نقش امام علی در خیبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در فاصلۀ سی و دو فرسنگی شمال
مدینه، جلگه وسیع و حاصلخیزی قرار داشت که آنرا «وادی خیبر» مینامیدند، ملت
یهود پیش از
بعثت برای
سکونت در آن نقطه
دژهای هفتگانه محکمی ساخته بودند.
یهودیان آن منطقه بخاطر موقعیت مناسب محل، در امور
زراعت و جمع
ثروت و تهیه
سلاح،
مهارت کاملی پیدا کرده بودند، جمعیت آنها بالغ بر بیست هزار نفر بود که در میان آنها جنگاوران بسیاری به
چشم میخورد.
از آنجا که یهودیان خیبر در توطئههای گذشتۀ
مشرکان، ؟ ؟ ؟ به آنها کمک کرده بودند، و در
جنگ احزاب نیز با کمکهای مالی یهود از تمام
عربستان، مشرکان را جمع کرده بودند،
پیامبر اسلام تصمیم گرفتند که این کانون
توطئه را بر چینند. لذا «غیله لیثی» را در
مدینه جانشین خود قرار دادند و پرچم سفیدی به
دست حضرت
علی (علیهالسّلام) داده و فرمان حرکت را صادر نمودند. این حرکت در ماه
صفر سال هفتم هجرت انجام شد.
دژهای هفتگانه
خیبر هر کدام نام مخصوصی داشتند که عبارتند از: ناعم، قموص، کثیبه، نطاة، شق، وطیح، سلالم. همچنین برای حفاظت از این
دژها، در کنار هر کدام از آنها
برج مراقبت ساخته شده بود، تا نگهبانان برجها، جریان خارج قلعه را به داخل گزارش دهند، و نوع ساختمان قلعهها به گونهای بود که ساکنان آنها بر بیرون قلعه تسلط کامل داشتند و با منجنیق و غیره میتوانستند
دشمن را سنگباران کنند.
پس از فتح قلعههای ناعم و قموص، سپاهیان اسلام به طرف
دژهای وطیح و سلالم
یورش آوردند ولی با
مقاومت سرسختانه
یهود در بیرون قلعه روبه رو شدند، از اینرو سربازان دلیر اسلام با جانبازی و دادن تلفات سنگین نتوانستند پیروز شوند و بیش از ده
روز با جنگاوران یهود دست و پنجه نرم کرده، و هر روز بدون نتیجه باز میگشتند.
در یکی از روزها «
ابوبکر» مامور فتح گردید و با پرچم سفید تا لب دژ آمد،
مسلمانان نیز به فرماندهی او حرکت کردند، ولی پس از مدتی بدون نتیجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر کدام
گناه را به گردن یکدیگر انداختند.
روز دیگر فرماندهی لشکر به عهده «
عمر» واگذار شد. او نیز داستان
دوست خود را تکرار نمود و پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری و
شجاعت فوقالعاده رئیس دژ «مرحب» یاران پیامبر را
مرعوب میساخت.
در این موقعیت حساس که همه به شدت از اوضاع پیش آمده ناراحت بودند، پیامبر افسران و دلاوران ارتش را جمع کرد و فرمود:
«لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله یفتح الله علی یدیه لیس بفرار»
این پرچم را فردا بدست کسی میدهم که
خدا و
پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او را
دوست میدارند و خداوند این دژ را بدست او میگشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد
فرار نمیکند.
این جمله که حاکی از
فضیلت و برتری معنوی و
شهامت آن سرداری است که مقدر بود
فتح و پیروزی به دست او صورت بگیرد، غریوی از شادی توام با
اضطراب و دلهره در میان
ارتش اسلام برانگیخت.
هنگامی که حضرت
امیر (علیهالسّلام) این سخن را از پیامبر شنید، با دلی پر از شوق چنین گفت:
«اللهم لا معطی لما منعت و لا مانع لما اعطیت»
«خداوندا هیچ بخشندهای برای آنچه که تو منع کردی نیست و هیچ کسی نمیتواند آنچه را که تو عطا کردی، منع کند»
فردا وقتی پیامبر سراغ علی (علیهالسّلام) را گرفت، گفتند: او دچار
درد چشم است. پیامبر دستی بر دیدگان او کشیدند و در
حق او
دعا نمودند، سپس به وی دستور پیشروی دادند و یادآوری کردند که قبل از
جنگ نمایندگانی را به سوی سران دژ اعزام بدارد و آنها را به
اسلام دعوت کند، اگر نپذیرفتند آنها را به وظایفشان تحت ادای اسلام از پرداخت
جزیه و خلع سلاح آشنا سازد،
والا با آنها بجنگد.
حضرت امیر زره محکمی بر تن کرد و «ذوالفقار» را حمایل کرد و هرولهکنان بسوی دژ حرکت کرد و پرچمی را که پیامبر به او داده بودند، نزدیک قلعه بر زمین نصب نمود، در این لحظه در قلعه باز شد و دلاوران یهود از آن بیرون ریختند. نخست
برادر مرحب «حارث» جلو آمد،
هیبت نعره او آنچنان مهیب بود که سربازان همراه حضرت بیاختیار عقب رفتند، ولی امیرالمؤمنین پا برجا ماند و بعد از لحظاتی جسد مجروح حارث به روی
خاک افتاد و جان سپرد.
