• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

میرزا محمد ثقفی تهرانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



میرزا محمد ثقفی تهرانی از فقهاء و مفسران معاصر و متوفای سال ۱۴۰۶ هجری قمری می‌باشد.



در جمادی الثانی سال (۱۳۱۳ هـ. ق.) حاج میرزا ابوالفضل تهرانی صاحب فرزندی گردید که او را محمد نامیدند.
[۱] گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۴۱۲ و ۴۱۳.
ولادت این کودک، فضای زندگی را سرشار از صفا ساخت میرزا ابوالفضل از این که خداوند خانه اش را با میلاد این نوزاد، غرق شادی نموده است، به درگاه الاهی سپاس گفته و با خود زمزمه می‌کند: «امید آن که به فضل پروردگار، فرزندم آینده‌ای درخشان داشته و در سلک کاروان فضیلت و تقوا درآید و در حفاظت از میراث علمی و فرهنگی این خاندان بکوشد».
میرزا ابوالفضل با استعانت از خداوند متعال و برخورداری از توانایی‌های علمی و اخلاقی، کمال کوشش را در تربیت این کودک به کار برد و به تدریج او را با قرائت قرآن، ادبیات فارسی و مقدمات عربی آشنا کرد. تلاش وی این بود که فرزندش، انسانی صالح و فرزانه و به دور از تعلقات دنیوی رشد یابد.
نصایح پرمایه پدر و تذکرات ارزنده او، گوش جان محمد را نوازش می‌داد و کشتزار ذهن و اندیشه اش با جرعه‌های ناب حکمت والدش آبیاری می‌گردید. استعداد و اشتیاق درونی و راهنمایی‌های پدر موجب گردید تا وی حتی در دوران طفولیت به همه مناظر طبیعی و تاریخی به دیده عبرت بنگرد و مشاهداتش با نتیجه گیری‌های عالی توام گردد و بذرهای معرفت و حکمت در نهاد وجودش شکوفا شود.


محمد که حتی در دوران کودکی از آموختن غفلت نداشت و سرلوحه زندگی اش تحصیل معارف دینی و آراستن روح و روان به فضایل بود، پس از آن که دوران کودکی را پشت سر نهاد، تصمیم گرفت فراگیری علوم اسلامی را با جدیت ادامه دهد لذا محضر استادانی چون: آقا میرزا کوچک، آقا شیخ بزرگ و اخوان ساوجیان، را مغتنم شمرد و مقدمات، ادبیات، سطوح،فقه و اصول را نزد این بزرگواران آموخت.
[۲] اختران فروزان ری و تهران، شریف رازی، ص۲۲۳.

وی در سال ۱۳۴۱ هـ ق برای تکمیل مدارج علمی به شهر مقدس قممهاجرت نمود. او با شنیدن کمالات معنوی و توانایی علمی آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، عزم خود را جزم نموده و به حوزه درسی این فقیه والامقام راه یافت تا یک دوره فقه و اصول را نزدش فراگیرد.
از آنجا که این طلبه جوان و جویای معرفت، روح و قلب خویش را با عشق و ارادت به ساحت مقدس ستارگان درخشان آسمان امامت سرشار ساخته بود و تمام وجودش از توسل موج می‌زد، با اخلاص ویژه، قریحه شعری خویش را به کار گرفت و قصیده بلندی برای حضرت مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف سرود که در آن نقش توسل به خوبی مشهود است در بخشی از این سرود آمده است:
‌ای حضرت صاحب زمان، ‌ای پادشاه انس وجان• • • لطفی نما بر شیعیان، تایید کن دین مبین
توفیق تحصیلم عطا فرما و زهد بی ریا• • • تا گردم از لطف خدا، از عالمین عاملین
خاصه کنون که فیض حق، مدحت سرودم آن چنان• • • کز خامه ریزد بر ورق، جای مرکب انگبین
من گر چه از فرط گنه، شرمنده و زارم ولی• • • شادم که خاکم کرده حق، با آب مهر توعجین..
[۳] روان جاوید، ج۵، پایان کتاب.

آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری به استعداد شاگردان توجه داشت و برای رشد طلبه‌های برجسته، کوشش و نظارت بیشتری می‌نمود. میرزا محمد ثقفی در زمره این افراد بود که علاوه بر روابط استادی و شاگردی، رابطه‌ای صمیمانه با مربی عالی قدرش داشت و همواره به یاد محبت‌های بی دریغ و مخلصانه آیة الله حائری بود و از او قدردانی و حق شناسی می‌کرد.
[۴] خورشید حوزه‌های علمیه، محمدی اشتهاردی، ص۱۲۸.

افتخار دیگر حاج میرزا محمد ثقفی این بود که همراه شاگردان برجسته و مشهوری چون آیات عظام: امام خمینی، گلپایگانی، اراکی،مرعشی نجفی، سید محمدتقی خوانساری و سید احمد خوانساری در درس استاد حاضر می‌گردید.
«درر الاصول» که به آن «درر الفوائد» نیز می‌گویند، شامل همه مباحث علم اصول جزء بحث اجتهاد و تقلید است که آیة الله حائری آن را از تقریرات درس استادش آیة الله سید محمد فشارکی استخراج و تنقیح نموده است. این اثر که در زمان حیات آن مرحوم در دو جلد انتشار یافت، محور بحث‌های اصولی محققان و مراجع بزرگ قرار گرفت. آیة الله حاج میرزا محمد ثقفی این اثر را مورد بررسی علمی قرار داد و حواشی ارزنده‌ای بر آن نگاشت که به نام «غرر العوائد» معروف است. وی در آغاز این شرح و حاشیه گفته است:
این نوشته‌ها قسمتی از مطالبی است که از محضر درس شیخ اجل و استاد اعظم استفاده کرده‌ام که خداوند به برکت او، زمین را پر از علمای عادل و فقهای بزرگ و متبحر کرده که آنها مراجع تقلید مردم در شهرهای اسلامی شوند. خداوند عالی‌ترین پاداش‌ها را از ناحیه اسلام به این شخص بزرگ که نامش را در آفاق منتشر ساخت، عطا فرماید.
آنگاه اشعاری به زبان عربی در مدح استاد خود ذکر می‌کند که ترجمه اش چنین است:
او علامه روزگار، پناه همه مردم، فریادرس زمان و محور دائره علم و عمل است.
افکار و اندیشه هایش، گوهرهایی است که درخشندگی شعاع انوارش همانند تابش ماه است و لذتی شیرین تر از عسل دارد.
به وسیله این گوهرهای درخشان، گره‌های فقه گشوده شده و دریافت فقاهت از برای او از جانب شرع مقدس، احکام به وسیله این زیورها آراسته گردید.
زعامت و ریاست دین بر قامت این عالم بزرگوار استوار گشت و پس از او در جهان جای بازکرده و به یادگار از او جاوید و آشکار گشت.
[۵] آیةالله مؤسس، علی کریمی جهرمی، ص۱۰۴ و ۱۰۵.

