• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نَفْل‌ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





نَفْل‌ (به فتح نون و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم به معنای زیادت و عطیّه، و نَفَل (به فتح نون و فاء) به معنای غنیمت و هبه و زیادت است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: نافِله (به کسر فاء) به معنای عطیّه و اَنْفال (به فتح الف و سکون نون) جمع نَفَل به معنای غنیمت و هبه و زیادت است.



نَفْل‌: (بر وزن فَلْس) زیادت است؛ چنانکه در نهایه و اقرب الموارد و در مجمع و المنار ذیل: (یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْاَنْفالِ‌) گفته‌اند: نماز نافله را از آن نافله گویند که زاید بر واجب است. ایضا نَفْل‌ به معنی عطیّه آمده چنانکه در قاموس و صحاح گفته، طبرسی نسبت آن را به «قول» داده است.
نَفَل: (بر وزن فَرَس) به معنی غنیمت و هبه و زیادت است، جمع آن انفال می‌باشد، مثل سبب و اسباب. راغب گوید: گفته‌اند نفل به عینه غنیمت است لیکن به اعتبار آنکه با فتح به دست آمده، غنیمت و به اعتبار آنکه عطائی است از جانب خدا بدون استحقاق، نفل گفته می‌شود.


این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:

۲.۱ - نافله

نافِله: به معنی عطیّه است.
(وَ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ‌ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ‌) یعنی: «اسحق و یعقوب را به ابراهیم عطیه‌ای دادیم و همه را نیکوکار گرداندیم». به قولی «نافله» فقط به یعقوب راجع است.
(وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ‌ نافِلَةً لَکَ عَسی‌ اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً) یعنی: «بعضی از شب را با قرآن (نماز) بیدار باش که زیادتی بر فرائض و یا عطیّه‌ای است نسبت به تو، شاید خدایت تو را به مقام پسندیده‌ای برساند». به اتفاق روایات فریقین و اجماع مفسران مقصود از مقام محمود مقام شفاعت است. آیه ظاهرا راجع به نماز شب باشد.
در مجمع از ابن عباس نقل شده: نماز شب بر آن حضرت واجب و بر دیگران فضیلت بود. در صافی از تهذیب از امام صادق (علیه‌السّلام) منقول است که از نوافل پرسیدند فرمود: «فَرِیضَةٌ فَفَزِعَ السَّامِعُونَ». از اینکه امام فرمود: واجب است شنوندگان ترسیدند، فرمود: مقصودم نماز شب است بر رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) که خدا فرموده: (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ‌ نافِلَةً لَکَ‌).
ظاهرا از آیه اختصاص آن را بر رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نفهمیده‌اند، گر چه در جوامع الجامع آن را معنای اوّل گفته است. مجلسی (رحمه‌الله) در بحار باب فضائل و خصائص آن حضرت آیه فوق را نقل کرده و فقط کلمات‌ طبرسی را از مجمع نقل کرده است.
ولی در عین حال از کلمه «لک» و اینکه نافله شب برای همه مستحب است می‌شود وجوب آن را برای آن حضرت استظهار کرد؛ مخصوصا با روایتی که از تهذیب نقل گردید و مخصوصا با ذیل آیه که مخصوص به آن حضرت است‌: (عَسی‌ اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً).

