نداء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"
نداء" مصدر قیاسی باب "مفاعلة" (در عامل نصب
منادا اختلاف است بعضی همچون
سیبویه عامل را فعل محذوف دانسته و بعضی همچون
شیخ رضی و مبرّد،
حرف نداء را عامل میدانند.)
از مادهی "نَدِیَ" و در لغت به معنای فراخواندن و صدا زدن آمده است. (
النداء: الدعاء و کسرُ النونِ أکثرُ من ضمّها و المدّ فیهما اکثر من القصر)
همزهی آخر آن منقلب از "واو" و بیشتر به شکل مدّ (
نداء) به کار میرود اگر چه کاربرد قصر آن (
ندا) نیز جایز است.
در اصطلاح
نحو "
نداء" عبارت است از طلب اقبال و توجه مخاطب به متکلم با ادات مخصوص
مانند: «یا زیدُ»؛ در این مثال متکلّم با
حرف نداء (یا)، توجه مخاطب (زید) را به خود جلب کرده است.
معنای لغوی (فراخواندن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده و متکلم (منادِی) با طلب توجه مخاطب به خود در واقع او را به سوی خود فرا میخواند و اینکه
حرف نداء، نائب از جملهی "أنادی" و یا "أدعو" ذکر شده،
شاهد بر تناسب بین معنای لغوی و اصطلاحی است.
البته باید دقت داشت که با توجه به قید "ادات مخصوص" در تعریف اصطلاحی، معنای لغوی اعمّ از معنای اصطلاحی بوده و شامل فراخوان به غیر ادات مخصوص نیز میشود. (به عنوان مثال متکلّم در عبارت "لیُقْبل زیدٌ"، با لام امر، توجه "زید" را طلب کرده نه با
حرف نداء که نائب از "أدعو" است؛ از این رو این مثال از باب "
نداء" خارج است)
در میان
عالمان نحو در تبیین مباحث "
نداء" دو رویکرد مشاهده میشود؛ بعضی (همچون
ابن حاجب در "
الکافیه ") باب "
نداء" را در ادامهی مباحث باب "
مفعولبه "، بخش وجوب حذف عامل مفعولبه بیان کرده و در مقابل، بعضی (همچون
ابن مالک در "
الفیه ") "
نداء" را به عنوان بابی مستقل، بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار دادهاند.
نداء از سه رکن تشکیل شده است:
۱. منادِی؛ منظور از منادِی، متکلّم جملهی ندائی و به عبارت دیگر طلب کنندهی توجه مخاطب است.
۲.
حرف نداء؛
حروف نداء همان ادات مخصوص
نداء هستند که نائب از جملهی "أنادی" و یا "أدعو" شدهاند.
۳.
منادا؛
منادا اسمی است که بعد از
حرف نداء واقع شده و متکلّم (منادِی) توجه آن را به سوی خود طلب میکند.
ادات
نداء بر هشت گونهاند:
"أ"، "آ"، "یا"، "أیا"، "هیا"، "أی"، "آی"، "وا"؛ در ادامه، ادات
نداء با توجه به موارد کاربرد آنها مورد بررسی قرار میگیرند.
همزهی مقصوره (أ) برای فراخواندن مخاطب قریب (
نداء قریب) به کار میرود.
این پنج
حرف برای فراخواندن مخاطب بعید (
نداء بعید) به کار میروند.
"وا"،
حرف مختص
نداء مندوب است.
نداء مندوب در مبحث "ندبة" که از ملحقات باب "
نداء" است به صورت عنوانی مستقل مورد بررسی قرار میگیرد.
"یا" در میان
حروف نداء، کاربرد بیشتری دارد؛ مواضعی که
نداء به
حرف "یا" در آنها به کار میرود بر دو گونهاند:
نداء در سه موضع اختصاص به
حرف "یا" دارد؛
۱.
نداء لفظ جلاله (
الله ).
۲.
نداء مستغاثبه. (
نداء مستغاثبه در مبحث "إستغاثة" که از ملحقات باب "
نداء" است به صورت عنوانی مستقل مورد بررسی قرار میگیرد).
