• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

میرزا محمدطاهر تنکابنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمدطاهر تنکابنی، فقیه، ریاضیدان، فیلسوف، حکیم معاصر (۱۲۸۰-۱۳۶۰ق)، از رجال سیاسی ایران در دوره پهلوی و از اولین نمایندگان مجلس تهران بود. میراز محمدطاهر در ادبیات و طب قدیم هم صاحب‌نظر بود.



تُنُکابُنی، میرزا طاهر فقیه طبرسی (۱۲۸۰-۱۳۶۰ق/۱۸۶۳-۱۹۴۱م)، فرزند میرزا فرج‌الله، استاد جامع علوم معقول و منقول و از رجال سیاسی ایران. وی در روستای کردیچال از توابع کلاردشت زاده شد.
[۱] نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۳، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
خانواده‌اش ساکن کجور در منطقۀ تنکابن بودند و از این‌رو میرزا طاهر به تنکابنی شهرت یافت.
[۲] محمد شریف‌ رازی، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۳۶۷، قم.
[۳] مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۲، ص۱۸۵، تهران، ۱۳۵۷ش.



میرزا دوران کودکی و تحصیلات مقدماتی را تا سن یازده سالگی در وطن خویش سپری کرد و سپس تا ۱۹ سالگی در بلوک لنگای تنکابن تحصیل نمود و بعد از آن به تهران رفت.
[۴] حبیب آبادی، محمدعلی، تاریخ تنکابن.مکارم الآثار، ج۷، ص ۴۲۰،
[۵] مجله گلچرخ، ج ۳۵، ص ۸۴، سال سوم، شماره ۱۰. مقاله به یاد حکیم از یاد رفته، حسن فقیه عبدللهی، دیدار با ابرار.

ورود وی به تهران مقارن با پی‌ریزی مدرسه سپهسالار جدید بود. لذا برای تحصیل علوم، نخست در مدارس کاظمیه، «قنبر»، «علی‌خان» و حاج حسن مسکن گزید و چون کار بنای مدرسه سپهسالار پایان یافت در آن‌جا اقامت نمود. او حدود پنجاه سال در این مرکز علمی و آموزشی می‌زیست و اشکالات فلسفه مشاء را برای طالبین علم حل می کرد.
[۶] گلشن جلوه، به اهتمام نگارنده، ص ۱۶۱.
[۷] نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۳، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌۱-۳.
[۸] منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۵۹ش.

وی در صفحه آخر شرح قیصری بر فصوص الحکم (چاپ سنگی) که به خودش تعلق داشته و اکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی قرار دارد، چنین نگاشته است:
در (۱۲۹۹ هـ .ق) این بنده برای تحصیل علوم دینیه رسمیه به تهران آمده‌ام و ورودم در مدرسه معروف به کاظمیه بوده و در ششم محرم سنه مذکور به منزل پسر عمویم مرحوم شیخ عنایت‌الله ابن آقا نصر‌الله (رحمت‌الله‌علیهما) که در سال قبل از آن به تهران آمده بود و در آن مدرسه منزل داشت وارد شدم.
[۹] نخبگان علم و عمل ایران، سید مصطفی محقق داماد، ص ۱۵.

بنابراین حکیم تنکابنی، در سن نوزده سالگی به تهران آمده و آن چه که در اکثر منابع مربوط به شرح حال ایشان در مورد ورودش به تهران در شانزده سالگی نوشته اند، درست نیست.


تنکابنی محضر بزرگ‌ترین عالمان آن دوران را درک کرد. وی در مقالۀ کوتاهی که در شرح حال میرزای جلوه نوشته است، می‌گوید که ابتدا از ۱۳۰۵ق در مدرَس آقا محمدرضا قمشه‌ای حاضر می‌شده، و پس از وفات استاد در ۱۳۲۴ق به محضر درس میرزا ابوالحسن جلوه رو آورده است.
[۱۰] محمدطاهر تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، ج۱، ص۶۵۶، آینده، تهران، ۱۳۵۶ش، ج ۲، شم۹.
او حکمت را نزد این دو استاد آموخت و در هیئت و نجوم شاگرد میرزا عبدالله بود.
[۱۱] محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج۷، ص۲۳۰۱، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
علاوه بر ایشان، آقاعلی مدرس زنوزی نیز از استادان او بوده است.
[۱۲] محمدعلی عبرت نائینی، مدینةالادب، ج۱، ص۶۷۶، چ تصویری، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۳] مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایرانیان، ج۱، ص۶۱۹، قم، ۱۳۵۷ش.
[۱۴] مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، ج۱، ص۹۵، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۱۵] آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة (نقباءالبشر)، ج۱، ص۹۷۳، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.

استاد شهید مرتضی مطهری می‌نویسد: دوره میرزای جلوه و حکیم قمشه‌ای و حکیم مدرس را درک کرده است. این که از درس حکیم کرمانشاهی و حکیم نیریزی استفاده کرده است چیزی نمی‌دانیم. پس از دوره این سه حکیم از اساتید مسلم به شمار می‌رفته است.
[۱۶] مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایرانیان، ج۱، ص۶۱۹، قم، ۱۳۵۷ش.

۱. آقا علی مدرس تهرانی.
۲. آقا محمدرضا قمشه‌ای.
۳. میرزا ابوالحسن جلوه زواره‌ای
۴. حاج شیخ علی نوری.
۵. میرزا عبدالله.
۶. حاج میرزا ابوالفضل تهرانی.
۷. حاج میرزا محمدحسن آشتیانی.


میرزا طاهر تحصیلات خود را در ادبیات عرب و فارسی، منطق، ریاضیات، طب، الهیات، عرفان، اخلاق، فقه، حدیث، تفسیر و سیر التواریخ با استفاده از محضر استادان که اجمالا به آنان اشاره شد به پایان رسانید و اکثر عمر خود را به تدریس علوم معقول در مدرسه عالی ناصری (مدرسه سپهسالار جدید) مشغول بود همچنین او نه تنها در فلسفه و حکمت؛ بلکه در تمامی دانش‌های معقول و منقول سرآمد اقران به شمار می رفت و در هیأت و طب قدیم هیچ کس به پایش نمی رسید؛ در مدرسه کاظمیه و مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی به تدریس معقول مشغول بود.
[۱۷] عباس مبارکیان، چهره‌ها در تاریخ نظام آموزش عالی حقوق و عدلیه نوین، ص۳۷۸.