فقیه فرزانه، آقا میرزا یوسف ایروانی می‌نویسد:
حاج میرزا محمد ثقفی دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهی را از بحث رئیس الشیعه، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـ رضوان الله علیه ـ استفاده نمود و وی به خط شریف خویش به مقام اجتهاد و اعتماد او تصریح نمود.
[۶] ترجمه روان جاوید، جلد اول، پایان جلد.

آیة الله آقا شیخ ابوالقاسم قمی (قدس سره) که از سوی آیة الله حائری مسئولیت امتحان فضلای حوزه علمیه قم را داشت، اجتهاد آیة الله ثقفی را تصدیق کرده و می‌نویسد:
«... عالم عادل، فقیه کامل، جامع فضایل، مورد وثوق و معتمد، میرزا محمد فرزند حاج میرزا ابوالفضل تهرانی از تهران به شهر مقدس قم مهاجرت نمود تا به تکمیل علم و عرفان بپردازد که پس از تحمل رنج و زحمت، به مقام اجتهاد و استنباط رسید. بر او این نعمت بزرگ و منزلت رفیع گوارا باد (و ذلک فضل الله یوتیه من یشاء) و او را به مراعات احتیاط و پرهیزگاری توصیه می‌کنم و از وی می‌خواهم مرا در دعاهای خود فراموش نکند، کما این که من هم او را به هنگام دعا از یاد نمی‌برم. این متن در تاریخ ۲۲رمضان سال (۱۳۴۷ هـ. ق.) تحریر گردیده است.» (تصویر دستخط آیةالله شیخ ابوالقاسم قمی در خاتمه جلد پنجم تفسیر روان جاوید آمده است.)


پس از تاسیس حوزه علمیه قم توسط آیة الله حائری و مهاجرت طالبان علم و معارف دینی به قم، وجود مدرسان عالی مقام و ممتاز ضرورت پیدا کرد. لذا مؤسس حوزه از برخی عالمان طراز اول شهرها دعوت نمود یکی از این افراد، آقا شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی (۱۳۶۲-۱۲۸۷هـ. ق.) است.
حاج میرزا محمد ثقفی محفل درسی این فقیه فاضل را مغتنم شمرد و سطوح عالی فقه و اصول را نزد وی فراگرفت و از ایشان به دریافت اجازه عامه ـ مشتمل بر سه طریق متصل به امام علیه‌السّلام ـ با تصریح به اهلیت فتوا نائل شد.
آیة الله مسجدشاهی در اجازه‌ای که در سوم شعبان سال (۱۳۴۵ هـ. ق.) برای آیة الله ثقفی صادر نموده است، او را عالم فاضل کامل، عماد علمای اعلام، عمید فقیهان اهل بیت، ثقة الاسلام و مستنبط احکام دانسته و به عنوان کسی که در شرف حسب و نسب جامعیت دارد، معرفی کرده و تاکید نموده است: به دلیل استمرار در کسب علوم از سنین کودکی و اهتمام در فراگیری مشکلات فقهی و پشت سر نهادن ریاضت‌ها و رنج‌های این مسیر، از قدرت اجتهاد برخوردار شده و به این مرتبه رسیده و قادر است با دلایل محکم و استوار، مسایل مورد نیاز و احکام شرعی را درک کند.

۳.۱ - آیة الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی

این عالم بزرگوار (۱۳۵۹-۱۳۱۰ هـ. ق.) نیز تصمیم می‌گیرد که از قزوین به قم بیاید تا هم دانش فقهی و اصولی خود را در مکتب آیة الله حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در این حوزه رواج دهد. آن جناب در قم مورد عنایت مؤسس حوزه قرار گرفته و به امر ایشان در رمضان (۱۳۴۴هـ. ق.) در مسجد بالاسر حرم بر کرسی تدریس می‌نشیند.
حاج میرزا محمد ثقفی نزد آیة الله رفیعی بخش‌هایی از اسفار اربعه ملاصدرا و شرح منظومه حکیم سبزواری را آموخت. مرحوم ثقفی مباحث حکیم رفیعی قزوینی را در شرح منظومه تقریر نمود و حواشی ارزنده‌ای بر آن نگاشت.
[۷] مجموعه رسایل و مقالات فلسفی حکیم رفیعی قزوینی، مقدمه غلامحسین رضانژاد.
آن فرزانه عالی قدر نیز اجازه جامعی برای شاگردش در علوم عقلی و نقلی نوشت که در آن، وی را در زمره علمای اعلام و محققین فضلا و فقیهان بزرگ، که بندگان خدا به وجود آنان هدایت می‌شوند و طریق استوار را طی می‌کنند، قلمداد نمود و افزود:
نامبرده، عالم عاملی است که به اخلاق حسنه و ملکات پسندیده آراسته می‌باشد و اهل ورع و تقوا است و در بین اقران و همگنان، برجستگی و مهارت در علوم شرعی، فقهی، اصولی و الاهی دارد. او در قم بهره وافری از علوم عقلی و قواعد حکمت و تحقیق و تدقیق در این معارف برد و موفق گردید احکام شرعی را از مدارک مشخص استنباط کند و به حد اجتهاد نائل گردد و رتبه حکم و افتاء را از آن خود سازد. و بر مردم است که بر فتاوی او اعتماد نمایند و در مخاصمات و منازعات به آنچه او حکم می‌دهد، راضی شوند. و به او اجازه دادم که از کتب اربعه مشهور و سایر کتب حدیث چون وسایل الشیعه، وافی،بحارالانوار و سایر کتب حدیث، زیارات،ادعیه و... روایت نقل کند. این اجازه و تصدیق، در تاریخ یازدهم شعبان ۱۳۴۵هـ. ق. توسط رفیعی قزوینی صادر گردیده است. (متن این اجازه اجتهاد و روایت در خاتمه جلد پنجم روان جاوید درج شده است.)
یکی از سه طریق اجازه روایتی آیة الله ثقفی قابل توجه است. زیرا سلسله سند آن از طریق علمای اصفهان و قزوین به علامه مجلسی می‌رسد:
«... خبر داد مرا استاد علامه شیخ فتح الله شیرازی اصفهانی معروف به شریعت و سید حسن صدرالدین عاملی و حاج سید محمد قزوینی از سید مهدی قزوینی از عمویش سید باقر قزوینی از دایی او علامه بحرالعلوم از سید حسین قزوینی صاحب معارج الاحکام فی شرح مسالک الافهام و شرایع الاسلام از پدرش امیر میرزا ابراهیم فرزند امیر معصوم از مولا محمدباقر مجلسی...» .
اجازات دیگر اجتهاد و روایت ایشان، عبارتند از:
اجازه اجتهاد از آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیة الله آقا سید محمدتقی خوانساری و مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی.