۳.
نداء "أیّها" و "أیّتها".
در دو موضع "یا" و غیر آن در
نداء مشترک هستند:
۱.
نداء مندوب؛
حرف "یا" به همراه "وا" برای
نداء مندوب به کار میرود.
۲.
نداء بعید؛
حرف "یا" به همراه پنج
حرفی که در مورد دومِ کاربرد
حروف نداء بیان شد ("آ"، "أیا"، "هیا"، "أی"، "آی") برای فراخواندن مخاطب بعید (
نداء بعید) به کار میرود.
همانطور که در وجه نامگذاری بیان شد
حرف نداء، نائب از جملهی "أنادی" و یا "أدعو" واقع شده است ازاینرو حذف آن منجر به حذف نائب و مندوبعنه میشود. اما با این وجود در خصوص
حرف "یا"، حذف جایز است؛
مانند: آیهی «یوسفُ أعْرِضْ عَنْ هذا» «
یوسف از این موضوع صرف نظر کن».
البته ذکر این نکته قابل توجه است که جواز حذف
حرف "یا" در صورتی است که
منادا، "مندوب"، "مستغاث"، "لفظ جلاله (الله) "، "
منادای بعید"، "نکرهی غیر مقصوده"، "متعجبمنه"، و "ضمیر مخاطب" واقع نشده باشد. (حذف
حرف نداء در این موارد جایز نیست).
منادا به سه شکل "مفرد"، "مضاف" و "شبه مضاف" به کار میرود:
منظور از مفرد،
منادایی است که مضاف و شبه مضاف نباشد ازاینرو شامل مثنّی (مانند "یا زیدان")، مجموع (مانند "یا زیدون") و اَعلام مرکب (مانند "یا
سیبویه ") نیز میشود.
منادای مفرد بر سه گونه است:
۱. معرفه؛ مانند: آیهی "یا نوحُ قَدْ جادَلْتَنا"؛ «ای
نوح با ما جرّ و بحث کردی»
در این آیهی شریفه "نوح" اسم عَلَم و
منادا واقع شده است.
۲. نکرهی مقصوده
نکرهی مقصوده، اسمی است که با رفع ابهام و شیوع موجود در آن به سبب
نداء و قصد فرد معینی از آن توسط منادِی، معرفه شده و دلالت بر واحد معیّنی دارد.
مانند «رجل» در عبارت "یا رجلُ" در صورتی که منادِی از "رجل" فرد معینی را اراده کرده است.
۳. نکرهی غیر مقصوده
نکرهی غیر مقصوده، اسم نکرهای است که منادِی فرد معیّنی را از آن قصد نکرده و ازاینرو بر همان ابهام و شیوع قبل از
نداء باقی است؛ مانند گفتهی فرد نابینا: "یا رجلاً خُذ بیَدِی"؛ در این مثال "رجلا" اسم نکرهای است که منادِی (شخص نابینا) فرد معیّنی را از آن قصد نکرده است.
در مواردی
منادا به صورت مضاف واقع میشود البته به شرط اینکه مضافالیه آن ضمیر مخاطب نباشد. (در صورتی که مضافالیه، ضمیر مخاطب باشد اجتماع دو خطاب برای دو شخص در یک جملهی واحد لازم میآید؛ از این رو مضافالیه در
منادای مضاف نمیتواند ضمیر مخاطب باشد.)
منادای مضاف در هر دو نوع اضافه (معنوی و لفظی) محقق میشود:
۱. اضافهی معنوی؛ مانند: «یا غلامَ زیدٍ».
۲. اضافهی لفظی؛ مانند: «یا ضاربَ زیدٍ».
منظور از
منادای شبه مضاف هر اسمی است که معنای آن به انضمام امر دیگری تمام شود.
امر تمام کنندهی معنای
منادا بر پنج گونه است:
۱. مرفوع به سبب
منادا؛ مانند: «یا حَسَناً وجهُهُُ»؛ در این مثال "وجهُهُ" فاعل و مرفوع و عامل آن (حسناً)،
منادای شبه مضاف است.