به ریاضیات آگاهی بسیار داشت و تحریر اصول اقلیدس، از خواجه نصیر‌الدین طوسی را تدریس می‌نمود. در آن سال ها که وی استاد درس معقول در مدرسه سپهسالار بود، بامداد هر روز کتابهای درسی را با سادگی در زیر بغل می‌گرفت. از خانه خود واقع در خیابان ری پیاده به مسجد سپهسالار می رفت. او پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه به مدرسه می‌رسید و پس از پایان درس و بحث این راه نسبتا طولانی را تا منزل مجدداً می‌پیمود.
خانه او که در حقیقت دارالعلم بود و در آن همواره به روی دانش‌پژوهان و طالبان معرفت باز بود. وی از جمله مدرسان علوم سیاسی نیز به شمار می‌رفت. در مجالس و محافل او مخاطبان سراپا گوش می‌شدند و وقتی در مباحث ادبی و بخصوص علم رجال صحبت آغاز می‌کرد آن چنان متحیر می‌گردیدند که گویی قفل سکوت بر دهانشان زده‌اند.
[۱۸] محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج۷، ص۲۳۰۱، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
از محضر درس معتبری برخوردار بود.
[۱۹] نصرت‌الله باستان، «معراج میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۴۳۷، یغما، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۱۸، شم۸.
[۲۰] مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، ج۱، ص۹۵، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۱] محمدعلی صفوت تبریزی، داستان دوستان، ج۱، ص۱۲۰، تبریز، ۱۳۱۸ش.
مدتی نیز به استادی دانشکدۀ معقول و منقول برگزیده شد و در مدارس قدیمی چون مدرسۀ سپهسالار، قنبرعلی خان و سلطانی درس می‌گفت.
[۲۲] آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة (نقباءالبشر)، ج۱، ص۹۷۳، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.



برخی از شاگردان او عبارتند از:
۱. محمدتقی مدرس رضوی.
۲. محمود نجم‌آبادی.
۳. میرزا هاشم آملی.
۴. میرزا مهدی الهی قمشه‌ای.
۵. میرزا حسین‌خان پیرنیا مؤتمن الملک.
۶. حکیم میرزا یدالله نظر پاک کجوری.
۷. مرحوم دکتر موسی عمید.
۸. میرزا عبدالکریم تهرانی.
۹. محمدعلی فروغی (ذکاء الملک).
۱۰. بدیع الزمان فروزان‌فر.
۱۱. جلال‌الدین همایی.
۱۲. عبدالعظیم قریب.
۱۳. آقا شیخ اسماعیل کلباسی.
۱۴. شیخ علی‌محمد بن المولی محمد التوسیرکانی معروف به جولستانی.
[۲۳] حسین مکی، تاریخ بیست سالۀ ایران، ج۶، ص۱۰۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۴] بدیع‌الزمان فروزانفر، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۳۶۸، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۲۵] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۲۶] مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، ج۱، ص۸۱، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۷] مرتضی مدرس گیلانی، ص۱۷۱، ج۱، ص۹۶، مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۸] محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج۷، ص۲۳۰۲، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
[۲۹] منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، ج۱، ص۹۹، تهران، ۱۳۵۹ش.



درجه دانش میرزا طاهر تنکابنی در فلسفه به حدی رسید که به فیلسوف شرق شهرت یافت.
[۳۰] عباس مبارکیان، ص۳۷۷، چهره‌ها در تاریخ نظام آموزش عالی حقوق و عدلیه نوین.
استاد شهید مرتضی مطهری می‌نویسد: او از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر و ممحض در فلسفه بود. احاطه وی به متون و آرای فلاسفه حیرت‌انگیز بوده است.
[۳۱] مرتضی مطهری، ص۶۱۹، خدمات متقابل اسلام و ایران.

نصرت‌الله امین که از محشورین و نزدیکان میرزا طاهر تنکابنی بوده است می‌نویسد:
می توان گفت که آن مرحوم حکیمی فقیه و فقیهی حکیم بود. در هیأت و نجوم استاد و در طب قدیم هیچ یک از معاصران به پایه او نمی رسیدند. اغلب اطبای قدیم به شاگردیش افتخار می کردند و هر یک از آنان در موقع بیماری نزدش معالجه و مداوا می نمودند. در محافل و مجالس وقتی شروع به صحبت می‌کرد به گونه‌ای شنوندگان را شیفته خود می‌نمود که در بادی امر تصور می‌شد آن شادروان تمام هم خود را مصروف ادبیات عرب و ایران و علم رجال نموده است.
اغلب شب‌ها را به ریاضت می‌گذراند و همواره با خدای خود راز و نیاز داشت. حافظه‌اش به قدری (قوی) بود که تا آخرین دقایق حیات خود مطلبی را که شنیده و یا خوانده بود فراموش ننمود و به کمک این حافظه سرشار و مطالعات عمیقانه‌اش بود که وقتی کوچک‌ترین سوال علمی از او می‌شد بدون مراجعه به کتاب ساعت‌ها درباره‌اش صحبت می‌فرمود.
حتی اغلب اتفاق می‌افتاد در موقع ذکر مطلبی از کتابی، صفحه آن کتاب را بدون کوچک‌ترین اشتباهی بیان می‌کرد. صراحت لهجه و شجاعت مرحوم میرزا زبانزد همه بود. حقایق را بدون پرده می‌گفت و از هیچ کس در این مورد بیم و هراسی نداشت. مناعت طبع و علو نفسش به قدری بود که با این که تمام املاک او گرفته شد و دستش از همه کاری کوتاه گردید و حتی افراد خانواده‌اش را از ادارات بیرون کردند دست احتیاج به سوی هیچ کس دراز نکرد.
[۳۲] باقر عاقلی، مشاهیر رجال، مقاله نصرت الله امینی درباره میرزا طاهر تنکابنی، ص ۲۱۹.



چندین هزار بیت قصاید عربی و فارسی را در حافظه داشتند. خطشان بسیار زیبا بود و کتبی که به خط ایشان استنساخ شده در کتابخانه‌اش فراوان بود. اگر بگوییم از لحاظ عرفان، میرزا در عصر خود یکی از اوتاد به شمار می‌رفت، خطا نگفته‌ایم. اگر کسی به حالات روحانی وی آشنایی داشت می‌دانست که وی عارفی ربانی بود. هیچ گاه دل از یاد و لب از ذکر خدا فراغ نداشت.


میرزا محمد طاهر تنکابنی در مدت عمر پر برکت خود کتابخانه‌ای مشتمل بر چهار هزار جلد کتاب خطی و سنگی و نفیس گرد آورده بود. که با توجه به احاطه کافی وی به علوم گوناگون از حیث کیفیت کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر بود.
[۳۳] مجله گلچرخ، ص ۵۲، شماره ۱۰، تیر ۱۳۷۳.

شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: در کتابخانه این مرد فاضل و عارف نسخه‌های نفیس نگهداری می‌شد که برخی از آن‌ها در اواخر عمر او هنگام کسالت و بیماری‌اش به کتابخانه مجلس شورا فروخته شد و باقی مانده کتاب‌های او را بازماندگانش برای ا دای قرضی به همان کتابخانه فروختند.
[۳۴] نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، ص۹۷۳.