آیة الله حاج میرزا محمد ثقفی پس از هفت سال اقامت در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۴۸ هـ. ق به تهران بازگشت و با کوله باری از اندوخته‌های علمی و معنوی به فعالیت‌های علمی، فرهنگی و تبلیغی پرداخت و صیانت از ارزش‌های دینی را به طور جدی مورد توجه قرار دادو در این راه زحمت‌های وافری را پذیرا گردید.
ایشان در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) در رشته فقه، اصول و معارف عقلی، تدریس و اقامه جماعت داشت. کتابخانه مفصلی در خانه تدارک دیده بود که در آن، نسخه‌های نفیسی از آثار علمای گذشته و نیز نوشته‌های ارزشمند جد فاضلش آیة الله حاج میرزا ابوالقاسم کلانتر و پدر دانشمندش آیة الله حاج میرزا ابوالفضل کلانتر تهرانی و برخی از تالیفات استادان علمای معاصر را نگهداری می‌نمود. نامبرده این کتابخانه مفصل را به مدرسه سپهسالار اهدا نمود تا در آن جا به عنوان مجموعه‌ای گرانبها و میراثی ارزشمند حفظ شود و نیز مشتاقان دانش از منابع آن استفاده کنند. (مصاحبه با خانم خدیجه ثقفی، فرزند آیةالله ثقفی و همسر امام خمینی)
[۸] مجله ندا، سال اول، شماره اول.



آیة الله ثقفی به تالیف و تحقیق نیز مبادرت نمود و آثاری چند در مباحث حکمت، فقه، اصول و تفسیر بر جای نهاد که عبارتند از:
۱ ـ غرر العوائد در حواشی بر کتاب «درر الفوائد» آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری که در تهران به طبع رسیده است.
۲ ـ حاشیه بر مکاسبشیخ مرتضی انصاری.
۳ ـ حاشیه بر کفایة الاصولآخوند خراسانی.
۴ ـ کتاب نکاح حاوی تقریر مباحث آیة الله حائری.
۵ ـ حاشیه بر سیوطی (یک دوره کامل).
۶ ـ حاشیه‌ای جامع بر منظومه حاج ملا هادی سبزواری که تقریرات درس استادش آیة الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است.
۷ ـ رساله‌ای در جواز رجوع به حکام جور در مواقع ضرورت.
۸ ـ حاشیه بر ترجمه و شرح کشف المراد خواجه نصیر طوسی تالیف علامه شعرانی.
۹ ـ حاشیه بر کتاب راه سعادت (در اثبات نبوتخاتم الانبیا و حقانیت دین مبین اسلام)، تالیف مرحوم آیة الله شعرانی.
۱۰ ـ تفسیر روان جاوید در پنج مجلد.
۱۱ ـ دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مدایح و مراثی اهل بیت علیهم‌السّلام .
[۹] دائرة المعارف تشیع، ج۵، ص۲۲۱ و ۲۲۲ (مقاله حسن انوشه).
[۱۰] تفسیر روان جاوید، ج۵، ص۴۸۷.
[۱۱] گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۴۱۳.
[۱۲] اختران فروزان ری و تهران، ص۲۲۴.
[۱۳] آثار الحجة، محمد شریف رازی، ج۲، ص۲۶۵.
[۱۴] مکارم الآثار، ج۶، ص۲۰۴۳ و ۲۰۴۵.



مشهورترین و آموزنده‌ترین اثر آیة الله ثقفی، کتاب تفسیر است، که به زبان فارسی و به نثری روان و فصیح تحت عنوان «روان جاوید» ـ در پنج مجلد به نگارش درآمده است. مؤلف انگیزه نگارش این اثر را چنین بیان می‌کند:
حمد و ثنا، شایسته خداوند حمید است و درود نامحدود، سزاوار محمد محمود است. و اهل بیت اطهارش کشتی نجات هر موجود، و برادر و پسرعم و دامادش علی علیه‌السّلام ولی خدا و وصی پیغمبر و امیرمؤمنان علیه‌السّلام است. و بیانات وافی و کافی این خاندان موجب استبصار فقیه و تهذیب اخلاق شیعیان و حقایق مکشوفه و مواعظه حسنه مستفاد از ظاهر آیات الاهی و اخبار ائمه اطهار علیه‌السّلام هدایت متقیان است و برهان صافی و بنیان شافی و کشاف حقایق و منهج ریاض جنان و مجمع نفحات رحمان است. و امید این بنده شرمنده در عفو و اغماض از خطا و لغزش به کرم خداوند و لطف دوستان است. چندی بود عازم بودم که بقیه عمر با قرآن مانوس شوم ولی توفیق رفیق نمی‌شد تا در اواسط ماه رمضان المبارک سال (۱۳۶۰هـ. ق.) که شمیم رحمت الاهی به مشام این ذره رسید و بحمدالله تعالی موفق شدم و از جهات قرآن جهتی را در نظر گرفتم که برای آن نازل شده و آن، هدایت متقین است. و از بین تفاسیر چون تفسیر شریف صافی را یافتم که مطابق با عقل و نقل است، مورد نظر قرار داده و در تفاسیر مطلقه و اخبار منقوله به بیان و نقل ایشان اکتفا و اعتماد نمودم. (البته مؤلف در تالیف این اثر از دیگر منابع استفاده کرده است که علاقه مندان میتوانند برای آشنایی با مدارک مزبور به مقدمه تفسیر مراجعه کنند.) و تا توانستم سعی کردم که مطلب را تنزل دهم و عبارت را ساده بنویسم که نفعش عام باشد و از خداوند خواهانم که نفع دهد به من و عموم اهل ایمان از این کتاب و هو الموفق للصواب و انا العبد الابق الاثم محمد بن ابی الفضل بن ابی القاسم حشرهم الله تعالی مع موالیهم بفضله و احسانه ان شاء الله تعالی»
[۱۵] مقدمه تفسیر روان جاوید، جاول، ص۳.