۲. منصوب به سبب
منادا؛ «یا طالعاً جبلاً»؛ در این مثال "جبلاً" مفعولبه و منصوب و عامل آن (طالعاً)،
منادای شبه مضاف است.
۳. جارّ و مجرور متعلّق به
منادا؛ مانند: «یا راغباً فی العلم» در این مثال "فی العلم" جار و مجرور و متعلّق به
منادای شبه مضاف (راغباً) است.
۴.
نعت برای
منادا قبل از
نداء؛ مانند جایی که به شخصِ مشهور به کَرَم گفته شود: «یا رجلاً کریماً»؛ در این مثال "کریماً" نعت برای
منادای شبه مضاف (رجلاً) واقع شده است؛ این
منادا به قرینهی معنوی (شهرت مخاطب به کریم بودن) قبل از
نداء، موصوف به وصف "کریم" بوده است.
۵. معطوف بر
منادا قبل از
نداء؛ مانند جایی که "ثلاثةً و ثلاثینَ" نام شخص و مجموع معطوف و معطوفعلیه
منادا واقع شود (یا ثلاثةً و ثلاثینَ)؛ در این مثال "ثلاثین" قبل از
نداء بر
منادای شبه مضاف (ثلاثةً) عطف شده است.
یکی از احکام
نداء این است که جمع بین
حرف نداء و اسمی که با "ال" شروع شده، جایز نیست؛ زیرا هر کدام از
نداء و "ال" از ادات تعریف بوده و جمع بین دو نوع از ادات تعریف جایز نیست؛
از این رو (در غیر موارد جواز جمع
حرف نداء و "ال" که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت) در صورت ارادهی
نداء اسم آغاز شده با "ال"، بین آن و
حرف نداء فاصله میشود؛ فاصلهی مذکور بر سه گونه است:
۱. "أیها" در صورت ارادهی
نداء مذکر؛ مانند: «یا أیّها الرجلُ».
۲. "أیتها" در صورت ارادهی
نداء مؤنث؛ مانند: «یا أیّتها الفاطمةُ».
۳. اسم اشارهی قریب؛
مانند: «یا هذا الرجلُ».
در این سه مورد "أیّ"، "أیّة" و "اسم اشاره" (هذا)،
منادا واقع شده و از آنجا که
نداء در رفع ابهام آنها کافی نیست علاوه بر
نداء نیازمند وصف بعد از خود میباشند؛ از این رو از آنها تعبیر به "
منادای مبهم" شده است.
خصوصیات، ویژگیها و
اعراب در این نوع از
منادا در عنوان مستقل "احکام
منادا" مورد بررسی قرار میگیرد.
در مواردی با حکم مذکور در
منادای آغاز شده با "ال"، مخالفت شده و جمع
حرف نداء و "ال" جایز است؛ این موارد بر چهار گونهاند.
۱.
منادا لفظ جلاله (
الله ) باشد؛ مانند «یا اللهُ». (در
نداء لفظ جلاله (الله) احکام و ویژگیهایی وجود دارد که در عنوان مستقل "احکام
منادا" مورد بررسی قرار میگیرد)
۲. مجموع جملهای که با "ال" آغاز شده، عَلَم و
منادا واقع شود. از این نوع جمله تعبیر به "جمل محکیه" شده است؛
مانند: «یا الرجلُ منطلقٌ»؛ در این مثال جملهی اسمیه (الرجل منطلق)، نام شخص و
منادا واقع شده است.
۳.
منادا، مشبَّهبه واقع شده و وجه شبه به همراه آن ذکر شده است؛
مانند اینکه به شخص در حال آواز خواندن (مشبَّه) گفته شود: «یا البلبل تغریداً»؛ در این مثال "البلبل" مشبَّهبه و به همراه وجه شبه (تغریداً) ذکر شده است.
منادا در حقیقت حذف شده و تقدیر عبارت "یا مثلَ البلبل تغریراً"بوده است.