شادروان استاد سیدمحمدمحیط طباطبایی، دانشمند اهل زواره، در این‌باره گفته است: کسانی که مرحوم میرزا طاهر را دیده‌اند نیک می‌دانند که هم مدرسی والا مقام بود و هم شخصیتی مورد توجه و احترام. من در مباحثات با ایشان شرکت می‌کردم و همواره از محضرشان استفاده می‌بردم. بر وی ستم بسیار فته بود. از کار برکنارش کردند و مقام قضاوت را از وی گرفتند و گوشه نشینش ساختند.
روزی مرا به منزل خود دعوت کرد تا کتابخانه‌اش را ببینم و در همین دیدار با فرزند برومندشان نیز آشنا شدم. چندی بعد از آن، میرزا به سرای باقی شتافت و آقازاده ایشان به من مراجعه کرد و گفت: برای پرداخت مقداری قرض، گریزی جز فروش کتاب‌های پدر نیست. من ایشان را از آن کار منع کردم و موضوع را با کتابخانه مجلس در میان گذاشتم و با موافقت ایشان قرار شد که کتابها به کتابخانه مجلس منتقل شود و مبلغ قرض نیز از طریق بودجه مدرسه‌ای که میرزا در آن تدریس می‌کرد تأمین و پرداخت گردد.
قراردادی تنظیم شد که متن آن را خود تهیه کردم و در آن این شرط را قرار دادم که کتاب‌های مزبور در مخزنی به نام مرحوم میرزا محمد طاهر محفوظ بماند و این چنین شد نتیجه آن که به خاطر خواهش و وساطت من و بزرگواری آقا زاده آن حکیم فقید، مجموعه ای شامل ۱۴۰۰-۱۳۰۰ نسخه خطی ممتاز به همراه حدود ۱۶۰۰- ۱۵۰۰ کتاب چاپ سنگی نفیس در بخشی به نام آن مرحوم جای گرفته و برای همیشه باقی خواهند ماند.
حکیم میرزا مهدی الهی قمشه‌ای به علامه حسن‌زاده آملی گفته بود:
آن مرحوم با بودن میراث ملکی قابل توجه در مازندران به دلیل فشار رضاخان کارش به جایی رسید که به فروختن کتابهایش ناچار شد و از فورش آنان ارتزاق می کرد؛ ولی قسمت عمده کتابهایش نسخه‌های نفیس خطی بود که آن ها را نفروخت و نگه داشت و بعد از رحلتش همه آن‌ها را به کتابخانه مجلس فروختند.
[۳۵] علامه حسن زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص ۲۰۹.

امکان نداشت میرزا کتابی را در کتاخانه‌اش بگذارد مگر این که تمام آن کتاب را با دقتی که مخصوص خودش بود از صدر تا ذیل می‌خواند از این‌رو اغلب کتابهای موجود در آن کتابخانه حواشی مفیدی از ایشان در بردارد که ارزش کتاب را چندین برابر کرده است. در اثر مطالعه این کتاب ها و هوش سرشار میرزا خودش یک کتابخانه متحرک و بحری از نظر فلسفه، حکمت، عرفان، طب قدیم و فقه و ادب بود. مقدار قابل توجهی از کتابها را با خط زیبای خویش استنساخ نموده بود و در کتابخانه‌اش نگهداری می‌کرد.
[۳۶] حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ص ۲۲۰ ـ ۲۱۹، تهران، ۱۳۶۹ش.



میرزا محمدطاهر تنکابنی با آن دانش و معرفت از نگارش کتاب مستقل اجتناب می‌کرد و عقیده داشت آن چه را ضرورت داشته که به رشته نگارش درآید، عالمان سلف نوشته اند و هنر ما باید این باشد که محصول اندیشه آنان را بفهمیم و درک کنیم و برای دیگران باز گوییم.
میرزا روشن (طاب ثراه) که خود از بزرگان و شاگردان میرزا طاهر تنکابنی بود با نهایت سهولت (مصباح الانس) قاضی فناری را تدریس می‌کرد. وی همین نکات را برای استاد منوچهر صدوقی سها گوش‌زد کرده و در مورد خودش گفته است: بیش از آن که درس خوانده‌ام کوشیده‌ام که تفکر کرده باشم. آن چه بباید گفت قدما گفته‌اند و ما باید گفته آن‌ها را بفهمیم.
[۳۷] شریعه خرد، (یاد نگار کنگره نکوداشت منزلت علمی استاد محمد تقی جعفری)، ص۲۱۵.
با وجود این آثار ذیل از میرزا محمدطاهر به صورت چاپی و یا خطی باقی نمانده است.

۹.۱ - مختصر شرح احوال میرزای جلوه

این نوشته اولین اثر مستقل میرزا محمدطاهر تنکابنی است که درباره استاد خود آقا ابوالحسن جلوه نگاشته است. که در سال (۱۳۰۵ هـ. ش) در شماره ۲۱ مجله آینده، سال دوم، چاپ شده و نگارنده آن را در کتاب گلشن جلوه آورده‌ام.

۹.۲ - رساله کتب درسی قدیم

میرزا طاهر این رساله را به سال (۱۳۱۸ هـ. ش) به درخواست سیدحسن نقی‌زاده نگاشته است. حکیم در این رساله تقریباً تمامی کتاب‌های رایج در حوزه‌های درسی قدیم را نام برده و شرح مختصری درباره آن کتابها داده است. همچنین به سایر حوزه‌های علمیه جز حوزه‌های ایران و عراق پرداخته و از کتاب‌های متداول در حوزه‌های اهل سنت در کردستان، مصر و شهر‌های ماوراء‌النهر که در آن زمان تحت سیطره تزارها و سپس بلشویک‌ها قرار داشتند نیز بحث به میان آورده است. این رساله در دو بخش و به ظاهر با کمی فاصله زمانی از یکدیگر نوشته شده است. این رساله در فرهنگ ایران زمین، جلد بیستم به کوشش ایرج افشار و نیز مجله حوزه، شماره ششم (شهریور ۱۳۶۳) درج شده است.

۹.۳ - زندگی‌نامه برخی از حکما

این زندگی‌نامه شامل شرح حال مختصر و تصانیف چهل و دو نفر از مشاهیر، حکیمان، عارفان و متکلمان مسلمان است، استاد سیدمصطفی محقق داماد در کتاب نخبگان علم و عمل در ایران برای اولین بار آن را به طبع رسانیده است.

۹.۴ - تشریح چشم

رساله‌ای است بر اساس نظر حکیمان مسلمان در خصوص ویژگی های چشم که در نامه فرهنگستان علوم به چاپ رسیده است.

۹.۵ - رساله‌ای در صناعات خمس

این رساله با موضوع منطق از آثار میرزا طاهر ناتمام مانده است.

۹.۶ - حواشی کتاب قانون ابو‌علی‌سینا

این اثر تاکنون به طبع نرسیده و در کتابخانه مجلس موجود است.

۹.۷ - حواشی الجوهر النضید

حواشی بر «الجواهر النضید فی شرح منطق التجرید»؛ تجرید منطق از خواجه‌نصیر طوسی است که شرح معروف و مهم آن از علامه حلی با همین عنوان است و حکیم تنکابنی بر این اثر حواشی محققانه‌ای نوشته که شرح مذکور و حواشی او در سال (۱۳۱۰ هـ. ش) در تهران به طبع رسیده است.

۹.۸ - حواشی اساس الاقتباس

حواشی بر اساس الاقتباس خواجه‌نصیر طوسی؛ استاد محمدتقی مدرس رضوی در سال (۱۳۲۷ هـ ش) این اثر را در تهران به چاپ رساند که برخی از حواشی حکیم تنکابنی در آن آمده است.

۹.۹ - حواشی الدره الفاخره

حواشی بر کتاب «الدره الفاخره» نورالدین عبدالرحمن جامی؛ نسخه متعلق به مرحوم تنکابنی شامل متن کوتاه «الدره الفاخره» است که تعدادی از حواشی جامی در هامش آن نقل شده است. متن آن به خط نسخ میرزا طاهر است اما حواشی اعم از نوشته‌های جامی و توضیحات میرزا محمدطاهر به خط نستعلیق است.