«مرحب» برای گرفتن
انتقام برادر در حالی که غرق در سلاح بود، و زره یمانی بر تن و کلاهی که از سنگ مخصوص تراشیده شده بود بر سر داشت، در حالی که «کلاه خود» را روی آن قرار داده بود، جلو آمد و به رسم قهرمانان عرب
رجزخوانی کرد.
علی (علیهالسّلام) نیز
رجز زیر را خواند:
انا الذی سمتنی امی حیدرة ضرغام آجام و لیث قسورة
«من همان کسی که مادرم مرا حیدر (
شیر) خوانده،
مرد دلاور و شیر بیشهها هستم»
پس از رجزخوانی صدای شمشیرها و
جنگ این دو تن
وحشت عجیبی بر دل ناظران نهاده بود که ناگهان شمشیر برنده حضرت بر فرق مرحب فرود آمد و
سپر و کلاه خود و سنگ و
سر را تا
دندان به دو نیم کرد.
با این صحنه سایر دلاوران پا به
فرار گذاردند و برخی در نبرد تک به تک کشته شدند. در این میان سپر علی (علیهالسّلام) با ضربهای از دستش افتاد، ایشان متوجه در دژ گردید و آنرا از جای خود کند، و تا پایان جنگ بعنوان
سپر از آن استفاده کرد، پس از آنکه آنرا بر روی
زمین افکند هشت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام از جمله ابورافع، سعی کردند آنرا از این رو به آنرو کنند نتوانستند.
در قلعه از جنس
سنگ بوده و طول آن چهار ذرع و پهنای آن دو ذرع بوده است.
یعقوبی درباره سنگینی و ضخامت در خیبر که توسط حضرت علی (علیهالسلام) کنده شد، مینویسد:
«...فقتل مرحبا الیهودی واقتلع باب الحصن و کان حجاره طوله أربع أذرع فی عرض ذراعین فی سمک ذراع فرمی به علی بن أبی طالب خلفه ودخل الحصن ودخله المسلمون.»؛ «وی (امام علی (علیهالسلام)) مرحب را کشت و در قلعه را که سنگی به درازای چهار ذراع و پهنای دو ذراع و ضخامت یک ذراع بود از جای کند و به پشت سر خود افکند و به همراه مسلمانان وارد قلعه شد.»
محمد طبری نیز درباره اندازه در قلعه خیبرگوید:
«حمل باب خیبر بشماله وهو أربعه أذرع فی خمسه أشبار فی أربعه أصابع عمقا، حجرا صلدا دور ثمانیه، فأثر فیه بأصابعه، وحمله بغیر مقبض! ثمّ ترس به، وضارب الأقران بسیفه حتّی هجم علیهم، ثمّ زجّه من ورائه أربعین ذراعا، فاجتمع علیه قسامه حتّی أزالوه عن مکانه!.»؛ علی (علیهالسلام) در خیبر را با دست چپش بلند کرد که چهار زراع در پنج وجب که عمقش چهار انگشت بود سنگ سختی بود که اثر انگشت در آن ماند و آن سنگ را که دستگیره نداشت حمل می کرد سپس سپر قرار داده و با شمشیرش پهلوانان را می زد که و بر آنها هجوم می برد سپس در قلعه را به اندازه چهل زراع به پشت سرش پرت کرد عده زیادی جمع شدند تا آن در را از جایش حرکت بدهند.
ابن شهرآشوب در روایتی وزن درب قلعه را «چهل مَن» نگاشته است:
«أَنَّهُ حَمَلَ بَعْدَ قَتْلِ مَرْحَبٍ عَلَیْهِمْ فَانْهَزَمُوا إِلَی الْحِصْنِ فَتَقَدَّمَ إِلَی بَابِ الْحِصْنِ وَضَبَطَ حَلْقَتَهُ وکَانَ وَزْنُهَا أَرْبَعِینَ مَنّاً وهَزَّ الْبَابَ فَارْتَعَدَ الْحِصْنُ بِأَجْمَعِهِ حَتَّی ظَنُّوا زَلْزَلَهً ثُمَّ هَزَّهُ أُخْرَی فَقَلَعَهُ ودَحَا بِهِ فِی الْهَوَاءِ أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً.»؛ حضرت علی (علیهالسلام) بعد از کشته شدن مرحب بر یهودیان حمله کرد که آنها بر قلعه فرار کردند، حضرت نزدیک در قلعه شد و حلقه آن را گرفت و وزن این درب "چهل مَن" بود در را تکان داد که در لرزید تا آنجا که گمان کردند زلزله شده است سپس بار دیگر در قلعه را تکان داد و آن را از جا برکند و به اندازه چهل ذراع به طرف
آسمان پرتاب کرد.
در جواب مردی که از حضرت سؤال کرد: آیا سنگینی آنرا احساس نمودی؟ فرمودند: به همان اندازه سنگینی که از سپر خود احساس میکردم.
و در پاسخ شخصی نیز فرمود:«ما قلعتها بقوة بشریة و لکن قلعتها بقوة الهیة و نفس بلقاء ربها مطمئنة مرضیة»
«من هرگز آن در را با نیروی بشری از جای نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداوندی و با قلبی مطمئن به
روز قیامت و راضی از آن، انجام دادم» و این چنین بود که قلعهای که ده
روز لشکر اسلام را
معطل کرده بود، در لحظاتی نه چندان طولانی به دست
امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) گشوده شد و لشکر اسلام به پیروزی قطعی رسید، و
تاریخ فضیلتی از فضائل حضرت را در خود ثبت نمود.
خیبر؛
جنگ خیبر؛
حدیث رایت خیبر.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نقش امام علی در خیبر»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۵.