۴. ضرورت شعری، اقتضاء جمع بین
حرف نداء و "ال" را داشته باشد؛ مانند:«فیا الغلامانِ اللّذانِ فرّا إیّاکما أن تُعقِبانا شرّا»
ضرورت شعری در مصراع اول این بیت سبب شده است
منادا (الغلامان) بدون فاصله بعد از
حرف نداء (یا) واقع شود.
۱. "یا مریمُ أنّی لکِ هذا"،
(ای
مریم این را از کجا آوردهای)؛ در این آیهی شریفه "یا"
حرف نداء و "مریم"
منادا واقع شده است.
۲. "قال یا همّامُ إتَّق اللهَ و أحْسِن"،
(
امیرالمومنین فرمودند: ای همّام از خدا بترس و نیکوکار باش)؛ در این
حدیث شریف "یا"
حرف نداء و "همّام"،
منادا واقع شده است.
از مسائل مهم باب "
نداء"، احکام مربوط به
منادا همچون "تابع
منادا"، "اعراب
منادا"، "
منادای مضاف به یاء متکلّم"، "بناء عارضی" و "حذف
منادا" است که در ضمن عنوان مستقل "احکام
منادا" مورد بررسی می¬گیرد.
منادا در کلام مفعولبه برای عامل محذوف
است که به همین جهت بعضی (همچون
ابن حاجب در "
الکافیه ") از
عالمان نحو بحث "
نداء" را در ادامهی مباحث "مفعولبه" ذکر کردهاند. عامل محذوف "أنادی" و یا "أدْعُو" است که به همراه فاعل (ضمیر مستتر) حذف شده و
حرف نداء، نائب از جملهی محذوف (فعل به همراه فاعل) قرار گرفته است.
منادا، مفعولبه و دائما منصوب است و در صورتی که به جهت
نداء، بناء عارضی (در مقابل بناء ذاتی که در
فعل ماضی ،
حروف و بعضی از اسمهای مبنی واقع میشود.)
پیدا کند، محلا منصوب است؛ با لحاظ موارد بناء عارضی در
منادا، حکم
منادا از جهت اعراب و بناء بر دو گونه است:
بناء عارضی در صورتی است که
منادا، مفردِ (در مقابل مضاف و شبه مضاف.) معرفه (توسط
نداء معرفه شود و یا قبل از
نداء معرفه باشد.) باشد؛ این
منادا مفعولبه و در محل نصب است.
علامت بناء عارضی در
منادای مفردِ معرفه بر چهار گونه است:
منادا در شکل مفرد حقیقی (در مقابل مثنّی و مجموع.)، جمع مکسّر و جمع مؤنث سالم، مبنی بر ضمّ است؛
مانند: "یا فضلُ"، "یا أفاضلُ" ("أفاضل" جمع "أفضل")
و "یا عائداتُ".
منادا در شکل مثنّی، مبنی بر
حرف "الف" است؛ این
حرف در مثنّای مبنی، نائب از حرکت ضمّه است؛
مانند:"یا محمّدان".
منادا در شکل جمع مذکر سالم، مبنی بر
حرف "واو" است؛ این
حرف در جمع مذکرِ مبنی، نائب از حرکت ضمّه است؛
مانند: "یا محمّدون".
منادای مفردِ معرفه با وجود شرایطی جایز است مبنی بر فتح باشد اگر چه بناء بر ضمّ نیز در آن جایز است؛
این شرایط عبارتند از:
الف).
منادا عَلَم و مفرد (غیرمثنی و غیر مجموع) باشد.
ب).
منادا بدون فاصله به کلمهی "ابن" و یا "ابنة" توصیف شود.
ج). "ابن" و "ابنة" مفرد و مضاف به عَلَم دیگری باشند.
در مثالِ "یا حَسَن بن علیٍّ" شرائط مذکور محقق شده ازاینرو در
منادا، بناء بر فتح (حسنَ) و بناء بر ضمّ (حسنُ) جایز است و در صورت عدم تحقق شرایط مذکور، بناء بر ضمّ در این
منادا واجب است؛ مانند: "یا رجلُ ابن عمرو"؛ در این مثال
منادا (رجل)، عَلَم نیست؛ از این رو مبنی بر ضّم بوده و بناء بر فتح در آن جایز نیست.