۹.۱۰ - رساله در حقانیت امام علی

رساله‌ای در حقانیت علی (علیه‌السلام) و حب آن بزرگوار. مطلع این رساله چنین است: بسم الله الرحمن الرحیم، اعتصمت بالله و توکلت علی الله، علی حبه جنه، قسیم النار و الجنه، وصی المصطفی حقا، اما الانس و الجنه. همراه با تفسیر احادیث منوره در این مورد که در تاریخ نوزدهم خرداد ۱۳۱۹ نوشته شده است.

۹.۱۱ - تصحیح کتاب تمهید القواعد

تصحیح و مقابله کتاب تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی؛ او در تکمیل این یاد داشت و نفاست نسخه خود می‌نویسد: در یوم سه شنبه ۴ شهر محرم الحرام ۱۳۲۲ هجری از مقابله این کتاب، با نسخه ای که در سال ۸۴۵ هـ . ق که قریب به زمان تصنیف این شرح نوشته شده بود فراغت حاصل نموده‌ام. متذکر می گردد او به هنگام تصحیح این اثر آن را نزد استادش محمد رضای صهبای قمشه‌ای قرائت کرده است.در تهیه فهرست آثار میرزا طاهر تنکابنی از منابع ذیل کمک گرفته شده است:
[۳۸] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۷، ص۲۳۱۲ ـ ۲۳۰۰.
[۳۹] طهرانی، آقابزرگ، الذریعه، ج۶،ص ۲۸۵ ـ ۲۸۴.
[۴۰] مدرس تهرانی، اقاعلی، نخبگان علم و عمل در ایران، ص۴۹.
[۴۱] قمشه‌ای، محمرضا، مجموعه آثار حکیم صهبا، ص۱۷۲.
[۴۲] فرهنگ ایران زمین، ج۲.
[۴۳] مجله حوزه، شماره ۶.
[۴۴] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۳-۵۴، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۴۵] نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۴، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
[۴۶] شورا، خطی، ج۵، ص۳۹۰-۳۹۱.
[۴۷] محمدطاهر تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، ج۱، ص۶۵۶، آینده، تهران، ۱۳۵۶ش، ج ۲، شم۹.
[۴۸] محمدطاهر تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۹-۸۲، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
[۴۹] ابوالقاسم سحاب، تاریخ مدرسۀ عالی سپهسالار، ج۱، ص۱۲۵، تهران، ۱۳۲۹ش.

میرزاطاهر تنکابنی در فلسفه به مشرب ارسطویی و مشائی تمایل داشته است، تا آن‌جا که برخی او را تنها مدرس فلسفۀ ارسطو در آن دوران دانسته‌اند و این از عناوین کتابهایی که تدریس می‌کرده، نیز پیدا ست. همایی در یادداشت خود بر قطعه‌ای که در سوک میرزا سروده است، می‌نویسد: «به مرگ او حکمت و فلسفۀ قدیم در تهران بمرد.»
[۵۰] جلال‌الدین همایی، دیوان سنا، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۶۴ش.
با گشایش اولین دورۀ دانشکدۀ معقول و منقول، از تنکابنی دعوت شد تا در آن‌جا به تدریس فلسفه بپردازد؛ اما به سبب صراحت لهجه و انتقادهای بی‌پرده از حکومت، به زودی او را از این مقام عزل کردند. پس از آن‌که حضور میرزا در جمع دانشجویان و سخنان انتقادی او ادامه یافت، سرانجام به دستور معاونت دانشکده، وی را به آن‌جا نیز راه ندادند.
[۵۱] حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۵، تهران، ۱۳۶۹ش.



شهرت میرزا و علاقه وافری که همه مردم به خصوص علما و طلاب علوم به آن مرحوم داشتند به ویژه صراحت لهجه و شجاعت او در بیان حقایق که خاص ایشان بود، موجب گردید تا آن حکیم عالی مقام در دوره اول مجلس شورای ملی که انتخابات صنفی بود از سوی طلاب تهران به وکالت مجلس شورا برگزیده شود. چون آن مرد دانشور و اهل فضیلت طرفدار آزادی بود این انتخاب را پذیرفت.
در دورۀ اول به نمایندگی از طلاب به مجلس راه یافت و از ۱۳ مهر ۱۲۸۴ تا ۲ تیرماه ۱۲۸۶ که مجلس به اجبار تعطیل شد، در مجلس بود. از هفدهم شعبان (۱۳۲۴ هـ . ق) تا جمادی الاول (۱۳۲۶ هـ . ق) که مجلس اول قهرا تعطیل گردید در مجلس بود؛ ولی دست از کار اصلی خود یعنی تعلیم و تعلم بر نداشت و باز هم بهترین مونسش کتاب بود و بهترین وقتش موقعی بود که به مطالعه و مباحثه می پرداخت.
[۵۲] حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۲۰، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۵۳] مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۲، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۵۴] احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۱۶۸.

در دورۀ سوم نیز به جای افراد مستعفی از سوی اهالی تهران نماینده شد (۳۰ خرداد ۱۲۹۴ش). در همان سال با وقوع جنگ جهانی اول و مهاجرت مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان از تهران، وی به همراه چند تن از نمایندگان، ابتدا به قم رفت و از جانب ملّیّون مأمور بروجرد شد و از آن‌جا همگام با سایر ملیون از جمله سیدحسن مدرس، سیدمحمدرضا مساوات، حسین استرابادی، محمدتقی شاهرودی، سلیمان میرزا اسکندری، سیدحسن کزازی، سیدحسن گلزار و چند تن دیگر در ۳۰ آبان ۱۲۹۴ راهی عراق شد و به مدت ۴ سال در شهرهای کربلا، موصل، کاظمین و بغداد به سر برد.
[۵۵] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۵۶] نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
[۵۷] احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران، ج۱، ص۱۶۸، تهران، ۱۳۴۴ش.
وی در دورۀ چهارم مجلس و هنگامی که هنوز در مهاجرت به سر می‌برد، برای بار سوم از سوی فرقۀ دموکرات به نمایندگی رسید.
[۵۸] حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۴، تهران، ۱۳۶۹ش.
و پس از آن‌که با استقبال گرم مردم به تهران بازگشت، از ۳۰ مرداد ۱۳۰۰ تا ۳۰ خرداد ۱۳۰۲ عهده‌دار سمت نمایندگی بود.
[۵۹] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۶۰] لغت‌نامه دهخدا.

در این هنگام با افراد و مجامع مختلف علمی در تماس بود و با عالمان اهل سنت آن سامان به بحث در خصوص مباحث کلامی، اعتقادی و حقانیت مذهب تشیع و پیروی از شیوه امامان شیعه پرداخت و در گفت و گوهای علمی با عالمان آن سامان خاطرات جالب توجهی از خود به یادگار نهاد و فوق‌العاده مورد تجلیل و احترام واقع گردید.
[۶۱] منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۶۲] محمد ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، ص۴۹۴-۴۹۵، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش
[۶۳] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۶۴] محمدطاهر تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۲۲-۲۴، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.