از حسن اتفاق، تاریخ پایان این کتاب که سال (۱۳۸۳هـ. ق.) است با عنوان آن که «روان جاوید در تفسیر کلام مجید» است، موافقت دارد به همین مناسبت مؤلف چند بیت شعر سروده است:
در شب عید غدیر• • • به فضل حی قدیر
روان جاوید شد• • • تمام و خرم ضمیر
برای تاریخ آن• • • از آستان امیر
اشارتی خواستم• • • بشارت آمد بگیر
عیدی خود را و گو• • • «عاید عید غدیر» (به حساب ابجد با سال (۱۳۸۳ هـ. ق.) مطابقت دارد.)
آیة الله حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در تقریظی که بر این کتاب نگاشته‌اند، یادآور شده‌اند:
در این اندیشه بودم و روزگاری با این امید به سر می‌بردم که چه خوب است تفسیر جامعی به فارسی بر قرآن کریم نوشته شود که با ظاهر آیات، موافق و مطابق باشد با اخبار ائمه اطیاب منزه از آثار مردوده و آراء ضعیفه اهل خلاف مزین به انتظار مقبوله و اقوال قویه اهل وفاق مشتمل بر معارف حقه و مواعظ حسنه... سهل التناول برای عوام، کثیر الفائده برای خواص که ابناء زمان را از مراجعه آن، بهره‌ای وافر و دانشمندان را از مطالعه آن، نفعی ظاهر آید. تا چند سال قبل که جلد اول و دوم روان جاوید در تفسیر قرآن مجید را دیدم که مطبوع شده و مرغوب و مطبوع گشته و پس از مراجعه و مطالعه، یافتم آن را چنان که می‌خواستم با آن مزایا و محسنات که می‌پنداشتم و به صفحه ضمیر خود می‌نگاشتم... لذا به جناب مستطاب مؤلف مفسر، محقق خبیر آقای حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی ـ که مراتب علمیه و ملکات قدسیه ایشان مستغنی از ذکر و بیان و بر اهل عصر واضح و عیان است ـ بر حسب سابقه الفت و عهد مودت که از اول اقامت در بلده مقدسه قم با آن جناب محکم و مبرم شده بود، توصیه و تاکید نموده که در تکمیل آن، تسامح و تعلل نفرمایند و سایر مشاغل علمی و عملی را مانع از پیشرفت آن قرار ندهند تا این نعمت بی پایان برای اهل ایمان به پایان رسد و این خدمت بزرگ به مذهب شیعه در دنیای اسلام نمایان گردد چون این گنجینه دانش و معرفت مشحون به فضائل اهل بیت عصمت و مثبت مقامات ایشان به دلالت کتاب مبین و موجب رغم انف معاندین است. و اینک بحمدالله تعالی می‌بینیم در پنج مجلد به نصاب کمال رسیده و «روان جاوید» از خود به کالبد اهل یقین دمیده و مجلدات اخیر آن دارای همان مزایا و محسنات بلکه احسن و اتقن و امتن است و الحق رواست که از شجره علم و حکمت، چنین ثمره طیبه بارز گردد و از دودمان تقوا و مکرمت، چنین اثر بزرگ ظاهر آید و این گونه باقیات صالحات باقی و برقرار ماند... لازم و واجب است که عموم اهل ایمان از این گوهر گران بها که در بازار ایشان ارزان به دست می‌آید کاملا بهره مند شوند و از تامل و تدبر در آن، تصحیح عقاید و حل مشکلات نمایند و از مؤلف و مروج و ناشر قدردانی نمایند. (این تقریظ در جمادی الاول سال (۱۳۸۵ هـ. ق.) نوشته شده است.)


آیة الله آقا میرزا یوسف ایروانی پس از آن که مقام آیة الله ثقفی را مورد تکریم و تجلیل قرار داده است، خاطر نشان می‌نماید:
مقام مصنف، اجل از تعریف و توصیف است (لذا) عنان سخن را به جانب منظور اصلی معطوف و به سمع شریف خوانندگان عظام می‌رسانم که آن چه این بنده در حین اشتغال به تصحیح و مقابله آن کتاب (روان جاوید) استخراج و ضبط نمودم، جمعا ده مزیت است که به این عشره کامله مؤلف گوی سبقت را از فارسین این قافله ربود.
جلد اول و دوم «روان جاوید» در سال ۱۳۷۰ هـ. ق. در تهران توسط شرکت سهامی چاپ کتاب، به طبع رسید. اثر مذکور که به راستی چراغ هدایتی برای جویندگان حقیقت بود، به مرور مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و پس از چندی، نسخ چاپ اول آن به اتمام رسید و عده‌ای از علاقه مندان با تقاضا و مراجعات مکرر خواستار تجدید چاپ آن شدند اما آیة الله ثقفی احساس نمود تفسیر مذکور نیاز به اصلاحات، تجدید نظر و افزودن برخی توضیحات دارد که این مهم نیز انجام شد.
همچنین تحت نظارت آن مفسر دانشور، فرزند فاضلش حاج میرزا علی ثقفی ـ با کمک برادرش حجة الاسلام و المسلمین حاج میرزا حسن ثقفی ـ اصلاحاتی را در این تفسیر به عمل آورد که در محورهای ذیل بود:
۱. اعراب گذاری آیات.
۲. شماره گذاری آیاتی که در متن آمده بود.
۳. تنقیح و تصحیح اغلاط چاپی.
۴. تغییرات و اضافاتی در برخی موارد.
۵. تهیه فهرست جامعی که به کمک آن بتوان مندرجات تفسیر را به دست آورد که این مورد را حاج آقا حسن ثقفی انجام داده است.
سرانجام با کوشش و دقت فرزند والامقام آن مرحوم، جناب آقای حاج علی آقای ثقفی، تفسیر روان جاوید از شعبان (۱۳۹۸هـ. ق.) تا محرم الحرام (۱۴۰۰هـ. ق.) توسط انتشارات برهان منتشر و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته، که با اتمام نسخه‌های طبع اول بار دیگر به زیور چاپ آراسته شد.