در صورتی که
منادای مفردِ معرفه، قبل از وقوع
نداء مبنی باشد، بناء عارضی در آن تقدیری خواهد بود؛
مانند: "یا سیبویهِ"؛ در این مثال
منادا (
سیبویه ) قبل از
نداء، مبنی بر کسر بوده و در صورتی که
منادا واقع شود مبنی بر ضمّهی تقدیری است.
در غیر از موارد بناء لفظیِ
منادا، نصب
منادا بنا بر
مفعولبه برای عامل محذوف، واجب است؛ موارد وجوب نصب
منادا بر سه گونهاند:
۱.
منادای نکرهی غیرمقصوده؛ مانند گفتهی
انسانِ نابینا: "یا رجلاً خُذْ بیَدی".
۲.
منادای مضاف؛ مانند: "یا قَومَنا".
۳.
منادای شبه مضاف؛ مانند: "یا راغباً فی العلم".
ذکر
منادا در کلام واجب است،
اما در مواردی مشاهده میشود که بعد از خصوص
حرف "یا"، فعل،
حرف و یا جملهی اسمیه واقع میشود. مانند: "یا لَیْتَنی کنتُ عالماً"؛ در این موارد دو رویکرد در میان عالمان نحو دیده میشود؛ بعضی "یا" را
حرف نداء و
منادای آن را بنابر مقتضای کلام (همچون "یا قومُ" و "یا رجلُ".)
محذوف دانسته و معتقدند قبل از امر و دعا حذف
منادا جایز است. (بنابر نقل صبان از ابن مالک.)
در مقابل بعضی بر این باورند که "یا" در این موارد برای مجرد تنبیه بوده و نیازی به تقدیر و لحاظ محذوف ندارد. (بنابر نقل صبان از
ابوحیان .)
حکم تابع (تابع ممکن است
نعت ،
عطف بیان ،
عطف نسق ،
بدل و توکید باشد.)
منادا از جهت اعراب لفظی (یعنی آنچه در لفظ ظاهر میشود اگر چه در محل، اعراب دیگری داشته باشد.) بر چهار گونه است: (یک قسم از احکام تابع
منادا، جواز نصب و جرّ تابع است که در تابع
منادای مستغاث واقع میشود ازاینرو در عنوان مستقل "
استغاثه " مورد بررسی قرار میگیرد.)
وجوب رفعِ شکلیِ صوری
در صورتی که
منادا "أیُّها"، "أیَّتُها" و
اسم اشاره باشد تابع آن به جهت مشارکت در شکل ظاهری
منادا (متبوع)، رفع صوری پیدا کرده و در واقع تابع، نوعی تبعیت شکلی از لفظ
منادا پیدا میکند؛ مانند: «یا أیُّها الانسانُ»؛ در این مثال "الانسانُ" تابع
منادا واقع شده و به جهت مشارکت با
منادا (أیُّ) در شکل ظاهری، حرکت ضمّه پیدا کرده است.
ذکر این نکته قابل توجه است که حرکت ضمّه در تابع، علامت اعراب و یا بناء نبوده بلکه فقط به جهت تبعیت شکلی ظاهری از لفظ
منادا آمده است. اعراب دقیق تابع در این موارد نصب به فتحهی مقدّر است.
در صورتی که تابع
منادا، مضاف و مجرد از "ال" (به تعبیر دیگر مضاف به اضافهی محضه باشد.)
باشد، نصب آن در صورت "نعت"، "عطف بیان" و "توکید" واجب است؛
در این مثال "أمیرَ" تابع مضاف و مجرد از "ال" است ازاینرو نصب آن واجب است.
جواز نصب و رفع شکلی
در سه مورد نصب و رفع شکلی در تابع
منادا جایز است:
الف).