مرحوم میرزا در مهاجرت با اسب از راه لرستان و کردستان طی طریق نمود و در بین راه با قبایل مختلف لر و کرد مانند خود اهالی تکلم می نمود و با وجود این‌که مدت توقفش در نقاط طولانی نبود ضرب‌المثل‌ها و اشعار محلی را به حافظه سپرد و هیچ وقت فراموش نکرد.
[۶۵] سیدابوالحسن علوی، رجال عصر مشروطیت، به کوشش حبیب یغمایی و ایرج افشار، ص۷۱-۷۰.

در زمان مهاجرت، با این‌که میرزا در تهران نبود برای دوره چهارم مجلس از سوی اهالی تهران انتخاب گردید و در موقع ورود ایشان و سایر مهاجران به تهران، مردم استقبال شایانی از آنان نمودند. پس از ورود، از ۳۰ مرداد ۱۳۰۰ تا ۳۰ خرداد ۱۳۰۲ برای آخرین بار وکیل مجلس بود.
[۶۶] حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران،ج۲، ص۲۹۵. تهران، ۱۳۶۹ش.

اما میرزا طاهر تنکابنی از شرکت در جلسات مجلس چهارم خود داری نمود. ناگفته نماند که مقارن کودتای سوم اسفند (۱۲۹۹ هـ. ش) همراه با گروهی از عالمان و سیاستمداران از جمله شهید مدرس دستگیر و محبوس گردید. این برنامه توسط سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که عامل کودتا بود انجام گرفت.
[۶۷] مجله گلچرخ، سال سوم، شماره ۱۰.

برخی منابع تاریخی و نیز خاطراتی که از مرحوم تنکابنی نقل شده یا در مذاکرات مجلس ضبط گردیده است بر صراحت لهجه و بیپروایی این حکیم در برخورد با عوامل استبداد حکایت دارد. کسروی ذیل تاج‌گذاری محمدعلی میرزا و بیپروایی او با مجلس نوشته است:
همان روز در مجلس گفت و گو به میان آمد و کسانی از نمایندگان گله کردند و برخی از جمله های معنی دار نیز به میان آمد. میرزا طاهر (تنکابنی) گفت: سلطان، سلطان ملت است باید از طرف ملت تاج گذارد و مجلس نماینده ملت است.
[۶۸] احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۲۰۳.

همچنین در جلسه ۷ ذیحجه سال (۱۳۲۴ هـ . ق) عنوان شد که امیر اسعد تنکابنی شیخ محمد نامی را به چوب بسته و ریشش را به جرم این که در انتخابات مجلس دخالت نموده تراشیده است. سیدمحمد طباطبایی حقیقت را از صدر اعظم (سپهسالار تنکابنی) استعلام کرد. او در جوابش نوشت:
آدم هرزه‌ای بود که تنبیه شد. نصر السلطنه (پدر) و امیر اسعد (پسر) مراتب را تلگرافی تکذیب کردند. میرزا طاهر تنکابنی گفت: اگر این شخصی مرد نکره و هرزه‌ای بود، نصر السلطنه نوشته‌ای بدهد مبنی بر این که قباله جات املاکی را که به خط این شخص ابتیاع نموده باطل باشند در نخبگان علم و عمل در ایران، به نقل از تاریخ تنکابن بیان شده است.
هفته‌ای سپری نگردید که گروهی از نمایندگان لایحه مفصل و مستدلی به مجلس دادند در تشریح فضای خوف و ارعاب که دامنه اش رو به گسترش است و بر حوزه مجلس هم استیلا یافته، وضعی که مجلس را از دنیای مسؤلیتش باز داشته است. امضای میرزا محمد طاهر تنکابنی و منشی مجلس در پای لایحه که ده نفر دیگر همه تأیید کرده بودند به چشم می خورد، کسان دیگر نیز به این مخالفان پیوستند. در این متن آمده بود:
روزگاری مدار حکومت بر ظلم و خودسری بود تا این که مردم دامن همت بر کمر غیرت زدند و دولت مستبد را به دولت مقننه و سلطنت را تبدیل به حکومت مشروطه کردند. اکنون حکومت ملی مورد تهدید عالمان مختلف فتنه و فساد قرار گرفته دامنه آشوب حتی به ساحت مجلس هم کشیده شده است.
[۶۹] فریدون آدمیت، ایدئولژی نهضت مشروطیت ایران، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۱.



میرزا طاهر تنکابنی علاوه بر امور تدریس و وکالت مجلس، مدتی شغل قضاوت را نیز عهده‌دار بود و از پانزدهم شعبان (۱۳۲۷ هـ . ق) (دهم شهریور (۱۲۷۸ هـ. ش) از قضات عالی رتبه دادگستری به شمار می آمد و در تشکیلات جدید عدلیه از سوی علی‌اکبر داور در ابتدا رئیس محکمه های بدایت و استیناف بود و در سال (۱۳۳۰ هـ . ق) به وکالت انتخاب شد. در سال (۱۲۹۸ هـ. ش) به عدلیه بازگشت و به عنوان عنصر دیوان عالی تمیز به خدمت قضایی پرداخت.
[۷۰] مدرس تهرانی، علی، نخبگان علم و عمل ایران، ص۲۶.
[۷۱] سالنامۀ رسمی مملکتی، پارس، ج۱، ص۳۶، ۱۳۰۸ش، س ۴، ۱۳۰۹ش، س۵.
[۷۲] سالنامۀ رسمی مملکتی، پارس، ج۱، ص۸۰، ۱۳۰۸ش، س ۴، ۱۳۰۹ش، س۵.
در همین اوان از کسوت روحانیت درآمد.
[۷۳] «مذاکرات مجلس»، روزنامۀ رسمی کشور، تهران، چاپخانۀ مجلس.
[۷۴] احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، تهران، ۱۳۴۴ش.



در فروردین سال (۱۳۱۱ هـ. ش) میرزا طاهر و جمعی از بستگان او که در تنکابن، کلارستاق و کجور اقامت داشتند دستگیر و زندانی شدند. علت ظاهری قضیه غصب املاک آنان توسط رضاشاه بود. در واقع رضاخان زمین‌های خاندان بنی‌فقیه را به زور و عنف تصاحب کرد.
حاج میرزا ابوالحسن خلعتبری در کتاب قیام عظیم اسلامی ضمن اشاره به این مطلب گفته است برای ریشه کن ساختن بزرگان مشروطیت علمای اعلام و رجال صدر مشروطه و مجاهدان این قیام در مازندران و گیلان و به خصوص تنکابن به نقشه انگلیسی‌ها و به فرمان رضاشاه پهلوی دستگیر و زندانی و به مقر فجر تهران عازم شدند.

۱۲.۱ - تبعید و زندانی

عده‌ای از بزرگان مسلمان مشروطیت تنکابن دستگیر و تبعید گردیدند و مرحوم حکیم و فیلسوف و استاد بی‌نظیر عصر یعنی میرزا طاهر تنکابنی و غیر هم به کاشان تبعید شدند. البته مرحوم میرزا قبل از تبعید به کاشان مدت دو ماه در زندان قصر محبوس بود. پس از تحمل یک سال مشقت در دوره تبعید گویا محمدعلی فروغی آزادی ایشان را از رضاخان درخواست کرد، گرچه مشکلات و ضربات فراوان یکی پس از دیگری بر وی وارد می‌آمد و زندگی را به سختی می گذرانید و مدتی نیز او را به همراه بستگان و اطرافیان که بالغ بر دویست نفر بودند آن هم بدون کمترین آذوقه به نقاط کویری و جنوبی کشور (ابتدا کاشان و کرمان و بعد فارس) تبعید کردند؛ ولی ایمان و اخلاص و وارستگی میرزا طاهر بدان اندازه بود که با وجود تمام مشقت‌ها هیچ‌گاه دل ازیاد خدا و زبان از ذکر حق دور نداشت و آن هنگام که به تهران بازگشت و از تدریس در مدرسه سپهسالار منع گردید و همچنان در مدرسه کاظمیه و خانه خود افاضه می فرمود.
[۷۵] مجله گلچرخ، سال سوم، شماره ۱۰.
[۷۶] لغت نامه دهخدا، ج ۱۵۳۱۰، ذیل محمد طاهر.