یکی از مواهبی که «حکیم سخن در دهان آفرین»، نصیب آیة الله ثقفی نمود، برخورداری ایشان از ذوق شعری و توانایی در سرودن انواع قالب‌های منظوم است که به کمک این ذوق عالی، با جهان رازها، زیبایی‌ها و عوالم اخلاص و کمال بیشتر آشنا گردید و موفق شد مجموعه‌ای از مضامین آموزنده را به رشته نظم بکشد.
ناگفته نماند که پدر او (آیة الله حاج میرزا ابوالفضل تهرانی) که دیوان اشعارش، آن هم به زبان عربی، مورد استفاده اهل نظر است و از شاعران دانشور معاصر به شمار می‌آید و فصاحتش در سروده‌های تازی زبانزد مشاهیر عرب و عجم است، به هنگام نشو و نما و تربیت فرزندش زیبایی‌ها، لطایف و ظرایف شعری را برای او بازگو می‌نمود و میرزا محمد ثقفی که چنین مایه‌های ذوقی را با کمک پدرش از سنین نوجوانی در خود تقویت می‌کرد، همراه با کسب فضایل و تحصیل علوم اسلامی، به شعر و شاعری توجه داشت و با شناخت مهارت‌های ادبی و طهارت زبان و تزکیه درون و محافظت و مراقبت بر لطافت‌های شعری، اهل این معانی گردید و در دوران تحصیل در شهر مقدس قم با سرودن قصاید و غزلیاتی نیکو و پرمحتوا نشان داد که قریحه‌ای پرمایه دارد. وی اندیشه‌های کلامی و فلسفی خود را با جنبه‌های ذوقی پیوند داد و از زبان شعر، بخشی از حقایق و گرایش‌های اعتقادی و حکیمانه خویش را مشخص کرد.
اشعارش ضمن برخورداری از معانی بلند و مقاصد عالی، ساده و روان است. محور فکری این مفسر شاعر بنیان‌های عقیدتی و باورهای مذهبی و به خصوص اظهار ارادت به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السّلام است.
قصایدی حاوی حکمت و اندرز دارد که در آن‌ها زهد، ارادت به خاندان پیامبر، مناقب، مدایح و مراثی اهل بیت علیهم‌السّلام دیده می‌شود. وی معارف قرآنی، پندها، حکمت‌های پرمایه و برهان‌های فلسفی را ماهرانه با یکدیگر آشنایی داده و از آن‌ها نتیجه اخلاقی می‌گیرد. و خواننده را از خواب غفلت بیدار می‌کند.
آیة الله ثقفی در شعر عربی و فارسی ید طولایی داشت و در انواع شعر اعم از قصیده، غزل، رباعی، دوبیتی و... آثاری بس دلنشین و پرجاذبه و ارزنده دارد.
[۱۶] مجله کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۴، ص۳۵.

بخشی از قصیده او در فضایل و مناقب حضرت علی علیه‌السّلام چنین است:
اگر تراست بسر شور عشق حی قدیر• • • بنوش جام می‌معرفت ز خم غدیر
زغیر دوست نگردد دل تو پاک مگر• • • به آب مهر ولی خدا شود تطهیر
علی عالی اعلی که نام او مشتق• • • زنام حق شد و بر ساق عرش شد تحریر
علی است مظهر اسما حق به عین ظهور• • • علی است مخزن اسرار حق به سر ستیر
علی است اسعد و اتقی ز هر سعید و تقی• • • علی است اعلم و اشجع ز هر علیم و دلیر
ز زهد او نتوان دم زدن که دنیا را• • • طلاق داد و برون کرد یاد آن ز ضمیر
علی ولی و علی والی و علی مولی• • • علی است ساقی کوثر قسیم خلد و سعیر
علی وصی رسول و علی است زوج بتول• • • ابوالائمه و بر مؤمنان یگانه امیر
به وقت مهر علی مهربان و حاتم بخش• • • به گاه قهر علی قهرمان و افسر گیر
فزود رونق اسلام چون گرفت علم• • • ز دود کفر زگیتی کشید چون شمشیر
گشود باب معارف چو رفت بر منبر• • • ببست راه مظالم نشست چون بر سریر
نکرده احصا فضلش مگر خدا در ذکر• • • از آن شده است امام مبین بدو تفسیر
زحق کسی ننموده است چون علی تقدیس• • • چو حق کسی ننموده است از علی تقدیر
علی زبعد نبی اشرف است از همه خلق• • • اطاعتش شده مفروض بر صغیر و کبیر
به نص «انفسنا» شد ز انبیا افضل• • • ز عیب و نقص مبری به آیه تطهیر (این قصیده شامل هشتاد بیت است.)
غزلی عارفانه که وی در سنین جوانی سروده است:
تا به رخ آن زلف مشکین را پریشان می‌کنی• • • روز و شب را بر من غمدیده یکسان می‌کنی
لیک چون با شانه آن را می‌نمایی آشنا• • • غصه دل می‌گشایی مشکل آسان می‌کنی
زلف در دست صبا بگذار و چشم من به راه• • • اشکباران می‌کنم تا مشک افشان می‌کنی
دل زمن در انتظار مقدمت خون شد ولی• • • از امید وصل خود لب را تو خندان می‌کنی
دوش در بزم حریفان جلوه کردی بی حجاب• • • چون به ما نوبت رسد پیدا و پنهان می‌کنی
جان فدای لعل خندانت که چون آری برون• • • عقد مروارید از آن، دل را تو غلتان می‌کنی
روز با ما محرم و شب با رقیبان گرم راز• • • تا بکی با دوستان جانا تو دستان می‌کنی
گر شبی با ما بروز آری و روزی را شب کنی• • • روز را نوروز و شب را روز رخشان می‌کنی
طرفه جادویی است چشمت کز نگاهی دلفریب• • • عالم نحریر را مرغ غزل خوان می‌کنی
گر «محمد» جان دهد در راه عشقت زنده است• • • چون که با او یک نفس سر در گریبان می‌کنی گلگشتی در بوستان فضیلت


آیة الله ثقفی در خانواده‌ای نشو و نما یافت که جویبار فضیلت و معرفت در آن جاری بود. پدر و جدش در زمره مشاهیری بودند که تار و پود زندگی آنان با علم و تقوا آمیخته و قله‌های فرزانگی و وارستگی را درنوردیده بودند و مردمان شیعه به آنان مباهات می‌کرده و می‌کنند. در کتاب‌های تراجم و منابع تاریخ معاصر و فرهنگ سخنوران، نام نیک آنان و تلاش‌های علمی و فرهنگی شان ثبت و ضبط است.