تابع ، مفرد (مفرد در مقابل مضاف و شبه مضاف است.) و به صورت "نعت"، "عطف بیان" و یا "توکید" باشد؛
در این مثال "الکریم" نعتِ مفرد و تابع
منادا واقع شده است؛ از این رو در تابع، نصب (الکریمَ)، به جهت تبعیت از محل
منادا و رفع شکلی (الکریمُ)، به جهت تبعیت شکلی ظاهری از لفظ
منادا، جایز است.
ب). تابع، نعتِ مضاف و دارای "ال" باشد؛ مانند: "یا علیُّ الکریم الأبِ". (در این مثال "الکریم" نعتِ مضاف و دارای "ال" است؛ از این رو نصب (الکریمَ) و رفع شکلی (الکریمُ) در آن جایز است.)
ج). تابع، معطوف (منظور عطف نسق است.) و دارای "ال" باشد؛ مانند: " یا محزونُ و المکروب". (در این مثال "المکروب" تابعِ معطوف و دارای "ال" است؛ از این رو نصب (المکروبَ) و رفع شکلی "المکروبُ" در آن جایز است.)
لحاظ حکم
منادای مستقل
در دو مورد تابع
منادا در اعراب و بناء به منزلهی
منادای مستقل است:
الف). تابع،
بدل واقع شود؛
در این مثال "علیّ" تابع
منادا (زید) و بدل واقع شده و به منزلهی
منادای مستقل است؛ از این رو تابع
با توجه به حکم
منادای مفردِ معرفه، مبنی بر ضمّ است.
ب). تابع، معطوف و مجرد از "ال" واقع شود؛ مانند: «یا شبابُ و غیرَ الشباب»؛ در این مثال "غیر" تابع
منادا (شباب)، معطوف و مجرد از "ال" واقع شده و به منزلهی
منادای مستقل است؛ از این رو تابع (غیرَ) با توجه به حکم
منادای مضاف، منصوب است.
در صورتی که
منادا، به یای متکلّم اضافه شود از جهت حذف یای متکلّم و نوع حرکت آن، احکام خاصّی دارد؛ این احکام در دو قسم اضافه (لفظی و معنوی) (اضافهی معنوی، اضافهای است که فائدهی آن تعریف یا تخصیص است و اضافهی لفظی، اضافهای است که فائدهی آن تخفیف است.)
مورد بررسی قرار میگیرد:
احکام
منادای مضاف به یای متکلّم در اضافی معنوی در سه موضع مورد بررسی قرار میگیرد:
در صورتی که
حرف آخر
منادا از
حروف علّه ("الف"، "واو"، "یاء") باشد، یای متکلّم (مضافالیه) مفتوح بوده و حذف آن جایز نیست؛
مانند: "یا مولایَ" و "یا قاضِیَّ".
در صورتی که
منادا غیر از "أب" و "أمّ" بوده و
حرف آخر آن از
حروف عله نباشد به پنج صورت به کار میرود:
۱. حذف یای متکلّم و اکتفاء به کسره به جای آن در آخر
منادا؛ (این استعمال بیشتر از موارد دیگر واقع میشود.)
مانند: "یا عَبدِ".
۲. ذکر یای ساکن؛ مانند: "یا عبدِیْ".
۳. ذکر یای متحرک به فتحه؛ مانند: "یا عَبدِیَ".
۴. قلب یای متکلّم به "الف" و ابقای آن و سپس قلب کسرهی آخر
منادا به فتحه؛ مانند: "یا عبدا".
۵. قلب یای متکلّم به "الف" و سپس حذف "الف" و بینیازی از آن به سبب فتحهی آخر
منادا؛ مانند: "یا عبدَ".
در صورتی که مضاف "أب" و "أمّ" باشد علاوه بر پنج وجهی که در مضافِ صحیح الآخر بیان شد، (این پنج وجه در صورت اضافهی "أب"، عبارتند از: "یا أبیْ"، "یا أبیَ"، "یا أبا"، "یا أبِ" "یا أبَ".) چهار وجه دیگر نیز جایز است:
۱. حذف یای متکلّم و آوردن تای ("تاء"
حرف تأنیث و عوض از یای متکلّم است.)