هنگام افتتاح دوره نخست دانشکده معقول و منقول این دانشمند گرامی برای تعلیم فلسفه دعوت شد؛ ولی در اثر انتقاداتی که از نظام دیکتاتوری می کرد او را بر کنار کردند. میرزا طاهر عشق و علاقه وافری به این دانشکده داشت؛ به همین دلیل حتی پس از برکناری او از استادی این مرکز علمی تا وقتی که او را به دانشکده راه می‌دادند، می‌آمد و در صحن و یا حجره‌های مدرسه می‌نشست و مطالب فلسفی و علمی را مطرح می‌ساخت و در ضمن از او ضاع کشور و وضع مردم گفت و گو می‌کرد. همین صراحت و شهامت اخلاقی او باعث شد که معاون دانشکده دستور داد وی را به دانشکده راه ندهند و از رود میرزا جلوگیری نمایند.
[۷۷] حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۵.

به ایشان گفتند از طرف مقامات عالیه ورود شما برای همیشه به مدرسه عالی سپهسالار (دانشکده مزبور) ممنوع گردیده است. در مقال این حوادث میرزا خم به ابرو نیاورد و چون منظورش افاده و تدریس بود و مکان خاصی را در نظر نداشت از کار خویش دلسرد نشد و همچنان در مدرسه کاظمیه و منزل خویش به تدریس و ارشاد طلاب مشغول بود.
[۷۸] . مجله اطلاعات هفتگی، مقاله نصرت الله امینی، شماره ۴۱، ۵ دی ماه (۱۳۳۰ هـ . ش).

در همان ایام عسرت و تبعید، میرزا طاهر رساله‌ای در مقام حضرت علی (علیه‌السلام) نگاشت. او در هنگامه‌ای که طغیان دیو مازندران و قدرت مسبد وقت بیداد می‌نمود. در عین پریشانی احوال خود؛ چنین نوشته‌ای را ترتیب داد که حاکی از قوت ایمان راسخ آن مرحوم است. زمان نگارش اثر مزبو موقعی است که عموم دانشوران عصر و حتی برخی از شاگردان خود او به پیروی از دیو ستم دربار دست از شعائر دینی برداشته و غرق در افکار شیطانی و شهوات نفسانی بودند و در وادی گمراهی گام می‌زدند.
[۷۹] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۷، ص۲۳۸.

مصائب حکیم تنکابنی از موقعی آغاز گردید که توجه رضاخان که پیش‌تر بخش بزرگی از اراضی شمال را غصب کرده بود متوجه محال ثلاثه (کجور، کلارستاق و تنکابن) گردید و سرشناسان منطقه را به سایر نقاط ایران کوچانید و اراضی این منطقه را ضبط و ضمیمه املاک سلطنتی نمود. حکیم تنکابنی، ملکی در منطقه داشت که از تسلیم آن‌ها خودداری کرد و به رغم آن که در آن هنگام به علت بیماری بستری بود، دستگیر، زندانی و تبعید گردید.
[۸۰] . برگهایی از تاریخ معاصر ایران، ج۲، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، (بهار ۱۳۶۹)، ص ۲۰۴ و ۲۱۴ و ۲۱۷.


۱۲.۲ - دیدگاه نصرت‌الله شیفته

دکتر نصرت‌الله شیفته نوشته است: مرحوم میرزا محمدطاهر تنکابنی پس از تحمل تبعید خانواده، مصادره اموال، اخراج از دستگاه قضایی و منع تدریس در حوزه‌های علمیه و حذف حقوق دولتی، در یکی از روزهای سال (۱۳۱۷ هـ. ش) برای نویسنده درد دل کرد و گفت در این سالهای آخر عمر از خداوند متعال تنها یک آرزو دارم که اگر یک روز از عمر من باقی مانده باشد سقوط رضاخان را از اریکه قدرت به چشم خود ببینم.
که آرزوی آن حکیم رنجیده با هجوم متفقین به ایران سوم شهریور (۱۳۲۰ هـ. ش) و تبعید رضاخان تحقق یافت و علامه تنکابنی در دو سه ماه آخر عمر خود پایان کار و فرا رسیدن دوران نکبت بار رضاخان میرپنج را دید و عاقبت سوء غصب اموال و مستغلات خود و دیگران را که سرنوشت همه غاصبان و ستمگران است برای العین مشاهده کرد و زبونی و اضطراب دیو را در کناره گیری و استعفا از سلطنت ظالمانه در جراید همان سال خواند و سپس با وجدانی آسوده و ایمانی ثابت و راسخ به دیدار حق شتافت.
[۸۱] . مجله دانشمند، سال ۲۱، تیر ۱۳۶۲، ص ۱۴۵.



کاسه‌های گرم‌تر از آش که روزی به نام شاگردی میرزا طاهر تنکابنی کسب و کار و افتخار می‌کردند؛ برای خوش آمد ارباب خویش این مرد بزرگ را از کار تدریس معقول برکنار ساختند و به این اندازه آزردن خاطر مبارک ایشان راضی نشده؛ بلکه از رفت و آمد میرزا طاهر به مدرسه سپهسالار ممانعت به عمل آوردند و در نتیجه این رفتارها روح میرزا را که با مصائب زندگی همواره در نبرد بود و خستگی را احساس نمی‌کرد، چنان پژمرده و افسرده کردند که در مقابل بیماری‌های مختصر دیگر تاب مقاومت نداشت.
[۸۲] تاریخ بیست ساله ایران، ج۶، ص ۱۲۵.

میرزا هنگام رحلت، هشتاد و یک سال داشت. زندگی تنکابنی از ۱۳۱۰ش تا زمان وفاتش سرشار از سختی و محنت بود. در ۱۳۱۱ش به فرمان رضاخان، املاک خانوادۀ او را که به بنی‌فقیه مشهور بودند و نیز املاک شمار دیگری از زمین‌داران تنکابن، کلارستاق و کجور را غصب کردند و آنان را به زندان افکندند. میرزا به مدت دو ماه در زندان قصر بود و سپس به کاشان تبعید شد.
[۸۳] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۸۴] حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۵، تهران، ۱۳۶۹ش.
پس از یک سال، گویا به میانجیگری محمدعلی فروغی، رضاخـان به او اجازۀ بازگشت داد، ولی دشواریها به همین‌جا ختم نشد؛ یک‌بار هم او را به همراه بستگان و نزدیکانش که بیش از ۲۰۰ تن بودند، بدون آزوقه و امکانات به کاشان و سپس به فارس تبعید کردند و بعد از پایان تبعید، این‌بار وی را از ادامۀ تدریس و بعدها رفت و آمد به مدرسۀ سپهسالار نیز بازداشتند و او مدتی در مدرسۀ کاظمیه و در خانۀ خویش به تدریس ادامه داد.
[۸۵] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۸۶] محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، ج۱، ص۸۶-۸۷، یادگار، تهران، س ۵، شم‌ ۴-۵.
[۸۷] نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۶، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.