او هم به گونه‌ای تربیت شد که به خوبی توانست راه آن بزرگواران را ادامه دهد و میراث گرانقدرشان را صیانت نماید. آیة الله ثقفی در مسیر کوشش‌های علمی به خواسته‌های متعالی و گرایش‌های والا توجه می‌کرد و بدین خاطر، حالاتی چون صداقت، زهد و اخلاص در رفتار و گفتارش تجلی داشت و از طریق عبادت، ذکر و دعا و ارتباط معنوی با خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السّلام چنین خصالی را در خود تقویت کرد. قامتی بلند داشت و هاله‌ای از روحانیت بر سیمای پر جذبه اش پرتو افکنده بود.
با وجود پیمودن طریق کمالات و معارف، بسیار فروتن بود. به دلیل تواضع، قناعت، زهد و تقوا، مردم وی را تکریم و تجلیل می‌نمودند و به او، به دیده احترام می‌نگریستند. ظرفیت روحی، سعه صدر، قدرت پذیرش نظرات دیگران و توانایی تحمل انتقادها در بحث‌های علمی، سخنرانی‌ها و بیانات او نمایان بود.
محضری نیکو داشت و از لغو اعراض می‌نمود و عفت کلام را کاملا حفظ می‌کرد. با وجود مهربانی و اخلاقی توام با عطوفت، اطرافیان و آشنایان اجازه نداشتند در حضور او خلافی مرتکب شوند و از موازین شرعی روی گردانند.
دخترانش را در همان روزهای تاریک و فضای آشفته به مدرسه می‌فرستاد تا از دانش جدید محروم نشوند ولی اجازه نمی‌داد در رعایت حجاب و عفت کوچک‌ترین مسامحه‌ای بکنند. تاکید می‌نمود آنان باید کفش‌های کاملا ساده و مشکی بپوشند و آستین لباس هایشان بلند باشد.
با وجود آن که می‌توانست از امکانات رفاهی خوبی برخوردار باشد، از تجمل، گریزان بود و به کم اکتفا می‌نمود. مردم او را به عنوان عالم مؤمن و متدین می‌شناختند و فضل و علمش زبانزد خاص و عام بود.
حضرت امام به همسرش، بانو خدیجه ثقفی ـ دختر آیة الله ثقفی ـ همیشه می‌گفت:
«پدر شما خیلی ملاست، خیلی با فضل و با علم است.» .
موقعی که آیة الله ثقفی به قم مهاجرت نمود، خانه‌ای در کوچه آقا سید اسماعیل در بازار اجاره کرد و خانواده را به آن جا انتقال داد. در این شهر نیز با وجود تنگناها و مشکلات به دخترانش اجازه داد تا به مدرسه بروند و درس خود را ادامه بدهند. در آن موقع دبیرستان برای دختران کم بود و در این مقطع تحصیلی، غالب معلمان، مرد بودند آیة الله ثقفی وقتی این وضع را دید، با تحصیل دختران در دبیرستان مخالفت کرد و خاطر نشان ساخت:
شایسته نیست در محیطی که معلمش، خدمتگزارش و بازرس آن مرد است آنان درس بخوانند زیرا این وضع، خالی از مفسده نمی‌باشد و عوارضی را دربردارد که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید.
در مدت هفت سال اقامت در قم، با شخصیت‌های برجسته‌ای مانوس گردید که یکی از آنان،امام خمینی (قدس سره) بود. آیة الله ثقفی در مجالس و محافل عمومی و خصوصی در آن ایام از امام خمینی (که به او آقا روح الله می‌گفت) به عنوان انسانی با نجابت، متدین، باسواد و زرنگ یادی می‌کرد و با وجود آن که امام هفت سال از او کوچکتر بود، ضمن معاشرت با وی، احترام او را کاملا رعایت می‌کرد.
دوست دیگر آیة الله ثقفی مرحوم سید محمدصادق لواسانی بود نامبرده سرپرستی مدارس فیضیه، دارالشفا و خان را به عهده داشت و تا مدت شش سال در قم مشغول تحصیل و تدریس بود، آیة الله لواسانی در سال ۱۳۴۹هـ. ق. با امام خمینی آشنا گردید و علاقه متقابل این دو عالم نسبت به هم، آن قدر زیاد شد که با یکدیگر رفت وآمد خانوادگی پیدا کردند.
[۱۷] پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج۱، ص۴۴ و ۴۳.
[۱۸] پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج۴، ص۱۲۹.

از ویژگی‌های برجسته در زندگی آیة الله ثقفی توکل بود او در کارهای علمی، تبلیغی و امور زندگی به لطف خداوند امید بسته و در مسیر رشد فکری و عنایت الاهی اعتماد داشت ولی این ویژگی مانع از آن نمی‌گردید که از وظیفه خود و احساس مسئولیت در قبال اجتماع کوتاهی نشان دهد و یا آن که از تلاش و اهتمام در اموری که به وی محول شده بود، دست بردارد.


آیة الله ثقفی با وجود بهره مندی از فروغ حکمت و توانایی در چند رشته از علوم اسلامی و روی آوردن به عبادات و اذکار، خود را نیازمند پیوند قلبی با اهل بیت علیهم‌السّلام می‌دید و عقیده داشت مهر به این خاندان، درون آدمی را صفا می‌دهد و روح را از عصیان پاک می‌سازد. در مدح حضرت علی علیه‌السّلام می‌سراید:
مرا امید شفاعت از اوست در محشر• • • که خاک من شده با آب مهر او تخمیر
و دومین فروغ امامت را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد:
لطف نما یک نظر به حال زارم نگر• • • که دست عصیان ببر جامه تقوا درید
سزد به حشر ار شوی شفیع این مستمند• • • که در جهان مامنی غیر حریمت ندید
اصولا روح توسل در افکار، اندیشه‌ها و سروده‌های او موج می‌زند و عقیده اش بر این است که چنگ زدن به رشته اعتصام الاهی، که همان قرآن و اهل بیت هستند، سبب قرب می‌گردد که به کارگیری آن، زمینه‌های رشد معنوی انسان را فراهم می‌کند. توسل به این خاندان ضمن این که یک پیوستگی ملکوتی است، وارستگی از امور فناپذیر را هم به دنبال می‌آورد و مایه نجات و فلاح به حساب می‌آید این دیدگاه محکم و استوار بود که کارهایش را تسهیل می‌نمود، غصه هایش را زایل می‌کرد و گرد غم را از چهره اش می‌زدود. به راستی چه زیبا سروده است:
نکته شیرین چو گفتی شور در دل‌ها فکندی• • • چون نقاب از رخ گرفتی محشر کبرا نمودی
مشکلی از نقطه موهوم، در دل بود ما را• • • عاقبت حل معما از لب گویا نمودی
وسمه بر ابرو کشیدی سرمه بر مژگان نهادی• • • خوب این شمشیر و خنجر برا نمودی
گر، فتد روزی گذارت بر سر خاک «محمد» • • • یک نظر فرما ز رحمت عاشقی احیا نمودن
[۱۹] مجله صحیفه، شماره ۲۴، ص۹-۷.



حاج میرزا محمد ثقفی با زنی به نام خازن الملوک ازدواج کرد گویا بین ایشان اختلافی پدید آمده بود که در کوتاه مدت به صلح و آشتی تبدیل می‌شود. امام خمینی به هنگامی که ایام تبعید را در بورسای ترکیه و نجف سپری می‌نمود، طی نامه‌هایی که خطاب به همسر خویش نگاشته، جویای احوال این دو زوج بوده و در نامه‌ای به تاریخ دوم آبان ۱۳۵۱ برای همسرش بانو خدیجه ثقفی می‌نویسد:
«... به هر دو سلام برسانید و تبریک از قبل من بگویید...»
[۲۰] صحیفه امام، ج۲، ص۴۶۵.

در نامه دیگر که مخاطب آن، فریده مصطفوی (دختر امام) است (۲۳ آبان ۱۳۵۱) آمده است:
«... معلوم می‌شود که امسال ان شاء الله آشتی کنان است. چون از قرار معلوم خازنجون (خازن الملوک، مادر همسر امام خمینی) هم با آقای آقا بزرگ (حاج میرزا محمد ثقفی) آشتی کردند. از آن هم خوشوقت شدم... صلح و صفا از نعمتهای بزرگ الاهی است که شاید عوض نداشته باشد»
[۲۱] پیام زن، شماره ۱۱۱، ص۴.

حاصل ازدواج آیة الله ثقفی با خانم خازن الملوک، سه پسر به نام‌های: حاج میرزا حسن، حاج میرزا علی و دکتر رضا ثقفی است و نیز دو دختر به نام‌های: خدیجه (قدسی ایران) و شمس آفاق که امام خمینی در برخی مکاتبات خود که با خانواده اش در دوران تبعید داشته، به نام وی اشاره می‌کند.
هنگامی که آیة الله ثقفی در قم مشغول تحصیل بود، همسر و فرزندانش با او زندگی می‌کردند ولی یکی از دخترانش به نام خدیجه در تهران با مادربزرگش به سر می‌برد. این دختر به همراه مادربزرگش هر دو سال، یک مرتبه به قم می‌آمد دفعه آخر، آیة الله ثقفی از مادربزرگ بچه‌ها خواهش کرد که: اجازه بدهید خدیجه در قم بماند من او را سیر ندیده‌ام. حداقل دو ماه در این جا باشد ما تابستان او را به تهران می‌آوریم.
مادر بزرگ هم راضی شد و نامبرده مدتی در قم ماند و سپس به تهران بازگشت. زمانی که آیة الله ثقفی می‌خواست شهر قم را ترک کند، آیة الله سید محمدصادق لواسانی ـ دوست مشترک امام خمینی و مرحوم آیة الله ثقفی ـ به حاج آقا روح الله، که آن زمان ۲۶ بهار را سپری کرده بود، گفت: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ امام در جوابش فرموده بود: تا کنون کسی را برای ازدواج نپسندیده‌ام. آقای لواسانی گفته بود: آقای ثقفی دو دختر دارد و همسر برادرم می‌گوید آن‌ها خوبند! گویی امام قبول کرده بود که مرحوم لواسانی از سوی ایشان به خواستگاری یکی از دختران آیة الله ثقفی برود. قبول این خواستگاری، حدود ده ماه طول کشید زیرا خدیجه ثقفی پانزده سال داشت و حاضر نبود به قم برود و آن زمانی هم که برای دیدار با خانواده اش به این شهر می‌آمد پس از چند روز، از مادربزرگش می‌خواست که به تهران برگردند.
آیة الله ثقفی می‌گفت:
از نظر من مانعی ندارد و قبول می‌کنم که این وصلت صورت گیرد. و خطاب به دخترش گفت: اگر چه آقا تو را به قم می‌آورد اما او اجازه نمی‌دهد تو شرایط سخت و ناراحت کننده‌ای داشته باشی.
[۲۲] فرازهای فروزان، ص۳۳.

با این وجود، دختر نسبت به این موضوع اکراه نشان می‌داد تا آن که شبی در رؤیای راستین امام خمینی را همراه رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ائمه طاهرین علیهم‌السّلام مشاهده می‌کند و پس از این خواب صادق، به ازدواج با امام رضایت می‌دهد.
[۲۳] مجله نور علم، ش ۷، ص۱۲۷.
خانم خدیجه تقفی می‌گوید:
بالاخره چند خواب دیدم رؤیاهایی متبرک. و فهمیدم که این ازدواج مقدر است. آخرین بار خواب دیدم که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم امیرمؤمنان و امام حسن (علیهما السلام) در حیاط کوچکی هستند که همان جایی بود که برای عروسی ما اجاره کردند یعنی در خواب خانه‌ای را دیدم که مشخصات آن با منزلی که بعد به آن رفتم، شباهت کامل داشت.
گویا در این رؤیا، زنی سالخورده خطاب به خانم خدیجه ثقفی می‌گوید: این بزرگان، پیامبر و ائمه علیهم‌السّلام هستند ولی تو که از آنان اکراه داری!؟، وی از خواب بیدار شد رؤیای مورد اشاره را برای مادربزرگش تعریف کرد و او هم در پاسخ نوه اش گفت: معلوم می‌شود که این سید (آقا روح الله) حقیقی است و پیامبر و امامان از تو رنجشی پیدا کرده‌اند.
از سوی دیگر، برادر آیة الله لواسانی، آقا سید احمد لواسانی از جانب داماد هر شب می‌آمد و می‌پرسید: پس چی شد؟ وقتی خدیجه ثقفی این رؤیا را برای مادربزرگش بازگفت، آیة الله ثقفی که از قم به تهران آمده بود وارد منزل گردید و خطاب به دخترش گفت: اگر قبول نکنی، من دیگر کاری به ازدواجت ندارم.
بانو ثقفی احترام پدر را بسیار حفظ می‌نمود و به قدری در مقابل او حیا داشت که حتی بدون چادر در حضور او نمی‌آمد از این جهت این بار سکوت کرد و خانم بزرگ شیرینی آورد، آیة الله ثقفی دانه‌ای از آن برداشت و گفت: به عنوان رضایت دخترم این شیرینی را می‌خورم. خدیجه این بار نیز چیزی نگفت و به فاصله یک هفته، آقای سید احمد لواسانی به همراه امام، دو برادر امام، سید محمدصادق لواسانی و خدمتگزاری به نام مسیب برای خواستگاری به تهران آمدند... سرانجام صیغه عقد جاری شد ولی عروسی در ماه مبارک رمضان انجام شد. زیرا امام مقید بود که ازدواج در ایامی صورت گیرد که درس‌ها تعطیل باشد.
[۲۴] پا به پای آفتاب، ج۱، ص۵۰-۴۴.

بدین گونه، خدیجه ثقفی ـ معروف به قدسی ایران، دختر مرحوم آیة الله ثقفی ـ به عقد ازدواج امام خمینی درآمد. وی تا کلاس نهم درس خوانده بود که همسر آقا گردید ولی در عین حال نزد امام درس عربی می‌خواند تا وقتی که پنجمین فرزند را به دنیا آورد. در مجموع، تدریس امام به ایشان هشت سال طول کشید که به دلیل مشکلات و تربیت فرزندان این برنامه استمرار نیافت.
[۲۵] سرای اهل صفا، از نگارنده، ص۱۰۰.

ثمره این ازدواج با میمنت، هشت فرزند به نام‌های حاج آقا مصطفی خمینی، حاج سید احمد خمینی، پسری به نام علی که در چهار سالگی فوت کرد، صدیقه مصطفوی (همسر مرحوم آیة الله اشراقی)، فریده مصطفوی (همسر آقای اعرابی)، زهرا مصطفوی (همسر دکتر بروجردی)، دختری به نام سعیده که در هفت ماهگی فوت کرد و هشتمین فرزند که لطیفه نام داشت، در سنین کودکی درگذشت.
[۲۶] فصلنامه ندا، شماره اول.



سرانجام آیة الله ثقفی پس از عمری مجاهدت و کوشش‌های فرهنگی با برجای نهادن آثار علمی نفیس و نیز تربیت طلابی فاضل و پرورش فرزندانی پر مایه، در ۱۸ مرداد ۱۳۶۴ مطابق (۱۴۰۶ هـ. ق.) دار فانی را وداع گفت و به سرای جاوید شتافت. پیکر پاکش بر حسب وصیت، بعد از تشییع جنازه‌ای باشکوه در تهران، به مشهد مقدس انتقال داده شد و در جوار بارگاه حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام دفن گردید.
[۲۷] نخبگان علم و عمل ایران، ص۱۷.
[۲۸] مجله کلک، ش ۵۶-۵۵، ص۳۶۴.
[۲۹] اختران فروزان ری و تهران، ص۲۲۵.
[۳۰] مجله کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۴، ص۳۴.



۱. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۴۱۲ و ۴۱۳.
۲. اختران فروزان ری و تهران، شریف رازی، ص۲۲۳.
۳. روان جاوید، ج۵، پایان کتاب.
۴. خورشید حوزه‌های علمیه، محمدی اشتهاردی، ص۱۲۸.
۵. آیةالله مؤسس، علی کریمی جهرمی، ص۱۰۴ و ۱۰۵.
۶. ترجمه روان جاوید، جلد اول، پایان جلد.
۷. مجموعه رسایل و مقالات فلسفی حکیم رفیعی قزوینی، مقدمه غلامحسین رضانژاد.
۸. مجله ندا، سال اول، شماره اول.
۹. دائرة المعارف تشیع، ج۵، ص۲۲۱ و ۲۲۲ (مقاله حسن انوشه).
۱۰. تفسیر روان جاوید، ج۵، ص۴۸۷.
۱۱. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۴۱۳.
۱۲. اختران فروزان ری و تهران، ص۲۲۴.
۱۳. آثار الحجة، محمد شریف رازی، ج۲، ص۲۶۵.
۱۴. مکارم الآثار، ج۶، ص۲۰۴۳ و ۲۰۴۵.
۱۵. مقدمه تفسیر روان جاوید، جاول، ص۳.
۱۶. مجله کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۴، ص۳۵.
۱۷. پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج۱، ص۴۴ و ۴۳.
۱۸. پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج۴، ص۱۲۹.
۱۹. مجله صحیفه، شماره ۲۴، ص۹-۷.
۲۰. صحیفه امام، ج۲، ص۴۶۵.
۲۱. پیام زن، شماره ۱۱۱، ص۴.
۲۲. فرازهای فروزان، ص۳۳.
۲۳. مجله نور علم، ش ۷، ص۱۲۷.
۲۴. پا به پای آفتاب، ج۱، ص۵۰-۴۴.
۲۵. سرای اهل صفا، از نگارنده، ص۱۰۰.
۲۶. فصلنامه ندا، شماره اول.
۲۷. نخبگان علم و عمل ایران، ص۱۷.
۲۸. مجله کلک، ش ۵۶-۵۵، ص۳۶۴.
۲۹. اختران فروزان ری و تهران، ص۲۲۵.
۳۰. مجله کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۴، ص۳۴.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«میرزامحمدثقفی تهرانی».    




جعبه ابزار