مفتوح، عوض از آن؛ مانند: "یا أبَتَ".
۲. حذف یای متکلّم و آوردن تای مکسور، عوض از آن؛ مانند: "یا أبتِ".
۳. حذف یای متکلّم و آوردن تای مضموم، عوض از آن؛ مانند: "یا أبتُ".
۴. حذف یای متکلّم و آوردن تای مفتوح، عوض از آن به همراه
حرف "الف" ("الف"،
حرف هجاء و به جهت مدّ صوت آورده شده است.)
در آخر؛ مانند "یا أبتا".
در اضافهی لفظی،
منادا (مضاف) منصوب به فتحهی مقدّر (حرکت کسرهای که به جهت مناسبت با یای متکلّم به آخر
منادا اضافه شده است مانع از ظهور علامت اعراب نصب (فتحه) میشود.) بوده و حذف یای متکلّم جایز نیست. در این صورت یای متکلّم به دو شکل مبنی بر فتح و مبنی بر سکون به کار میرود؛
مانند: «یا مرشدِی»؛ در این مثال اضافه، لفظی بوده و "مرشد"
منادای مضاف و منصوب به فتحهی مقدّر است؛ از این رو یای متکلّم به دو شکل مفتوح (مرشدِیَ) و ساکن (مرشدِیْ) به کار میرود.
در ادامه نکاتی پیرامون دو قسم از
منادا که احکام خاصّی دارند، مطرح میشود:
نکات ذیل در
نداء لفظ جلاله (
الله ) قابل توجه است:
۱.
نداء لفظ جلاله به جهت تکریم تنها با امّ الباب در
نداء (یا) واقع میشود.
۲. لفظ جلاله به جهت کاربرد زیاد آن
بعد از
حرف نداء، از حکم عدم جواز جمع بین
حرف نداء و "ال"، استثنا شده و ازاینرو جمع آن با
حرف نداء، بدون فاصله جایز است.
۳. در صورت
نداء به "یا"، به سه شکل خوانده میشود: اثبات دو "الف" (یا اَللهُ)، حذف دو "الف" (یَللّهُ) و حذف "الف" دوم (یا للهُ).
۴. در بیشتر موارد
نداء لفظ جلاله (الله)،
حرف نداء حذف شده و "میم" مشدّد، عوض از
حرف نداء به آخر آن اضافه میشود (اللّهم).
نکات ذیل در این دو نوع از
منادا قابل توجه است:
۱. این دو
منادا همیشه مفرد هستند ازاینرو علامت تثنیه و جمع به آن دو ملحق نمیشود حتی در صورتی که تابع آن دو مفرد نباشد.
۲. در صورت تأنیث تابع بهتر است با آن متابعت داشته و "أیّةُ" به کار رود.
۳. در صورت
نداء اسمی که با "ال" آغاز میشود این دو
منادا به همراههای تنبیه، بین
حرف نداء و آن اسم فاصله میشوند؛
مانند: "یا أیُّها الرجلُ" و "یا أیّتُها الفتاةُ".
۴. این دو،
منادای نکرهی مقصوده بوده و مبنی بر ضمّ واقع میشوند.
۵. از سه
منادای "أیُّ"، "أیّةُ" و اسم اشاره، به جهت شدت احتیاج آنها به صفت بعد خود، تعبیر به
منادای مبهم شده است.
۶. اسم آغاز شده با "ال" که تابع این دو قرار میگیرد اگر مشتق باشد "نعت" و اگر جامد باشد "عطف بیان" است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، چاپ سوم.
(۳) الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
(۴) الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
(۵) صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
(۶) ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
(۷) محمد بن علی، الصبان، حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
(۸) الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
(۹) الشرتونی، رشید، مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـق، چاپ اول.
(۱۰) دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، موسسه انتشارات حضور، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول.
(۱۱) سیوطی، عبدالرحمن بن أبی بکر، البهجة المرضیة فی شرح الألفیة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، ۱۴۱۷ هـق، چاپ اول.
سایت پژوهشکده باقر العلوم سایت پژوهشکده باقر العلوم