در اواخر پاییز سال (۱۳۱۸ هـ. ش) میرزا طاهر تنکابنی به بیماری سختی مبتلا گشت و بر اثر سه بار سکته متوالی، سمت راست بدنش دچار بی‌حسی شد و توان حرکت از ایشان سلب گردید. پزشکان، او را از مطالعه و تدریس منع کردند و این برای استاد غیرقابل تحمل بود و پیوسته مرگ را از خدا می طلبید.
[۸۸] اطلاعات هفتگی، شماره ۴۱، ۵ دی (۱۳۲۰ هـ . ش)، مقاله نصرت الدین امینی و نیز مقاله حسن فقیه عبد اللهی، مندج در مجله گلچرخ، سال سوم، شماره۱۰.

در اواخر آبان (۱۳۲۰ هـ. ش) بیماری او شدت یافت و از منزل به بیمارستان نجمیه منتقل شد. در بیمارستان به دنبال عمل جراحی به ذات الریه (سرماخوردگی نادر) مبتلا شد و پس از یک شبانه روز تب شدید در ساعت هشت صبح روز جمعه، چهارده آذر ماه سال (۱۳۲۰ هـ. ش) (پانزدهم ذیقعده، ۱۳۶۰ هـ . ق) از گرفتاری‌های دنیوی رهایی یافت و از سرای غرور به سرای سرور شتافت. پیکرش را بنا به وصیت خود او در کنار آرامگاه استادش ابوالحسن جلوه واقع در قبرستان ابن بابویه ری به خاک سپردند.
[۸۹] نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۶، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
[۹۰] حسین مکی، تاریخ بیست سالۀ ایران، ج۶، ص۱۰۸، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۹۱] محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، ج۱، ص۸۶-۸۷، یادگار، تهران، س ۵، شم‌ ۴-۵.
[۹۲] حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۳، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
[۹۳] احمد نیکوهمت، «طاهر تنکابنی»، ج۱، ص۶۰، وحید، تهران، نیمۀ اول آبان ماه ۱۳۵۷ش.
[۹۴] محمد محیط طباطبایی، «فراموش شدگان»، ج۱، ص۱-۳، اطلاعات، ۱۹ آبان ۱۳۲۰ش، س ۱۶، شم‌ ۴۷۰۳.
[۹۵] محمد علی صفوت، داستان دوستان، ص ۱۲۱، تاریخ عرفا و حکما.



(۱) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة (نقباءالبشر)، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
(۲) نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
(۳) نصرت‌الله باستان، «معراج میرزاطاهر تنکابنی»، یغما، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۱۸، شم۸.
(۴) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۵) محمدطاهر تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
(۶) محمدطاهر تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، آینده، تهران، ۱۳۵۶ش، ج ۲، شم۹.
(۷) محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
(۸) سالنامۀ رسمی مملکتی، پارس، ۱۳۰۸ش، س ۴، ۱۳۰۹ش، س۵.
(۹) ابوالقاسم سحاب، تاریخ مدرسۀ عالی سپهسالار، تهران، ۱۳۲۹ش.
(۱۰) کریم سنجابی، خاطرات، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۱) محمد شریف‌ رازی، اختران فروزان ری و طهران، قم.
(۱۲) شورا، خطی.
(۱۳) منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۱۴) محمدعلی صفوت تبریزی، داستان دوستان، تبریز، ۱۳۱۸ش.
(۱۵) محمدعلی عبرت نائینی، مدینةالادب، چ تصویری، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۶) بدیع‌الزمان فروزانفر، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۷) حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
(۱۸) محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، یادگار، تهران، س ۵، شم‌ ۴-۵.
(۱۹) احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۲۰) لغت‌نامه دهخدا.
(۲۱) محمد محیط طباطبایی، «فراموش شدگان»، اطلاعات، ۱۹ آبان ۱۳۲۰ش، س ۱۶، شم‌ ۴۷۰۳.
(۲۲) مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۲۳) «مذاکرات مجلس»، روزنامۀ رسمی کشور، تهران، چاپخانۀ مجلس.
(۲۴) حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۵) «مرگ فیلسوف نامی»، اطلاعات، ۱۶ آذر ۱۳۲۰ش، س ۱۶، شم‌ ۴۷۳۰.
(۲۶) مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایرانیان، قم، ۱۳۵۷ش.
(۲۷) حسین مکی، تاریخ بیست سالۀ ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۸) محمد ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۹) احمد نیکوهمت، «طاهر تنکابنی»، وحید، تهران، نیمۀ اول آبان ماه ۱۳۵۷ش.
(۳۰) جلال‌الدین همایی، دیوان سنا، تهران، ۱۳۶۴ش.