۲.۲ - انفال

اَنْفال: جمع نَفَل به معنی غنیمت و هبه و زیادت است. ظاهرا به غنائم از آن جهت انفال گفته‌اند که زائداند بر مقصود از جنگ، که غرض اصلی از آن، گسترش دین و دفاع از حریم اسلام است و در روایاتاهل بیت (علیهم‌السّلام) انفال عبارتند از:
۱- هر زمین متروکی که اهل آن از بین رفته‌اند، ۲- زمین‌هائی که با صلح گرفته شده، مثل: بحرین و فدک، ۳- اراضی موات، ۴- جنگل‌ها، ۵- قلل کوه‌ها، ۶- معادن، ۷- مراتع، ۸- سیل گاه‌ها، ۹- میراث کسانی که وارث ندارند، ۱۰- و امثال آنچه گفته شد. اینها را از آن انفال گویند که زایداند از آنچه مردم مالک شده‌اند و اینها ثروت‌های عمومی‌اند که با صلاح‌دید امام (علیه‌السّلام) و حکّام شرعی در مصارف عمومی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
(یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْاَنْفالِ‌ قُلِ‌ الْاَنْفالُ‌ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌) (از تو درباره انفال [غنايم، و اموال بدون مالك‌] سؤال مى‌كنند؛ بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ پس، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد؛ و خصومت‌هايى را كه در ميان شماست، اصلاح كنيد؛ و اگر ایمان داريد، از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد»).
در وسائل از کافی در ضمن حدیثی از حضرت کاظم (علیه‌السّلام) نقل شده:
«وَ الْاَنْفَالُ‌ کُلُّ اَرْضٍ خَرِبَةٍ بَادَ اَهْلُهَا، وَ کُلُّ اَرْضٍ لَمْ یُوجَفْ عَلَیْهَا بِ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ‌ وَ لَکِنْ صَالَحُوا صُلْحاً وَ اَعْطَوْا بِاَیْدِیهِمْ عَلَی غَیْرِ قِتَالٍ، وَ لَهُ (الامام) رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ بُطُونُ الْاَوْدِیَةُ وَ الْآجَامُ وَ کُلُّ اَرْضٍ مَیْتَةٍ لَا رَبَّ لَهَا وَ لَهُ صَوَافِی الْمُلُوکِ مَا کَانَ فِی اَیْدِیهِمْ مِنْ غَیْرِ وَجْهِ غَصْبٍ لِاَنَّ الْغَصْبَ کُلَّهُ مَرْدُودٌ، وَ هُوَ وَارِثُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ یَعُولُ مَنْ لَا حِیلَةَ لَهُ...».
به هر حال صریح آیه‌ (یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْاَنْفالِ‌ قُلِ‌ الْاَنْفالُ‌ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ‌) آنست که انفال اعمّ از غنائم جنگی و غیره همه مال خدا و رسول است و در حکم اوّلی کسی را بر آنها حقّی نیست، مگر آنکه خدا و رسول بدهند و چون در سوره انفال مقداری از آیات جنگ معروف «بدر» ذکر شده و در آیه ۴۱ انفال (وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی‌ وَ الْیَتامی‌ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ...) (بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و واماندگان در سفر از آنها است) آمده، روشن می‌شود که مراد از انفال در (یَسْئَلُونَکَ عَنِ‌ الْاَنْفالِ‌) غنائم جنگ بدر و الف و لام آن برای عهد است و امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق ‌ (علیهم‌السّلام) و نیز ابن مسعود آن را «یَسْئَلُونَکَ الْاَنْفالَ» بدون «عَن» خوانده‌اند، این نیز مؤیّد مطلب فوق است.
ولی الف و لام در (قُلِ‌ الْاَنْفالُ‌ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ‌) برای استغراق است، یعنی: از تو از انفال (غنائم) جنگ بدر می‌پرسند، بگو: تمامی انفال (اعم از غنائم و غیره) مال خدا و رسول است.
مانعی ندارد که غنائم جنگی به حکم اوّلی مال خدا و رسول باشد ولی به حکم آیه‌ (وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ‌) پنج یکِ آن، کنار شده، بقیّه به مجاهدین داده شود.
در خاتمه باید دانست فی‌ء رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نیز از انفال است و قسمت دوّم از انفالی که نقل کردیم می‌باشد.
در «فی‌ء» آیات و محل مصرف آن بررسی شده و برای تمام مطلب باید به آنجا رجوع شود.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۹۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۲۰.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۴۸۵.    
۴. انفال/سوره۸، آیه۱.    
۵. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۵، ص۹۹.    
۶. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۴۶۲.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۹۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۵۶.    
۹. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۹، ص۴۸۸.    
۱۰. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۴، ص۵۹.    
۱۱. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۸۳۳.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۹۵.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۵۶.    
۱۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۴۶۲.    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۲۰.    
۱۶. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۴، ص۵۹.    
۱۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۴۶۲.    
۱۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۲.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۳.    
۲۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۲۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۹.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۴.    
۲۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۹.    
۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۷۵.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۴۱.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۳.    
۲۸. ابوالبرکات نسفی، تفسیر نسفی، ج۲، ص۲۷۳.    
۲۹. زمخشری، کشاف، ج۲، ص۶۸۷.    
۳۰. فخرالدین رازی، تفسیر رازی، ج۲۱، ص۳۱.    
۳۱. طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۵۲۷.    
۳۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۱.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۳.    
۳۵. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۳، ص۲۱۰.    
۳۶. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۲۴۲.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۲، ص۳۸۸.    
۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۷، ص۱۲۱.    
۳۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۲۰.    
۴۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۴۸۵.    
۴۱. انفال/سوره۸، آیه۱.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۷.    
۴۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۵.    
۴۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۴.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۹۵.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۵۶.    
۴۷. شیخ کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۲۲.    
۴۸. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۹، ص۵۲۶.    
۴۹. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۲.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۸۹.    
۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۱۷.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۵.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۹۵.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۵۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "نفل"، ج۷، ص۹۹.    






جعبه ابزار