل كند، خدا امر او را كفايت مى‌كند؛ خداوند فرمان خود را به انجام مى‌رساند؛ به یقین خدا براى هر چيزى اندازه‌اى قرار داده است.)

۱.۱.۱ - نَتَوَکَّل در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كسى كه بر خدا توكل كند، از نفس و هواهاى آن و فرمان‌هايى كه مى‌دهد، خود را كنار بكشد و اراده خدای سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد و عملى را كه خدا از او مى‌خواهد بر عملى كه خودش دوست دارد ترجيح بدهد و به عبارتى ديگر به دين خدا متدين شود و به احكام او عمل كند.


۱.۳.۲ - نَتَوَکَّل در تفسیر نمونه

اين موضوع شايد نياز به تذكر نداشته باشد كه انتخاب يک وكيل مدافع در كارها، در جايى است كه انسان شخصا قادر به دفاع نباشد. در اين موقع از نيروى ديگرى استفاده مى‌كند و با كمک او به حلّ مشكل خويش مى‌پردازد.
بنابراين، توكّل كردن بر خدا مفهومى جز اين ندارد كه انسان در برابر مشكلات، حوادث زندگى، دشمنی‌ها و سرسختی‌هاى مخالفان و پيچيدگی‌ها و احيانا بن‌بست‌هايى كه در مسير خود به سوى هدف دارد در جايى كه توانايى بر گشودن آن‌ها ندارد او را وكيل خود سازد و به او تكيه كند و از تلاش و كوشش بازنايستد، بلكه در آن‌جا هم كه توانى بر انجام كارى دارد باز مؤثّر اصلى را خدا بداند، زيرا از دريچه چشم يک موحّد، سرچشمه تمام قدرت‌ها و نيروها اوست و نقطه مقابل «توكل بر خدا» تكيه كردن بر غير اوست، يعنى به صورت اتكايى زيستن و وابسته به ديگرى بودن و از خود استقلال نداشتن است.
در پايان آیه مورد بحث آمده است:
(... وَ عَلَى اَللّٰهِ فَلْيَتَوَكَّلِ اَلْمُتَوَكِّلُونَ‌)
«و توكّل‌كنندگان بايد فقط بر خدا توكّل كنند»
و يا در آيه ۱۵۹ سوره آل عمران مى‌خوانيم:
(... فَإِذٰا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلْمُتَوَكِّلِينَ‌)
«امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، بر خدا توكل كن، زيرا خدا متوكّلان را دوست دارد.»
در اين آيات: «متوكّلون» و «متوكّلين» به معنى «اعتماددارندگان به خداى تعالى» است، البته بايد توجه داشت كه معناى توكّل اين نيست كه انسان از وسايل و اسباب پيروزى كه خداوند در جهان ماده در اختيار او گذاشته است، صرف‌نظر كند، چنان‌كه در حديثى از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل شده است، هنگامى كه يک نفر عرب، پاى شتر خود را نبسته بود و آن را بدون محافظ رها كرده بود و اين كار را نشانه توكّل بر خدا مى‌دانست، به او فرمود:
اعقلها و توكّل
يعنى پايش را ببند و سپس توكل كن.
بد نيست بدانيم كه «توكل» با «قناعت» ريشه‌هاى مشتركى دارد و طبعا فلسفه آن دو نيز از جهاتى با هم شبيه است و در عين حال تفاوتى نيز دارند، در اين‌جا به روايتى در اين زمينه اكتفا مى‌كنيم: امام صادق (علیه‌السلام) مى‌فرمايد:
«بى‌نيازى و عزّت درحركتند هنگامى كه محلّ توكل را بيابند در آن‌جا وطن مى‌گزينند.»
در اين حديث، وطن اصلى بى‌نيازى و عزّت، «توكّل» معرفى شده است و درباره توكل نيز آمده است:
كسى از امام على بن موسى الرضا (علیه‌السلام) پرسيد:
«حدّ توكّل چيست‌؟ فرمود: اين‌كه با اتكاى به خدا از هيچ‌كس نترسى.»
در آيه ۳ سوره طلاق مى‌خوانيم:
(... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‌...)
«و هركس بر خدا توكّل كند و كارش را به او واگذارد خدا كفايت امرش را مى‌كند.»
بنابراين كسى كه داراى روح توكّل است هرگز يأس و نوميدى را به خود راه نمى‌دهد و در برابر مشكلات احساس ضعف نمى‌كند، در برابر حوادث مقاوم است و همين فرهنگ و عقيده چنان قدرت روانى به او مى‌دهد كه مى‌تواند بر مشكلات پيروز شود و از سوى ديگر امدادهاى غيبى به سوى متوكلان مى‌شتابند و او را از شكست و ناتوانى نجات مى‌بخشند. خداوند مى‌فرمايد:

۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۲.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۸۲.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۵، ص۴۹۳.    
۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۲.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۷.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۳.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۳.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۰۸.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۷۱.    
۱۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۱.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۷.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۱۵.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹.    
۱۸. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵۸.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۲۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۱۴.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۰۰.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۰.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۰، ص۲۹۶.    
۲۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۲.    
۲۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۲.    
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی- ط الاسلامیة، ج۲، ص۶۵.    
۲۹. طبرسی، حسن بن فضل، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج۱، ص۴۵.    
۳۰. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۳، ص۱۴۹.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۰، ص۲۹۴.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «نَتَوَکَّل»، ج۴، ص۷۲۴.






جعبه ابزار