۱. نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۳، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
۲. محمد شریف‌ رازی، اختران فروزان ری و طهران، ج۱، ص۳۶۷، قم.
۳. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۲، ص۱۸۵، تهران، ۱۳۵۷ش.
۴. حبیب آبادی، محمدعلی، تاریخ تنکابن.مکارم الآثار، ج۷، ص ۴۲۰،
۵. مجله گلچرخ، ج ۳۵، ص ۸۴، سال سوم، شماره ۱۰. مقاله به یاد حکیم از یاد رفته، حسن فقیه عبدللهی، دیدار با ابرار.
۶. گلشن جلوه، به اهتمام نگارنده، ص ۱۶۱.
۷. نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۳، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌۱-۳.
۸. منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۵۹ش.
۹. نخبگان علم و عمل ایران، سید مصطفی محقق داماد، ص ۱۵.
۱۰. محمدطاهر تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، ج۱، ص۶۵۶، آینده، تهران، ۱۳۵۶ش، ج ۲، شم۹.
۱۱. محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج۷، ص۲۳۰۱، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
۱۲. محمدعلی عبرت نائینی، مدینةالادب، ج۱، ص۶۷۶، چ تصویری، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۳. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایرانیان، ج۱، ص۶۱۹، قم، ۱۳۵۷ش.
۱۴. مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، ج۱، ص۹۵، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
۱۵. آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة (نقباءالبشر)، ج۱، ص۹۷۳، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۱۶. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایرانیان، ج۱، ص۶۱۹، قم، ۱۳۵۷ش.
۱۷. عباس مبارکیان، چهره‌ها در تاریخ نظام آموزش عالی حقوق و عدلیه نوین، ص۳۷۸.
۱۸. محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج۷، ص۲۳۰۱، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
۱۹. نصرت‌الله باستان، «معراج میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۴۳۷، یغما، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۱۸، شم۸.
۲۰. مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، ج۱، ص۹۵، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
۲۱. محمدعلی صفوت تبریزی، داستان دوستان، ج۱، ص۱۲۰، تبریز، ۱۳۱۸ش.
۲۲. آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة (نقباءالبشر)، ج۱، ص۹۷۳، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۲۳. حسین مکی، تاریخ بیست سالۀ ایران، ج۶، ص۱۰۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۴. بدیع‌الزمان فروزانفر، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۳۶۸، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، ۱۳۵۴ش.
۲۵. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۲۶. مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، ج۱، ص۸۱، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
۲۷. مرتضی مدرس گیلانی، ص۱۷۱، ج۱، ص۹۶، مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، به کوشش منوچهر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۱ش.
۲۸. محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، ج۷، ص۲۳۰۲، اصفهان، ۱۳۶۱ش.
۲۹. منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، ج۱، ص۹۹، تهران، ۱۳۵۹ش.
۳۰. عباس مبارکیان، ص۳۷۷، چهره‌ها در تاریخ نظام آموزش عالی حقوق و عدلیه نوین.
۳۱. مرتضی مطهری، ص۶۱۹، خدمات متقابل اسلام و ایران.
۳۲. باقر عاقلی، مشاهیر رجال، مقاله نصرت الله امینی درباره میرزا طاهر تنکابنی، ص ۲۱۹.
۳۳. مجله گلچرخ، ص ۵۲، شماره ۱۰، تیر ۱۳۷۳.
۳۴. نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، ص۹۷۳.
۳۵. علامه حسن زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص ۲۰۹.
۳۶. حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ص ۲۲۰ ـ ۲۱۹، تهران، ۱۳۶۹ش.
۳۷. شریعه خرد، (یاد نگار کنگره نکوداشت منزلت علمی استاد محمد تقی جعفری)، ص۲۱۵.
۳۸. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۷، ص۲۳۱۲ ـ ۲۳۰۰.
۳۹. طهرانی، آقابزرگ، الذریعه، ج۶،ص ۲۸۵ ـ ۲۸۴.
۴۰. مدرس تهرانی، اقاعلی، نخبگان علم و عمل در ایران، ص۴۹.
۴۱. قمشه‌ای، محمرضا، مجموعه آثار حکیم صهبا، ص۱۷۲.
۴۲. فرهنگ ایران زمین، ج۲.
۴۳. مجله حوزه، شماره ۶.
۴۴. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۳-۵۴، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۴۵. نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۴، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
۴۶. شورا، خطی، ج۵، ص۳۹۰-۳۹۱.
۴۷. محمدطاهر تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، ج۱، ص۶۵۶، آینده، تهران، ۱۳۵۶ش، ج ۲، شم۹.
۴۸. محمدطاهر تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۹-۸۲، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
۴۹. ابوالقاسم سحاب، تاریخ مدرسۀ عالی سپهسالار، ج۱، ص۱۲۵، تهران، ۱۳۲۹ش.
۵۰. جلال‌الدین همایی، دیوان سنا، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۶۴ش.
۵۱. حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۵، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۲. حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۲۰، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۳. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۲، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۵۷ش.
۵۴. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۱۶۸.
۵۵. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۵۶. نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
۵۷. احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران، ج۱، ص۱۶۸، تهران، ۱۳۴۴ش.
۵۸. حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۴، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۹. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۶۰. لغت‌نامه دهخدا.
۶۱. منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، ج۱، ص۹۸، تهران، ۱۳۵۹ش.
۶۲. محمد ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، ص۴۹۴-۴۹۵، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش
۶۳. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۶۴. محمدطاهر تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۲۲-۲۴، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
۶۵. سیدابوالحسن علوی، رجال عصر مشروطیت، به کوشش حبیب یغمایی و ایرج افشار، ص۷۱-۷۰.
۶۶. حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران،ج۲، ص۲۹۵. تهران، ۱۳۶۹ش.
۶۷. مجله گلچرخ، سال سوم، شماره ۱۰.
۶۸. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۲۰۳.
۶۹. فریدون آدمیت، ایدئولژی نهضت مشروطیت ایران، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۱.
۷۰. مدرس تهرانی، علی، نخبگان علم و عمل ایران، ص۲۶.
۷۱. سالنامۀ رسمی مملکتی، پارس، ج۱، ص۳۶، ۱۳۰۸ش، س ۴، ۱۳۰۹ش، س۵.
۷۲. سالنامۀ رسمی مملکتی، پارس، ج۱، ص۸۰، ۱۳۰۸ش، س ۴، ۱۳۰۹ش، س۵.
۷۳. «مذاکرات مجلس»، روزنامۀ رسمی کشور، تهران، چاپخانۀ مجلس.
۷۴. احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، تهران، ۱۳۴۴ش.
۷۵. مجله گلچرخ، سال سوم، شماره ۱۰.
۷۶. لغت نامه دهخدا، ج ۱۵۳۱۰، ذیل محمد طاهر.
۷۷. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۵.
۷۸. . مجله اطلاعات هفتگی، مقاله نصرت الله امینی، شماره ۴۱، ۵ دی ماه (۱۳۳۰ هـ . ش).
۷۹. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۷، ص۲۳۸.
۸۰. . برگهایی از تاریخ معاصر ایران، ج۲، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، (بهار ۱۳۶۹)، ص ۲۰۴ و ۲۱۴ و ۲۱۷.
۸۱. . مجله دانشمند، سال ۲۱، تیر ۱۳۶۲، ص ۱۴۵.
۸۲. تاریخ بیست ساله ایران، ج۶، ص ۱۲۵.
۸۳. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۸۴. حسن مرسلوند، زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج۲، ص۲۹۵، تهران، ۱۳۶۹ش.
۸۵. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۲، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۸۶. محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، ج۱، ص۸۶-۸۷، یادگار، تهران، س ۵، شم‌ ۴-۵.
۸۷. نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۶، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
۸۸. اطلاعات هفتگی، شماره ۴۱، ۵ دی (۱۳۲۰ هـ . ش)، مقاله نصرت الدین امینی و نیز مقاله حسن فقیه عبد اللهی، مندج در مجله گلچرخ، سال سوم، شماره۱۰.
۸۹. نصرت‌الله امینی، «میرزاطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۱۳۶، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۱۷، شم‌ ۱-۳.
۹۰. حسین مکی، تاریخ بیست سالۀ ایران، ج۶، ص۱۰۸، تهران، ۱۳۶۲ش.
۹۱. محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، ج۱، ص۸۶-۸۷، یادگار، تهران، س ۵، شم‌ ۴-۵.
۹۲. حسن فقیه عبداللٰهی، «به یاد حکیم از دست رفته میرزا محمدطاهر تنکابنی»، ج۱، ص۵۳، گلچرخ، تهران، ۱۳۷۳ش، شم‌۱۰.
۹۳. احمد نیکوهمت، «طاهر تنکابنی»، ج۱، ص۶۰، وحید، تهران، نیمۀ اول آبان ماه ۱۳۵۷ش.
۹۴. محمد محیط طباطبایی، «فراموش شدگان»، ج۱، ص۱-۳، اطلاعات، ۱۹ آبان ۱۳۲۰ش، س ۱۶، شم‌ ۴۷۰۳.
۹۵. محمد علی صفوت، داستان دوستان، ص ۱۲۱، تاریخ عرفا و حکما.



امیر حسین ساکت اف، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنکابلی، میرزا طاهر».    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «میرزامحمدطاهر تنکابنی»، شماره۳۹۵۵.    
سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار